تفسیر:نمونه جلد۲ بخش۸۱
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۱۵ - ۱۷
آيه و ترجمه
قُلْ أَ ؤُنَبِّئُكم بِخَيرٍ مِّن ذَلِكمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّتٌ تَجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَ أَزْوَجٌ مُّطهَّرَةٌ وَ رِضوَنٌ مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ(۱۵) الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَاب النَّارِ(۱۶) الصبرِينَ وَ الصدِقِينَ وَ الْقَنِتِينَ وَ الْمُنفِقِينَ وَ الْمُستَغْفِرِينَ بِالاَسحَارِ(۱۷) ترجمه : ۱۵ - بگو: آيا شما را از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايه هاى مادى )، بهتر است ؟ براى كسانى كه پرهيزكارى پيشه كرده اند، (و از اين سرمايه ها، در راه مشروع و حق و عدالت ، استفاده مى كنند،) در نزد پروردگارشان (در جهان ديگر)، باغهايى است كه نهرها از پاى درختانش مى گذرد، هميشه در آن خواهند بود، و همسرانى پاكيزه ، و خشنودى خداوند (نصيب آنهاست ). و خدا به (امور) بندگان ، بيناست . ۱۶ - همان كسانى كه مى گويند: پروردگارا! ما ايمان آورده ايم ، پس گناهان ما را بيامرز، و ما را از عذاب آتش ، نگاهدار! ۱۷ - آنها كه (در برابر مشكلات ، و در مسير اطاعت و ترك گناه ،) استقامت مى ورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع ، و (در راه او) انفاق مى كنند، و در سحرگاهان ، استغفار مى نمايند. تفسير: با توجه به آنچه در آيه قبل درباره اشياء مورد علاقه انسان در زندگى
دنيا آمده بود در اينجا در يك مقايسه ، اشاره به مواهب فوق العاده خداوند در جهان آخرت و بالاخره قوس صعودى تكامل انسان كرده ، مى فرمايد: بگو: آيا شما را از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايه هاى مادى ) بهتر است (قل اونبئكم بخير من ذلكم ). سپس به شرح آن پرداخته ، مى افزايد: براى كسانى كه تقوا پيشه كرده اند در نزد پروردگارشان باغهايى از بهشت است كه نهرها از زير درختانش جارى است ، هميشه در آن خواهند بود، و همسرانى پاكيزه و (از همه بالاتر) خشنودى خداوند نصيب آنها مى شود، و خدا به بندگان بينا است (للذين اتقوا عند ربهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و ازواج مطهرة و رضوان من الله و الله بصير بالعباد). آرى اين باغهاى بهشتى بر خلاف غالب باغهاى اين جهان ، هرگز آب روان از پاى درختانش قطع نمى شود. و بر خلاف مواهب مادى اين جهان كه بسيار زودگذر و ناپايدار است جاودانى و ابدى است . همسران آن جهان ، بر خلاف بسيارى از زيبا رويان اين جهان هيچ نقطه تاريك و منفى در جسم و جان آنها نيست و از هر عيب و نقصى پاك و پاكيزه اند همه اينها در يك طرف ، و مساله خشنودى خداوند (رضوان من الله ) كه برترين نعمتهاى معنوى است يك طرف ، آرى اين نعمت معنوى ما فوق تصور نيز در انتظار مومنان پرهيزكار است . قابل توجه اينكه : اين آيه با جمله «اونبئكم » (آيا شما را آگاه كنم ) آغاز شده ، كه يك جمله استفهاميه است و براى گرفتن پاسخ از فطرتهاى بيدار و عقل و خرد انسانى ، مطرح شده تا نفوذش در شنونده عميق تر باشد و از سوى ديگر اين جمله از ماده انباء گرفته شده كه معمولا در مورد خبرهاى مهم و قابل توجه به كار مى رود.
در واقع قرآن مجيد در اين آيه ، به افراد با ايمان اعلام مى كند كه اگر به زندگى حلال دنيا قناعت كنند و از لذات نامشروع و هوسهاى سركش و ظلم و ستم به ديگران به پرهيزند، خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى كه از هر گونه عيب و نقص پاك و پاكيزه است ، نصيب آنها خواهد كرد. در اينجا سوالى مطرح است و آن اينكه آيا در بهشت ، لذات مادى هم وجود دارد؟ بعضى چنين مى پندارند كه لذايذ مادى منحصر به اين جهان است ، و در آن جهان اثرى از اين لذايذ نيست و تمام تعبيراتى كه در آيات قرآن درباره باغهاى بهشتى و انواع ميوه ها و آبهاى جارى و همسران خوب آمده كنايه از يك سلسله مقامات و مواهب معنوى است كه از باب «كلم الناس على قدر عقولهم » (با مردم به اندازه فكرشان سخن بگو) به اين صورت تعبير شده است . ولى در برابر اين پندار بايد گفت : هنگامى كه ما طبق صريح آيات فراوانى از قرآن كريم معاد جسمانى را قبول كرديم بايد براى هر دو قسمت (جسم و روح ) موهبتهائى به تناسب آنها، منتها در سطحى عالى تر وجود داشته باشد و اتفاقا در اين آيه اشاره به هر دو قسمت شده ، هم آنچه شايسته معاد جسمانى است و هم آنچه شايسته روح و رستاخيز ارواح مى باشد. در واقع آنها كه تمام نعمتهاى مادى آن جهان را كنايه از نعمتهاى معنوى مى گيرند تحت تاثير مكتبهاى التقاطى قرار گرفته علاوه بر اين كه بدون جهت ظواهر آيات قرآن را تاويل كرده معاد جسمانى و لوازم آن را به كلى فراموش نموده و منكر شده اند. و شايد جمله «و الله بصير بالعباد» (خداوند به وضع بندگان خود بينا است ) كه در آخر آيه آمده اشاره به همين حقيقت باشد يعنى او است كه مى داند جسم و جان آدمى در جهان ديگر هر كدام چه خواسته هائى دارند و اين خواسته ها را در هر
دو جانبه به نحو احسن تامين مى كند. در آيه بعد به معرفى بندگان پرهيزكار كه در آيه قبل به آن اشاره شده بود پرداخته و شش صفت ممتاز براى آنها بر مى شمرد. ۱ - نخست اينكه : آنان با تمام دل و جان متوجه پروردگار خويشاند و ايمان قلب آنها را روشن ساخته و به همين دليل در برابر اعمال خويش به شدت احساس مسئوليت مى كنند، مى فرمايد: همان كسانى كه مى گويند پروردگارا! ما ايمان آورده ايم ، گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار (الذين يقولون ربنا اننا آمنا فاغفر لنا ذنوبنا و قنا عذاب النار). ۲ - آنها كه صبر و استقامت دارند و در برابر حوادث سخت كه در مسير اطاعت پروردگار پيش مى آيد، و همچنين در برابر گناهان و به هنگام پيش آمدن شدائد و گرفتاريهاى فردى و اجتماعى ، شكيبائى و ايستادگى به خرج مى دهند (الصابرين ). ۳ - آنها كه راستگو و درست كردارند و آنچه در باطن به آن معتقدند در ظاهر به آن عمل مى كنند و از نفاق و دروغ و تقلب و خيانت دورند (و الصادقين ). ۴ - آنها كه خاضع و فروتن هستند و در طريق بندگى و عبوديت خدا بر اين كار مداومت دارند (و القانتين ). ۵ - آنها كه در راه خدا انفاق مى كنند نه تنها از اموال ، بلكه از تمام مواهب مادى و معنوى كه در اختيار دارند به نيازمندان مى بخشند (و المنفقين ). ۶ - و آنها كه سحرگاهان ، استغفار و طلب آمرزش مى كنند (و المستغفرين
بالاسحار). در آن هنگام كه چشمهاى غافلان و بيخبران در خواب است و غوغاى جهان مادى فرو نشسته و به همين دليل حالت حضور قلب و توجه خاص به ارزشهاى اصيل در قلب مردان خدا زنده مى شود به پا مى خيزند و در پيشگاه با عظمتش سجده مى كنند و از گناهان خود آمرزش مى طلبند و محو انوار جلال كبريائى او مى شوند، و تمام ذرات وجودشان زمزمه توحيد سر مى دهد، و همانگونه كه با طلوع صبح ، ظلمت شب برچيده مى شود و فيض عام پروردگار بر صفحه جهان مى نشيند، آنها نيز به دنبال زمزمه هاى عاشقانه سحرگاهان همراه با طلوع صبح ، پرده هاى ظلمت غفلت و گناه از دلهايشان برچيده مى شود و انوار رحمت و مغفرت و معرفت الهى بر دلهايشان فرو مى نشيند.
نكته ها
۱ - در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه اخير مى خوانيم ، كه فرمود: هر كس در نماز وتر (آخرين ركعت نماز شب ) هفتاد بار بگويد: استغفر الله ربى و اتوب اليه و تا يك سال اين عمل را ادامه دهد خداوند او را از استغفار كنندگان در سحر «المستغفرين بالاسحار» قرار مى دهد و او را مشمول عفو و رحمت خود مى سازد. ۲ - واژه «سحر» (بر وزن بشر) در اصل به معنى پوشيده و پنهان بودن است و چون در ساعات آخر شب پوشيدگى خاصى بر همه چيز حكومت مى كند، نام آن سحر گذاشته شده است لغت سحر (بر وزن شعر) نيز از همين ماده است زيرا شخص ساحر دست به كارهائى مى زند كه اسرار آن از ديگران پوشيده و پنهان است عرب به ريه و شش نيز گاهى سحر (بر وزن بشر) مى گويد و اين هم به خاطر پوشيده
بودن درون آن مى باشد. چرا در ميان اوقات شبانه روز تنها به وقت «سحر» اشاره شده است در حالى كه استغفار و بازگشت به سوى خدا در هر حال مطلوب است ؟ اين براى آن است كه سحر به خاطر آرامش و سكوت و تعطيل كارهاى مادى و نشاطى كه بعد از استراحت و خواب به انسان دست مى دهد آمادگى بيشترى براى توجه به خداوند به او مى بخشد و اين معنى را به آسانى با تجربه مى توان دريافت ، حتى بسيارى از دانشمندان براى حل مشكلات علمى از آن وقت استفاده مى كردند. زيرا چراغ فكر و روح انسان در آن وقت از هر زمان پر فروغتر و درخشان تر است و از آنجا كه روح عبادت و استغفار توجه و حضور دل مى باشد عبادت و استغفار در چنين ساعتى از همه ساعات گرانبهاتر خواهد بود.
آيه ۱۸
آيه و ترجمه
شهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ الْمَلَئكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائمَا بِالْقِسطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكيمُ(۱۸) ترجمه : ۱۸ - خداوند، (با ايجاد نظام واحد جهان هستى ،) گواهى مى دهد كه معبودى جز او نيست ، و فرشتگان و صاحبان دانش ، (هر كدام به گونهاى بر اين مطلب ،) گواهى مى دهند، در حالى كه (خداوند در تمام عالم ) قيام به عدالت دارد، معبودى جز او نيست ، كه هم توانا و هم حكيم است . تفسير: گواهى همه بر وحدانيتش به دنبال بحثى كه درباره مومنان راستين در آيات قبل آمده بود در اين آيه اشاره به گوشهاى از دلايل توحيد و خداشناسى و بيان روشنى اين راه پرداخته ، مى گويد: خداوند (با ايجاد نظام شگرف عالم هستى ) گواهى مى دهد كه معبودى جز او نيست (شهد الله انه لا اله الا هو). و نيز فرشتگان و صاحبان علم و دانشمندان (هر كدام به گونه اى و با استناد به دليل و آيه اى ) بر اين امر گواهى مى دهند (و الملائكة و اولوا العلم ). اين در حالى است كه خداوند قيام به عدالت در جهان هستى فرموده كه اين عدالت نيز نشانه بارز وجود او است (قائما بالقسط). آرى : با اين اوصاف كه گفته شد هيچ معبودى جز او نيست كه هم توانا و هم حكيم است (لا اله الا هو العزيز الحكيم ). بنابراين شما هم با خداوند و فرشتگان و دانشمندان هم صدا شويد و نغمه توحيد سر دهيد
نكته ها
شهادت خداوند بر يگانگى خويش چگونه است ؟
منظور از شهادت خداوند، شهادت عملى و فعلى است نه قولى ، يعنى خداوند با پديد آوردن جهان آفرينش كه نظام واحدى در آن حكومت مى كند و قوانين آن در همه جا يكسان ، و برنامه آن يكى است ، و در واقع يك واحد به هم پيوسته و يك نظام يگانه است ، عملا نشان داده كه آفريدگار و معبود، در جهان يكى بيش نيست ، و همه از يك منبع ، سرچشمه مى گيرند، بنابراين ايجاد اين نظام واحد، شهادت و گواهى خدا است بر يگانگى ذاتش . اما شهادت و گواهى فرشتگان و دانشمندان ، جنبه قولى دارد، چه اينكه آنها هر كدام با گفتارى شايسته خود، اعتراف به اين حقيقت مى كنند و اينگونه تفكيك در آيات قرآن فراوان است مثلا در آيه «ان الله و ملائكته يصلون على النبى » (خدا و فرشتگان بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) درود مى فرستند) درود از ناحيه خدا چيزى است و از ناحيه فرشتگان چيز ديگر، از ناحيه خدا، فرستادن رحمت است و از ناحيه فرشتگان تقاضاى رحمت . البته گواهى فرشتگان و دانشمندان ، جنبه عملى نيز دارد، زيرا آنها تنها او را مى پرستند و در برابر هيچ معبود ديگر، سر تعظيم فرود نمى آورند.
قيام به قسط چيست ؟
جمله «قائما بالقسط» به اصطلاح ادبى ، حال فاعل شهد است كه الله باشد يعنى خداوند گواهى به يكتايى خود مى دهد در حالى كه قيام به عدالت در جهان هستى دارد، و اين جمله در واقع دليلى است بر شهادت او، زيرا حقيقت عدالت ، انتخاب طريق ميانه و مستقيم و دورى از هر گونه افراط و تفريط و انحراف
است و مى دانيم كه طريق ميانه و مستقيم ، همواره يكى است و بيش از يكى نيست ، چنانكه در آيه ۱۵۳ سوره انعام مى خوانيم و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله (و اين راه مستقيم من است ، پس آن را پيروى كنيد و به راههاى ديگر نرويد كه شما را از راه او پراكنده مى سازد). در اين آيه راه خدا يكى معرفى شده ، و راههاى منحرف و بيگانه از خدا، متعدد و پراكنده ، زيرا صراط مستقيم به صورت مفرد و طرق انحرافى به صورت جمع آورده شده است . نتيجه اين كه عدالت هميشه ، همراه با نظام واحد است و نظام واحد، نشانه مبدأ واحد مى باشد، بنابراين عدالت به معنى واقعى در عالم آفرينش دليل بر يگانگى آفريدگار خواهد بود. (دقت كنيد)
موقعيت دانشمندان :
در اين آيه ، دانشمندان واقعى در رديف فرشتگان قرار گرفتهاند و اين خود امتياز دانشمندان را بر ديگران اعلام مى كند، و نيز از آيه استفاده مى شود كه امتياز دانشمندان از اين نظر است كه در پرتو علم خود، به حقايق اطلاع يافته و به يگانگى خدا كه بزرگترين حقيقت است معترف اند. روشن است كه آيه ، همه دانشمندان را شامل مى شود و اگر در بعضى از روايات كه در ذيل اين آيه وارد شده «اولوا العلم » به ائمه اطهار (عليه السلام ) تفسير شده از اين نظر است كه آنان ، روشن ترين مصداق «اولوا العلم » هستند. مرحوم طبرسى در مجمع البيان ضمن تفسير آيه از جابر بن عبد الله انصارى از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل مى كند كه فرمود: ساعة من عالم يتكى على فراشه ينظر فى علمه خير من عبادة العابد سبعين عاما: (يك ساعت از زندگى دانشمندى كه بر بستر خود تكيه كرده و در
اندوخته هاى علمى خود مى انديشد، بهتر از هفتاد سال عبادت عابد است )! در ذيل آيه جمله «لا اله الا هو» تكرار شده است ، اين تكرار گويا اشاره به اين است كه همانطور كه در آغاز آيه ، شهادت خداوند و فرشتگان و دانشمندان آمده است ، هر كس اين گواهى را مى شنود، بايد او هم ، با شهادت آنها هم صدا گردد و گواهى بر وحدت معبود بدهد. و از آنجا كه جمله «لا اله الا هو» به عنوان اداى حق تعظيم خداوند و اظهار توحيد است ، با دو است «عزيز و» «حكيم » (توانا و دانا) ختم شده است ، زيرا قيام به عدالت نيازمند به قدرت و حكمت است ، تنها خداوندى كه بر هر چيز قادر و به همه چيز آگاه است ، مى تواند، عدالت را در جهان هستى برقرار سازد. اين آيه از آياتى است كه همواره مورد توجه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بوده و كرارا در مواقع مختلف آن را تلاوت مى فرمود: زبير بن عوام مى گويد: شب عرفه در خدمت رسول خدا بودم ، شنيدم كه مكررا اين آيه را مى خواند.
آيه ۱۹
آيه و ترجمه
إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الاسلَمُ وَ مَا اخْتَلَف الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَب إِلا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ وَ مَن يَكْفُرْ بِئَايَتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سرِيعُ الحِْسابِ(۱۹) ترجمه : ۱۹ - دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق ) است . و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى (در آن ) ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهى و علم ، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود، و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، (خدا به حساب او مى رسد، زيرا) خداوند، سريع الحساب است . تفسير: روح دين همان تسليم در برابر حق است ! بعد از بيان يگانگى معبود به يگانگى دين پرداخته ، مى فرمايد: دين در نزد خدا، اسلام است (ان الدين عند الله الاسلام ). واژه «دين » در لغت در اصل به معنى جزا و پاداش است ، و به معنى اطاعت و پيروى از فرمان نيز آمده است ، و در اصطلاح مذهبى عبارت از مجموعه قواعد و قوانين و آدابى است كه انسان در سايه آنها مى تواند به خدا نزديك شود و به سعادت دو جهان برسد و از نظر اخلاقى و تربيتى در مسير صحيح گام بردارد. واژه «اسلام » به معنى تسليم است ، بنابراين معنى جمله «ان الدين عند الله الاسلام » اين است كه آيين حقيقى در پيشگاه خدا همان تسليم در برابر فرمان او است ، و در واقع روح دين در هر عصر و زمان چيزى جز تسليم در برابر حق نبوده و نخواهد بود، منتها از آنجا كه آيين پيامبر اسلام ، آخرين و برترين آيينها است نام اسلام براى آن انتخاب شده است و گر نه از يك نظر همه اديان الهى ، اسلام است ، و
همانگونه كه سابقا نيز اشاره شد، اصول اديان آسمانى نيز يكى است هر چند با تكامل جامعه بشرى ، خداوند اديان كاملترى را براى آنها فرستاده تا به مرحله نهايى تكامل كه دين خاتم پيامبران ، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) است رسيده . امير مومنان على (عليه السلام ) در گفتارى كه در كلمات قصار نهج البلاغه از او نقل شده اين حقيقت را ضمن بيان عميقى روشن فرموده است : لانسبن الاسلام نسبة لم ينسبها احد قبلى : الاسلام هو التسليم ، و التسليم هو اليقين ، و اليقين هو التصديق ، و التصديق هو الاقرار، و الاقرار هو الاداء و الاداء هو العمل : در اين عبارت امام (عليه السلام ) نخست مى فرمايد: مى خواهم اسلام را آن چنان تفسير كنم كه هيچ كس نكرده باشد، سپس شش مرحله براى اسلام بيان فرموده است . نخست مى فرمايد: اسلام همان تسليم در برابر حق است ، سپس اضافه مى كند تسليم بدون يقين ممكن نيست (زيرا تسليم بدون يقين ، تسليم كوركورانه است نه عالمانه ) بعد مى فرمايد: يقين هم ، تصديق است (يعنى تنها علم و دانائى كافى نيست ، بلكه به دنبال آن ، اعتقاد و تصديق قلبى لازم است ) سپس مى فرمايد: تصديق همان اقرار است (يعنى كافى نيست كه ايمان تنها در منطقه قلب و روح انسان باشد، بلكه با شهامت و قدرت بايد آن را اظهار داشت ) سپس اضافه مى كند: اقرار همان انجام وظيفه است (يعنى اقرار تنها گفتگوى زبانى نيست بلكه تعهد و قبول مسئوليت است ) و در پايان مى فرمايد: انجام مسئوليت همان عمل است (عمل به فرمان خدا و انجام برنامه هاى الهى ) زيرا تعهد و مسئوليت چيزى جز عمل نمى تواند باشد، و آنها كه نيروى خود را در گفتگوها، طرحها، جلسات و انجمنها و مانند آن صرف مى كنند و فقط حرف مى زنند، نه تعهدى را پذيرفته اند و نه
مسئوليتى و نه از روح اسلام آگاهى دارند. اين روشنترين تفسيرى است كه براى اسلام در تمام جنبه ها مى توان بيان كرد. سپس به بيان سرچشمه اختلافهاى مذهبى كه على رغم وحدت حقيقى دين الهى به وجود آمده مى پردازد و مى فرمايد: آنها كه كتاب آسمانى به آنها داده شده بود در آن اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه آگاهى و علم به سراغشان آمد و اين اختلاف به خاطر ظلم و ستم در ميان آنها بود (و ما اختلف الذين اتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم ). بنابراين ظهور اختلاف اولا بعد از علم و آگاهى بود و ثانيا انگيزهاى جز طغيان و ظلم و حسد نداشت . يهود در مورد جانشين موسى بن عمران به اختلاف و نزاع پرداختند و خونهاى زيادى ريختند و مسيحيان در امر توحيد و آلوده ساختن آن بر شرك و تثليث راه اختلاف پوييدند و هر دو در مورد دلايل پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه در كتب آنها آمده بود، تخم اختلاف پاشيدند، گروهى پذيرا شدند و گروهى انكار كردند. كوتاه سخن اينكه : اديان آسمانى همواره با مدارك روشن و معجزات انبياء همراه بوده و براى حقيقت جويان ابهامى باقى نمى گذاشته ، مثلا پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) علاوه بر معجزات آشكار، از جمله قرآن مجيد و دلايل روشنى كه در متن اين آيين آمده ، اوصاف و مشخصاتش در كتب آسمانى پيشين كه بخشهائى از آن در دست يهود و نصارى وجود داشت بيان شده بود و به همين دليل دانشمندان آنها قبل از ظهور او بشارت ظهورش را با شوق و تاكيد فراوان مى دادند، اما همين كه مبعوث شد چون منافع خود را در خطر مى ديدند از روى طغيان و ظلم و حسد همه را
ناديده گرفتند. به همين دليل در پايان آيه سرنوشت آنها و امثال آنها را بيان كرده ، مى گويد: هر كس به آيات خدا كفر ورزد (خدا حساب او را مى رسد زيرا) خداوند حسابش سريع است (و من يكفر بايات الله فان الله سريع الحساب ). آرى كسانى كه آيات الهى را بازيچه هوسهاى خود قرار دهند، نتيجه كار خود را در دنيا و آخرت مى بينند، خداوند به سرعت به حساب اعمال آنها رسيدگى مى كند و به هر كدام جزا و كيفر مناسب مى دهد (در تفسير جمله سريع الحساب ذيل آيه ۲۰۲ سوره بقره ، بحث كافى كردهايم ). منظور از آيات الله در اينجا تمام آيات الهى و براهين او و كتابهاى آسمانى است ، و حتى احتمالا آيات تكوينى الهى را نيز در عالم هستى شامل مى شود، و اينكه بعضى از مفسران ، آن را به خصوص تورات يا انجيل و يا مانند آن تفسير كرده اند، هيچ دليلى ندارد.
نكته :
سرچشمه اختلافهاى مذهبى موضوع جالبى كه از آيه استفاده مى شود اين است كه : سرچشمه اختلافها و كشمكشهاى مذهبى ، معمولا از جهل و بيخبرى نيست ، بلكه بيشتر به خاطر بغى و ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهاى شخصى است اگر مردم مخصوصا طبقه دانشمندان تعصب و كينه توزى و تنگ نظريها و منافع شخصى و تجاوز از حدود و حقوق خود را كنار بگذارند و با واقعبينى و روح عدالت خواهى احكام خدا را بررسى نمايند جاده حق بسيار روشن خواهد بود و اختلافات به سرعت حل مى شود. اين آيه در واقع پاسخ دندان شكنى است به آنها كه مى گويند: «مذهب در ميان بشر ايجاد اختلاف كرده است و خونريزيهاى فراوانى در طول تاريخ به بار
آورد» اين ايراد كنندگان مذهب را با «تعصبات مذهبى » و افكار انحرافى اشتباه كرده اند زيرا ما هنگامى كه دستورهاى مذاهب را مورد بررسى قرار دهيم مى بينيم همه يك هدف را تعقيب مى كنند و همه براى سعادت انسان آمده اند اگر چه با گذشت زمان تكامل يافته اند، در واقع اديان آسمانى همچون دانه هاى باران هستند كه از آسمان نازل مى گردد دانه هاى باران همه حياتبخش هستند ولى هنگامى كه روى زمينهاى آلوده مى ريزند كه يكى شور است و ديگرى تلخ به رنگها و طعمهاى مختلف در مى آيند اين اختلافات مربوط به باران نيست بلكه مربوط به اين زمينهاى آلوده است منتها روى اصل تكامل آخرين آنها كاملترين آنها است .
آيه ۲۰
آيه و ترجمه
فَإِنْ حَاجُّوك فَقُلْ أَسلَمْت وَجْهِىَ للَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَب وَ الاُمِّيِّينَ ءَ أَسلَمْتُمْ فَإِنْ أَسلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا وَّ إِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْك الْبَلَغُ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ(۲۰) ترجمه : ۲۰ - اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، (با آنها مجادله نكن ! و) بگو: من و پيروانم ، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شده ايم . و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارى ) و بيسوادان (مشركان ) بگو: آيا شما هم تسليم شده ايد؟ اگر (در برابر فرمان و منطق حق ،) تسليم شوند، هدايت مى يابند، و اگر سرپيچى كنند، (نگران مباش ! زيرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت ) است ، و خدا نسبت به (اعمال و عقايد) بندگان ، بيناست . تفسير: از جدال و تسيز بپرهيز به دنبال بيان سرچشمه اختلافات دينى به گوشهاى از اين اختلاف كه همان بحث و جدال يهود و نصارى با پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، در اين آيه اشاره مى كند، مى فرمايد: اگر با تو به گفتگو و ستيز برخيزند (با آنها) مجادله نكن و بگو: من و پيروانم در برابر خداوند، تسليم شده ايم (فان حاجوك فقل اسلمت وجهى لله و من اتبعن ). «حاجوك » از ماده «محاجه » در لغت به معنى بحث و گفتگو و استدلال و دفاع از يك عقيده يا يك مساله است . طبيعى است كه طرفداران هر آيينى در مقام دفاع از عقيده خود برمى آيند و خود را حق به جانب معرفى مى كنند، از اين رو قرآن به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى گويد: ممكن است اهل كتاب (يهود و نصارى ) با تو بحث كنند و بگويند ما در برابر حق تسليم هستيم ، و حتى در اين باره پافشارى كنند چنانكه مسيحيان نجران در
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) چنين بودند. خداوند در اين آيه به پيامبرش دستور مى دهد كه از بحث و مجادله با آنها دورى كن و به جاى آن براى راهنمائى و قطع مخاصمه ((بگو: به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارى ) و همچنين درس نخوانده ها (مشركان ) آيا شما هم (همچون من كه تسليم فرمان حقم ) تسليم شده ايد)) (و قل للذين اوتوا الكتاب و الاميين ء اسلمتم ). ((اگر به راستى تسليم شوند هدايت يافته اند، و اگر رويگردان شوند و سرپيچى كنند بر تو ابلاغ (رسالت ) است و تو مسئول اعمال آنها نيستى (فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولوا فانما عليك البلاغ ). بديهى است منظور تسليم زبانى و ادعائى نيست ، بلكه منظور تسليم حقيقى و عملى در برابر حق است ، اگر آنها در برابر سخنان حقيقى سر تسليم فرود آورند، با توجه به اينكه دعوت تو آشكار و آميخته با منطق و دليل روشن است مسلما ايمان مى آورند و اگر ايمان نياورند تسليم حق نيستند و تنها دعوى اسلام و تسليم در برابر فرمان حق دارند. كوتاه سخن اينكه : وظيفه تو ابلاغ رسالت است ، آميخته با دليل و برهان ، و اگر روح حقجويى در آنها باشد پذيرا مى شوند، و اگر نشوند تو وظيفه خود را انجام دادهاى . و در پايان آيه مى فرمايد: خداوند به اعمال و افكار بندگان خود بينا است (و الله بصير بالعباد). او مدعيان دروغى تسليم را از راستگويان مى شناسد و نيات محاجه كنندگان را كه براى چه هدفى بحث و گفتگو مى كنند مى داند، و اعمال همه را از نيك و بد مى بيند و به هر كس جزاى مناسب مى دهد.
نكته ها
۱ - از اين آيه به طور ضمنى استفاده مى شود كه از ادامه بحث و محاجه با مردم لجوجى كه تسليم منطق صحيح نيستند، بايد پرهيز كرد. ۲ - منظور از «اميين » كسانى كه نوشتن و خواندن نمى دانند در اين آيه مشركان مى باشند علت اين كه از مشركان در برابر اهل كتاب (يهود و نصارى ) به اين نام تعبير شده به خاطر اين است كه مشركان كتاب آسمانى نداشتند تا مجبور به فرا گرفتن ، خواندن و نوشتن شوند. ۳ - از اين آيه به خوبى روشن مى شود كه روش پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) هرگز تحميل فكر و عقيده نبوده است ، بلكه كوشش و مجاهدت داشته كه حقايق بر مردم روشن شود و سپس آنان را به حال خود وامى گذاشته كه خودشان تصميم لازم را در پيروى از حق بگيرند.
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |