الأنعام ١٩
کپی متن آیه |
---|
قُلْ أَيُ شَيْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَکُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَ هٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ إِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لاَ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلٰهٌ وَاحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ |
ترجمه
الأنعام ١٨ | آیه ١٩ | الأنعام ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«شَهَادَةٌ»: گواهی. تمییز است. «قُلِ اللهُ»: بگو: خدا است. با توجّه بدین معنی، واژه (اللهُ) مبتدا و خبر آن محذوف است و تقدیر چنین است: اللهُ أَکْبَرُ شَهادَةً. «شَهِیدٌ»: گواه. خبر (اللهُ) یا (هُوَ) محذوف است. «مَن بَلَغَ»: هر که قرآن بدو برسد. واژه (مَنْ) عطف بر ضمیر (کُمْ) و فاعل (بَلَغَ) هُوَ است که به قرآن برمیگردد و عائد محذوف است. تقدیر چنین است: وَ مَن بَلَغَهُ الْقُرْآنُ. «آلِهَةً»: جمع إِله، خدایان. «بَرِیءٌ»: بیزار.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ هٰذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ... (۳) هٰذَا بَلاَغٌ لِلنَّاسِ وَ... (۴) لِيُنْذِرَ مَنْ کَانَ حَيّاً وَ... (۲)
قُلْ هَلُمَ شُهَدَاءَکُمُ الَّذِينَ... (۱۱) أَ فَمَنْ کَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ... (۶) قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي... (۲) أَ فَمَنْ کَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ... (۲) مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ... (۰) وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي کُلِ... (۲) وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ الْأَقْرَبِينَ (۱) وَ مَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ... (۱) إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعَالَمِينَ (۰) هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي... (۲)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: حسن بصرى گوید: مشركین به رسول خدا صلى الله علیه و آله گفتند: چه كسى براى تو شهادت میدهد سپس این آیة نازل گردید.[۳]
تفسیر
- آيات ۲۰ - ۱۹، سوره انعام
- انذار و تخويف ، در دعوت نبوت مؤ ثرتر از تبشير و تطميع بوده است .
- جمله : (( لا نذركم به و من بلغ )) شاهد بر ابدى و جهانى بودن رسالت پيامبر اسلام(ص ) مى باشد.
- بيان روايتى از امام رضا عليه السلام درباره سه مذهب و مسلك مردم در توحيد.
- رواياتى در ذيل جمله : (( و من بلغ )) و درباره معرفت اهل كتاب نسبت به پيامبر اسلام (ص ).
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ «19»
بگو: چه موجودى در گواهى برتر و بزرگتر است؟ بگو: خداوند ميان من و شما گواه است. و اين قرآن به من وحى شده تا با آن شما را و هر كه را كه اين پيام به او برسد هشدار دهم. آيا شما گواهى مىدهيد كه با خداوند،
جلد 2 - صفحه 427
خدايان ديگرى هست؟ بگو: من گواهى نمىدهم. بگو: همانا او خداى يكتاست و بى ترديد من از آنچه شما شرك مىورزيد، بيزارم.
نکته ها
مشركان مكّه، از پيامبر اسلام براى رسالتش شاهد مىطلبيدند و نبوّت آن حضرت را نمىپذيرفتند و مىگفتند: حتّى يهود و نصارا هم تو را پيامبر نمىدانند. اين آيه در زمان غربت اسلام، خبر از آيندهاى روشن و رسالت جهانى اسلام مىدهد.
حضرت على عليه السلام در تفسير عبارت «إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ» فرمودند: «اگر خدايان ديگرى بودند، آنها هم پيامبرانى مىفرستادند». «1»
عدّهاى را به عنوان اسير نزد پيامبراكرم صلى الله عليه و آله آوردند، حضرت از آنان پرسيد: «آيا تاكنون دعوت به اسلام شدهايد؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: همه را به محل امن برسانند و آزادشان كنند، زيرا كسى كه هنوز نداى اسلام را نشنيده است نبايد اسير نمود، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»» «2»
امام صادق عليه السلام فرمودند: «انذار هميشگى بايد همراه با منذر هميشگى باشد. پس امامت و رهبرى الهى نيز تا ابد بايد همراه قرآن باشد». «3»
معمولًا در انسانها انگيزهى دفع ضرر، قوىتر از جلب منفعت است. لذا قرآن، به مسألهى انذار تأكيد كرده است. «لِأُنْذِرَكُمْ» در آيات ديگر نيز مىخوانيم: «إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ» «4»، «إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ» «5»
در احاديث متعدّدى «مَنْ بَلَغَ» به ائمّه معصومين عليهم السلام تفسير شده است. «6»
امام صادق عليه السلام نيز درباره «مَنْ بَلَغَ» فرمودند: مقصود كسى است كه وظيفه امامت به او رسيده است و او همانند پيامبر، مردم را با قرآن انذار مىدهد. «7»
«1». نهجالبلاغه، نامه 31.
«2». تفسير درّالمنثور.
«3». تفسير صافى.
«4». فاطر، 23.
«5». عنكبوت، 50.
«6». تفسير عيّاشى.
«7». كافى، ج 1، ص 416.
جلد 2 - صفحه 428
پیام ها
1- براى حقّانيت پيامبر اسلام، گواه بودن خداوند كافى است. «قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ»
2- غفلت و سهو و فراموشى و محدوديّت، هم قدرت خبرگيرى انسان را كم مىكند، هم قدرت گواه بودن او را چون خدا از اين عوارض دور است، پس بهترين شهود خداوند است. «أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ»
3- قرآن، بزرگترين گواه بر رسالت پيامبر است. اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ ... هذَا الْقُرْآنُ
4- براى مردم غافل، سخن گفتن از زاويهى انذار مؤثّرتر است. «لِأُنْذِرَكُمْ»
5- رسالت حضرت محمد صلى الله عليه و آله و براى همهى مردم در همهى عصرها و نسلهاست. «لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»
6- تا قانون به مردم ابلاغ نشود، توبيخ و مسئوليّتى در كار نيست. «وَ مَنْ بَلَغَ» و به اصطلاح علم اصول، عِقاب بدون بيان، قبيح است.
7- از جمله شرايط لازم براى رهبر آسمانى: ايمان به مكتب: «أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ»، اميد به آينده «وَ مَنْ بَلَغَ»، صلابت «قُلْ لا أَشْهَدُ» و برائت از شرك است. «إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ «19»
شأن نزول- سفهاى قريش خدمت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله عرضه داشتند ما كسى را ندانيم كه تصديق تو را كند و از احبار يهود و علماى نصارى پرسيدهايم صفت تو را در كتب خود، همه انكار كردهاند. اكنون كسى بنما كه شهادت دهد به رسالت تو و بر حقيقت كتاب تو؛ آيه شريفه نازل شد:
قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً: بگو اى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله در جواب ايشان، چه چيز است بزرگتر از روى گواهى، مراد آنكه شاهد كيست بزرگتر از همه شاهدان به صدق اگر مشركان به جهت عناد جواب ندهند قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ: بگو به ايشان كه اللّه تعالى اكبر و اصدق است در شهادت، و گواه است ميان من و شما. يعنى حق سبحانه شاهد است بر حقيقت من و نسبت به دعوى شما در تكذيب. وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ: و به من وحى كرده شده اين قرآن مجيد لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ: تا بترسانم شما را اى اهل مكه به اين قرآن و هر كسى را كه برسد به او قرآن از عرب و عجم و اسود و احمر و جن و انس. و يا انذار مىكنم شما را اى جماعتى كه موجوديد و هر كه را برسد به او اين قرآن تا روز قيامت. اگرچه در قرآن بشارت نيز هست، لكن اكتفا نموده باحد الضدين.
تنبيه- آيه «وَ مَنْ بَلَغَ» دال است بر آنكه حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله، خاتم انبياء، و مبعوث است بر كافه انام تا روز قيامت. و نيز احكام قرآن شامل است عموم مكلفين را از زمان بعثت آن سرور تا انقراض عالم، و شريعتش
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 239
خاتم الشرايع مىباشد. و حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله فرمود: «بلّغوا عنّى و لو آية» برسانيد از من قرآن را اگرچه يك آيه به او برسد، فرمان خداى تعالى به او رسيده باشد. و لذا گفتهاند هر كه بدو قرآن رسيده حضرت خاتم صلى اللّه عليه و آله نذير او است، و هر كه قرآن به او رسيده، چنان باشد كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را ديده و از او شنيده. در كتاب كافى و عياشى از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام: و من بلغ ان يكون اماما من آل محمّد صلى اللّه عليه و آله فهو ينذر بالقران كما انذر به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله «1» يعنى تا به قرآن انذار كنم من و هر كه رسيده است به او كه امام باشد از آل محمّد صلى اللّه عليه و آله؛ چه امام به قرآن انذار مىنمايد، چنانچه حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله به آن انذار فرمود. بعد از آن بر سبيل توبيخ و انكار و استبعاد فرمايد: أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ: آيا شما شهادت مىدهيد أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى: آنكه به ذات بيزوال اللّه، الهه ديگر، يعنى بتان مىباشند قُلْ لا أَشْهَدُ: بگو من شهادت نمىدهم بدين كه شما گواهى مىدهيد إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ: بگو اى پيغمبر، بلكه شهادت مىدهم، اينست و جز اين نيست كه او سبحانه خدائى است يگانه، احدى الذات و واحدى الصفات، و من بر اين وجه شهادت مىدهم وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ: و بدرستى كه من بيزارم از آنچه شرك مىآوريد به او از اصنام و غيره. و لذا علما فرمودهاند: لازم است بر كسى كه اسلام آورد، اينكه شهادتين گويد و تبرى جويد از هر دين باطلى سواى اسلام.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ «19»
ترجمه
بگو چه چيز بزرگتر است در شهادت بگو خدا شاهد است ميان من و ميان شما و وحى فرستاده شد بمن اين قرآن تا بترسانم شما را بآن و هر كس را برسد آيا همانا شما هر آينه گواهى ميدهيد كه با خدا خدايان ديگرى است بگو گواهى نميدهم بگو جز اين نيست او خدائيست يكتا و همانا من بيزارم از آنچه شرك ميآوريد بآن.
تفسير
قمى ره از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه مشركان مكه در صدر اسلام از حضرت ختمى مرتبت مطالبه گواه نمودند بر صدق او در دعوى نبوت فرمود خدا گواه است ميان من و شما و بنظر حقير حاصل مفاد آيه شريفه آنستكه بگو يعنى سؤال نما از آنها چه موجودى اهمّ و اعظم و اصدق است در مقام شهادت و چون جواب اين سؤال واضح است بطوريكه همه ميدانند و كسى نميتواند منكر شود ولى ممكن است از باب غفلت يا لجاج جواب ديگرى بدهند خودت در جواب بگو خدا كه او شاهد است ميان من و شما تا حق ثابت شود و محتمل است چون جواب واضح بوده صريحا نفرموده باشد و مقصود از سؤال بيان وضوح امر بوده كه خدا بزرگتر موجود است در مقام شهادت و در مقام جواب اكتفا شده باشد بجمله اللّه شهيد بينى و بينكم يعنى خدائى كه بزرگتر گواه است گواه صدق من است و بنابر احتمال اول كلمه هو كه مبتداء است و شهيد خبر آن است محذوف شده است براى دلالت كلام بر آن و بنابر احتمال دوم حذفى نيست و اطلاق شىء بر خداوند براى
جلد 2 صفحه 306
آنستكه كسى نگويد خدا شىء نيست تا صفتى داشته باشد ولى او شيئى است بخلاف اشياء چنانچه در كافى از حضرت صادق (ع) نقل نموده است حقير عرض مىكنم شىء نزد حكما مساوق با وجود است و اطلاق موجود حقا بايد بر خدا شود چنانچه گفتهاند مثل خلق بخالق مثل فىء است بشىء نه مثل نم است به يم (اى سايه مثال گاه بينش در پيش وجودت آفرينش) و بيان شهادت الهى بر نبوت خاصّه آنحضرت باين تقريب شده است كه وحى شده است باو قرآن براى انذار و ارشاد حاضران و هر كس برسد او را خطابات قرآنيّه تا روز قيامت بطوريكه عاجز است بشر از ايتان بمثل آن پس اين معجزه باقيه بزرگتر شهادت است بر رسالت از بزرگتر شاهد و در مجمع و كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده است كه مراد از من بلغ كسى است كه بمردم رسيده كه او امام است از آل محمد (ص) و بايد انذار نمايد مردم را بقرآن چنانچه پيغمبر (ص) مينمود و قريب باين معنى را قمى ره فرموده و پس از اثبات حق ابطال باطل فرموده است كه سؤال نموده از مشركان آيا شما گواهى ميدهيد بر وجود خدايان ديگرى علاوه بر خدا و خودش در جواب فرموده است شهادت نميدهم بتقريب سؤال و جواب سابق و انكار و استبعاد از امر بعلاوه اشعار بآنكه اين امر بقدرى بطلانش واضح است كه سؤال كننده از آن فورا بايد تبرئه نمايد خودش را تا گردى از سؤال بدامن او ننشيند و معلوم شود كه جاى شبهه و سؤال نيست و پس از ابطال باطل براى تقرير و تثبيت و تاكيد حق شهادت بر وحدانيت خداوند داده و اظهار برائت از بت و بت پرستان فرموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل أَيُّ شَيءٍ أَكبَرُ شَهادَةً قُلِ اللّهُ شَهِيدٌ بَينِي وَ بَينَكُم وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا القُرآنُ لِأُنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ أَ إِنَّكُم لَتَشهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخري قُل لا أَشهَدُ قُل إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمّا تُشرِكُونَ «19»
بگو اي پيغمبر باين مشركين چه چيز سراغ داريد که شهادتش از شهادت خدا بزرگتر باشد بگو خداوند شاهد بين من و شما است و بمن وحي رسيد که اينکه قرآن است براي اينكه شما را انذار و بيم دهم باو و هر كس که باو ابلاغ شده آيا شما شهادت ميدهيد اينكه با خداوند خداياني هستند بگو من همچه شهادتي نميدهم بگو منحصرا خدا يكيست و محققا من بيزار و متبري هستم از آن خدايان شما که شريك خداوند قرار دادهايد.
قُل أَيُّ شَيءٍ بعضي اشكال كردند که اطلاق شيء بر خداوند صحيح نيست و چرا نفرموده من اكبر شهادة، و جواب دادند که در خبر داريم شيء لا كالاشياء، لكن اشكال و جواب هر دو مخدوش است و توضيح كلام اينكه شهود منحصر بذوي العقول نيست تمام مخلوقات نفس وجود آنها شهادت بوجود صانع و وحدانيت او و علم و قدرت و حكمت او ميدهند بلكه هر اثري شهادت بوجود مؤثر ميدهد غاية الامر هر كدام بمقدار دلالت خود شهادت ميدهد و اكبر شهود بر يگانگي حضرت ربوبي ذات مقدس او است حتي نزد مشركين زيرا آنها هم منكر وجود او نيستند فقط در عبادت براي او شريك قائل شدند و چون قرآن مجيد بعد از اثبات معجزه بودن آن از جهات عديده که در مقدمه اينکه كتاب ذكر شده كلام حق است و سرتاسر قرآن شهادت بوحدانيت او ميدهد و ما در ترجمه گفتيم چه سراغ داريد يعني در ميانه شهود از ذوي العقول و غير آنها شاهدي بزرگتر از ذات مقدس او نيست لذا ميفرمايد أَكبَرُ شَهادَةً و استفهام تقريري است نظير اينكه بگويي
جلد 7 - صفحه 29
خدا اكبر من کل شيء و ارفع و اعظم و اعلي من كلّ شيء و اينکه دلالت ندارد بر شيئيت حق و مفاد خبر هم اينکه نيست که خدا شيء است و اشاره باين است که وجود حق ذاتي و واجب و ازلي و ابدي و غير متناهي است شدة و مدّة و عدة غير از وجودات ممكنه حادثه ظلّيه تبعيه است و جمله من اللّه در تقدير است از جهت وضوح ذكر نشده.
قُلِ اللّهُ بگو خدا اكبر شاهد و شَهِيدٌ بَينِي وَ بَينَكُم اشاره به اينكه من و شما هر دو خدا را معتقديم من مدعي توحيد هستم و اولين دعواي من كلمه لا اله الّا اللّه است که در قرآن مجيدش بالغ بر هزار مرتبه تصريح بتوحيد و نفي شرك فرموده.
اشكال و دفع- در اناجيل مسيحيها دارد که فروسيان بعيسي عليه السّلام گفتند ما از كجا بفهميم که تو از جانب خدا رسولي، جواب گفت مگر در ناموس يعني تورية ندارد که هر دعوايي دو شاهد ميخواهد گفتند بلي گفت من خودم يك شاهد و پدرم خدا هم يك شاهد و اينکه جمله يكي از شواهد بزرگ است بر كذب اناجيل زيرا هر مدّعي كاذبي ميتواند همچه دعوايي كند خود را يك شاهد بگيرد و خدا را شاهد ديگر.
و توهّم شده که همين اشكال در اينکه آيه هم متوجه است لكن اينکه توهّم فاسد است چه بسيار فرق است بين اينکه آيه با عبارت انجيل در انجيل مطالبه دليل ميكردند بر نبوت مسيح بايد اقامه معجزه كند در اينکه آيه دعوي در مسئله توحيد و شرك است بلكه ميتوان گفت هر پيغمبري صلّي اللّه عليه و آله و سلّم منكر شرك بوده مدعي شرك بايد اقامه بيّنه كند و چون قرآن بواسطه معجزه بودن آن شاهد ميشود که كلام الهي است و در آن صريحا شهادت بتوحيد است شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الاية آل عمران آيه 16 و آيات ديگر.
جلد 7 - صفحه 30
وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا القُرآنُ لِأُنذِرَكُم بِهِ در قرآن در بسياري از موارد انذار مشركين فرموده إِنَّ اللّهَ لا يَغفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ نساء آيه 51 إِنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظِيمٌ لقمان آيه 12 وَ مَن يُشرِك بِاللّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ حج آيه 32، الي غير ذلک از آيات وَ مَن بَلَغَ از ساير مشركين و كفار و معاندين و اهل معاصي را انذار ميفرمايد.
أَ إِنَّكُم لَتَشهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخري از روي تعجب با اينکه همه شواهد توحيد باز شما مشركين شهادت ميدهيد که آلهه ديگر هم هستند با خدا، اگر چنين گفتاري از آنها سر زد قُل لا أَشهَدُ بگو همچه شهادتي من نميدهم زيرا مسئله توحيد از كثرت ادلّه باعلا مراتب ظهور رسيده بلكه از بديهيات بشمار ميرود تمام ذرات بلسان قال و حال وحده لا شريك له گويند، بلكه قُل إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ که اولين دعوت نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بوده
(قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا.)
وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمّا تُشرِكُونَ برائت و بيزاري از هر باطلي چه از منكرين توحيد يا نبوت حضرت خاتم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مثل ساير كفار يا ولايت آل اطهار يا از سائر ارباب ضلال يكي از اركان بزرگ ايمان است بلكه ايمان نيست جز محبت خدا و دوستان خدا و بغض اعداء خدا و اعداء اولياء خدا چنانچه از معصوم سؤال شد که
(هل الحب و البغض من الايمان قال هل الايمان الّا الحب و البغض)
جامع السعادات نراقي.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- پیامبر (ص)، مأمور به سؤال از مشرکان درباره اینکه برترین گواهى که مى تواند حقانیت او را تأیید کند کیست؟ (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه)
۲- خداوند، بزرگترین و ارجمندترین گواه بر هر چیز (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه)
۳- گواهى خداوند، مهمترین و صحیحترین و اطمینان بخش ترین گواهیها (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه شهید بینى و بینکم)
۴- جواز کاربرد «شىء» در مورد خداوند* (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه)
۵- خداوند، بزرگترین گواه رسالت پیامبر اکرم (ص) در برابر منکران است. (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه شهید بینى و بینکم) با توجه به این حقیقت که نزاع بین پیامبر (ص) و مشرکان، نزاع شخصى نبوده، بلکه اختلاف بر سر درستى ادعاى پیامبر(ص) به نزول وحى بر ایشان بوده است.
۶- پیامبر (ص)، مأمور به احتجاج و بحث با مشرکان با طرح سؤال و پاسخ (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه)
۷- گواه طلبى مشرکان از پیامبر (ص) در تأیید رسالت آن حضرت* (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه شهید بینى و بینکم)
۸- طرح و بیان حقایق به شکل پرسش و پاسخ، از روشهاى قرآن در تبلیغ و هدایت (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه شهید)
۹- خداوند، بزرگترین شاهد بر بطلان شرک و حقانیت توحید (و لا تکونن من المشرکین ... قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه شهید بینى و بینکم)
۱۰- پیامبر (ص)، موظف به اعلام وحى شدن قرآن به خویش و بیان اهداف نزول آن (و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذرکم به و من بلغ) «من بلغ» بیانگر عموم و محدود نبودن مرز دعوت قرآن در عرصه زمان و مکان است.
۱۲- انذار مردم در طول تاریخ، هدف از فرستادن قرآن بر پیامبر (ص) (و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذرکم به و من بلغ)
۱۳- اهمیت جایگاه انذار در تبلیغ (و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذرکم به و من بلغ) چون انذار هدفى اساسى نزول قرآن ذکر گردیده، جایگاه ویژه آن در اهداف تبلیغى دین روشن مى گردد.
۱۴- پیامبر (ص)، وظیفه دار انذار مردم در تمامى تاریخ (و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذرکم به و من بلغ) جمله «من بلغ» عطف بر ضمیر خطاب «انذرکم» است. لذا معنى آیه چنین مى شود: «لانذر من بلغ». و چون فاعل «انذر» پیامبر (ص) است، بنابراین وظیفه آن حضرت مستمر و جارى در تاریخ است.
۱۵- محمّد (ص) خاتم پیامبران و رسالتش جهانشمول و فراگیر تا نهایت تاریخ است. (و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذرکم به و من بلغ) جهانشمولى رسالت پیامبر (ص) و خاتمیت آن از عموم «من بلغ» که شامل تمامى افراد در همه عصرها مى شود، استفاده شده است.
۱۶- قرآن، گواه خداوند بر حقانیت رسالت پیامبر (ص) (قل اللّه شهید بینى و بینکم و أوحى إلىّ هذا القرءان)
۱۷- قرآن، گواه یگانگى خداوند و بطلان شرک (قل أغیر اللّه اتّخذ ولیا ... قل اللّه ... و أوحى إلىّ هذا القرءان) از ارتباط این آیه با آیات قبل چنین برمى آید که قرآن تحقق عینى شهادت خداوند است.
۱۸- جاهل قاصر معذور است. (و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذرکم به و من بلغ)
۱۹- ضرورت حضور مبلغانى انذارگر در جامعه همراه قرآن (و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذرکم به) تأکید بر حضور پیامبر (ص) در کنار قرآن براى انذار، گویاى این نکته است که قرآن به تنهایى براى انذار کافى نیست، بلکه باید کسانى نیز همواره با قرآن به تبلیغ دین و انذار مردم بپردازند.
۲۰- شگفت آور بودن اعتقاد به تعدد خدایان، با توجه به بدیهى بودن توحید و شهادت خدا و قرآن بر بطلان شرک (أئنکم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى) همزه استفهام در «أئنکم» دال بر شگفتى است.
۲۱- اعتقاد مشرکان به الوهیت خداوند (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه) در آیه شریفه با وجود اینکه سؤال از جانب خداوند مطرح شده است و مشرکان باید پاسخگو باشند، ولى خداوند، خود، پاسخ داده است: «قل اللّه». این نوع پاسخگویى گواه اعتراف طرف مقابل به مضمون ارائه شده است.
۲۲- مشرکان، فاقد هر گونه دلیل و گواه بر درستى و حقانیت عقاید شرک آلود خویش هستند. (قل أى شىء أکبر شهدة ... أئنکم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى)
۲۳- پیامبر اکرم (ص)، مأمور به اعلام یگانگى خداوند و اظهار بیزارى از شرک و معبودهاى مشرکان (قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشرکون)
۲۴- لزوم پایدارى در عقیده توحیدى و اعلام صریح بطلان شرک و بیزارى از معبودهاى مشرکان (قل لا أشهد قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشرکون)
۲۵- احتجاجهاى متعدد پیامبر (ص) با مشرکان تحت هدایت خداوند (قل أى شىء أکبر شهدة قل اللّه ... قل لا أشهد قل ... و إننى برىء مما تشرکون)
۲۶- لزوم پایبندى و اهتمام رهبران الهى به مبانى اصولى و سازش ناپذیرى در آن (قل لا أشهد قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشرکون) گرچه محتواى آیه خطاب به پیامبر (ص) است، ولى مسلماً اختصاصى به شخص آن حضرت ندارد و قابل تعمیم به همه رهبران در تمامى عصرهاست.
روایات و احادیث
۲۷- عن أبى جعفر (ع) فى قوله: «قل أى شىء أکبر شهادة قل اللّه شهید بینى و بینکم» و ذلک ان مشرکى أهل مکة قالوا: یا محمّد ما وجد اللّه رسولا یرسله غیرک؟ ما نرى أحداً یصدقک بالذى تقول ... قتأتینا من یشهد إنک رسول اللّه؟ قال رسول اللّه (ص): «اللّه شهید بینى و بینکم ... ».[۴]
۱- . تفسیر قمى، ج ۱، ص ۱۹۵ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۰۶، ح ۳۰. از امام باقر (ع) درباره آیه «قل أى شىء أکبر شهادة ... » روایت شده است که مشرکان مکه به حضرت محمّد (ص) گفتند: خداوند رسولى غیر از تو نیافت که بفرستد؟ کسى را نمى بینیم درباره آنچه مى گویى تو را تصدیق کند ... پس کسى که به رسالت تو گواهى دهد، براى ما مى آورى؟ رسول خدا (ص) فرمود: خداوند بین من و شما گواه است ... .
۲۸- عن أبىّ بن کعب قال: أتى رسول اللّه (ص) بأسارى فقال لهم: هل دعیتم إلى الإسلام؟ قالوا: لا. فخلى سبیلهم، ثم قرأ «و أوحى إلىّ هذا القرآن لأنذرکم به و من بلغ» ثم قال: خلوا سبیلهم حتى یأتوا مأمنهم من أجل أنهم لم یدعوا.[۵] أبى بن کعب گوید: اسیرانى را نزد رسول خدا (ص) آوردند، حضرت به آنان فرمود: آیا تاکنون به اسلام دعوت شده اید؟ گفتند نه، پس آنان را آزاد کرد و آیه «و أوحى إلىّ ... » را تلاوت کرد. و سپس فرمود: آنان را آزاد کنید تا به جایگاه امن خویش بروند، زیرا ایشان هنوز به اسلام دعوت نشده اند.
۲۹- عن مالک الجهنى قال: قلت لأبى عبداللّه (ع): قوله عز و جل «و أوحى إلىّ هذا القرآن لأنذرکم به و من بلغ» قال: من بلغ أن یکون إماما من آل محمّد (ص) فهو ینذر بالقرآن کما أنذر به رسول اللّه (ص).[۶] مالک جهنى گوید از امام صادق (ع) درباره آیه «لأنذرکم به و من بلغ» سؤال کردم، فرمود: هر کس از آل محمّد (ع) به مقام امامت برسد، به وسیله قرآن مردم را بیم مى دهد (از مخالفت با خدا مى ترساند.) همان گونه که رسول خدا (ص)، با قرآن به مردم هشدار مى داد. از روایت استفاده مى شود که «من» در «من بلغ»، عطف به ضمیر فاعل در «أنذرکم» مى باشد.
۳۰- عن الحسین بن خالد عن الرضا (ع): ... فقلت له: یابن رسول اللّه ان قوما یقولون لم یزل اللّه عالما بعلم و قادرا بقدرة و حیّاً بحیاة و قدیما بقدم و سمیعا بسمع و بصیرا ببصر فقال: من قال ذلک و دان به فقد اتخذ مع اللّه آلهة أخرى ... .[۷] حسین بن خالد گوید: ... به امام رضا (ع) عرض کردم اى فرزند رسول خدا (ص) گروهى مى گویند: خداوند به وسیله علم (زاید بر ذات)، عالم و به وسیله قدرت (زاید بر ذات)، قادر و به وسیله حیات (زاید بر ذات)، زنده و به وسیله قدمت (زاید بر ذات)، قدیم و به وسیله شنوایى (زاید بر ذات)، شنوا و به وسیله بینایى (زاید بر ذات)، بیناست. آن حضرت فرمود: کسى که این را بگوید و به آن ملتزم شود همانا معبودهایى را با خدا انباز گرفته است ... .
موضوعات مرتبط
- ائمه (ع): مسؤولیت ائمه (ع) ۲۹
- احتجاج: با مشرکان ۶، ۲۵
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱ ; جهانخشمولى اسلام ۱۵ ; دعوت به اسلام ۲۸
- انبیا: خاتم انبیا ۱۵
- انذار: اهیمت انذار ۱۳، ۲۹ ; انذار مردم ۱۲، ۲۹
- پرسش: اهمیت پرسش و پاسخ ۶، ۸
- تبرّى: از شرک ۲۳، ۲۴ ; تبرّى از معبودان باطل ۲۳، ۲۴ ; تبرّى از معبودان مشرکان ۲۳، ۲۴
- تبلیغ: انذار در تبلیغ ۱۳، ۱۹ ; روش تبلیغ ۸، ۱۳
- توحید: استقامت در توحید ۲۴ ; اهمیت توحید ۲۳، ۲۴ ; بداهت توحید ۲۰ ; دعوت به توحید ۲۳ ; گواهان توحید ۹، ۱۷، ۲۰
- جاهلان: معذوریّت جاهلان قاصر ۱۸
- حقایق: روش تبیین حقایق ۸
- خدا: اطلاق شىء بر خدا ۴ ; الوهیت خدا ۲۱ ; گواهى خدا ۲، ۵، ۹، ۱۶، ۲۰، ۲۷ ; ویژگى گواهى خدا ۳ ; هدایت خدا ۲۵
- رهبرى: استقامت رهبرى دینى ۲۶ ; اصولگرایى رهبرى دینى ۲۶ ; سازشخناپذیرى رهبرى دینى ۲۶ ; مسؤولیت رهبرى دینى ۲۶
- شرک: بطلان شرک ۲۴ ; بیخمنطقى شرک ۲۲ ; شگفتى شرک ۲۰ ; گواهان بطلان شرک ۹، ۱۷، ۲۰ ; موارد شرک ۳۰
- عقیده: باطل ۲۰، ۳۰ ; عقیده به خدایان متعدد ۲۰
- قرآن: انذارهاى قرآن ۱۱، ۱۲ ; تعالیم قرآن ۱۱ ; جهانخشمولى قرآن ۱۱ ; فلسفه نزول قرآن ۱۰، ۱۲ ; گواهى قرآن ۱۶، ۱۷، ۲۰ ; نقش قرآن ۱۱، ۱۶، ۱۷، ۱۹، ۲۹ ; وحیانیّت قرآن ۱۰
- گواه: بهترین گواه ۲، ۳
- مبلغان: اهمیت وجود مبلغان ۱۹
- محمّد (ص): احتجاج محمّد (ص) ۶، ۲۵ ; انذارهاى محمّد (ص) ۱۴ ; پرسش محمّد (ص) ۱ ; تاریخ محمّد (ص) ۲۸ ; تداوم رسالت محمّد (ص) ۱۵ ; جهانخشمولى رسالت محمّد (ص) ۱۴، ۱۵ ; خاتمیت محمّد (ص) ۱۵ ; گواهان حقانیت محمّد (ص) ۱، ۱۶ ; گواهان نبوت محمّد (ص) ۵، ۲۷ ; گواهى بر حقّانیت محمّد (ص) ۷، ۱۶ ; محدوده مسؤولیت محمّد (ص) ۲۸ ; محمّد (ص) و مشرکان ۱، ۶، ۲۵ ; مخاطبان محمّد (ص) ۱۴ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۱، ۶، ۱۰، ۱۴، ۲۳ ; مقامات محمّد (ص) ۵ ; وحى به محمّد (ص) ۱۰
- مشرکان: بیخمنطقى مشرکان ۲۲ ; پرسش از مشرکان ۱، ۶ ; عقیده مشرکان ۲۱ ; مشرکان و الوهیت خدا ۲۱ ; مشرکان و محمّد (ص) ۷
- معذوران:۱۸
- هدایت: روش هدایت ۸
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۴، ص ۴۲۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۲۶.
- ↑ صاحب مجمع البیان از قول كلبى چنین گوید: كه اهل مكه نزد پیامبر آمدند و گفتند: آیا براى خداوند پیامبرى غیر از تو وجود دارد؟ زیرا ما نمى بینیم كسى تو را تصدیق نماید و ما درباره تو از یهود و نصارى نیز سؤال كردیم. آنها معتقدند كه ذكرى درباره تو نزد آنها نشده است بنابراین به ما بگو چه كسى شهادت به رسالت تو میدهد سپس این آیة نازل گردید.
- ↑ الدر المنثور، ج ۳، ص ۲۵۷.
- ↑ الدر المنثور، ج ۳، ص ۲۵۷.
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۴۱۶، ح ۲۱ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۰۷، ح ۳۱.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۱۹، ح ۱۰ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۰۷، ح ۳۴.