النور ٢٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۰#link84 | آيات ۱۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۰#link84 | آيات ۱۱ - ۲۶ سوره نور]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۰#link85 | بيان آيات مربوط به داستان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۰#link85 | بيان آيات مربوط به داستان «افك»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link88 | اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هيچ يك از شما هرگز پاك و تزكيه نمى شد]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link89 | اتهام زنا به بانوان مؤمنه محصنه، لعنت در دنيا و آخرت و عذابى عظيم در پی دارد]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link88 | اگر فضل و رحمت خدا بر شما | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link91 | بحث روايتى: (روایاتی در بارۀ شأن نزول آیه «افک») ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link89 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link91 | موارد اشکال در این روایت و روایات دیگر روایت شده از طریق عامه ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link91 | روایاتی از طرق شیعه در بارۀ رابطۀ «ماریه قبطیه» و داستان «افک» ]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link91 | روايتى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link91 | اشکالاتی که بر روایات شیعه نیز وارد است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱۱#link91 | روایات دیگری در ذیل آیات مربوط به «افک» و «قذف»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان | |||
*[[تفسیر:المیزان | |||
*[[تفسیر:المیزان | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۲۶
کپی متن آیه |
---|
يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا يَعْمَلُونَ |
ترجمه
النور ٢٣ | آیه ٢٤ | النور ٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلْسِنَتُهُمْ»: مراد از به گفتار آمدن زبان، با وجود این که برابر آیات دیگر مهر شده است (نگا: یس / )، به نطق آوردن زبان و همه اندامهای دیگر است، به گونهای که تنها خدا میداند (نگا: فصّلت / و ).
نزول
حسین بن حمدان الخصیبى با سندهاى خود از امام على بن موسىالرضا علیهالسلام نقل نماید که به چند نفر از شیعیان که در خدمت ایشان بودند، فرمود: آیا اتهامى که بر ماریه قبطیه وارد آوردند، میدانید؟ گفتند: شما بهتر میدانید و از امام خواستند که موضوع را از براى آنها بیان فرماید.
امام فرمود: هنگامى که مقوقس، ماریه قبطیه را به عنوان هدیه نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستاد، غلامى را با او همراه نمود که نام وى جریح بود غلام مزبور از جنس مردان نبود بلکه خنثى بود و هر دو به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آوردند و مسلمان شدند.
و ماریه به ملک یمین پیامبر درآمد، این موضوع باعث رشک بردن و حسادت بعضى از زوجات پیامبر مخصوصاً عائشه و حفصه گردید. پس از تولد ابراهیم از ماریه قبطیه زوجات مزبور وى را متهم نمودند که تولد ابراهیم از ناحیه پیامبر نبوده بلکه از ناحیه جریح مى باشد، در حالتى که از مرد نبودن جریح اطلاعى نداشتند.
عائشه و حفصه موضوع ماریه را به پدران خویش هم گفته بودند، لذا ابوبکر و عمر پدران عائشه و حفصه نزد پیامبر آمدند و به وى خبر دادند که چنین شایع است که ابراهیم فرزند شما نیست. رسول خدا صلی الله علیه و آله فوقالعاده ناراحت و در عین حال خشمگین گردید و به على دستور داد که درباره این موضوع تحقیق کند و حتى به وى فرمود: اگر جریح را با ماریة در حجره ببیند به فوریت او را به قتل برساند.
على براى انجام مأموریت شمشیر برداشت و به طرف حجره ماریه قبطیه به راه افتاد و موقعى رسید که جریح در حجره ماریه وى را به آداب معاشرت با بزرگان و کیفیت احترام نسبت به آنان تعلیم میداد. در این میان جریح متوجه گردید که على با شمشیر، شتابان به طرف حجره ماریه مى آید لذا ترسید و از حجره خارج شد على او را دنبال نمود.
جریح از ترس برف درخت خرمائى که در آن اطراف بود رفت و بر بالاى آن جاى گرفت. على به وى گفت که از درخت پائین بیاید. جریح که از قضیه اطلاعى نداشت، گفت: اگر مرا امان بدهى از درخت پائین خواهم آمد. على به وى امان داد در حین پائین آمدن جامه جریح به شاخه درخت خرما اصابت کرد و پاره شد در این میان معلوم گردید که وى مرد نیست لذا على دست او را گرفت و نزد پیامبر آورد و موضوع مرد نبودن وى را به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفت. پیامبر در عین تعجب، خوشحال گردید. ابوبکر و عمر وقتى متوجه شدند از گفتار خویش عذر خواستند و توبه و استغفار نمودند سپس آیات ۲۳ و ۲۴ این سوره نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۱ - ۲۶ سوره نور
- بيان آيات مربوط به داستان «افك»
- اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هيچ يك از شما هرگز پاك و تزكيه نمى شد
- اتهام زنا به بانوان مؤمنه محصنه، لعنت در دنيا و آخرت و عذابى عظيم در پی دارد
- بحث روايتى: (روایاتی در بارۀ شأن نزول آیه «افک»)
- موارد اشکال در این روایت و روایات دیگر روایت شده از طریق عامه
- روایاتی از طرق شیعه در بارۀ رابطۀ «ماریه قبطیه» و داستان «افک»
- اشکالاتی که بر روایات شیعه نیز وارد است
- روایات دیگری در ذیل آیات مربوط به «افک» و «قذف»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «24»
روزى كه زبانها و دستها و پاهايشان، عليه آنان به آنچه انجام دادهاند گواهى مىدهند.
نکته ها
مسألهى گواهى دادن اعضاى بدن در قيامت، بارها در قرآن مطرح شده است. در سورهى فصّلت مىخوانيم: «حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» «1» هنگامى كه به دوزخ رسند، گوش و چشم و پوست بدن آنان به گناهانى كه انجام دادهاند، گواهى دهند. در سورهى يس مىخوانيم: «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» «2» در آن روز بر دهان كافران مهر خموشى زنيم و دستهايشان با ما سخن گويند و پاهايشان به آنچه كردهاند گواهى دهند.
چون در شهادت، بايد در مورد ديگرى گواهى داد، پس معلوم مىشود جوهر وشخصيّت انسان غير از اعضاى بدن اوست كه عليه او شهادت مىدهند. زيرا شاهد ومشهود بايد از هم جدا باشند.
پیام ها
1- در دادگاه قيامت، انسان حتى مالك اعضاى خود نيست. «تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ»
«1». فصّلت، 20.
«2». يس، 65.
جلد 6 - صفحه 165
2- گواهىدادن، به درك و شعور نياز دارد. بنابراين اعضاى بدن آنچه را انجاممىدهند درك مىكنند، گرچه ما نفهميم. «تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ»
3- در قيامت، بر تمامى گفتار و رفتار گواه آورده مىشود. «بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «24»
يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ: مستقر است آن عذاب در روزى كه شهادت دهد بر ايشان، أَلْسِنَتُهُمْ: زبانهاى ايشان به افك و بهتان و ساير معاصى، يعنى به زبانهاى خود اعتراف مىكنند، وَ أَيْدِيهِمْ: و گواهى دهد دستهاى ايشان، وَ أَرْجُلُهُمْ: و پاهاى ايشان، بِما كانُوا يَعْمَلُونَ: به آنچه بودند كه عمل مىكردند از گناهان.
شيخ طبرسى در مجمع فرمايد: در كيفيت شهادت جوارح سه قول است:
1- آنكه خداوند خلق فرمايد آنها را خلقتى كه ممكن باشد تكلم و نطق نمودن و اعتراف كردن به گناهانشان.
2- آنكه خداوند قرار دهد در آنها كلامى كه متضمن باشد شهادت را، پس متكلم خدا است نه جوارح، و اضافه كلام بسوى جوارح بر سبيل توسع باشد، زيرا محل كلام است.
3- آنكه خداوند قرار دهد در آنها علامتى كه قائم مقام نطق باشد به شهادت، يعنى آياتى قرار دهد كه دلالت كند بر آنكه صاحبان آنها گناه كردهاند. «1» تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به آنكه روز قيامت روزى است كه تمامى
«1». تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 134، چاپ كتابخانه آيت اللّه العظمى المرعشى النّجفى.
جلد 9 - صفحه 220
موجودات در آن روز داراى حياتند، چنانچه در كريمه ديگر فرمايد: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» «1» و از آن جمله اعضاء و جوارح آدمى نيز داراى حيات و نطق شوند و به قدرت كامله الهيه، شهادت دهند به آنچه صاحبش بجا آورده و استحقاق جزا محقق آيد. بنابراين بر انسان عاقل لازم است در صورت اعتقاد به قرآن و معاد و در پيش داشتن چنين روزى، تدارك اعمال را نموده از گناهان خود توبه نمايد تا در آن روز رسوا و مفتضح نگردد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «21» وَ لا يَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبى وَ الْمَساكِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «22» إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ «23» يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «24»
ترجمه
اى كسانيكه گرويديد پيروى مكنيد گامهاى شيطان را و كسيكه پيروى كند گامهاى شيطان را پس همانا او امر ميكند بكار زشت و ناپسند و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمتش پاك نميشد از شما هيچكس هرگز و لكن خدا پاك ميگرداند هر كه را ميخواهد و خدا شنواى دانا است
و نبايد سوگند خورند صاحبان فضل از شما و وسعت كه ندهند بصاحبان قرابت و درماندگان و هجرت كنندگان در راه خدا و بايد كه در گذرند و روى گردانند آيا دوست نميداريد كه بيامرزد خدا شما را و خدا آمرزنده مهربان است
همانا آنانكه نسبت
جلد 4 صفحه 17
زنا ميدهند بزنان عفيفه بيخبر با ايمان لعنت كرده شدند در دنيا و آخرت و از براى آنها است عذابى بزرگ
روزى كه گواهى دهد بر آنها زبانهاشان و دستهاشان و پاهاشان بآنچه بودند كه ميكردند.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان احكام و مواعظ سابقه ارشاد فرموده است اهل ايمان را بپرهيز از متابعت وسوسه دشمن داخلى خودشان كه شيطان رجيم است و در عروق بنى آدم مانند خون راه دارد باين تقريب كه اى اهل ايمان پيروى و متابعت نكنيد گامها و وسوسههاى شيطان را چون كسيكه پيروى كند او را اگر چه بيك گام باشد امر ميكند او را و وادار مينمايدش بكارهاى زشت و قبيح عقلى يا شرعى و او بقدرى مسلط است در گمراه نمودن بنى آدم كه اگر فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نبود بنگهدارى و ارشاد و ارائه صلاح و سداد پاك نميماند از شما احدى هرگز بلكه همه را آلوده بمعصيت ميكرد ولى خدا پاك ميكند هر كس را بخواهد بأعطاء ملكه عصمت و عدالت و توفيق صيانت و نگهدارى نفس امّاره از متابعت آن ملعون و اتباعش و در صورت تخلف بأرشاد نمودن بنده را بتوبه و قبول آن و خداوند ميشنود مقالات بندگانرا و ميداند نيّات آنها را و دفع ميكند بليات ايشانرا و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خطؤات بهمزه قرائت فرموده و بنابراين ظاهرا و او قلب بهمزه شده و زكّى بتشديد نيز قرائت شده مناسبت و لكنّ اللّه يزكّى و من در من احد زائده است و نبايد قسم بخورند يا نبايد كوتاهى كنند صاحبان ثروت از شما و وسعت مالى در دنيا كه انفاق نمايند از مال حلال خود بأقارب خودشان و فقراء و كسانيكه هجرت نمودند از اوطان خودشان براى رضاى خدا مانند مسطح بن اثاثه كه گفتهاند پسر خاله ابو بكر و از جمله مهاجرين و اصحاب بدر و فقير بود پس جامع اين جهات بود نسبت باو و ابو بكر باو كمك مالى مينمود و چون عايشه را قذف كرد ديگر با او كمكى نكرد و اين آيه نازل شد چون قسم خورده بود كه تا عمر دارد با او كمكى نكند و بعد از اين آيه مرتدع شد لذا بعضى گفتهاند مراد آنستكه نبايد قسم بخورند كه انفاق ننمايند و اين در صورتى است كه يأتل مأخوذ از اليّه بتشديد ياء باشد كه بمعناى سوگند است ولى اگر
جلد 4 صفحه 18
مأخوذ از ألو باشد كه بمعناى تقصير است محتاج بتقدير حرف نفى نيست و در جوامع نقل نموده كه نازل شد در باره جماعتى كه قسم خورده بودند كه صدقه ندهند بكسانيكه وارد شدند در صحبت افك و سخنى گفتند در خصوص تهمت و با آنها مواسات ننمايند و خداوند براى ردع آنها از عمل باين قسم باطل يا كوتاهى در امر انفاق فرموده و بايد عفو كنند و بايد رو بگردانند از تلافى و انتقام از خطا كاران و صرف نظر نمايند از تقصير آنها آيا دوست نداريد شما كه در مقام تلافى و انتقاميد كه خدا بيامرزد شما را پس شما هم بگذريد از خطاكاران و خدا آمرزنده و مهربان است شما هم بايد با گذشت و مهربان باشيد همانا آنانكه نسبت زنا ميدهند بزنان عفيفهاى كه از هيچ جا خبر ندارند و مرتكب امرى نشدند كه انتظار چنين نسبتى را داشته باشند و ايمان بخدا و پيغمبر و روز جزا دارند دور شدند از رحمت خدا در دنيا كه بايد حد قذف بخورند و رسوا و بى آبرو شوند و در آخرت كه براى آنها عذاب بزرگى است در روزى كه شهادت دهد بر ضرر آنها زبانهاشان كه من دروغ گفتم و تهمت زدم و دستهاشان كه من دزدى كردم يا ببدن نامحرم رسيدم و پاهاشان كه من از جنگ با كفار فرار نمودم يا از بلاد اسلام بدار الكفر رفتم خلاصه حال زبان كه معلوم است دست و پا را هم خداوند بقدرت كامله خود بنطق در ميآورد كه اقرار بمعاصى خود ميكنند و دهانشان هم بسته ميشود كه نميتوانند در حال اقرار دست و پا انكار كنند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ تَشهَدُ عَلَيهِم أَلسِنَتُهُم وَ أَيدِيهِم وَ أَرجُلُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ «24»
روزي که شهادت ميدهد بر اعمال آنها زبانهاي آنها و ايادي آنها و پاهاي آنها بآنچه عمل كردند، شهود روز قيامت بسيار هستند که در اينکه آيه در حق كساني که ملعون شدند سه شاهد بيان ميكند.
اول (يَومَ تَشهَدُ عَلَيهِم أَلسِنَتُهُم) که رمي محصنه كردند و شهادت دروغ دادند و قذف كردند و افك زدند.
دوم (وَ أَيدِيهِم) که سيلي زدند و درب خانه آتش زدند و ريسمان بگردن انداختند و تازيانه و غلاف شمشير به بازو و پهلو زدند.
(وَ أَرجُلُهُم) که لگد به در زدند و به پهلو زدند و بچه سقط كردند.
(بِما كانُوا يَعمَلُونَ) شهود آنها بيش از اينکه اندازه است، چنانچه ظلم آنها بيش
جلد 13 - صفحه 513
از اينکه مقدار است زمين شهادت ميدهد ملائكه و كتبه اعمال و ساير اعضاء بدن و پيغمبر اكرم که ميفرمايد:
(وَ جِئنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهِيداً) نساء آيه 45 و ائمه اطهار که در جامعه دارد
(و شهداء يوم القيامة)
و تمام ظلمها که تا امروز، بلكه تا زمان ظهور ميشود در عهده آنها است که فاطمه زهراء عليها السلام قائمه عرش را ميگيرد و ميگويد
[رب احكم بيني و بين من ظلمني و بين من قتل ولدي]
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 24)- این آیه چگونگی حال این گروه تهمت زنندگان را در دادگاه بزرگ خدا مشخص کرده، میگوید: آنها عذاب عظیمی دارند «در آن روز که زبانهای آنها
ج3، ص286
و دستها و پاهایشان بر ضد آنان به اعمالی که مرتکب شدند گواهی میدهند» (یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
زبان آنها بیآنکه خودشان مایل باشند به گردش در میآید و حقایق را باز گو میکند.
دست و پای آنها نیز به سخن در میآید و حتی طبق آیات قرآن پوست تن آنها سخن میگوید.
آری! در آنجا که روز آشکار شدن همه پنهانیهاست ظاهر میشوند.
نکات آیه
۱ - شهادت و گواهى زبان، دست و پاى گنه کاران علیه آنان در قیامت (یوم تشهد علیهم ألسنتهم و أیدیهم و أرجلهم)
۲ - اعضا و جوارح (زبان، دست و پاى) گنه کاران، تمامى گفته ها و کرده هاى آنان را بازگفته و از هیچ عمل خلافى، فروگذار نخواهند کرد. (یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... بما کانوا یعملون)
۳ - شهادت و گواهى زبان، دست و پاى قذف کنندگان و تهمت زنندگان به زنان پاکدامن، نجیب و مؤمن، بر اعمال ناروایشان در قیامت (إنّ الذین یرمون المحصنت ... یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... بما کانوا یعملون)
۴ - گواهى اعضاى بدن انسان به تمامى رفتار و گفتار او در دنیا (یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... بما کانوا یعملون) برداشت یاد شده، به خاطر این است که شهادت و گواهى بر هر چیزى، آن گاه متصور و صادق است که شعور و آگاهى بر صحنه شهادت وجود داشته باشد.
۵ - تمامى رفتار و گفته هاى آدمى در دنیا، در روز رستاخیز آشکار و بر ملا خواهد شد. (یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... بما کانوا یعملون) با شهادت و گواهى اعضا و جوارح انسان بر گفته ها و رفتارهاى او، تمامى آنها در روز قیامت برملا و آشکار خواهد شد.
۶ - وجود دادگاه و محاکمه براى انسان ها در قیامت (یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... بما کانوا یعملون) برداشت یاد شده بر این اساس است که شهادت و گواهى، حاکى از وجود نوعى دادگاه و محاکمه است; زیرا بدون دادگاه و محاکمه، شهادت و گواهى بى معنا خواهد بود.
۷ - جهان آخرت، جهان عینیت یافتن شعور و آگاهى برخى از پدیده ها و آشکار شدن حقایق ناشناخته دنیا (یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... بما کانوا یعملون) از آیه شریفه، چنین استفاده مى شود که اعضا و جوارح، داراى نوعى شعوراند و اعمال آدمى را درک کرده و با خود نگه مى دارند. البته این حقیقت در عالم دنیا، براى همگان عینیت ندارد و تنها در جهان آخرت، همگان شاهد تحقق عینى این معنا خواهند بود.
۸ - کسانى که با حیثیت زنان مؤمن، بازى کرده و با قذف و نسبت دادن زنا به آنان، به بد نام کردن ایشان در جامعه مى پردازند، به محاکمه و بازخواست الهى تهدید شدند. (إنّ الذین یرمون المحصنت ... یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... بما کانوا یعملون)
۹ - تهدید شدن سازندگان «افک» به محاکمه اى سخت در قیامت و آشکار شدن توطئه هاى پنهانى آنان با شهادت غیر قابل انکار اعضا و جوارح خود آنها (إنّ الذین یرمون المحصنت ... یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... بما کانوا یعملون) برداشت یاد شده، بر این اساس است که این آیه از جمله آیات مربوط به ماجراى «افک» باشد.
۱۰ - «عن أبى جعفر(ع): ... قال اللّه عزّوجلّ:« ... یوم تشهد علیهم ألسنتهم و أیدیهم و أرجلهم بما کانوا یعملون» و لیست تشهد الجوارح على مؤمن، إنّما تشهد على من حقّت علیه کلمة العذاب ...; از امام باقر(ع) روایت شده است:... خداى - عزّوجل - فرمود: «یوم تشهد علیهم ألسنتهم و أیدیهم و أرجلهم بما کانوا یعملون» [و توضیح آن که:] این گونه نیست که جوارح علیه مؤمنى شهادت بدهد; همانا شهادت جوارح علیه کسى است که عذاب او حتمى شده باشد». ۱- کافى، ج ۲، ص ۳۲، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۵۸۴، ح ۷۲.
موضوعات مرتبط
- بدن: گواهى اخروى اعضاى بدن ۹; گواهى اعضاى بدن ۱۰
- پا: گواهى اخروى پا ۱، ۲
- خدا: تهدیدهاى خدا ۸
- دست: گواهى اخروى دست ۱، ۲
- زبان : گواهى اخروى زبان ۱، ۲
- عذاب: گواهان اهل عذاب ۱۰
- عمل: گواهان عمل ۴
- قاذف: تهدید قاذف ۸; گواهى اخروى پاى قاذف ۳; گواهى اخروى دست قاذف ۳; گواهى اخروى زبان قاذف ۳; محاکمه اخروى قاذف ۸
- قصه افک: حسابرسى طراح قصه افک ۹; گواهان اخروى طراح قصه افک ۹
- قیامت: حسابرسى در قیامت ۶; ظهور حقایق در قیامت ۵، ۷، ۹; گواهى در قیامت ۱، ۲، ۳; ویژگیهاى قیامت ۷
- گناهکاران: گناهکاران در قیامت ۱
- گواهان: در قیامت ۹
- موجودات: شعور اخروى موجودات ۷
منابع
- ↑ شأن و نزول مزبور را سید هاشم بحرینى در البرهان فی تفسیر القرآن خود ذکر نموده و دیگران از مفسرین امامیه مخصوصاً متقدمین از مفسرین مانند ابوحمزه ثمالى و على ابراهیم و عیاشى و نیز خود شیخ بزرگوار ما چنین شأن و نزولى را درباره آیات ۲۳ و ۲۴ این سوره ذکر ننموده اند. بلى داستان جریح و اتهام وارده بر ماریه قبطیه به عنوان شأن و نزول در آیه ۶ سوره حجرات «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ» در تفسیر على بن ابراهیم آمده است و در تفسیر مزبور اتهام وارده از ناحیه عایشه ذکر شده و درباره ابوبکر و عمر و آمدن آنها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکرى به میان نیامده است.