ریشه يقن: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
جز (Move page script صفحهٔ ریشه يقن‌ را به ریشه يقن منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
(بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد مى‏گويد «يَقِنَ الْاَمْرُ يَقْناً: ثَبَتَ وَ وَضَحَ» يقن متعدى به نفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَ الْاَمْرَ وَ بِالْاَمْرِ» يعنى به آن علم پيدا كرد و محقق دانست. يقين وصف است به معنى فاعل يعنى ثابت و واضح. راغب گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت... و شايد به معنى مفعول و ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شود لذا علم خدا را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است. هر يقين علم است ولى هر علم يقين نيست گويا يقين علمى است كه بعد از استدلال و نظر حاصل شود. خلاصه: يقين به معنى ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آن است [بقره:4]. و به آخرت آنها يقين پيدا مى‏كنند. «يَقِنَهُ و اَيْقَنَهُ» هر دو به يك معنى اند يعنى تحقيق كرد و به يقين رسيد. به احتمال قوى مراد از «يُوقِنُونَ» در آياتى نظير [جاثية:4]. مراد تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است. [طور:36]. يعنى بلكه تحقيق نمى‏كنند تا يقين پيدا نمايند. * [نمل:14]. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان به آنها باور كرد و محقق دانست. * [تكاثر:5-7]. ظاهراً اضافه در علم اليقين و خود يقين است كه روز قيامت باشد، مى‏شود گفت: آن حال است از مفعول «لَتَرَوُنَّها» يعنى: حقا اگر علم جازم و يقين داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع مى‏شد. حتماً حتماً آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس آن را كه خود آن است خواهيد ديد. * [واقعة:95]. [حاقة:51]. حق و يقين هر دو به يك معنى است و اضافه در آن نظير اضافه بيانيه است و افاده تأكيد مى‏كند و هر دو آيه درباره قيامت است معنى آيه اول: اينكه در تقسيم شدن مردم به اصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين گفتيم، ثابت و حتمى است و خلافى در آن نيست. در مجمع و الميزان به تأكيد بودن آن تصريح شده است. * [نساء:157]. «يَقيناً» تميز است از قتل يعنى به قتل عيسى «عليه السلام» علم ندارند و فقط از ظن پيروى مى‏كنند و او را به يقين نكشتند ظن به كشتن او كردند : * [حجر:99]. مراد از يقين چنانكه گفته‏اند مرگ است و اطلاق يقين بر مرگ به علت ثابت و حتمى بودن آن است و شايد اطلاق آن بر مرگ به جهت انكشاف واقع به آن است يعنى آنگاه كه واقع منكشف شود و حقائق ايمان و كفر آشكار گردد پروردگارت را عبادت كن. اينكه بعضى يقين را به معنى علم گرفته و گفته‏اند عبادت تا حصول يقين است و چون يقين آمد تكليف ساقط مى‏باشد غلط محض است، مخاطب به اين آيه رسول خدا «عليه السلام» است و آن بزرگوار از اهل يقين بود ولى تا دم مرگ از تكليف شرعى دست نكشيد اين قول به ضرورت اسلام باطل مى‏باشد. * موقن: آنكه داراى يقين يا جوياى يقين است [ذاريات:20]. در زمين آيات و دلائلى است براى يقين جويندگان.
(بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد مى‏گويد «يَقِنَ الْاَمْرُ يَقْناً: ثَبَتَ وَ وَضَحَ» يقن متعدى به نفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَ الْاَمْرَ وَ بِالْاَمْرِ» يعنى به آن علم پيدا كرد و محقق دانست. يقين وصف است به معنى فاعل يعنى ثابت و واضح. راغب گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت... و شايد به معنى مفعول و ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شود لذا علم خدا را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است. هر يقين علم است ولى هر علم يقين نيست گويا يقين علمى است كه بعد از استدلال و نظر حاصل شود. خلاصه: يقين به معنى ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آن است [بقره:4]. و به آخرت آنها يقين پيدا مى‏كنند. «يَقِنَهُ و اَيْقَنَهُ» هر دو به يك معنى اند يعنى تحقيق كرد و به يقين رسيد. به احتمال قوى مراد از «يُوقِنُونَ» در آياتى نظير [جاثية:4]. مراد تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است. [طور:36]. يعنى بلكه تحقيق نمى‏كنند تا يقين پيدا نمايند. * [نمل:14]. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان به آنها باور كرد و محقق دانست. * [تكاثر:5-7]. ظاهراً اضافه در علم اليقين و خود يقين است كه روز قيامت باشد، مى‏شود گفت: آن حال است از مفعول «لَتَرَوُنَّها» يعنى: حقا اگر علم جازم و يقين داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع مى‏شد. حتماً حتماً آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس آن را كه خود آن است خواهيد ديد. * [واقعة:95]. [حاقة:51]. حق و يقين هر دو به يك معنى است و اضافه در آن نظير اضافه بيانيه است و افاده تأكيد مى‏كند و هر دو آيه درباره قيامت است معنى آيه اول: اينكه در تقسيم شدن مردم به اصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين گفتيم، ثابت و حتمى است و خلافى در آن نيست. در مجمع و الميزان به تأكيد بودن آن تصريح شده است. * [نساء:157]. «يَقيناً» تميز است از قتل يعنى به قتل عيسى «عليه السلام» علم ندارند و فقط از ظن پيروى مى‏كنند و او را به يقين نكشتند ظن به كشتن او كردند : * [حجر:99]. مراد از يقين چنانكه گفته‏اند مرگ است و اطلاق يقين بر مرگ به علت ثابت و حتمى بودن آن است و شايد اطلاق آن بر مرگ به جهت انكشاف واقع به آن است يعنى آنگاه كه واقع منكشف شود و حقائق ايمان و كفر آشكار گردد پروردگارت را عبادت كن. اينكه بعضى يقين را به معنى علم گرفته و گفته‏اند عبادت تا حصول يقين است و چون يقين آمد تكليف ساقط مى‏باشد غلط محض است، مخاطب به اين آيه رسول خدا «عليه السلام» است و آن بزرگوار از اهل يقين بود ولى تا دم مرگ از تكليف شرعى دست نكشيد اين قول به ضرورت اسلام باطل مى‏باشد. * موقن: آنكه داراى يقين يا جوياى يقين است [ذاريات:20]. در زمين آيات و دلائلى است براى يقين جويندگان.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ل:100, هم:74, ب:73, من:52, لا:48, ک:46, ربب:44, نا:44, ف:44, الذين:42, ه:40, ما:39, ايى:37, اتى:35, ان:34, انن:33, ها:33, کون:31, قوم:31, ارض:29, نن:28, ائى:28, هو:28, سمو:28, على:27, ام:26, اول:26, اخر:25, رئى:25, بين:25, اوى:25, علم:25, کم:24, اله:24, حقق:24, ثم:24, يوم:24, هدى:23, نفس:22, الا:22, سبح:21, امن:21, فى:21, بل:20, لو:20, الله:19, ظنن:19, وله:19, ليل:18, حتى:18, کفر:18, جحم:18, هما:18, سوء:17, ا:17, هذا:17, وسم:17, کلل:17, قول:16, جعل:16, عمل:16, شفع:16, لما:16, يا:15, خلف:15, ملک:15, بدو:15, کلا:15, زکو:15, شىء:15, خلق:15, سئل:15, عين:15, عند:15, نزل:15, رفع:15, ى:15, حسب:15, حشر:15, الذى:15, نبء:15, وجد:14, نهر:14, جنن:14, نفع:14, بصر:14, مدد:14, قتل:14, نحن:14, رسل:14, صلح:14, دين:14, حکم:14, مرء:14, لقى:14, حول:14, جرح:14, خزن:14, سبإ:14, ظلم:14, رحم:14, کتب:14, عظم:13, اذ:13, زيد:13, حيى:13, فصل:13, صلو:13, انس:13, علو:13, امم:13, جحد:13, سمع:12, لعل:12, سحر:12, سوف:12, فتن:12, تبع:12, فوج:12, خفف:12, قبل:12, موت:12, عبد:12, سجد:12, الى:12, عن:12, بشر:12, کذب:12, اخذ:12, ذا:12, جىء:12, زين:12, نظر:12, حيق:12, دبب:12, حرم:12, نذر:11, کيف:11, نعم:11, صبر:11, يهود:11, کوکب:11, رسو:11, رجع:11, ابراهيم:11, حسر:11, قد:11, عدد:11, بثث:11, حسن:11, سوع:11, ريب:10, عقب:10, حوط:10, قلب:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۶

تکرار در قرآن: ۲۸(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

(بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد مى‏گويد «يَقِنَ الْاَمْرُ يَقْناً: ثَبَتَ وَ وَضَحَ» يقن متعدى به نفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَ الْاَمْرَ وَ بِالْاَمْرِ» يعنى به آن علم پيدا كرد و محقق دانست. يقين وصف است به معنى فاعل يعنى ثابت و واضح. راغب گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت... و شايد به معنى مفعول و ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شود لذا علم خدا را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است. هر يقين علم است ولى هر علم يقين نيست گويا يقين علمى است كه بعد از استدلال و نظر حاصل شود. خلاصه: يقين به معنى ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آن است [بقره:4]. و به آخرت آنها يقين پيدا مى‏كنند. «يَقِنَهُ و اَيْقَنَهُ» هر دو به يك معنى اند يعنى تحقيق كرد و به يقين رسيد. به احتمال قوى مراد از «يُوقِنُونَ» در آياتى نظير [جاثية:4]. مراد تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است. [طور:36]. يعنى بلكه تحقيق نمى‏كنند تا يقين پيدا نمايند. * [نمل:14]. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان به آنها باور كرد و محقق دانست. * [تكاثر:5-7]. ظاهراً اضافه در علم اليقين و خود يقين است كه روز قيامت باشد، مى‏شود گفت: آن حال است از مفعول «لَتَرَوُنَّها» يعنى: حقا اگر علم جازم و يقين داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع مى‏شد. حتماً حتماً آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس آن را كه خود آن است خواهيد ديد. * [واقعة:95]. [حاقة:51]. حق و يقين هر دو به يك معنى است و اضافه در آن نظير اضافه بيانيه است و افاده تأكيد مى‏كند و هر دو آيه درباره قيامت است معنى آيه اول: اينكه در تقسيم شدن مردم به اصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين گفتيم، ثابت و حتمى است و خلافى در آن نيست. در مجمع و الميزان به تأكيد بودن آن تصريح شده است. * [نساء:157]. «يَقيناً» تميز است از قتل يعنى به قتل عيسى «عليه السلام» علم ندارند و فقط از ظن پيروى مى‏كنند و او را به يقين نكشتند ظن به كشتن او كردند : * [حجر:99]. مراد از يقين چنانكه گفته‏اند مرگ است و اطلاق يقين بر مرگ به علت ثابت و حتمى بودن آن است و شايد اطلاق آن بر مرگ به جهت انكشاف واقع به آن است يعنى آنگاه كه واقع منكشف شود و حقائق ايمان و كفر آشكار گردد پروردگارت را عبادت كن. اينكه بعضى يقين را به معنى علم گرفته و گفته‏اند عبادت تا حصول يقين است و چون يقين آمد تكليف ساقط مى‏باشد غلط محض است، مخاطب به اين آيه رسول خدا «عليه السلام» است و آن بزرگوار از اهل يقين بود ولى تا دم مرگ از تكليف شرعى دست نكشيد اين قول به ضرورت اسلام باطل مى‏باشد. * موقن: آنكه داراى يقين يا جوياى يقين است [ذاريات:20]. در زمين آيات و دلائلى است براى يقين جويندگان.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
يُوقِنُونَ‌ ۱۱
يَقِيناً ۱
الْمُوقِنِينَ‌ ۱
تُوقِنُونَ‌ ۱
الْيَقِينُ‌ ۲
مُوقِنِينَ‌ ۲
اسْتَيْقَنَتْهَا ۱
يَقِينٍ‌ ۱
مُوقِنُونَ‌ ۱
بِمُسْتَيْقِنِينَ‌ ۱
لِلْمُوقِنِينَ‌ ۱
الْيَقِينِ‌ ۴
لِيَسْتَيْقِنَ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط