ریشه سبق: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه سبق‌ را به ریشه سبق منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::سبق‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
تقدمو پيش افتادن. راغب مى‏گويد: اصل سبق پيش افتادن در راه رفتن است. و به طور مجاز در غير آن به كار مى‏رود مثل «ما سبقونا اليه سبقت من ربّك»يعنى نافذ شد و گذشت و به طور استعاره در احراز فضيلت به كار مى‏رود نحو «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ» آنانكه به وسيله اعمال صالحه به رحمت و جنت خدا پيشى گرفته‏اند . استباق به معنى مسابقه و پيشى گرفتن بر يكديگر است مثل [يوسف:17]. و استفعال براى آن است كه هر يكى پيش افتادن را مى‏خواهد. مسبوق: پيشى گرفته شده و قهراً به معنى مغلوب و عاجز است [واقعة:60-61] ما مغلوب و عاجز نيستيم از اينكه ديگران را به جاى شما بگيريم. * [اعراف:80] اين آيه و آيه 28 عنكبون درباره قوم لوط است و روشن مى‏كند كه لواط اولين بار پيدا شده است. * [نازعات:4-5]. مراد از سابقات ظاهراً ابرهاى حامل باران ايت و يا غرض نحوه خاصّى از نيروهاى جهان است كه در «دبر» تفصيلاً گفته شد. * [عنكبوت:39]. در زمين خودپسندى كردند و بر خدا غالب نبودند يعنى خدا را نمى‏توانستند عاجز كنند. * [توبه:100]. قرائت مشهور در «الانصار» با كسر است كه عطف بر مهاجرين باشد ولى يعقوب آن را با رفع خوانده است ئ عطف بر سابقون است در اين صورت حكم «رضى اللّه» بر عموم انصار شامل است نه بر نخستين آنها. مراد از سابقون اختلاف است گفته‏اند: منظور آنانند مه به دو قبله نماز خوانده‏اند. بعضى اهل بيعت رضوان را دانسته‏اند كه بيعت حديبيّه است. بعضى آنها را اهل بدر دانسته و برخى مهاجرين پيش از هجرت (مجمع البيان). نا گفته نماند اهل هر زمان نسبت به زمان آينده سابق است ولى قيد «الاولون» روشن مى‏كند مراد پيشروان اوليه‏اند كه كسى بر آنها سبقت نيافته است به عقيده الميزان آيه منطبق است بر آنانكه ايمان آورده‏اند و پيش از جنگ بدر مهاجرت كرده‏اند و نيز منطبق است بر اهل مدينه كه ايمان آوردند و مهاجران را پذيرفته و در خانه‏هاى خود جا دادند و معيشت آنها را تأمين كردند. ريشه دين به وسيله آنها ثابت گرديدو ديگران از ايشان پيروى كردند. نا گفته نماند ايمان و عمل در مهاجران و انصار شرط رضاى خداست كه فرموده [توبه:96]، [آل عمران:57]، [توبه:80]. باز نا گفته نماند جمله «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» در اين آيه و آيات 119 مائده، 18 فتح، 22 مجاذله و 8 بيّنه مشروط است بر اينكه شخص تا آخر عمرش ذر ايمان و عمل ثابت بماند و گرنه منظور آن نيست كه اگر از ايمان و عمل هم بيرون رود باز خدا از او راضى است. عبيداللّه بن جحش شوهر امّ جبيبه كه از مهاجرين به حبشه بود در حبشه نصرانى شد و از دين بيرون رفت. نمى‏شود گفت: چون از مهاجرين نخستين بود خدا از او راضى است طلحه و زبير كه از مهاجرين اول اند بيعت على بن ابيطالب عليه السلام را نكث كردند و آن حضرت بر آن دو نفرين كرد و سبب آن همه كشتار گرديدند آيا باز بگوئيم خدا از آن دو راضى است. عده‏اى از مسلمانان كه از مهاجرين اوليّه و انصار نيز در ميانشان بودند بر عثمان شوريدند و او را كشتند و نگفتند از مهاجرين اوليه است بلكه هر گونه اهانت و شورش را برعليه او جايز بلكه واجب مى‏دانستند. عايشه خود مردم را بر عثمان مى‏شوراند و او را بر يهودى تشبيه مى‏كرد و «اقتلوا نعثلا» مى‏گفت. مهاجرين اوليه و انصار وصيت رسول خدا صلى اللّه عليه و اله وسلم را زير پا گذاشته و حق امير المؤمنين عليه السلام غصب كردند و ده‏ها نظير اينها. آيا بايد همه اين مظالم راناديده گرفت و گفت: «رَضَِى اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». بلى «رَضِىَ اللّهُ» در حق مهاجرين اوليه و انصار و تابعان به احسان در صورتى است كه در ايمان و عمل پايدار باشند آنها با هجرت و نصرت خدا را از خود راضى كردند ادامه رضاى خدا مشروط به ادامه عمل است چنانكه در اين سوره آمده [فتح:29] مى‏بينيم كه ايمان و عمل شرط مغفره و اجر عظيم است. بعضى از بزرگان گويا ماضى بودن «رَضَىَ اللّهُ» را در نظرگرفته و گويد: ظهور آيه دائمى بودن رضا را مى‏فهماند ولى چنانكه گفته شد در آيات ديگر نيز نظير اين جمله را داريم رضاى خدا پيوسته در ايمان و عمل و سخط و غضبش در كفر و فسق و فساد است شخص با فعل خود مورد يكى از آن دو واقع مى‏شود. آرى مهاجرين و انصار اوليّه كه تغيير روش ندادند داراى فضيلت بر ديگران اند. * [يس:66]. اگر مى‏خواستيم چشمهايشان را از بين مى‏برديم آن وقت مى‏خواستند در راه رفتن بر ديگران سبقت بگيرند ولى چطور مى‏ديدند؟ بعضى آن را عدم قدرت بر هدايت گرفته‏اند ولى با ملاحظه آيه قبل و بعد بدست مى‏آيد كه منظور اظهار قدرت است مثل [نساء:133].
تقدمو پيش افتادن. راغب مى‏گويد: اصل سبق پيش افتادن در راه رفتن است. و به طور مجاز در غير آن به كار مى‏رود مثل «ما سبقونا اليه سبقت من ربّك»يعنى نافذ شد و گذشت و به طور استعاره در احراز فضيلت به كار مى‏رود نحو «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ» آنانكه به وسيله اعمال صالحه به رحمت و جنت خدا پيشى گرفته‏اند . استباق به معنى مسابقه و پيشى گرفتن بر يكديگر است مثل [يوسف:17]. و استفعال براى آن است كه هر يكى پيش افتادن را مى‏خواهد. مسبوق: پيشى گرفته شده و قهراً به معنى مغلوب و عاجز است [واقعة:60-61] ما مغلوب و عاجز نيستيم از اينكه ديگران را به جاى شما بگيريم. * [اعراف:80] اين آيه و آيه 28 عنكبون درباره قوم لوط است و روشن مى‏كند كه لواط اولين بار پيدا شده است. * [نازعات:4-5]. مراد از سابقات ظاهراً ابرهاى حامل باران ايت و يا غرض نحوه خاصّى از نيروهاى جهان است كه در «دبر» تفصيلاً گفته شد. * [عنكبوت:39]. در زمين خودپسندى كردند و بر خدا غالب نبودند يعنى خدا را نمى‏توانستند عاجز كنند. * [توبه:100]. قرائت مشهور در «الانصار» با كسر است كه عطف بر مهاجرين باشد ولى يعقوب آن را با رفع خوانده است ئ عطف بر سابقون است در اين صورت حكم «رضى اللّه» بر عموم انصار شامل است نه بر نخستين آنها. مراد از سابقون اختلاف است گفته‏اند: منظور آنانند مه به دو قبله نماز خوانده‏اند. بعضى اهل بيعت رضوان را دانسته‏اند كه بيعت حديبيّه است. بعضى آنها را اهل بدر دانسته و برخى مهاجرين پيش از هجرت (مجمع البيان). نا گفته نماند اهل هر زمان نسبت به زمان آينده سابق است ولى قيد «الاولون» روشن مى‏كند مراد پيشروان اوليه‏اند كه كسى بر آنها سبقت نيافته است به عقيده الميزان آيه منطبق است بر آنانكه ايمان آورده‏اند و پيش از جنگ بدر مهاجرت كرده‏اند و نيز منطبق است بر اهل مدينه كه ايمان آوردند و مهاجران را پذيرفته و در خانه‏هاى خود جا دادند و معيشت آنها را تأمين كردند. ريشه دين به وسيله آنها ثابت گرديدو ديگران از ايشان پيروى كردند. نا گفته نماند ايمان و عمل در مهاجران و انصار شرط رضاى خداست كه فرموده [توبه:96]، [آل عمران:57]، [توبه:80]. باز نا گفته نماند جمله «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» در اين آيه و آيات 119 مائده، 18 فتح، 22 مجاذله و 8 بيّنه مشروط است بر اينكه شخص تا آخر عمرش ذر ايمان و عمل ثابت بماند و گرنه منظور آن نيست كه اگر از ايمان و عمل هم بيرون رود باز خدا از او راضى است. عبيداللّه بن جحش شوهر امّ جبيبه كه از مهاجرين به حبشه بود در حبشه نصرانى شد و از دين بيرون رفت. نمى‏شود گفت: چون از مهاجرين نخستين بود خدا از او راضى است طلحه و زبير كه از مهاجرين اول اند بيعت على بن ابيطالب عليه السلام را نكث كردند و آن حضرت بر آن دو نفرين كرد و سبب آن همه كشتار گرديدند آيا باز بگوئيم خدا از آن دو راضى است. عده‏اى از مسلمانان كه از مهاجرين اوليّه و انصار نيز در ميانشان بودند بر عثمان شوريدند و او را كشتند و نگفتند از مهاجرين اوليه است بلكه هر گونه اهانت و شورش را برعليه او جايز بلكه واجب مى‏دانستند. عايشه خود مردم را بر عثمان مى‏شوراند و او را بر يهودى تشبيه مى‏كرد و «اقتلوا نعثلا» مى‏گفت. مهاجرين اوليه و انصار وصيت رسول خدا صلى اللّه عليه و اله وسلم را زير پا گذاشته و حق امير المؤمنين عليه السلام غصب كردند و ده‏ها نظير اينها. آيا بايد همه اين مظالم راناديده گرفت و گفت: «رَضَِى اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». بلى «رَضِىَ اللّهُ» در حق مهاجرين اوليه و انصار و تابعان به احسان در صورتى است كه در ايمان و عمل پايدار باشند آنها با هجرت و نصرت خدا را از خود راضى كردند ادامه رضاى خدا مشروط به ادامه عمل است چنانكه در اين سوره آمده [فتح:29] مى‏بينيم كه ايمان و عمل شرط مغفره و اجر عظيم است. بعضى از بزرگان گويا ماضى بودن «رَضَىَ اللّهُ» را در نظرگرفته و گويد: ظهور آيه دائمى بودن رضا را مى‏فهماند ولى چنانكه گفته شد در آيات ديگر نيز نظير اين جمله را داريم رضاى خدا پيوسته در ايمان و عمل و سخط و غضبش در كفر و فسق و فساد است شخص با فعل خود مورد يكى از آن دو واقع مى‏شود. آرى مهاجرين و انصار اوليّه كه تغيير روش ندادند داراى فضيلت بر ديگران اند. * [يس:66]. اگر مى‏خواستيم چشمهايشان را از بين مى‏برديم آن وقت مى‏خواستند در راه رفتن بر ديگران سبقت بگيرند ولى چطور مى‏ديدند؟ بعضى آن را عدم قدرت بر هدايت گرفته‏اند ولى با ملاحظه آيه قبل و بعد بدست مى‏آيد كه منظور اظهار قدرت است مثل [نساء:133].
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ما:70, ل:68, ف:61, هم:60, لا:54, نا:54, ه:51, ب:48, ها:42, کم:40, فى:40, ک:37, کلم:33, لو:32, ربب:30, سبح:29, خير:28, الذين:27, على:27, انن:27, الا:26, ان:26, اول:25, سبق:24, اتى:24, صحب:24, شئم:23, کون:23, نشط:23, الى:23, قول:22, کلل:21, وله:21, قد:21, الله:20, اله:20, بين:20, علم:20, عبد:20, دبر:19, اجل:19, امن:19, فحش:18, غفر:18, قضى:18, سوء:18, امم:18, جنن:18, امر:18, نحن:17, رجف:17, کتب:17, اخر:17, قرب:17, رحم:17, متع:16, کفر:16, يوم:16, نعم:15, وحد:15, اخذ:15, اهل:15, بدل:14, نفس:14, خلف:14, حسب:14, يمن:14, خلص:14, غرر:14, ثنى:14, نن:14, احد:14, حکم:13, ترک:13, کلف:13, کرم:13, ليل:13, بوب:13, عمل:13, ولى:13, نهر:13, وذر:13, شىء:13, قرن:13, سمع:13, عين:13, بعد:13, صرط:13, نشء:13, قدد:13, ذهب:13, غرق:13, زوج:13, يوسف:13, هو:13, قصد:13, دنو:13, اين:13, لقى:13, ارض:13, قمص:13, اذ:13, نزع:13, قمر:13, اذن:13, مسس:13, هجر:13, حسن:13, رسل:13, بل:13, خوض:13, ثلل:13, نهى:13, نبء:13, عند:13, موت:12, اخو:12, بغى:12, عجز:12, ذنب:12, درک:12, نصر:12, عدد:12, مثل:12, ا:12, سمو:12, يا:12, رجع:12, لعب:12, فلک:12, وجه:12, حيى:12, ايى:12, سوف:12, اوى:12, لم:12, بصر:12, طمس:12, اولى:12, لدن:12, وسع:12, خون:12, حتى:12, جعل:12, کبر:12, عرض:11, لزم:11, اکل:11, قوم:11, ابو:11, مرى:11, قرى:11, هدى:11, وسم:11, لدى:11, سرع:11, ام:11, کذب:11, رجو:11, ثم:11, عن:11, رضو:11, ولد:11, ائى:11, حبب:11, تبع:11, قدر:11, قلب:11, زفر:11, ذکر:11, بلو:11, ذلک:11, لفو:11, عذب:11, موسى:11, خطب:11, قصص:11, کسب:11, سود:10, ن:10, مع:10, لکن:10, عظم:10, جىء:10, انس:10, جمع:10, شمس:10, ى:10, ظلم:10, س:10, غلل:10, ذئب:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۵

تکرار در قرآن: ۳۷(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

تقدمو پيش افتادن. راغب مى‏گويد: اصل سبق پيش افتادن در راه رفتن است. و به طور مجاز در غير آن به كار مى‏رود مثل «ما سبقونا اليه سبقت من ربّك»يعنى نافذ شد و گذشت و به طور استعاره در احراز فضيلت به كار مى‏رود نحو «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ» آنانكه به وسيله اعمال صالحه به رحمت و جنت خدا پيشى گرفته‏اند . استباق به معنى مسابقه و پيشى گرفتن بر يكديگر است مثل [يوسف:17]. و استفعال براى آن است كه هر يكى پيش افتادن را مى‏خواهد. مسبوق: پيشى گرفته شده و قهراً به معنى مغلوب و عاجز است [واقعة:60-61] ما مغلوب و عاجز نيستيم از اينكه ديگران را به جاى شما بگيريم. * [اعراف:80] اين آيه و آيه 28 عنكبون درباره قوم لوط است و روشن مى‏كند كه لواط اولين بار پيدا شده است. * [نازعات:4-5]. مراد از سابقات ظاهراً ابرهاى حامل باران ايت و يا غرض نحوه خاصّى از نيروهاى جهان است كه در «دبر» تفصيلاً گفته شد. * [عنكبوت:39]. در زمين خودپسندى كردند و بر خدا غالب نبودند يعنى خدا را نمى‏توانستند عاجز كنند. * [توبه:100]. قرائت مشهور در «الانصار» با كسر است كه عطف بر مهاجرين باشد ولى يعقوب آن را با رفع خوانده است ئ عطف بر سابقون است در اين صورت حكم «رضى اللّه» بر عموم انصار شامل است نه بر نخستين آنها. مراد از سابقون اختلاف است گفته‏اند: منظور آنانند مه به دو قبله نماز خوانده‏اند. بعضى اهل بيعت رضوان را دانسته‏اند كه بيعت حديبيّه است. بعضى آنها را اهل بدر دانسته و برخى مهاجرين پيش از هجرت (مجمع البيان). نا گفته نماند اهل هر زمان نسبت به زمان آينده سابق است ولى قيد «الاولون» روشن مى‏كند مراد پيشروان اوليه‏اند كه كسى بر آنها سبقت نيافته است به عقيده الميزان آيه منطبق است بر آنانكه ايمان آورده‏اند و پيش از جنگ بدر مهاجرت كرده‏اند و نيز منطبق است بر اهل مدينه كه ايمان آوردند و مهاجران را پذيرفته و در خانه‏هاى خود جا دادند و معيشت آنها را تأمين كردند. ريشه دين به وسيله آنها ثابت گرديدو ديگران از ايشان پيروى كردند. نا گفته نماند ايمان و عمل در مهاجران و انصار شرط رضاى خداست كه فرموده [توبه:96]، [آل عمران:57]، [توبه:80]. باز نا گفته نماند جمله «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» در اين آيه و آيات 119 مائده، 18 فتح، 22 مجاذله و 8 بيّنه مشروط است بر اينكه شخص تا آخر عمرش ذر ايمان و عمل ثابت بماند و گرنه منظور آن نيست كه اگر از ايمان و عمل هم بيرون رود باز خدا از او راضى است. عبيداللّه بن جحش شوهر امّ جبيبه كه از مهاجرين به حبشه بود در حبشه نصرانى شد و از دين بيرون رفت. نمى‏شود گفت: چون از مهاجرين نخستين بود خدا از او راضى است طلحه و زبير كه از مهاجرين اول اند بيعت على بن ابيطالب عليه السلام را نكث كردند و آن حضرت بر آن دو نفرين كرد و سبب آن همه كشتار گرديدند آيا باز بگوئيم خدا از آن دو راضى است. عده‏اى از مسلمانان كه از مهاجرين اوليّه و انصار نيز در ميانشان بودند بر عثمان شوريدند و او را كشتند و نگفتند از مهاجرين اوليه است بلكه هر گونه اهانت و شورش را برعليه او جايز بلكه واجب مى‏دانستند. عايشه خود مردم را بر عثمان مى‏شوراند و او را بر يهودى تشبيه مى‏كرد و «اقتلوا نعثلا» مى‏گفت. مهاجرين اوليه و انصار وصيت رسول خدا صلى اللّه عليه و اله وسلم را زير پا گذاشته و حق امير المؤمنين عليه السلام غصب كردند و ده‏ها نظير اينها. آيا بايد همه اين مظالم راناديده گرفت و گفت: «رَضَِى اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». بلى «رَضِىَ اللّهُ» در حق مهاجرين اوليه و انصار و تابعان به احسان در صورتى است كه در ايمان و عمل پايدار باشند آنها با هجرت و نصرت خدا را از خود راضى كردند ادامه رضاى خدا مشروط به ادامه عمل است چنانكه در اين سوره آمده [فتح:29] مى‏بينيم كه ايمان و عمل شرط مغفره و اجر عظيم است. بعضى از بزرگان گويا ماضى بودن «رَضَىَ اللّهُ» را در نظرگرفته و گويد: ظهور آيه دائمى بودن رضا را مى‏فهماند ولى چنانكه گفته شد در آيات ديگر نيز نظير اين جمله را داريم رضاى خدا پيوسته در ايمان و عمل و سخط و غضبش در كفر و فسق و فساد است شخص با فعل خود مورد يكى از آن دو واقع مى‏شود. آرى مهاجرين و انصار اوليّه كه تغيير روش ندادند داراى فضيلت بر ديگران اند. * [يس:66]. اگر مى‏خواستيم چشمهايشان را از بين مى‏برديم آن وقت مى‏خواستند در راه رفتن بر ديگران سبقت بگيرند ولى چطور مى‏ديدند؟ بعضى آن را عدم قدرت بر هدايت گرفته‏اند ولى با ملاحظه آيه قبل و بعد بدست مى‏آيد كه منظور اظهار قدرت است مثل [نساء:133].

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
فَاسْتَبِقُوا ۲
سَبَقَکُمْ‌ ۲
سَبَقُوا ۱
سَبَقَ‌ ۴
السَّابِقُونَ‌ ۳
سَبَقَتْ‌ ۷
نَسْتَبِقُ‌ ۱
اسْتَبَقَا ۱
تَسْبِقُ‌ ۲
يَسْبِقُونَهُ‌ ۱
سَابِقُونَ‌ ۱
يَسْبِقُونَا ۱
سَابِقِينَ‌ ۱
سَابِقٌ‌ ۱
سَابِقُ‌ ۱
فَاسْتَبَقُوا ۱
سَبَقُونَا ۲
بِمَسْبُوقِينَ‌ ۲
سَابِقُوا ۱
فَالسَّابِقَاتِ‌ ۱
سَبْقاً ۱

ریشه‌های مرتبط