يس ٧٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::لِيُنْذِر|لِيُنْذِرَ]] [[کلمه غیر ربط::لِيُنْذِر| ]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::نذر| ]][[ریشه غیر ربط::نذر| ]][[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::کَان|کَانَ‌]] [[شامل این ریشه::کون‌| ]][[شامل این کلمه::حَيّا|حَيّاً]] [[کلمه غیر ربط::حَيّا| ]] [[شامل این ریشه::حيى‌| ]][[ریشه غیر ربط::حيى‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::يَحِق|يَحِقَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَحِق| ]] [[شامل این ریشه::حقق‌| ]][[ریشه غیر ربط::حقق‌| ]][[شامل این کلمه::الْقَوْل|الْقَوْلُ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْقَوْل| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى‌]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این کلمه::الْکَافِرِين|الْکَافِرِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْکَافِرِين| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::لِيُنْذِر|لِيُنْذِرَ]] [[کلمه غیر ربط::لِيُنْذِر| ]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::نذر| ]][[ریشه غیر ربط::نذر| ]][[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::کَان|کَانَ‌]] [[شامل این ریشه::کون‌| ]][[شامل این کلمه::حَيّا|حَيّاً]] [[کلمه غیر ربط::حَيّا| ]] [[شامل این ریشه::حيى‌| ]][[ریشه غیر ربط::حيى‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::يَحِق|يَحِقَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَحِق| ]] [[شامل این ریشه::حقق‌| ]][[ریشه غیر ربط::حقق‌| ]][[شامل این کلمه::الْقَوْل|الْقَوْلُ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْقَوْل| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى‌]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این کلمه::الْکَافِرِين|الْکَافِرِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْکَافِرِين| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|لِيُنْذِرَ مَنْ‌ کَانَ‌ حَيّاً وَ يَحِقَ‌ الْقَوْلُ‌ عَلَى‌ الْکَافِرِينَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=تا هر که را (از نظر فطری، عقلانی و دانایی) زنده بوده است هشدار دهد و گفته(‌ی خدا) بر (علیه) کافران محقّق گردد.
|-|صادقی تهرانی=تا هر که را (از نظر فطری، عقلانی و دانایی) زنده بوده است هشدار دهد و گفته(‌ی خدا) بر (علیه) کافران محقّق گردد.
|-|معزی=تا بترساند آن را که زنده است و فرود آید سخن بر کافران‌
|-|معزی=تا بترساند آن را که زنده است و فرود آید سخن بر کافران‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">That he may warn whoever is alive, and prove the Word against the faithless.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/036070.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/036070.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره يس | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::70|٧٠]] | قبلی = يس ٦٩ | بعدی = يس ٧١  | کلمه = [[تعداد کلمات::9|٩]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره يس | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::70|٧٠]] | قبلی = يس ٦٩ | بعدی = يس ٧١  | کلمه = [[تعداد کلمات::9|٩]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۳۲: خط ۴۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link101 | آيات ۶۶ - ۸۳ سوره يس]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link102 | تهديد كفار به گرفتن چشمان و دگرگون ساختن خلقتشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link101 | آيات ۶۶ - ۸۳ سوره «يس»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link103 | توضيح اينكه فرمود: ما به پيامبر شعر نياموختيم و شاعرى شايسته او نيست و ما علمناهالشعر و ما ينبغى له]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link102 | قدرت خداوند، بر گرفتن چشمان و دگرگون ساختن خلقت کافران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link104 | مقصود از اينكه فرمود: انسان مالك چهارپايان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link103 | توضيح اين كه فرمود: ما به پيامبر، شعر نياموختيم و شاعرى، شايسته او نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link105 | معناى جمله : وهم لهم جند محضرون كه درباره احضار مشركين و آلهه شان در قيامت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link104 | مقصود از اين كه فرمود: «انسان، مالك چهارپايان است»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link106 | استبعاد معاد توسط مشركين و جواب خداى تعالى به اين استبعاد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link105 | معناى جملۀ: «مشرکان»، در روز قیامت، احضار می شوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link107 | اقوال مختلف درباره خلقت مثل در آيه : اوليس الذى خلق السموات والارض بقادر على انيخلق مثلهم ...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link106 | پاسخ خدای تعالی، به بعید شمردن معاد، توسط مشركان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link108 | توضيحى در مورد تغير و تبدل متوالى بدن و عدم تغير وتبدل نفس و روح]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link107 | اقوال گوناگون، درباره مراد از «خلقت مثل کفار»، در قیامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link109 | توضيح مفاد آيه شريفه : انما امره اذا اراد شيئا انيقول له كن فيكون ... و بيان مراد از امر و قول در آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۳#link108 | بحثی پیرامون دگرگونی پیوستۀ بدن، و عدم دگرگونی «روح» انسان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link110 | رد گفتار بعضى كه كن را از مقوله لفظ دانسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link109 | توضيح آيه شريفه: «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link111 | معناى ملكوت و اينكه ملكوت هر چيزى به دست خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link110 | رد گفتار بعضى كه «كُن» را از مقولۀ لفظ دانسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link112 | رواياتى درباره بيگانه بودن پيامبر صلى الله عليه و آله از شعر و شاعرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link111 | معناى اين كه: «ملكوت هر چيزى به دست خدا است»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link113 | اعاده و احياء اموات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link112 | بحث روایتی: (رواياتى پیرامون برخی از آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۴#link114 | و اراده قول خداوند]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۸#link185 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۸#link185 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ «70»
(اين قرآن براى آن است كه) تا هر كس زنده (دل) است، هشدارش دهد و (حجّت را بر كافران تمام كند) و گفتار خدا درباره آنان محقّق گردد.
===نکته ها===
حيات چند نوع است:
1. حيات نباتى. «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» «1» خداوند زمين را (با روياندن گياهان) زنده‌
----
«1». روم، 19.
جلد 7 - صفحه 557
مى‌كند.
2. حيات حيوانى. «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» «1» شما مرده بوديد پس او شما را زنده كرد.
3. حيات فكرى. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «2» پيامبر شما را به چيزى دعوت مى‌كند كه (دل‌هاى مرده) شما را زنده مى‌كند.
4. حيات اجتماعى. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ» «3» حيات (سياسى و اجتماعى شما كه در سايه امنيّت بدست مى‌آيد) در قصاص و انتقام به حقّ است.
5. حيات قلبى و روحى. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» (آيه مورد بحث) قرآن افرادى را كه داراى دل‌هاى زنده و روح‌هاى پاك و آماده‌اند هشدار مى‌دهد.
آرى، مؤمنان انسان‌هاى زنده دل و برخوردار از حيات واقعى و معقول و كافران همچون مردگان محروم از حيات واقعى هستند.
بر اساس روايات، منظور از «حَيًّا» انسان عاقل است. «4»
مسئله قهر حتمى خداوند بر كافران كه در اين آيه با جمله‌ «يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ» آمده، در سوره‌ى زمر آيه‌ى 71 نيز مطرح است: «وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ»
هشدارهاى قرآن از سرچشمه علم الهى است. هشدارهاى قرآن متنوّع، معروف و حكيمانه است. هشدارهاى قرآن همراه با بشارت و شيوه‌هاى ابتكارى است. هشدارهاى قرآن همراه با نمونه‌هاى عينى در زمين و زمان است.
انذار دهنده در اين آيه، «لِيُنْذِرَ» هم مى‌تواند قرآن باشد، هم مى‌تواند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله باشد كه در آيه قبل مطرح بود.
===پیام ها===
1- هشدارهاى قرآن، مايه‌ى تذكّر و تنبّه است. إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ ... لِيُنْذِرَ
2- نشانه‌ى زنده دلى، پذيرش هشدارهاى قرآن است. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا»
----
«1». بقره، 28.
«2». انفال، 24.
«3». بقره، 179.
«4». تفسير نورالثقلين.
جلد 7 - صفحه 558
3- هدايت پذيرى از قرآن، در انحصار قوم و نژاد خاصّى نيست. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا»
4- هدف از وحى و بعثت انبيا بيدارى و هوشيارى زنده دلان و اتمام حجت با مرده دلان است. «وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ»
5- در سنگدلان حتّى كلام خداوند اثر ندارد. «مَنْ كانَ حَيًّا»
6- كفّار و كسانى كه حقّ را نپذيرند مردگانى بيش نيستند. (در برابر «مَنْ كانَ حَيًّا»، «الْكافِرِينَ» آمده است.
7- وعده قهر الهى براى كافران، كلام قطعى خداست. «يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ (70)
لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا: تا بترساند پيغمبر به اين قرآن هر كه را باشد زنده، يعنى كسى كه مؤمن باشد، زيرا حيات ابدى به ايمان است و كافر حكم مرده را دارد به جهت عدم تأمل و تفكر در آيات ظاهره و حجج بينه بلكه كمتر از آن، زيرا مرده اگرچه منتفع نشود اما متضرر نمى‌گردد به خلاف كافر كه بدين منتفع نشود و به غير متضرر گردد، و تخصيص مؤمنان به انذار به جهت انتفاع ايشان است به آن، پس گوئيا قرآن ترساننده مؤمنان است نه غير ايشان؛ و از حضرت امير المؤمنين عليه السلام مروى است كه مراد حيات در اين مقام عقل است‌ «1»، يعنى قرآن ترساننده عاقل است كه عقلش مخمور و مغلوب هواى نفس نباشد و تفهم و تدبر بنمايد. وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ‌: و تا محقق گردد كلمه عذاب، عَلَى الْكافِرِينَ‌: بر ناگرويدگان كه قبول آن نكنند به سوء اختيار خود و به آن منتفع نشوند.
و چون كفار به ادله مذكور متنبه نشدند و قدم به صراط مستقيم نگذاشتند، لذا باز ادله توحيد را فرمايد:
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ (68) وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ (69) لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ (70) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (71) وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72)
وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (73) وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ (74) لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ (75) فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (76)
ترجمه‌
و كسى كه عمر دراز ميدهيم او را نگونسار ميگردانيمش در آفرينش آيا پس در نمى‌يابند بعقل‌
و نياموختيم او را شعر و نسزد مر او را نيست آن مگر پندى و قرآنى واضح‌
تا بيم دهد كسيرا كه باشد زنده و ثابت شود گفتار عذاب بر كافران‌
آيا و نديدند كه ما آفريديم براى آنها از آنچه ساخت دستهاى ما چهارپايانى پس آنان انها را مالكانند
و رام گردانيديم آنها را براى آنان پس از آنها است سواريشان و از آنها ميخورند
و براى آنان در آنها بهره‌ها و
----
جلد 4 صفحه 417
آشاميدنيها است آيا پس شكر نميكنند
و گرفتند از غير خداوند خدايانى كه شايد آنها يارى كرده شوند
قدرت ندارند بر يارى كردن آنها و آنها براى آنخدايان سپاهى حاضر كرده شدگانند
پس نبايد اندوهگين سازد تو را سخنشان همانا ما ميدانيم آنچه را مخفى ميدارند و آنچه را آشكار ميكنند.
تفسير
خداوند متعال براى تنبّه كفّار بقدرت خود بر آنچه در آيات سابقه ذكر شد از كور نمودن و مسخ كردن آنها ميفرمايد و كسيكه ما عمر طولانى باو ميدهيم برميگردانيمش بتدريج بحال اوّل خود در ضعف جسم و قواء آن بطوريكه ديده آنها از كار مى‌افتد و شكل آنها تغيير ميكند و قادر بر حركت از جاى خودشان نميشوند و اين نمونه‌ئى است از محو چشم و مسخ و اقعاد و غيرها كه آنها در مردان سالخورده خود مشاهده مينمايند پس چگونه تعقّل نميكنند كه خدا قادر بر اين امور ميباشد و قمّى ره نقل فرموده كه قريش ميگفتند آنچه محمد ميگويد و نسبت بخدا ميدهد شعر است و خدا آنها را ردّ فرموده ميفرمايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم شعر نگفته هرگز و ظاهرا مراد از شعر كلامى است كه مبنى بر تخيّلات و تمويهات و تشبيهات مرغّبه و منفّره باشد بدون اصل مسلّم معقولى مثلا در تكذيب عسل گفته شود فضله حيوان و مهوّع انسان است و در توصيف شراب گويد ياقوتى رنگ مقوّى و مشهّى و امثال اينها خواه آن كلام منظوم باشد خواه نباشد ولى چون اين قبيل معانى غالبا در كلام منظوم وجود پيدا ميكند كلّيه كلام منظوم را شعر گفته‌اند و آن بدنام اكثريّت افراد خود شده ولى اگر شعر مبنى بر معانى محكمه و مواعظ حكيمانه يا مدح و قدح بجا باشد بسيار خوب است و بنابراين مراد از قول خداوند و ما علّمناه الشّعر تا آخر آيه آنستكه ما به پيغمبر خود كلاميكه مبنى بر وهميّات و خياليّات باشد ياد نداديم تا قرآن را مؤلّف از آنها نموده باشد و سزاوار نيست براى او كه مرشد كلّ و هادى سبل است كه چنين كلامى از او صادر شود نيست آنچه ما باو تعليم نموديم مگر موجب تذكّر و موعظه و ارشاد و كتاب آسمانى كه نامش قرآن يعنى لايق خواندن و عمل نمودن و مجموعه معانى حقّه حقيقيّه است و وصفش بيان كننده صلاح دنيا و آخرت بندگان است و اينكه گفته‌اند پيغمبر صلى اللّه عليه و اله شعر نميخواند و اگر احيانا بر زبانش جارى ميشد
----
جلد 4 صفحه 418
صورت آنرا تغيير ميداد كه از شعريّت خارج شود ظاهرا براى رفع توهّم شاعريّت نسبت بآنحضرت باشد و الّا ديوان اشعار امير المؤمنين عليه السّلام معروف و ترغيب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله حسّان بن ثابت را بشعر كه فرمود هميشه اى حسّان مؤيّد باشى بروح القدس ماداميكه يارى كنى ما را بزبان خود مشهور است و غرض از نازل نمودن قرآن بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم آنستكه بترساند از عذاب خدا و روز جزا كسانيرا كه دلشان زنده است بروح ايمان و واجب شود كلمه عذاب باتمام حجّت بر كفّار كه مصرّند در انكار و در مجمع از امير المؤمنين نقل نموده كه حيّا را به عاقلا تفسير فرموده است و بعدا اشاره فرموده بقدرت و نعمت خود باين بيان كه آيا نديدند مردم كه ما بدست قدرت خود خلق نموديم براى آنها شتر و گاو و گوسفند را كه دست بشر در آفرينش آنها بهيچ وجه بكار نرفته و بحكم ما مالك و مسلّط و متصرّف واقعى در آن حيوانات آنانند كه ميتوانند آنها را بيع و شرى نمايند و ما مسخّر و رام نموديم آنها را براى آنان كه ميتوانند سوارشان شوند و بكشند و گوشت آنها را بخورند و همه قسم بهره‌بردارى از آنها نمايند از پوست و پشم و كرك آنها لباس و فرش تهيّه نمايند و از شيرشان بياشامند و نكته قابل توجه آنستكه بيشتر استفاده آنها از انعام در سوارى و باركشى چون از شتر است آنحيوان با قوّه و عظمت را چنان رام فرموده براى بشر كه طفلى مهار قطار آنها را گرفته و بخاطر خواه خود ميبرد و ميكشد آيا اين نعمتها قابل شكرگزارى و قدردانى نيست و تخصيص اين حيوانات بذكر ظاهرا براى كثرت منافع وجوديّه آنها در عالم خصوصا در عربستان باشد كه مورد نزول آيات الهى است و باو صف همه اينها مردم آن سامان قبل از اسلام غالبا مشرك بودند به اين معنى كه هر قبيله‌اى بتى براى خود اتّخاذ نموده بودند و عبادت مينمودند آنرا و مى‌گفتند اين براى تقرّب بخدا است و اميد داشتند كه آن بتها بتوانند حوائجشان را برآورند و شفاعت از آنها نمايند و عذاب خدا را از آنها دفع كنند و خدا ميفرمايد بتها كه نميتوانند بهيچ وجه يارى از آنها نمايند ولى آنها براى بتها لشگرى حاضر كرده شده‌اند كه در برابر آنها بخاك مى‌افتند و از آنها نگهدارى و دفاع ميكنند در دنيا و در آخرت در دنبال آنها بجهنّم ميروند چون خداوند فرموده آنها با آنچه ميپرستند جز خدا
----
جلد 4 صفحه 419
آتش‌گيرانه جهنّم ميباشند و معلوم است هر تابعى پيرو متبوع خود خواهد بود و نبايد پيغمبر اكرم از اقوال و عقايد آنها راجع بخدا و خودش ملول و محزون باشد چون خدا از باطن و ظاهر آنها كاملا آگاه و مطّلع است و آنها را بجزاى كردار و گفتار ناهنجار خودشان در دنيا و آخرت خواهد رسانيد.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
لِيُنذِرَ مَن‌ كان‌َ حَيًّا وَ يَحِق‌َّ القَول‌ُ عَلَي‌ الكافِرِين‌َ (70)
نزول‌ قرآن‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ انذار كند كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ زنده‌ ‌است‌ و حجت‌ تمام‌ شود و قول‌ ثابت‌ شود ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ كافر هستند ‌که‌ راه‌ عذر ‌بر‌ ‌آنها‌ بسته‌ شود.
لِيُنذِرَ مَن‌ كان‌َ حَيًّا مراد حيات‌ حيواني‌ و نباتي‌ و انساني‌ نيست‌ بلكه‌ حيات‌ ايمانيست‌ كساني‌ ‌که‌ قلب‌ ‌آنها‌ روشن‌ ‌است‌ و خاليست‌ ‌از‌ سياهي‌ و قساوت‌
جلد 15 - صفحه 105
و عناد و عصبيت‌ و كبر و نخوت‌ و حب‌ دنيا و مال‌ و رياست‌ و جاه‌ و طالب‌ حق‌ هستند و فرمايشات‌ قرآن‌ ‌را‌ ميپذيرند و قبول‌ ميكنند اينها ‌را‌ انذار ميكند ‌از‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و فسق‌ و فجور و معاصي‌ و مخالفت‌ و ‌از‌ همه اينها دوري‌ ميكنند و سعادت‌ پيدا ميكنند.
وَ يَحِق‌َّ القَول‌ُ عَلَي‌ الكافِرِين‌َ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ نگويند ‌که‌ ميفرمايد وَ لَو أَنّا أَهلَكناهُم‌ بِعَذاب‌ٍ مِن‌ قَبلِه‌ِ لَقالُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلت‌َ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِع‌َ آياتِك‌َ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ نَذِل‌َّ وَ نَخزي‌ طه‌ آيه 134 و ميفرمايد وَ ما كُنّا مُعَذِّبِين‌َ حَتّي‌ نَبعَث‌َ رَسُولًا اسراء آيه 17 و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌ ‌پس‌ بايد حجت‌ تمام‌ شود و راه‌ عذر بسته‌ شود.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 70)- «هدف از آن این است که افرادی را که زنده‌اند انذار کند، و (بر کافران اتمام حجت شود) تا فرمان عذاب بر آنها مسلّم گردد» (لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ).
آری! این آیات «ذکر» است و مایه یادآوری و وسیله بیداری، این آیات «قرآن مبین» است که حق را بدون هیچ گونه پرده پوشی با قاطعیت و صراحت بیان می‌کند، و به همین دلیل عامل بیداری و حیات و زندگی است.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۱۱۱: خط ۲۸۶:
[[رده:اتمام حجت با قرآن]][[رده:آسیب پذیرى انسان ها]][[رده:آفات زندگى انسان ها]][[رده:انذار انسان ها]][[رده:عوامل حیات انسان ها]][[رده:آثار ایمان]][[رده:تشبیه به مؤمنان]][[رده:تشبیه کافران]][[رده:عوامل مؤثر در حیات]][[رده:حتمیت وعده هاى خدا]][[رده:وعده هاى خدا]][[رده:نقش شعر]][[رده:فضایل عاقلان]][[رده:آثار عقل]][[رده:آثار انذارهاى قرآن]][[رده:تشبیهات قرآن]][[رده:فلسفه نزول قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:اتمام حجت بر کافران]][[رده:حتمیت عذاب کافران]][[رده:کوردلى کافران]][[رده:محرومیت کافران]][[رده:بصیرت مؤمنان]][[رده:آثار انذارهاى محمد]][[رده:آثار تعالیم محمد]][[رده:انذارهاى محمد]][[رده:اهداف رسالت محمد]][[رده:هدایتگرى محمد]][[رده:زمینه هدایت]]
[[رده:اتمام حجت با قرآن]][[رده:آسیب پذیرى انسان ها]][[رده:آفات زندگى انسان ها]][[رده:انذار انسان ها]][[رده:عوامل حیات انسان ها]][[رده:آثار ایمان]][[رده:تشبیه به مؤمنان]][[رده:تشبیه کافران]][[رده:عوامل مؤثر در حیات]][[رده:حتمیت وعده هاى خدا]][[رده:وعده هاى خدا]][[رده:نقش شعر]][[رده:فضایل عاقلان]][[رده:آثار عقل]][[رده:آثار انذارهاى قرآن]][[رده:تشبیهات قرآن]][[رده:فلسفه نزول قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:اتمام حجت بر کافران]][[رده:حتمیت عذاب کافران]][[رده:کوردلى کافران]][[رده:محرومیت کافران]][[رده:بصیرت مؤمنان]][[رده:آثار انذارهاى محمد]][[رده:آثار تعالیم محمد]][[رده:انذارهاى محمد]][[رده:اهداف رسالت محمد]][[رده:هدایتگرى محمد]][[رده:زمینه هدایت]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره يس ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره يس ]]
{{#seo:
|title=آیه 70 سوره يس
|title_mode=replace
|keywords=آیه 70 سوره يس,يس 70,لِيُنْذِرَ مَنْ‌ کَانَ‌ حَيّاً وَ يَحِقَ‌ الْقَوْلُ‌ عَلَى‌ الْکَافِرِينَ‌,اتمام حجت با قرآن,آسیب پذیرى انسان ها,آفات زندگى انسان ها,انذار انسان ها,عوامل حیات انسان ها,آثار ایمان,تشبیه به مؤمنان,تشبیه کافران,عوامل مؤثر در حیات,حتمیت وعده هاى خدا,وعده هاى خدا,نقش شعر,فضایل عاقلان,آثار عقل,آثار انذارهاى قرآن,تشبیهات قرآن,فلسفه نزول قرآن,نقش قرآن,اتمام حجت بر کافران,حتمیت عذاب کافران,کوردلى کافران,محرومیت کافران,بصیرت مؤمنان,آثار انذارهاى محمد,آثار تعالیم محمد,انذارهاى محمد,اهداف رسالت محمد,هدایتگرى محمد,زمینه هدایت,آیات قرآن سوره يس
|description=لِيُنْذِرَ مَنْ‌ کَانَ‌ حَيّاً وَ يَحِقَ‌ الْقَوْلُ‌ عَلَى‌ الْکَافِرِينَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۲۷

کپی متن آیه
لِيُنْذِرَ مَنْ‌ کَانَ‌ حَيّاً وَ يَحِقَ‌ الْقَوْلُ‌ عَلَى‌ الْکَافِرِينَ‌

ترجمه

تا افرادی را که زنده‌اند بیم دهد (و بر کافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد!

|تا آن را كه [دلش‌] زنده است بيم دهد و گفتار [وعده‌ى جهنم‌] بر كافران تحقق يابد
تا هر كه را [دلى‌] زنده است بيم دهد، و گفتار [خدا] در باره كافران محقق گردد.
تا هر که را زنده‌دل است (به آیاتش پند دهد و از خدا و قیامت) بترساند و بر کافران (نیز به اتمام حجت) وعده عذاب حتم و لازم گردد.
تا کسانی را که [به عقل و هوش و استعداد] زنده اند هشدار دهد، و فرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شود.
تا مؤمنان را بيم دهد و سخن حق بر كافران ثابت شود.
تا هر کس را که زنده [دل‌] است هشدار دهد و حجت را بر کافران تمام گرداند
تا بيم دهد هر كه را زنده- با فهم و خردمند يا مؤمن- باشد و آن گفتار- عذاب و هلاكت- بر كافران سزا گردد.
(هدف از فرو فرستادن آن، این است که) تا افراد زنده (ی بیدار دل) را با آن بیم دهد، و بر کافران (اتمام حجّت شود و) فرمان عذاب مسلّم گردد.
تا هر که را (از نظر فطری، عقلانی و دانایی) زنده بوده است هشدار دهد و گفته(‌ی خدا) بر (علیه) کافران محقّق گردد.
تا بترساند آن را که زنده است و فرود آید سخن بر کافران‌

That he may warn whoever is alive, and prove the Word against the faithless.
ترتیل:
ترجمه:
يس ٦٩ آیه ٧٠ يس ٧١
سوره : سوره يس
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«حَیّاً»: مراد زنده معنوی است که شخص عاقل و اندیشمند و بیدار دل است (نگا: انعام / فاطر / ). «یَحِقَّ»: واجب شود. مسلّم گردد. «الْقَوْلُ»: فرمان عذاب. عذاب. «یَحِقَّ الْقَوْلُ»: (نگا: اسراء / ، قصص / ، یس / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ «70»

(اين قرآن براى آن است كه) تا هر كس زنده (دل) است، هشدارش دهد و (حجّت را بر كافران تمام كند) و گفتار خدا درباره آنان محقّق گردد.

نکته ها

حيات چند نوع است:

1. حيات نباتى. «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» «1» خداوند زمين را (با روياندن گياهان) زنده‌


«1». روم، 19.

جلد 7 - صفحه 557

مى‌كند.

2. حيات حيوانى. «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» «1» شما مرده بوديد پس او شما را زنده كرد.

3. حيات فكرى. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «2» پيامبر شما را به چيزى دعوت مى‌كند كه (دل‌هاى مرده) شما را زنده مى‌كند.

4. حيات اجتماعى. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ» «3» حيات (سياسى و اجتماعى شما كه در سايه امنيّت بدست مى‌آيد) در قصاص و انتقام به حقّ است.

5. حيات قلبى و روحى. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» (آيه مورد بحث) قرآن افرادى را كه داراى دل‌هاى زنده و روح‌هاى پاك و آماده‌اند هشدار مى‌دهد.

آرى، مؤمنان انسان‌هاى زنده دل و برخوردار از حيات واقعى و معقول و كافران همچون مردگان محروم از حيات واقعى هستند.

بر اساس روايات، منظور از «حَيًّا» انسان عاقل است. «4»

مسئله قهر حتمى خداوند بر كافران كه در اين آيه با جمله‌ «يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ» آمده، در سوره‌ى زمر آيه‌ى 71 نيز مطرح است: «وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ»

هشدارهاى قرآن از سرچشمه علم الهى است. هشدارهاى قرآن متنوّع، معروف و حكيمانه است. هشدارهاى قرآن همراه با بشارت و شيوه‌هاى ابتكارى است. هشدارهاى قرآن همراه با نمونه‌هاى عينى در زمين و زمان است.

انذار دهنده در اين آيه، «لِيُنْذِرَ» هم مى‌تواند قرآن باشد، هم مى‌تواند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله باشد كه در آيه قبل مطرح بود.

پیام ها

1- هشدارهاى قرآن، مايه‌ى تذكّر و تنبّه است. إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ ... لِيُنْذِرَ

2- نشانه‌ى زنده دلى، پذيرش هشدارهاى قرآن است. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا»


«1». بقره، 28.

«2». انفال، 24.

«3». بقره، 179.

«4». تفسير نورالثقلين.

جلد 7 - صفحه 558

3- هدايت پذيرى از قرآن، در انحصار قوم و نژاد خاصّى نيست. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا»

4- هدف از وحى و بعثت انبيا بيدارى و هوشيارى زنده دلان و اتمام حجت با مرده دلان است. «وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ»

5- در سنگدلان حتّى كلام خداوند اثر ندارد. «مَنْ كانَ حَيًّا»

6- كفّار و كسانى كه حقّ را نپذيرند مردگانى بيش نيستند. (در برابر «مَنْ كانَ حَيًّا»، «الْكافِرِينَ» آمده است.

7- وعده قهر الهى براى كافران، كلام قطعى خداست. «يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ (70)

لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا: تا بترساند پيغمبر به اين قرآن هر كه را باشد زنده، يعنى كسى كه مؤمن باشد، زيرا حيات ابدى به ايمان است و كافر حكم مرده را دارد به جهت عدم تأمل و تفكر در آيات ظاهره و حجج بينه بلكه كمتر از آن، زيرا مرده اگرچه منتفع نشود اما متضرر نمى‌گردد به خلاف كافر كه بدين منتفع نشود و به غير متضرر گردد، و تخصيص مؤمنان به انذار به جهت انتفاع ايشان است به آن، پس گوئيا قرآن ترساننده مؤمنان است نه غير ايشان؛ و از حضرت امير المؤمنين عليه السلام مروى است كه مراد حيات در اين مقام عقل است‌ «1»، يعنى قرآن ترساننده عاقل است كه عقلش مخمور و مغلوب هواى نفس نباشد و تفهم و تدبر بنمايد. وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ‌: و تا محقق گردد كلمه عذاب، عَلَى الْكافِرِينَ‌: بر ناگرويدگان كه قبول آن نكنند به سوء اختيار خود و به آن منتفع نشوند.

و چون كفار به ادله مذكور متنبه نشدند و قدم به صراط مستقيم نگذاشتند، لذا باز ادله توحيد را فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ (68) وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ (69) لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ (70) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (71) وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72)

وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (73) وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ (74) لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ (75) فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (76)

ترجمه‌

و كسى كه عمر دراز ميدهيم او را نگونسار ميگردانيمش در آفرينش آيا پس در نمى‌يابند بعقل‌

و نياموختيم او را شعر و نسزد مر او را نيست آن مگر پندى و قرآنى واضح‌

تا بيم دهد كسيرا كه باشد زنده و ثابت شود گفتار عذاب بر كافران‌

آيا و نديدند كه ما آفريديم براى آنها از آنچه ساخت دستهاى ما چهارپايانى پس آنان انها را مالكانند

و رام گردانيديم آنها را براى آنان پس از آنها است سواريشان و از آنها ميخورند

و براى آنان در آنها بهره‌ها و


جلد 4 صفحه 417

آشاميدنيها است آيا پس شكر نميكنند

و گرفتند از غير خداوند خدايانى كه شايد آنها يارى كرده شوند

قدرت ندارند بر يارى كردن آنها و آنها براى آنخدايان سپاهى حاضر كرده شدگانند

پس نبايد اندوهگين سازد تو را سخنشان همانا ما ميدانيم آنچه را مخفى ميدارند و آنچه را آشكار ميكنند.

تفسير

خداوند متعال براى تنبّه كفّار بقدرت خود بر آنچه در آيات سابقه ذكر شد از كور نمودن و مسخ كردن آنها ميفرمايد و كسيكه ما عمر طولانى باو ميدهيم برميگردانيمش بتدريج بحال اوّل خود در ضعف جسم و قواء آن بطوريكه ديده آنها از كار مى‌افتد و شكل آنها تغيير ميكند و قادر بر حركت از جاى خودشان نميشوند و اين نمونه‌ئى است از محو چشم و مسخ و اقعاد و غيرها كه آنها در مردان سالخورده خود مشاهده مينمايند پس چگونه تعقّل نميكنند كه خدا قادر بر اين امور ميباشد و قمّى ره نقل فرموده كه قريش ميگفتند آنچه محمد ميگويد و نسبت بخدا ميدهد شعر است و خدا آنها را ردّ فرموده ميفرمايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم شعر نگفته هرگز و ظاهرا مراد از شعر كلامى است كه مبنى بر تخيّلات و تمويهات و تشبيهات مرغّبه و منفّره باشد بدون اصل مسلّم معقولى مثلا در تكذيب عسل گفته شود فضله حيوان و مهوّع انسان است و در توصيف شراب گويد ياقوتى رنگ مقوّى و مشهّى و امثال اينها خواه آن كلام منظوم باشد خواه نباشد ولى چون اين قبيل معانى غالبا در كلام منظوم وجود پيدا ميكند كلّيه كلام منظوم را شعر گفته‌اند و آن بدنام اكثريّت افراد خود شده ولى اگر شعر مبنى بر معانى محكمه و مواعظ حكيمانه يا مدح و قدح بجا باشد بسيار خوب است و بنابراين مراد از قول خداوند و ما علّمناه الشّعر تا آخر آيه آنستكه ما به پيغمبر خود كلاميكه مبنى بر وهميّات و خياليّات باشد ياد نداديم تا قرآن را مؤلّف از آنها نموده باشد و سزاوار نيست براى او كه مرشد كلّ و هادى سبل است كه چنين كلامى از او صادر شود نيست آنچه ما باو تعليم نموديم مگر موجب تذكّر و موعظه و ارشاد و كتاب آسمانى كه نامش قرآن يعنى لايق خواندن و عمل نمودن و مجموعه معانى حقّه حقيقيّه است و وصفش بيان كننده صلاح دنيا و آخرت بندگان است و اينكه گفته‌اند پيغمبر صلى اللّه عليه و اله شعر نميخواند و اگر احيانا بر زبانش جارى ميشد


جلد 4 صفحه 418

صورت آنرا تغيير ميداد كه از شعريّت خارج شود ظاهرا براى رفع توهّم شاعريّت نسبت بآنحضرت باشد و الّا ديوان اشعار امير المؤمنين عليه السّلام معروف و ترغيب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله حسّان بن ثابت را بشعر كه فرمود هميشه اى حسّان مؤيّد باشى بروح القدس ماداميكه يارى كنى ما را بزبان خود مشهور است و غرض از نازل نمودن قرآن بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم آنستكه بترساند از عذاب خدا و روز جزا كسانيرا كه دلشان زنده است بروح ايمان و واجب شود كلمه عذاب باتمام حجّت بر كفّار كه مصرّند در انكار و در مجمع از امير المؤمنين نقل نموده كه حيّا را به عاقلا تفسير فرموده است و بعدا اشاره فرموده بقدرت و نعمت خود باين بيان كه آيا نديدند مردم كه ما بدست قدرت خود خلق نموديم براى آنها شتر و گاو و گوسفند را كه دست بشر در آفرينش آنها بهيچ وجه بكار نرفته و بحكم ما مالك و مسلّط و متصرّف واقعى در آن حيوانات آنانند كه ميتوانند آنها را بيع و شرى نمايند و ما مسخّر و رام نموديم آنها را براى آنان كه ميتوانند سوارشان شوند و بكشند و گوشت آنها را بخورند و همه قسم بهره‌بردارى از آنها نمايند از پوست و پشم و كرك آنها لباس و فرش تهيّه نمايند و از شيرشان بياشامند و نكته قابل توجه آنستكه بيشتر استفاده آنها از انعام در سوارى و باركشى چون از شتر است آنحيوان با قوّه و عظمت را چنان رام فرموده براى بشر كه طفلى مهار قطار آنها را گرفته و بخاطر خواه خود ميبرد و ميكشد آيا اين نعمتها قابل شكرگزارى و قدردانى نيست و تخصيص اين حيوانات بذكر ظاهرا براى كثرت منافع وجوديّه آنها در عالم خصوصا در عربستان باشد كه مورد نزول آيات الهى است و باو صف همه اينها مردم آن سامان قبل از اسلام غالبا مشرك بودند به اين معنى كه هر قبيله‌اى بتى براى خود اتّخاذ نموده بودند و عبادت مينمودند آنرا و مى‌گفتند اين براى تقرّب بخدا است و اميد داشتند كه آن بتها بتوانند حوائجشان را برآورند و شفاعت از آنها نمايند و عذاب خدا را از آنها دفع كنند و خدا ميفرمايد بتها كه نميتوانند بهيچ وجه يارى از آنها نمايند ولى آنها براى بتها لشگرى حاضر كرده شده‌اند كه در برابر آنها بخاك مى‌افتند و از آنها نگهدارى و دفاع ميكنند در دنيا و در آخرت در دنبال آنها بجهنّم ميروند چون خداوند فرموده آنها با آنچه ميپرستند جز خدا


جلد 4 صفحه 419

آتش‌گيرانه جهنّم ميباشند و معلوم است هر تابعى پيرو متبوع خود خواهد بود و نبايد پيغمبر اكرم از اقوال و عقايد آنها راجع بخدا و خودش ملول و محزون باشد چون خدا از باطن و ظاهر آنها كاملا آگاه و مطّلع است و آنها را بجزاى كردار و گفتار ناهنجار خودشان در دنيا و آخرت خواهد رسانيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لِيُنذِرَ مَن‌ كان‌َ حَيًّا وَ يَحِق‌َّ القَول‌ُ عَلَي‌ الكافِرِين‌َ (70)

نزول‌ قرآن‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ انذار كند كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ زنده‌ ‌است‌ و حجت‌ تمام‌ شود و قول‌ ثابت‌ شود ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ كافر هستند ‌که‌ راه‌ عذر ‌بر‌ ‌آنها‌ بسته‌ شود.

لِيُنذِرَ مَن‌ كان‌َ حَيًّا مراد حيات‌ حيواني‌ و نباتي‌ و انساني‌ نيست‌ بلكه‌ حيات‌ ايمانيست‌ كساني‌ ‌که‌ قلب‌ ‌آنها‌ روشن‌ ‌است‌ و خاليست‌ ‌از‌ سياهي‌ و قساوت‌

جلد 15 - صفحه 105

و عناد و عصبيت‌ و كبر و نخوت‌ و حب‌ دنيا و مال‌ و رياست‌ و جاه‌ و طالب‌ حق‌ هستند و فرمايشات‌ قرآن‌ ‌را‌ ميپذيرند و قبول‌ ميكنند اينها ‌را‌ انذار ميكند ‌از‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و فسق‌ و فجور و معاصي‌ و مخالفت‌ و ‌از‌ همه اينها دوري‌ ميكنند و سعادت‌ پيدا ميكنند.

وَ يَحِق‌َّ القَول‌ُ عَلَي‌ الكافِرِين‌َ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ نگويند ‌که‌ ميفرمايد وَ لَو أَنّا أَهلَكناهُم‌ بِعَذاب‌ٍ مِن‌ قَبلِه‌ِ لَقالُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلت‌َ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِع‌َ آياتِك‌َ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ نَذِل‌َّ وَ نَخزي‌ طه‌ آيه 134 و ميفرمايد وَ ما كُنّا مُعَذِّبِين‌َ حَتّي‌ نَبعَث‌َ رَسُولًا اسراء آيه 17 و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌ ‌پس‌ بايد حجت‌ تمام‌ شود و راه‌ عذر بسته‌ شود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 70)- «هدف از آن این است که افرادی را که زنده‌اند انذار کند، و (بر کافران اتمام حجت شود) تا فرمان عذاب بر آنها مسلّم گردد» (لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ).

آری! این آیات «ذکر» است و مایه یادآوری و وسیله بیداری، این آیات «قرآن مبین» است که حق را بدون هیچ گونه پرده پوشی با قاطعیت و صراحت بیان می‌کند، و به همین دلیل عامل بیداری و حیات و زندگی است.

نکات آیه

۱ - انذار و اخطار به انسان ها، فلسفه نزول قرآن (و قرءان مبین . لینذر) لام در فعل «لینذر» براى تعلیل است و ضمیر فاعلى آن فعل، یا به قرآن بازمى گردد; که در این صورت مصدر مؤول به فعلِ «انذر» متعلق مى شود. و یا به پیامبر(ص) بازمى گردد; که در این صورت، به فعلِ «أرسل» متعلق خواهد بود. گفتنى است که براشت یاد شده، مبتنى بر فرض اول است.

۲ - انذار و اخطار به انسان ها، از اهداف رسالت پیامبراسلام(ص) (و ما علّمنه الشعر و ما ینبغى له ... لینذر)

۳ - زندگى انسان ها بدون تعالیم قرآن و رهنمودهاى پیامبراسلام، با خطرها و آفت هاى گریزناپذیر رو به رو خواهد بود. (و ما علّمنه الشعر ... إن هو إلاّ ذکر و قرءان مبین . لینذر) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که انذار و اخطارِ مردم به وسیله قرآن و پیامبراسلام، حاکى از این حقیقت است که بر سر راه انسان ها خطرها و آسیب هاى بسیار وجود دارد که به وسیله قرآن و پیامبر(ص) شناخته مى شود و اگر انسان ها به این امور توجه نکنند، با آنها روبه رو خواهند شد. گفتنى است معناى لغوى «انذار» (اعلام به امرى خطرناک و شایسته بر حذر بودن) مؤید همین برداشت است.

۴ - تأثیر انذارها و اخطارهاى قرآن و پیامبر(ص) تنها در دل هاى مستعد، زنده و هوشمند (لینذر من کان حیًّا) از این که خداوند فرمود: قرآن و پیامبر(ص) انسان هاى زنده را انذار خواهد کرد، مى توان استفاده کرد که قرآن و کلام پیامبر(ص) تنها در انسان هاى آماده و مستعد براى فهم و دریافت حقایق، مؤثر خواهد بود.

۵ - عقل و ایمان، مایه حیات انسان است. (و قرءان مبین . لینذر من کان حیًّا) بیشتر مفسران برآنند که در جمله «من کان حیّاً» یا استعاره به کار رفته و مقصود از آن انسان عاقل یا مؤمن است. و یا این که در این جمله، مجاز مرسل به کار رفته است; یعنى، چون تعالیم قرآن و پیامبر(ص) سبب حیات واقعى بشر است، از این رو تعبیر «حىّ» آمده است; مثل آیه شریفه: «استجیبوا للّه و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم» (انفال (۸) آیه ۲۴). گفتنى است که برداشت یاد شده مبتنى بر فرض نخست است.

۶ - تعالیم قرآن و رهنمودهاى پیامبر اسلام(ص)، مایه حیات واقعى انسان ها است. (لینذر من کان حیًّا)

۷ - مؤمنان، انسان هاى زنده دل و برخوردار از حیات واقعى و معقول، و کافران (چونان مردگان) محروم از آن (لینذر من کان حیًّا و یحقّ القول على الکفرین) برداشت یاد شده از ارتباط میان صدر و ذیل آیه شریفه; یعنى، به قرینه مقابله میان انسان هاى زنده و کافران، به دست مى آید.

۸ - شعر در احیاى حیات واقعى و معقول انسان ها، کافى نیست. (و ما علّمنه الشعر و ما ینبغى له ... لینذر من کان حیًّا) از این که خداوند با نفى شعر بودن قرآن، حیاتبخش بودن را منحصر به تعالیم آن و پیامبر(ص) دانسته است، مى توان استفاده کرد که شعر، در حیات بخشیدن به انسان ها کافى نیست.

۹ - تحقق وعده خداوند مبنى بر عذاب کافران، حتمى است. (و یحقّ القول على الکفرین) مقصود از «قول» - طبق نظر مفسران - وعده خداوند به عذاب کافران است; مثل آیه شریفه «لکن حقّت کلمة العذاب على الکافرین»، (زمر، آیه ۷۱).

۱۰ - قرآن، وسیله اتمام حجت بر کافران و تحقق بخش وعده الهى درباره آنان است. (و قرءان مبین . لینذر ... و یحقّ القول على الکفرین) از عطف جمله «و یحقّ الحقّ ...» بر جمله «لینذر» - که لام در این جمله براى تعلیل است - برداشت یاد شده به دست مى آید.

روایات و احادیث

۱۱ - «و فى المجمع و یجوز أن یکون المراد بمن کان حیّاً، عاقلاً و روى ذلک عن على(ع)...;[۱] در مجمع البیان آمده است: و ممکن است مراد از «من کان حیّاً» صاحب خرد باشد و همین مطلب از حضرت على(ع) روایت شده است».

موضوعات مرتبط

  • اتمام حجت: اتمام حجت با قرآن ۱۰
  • انسان: آسیب پذیرى انسان ها ۳; آفات زندگى انسان ها ۳; انذار انسان ها ۱، ۲; عوامل حیات انسان ها ۵، ۶
  • ایمان: آثار ایمان ۵
  • تشبیهات قرآن: تشبیه به مؤمنان ۷; تشبیه کافران ۷
  • حیات: عوامل مؤثر در حیات ۸
  • خدا: حتمیت وعده هاى خدا ۹; وعده هاى خدا ۱۰
  • شعر: نقش شعر ۸
  • عاقلان :۷ فضایل عاقلان ۷ ۱۱
  • عقل: آثار عقل ۵
  • قرآن: آثار انذارهاى قرآن ۴; تشبیهات قرآن ۷; فلسفه نزول قرآن ۱; نقش قرآن ۳، ۶، ۱۰
  • کافران: اتمام حجت بر کافران ۱۰; حتمیت عذاب کافران ۹; کوردلى کافران ۷; محرومیت کافران ۷
  • مؤمنان: بصیرت مؤمنان ۷
  • محمد(ص): آثار انذارهاى محمد(ص) ۴; آثار تعالیم محمد(ص) ۶; انذارهاى محمد(ص) ۲; اهداف رسالت محمد(ص) ۲; هدایتگرى محمد(ص) ۳
  • هدایت: زمینه هدایت ۴

منابع

  1. مجمع البیان، ج ۸، ص ۶۷۵; نورالثقلین، ج ۴- ، ص ۳۹۴، ح ۸۱.