ریشه بطل: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه بطل‌ را به ریشه بطل منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::بطل‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
باطل. ناحق. و آن چيزى است كه در مقام فحص ثبات ندارد و در فعل و قول به كار مى‏رود (مفردات) باطل آنست كه در قضاوت عمومى مضمحل مى‏شود و بشر در عين ابتلا به باطل به مضّر و ناحق بودن آن حكم مى‏كند. [اعراف:118]، حق ثابت شد و جاى خود را گرفتم ناحق بودن آنچه ساحران مى‏كردند آشكار شد. نا گفته نماند باطل مقابل حق است و آن با فاسد و بى اثر و ضايع نيز مى‏سازد در اقرب الموارد آمده «بطل....: فساء او سقط حكمه و ذهب ضياعاً و خسراً) از اين معانى در قرآن كريم بسيار يافت مى‏شود. [بقره:264]، صدقات خويش را با منّت و اذيّت باطل و بى اثر نكنيد [يونس:81]، موسى گفت آنچه آوريد سحر است خدا حتماً آنرا بى‏اثر مى‏كند [بقره:188] اموال خويش را ميان خود بنا حق نخوريد. [غافر:78]، آنجا باطل كاران زيانكار مى‏شوند. راغب آن را متعدى گرفته و گويد: آنان كه حق را باطل مى‏كنند. ولى ممكن است مراد اهل باطل باشد طبرسى در ذيل آيه فوق فرموده مبطل اهل باطل است. [سباء:49]، ظاهراً مراد از حق نزول قرآن و توفيق آن است، و مفعول دو فعل «يُبدِءُ وَ يُعيدُ» محذوف است و مراد از باطل شرك و بت پرستى است، على هذا معنى آيه چنين مى‏شود: بگو حق آمد و توحيد در اين سرزمين جايگزين شد، ديگر باطل و شرك نه چيزى و نقشه‏اى شروع مى‏كند و نه چيزى از گذشته را بر مى‏گرداند.. اگر مراد از باطل اعمّ باشد تحقيق «وَ يُبْدِءُ الْباطِلُ وَ ما يُعيدُ» محتاج مؤنه بيشتر است. [اسراء:81]، زهوق چنان كه در قاموس گفته به معنى اضمحلال و ناچيز شدن است.ناگفته نماند: بعضى از باطل‏ها از بيت مى‏روند و ناپديد مى‏گردند و بعضى از آنها مثل دروغ و دزدى و غيره هميشه مى‏مانند ولى قضاوت بشرى آن را تقبيح مى‏كنند و بد مى‏داند، شايد مراد از «اَنَّ الْباطَلَ كانَ زَهوُقاً» آنست بشرى نا حق است.
باطل. ناحق. و آن چيزى است كه در مقام فحص ثبات ندارد و در فعل و قول به كار مى‏رود (مفردات) باطل آنست كه در قضاوت عمومى مضمحل مى‏شود و بشر در عين ابتلا به باطل به مضّر و ناحق بودن آن حكم مى‏كند. [اعراف:118]، حق ثابت شد و جاى خود را گرفتم ناحق بودن آنچه ساحران مى‏كردند آشكار شد. نا گفته نماند باطل مقابل حق است و آن با فاسد و بى اثر و ضايع نيز مى‏سازد در اقرب الموارد آمده «بطل....: فساء او سقط حكمه و ذهب ضياعاً و خسراً) از اين معانى در قرآن كريم بسيار يافت مى‏شود. [بقره:264]، صدقات خويش را با منّت و اذيّت باطل و بى اثر نكنيد [يونس:81]، موسى گفت آنچه آوريد سحر است خدا حتماً آنرا بى‏اثر مى‏كند [بقره:188] اموال خويش را ميان خود بنا حق نخوريد. [غافر:78]، آنجا باطل كاران زيانكار مى‏شوند. راغب آن را متعدى گرفته و گويد: آنان كه حق را باطل مى‏كنند. ولى ممكن است مراد اهل باطل باشد طبرسى در ذيل آيه فوق فرموده مبطل اهل باطل است. [سباء:49]، ظاهراً مراد از حق نزول قرآن و توفيق آن است، و مفعول دو فعل «يُبدِءُ وَ يُعيدُ» محذوف است و مراد از باطل شرك و بت پرستى است، على هذا معنى آيه چنين مى‏شود: بگو حق آمد و توحيد در اين سرزمين جايگزين شد، ديگر باطل و شرك نه چيزى و نقشه‏اى شروع مى‏كند و نه چيزى از گذشته را بر مى‏گرداند.. اگر مراد از باطل اعمّ باشد تحقيق «وَ يُبْدِءُ الْباطِلُ وَ ما يُعيدُ» محتاج مؤنه بيشتر است. [اسراء:81]، زهوق چنان كه در قاموس گفته به معنى اضمحلال و ناچيز شدن است.ناگفته نماند: بعضى از باطل‏ها از بيت مى‏روند و ناپديد مى‏گردند و بعضى از آنها مثل دروغ و دزدى و غيره هميشه مى‏مانند ولى قضاوت بشرى آن را تقبيح مى‏كنند و بد مى‏داند، شايد مراد از «اَنَّ الْباطَلَ كانَ زَهوُقاً» آنست بشرى نا حق است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ب:100, حقق:83, ه:65, ما:63, ف:54, الله:53, انن:53, اله:51, ل:49, وله:48, من:44, کفر:42, الذين:39, کم:38, کون:36, لا:32, هم:32, ک:31, امن:31, ا:28, قول:28, هو:28, ذلک:27, بين:26, بطل:26, زهق:25, عمل:24, مول:22, فى:21, ها:21, ان:21, الا:21, انتم:20, اکل:20, انس:19, اذ:19, علم:19, جىء:19, عن:19, على:19, اوى:18, خسر:18, کتم:18, دحض:18, ارض:18, لو:18, ايى:18, ربب:17, نزل:17, نعم:17, دون:17, تبع:17, کره:17, کلل:17, دعو:17, ائى:17, بل:17, نا:17, صدد:16, رسل:16, فعل:16, جدل:16, امم:16, لبس:16, اخذ:16, هنا:16, سمو:16, اذا:16, وقى:16, جرم:16, هنالک:16, يوم:15, اتى:15, الذى:15, دبر:15, غوث:15, قوم:15, قرآن:14, خلق:14, رئى:14, طوع:14, قلب:14, نصر:14, سبل:14, هما:14, غيث:14, بدء:14, دمغ:14, اما:14, س:14, کلم:14, قطع:14, الى:14, عتد:14, کتب:14, هذا:14, دلو:14, صدق:14, سبح:14, فصل:13, ظنن:13, عود:13, علو:13, ريب:13, طبع:13, وقع:13, قرء:13, سلط:13, عذب:13, طيب:13, ذا:13, جثو:13, زبد:13, صنع:13, افک:13, نور:13, ذهب:13, غلب:13, عزز:13, منن:12, قذف:12, تجر:12, اهل:12, حول:12, محو:12, يدى:12, سوع:12, هلک:12, ى:12, کبر:12, جعل:12, يمن:12, يا:12, ضلل:12, اذى:12, صلو:12, طوف:12, حکم:12, غيب:12, نذر:12, لقف:12, غير:12, ضرب:12, سحر:12, حبط:12, تبر:12, رهب:11, اول:11, ن:11, قضى:11, لدن:11, هى:11, ويل:11, بشر:11, نن:11, رزق:11, هؤلاء:11, رضو:11, جفء:11, لعل:11, حلم:11, لکن:11, حبر:11, حسب:11, الم:11, صدر:11, غنى:11, أما:11, حفد:11, خطف:11, بول:11, زکو:11, خلف:11, اولاء:10, ختم:10, صلح:10, نهى:10, نفق:10, بنو:10, اخر:10, خطط:10, کنز:10, فرق:10, بعد:10, قد:10, مثل:10, نفع:10, شهد:10, حرم:10, کثر:10, ملک:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۱

تکرار در قرآن: ۳۶(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

باطل. ناحق. و آن چيزى است كه در مقام فحص ثبات ندارد و در فعل و قول به كار مى‏رود (مفردات) باطل آنست كه در قضاوت عمومى مضمحل مى‏شود و بشر در عين ابتلا به باطل به مضّر و ناحق بودن آن حكم مى‏كند. [اعراف:118]، حق ثابت شد و جاى خود را گرفتم ناحق بودن آنچه ساحران مى‏كردند آشكار شد. نا گفته نماند باطل مقابل حق است و آن با فاسد و بى اثر و ضايع نيز مى‏سازد در اقرب الموارد آمده «بطل....: فساء او سقط حكمه و ذهب ضياعاً و خسراً) از اين معانى در قرآن كريم بسيار يافت مى‏شود. [بقره:264]، صدقات خويش را با منّت و اذيّت باطل و بى اثر نكنيد [يونس:81]، موسى گفت آنچه آوريد سحر است خدا حتماً آنرا بى‏اثر مى‏كند [بقره:188] اموال خويش را ميان خود بنا حق نخوريد. [غافر:78]، آنجا باطل كاران زيانكار مى‏شوند. راغب آن را متعدى گرفته و گويد: آنان كه حق را باطل مى‏كنند. ولى ممكن است مراد اهل باطل باشد طبرسى در ذيل آيه فوق فرموده مبطل اهل باطل است. [سباء:49]، ظاهراً مراد از حق نزول قرآن و توفيق آن است، و مفعول دو فعل «يُبدِءُ وَ يُعيدُ» محذوف است و مراد از باطل شرك و بت پرستى است، على هذا معنى آيه چنين مى‏شود: بگو حق آمد و توحيد در اين سرزمين جايگزين شد، ديگر باطل و شرك نه چيزى و نقشه‏اى شروع مى‏كند و نه چيزى از گذشته را بر مى‏گرداند.. اگر مراد از باطل اعمّ باشد تحقيق «وَ يُبْدِءُ الْباطِلُ وَ ما يُعيدُ» محتاج مؤنه بيشتر است. [اسراء:81]، زهوق چنان كه در قاموس گفته به معنى اضمحلال و ناچيز شدن است.ناگفته نماند: بعضى از باطل‏ها از بيت مى‏روند و ناپديد مى‏گردند و بعضى از آنها مثل دروغ و دزدى و غيره هميشه مى‏مانند ولى قضاوت بشرى آن را تقبيح مى‏كنند و بد مى‏داند، شايد مراد از «اَنَّ الْباطَلَ كانَ زَهوُقاً» آنست بشرى نا حق است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
بِالْبَاطِلِ‌ ۹
تُبْطِلُوا ۲
بَاطِلاً ۲
بَطَلَ‌ ۱
بَاطِلٌ‌ ۲
الْمُبْطِلُونَ‌ ۴
يُبْطِلَ‌ ۱
الْبَاطِلَ‌ ۵
سَيُبْطِلُهُ‌ ۱
فَبِالْبَاطِلِ‌ ۲
الْبَاطِلُ‌ ۵
الْبَاطِلِ‌ ۱
مُبْطِلُونَ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط