النحل ٧٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۵: خط ۴۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link282 | آيات ۶۵ - ۷۷،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link282 | آيات ۶۵ - ۷۷ سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link283 | مفاد آيه (ان فى ذلك لاية لقوم يسمعون )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link283 | مفاد آيه «إنَّ فِى ذَلِكَ لَآيَةً لِقَومٍ يَسمَعُون»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link284 | معناى اينكه فرمود: شير خالص را از ميان فضولات شكم و خون به شما نوشانيديم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link284 | معناى اين كه فرمود: شير خالص را از ميان فضولات شكم و خون به شما نوشانيديم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link285 | معناى كلمه ((سكر)) و بيان مفاد آيه ((تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link285 | بيان مفاد آيه: «تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَكَراً وَ رِزقاً حَسَناً...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link286 | عدم دلالت جمله : ((تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا)) بر مباح بودن مسكرات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link286 | عدم دلالت جمله: «تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَكَراً وَ رِزقاً حَسَناً»، بر مباح بودن مسكرات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link287 | رد مطالبى كه صاحب ((روح المعانى )) در ارتباط با آيه مورد بحث بيان كرده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link288 | معنا و موارد استعمال كلمه «وحى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link288 | معنا و موارد استعمال كلمه ((وحى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link289 | وحی ها و الهامات خداى سبحان، به زنبور عسل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link289 | ايحائات و الهامات خداى سبحان به زنبور عسل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link290 | وجه اين كه آيه زنبور عسل به «لِقَومٍ يَسمَعُون»، ختم شده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link290 | وجه اينكه آيه زنبور عسل به ((لقوم يسمعون ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link291 | فلسفه برتری بعضی از مردم بر بعض دیگر، در رزق و روزی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link291 | معناى جمله ((فما الذين فضلوا برادى رزقهم على ما ملكت ايمانهم ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link292 | وجوه ديگرى كه در معناى آيه فوق گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link292 | وجوه ديگرى كه در معناى آيه فوق گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link293 | ذكر نعمت داشتن فرزندان و نوادگان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link293 | ذكر نعمت داشتن فرزندان و نوادگان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link294 | وجوهى كه در معناى آيه : ((ما لا يملك لهم رزقا فى السموات و الارض شيئا)) گفتهشده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link294 | وجوهى كه در معناى آيه: «مَا لَا يَملِكُ لَهُم رِزقاً فِى السَّمَاوَات وَ الأرض» گفته شده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link295 | مراد از مثل زدن براى خدا كه از آن نهى فرموده است (فلا تضربوا للهالامثال )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link295 | معنای نهی از مَثَل زدن براى خدا، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link296 | مثلى براى اثبات توحيد ربوبى با استناد به وحدت منعم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link296 | مَثَلى براى اثبات توحيد ربوبى، با استناد به وحدت منعم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link297 | اقامه حجت بر توحيد و اشاره به مساءله نبوت با ذكر يكمثل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۳#link297 | اقامه حجت بر توحيد و اشاره به مسأله نبوت با ذكر يك مَثَل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link298 | چند وجه ديگر در تفسير آيه : ((و ضرب الله مثلا رجلين ...)) گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link298 | چند وجه ديگر در تفسير آيه: «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجُلَين...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link299 | معناى ((غيبت )) و ((شهادت )) و مراد از غيبت آسمانها و زمين در ((ولله غيب السموات والارض ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link299 | مراد از غيبت آسمان ها و زمين، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link300 | بيان اينكه قيامت از غيب هاى سماوات و ارض است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link300 | بيان اين كه قيامت، از غيب هاى سماوات و ارض است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link301 | مفاد اينكه فرمود: امر ساعت (قيامت ) مانند چشم بر هم زدن يا نزديك تر از آن است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link301 | معنای اين كه فرمود: قيامت، مانند چشم بر هم زدن، يا نزديكتر از آن است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link302 | عموميت قدرت خدا و نحوه تعلق آن به مخلوقات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link302 | عموميت قدرت خدا و نحوه تعلق آن به مخلوقات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link303 | نكاتى كه از آيه : ((ولله غيب السموات و الارض ...)) استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link305 | بحث روايتی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link304 | بيان ضعف قولمفسرين به اينكه مراد علم به غيب آسمانها و زمين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link305 | چند روايت در تطبيق آيه ((و اوصى ربك الىالنحل ...)) بر پيامبر و اهل بيت او عليهم السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۴#link306 | روايتى در معناى ((حفده )) و در تطبيق جمله : ((من ياءمربالعدل )) بر اميرالمؤ منين و ائمه عليهم السلام]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۴

کپی متن آیه
ضَرَبَ‌ اللَّهُ‌ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لاَ يَقْدِرُ عَلَى‌ شَيْ‌ءٍ وَ مَنْ‌ رَزَقْنَاهُ‌ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ‌ مِنْهُ‌ سِرّاً وَ جَهْراً هَلْ‌ يَسْتَوُونَ‌ الْحَمْدُ لِلَّهِ‌ بَلْ‌ أَکْثَرُهُمْ‌ لاَ يَعْلَمُونَ‌

ترجمه

خداوند مثالی زده: برده مملوکی را که قادر بر هیچ چیز نیست؛ و انسان (با ایمانی) را که از جانب خود، رزقی نیکو به او بخشیده‌ایم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق می‌کند؛ آیا این دو نفر یکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولی اکثر آنها نمی‌دانند!

|خدا بنده‌ى مملوكى را مثال زده كه هيچ كارى از او بر نمى‌آيد، و كسى را كه از جانب خويش رزق نيكويش داده‌ايم كه از آن در نهان و عيان انفاق مى‌كند، آيا اين دو يكسانند؟ [خدا نيز با چيزى يكسان نيست‌] ستايش از آن خداست اما بيشترشان نمى‌دانند
خدا مَثَلى مى‌زند: بنده‌اى است زرخريد كه هيچ كارى از او برنمى‌آيد. آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزى نيكو داده‌ايم، و او از آن در نهان و آشكار انفاق مى‌كند يكسان است؟ سپاس خداى راست. [نه،] بلكه بيشترشان نمى‌دانند.
خدا مثلی زده (بشنوید): آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز (حتی بر نفس خود) نیست با مردی آزاد که ما به او رزقی نیکو (و مال حلال بسیار) عطا کردیم که پنهان و آشکار هر چه خواهد از آن انفاق می‌کند، این دو یکسانند؟ (هرگز یکسان نیستند. مثل بت و خدا و بت‌پرست و خداپرست بدین مثال ماند). ستایش مخصوص خداست و لیکن اکثر مردم آگاه نیستند.
خدا مثلی زده است: برده زر خریدی که بر هیچ کاری قدرت ندارد، و کسی که ما از سوی خود رزق نیکویی به او داده ایم، و او در پنهان و آشکار از آن انفاق می کند، آیا [این دو نفر] یکسانند؟ [این مَثَل، بیان کننده جایگاه و منزلت خدا و مجموعه هستی است؛ خدا مالک و فرمانروا و رازق همه مخلوقات و تدبیر کننده امور آنهاست، و همه مخلوقات مملوک و محکوم قدرت اویند؛ پس چرا شما بدون اندیشه و تفکر و بی دلیل و برهان بت های ناتوان وعاجز را که مملوکی بی اراده اند، شریک ربوبیّت حق می دانید؟! آیا خدا وبت مساوی است؟!] همه ستایش ها ویژه خداست [که یگانه ویکتاست وهیچ شریکی ندارد]؛ ولی بیشتر آنان [این حقیقت را] نمی دانند.
خدا برده زرخريدى را مثَل مى‌زند كه هيچ قدرتى ندارد، و كسى را كه از جانب خويش رزق نيكويش داده‌ايم و در نهان و آشكارا انفاق مى‌كند. آيا اين دو برابرند؟ سپاس خاص خداست، ولى بيشترشان نادانند.
خداوند مثلی می‌زند بین برده‌ای مملوک که قدرت بر هیچ کاری ندارد و بین کسی که از سوی خویش به او روزی نیکویی بخشیده‌ایم و او از همان پنهان و آشکار می‌بخشد، آیا این دو برابرند؟ سپاس خداوند را، آری بیشترینه‌شان در نمی‌یابند
خدا بنده زرخريدى را مَثَل مى‌زند كه بر هيچ چيز توانايى ندارد و آن [انسان آزادى‌] كه از جانب خويش او را روزى نيكو داده‌ايم و او نهان و آشكارا از آن انفاق مى‌كند. آيا هرگز برابرند؟- هنگامى كه توانا و ناتوان برابر نيستند، پس چگونه سنگ و خدايى كه بر هر چه بخواهد تواناست و همه آفريدگان را روزى مى‌دهد برابر باشند-؟! همه سپاس و ستايش خداى راست، بلكه بيشترشان نمى‌دانند.
خداوند برده مملوکی را به عنوان مثال ذکر می‌کند که قادر بر هیچ‌چیز نیست، و (در مقابل آن) انسان (با ایمانی) را مثل می‌زند که به او روزی حلال و پاکیزه‌ای داده است و او پنهان و آشکار از آن می‌بخشد و صرف می‌کند، آیا آنان یکسانند؟ (مگر مشرکان که در بند شهوات و خرافات و بندگی بتان گرفتارند، با مؤمنان که رها از بند شهوات و خرافات بوده و سر بندگی جز به آستان یزدان فرود نمی‌آرند، برابرند؟ مؤمنان که اهل منطق و استدلالند در این‌باره می‌اندیشند و می‌گویند:) سپاس خدا را سزا است (که ما را بنده‌ی خود کرد؛ نه بنده‌ی بندگان خود. واقعاً مشرکان گمراه و سرگردانند) و بلکه بیشتر آنان (فرق حق و باطل را) نمی‌دانند.
خدا مَثَلی زده است: «بنده‌ای مملوک را که هیچ کاری از او بر نمی‌آید، آیا (او) با کسی که به وی از جانب خود روزی نیکو داده‌ایم و او از آن در نهان و آشکار انفاق می‌کند یکسانند؟» سپاس خدای راست. (نه) بلکه بیشترشان نادانی می‌کنند.
زده است خدا مثَلی بنده‌ای مملوک که توانائی ندارد بر چیزی و آنکه روزیش دادیم از خود روزیی نکو پس او انفاق می‌کند از آن نهان و آشکارا آیا یکسانند سپاس خدای را بلکه بیشترشان نمی‌دانند

Allah cites the example of a bonded slave, who has no power over anything; and someone to whom We have given plentiful provision, from which he gives secretly and openly. Are they equal in comparison? All praise belongs to Allah, but most of them do not know.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٧٤ آیه ٧٥ النحل ٧٦
سوره : سوره النحل
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عَبْداً»: بدل از (مَثَلاً) است. «هَلْ یَسْتَوُونَ»: آیا یکسان و برابرند؟ اغلب تفاسیر مراد از عبد مملوّک را بتان، و مؤمن آزاده را یزدان می‌دانند و می‌گویند بت بی‌جان کی برابر با خالق مقتدر جهان است. و برخی هم مثال فوق را تشبیهی برای مؤمن و کافر می‌شمارند. «أَلْحَمْدُ لِلّهِ»: خدا را سپاس که یکتاپرستی را نصیب دوستان، و خرافه‌پرستی را بهره دشمنان کرد. همه ستودنها و ستایشها تنها سزاوار خدا است؛ نه سزاوار بتها و جمادها.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

ابن عباس گوید: نزول این آیه درباره مردى از قریش با برده او بوده است.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «75»

خداوند، برده مملوكى را مثل مى‌زند كه بر هيچ چيز توانايى ندارد وكسى كه (آزاد است و) ما به او رزق نيكو از جانب خود داده‌ايم، پس او مخفيانه و آشكارا از آن رزق انفاق مى‌كند. آيا (اين دو نفر) برابرند؟ (اگر نزد شما دو انسان توانا و ناتوان برابر نيستند، پس چگونه سنگ و چوب را با خداوند برابر مى‌دانيد) ستايش مخصوص خداست، امّا بيشترشان نمى‌دانند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (75)

بعد از آن مثلى بيان فرمايد براى معبودان به باطل، و چون دو قسم بودند:

بعضى صاحب شعور و ادراك مانند عيسى و عزيز، و برخى بدون حس و ادراك مانند اصنام و اوثان، لذا ابتدا مثل براى اول را مى‌فرمايد:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا: بيان فرمود خداى تعالى مثلى را. عَبْداً مَمْلُوكاً: بنده مملوكى كه غير مكاتب و غير مأذون باشد. لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ: توانائى ندارد بر هيچ چيزى از نفع و ضرر. وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا: و آن كسانى را كه روزى داده باشيم او را از جانب خود. رِزْقاً حَسَناً: روزى نيكو، يعنى بسيار و بى‌مزاحم كه در آن تصرف كند بر حسب دلخواه. فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ‌: پس اين مرد آزاد و مرزوق نفقه مى‌كند از آن روزى. سِرًّا وَ جَهْراً: پنهان و آشكارا، يعنى هر نوع كه مى‌خواهد خرج كند و از كسى نمى‌ترسد. هَلْ يَسْتَوُونَ‌: آيا برابرند، يعنى مساوى نيستند بندگان بى‌اختيار و تصرف در اموال با خواجگان صاحب اقتدار و خداوندان مال و منال. پس چون مملوك عاجز با مالك قادر متصرف، برابر نيست، پس عيسى و عزيز و امثال آن كه مملوك حق تعالى و از خود هيچ قوه و

جلد 7 - صفحه 247

قدرتى ندارند، چگونه شريك قاهر قادر، و مالك الرقاب خواهند بود.

تنبيه: در انوار گفته‌ «1» كه: حق تعالى تمثيل فرموده شريكانى را كه كفار معتقدند از عيسى و عزير، به مملوك عاجز از تصرف، و ذات خود را تمثيل فرموده به آزادى كه او سبحانه او را مالك گردانيده به اموال كثير و تصرف در آن نموده به هر وجه انفاق نمايد، و احتجاج فرموده به امتناع اشراك، و تسويه ميان بنده عاجز و حرّ قادر با وجود تشارك در جنسيت و مخلوقيت بر امتناع تسويه ميان معبودانى كه عاجز و محتاجند، و ميان خداوندى كه غنى مطلق و قادر على الاطلاق است.

عبرت: صاحب كشف المحجوب نقل نموده كه: روزى به مجلس شيخ ابو العباس شفائى درآمدم، وى را ديدم اين آيه مى‌خواند و مى‌گريست و نعره مى‌زد. من پنداشتم كه از دنيا خواهد رفت، گفتم: اى شيخ، اين چه حالت است؟ گفت: يازده سال است مى‌گذرد تا ورد من اينجا رسيده، و از اينجا نمى‌توانم گذشت.

آرى حدوث به قدم نتواند رسيد، و ممكن از كنه واجب خبر نتواند داد. چه نسبت خاك را با عالم پاك. نزد بعضى آيه شريفه ضرب المثل است براى مؤمن موافق و كافر منافق. در منهج‌ «2» مراد به مؤمن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و مراد به كافر أبو جهل لعنه اللّه مى‌باشد.

الْحَمْدُ لِلَّهِ‌: حقيقت حمد و ثنا و تمام آن مختص است مر خداى تعالى را كه مولاى كلّيه نعم مى‌باشد. پس هيچ كس مستحق و سزاوار ستايش نيست مگر ذات احديت سبحانى، چه جاى مستحق پرستش باشد، پس بندگى غير خدا جايز نيست، يا شكر و سپاس مرخداى را كه ما را به ادله توحيد ارشاد فرمود. بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌: بلكه بيشتر مردمان، يعنى همه مشركان نمى‌دانند و به‌


«1» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 212 (به نقل از انوار)

«2» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 212.

جلد 7 - صفحه 248

جهت جهالت و نادانى، نعمت الهى را به غير نسبت دهند، و لذا غير ذات احديت را پرستش كنند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (75) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى‌ مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (76) وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ (77)

ترجمه‌

زده است خدا مثلى بنده‌اى زر خريد كه قادر نميباشد بر چيزى و كسيكه روزى داديم او را از خودمان روزى خوبى پس او انفاق ميكند از آن پنهانى و آشكارا آيا يكسان ميباشند ستايش مر خدايرا است بلكه بيشتر ايشان نميدانند

و زده است خدا مثلى دو مرد كه يكى از آندو گنگ است كه قادر نيست بر چيزى و او بار گران است بر اختيار دارش بهر جا متوجّه نمايد او را نميآورد خيرى را آيا يكسان است او با كسيكه امر ميكند بعدالت و او است بر راه راست‌

و مر خدا را است علم غيب آسمانها و زمين و نيست فرمان روز قيامت مگر مانند چشم بهم زدن يا آن نزديكتر است همانا خدا بر همه چيز توانا است..


جلد 3 صفحه 303

تفسير

خداوند چون در آيه قبل نهى فرمود كفّار را از مثل زدن براى خدا بسبب نادانى آنها و دانائى او تعالى شأنه در اين آيه مثل خوبى زده است براى واضح نمودن تفاوت بتها را با خود براى آنها كه تشبيه نموده بودند خدا را بخلق با آنكه واضح است امر براى دانشمندان كه گفته‌اند ما للتّراب و ربّ الارباب باين تقريب كه دو نفر را فرض كنيد يكى بنده زر خريد كه بدون اذن مولى قادر بر امرى نيست و ديگر آزاد كه خداوند روزى او را فراوان و خوب فرموده و او هم كوتاهى در انفاق و اعانت فقراء در خفيه و آشكار ندارد آيا اين دو نفر با آنكه هر دو مخلوق و بشر و از افراد يك نوعند مساوى هستند در استحقاق حمد و ثناء و مدح يا يكى واجد اينمقام و ديگرى فاقد است و ضمير جمع باعتبار شيوع لفظ عبدا و معناى من موصوله است چون مراد دو نفر شخص معيّن نيست تا هل يستويان بفرمايد حال كه واضح است تفاوت اين دو نفر در استحقاق ثناء و عدم آن چگونه بتها كه جماد و پست‌ترين اجناس موجوداتند برابرند با خدا كه فوق موجودات است بتمام معانى و مراتب ذات و صفات و كمال و جلال و جمال بلكه هر چه هست پرتوى است از نور جمال و شعاع جلال او تعالى شأنه و تقدّست آياته پس مستحقّ حمد و ثناء او است نه غير او ولى بيشتر كفّار نميدانند و نعمت خدا را نسبت بغير ميدهند و پرستش و ستايش نااهل را مينمايند و بعضى تمثيل را براى بيان تفاوت حال كافر مخذول و مؤمن موفق يا جاهل غافل و عالم معلّم دانسته‌اند و براى مزيد توضيح يا اشاره بغباوت سامع خداوند مثل ديگرى براى بيان مقاصد مذكوره زده است باين تقريب كه دو نفر فرض كنيد يكى گنگ كه ظاهرا كر و لال مادر زاد است و قدرت ندارد كه احتياجات خود را رفع نمايد و محتاج بنگهدار و اختيار دارى است كه متكفّل امور او باشد و با اينحال و بال و بار گرانى است كه بر دوش مولى گذارده شده و احيانا اگر آن نگهدار و صاحب اختيار او را براى انجام خدمتى بفرستد خير و نفع و صلاحى را نميتواند براى او تحصيل كند چون كم عقل و ناتوان است آيا چنين كسى مساوى است با مؤمن سالم عاقل كامل عادل آمر بعدل و ناهى از ظلم كه در دين حقّ ثابت و مستقيم است چون تفاوت واضح است محتاج بجواب نيست و مثل براى فرق ميان معبود بحقّ و باطل و مؤمن و كافر و عالم و جاهل است و وجه شبه‌


جلد 3 صفحه 304

در هر دو مثل، عجز و فقر و احتياج و پستى و ناتوانى است در يكى و قوّت و قدرت و توانائى و بسط يد و عزّت و عظمت در ديگرى علاوه بر آنكه علم بأمور خفيّه آسمانها و زمين مخصوص بذات احديّت است و كسى را بر آن اطلاعى نيست مگر بعنايت او و قدرت خداوند بقدرى است كه ميتواند خلق اوّلين و آخرين را در يك آن كه مانند يك چشم بهمزدن خلق بلكه كمتر است زنده و مجتمع فرمايد براى حساب در روز قيامت كبرى و اين امر با آنكه بقدرى مشكل است كه عقلاء در تصوّر آن متحيّرند براى خدا آسانتر از برگردانيدن چشم از بالا بپائين يا بهم زدن آن است و خداوند بر هر امر ممكنى قادر است اختصاص بامر قيامت ندارد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ضَرَب‌َ اللّه‌ُ مَثَلاً عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي‌ شَي‌ءٍ وَ مَن‌ رَزَقناه‌ُ مِنّا رِزقاً حَسَناً فَهُوَ يُنفِق‌ُ مِنه‌ُ سِرًّا وَ جَهراً هَل‌ يَستَوُون‌َ الحَمدُ لِلّه‌ِ بَل‌ أَكثَرُهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ (75)

مثل‌ ميزند خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ دو فرد انسان‌ ‌را‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ غلام‌ مملوك‌ ‌است‌ ‌که‌ مولاي‌ ‌او‌ جلوگيري‌ كرده‌ و قدرت‌ ‌بر‌ هيچ‌ امر ندارد و ديگري‌ ‌در‌ كمال‌ آزادي‌ متنعم‌ بنعم‌ الهي‌ ‌است‌ و رزق‌ واسع‌ حلال‌ طيّب‌ باو عنايت‌ فرموده‌ و انفاق‌ ميكند ببندگان‌ خداوند ‌هم‌ ‌در‌ خفاء و سرّ و ‌هم‌ علنا و جهرا آيا ‌اينکه‌ دو نفر مساوي‌ هستند البته‌ مساوي‌ نيستند حمد مختص‌ّ بخداوند ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ باندازه‌ قابليت‌ موافق‌ حكمت‌ عنايت‌ ميكند بلكه‌ اكثر ناس‌ نميدانند، ‌اينکه‌ مثال‌ ممكن‌ ‌است‌ ‌براي‌ فرق‌ ‌بين‌ مؤمن‌ و كافر ‌باشد‌ ‌که‌ مؤمن‌ مشمول‌ الطاف‌ الهيّه‌ هدايت‌ بدين‌ حق‌ و توفيق‌ باعمال‌ صالحه‌ و اخلاق‌ فاضله‌ ‌در‌ دنيا و بمثوبات‌ اخرويه‌ و فيوضات‌ الهيه‌ ‌در‌ آخرت‌ و كافر مبتلاي‌ بشرك‌ و كفر و اعمال‌ سيئه‌ و اخلاق‌ رذيله‌ ‌در‌ دنيا و عقوبات‌ و عذابهاي‌ اخرويه‌ ‌در‌ آخرت‌ و ممكن‌ ‌است‌ ‌براي‌ فرق‌ ‌بين‌ عبادت‌ خداوند متعال‌ ‌که‌ مستجمع‌ جميع‌ كمالات‌ و منزّه‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نواقص‌ و مفيض‌ ‌علي‌ الاطلاق‌ ‌است‌ و الهه‌ مشركين‌ ‌از‌ اصنام‌ و جمادات‌ و نباتات‌ و حيوانات‌ و شمس‌ و كواكب‌ و آتش‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ ‌لا‌ يضرّ و ‌لا‌ ينفع‌ و ‌لا‌ يقدر ‌علي‌ شي‌ء ‌باشد‌ ضَرَب‌َ اللّه‌ُ مَثَلًا ‌براي‌ تشبيه‌ معقول‌ بمحسوس‌ عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي‌ شَي‌ءٍ ‌حتي‌ ‌در‌ افعال‌ مختصه‌ بخود ‌از‌ خواب‌ و خوراك‌ و ازدواج‌ تمام‌ ‌در‌ تحت‌ اراده‌ مولي‌ ‌است‌ وَ مَن‌ رَزَقناه‌ُ مِنّا رِزقاً حَسَناً ‌که‌ ‌با‌ كمال‌ وسعت‌ و عزّت‌ و مكنت‌ و ثروت‌ زندگاني‌ ميكند يُنفِق‌ُ مِنه‌ُ سِرًّا وَ جَهراً بزير دستان‌ و فقراء و ارباب‌ حاجات‌ ‌هم‌ ‌در‌ سرّ بنحوي‌ ‌که‌ طرف‌ متوجّه‌ نشود و ‌هم‌ ‌در‌ علن‌ ‌که‌ سؤال‌ كند ‌ يا ‌ مشاهده‌ شود ‌ يا ‌ منفق‌ ‌را‌ بشناسد هَل‌ يَستَوُون‌َ ‌در‌ عزت‌ و احترام‌ ‌در‌ نزد مردم‌ الحمد للّه‌ حمد

جلد 12 - صفحه 159

و ثنا مخصوص‌ بخداوند متعال‌ ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ خوبيها و تفضلات‌ و عنايات‌ ‌از‌ جانب‌ ‌او‌ ‌است‌ بَل‌ أَكثَرُهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ نه‌ فرق‌ ‌بين‌ حق‌ و باطل‌ ميگذارند و نه‌ شكر گذار نعم‌ الهيه‌ ميشوند و نه‌ نظر باو دارند و تمام‌ آنچه‌ دارند مستند باسباب‌ ظاهريه‌ ميپندارند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 75)- دو مثال زنده برای مؤمن و کافر! در تعقیب آیات گذشته که از ایمان و کفر و مؤمنان و مشرکان سخن می‌گفت در این آیه و آیه بعد با ذکر دو مثال زنده و روشن، حال این دو گروه را مشخص می‌کند:

در نخستین مثال، «مشرکان» را به برده مملوکی که توانایی هیچ چیز را ندارد، و «مؤمنان» را به انسان غنی و بی‌نیازی که از امکانات خود همگان را بهره‌مند می‌سازد تشبیه می‌کند، و می‌گوید: «خداوند مثالی زده: برده مملوکی را که قادر بر هیچ چیز نیست»! (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ‌ءٍ).

آری! بنده بندگان خدا بودن، نتیجه‌ای جز اسارت و محدودیت از هر نظر نخواهد داشت.

و در مقابل آن انسان با ایمانی را مثل زده، می‌فرماید: «و کسی که از جانب خویش به او رزق حسن (و انواع روزیها و مواهب پاکیزه) بخشیده‌ایم» (وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً).

«این انسان (آزاده با داشتن امکانات فراوان) پنهان و آشکار از آنچه در اختیار دارد انفاق می‌کند» (فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً).

«آیا این دو نفر یکسانند؟!» (هَلْ یَسْتَوُونَ). مسلما نه! بنابراین «همه حمد و ستایش مخصوص خداست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ).

خداوندی که بنده‌اش آزاده و پرقدرت و پربخشش است، نه از آن بتها که بندگانشان آن چنان ناتوان و محدود و بی‌قدرت و اسیرند! «ولی اکثر آنها (مشرکان) نمی‌دانند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ).

نکات آیه

۱- مخلوق در مقایسه با خدا، همانند برده اى مملوک که فاقد کمترین اراده و اختیار است. (ضرب الله مثلاً عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء)

۲- استفاده خداوند از مَثَل و مانند آوردن براى تقریب مفاهیم وحى به ذهن توده مردم (ضرب الله مثلاً عبدًا)

۳- رزق و روزى انسانها، از جانب خداوند است. (و من رزقنه منّا رزقًا حسنًا)

۴- توانمندى همراه با انفاقگرى، از الطاف و نعمتهاى الهى به انسان است. (و من رزقنه منا رزقًا حسنًا فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا)

۵- انسانها در مالکیت و قلمرو اختیارات، متفاوتند. (عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء و من رزقنه ... فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا) برداشت فوق به خاطر این است که مثالهاى قرآن، داراى حقیقت و حاکى از واقعیتهاى خارجى - نه غیر حقیقى و سنبلیک - است.

۶- انفاق سرّى و پنهانى، بهتر و ارزشمندتر از انفاق علنى و آشکار است. (فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا) این برداشت از تقدم «سرّاً» بر «جهراً» استفاده گردید.

۷- حرّ واقعى، آزاد از بندگى مال و منال و انفاق کننده ثروت خویش در پنهان و آشکار است. (عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء و من رزقنه منّا رزقًا حسنًا فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا) برداشت فوق بر این اساس است که خداوند انسان توانمند انفاقگر را در مقابل بردگان فاقد قدرت قرار داده است; یعنى، هر کس توانمند باشد و انفاق نماید برده نیست، بلکه حرّ و آزاد است.

۸- تنها روزیهاى حلال و پسندیده، روزى مقدر و خدادادى است، نه روزیهاى حرام و ناپسند. (و من رزقنه منّا رزقًا حسنًا) از اینکه خداوند روزى خویش را (رزقناه) به روزى حسن و پسندیده مقید ساخته است (رزقاً حسناً) مى توان به این برداشت دست یافت.

۹- تمامى هستى در برابر خداوند غنى، فقیر و نیازمند مطلق است. (ضرب الله مثلاً عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء و من ... فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا) برداشت فوق بر این اساس است که خداوند در مقام ردّ عقیده مشرکان و تبیین این حقیقت که خداوند قابل مقایسه با خلق نیست از مثالى استفاده کرده است که مجموعه هستى را به منزله برده اى ناتوان و جایگاه خداوندى را به مثابه توانمندى انفاقگر دانسته است که هستى از نعمتهاى او ارتزاق مى کند.

۱۰- انفاق، در مقایسه با دیگر آموزه ها و ارزشهاى الهى، داراى ارزش و مرتبه اى ممتاز (فهو ینفق منه) از اینکه خداوند در مقایسه میان انسانهاى خوب و بد، تنها از انفاق یاد کرده است، مى تواند گویاى این برداشت باشد.

۱۱- استقلال مالى و توانگرى همراه با انفاق، غیر قابل مقایسه با وابستگى، فقر و ناتوانى از انفاق است. (ضرب الله مثلاً عبدًا مملوکًا لایقدر على شىء و من رزقنه ... هل یستون)

۱۲- قابل مقایسه نبودن مخلوقات با خداوند، امرى روشن و به دور از ابهام است. (ضرب الله مثلاً عبدًا مملوکًا ... و من ... فهو ینفق منه سرًّا و جهرًا هل یستون) پاسخ «هل یستون» به جهت بداهت و وضوح ذکر نشده است که در واقع خداوند مى فرماید: همان گونه که برده اى فاقد اختیار، هرگز قابل مقایسه با آزاده اى توانمند و انفاقگر نیست و این موضوعى است بدیهى و بى نیاز از توضیح، مقایسه خلق با خدا نیز این چنین است.

۱۳- حمد و ستایش، مخصوص خداوند است. (الحمد لله)

۱۴- همه ستایشها، از آنِ خداوند و شایسته اوست. (الحمد لله) «ال» در «الحمد لله» جنسیه بوده و مفید استغراق (فرا گرفتن) است; یعنى: «کل حمد لله».

۱۵- هر ارزش و زیبایى در نظام هستى، نشأت یافته از جانب خداوند است. (الحمد لله) انحصار ستایش به خداوند از آن جهت است که زیبایى و منشأ هر ستایش در انحصار اوست و مؤید این مطلب جمله «ضرب الله مثلاً عبداً...» است که در صدد مقایسه میان خدا و مخلوقات مى باشد; یعنى، تمامى آنچه که مخلوقات دارند از خداست.

۱۶- غیر از خداوند، هیچ موجودى در کمال و جمال، کامل و مستقل نیست. (الحمد لله) بى شک همه موجودات جهان از نوعى کمال و جمال برخوردارند. بنابراین انحصار تمامى ستایشها به خداوند، مى تواند گویاى این حقیقت باشد که کمال و جمال آنها کامل و مستقل نیست; بلکه ناقص و وابسته به خداست.

۱۷- بیشتر مشرکان نسبت به حقیقت صفات خدا و قابل مقایسه نبودن مخلوقات با او، ناآگاهند. (بل أکثرهم لایعلمون) برداشت فوق به خاطر این است که صدر آیه سخن از قابل مقایسه نبودن خلق با خدا بود و نفى علم (لایعلمون) نیز به همین زمینه نظر دارد.

۱۸- شرک، معلول جهل و کوته فکرى است. (بل أکثرهم لایعلمون) خداوند براى تفهیم قابل مقایسه نبودن خلق با خدا، از مثالى بدیهى استفاده کرده و مى فرماید: با همه این روشنى باز هم اگر مشرکان ره شرک مى روند، علتى جز جهل و نادانى آنان ندارد.

روایات و احادیث

۱۹- «عن أبى جعفر(ع) و أبى عبدالله(ع) قالا: المملوک لایجوز طلاقه و لا نکاحه إلاّ بإذن سیده ... «ضرب الله مثلاً عبداً مملوکاً لایقدر على شىء»...;[۲] از امام باقر و امام صادق - علیهما السلام - روایت شده است که فرمودند: طلاق و نکاح مملوک (برده) نافذ نیست، مگر با اذن مالکش ... ضرب الله مثلاً عبداً مملوکاً لایقدر على شىء...».

۲۰- «حسن العطار قال: سألت أباعبدالله(ع) عن رجل أمر مملوکه أن یتمتع بالعمرة إلى الحج أعلیه أن یذبح عنه؟ قال: لا إن الله تعالى یقول: «عبداً مملوکاً لایقدر على شىء»;[۳] حسن عطار گوید: از امام صادق(ع) سؤال کردم: مردى برده مملوک خود را امر کرده تا حج تمتع به جا آورد، آیا بر آن مملوک واجب است از طرف مولا قربانى کند؟ حضرت فرمود: نه خداى تعالى مى فرماید: عبداً مملوکاً لایقدر على شىء».

موضوعات مرتبط

  • آزادگان: انفاق آزادگان ۷; ویژگى آزادگان ۷
  • آفرینش: نیازمندى آفرینش ۹
  • احکام:۱۹، ۲۰
  • ارزشها:۶، ۱۰ منشأ ارزشها ۶، ۱۰ ۱۵
  • ازدواج: احکام ازدواج ۱۹
  • استقلال: اهمیت استقلال مالى ۱۱
  • انسان: تفاوت اقتصادى انسان ها ۵; محدوده اختیارات انسان ها ۵; محدوده مالکیت انسان ها ۵
  • انفاق: ارزش انفاق ۱۰; ارزش انفاق آشکار ۶; ارزش انفاق پنهانى ۶; انفاق آشکار ۷; انفاق پنهانى ۷; انفاق در ثروتمندى ۴; اهمیت انفاق ۱۰; اهمیت انفاق در ثروتمندى ۱۱
  • برده: احکام برده ۱۹، ۲۰; حج برده ۲۰
  • جهل: آثار جهل ۱۸
  • حمد: حمد خدا ۱۳، ۱۴
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۳، ۱۴، ۱۶; بی نظیرى خدا ۱۷; بی نیازى خدا ۹; رازقیت خدا ۳; روزیهاى خدا ۸; صفات خدا ۱۷; کمال خدا ۱۶; مقدرات خدا ۸; نعمتهاى خدا ۴; نقش خدا ۱۵
  • روزى: روزى پسندیده ۸; روزى حلال ۸; منشأ روزى ۳
  • زیبایى: منشأ زیبایى ۱۵
  • شرک: عوامل شرک ۱۸
  • طلاق: احکام طلاق ۱۹
  • قرآن: روش تعالیم قرآن ۲; فلسفه مثالهاى قرآن ۲; مثالهاى قرآن ۱
  • قیاس: قیاس باطل ۱۱، ۱۲; قیاس موجودات با خدا ۱۲، ۱۷
  • مثالهاى قرآن: تمثیل به برده ۱; مثل موجودات ۱
  • مشرکان: اکثریت مشرکان ۱۷; جهل مشرکان ۱۷
  • موجودات: عجز موجودات ۱; نقص موجودات ۱۶
  • نعمت: نعمت ثروت ۴

منابع

  1. تفسیر جامع البیان.
  2. من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۵۰، ح ۲، ب ۱۷۳; نورالثقلین، ج ۳، ص ۶۹، ح ۱۵۴.
  3. تهذیب شیخ طوسى، ج ۵، ص ۲۰۰، ح ۴، ب ۱۶; نورالثقلین، ج ۳، ص ۶۹، ح ۱۵۶.