النور ٢٥
کپی متن آیه |
---|
يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَ وَ يَعْلَمُونَ أَنَ اللَّهَ هُوَ الْحَقُ الْمُبِينُ |
ترجمه
النور ٢٤ | آیه ٢٥ | النور ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دِین»: جزاء (نگا: فاتحه / حجر / ، شعراء / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۱ - ۲۶ سوره نور
- بيان آيات مربوط به داستان «افك»
- اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هيچ يك از شما هرگز پاك و تزكيه نمى شد
- اتهام زنا به بانوان مؤمنه محصنه، لعنت در دنيا و آخرت و عذابى عظيم در پی دارد
- بحث روايتى: (روایاتی در بارۀ شأن نزول آیه «افک»)
- موارد اشکال در این روایت و روایات دیگر روایت شده از طریق عامه
- روایاتی از طرق شیعه در بارۀ رابطۀ «ماریه قبطیه» و داستان «افک»
- اشکالاتی که بر روایات شیعه نیز وارد است
- روایات دیگری در ذیل آیات مربوط به «افک» و «قذف»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ «25»
در آن روز، خداوند جزاى حقّ آنان را بىكم و كاست خواهد داد و آنان خواهند دانست كه خداوند همان حقيقت آشكار است.
نکته ها
كلمهى «دين» در آيه، يا به معناى جزاست و يا به معناى شريعت. بنابراين معناى آيه يا چنين است كه در قيامت، خداوند جزاى مردم را كامل مىدهد و يا آنكه شريعت حقّه در آن روز عرضه خواهد شد و همهى مكتب سازان خيالى خواهند فهميد كه خداوند همان معبود حقّ و آشكار است. «1»
در دنيا بخاطر محدوديتهايى كه هست كيفر كامل داده نمىشود. مثلًا اگر خلبانى شهرى را بمباران كرد و هزاران نفر را كشت، ما در دنيا چگونه او را كيفر كنيم؟ امّا در قيامت محدوديت نيست و مجرم بارها در دوزخ سوخته و دوباره زنده مىشود.
پیام ها
1- تنها در قيامت است كه كيفرها بطور كامل داده مىشود. «يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ»
2- كيفرهاى الهى در قيامت بر اساس شهادت وگواهى وحقّ است. تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ ...
يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ
3- خداوند از كيفر و پاداش كسى نمىكاهد. «يُوَفِّيهِمُ»
4- در قيامت، وقتى پردههاى غفلت، غرور، جهل، تبليغات كاذب و هوسها كنار
«1». تفسير الميزان.
جلد 6 - صفحه 166
مىروند، مردم حقيقت را مىفهمند. وَ يَعْلَمُونَ ... هُوَ الْحَقُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ «25»
يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ: در آن روز تمام بدهد ايشان را خداى تعالى، دِينَهُمُ الْحَقَ: جزاى آنها را كه سزاوار و مستحق باشند، وَ يَعْلَمُونَ: و بدانند در آن روز به معاينه، أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ: بدرستى كه خدا او است حق و اقرار كنند كه ذات يگانه الهى حق است، زيرا حكم فرمايد به حق، و عطا فرمايد به حق، و بگيرد به حق. مبين است، يعنى ذاتى كه ظاهر فرمايد براى بندگان حقايق امور را و بيان نمايد جلامل آيات را. نزد بعضى «الْحَقُّ الْمُبِينُ» به معنى «ذو الحق البين» است، يعنى عادلى است كه ظاهر است عدالت او، و بر همه كس هويدا و آشكار است، و هر كه شأن او چنين باشد، البته انتقام كشد و داد مظلوم از ظالم ستاند، و تمام بندگان را از نيكوكار و بدكار به جزا و سزاى خود رساند. پس ذاتى كه متصف به اين صفات باشد، سزاوار آنست كه از او بترسند و از محارم و نواهى او اجتناب كنند.
تبصره: آيات شريفه مذكوره اغلظ آيات قرآنى است در ايعاد عصاة در باب
«1». سوره عنكبوت، آيه 64.
جلد 9 - صفحه 221
«افك»، و تهديد ايشان از آن. و اگر كسى جميع كلمات قرآنى را تأمل نمايد و آنچه خداوند سبحان تهديد گناهكاران نموده به آن از آيات مواعيد، هيچ آيتى به تغليظ آيات مذكوره نخواهد بود كه در باب «افك» وارد شده، زيرا اين آيات مشحونند به وعيد شديد و عقاب بليغ و زجر عنيف و استعظام ارتكاب «افك» و فضيحت اقدام بر آن بر طرق مختلقه و اساليب متقنه، كه هر يك از آن كافى است در باب زجر و وعيد، و معذلك قاذف را در دنيا و آخرت ملعون گردانيده و به عذاب عظيم و عقاب جحيم توعيد فرموده، و زبان و دست و پاى ايشان را در آخرت گواه گردانيده به آنچه از ايشان صادر شده از «افك» و بهتان و سخط خود را متوجه ايشان ساخته.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ «25» الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ «26» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ «27» فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ «28» لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيها مَتاعٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ «29»
ترجمه
روزى چنين تمام ميدهد بآنها خداوند جزائشانرا كه سزاوار
جلد 4 صفحه 19
است و ميدانند كه خدا او است حق آشكار
پليدها براى پليدانست و پليدانند براى پليدها و پاكيزهها براى پاكانست و پاكانند براى پاكيزهها آنگروه منزهند از آنچه ميگويند مر ايشانرا است آمرزش و روزى خوب
اى كسانيكه گرويديد داخل مشويد در خانههائى غير خانههاى خودتان تا آنكه دستورى طلبيد و سلام كنيد بر اهلش اين بهتر است براى شما باشد كه شما پند گيريد
پس اگر نيابيد در آنها كسى را پس داخل آنها مشويد تا اجازه داده شود بشما و اگر گفته شود بشما بازگرديد پس باز گرديد آن پسنديدهتر است براى شما و خدا بآنچه ميكنيد دانا است.
نيست بر شما گناهى كه داخل شويد در خانههائى غير مسكون كه در آنها برخوردارى است براى شما و خدا ميداند آنچه را آشكار ميكنيد و آنچه پنهان ميداريد.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب احوال روز قيامت فرموده در چنين روزى خداوند جزاى اعمال بندگانرا بآنها بنحوا كمل خواهد داد چون دين بمعناى جزاء است و آن حق است كه بايد داده شود بميزان استحقاق و در آنروز مردم ميدانند بعين اليقين و مشاهده ميكنند بديده حق بين كه خدا حق ثابت آشكار است بحق و عدل حكم ميكند و بحق ميدهد و مىبخشد و بحق ميگيرد و بدوزخ ميفرستد و جز حق و حقيقت حاكم و حكومتى نيست و در تعقيب حديث افك فرموده زنان خبيثه قابل مردان خبيث ميباشند و مردان خبيث لايق زنان خبيثهاند و زنان پاك قابل مردان پا كند و مردان پاك لايق زنان پاك چون سنخيت و توافق روحى و اخلاقى در مواصلت و ازدواج شرط است و بايد رعايت شود چنانچه در تفسير الزانى لا ينكح الازانية گذشت و در مجمع اين معنى را از صادقين عليهما السلام نقل نموده علاوه آنكه مردمى بودند كه ميخواستند با زنان بد ازدواج نمايند پس خداوند آنها را نهى فرمود و مكروه داشت آنرا براى ايشان و بعضى گفتهاند مراد آنستكه اقوال و افعال بد ناشايسته مناسب با اشخاص بد ناپاك است و اشخاص بد ناپاك ملايم با اقوال و افعال بد ناشايستهاند و اقوال و افعال خوب پسنديده مناسب با اشخاص خوب پاكيزه است و اشخاص خوب پاك موافق با اقوال و افعال خوب شايستهاند و در اضافه و اختصاص ادنى ملابست و
جلد 4 صفحه 20
مناسبت كافى است و در اين باب حديثى از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه بمناسبت قول خداوند ليميز اللّه الخبيث من الطيّب در سوره انفال گذشت و حقير در اواخر سوره فاتحه تحقيق آنرا نمودم و در هر حال اشخاص خوب پاك از مرد و زن مبرّى و منزّهند از آنچه ميگويند مردم در باره آنها از تهمت و بهتان بنابر معناى اول و منزهند از آنكه بگويند سخنى از قبيل سخنان آنمردم بنابر معناى دوم و از براى ايشان است خلعت مغفرت الهى و روزى فراوان خوب گواراى بهشتبرين و نيز فرمودهاى اهل ايمان داخل نشويد در غير خانههاى مسكونى خودتان تا وقتى كه استعلام و استيذان نمائيد از اهل آن خانهها و سلام كنيد بر آنها و چون استيناس موجب علم بحال و رفع خوف از ورود است بمعناى استعلام و استيذان استعمال ميشود و ظاهرا استيناس حاصل ميشود بهر قول و فعلى كه بعد از آن معلوم شود رضايت صاحب خانه اگر چه سلام باشد ولى بهتر آنستكه بگويد سلام عليكم اجازه ميدهيد چنانچه در مجمع اين دستور را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده و در بعضى از روايات بتسبيح و تحميد و تكبير و سرفه نمودن تفسير شده و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از استيناس صداى رسيدن كفش بزمين و سلام كردن است و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه پسر از پدر بايد اذن بگيرد براى ورود بر او ولى پدر از پسر نبايد اذن بگيرد و مرد بايد از خواهر و دخترش اذن بگيرد اگر شوهردار باشند اين استعلام و استيذان و سلام نمودن در وقت دخول در بيت بهتر است از براى شما از سرزده و بى خبر داخل شدن و چون بهتر است خدا دستور فرموده كه شما متذكر شويد و بصلاح خودتان عمل نمائيد و اگر نيافتيد در آن خانهها كسى را كه اجازه دخول بگيريد از او يعنى كسى جواب شما را نداد پس داخل نشويد تا صاحب خانه اذن دهد شايد نخواسته باشد كسى مطلع از اوضاع خانه او شود لذا جائز نيست كسى از خارج نگاه كند و بر اوضاع داخلى خانه كسى مطلع شود و بعد اذن دخول بگيرد در صورتى كه در بسته باشد چون از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه اذن براى نگاه كردن است مگر در خانه باز باشد كه شايد آن اماره رضايت باشد و اگر از طرف صاحب خانه گفته شد برويد و اذن داده نشد منصرف
جلد 4 صفحه 21
شويد و مراجعت كنيد و اصرار نكنيد اگر چه صريحا نگفته باشند آنمراجعت و انصراف آبرومندتر و بهتر از اصرار و انتظار اجازه است براى شما و خداوند باعمال شما بندگان علم دارد ميداند چه اندازه بر طبق دستوراتش عمل ميكنيد و بهمان اندازه بشما اجر ميدهد و گناهى ندارد بلكه جائز است براى شما كه داخل شويد در غير خانههاى مسكونى از قبيل خرابهها كه صاحب معينى ندارد و كاروانسراها و حمامها و آسياسراها و منازلى كه معمولا مردم بى اجازه وارد ميشوند و بنا نيست كسى با اذن وارد شود براى استفاده و بهرهمند شدن از دفع گرما و سرما و معامله و تنظيف و استراحت مختصرى بدون منع مالك يا براى برداشتن چيزى كه از انسان در آن اماكن از سابق جاى مانده و در روايت قمى ره از امام صادق بيوت غير مسكونى بحمامات و خانات و ارحيه تفسير شده و خدا ميداند شما بچه قصد وارد ميشويد و بچه نيت استيذان مينمائيد آيا حاجت مشروعى داريد يا ميخواهيد بر اسرار مردم مطلع شويد و خيال بد داريد و بر طبق آن بشما پاداش خواهد داد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللّهُ دِينَهُمُ الحَقَّ وَ يَعلَمُونَ أَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ المُبِينُ «25»
در اينکه روز خداوند ايفاء ميكند دين آنها را به حق و معلوم ميشود بر آنها که خداوند او است.
حق آشكارا و واضح به حق حكم ميكند و از هيچ حقي گذشت نميكند چنانچه در حديث قدسي ميفرمايد:
(و عزتي و جلالي لا يجوزني ظلم ظالم)
و دارد در قنطره هفتم صراط سؤال از مظالم ميشود و به مذهب شيعه و معتزله يكي از اصول دين عدل است احدي را بيش از استحقاقش عذاب نميكند و احدي را از اعمال صالحه كسر نميگذارد (فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ وَ مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ) زلزال آيه 8.
(يَومَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللّهُ دِينَهُمُ) دين در اينجا بمعني جزاء است چنانچه گفتند
(کما تدين تدان)
و توفي بمعني تمام است چنانچه ميگويي ايفاء دين يعني تمام طلب او را ردّ كني و ذمه خود را بري كني خداوند اينها را تمام حق آنها را بآنها ميدهد.
(تنبيه) فرداي قيامت دستگاه مغفرت و عفو الهي و شفاعت شفعاء بسيار توسعه دارد لكن خاص عصات اهل ايمان است و از اينکه جمله يوفيهم اللّه دينهم
جلد 13 - صفحه 514
استفاده ميشود که مغفرت و عفو و شفاعت شامل حال اينها نميشود و خداوند بنحو اخبار خبر ميدهد که تخلف پذير نيست و به دلالت التزاميه دلالت دارد که اينها ايمان نداشتند.
(الحَقَّ) خداوند حق است که يكي از اسامي ذات اقدس او حق است و احكامش و رسولانش و افعالش تمام حق و درست و بجا است ثواب به غير قابل نميدهد و عقاب به غير مستحق نميكند.
(وَ يَعلَمُونَ أَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ المُبِينُ) روز قيامت ميفهمند و دانا ميشوند که خدا حق است مبين و واضح و ذرهاي بر خلاف حق از او صادر نميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 25)- سپس میگوید: «آن روز خداوند جزای واقعی آنها را بیکم و کاست به آنها میدهد» (یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ).
و در آن روز «میدانند که خداوند حقّ آشکار است» (وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ).
اگر امروز، و در این دنیا، در حقانیت پروردگار شک و تردید کنند، یا مردم را به گمراهی بکشانند در آن روز نشانههای عظمت و قدرت و حقانیتش آن چنان واضح میشود که سر سختترین لجوجان را وادار به اعتراف میکند.
نکات آیه
۱ - کسانى که به زنان پاکدامن و مؤمن تهمت زنا مى زنند، در قیامت بى هیچ تخفیف و ترحمى و به صورت کامل، کیفر کارشان را دریافت خواهند کرد. (الذین یرمون المحصنت ... یومئذ یوفّیهم اللّه دینهم) ضمیر «هم» در «یوفّیهم» و «دینهم» به «قذف کنندگان» (الذین یرمون المحصنات) بازمى گردد و «توفیة» (مصدر «یوفّى») به معناى پرداخت به صورت تام و کامل است و مقصود از «دین» - به قرینه این که آیه شریفه در باره قیامت است - جزا مى باشد.
۲ - کیفرهاى الهى در جهان آخرت، به صورت کامل و بى کم و کاست خواهد بود. (یومئذ یوفّیهم اللّه دینهم)
۳ - کیفرهاى الهى در روز رستاخیز، بر پایه حق و عدل و به دور از هر شایبه ظلم و بى دادگرى (یومئذ یوفّیهم اللّه دینهم الحقّ) «الحقّ» در جمله «دینهم الحقّ» صفت براى «دین» است; یعنى، جزاى عادلانه و به حق.
۴ - کیفر و پاداش اشخاص در قیامت و داورى درباره آنان، بر پایه شهادت و گواهى اعضا و جوارح (زبان، دست و پاى) خود آنها خواهد بود. (یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... یومئذ یوفّیهم اللّه دینهم الحقّ) جمله «یومئذ یوفّیهم اللّه» استئناف بیانى است و پاسخ به این سؤال است که گواهى زبان، دست و پا بر اعمال انسان ها، براى چه منظورى است؟ پاسخ آیه شریفه این است که این گواهى، به منظور اعطاى جزاى کامل و عادلانه مى باشد و این جزا بر پایه همین گواهى استوار است.
۵ - دنیا، سرایى نیست که در آن بتوان گنه کاران را به کیفر گناهانشان رساند. (یومئذ یوفّیهم اللّه دینهم الحقّ) «یومئذ» ظرف و متعلق به «یوفّیهم» است. بنابراین تقدیم آن بر «یوفّیهم» یا به خاطر اهتمام به ذکر «قیامت» و یا براى بیان حصر مى باشد. برداشت یاد شده، مبتنى بر احتمال دوم است; زیرا در این صورت معناى آیه چنین مى شود: تنها در آن روز (قیامت) است نه روزى دیگر (دنیا) که خداوند، جزاى آنان را به صورت تام و کامل خواهد داد.
۶ - سازندگان و طرّاحان «افک»، مورد خشم شدید خدا و گرفتار کیفر سخت او در جهان آخرت (یومئذ یوفّیهم اللّه دینهم الحقّ) برداشت یاد شده بر این اساس است که آیه ۲۳ تا ۲۵ نیز از جمله آیات مربوط به قضیه «افک» باشد.
۷ - جهان آخرت، جهان کیفر و پاداش است. (یومئذ یوفّیهم اللّه دینهم الحقّ)
۸ - کیفر و پاداش در سراى آخرت در اختیار خداوند است. (یومئذ یوفّیهم اللّه دینهم الحقّ)
۹ - ظهور کامل حقانیت «اللّه» در قیامت براى همگان (یومئذ ... یعلمون أنّ اللّه هو الحقّ المبین)
۱۰ - خدا، تنها معبود به حق و شایسته الوهیت (أنّ اللّه هو الحقّ المبین)
۱۱ - خدا، حقیقتى ثابت و جاودان (أنّ اللّه هو الحقّ المبین) برداشت فوق براساس یکى از کاربردهاى واژه «حقّ» است که به معناى «موجود ثابت» است.
۱۲ - حق بودن خداوند، امرى بدیهى و آشکار و بى نیاز از اقامه برهان و استدلال است. (أنّ اللّه هو الحقّ المبین) «المبین» صفت براى «الحقّ» است; توصیف حق بودن خداوند به وصف آشکار بودن، گویاى برداشت یاد شده است.
۱۳ - گواهى اعضا و جوارح بر گفتار و رفتار انسان ها و جزاى کامل و عادلانه خدا به آنان، موجب آگاهى آنان به حقانیت خداوند است. (یوم تشهد علیهم ألسنتهم ... یومئذ یوفّیهم اللّه دینهم الحقّ و یعلمون أنّ اللّه هو الحقّ المبین) جمله «و یعلمون...» عطف بر «یوفّیهم» است و مقصود از «یومئذ» - به قرینه آیه قبل (یوم تشهد ...) - همان روزى است که اعضاى بدن علیه انسان گواهى مى دهند. بنابراین معناى آیه چنین مى شود: روزى که اعضاى بدن انسان، بر رفتار وى گواهى مى دهند و مردم به جزاى کامل و عادلانه خود مى رسند، در چنین روزى است که مردم خواهند فهمید که خدا حق است.
موضوعات مرتبط
- بدن: گواهى اخروى اعضاى بدن ۱۳
- پا: آثار گواهى اخروى پا ۴
- پاداش: پاداش اخروى ۷; مکان پاداش ۷; ملاک پاداش اخروى ۴; منشأ پاداش اخروى ۸
- توحید: توحد عبادى ۱۰
- جهان بینى: جهان بن توحیدى ۱۰
- خدا: اختصاصات خدا ۸; الوهیت خدا ۱۰; پاداشهاى خدا۸; جاودانگى خدا ۳، ۱۱; حقانیت خدا ۹; عدالت خدا ۳، ۱۳; عذاب خدا ۳; علم به حقانیت خدا ۱۳; کیفرهاى خدا ۲، ۸; وضوح الوهیت خدا ۱۲
- دست: آثار گواهى اخروى دست ۴
- دنیا: حقیقت دنیا ۵
- زبان: آثار گواهى اخروى زبان ۴
- عفیفان: کیفر قذف عفیفان ۱
- عمل: پاداش عمل ۱۳; کیفر عمل ۱۳
- قاذف: کیفر اخروى قاذف ۱
- قصه افک: مغضوبیت طراح قصه افک ۶
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۹
- کیفر: حقانیت کیفر اخروى ۳; عدالت در کیفر اخروى ۳; کیفر اخروى ۶، ۷; مکان کیفر ۷; ملاک کیفر اخروى ۴; منشأ کیفر اخروى ۸; نظام کیفرى ۲; ویژگیهاى کیفر اخروى ۲، ۳
- گناهکاران: کیفر اخروى گناهکاران ۵; کیفر دنیوى گناهکاران ۵
- مؤمنان: کیفر قذف مؤمنان ۱
- معبود راستین ۱۰:
- مغضوبان خدا ۶:
منابع