الأنبياء ٩٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۰: خط ۴۰:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link308 | آيات ۷۸ - ۹۱ سوره انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link308 | آيات ۷۸ - ۹۱ سوره انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link309 | بيان آيه : ((و داود و سليمان اذيحكمان ...(( و شرح اينكه حكم آن دو جناب حكم واحد ومصون از خطا بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link310 | بررسى عقلى اين كه حكم سليمان و داود، حكم واحد و مصون از خطا بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link310 | بررسى عقلى احتمالات مسئله و متعين شدن اينكه حكم سليمان و داود حكم واحدى بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link311 | تأييد مطلب، با روايات شیعه و اهل سنّت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link311 | تاءييد مطلبه به روايات وارده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link312 | معناى تسخير كوه ها و مرغ ها با داود «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link312 | معناى تسخير كوهها و مرغ ها با داوود (عليه السلام )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link314 | مقصود از جريان باد به امر سليمان «ع»، به سوى سرزمين شام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link313 | معناى اينكه صنعت لبوس را به داود تعليم كرديم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۶#link315 | داستان يونس «ع» و مناجات او در شکم ماهی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link314 | مقصود از جريان بادبه امر سليمان (عليه السلام ) به سوى سرزمين شام (ولسليمانالريح عاصفة ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۶#link316 | بحث روايتى: (روایاتی پیرامون آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۶#link315 | معناى اينكه ذوالفنون (يونس عليه السلام ) ((ذهب مغاضا فظن ان لن نقدر عليه (( واينكه سپس در ظلمات ندا كرد: ((ان لا اله الا انى كنت من الظالمين ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۶#link316 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۶#link317 | رواياتى ديگر در ذيل آياتى كه به ايوب ، يونس ، زكريا، و مريم (عليهم السلام )اشاره داشتند]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۱۷

کپی متن آیه
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ‌ وَ وَهَبْنَا لَهُ‌ يَحْيَى‌ وَ أَصْلَحْنَا لَهُ‌ زَوْجَهُ‌ إِنَّهُمْ‌ کَانُوا يُسَارِعُونَ‌ فِي‌ الْخَيْرَاتِ‌ وَ يَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ‌

ترجمه

ما هم دعای او را پذیرفتیم، و یحیی را به او بخشیدیم؛ و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (بارداری) کردیم؛ چرا که آنان (خاندانی بودند که) همواره در کارهای خیر بسرعت اقدام می‌کردند؛ و در حال بیم و امید ما را می‌خواندند؛ و پیوسته برای ما (خاضع و) خاشع بودند.

|پس دعاى او را اجابت نموديم و يحيى را بدو بخشيديم، و همسرش را براى او شايسته [و آماده‌ى حمل‌] كرديم همانا آنها در كارهاى نيك پيشقدم بودند و با بيم و اميد ما را مى‌خواندند و در برابر ما خاشع بودند
پس [دعاى‌] او را اجابت نموديم، و يحيى را بدو بخشيديم و همسرش را براى او شايسته [و آماده حمل‌] كرديم، زيرا آنان در كارهاى نيك شتاب مى‌نمودند و ما را از روى رغبت و بيم مى‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند.
ما هم دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او عطا فرمودیم و جفتش را (که نازا بود) برای او شایسته (همسری و قابل ولادت) گردانیدیم، زیرا آنها در کارهای خیر تعجیل می‌کردند و در حال بیم و امید ما را می‌خواندند و همیشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند.
پس [ندای] او را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و نازایی همسرش را برای وی اصلاح نمودیم، آنان همواره در کارهای خیر می شتافتند، و ما را از روی امید و بیم می خواندند، و پیوسته در برابر ما فروتن بودند.
دعايش را مستجاب كرديم و به او يحيى را بخشيديم و زنش را برايش شايسته گردانيديم. اينان در كارهاى نيك شتاب مى‌كردند و با بيم و اميد ما را مى‌خواندند و در برابر ما خاشع بودند.
آنگاه دعای او را اجابت کردیم، و به او یحیی را بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته گرداندیم، اینان به نیکوکاری می‌شتافتند، و ما را از روی امید و بیم می‌خواندند، و در برابر ما فروتن بودند
پس اجابتش كرديم و يحيى را به او بخشيديم و همسر او را برايش شايسته- زاينده يا خوشخو- گردانيديم. اينان در كارهاى نيك مى‌شتافتند و ما را با اميد و بيم مى‌خواندند، و ما را فروتن و فرمانبردار بودند.
ما دعای او را برآورده ساختیم و (با وجود کبر سنّ، فرزندی به نام) یحیی را بدو بخشیدیم، و (برای حصول این مقصود) همسر (نازای) او را برایش بایسته (و در خور زاد و ولد) کردیم، آنان در انجام کارهای نیک بر یکدیگر سرعت می‌گرفتند، و در حالی که چیزی می‌خواستند یا از چیزی می‌ترسیدند ما را به فریاد می‌خواندند، (و در وقت نیازمندی و بی‌نیازی، و بیماری و سلامت، و خوشی و ناخوشی، رو به آستانه‌ی ما می‌کردند و میان خوف و رجا می‌زیستند) و همواره خاشع و خاضع ما می‌بودند.
پس (دعای) او را برایش اجابت نمودیم و یحیی را بدو بخشیدیم و همسرش را برایش شایسته (و آماده‌ی حمل) کردیم. آنان به‌راستی در نیکی‌ها همگام با یکدیگر شتاب می‌نموده‌اند و ما را از روی رغبت و بیم می‌خوانده‌اند، و تنها برای ما فروتن بوده‌اند.
پس پذیرفتیم از او و بخشیدیم بدو یحیی را و شایسته گردانیدیم برایش همسرش را همانا بودند ایشان شتاب‌گیرندگان در خوبیها و می‌خواندند ما را امیدی و بیمی و بودند برای ما فروتنان‌

So We answered him, and gave him John. And We cured his wife for him. They used to vie in doing righteous deeds, and used to call on Us in love and awe, and they used to humble themselves to Us.
ترتیل:
ترجمه:
الأنبياء ٨٩ آیه ٩٠ الأنبياء ٩١
سوره : سوره الأنبياء
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ»: همسرش را برای او بایسته زاد و ولد کردیم. همسرش را برایش زن خوب و پارسائی نمودیم. «رَغَباً وَ رَهَباً»: این دو واژه مصدرند و می‌توانند حال، یا مفعولٌ‌له، و یا مفعولٌ‌فیه باشند. یعنی: راغبانه و خائفانه. به خاطر عشق به طاعت و ترس از عقوبت. در زمان رغبت و هنگام رهبت. «کَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ»: همواره از ما می‌ترسیدند؛ نه از کس دیگری. پیوسته فرمانبردار و مطیع ما می‌بودند و تنها برای ما کرنش می‌بردند. مرجع ضمیر (هم) و (و) می‌تواند زکریّا و همسرش و یحیی بوده، یا پیغمبران مذکور در آیات پیشین باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى‌ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ «90»

پس (دعاى) او را مستجاب كرديم و يحيى‌ را به او بخشيديم، و همسرش را (كه نازا بود) براى او شايسته قرار داديم (و اين بخاطر آن بود كه) همانا آنان در كارهاى نيك، شتاب داشتند و مارا از روى اميد و بيم مى‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند.

نکته ها

انبيا با پيش آمدن هر مشكلى، به درگاه خداوند شتافته و گشايش آن را از پروردگار خويش خواستار مى‌شدند. در آيات قبل به نمونه‌هايى از اين درخواست‌ها برخورد داشتيم. «1»

رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگام جنگ خندق به درگاه خداوند چنين عرضه داشت: خدايا! تو عبيدةبن الحارث را روز بدر از من گرفتى و حمزه را روز احد، و اين علىّ است. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند: «رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ» «2» امام صادق عليه السلام درباره‌ى‌ «رَغَباً وَ رَهَباً» فرمود: رغبت آن است كه در حال دعا كف دست را به سوى آسمان قرار دهى و رهبت آن است كه پشت دست‌ها به طرف آسمان نمايى. «3»


«1». دعاهاى حضرت نوح، ايوب، يونس را در آيات گذشته خوانديم.

«2». بحار، ج 38، ص 309.

«3». كافى، ج 2، ص 497.

جلد 5 - صفحه 490

پیام ها

1- هرگز از رحمت الهى مأيوس نشويم. «وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى‌» (خداوند حتّى به انسانى كهنسال همچون زكريا عليه السلام از همسرى نازا فرزند عنايت مى‌كند.)

2- ذكر كلمه‌ى «رب» و تكرار آن در دعا، درخواست‌ها را با اجابت مقرون مى‌سازد. «نادى‌ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي»

3- در هنگام دعا، خداوند را با آن صفتى كه با خواسته ما تناسب بيشترى دارد ياد كنيم. «لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ»

4- ايمان به‌ «خَيْرُ الْوارِثِينَ» بودن خداوند، با آرزوهاى طبيعى مثل علاقه به فرزند و طلب آن از پروردگار، منافاتى ندارد. «لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ»

5- دعاى انبيا مستجاب است. «فَاسْتَجَبْنا»

6- فرزند، عطيه الهى است. «وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى‌»

7- خداوند به اولياى خود نظر خاص دارد. سه بار كلمه‌ «لَهُ» تكرار شده است.

«فَاسْتَجَبْنا لَهُ‌- وَ وَهَبْنا لَهُ‌- أَصْلَحْنا لَهُ»

8- دست خداوند بسته نيست و مى‌تواند زن نازا را هم شايسته‌ى بارورى گرداند. «أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ»

9- انسان مى‌تواند از طريق دعا نازائى را اصلاح كند. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ»

10- سعادت كامل، زمانى است كه همه‌ى اعضاى خانواده در انجام كار خير، با يكديگر شريك، همفكر و همگام باشند. «إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ»

11- آنچه مايه‌ى ارزش بيشتر كارهاى خوبست، سرعت و نشاط در انجام آنهاست. «يُسارِعُونَ»

12- بيم و اميد نسبت به خداوند (خوف و رجا)، دو عنصر ارزشمند، حتّى براى پيامبران است. «رَغَباً وَ رَهَباً»

13- در هنگام دعا بايد خدا را با حالت خوف ورجا خواند. «يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً»

14- اولياى الهى، تنها در مقابل او سر تعظيم فرود مى‌آورند. «لَنا

جلد 5 - صفحه 491

خاشِعِينَ» نه «خاشعين لنا»

15- كمالات انسانى زمانى با ارزش است كه دائمى باشد نه زودگذر و موقت.

«كانُوا يُسارِعُونَ‌ يَدْعُونَنا وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ»

16- سرعت در كار خير و دعا همراه با بيم و اميد، در استجابت دعا مؤثر است.

فَاسْتَجَبْنا لَهُ‌ ... كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى‌ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ (90)


«1» حياة القلوب، ج 1، باب 30، ص 457.

جلد 8 - صفحه 436

فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى‌: پس اجابت فرموديم دعاى او را و بخشيديم مر او را يحيى نام، كه به او زنده ماند معالم دين. وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ‌: 1- و به صلاح آورديم براى او زن او را كه ايشاع، دختر عمران بود، يعنى بعد از عقيم شدن و عدم صلاحيت، ولادت او را صالح و قابل ولادت گردانيديم. و مؤيد اينست روايت على بن ابراهيم قمى كه حايض شد بعد از آنكه حيض نمى‌شد.

2- نزد بعضى معنى آنكه: ما او را خوشخوى گردانيديم براى زكريا بعد از آنكه بد خلق بود. 3- أبو مسلم گفته: بعد از آنكه زن او پير شده بود ما او را به جوانى بازگردانيديم.

در مجمع حارث بن مغيره روايت نموده كه: من به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: يا بن رسول اللّه جميع اهل بيت من منقرض شده‌اند و مرا فرزندى نيست تا از او نسب من باقى ماند؟ فرمود: به سجده برو و بگو «ربّ هب لى من لدنك ذرّيّة طيّبة انّك سميع الدّعاء» «ربّ لا تذرنى فردا و انت خير الوارثين» تا حق تعالى تو را فرزند ارزانى فرمايد: فرمود: من چنين كردم، حق تعالى مرا دو پسر كرامت فرمود: يكى على و ديگرى حسين نام نهادم‌ «1».

بعد از آن صفت انبياى مذكوره را فرمايد كه: إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ‌: بدرستى كه همه پيغمبرانى كه ذكر شد، يا زكريا و يحيى عليهما السلام كه مى‌شتافتند در انواع نيكوئى‌ها و مبادرت مى‌كردند در انواع شايستگيها. وَ يَدْعُونَنا رَغَباً: و مى‌خوانند ما را به جهت رغبت نمودن به ثواب يا طاعت يا اميد داشتن به اجابت. وَ رَهَباً: و به جهت ترسيدن از عقاب يا از معصيت. يا معنى آنكه در حالتى كه صاحبان رغبت و رهبت‌اند. يا در حالتى كه رغبت نمايندگانند در طاعت. يا در ثواب و اميدواران به اجابت در حالى كه ترسان هستند. وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ‌: و بودند براى ما فروتنان و فرمان برندگان.

خشوع عبارت است از خوف دائم و ثابت در قلب. محققان گفته‌اند: خاشعان اهل نيازند، و مقرر است كه نياز بدرگاه حق بايد.


«1» مجمع البيان، ج 4، ص 61.

جلد 8 - صفحه 437

تبصره: حق تعالى توصيف فرمايد پيغمبران را به سه صفت حميده:

1- در دعا به حالت رغبت كه اميدوارى است به رحمت الهى.

2- رهبت كه ترسكارى است از غضب سبحانى، و اين دو صفت از ملكات پسنديده‌اى است كه بايد بنده در مقام طاعت حق دارا باشد، تا آنكه به مددكارى اين دو بال، طيران در عالم قدس نموده، سعادت ابدى را دريابد، چنانكه در حديث شريف فرموده: جمع نشود رغبت و رهبت در قلبى مگر آنكه واجب شود براى او بهشت.

3- وصف به خشوع كه توجه قلب است در عبادت. اين هم مقام شامخ اعلائى است كه همت بلند و زحمت بسيار لازم دارد تا بتوان اين ملكه در قلب ثابت، و آثار آن كه خضوع ساير جوارح است ظاهر گردد، تا آنكه جوارح و جوانح تماما متوجه طاعت و عبادت حق شود، كه هر چه صادر گردد حق باشد. اينجا است داستان محير العقول (عبدى اطعنى حتّى اجعلك مثلى). قلم اينجا رسيد سر بشكست.

(قصه دهم: حضرت مريم عليها السلام).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‌ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (87) فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ (88) وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى‌ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ (89) فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى‌ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ (90)

ترجمه‌

- و ياد كن صاحب ماهى را چون رفت غضبناك پس گمان كرد كه هرگز سخت نميگيريم بر او پس خواند در تاريكيها كه نيست خدائى مگر تو تنزيه ميكنم ترا همانا من بودم از ستمكاران‌

پس اجابت نموديم مر او را و نجات داديمش از اندوه و همچنين نجات ميدهيم گروندگان را

و زكريا را چون خواند پروردگارش را اى پروردگار من وامگذار مرا منفرد و توئى بهترين ارث برندگان‌

پس اجابت كرديم مر او را و بخشيديم باو يحيى را و شايسته كرديم براى او جفت او را همانا ايشان بودند كه ميشتافتند در كارهاى خوب و ميخواندند ما را از روى اميد و بيم و بودند براى ما خشوع كنندگان.

تفسير

- مصاحب ماهى حضرت يونس بن متّى است كه شرح احوال آن بزرگوار در سوره خودش گذشت و در اينجا اشاره‌ئى بگرفتارى و سبب نجات او شده بمناسبت ذكر الطاف الهيّه نسبت بانبياء عظام كه سابقا بيان شد باين تقريب كه چون آنحضرت از دعوت قومش خسته و ملول و از ايمانشان براى طول مدّت مأيوس شد بر آنها غضبناك و خشمگين گرديد و از ميان آنها بيرون رفت با آنكه مأمور نبود باعراض از آنها و از آنجا هجرت نمود چون تصوّر ميكرد خداوند تنگ نميگيرد در روزى بر او چنانچه در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يا گمان ميكرد كه خداوند عقوبت نميكند او را بهجرت و اعراض از قوم چنانچه قمّى ره از حضرت باقر عليه السّلام نقل نموده و گفته‌اند مقصود خداوند تشبيه حال او است بكسيكه اين گمان را داشته باشد چون بدون اذن الهى خارج شده بود و كسيكه چنين كارى ميكند مانند آنستكه چنين گمانى داشته باشد و الّا شأن او اجلّ از آنستكه اعتقاد باطلى داشته باشد ولى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امام صادق عليه السّلام نقل شده كه خداوند يك‌


جلد 3 صفحه 573

چشم بهمزدن او را بحال خود واگذاشت و اين قضيّه براى او روى داد و بنظر حقير مانعى ندارد كه خروج، ترك اولى بوده و از او سر زده باشد مانند بعضى از انبياء كه ترك اولى نمودند و موجب آن حسن ظنّ بخداوند و اميد بكرم او بوده كه ممدوح است نه مذموم و خداوند هم از او مذمّت نفرموده و ابتلائش در شكم ماهى بعنوان عقوبت نبوده بلكه بمقتضاى حكم و مصالحى بوده كه در ابتلائات انبياء و اوليا است مانند حضرت ايّوب كه ذكر شد و غير او بلى اگر تصوّر فرموده باشد خدا قدرت بر او پيدا نميكند چنانچه بعضى توهم اينمعنى را نموده‌اند تصحيح آن محتاج بتشبيه مرقوم است ولى اينمعنى از اصل درست نيست چون هيچ موحّدى چنين تصوّرى را نميكند چه رسد به پيغمبر و در روايات مفسّره بر خلاف آن تصريح شده كه بيان شد و چون آنحضرت در كشتى نشست و ماهى مأمور، او را بلعيد و در شكم او جاى گرفت و ظلمت شب و ظلمت دريا و ظلمت شكم ماهى كه مراد از ظلمات است بر او احاطه نمود و چندى توقف كرد كه سه روز يا هفت روز بود و تسبيح حيوانات دريا را شنيد متذكر شد كه بايد خدا را بخواند و خداوند را خواند و تسبيح و تقديس نمود و اقرار بگناه خود كرد و خداى متعال اجابت فرمود دعاى او را و نجات دادش از همّ و غم و اندوه چون ماهى او را بساحل انداخت و درخت كدو بر سر او سايه افكند چنانچه تفصيلش بيايد در سوره صافات انشاء اللّه تعالى و گناهش كه اقرار بآن نمود و گفت انّى كنت من الظّالمين ظاهرا همان هجرت بدون اذن بوده ولى در روايت عيون از حضرت رضا عليه السّلام بترك عبادتى كه عبارت از تسبيح او در شكم ماهى باشد تفسير شده يعنى من بخود ستم نمودم كه چندى در شكم ماهى بودم و تو فارغ نموده بودى مرا براى عبادت و ذكر خود و مشغول بآن نشدم و انصاف آنستكه جز امام نميتواند اين طور انبياء عليهم السلام را تنزيه و تقديس نمايد لذا بعد از اين بيان مأمون آنحضرت را دعا نمود و خداوند اين طور اهل ايمان را از همّ و غم نجات ميدهد كه بدل ايشان مى‌اندازد كه رو بخدا آورند و دعا كنند و تسبيح و تقديس نمايند پروردگار را با تضرّع و زارى و اقرار بمعصيت و گناهكارى چنانچه روايت شده از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امام صادق عليه السّلام با تفاوت الفاظ كه هر مهموم و مغمومى كه خدا را بخواند باين ذكر و تسبيح نجات مى‌يابد انشاء اللّه تعالى و مقصود


جلد 3 صفحه 574

لا اله الا انت سبحانك انّى كنت من الظّالمين است كه بذكر يونسيّه معروف شده و ياد كن اى پيغمبر خاتم حضرت زكريّاى پيغمبر را وقتى كه از خداوند مسئلت نمود كه او را در دنيا منفرد يعنى بدون ولد نگذارد و پسرى باو عطا فرمايد كه وارث او باشد چنانچه در سوره مريم عليها السّلام ذكر شد با اشاره بآنكه اگر مصلحت نباشد كه چنين فرزندى باو عطا شود باكى ندارد چون خداوند بهترين وارثان است و اجابت فرمود دعاى او را خدا و باو بخشيد حضرت يحيى را و اصلاح فرمود حال زوجه‌اش را كه بروايت قمّى ره تا آن تاريخ حيض نميديد و آنزمان حائض شد و بگفته ديگران عقيم بود و ولود گرديد و اين پدر و مادر و پسر يا كليّه انبياء سابق- الذكر براى آن مشمول عواطف الهى شدند كه مبادرت ميجستند در اعمال خير و سبقت مينمودند در ابواب برّ و كارهاى شايسته و ميخواندند خدا را از روى رغبت در طاعت و ترس از معصيت نه براى رغبت در ثواب و ترس از عقاب چون اين قبيل عبادت مناسب شأن انبياء و لايق مدح خدا نيست زيرا از آن بعبادت اجيران و غلامان در بعضى از روايات تعبير شده چنانچه فيض ره تقريب نموده ولى بنظر حقير مناسب است چون خانواده حضرت زكريّا يا ساير انبياء مقامشان برتر و بالاتر از خانواده حضرت ختمى مرتبت كه اهل بيت عصمت و طهارت بودند نيست و خداوند در سوره هل اتى عمل ايشانرا تقدير فرموده با تصريح بآنكه از ترس عذاب قيامت بوده چون در مقام بيان داعى ايشان فرموده انّا نخاف من ربّنا يوما عبوسا قمطريرا فوقيهم اللّه شرّ ذالك اليوم و لقّيهم نضرة و سرورا و در اخبار و آثار، عمل بعضى از ائمه اطهار معلّل بدرك ثواب و خوف عقاب خدا شده خود ايشان هم نقل فرموده‌اند با توجيه آن به اين كه اتيان عمل براى نيل ببهشت و امن از عذاب محبوب حبيب ايشان بوده پس عمل براى محبت بخدا بوده و آنچه مناسب مقام انبيا و اوليا است آنستكه عملشان براى محبت بخدا و اهليّت او براى عبادت و اطاعت باشد و بنابراين ممكن است گفته شود عمل انبيا و اوليا براى رغبت در ثواب و ترس از عقاب بوده و غير مناسب با مقام ايشان نيست و اينكه در بعضى از روايات از آن تعبير بعبادت اجيران و غلامان شده وقتى است كه بهيچ وجه براى خدا نباشد بلكه فقط باميد پاداش و ترس از عقوبت انجام شود مانند كسيكه معامله‌اى بنمايد براى جلب‌


جلد 3 صفحه 575

نفع يا دفع ضرر و نظرى بطرف معامله نداشته باشد و اگر مقصود پاداش خدا باشد كه كاشف از مقام قرب است منتهاى مقصود اولياء حقّ است و اگر اتيان عمل براى شوق ببهشت و خوف از جهنم محبوب خدا نبود اينهمه در قرآن اوصاف بهشت و اهوال جهنم را ذكر نميفرمود و وظيفه انبيا و اوصيا را بشارت و انذار قرار نميداد با آنكه معلوم است فائده ذكر اينها آنستكه بندگان باين اميد و ترس كارهاى خوب را بجا آورند و از كارهاى بد بپرهيزند پس معلوم ميشود كه آوردن عمل باين اميد و ترس محبوب حقّ است و خدا ميخواهد باين جهت و غرض مردم كار كنند و بثمرات آن برسند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه رغبت آنستكه استقبال نمائى بباطن دو كف دست خود بجانب آسمان و رهبت آنستكه قرار دهى پشت دو دست خود را بجانب آسمان و قمى ره نقل فرموده يعنى ميخوانند ما را در حاليكه راغبان و راهبانند و بنابراين جمله و يدعوننا رغبا و رهبا در مقام بيان ادب دعا است و مستقلّ در معناى خود ميباشد نه آنكه بيان براى جمله سابقه باشد و ناظر بوجه عمل تا محتاج بتحقيقات سابقه شود و مؤيّد اينمعنى است آنكه رغبا بتحريك در لغت بمعناى طلب با سوز و گداز است كه مناسب با دعا است نه غرض از اتيان عمل كه بدوا ذكر شد و اين تنبّه براى حقير اخيرا از بركت روايت كافى از امام صادق عليه السّلام كه نقل شد حاصل گرديد خلاصه آنكه مراد ظاهرا آنستكه خانواده حضرت زكريا ميخواندند خدا را با سوز و گداز و ترس و بيم و در پيشگاه الهى خاضع و خاشع بودند و همه بايد اينطور باشند تا بسعادت نائل شوند و اين خصوصيّت در ايشان غير از سبقت در امور خيريه بود كه ذكر شد و از روايت منقوله ممكن است استفاده شود كه از آداب دعا آنستكه در موقع طلب عطا و رحمت كف دو دست بطرف آسمان باشد و در وقت خواهش دفع بلا و آفت پشت دو دست چون رغبت مناسب با عطا و رحمت، و رهبت ملايم با بلا و آفت است و در هر حال تذلّل و زارى لازم است.


جلد 3 صفحه 576

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَاستَجَبنا لَه‌ُ وَ وَهَبنا لَه‌ُ يَحيي‌ وَ أَصلَحنا لَه‌ُ زَوجَه‌ُ إِنَّهُم‌ كانُوا يُسارِعُون‌َ فِي‌ الخَيرات‌ِ وَ يَدعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِين‌َ (90)

‌پس‌ مستجاب‌ كرديم‌ دعاء ‌او‌ ‌را‌ بخشيديم‌ باو يحيي‌ ‌را‌ و صالحه‌ نموديم‌ زوج‌ ‌او‌ ‌را‌ محققا اينها كساني‌ بودند ‌که‌ سرعت‌ مي‌كردند ‌در‌ خوبي‌ها و مي‌خواندند ‌ما ‌را‌ ‌در‌ حالت‌ رجاء و خوف‌، و بودند ‌در‌ پيشگاه‌ ‌ما خاشع‌ و فروتن‌ و متواضع‌.

(فَاستَجَبنا لَه‌ُ) خداوند وعده‌ داده‌ ‌که‌ اجابت‌ فرمايد دعوت‌ داعين‌ ‌را‌: «وَ قال‌َ رَبُّكُم‌ُ ادعُونِي‌ أَستَجِب‌ لَكُم‌» مؤمن‌ آيه 62. سيما دعاء انبياء ‌را‌.

(وَ وَهَبنا لَه‌ُ يَحيي‌): عيالش‌ حمل‌ پيدا كرد و شش‌ ماهه‌ يحيي‌ ‌به‌ دنيا آمد، و ‌در‌ خبر دارد: هيچ‌ مولودي‌ نيست‌ ‌که‌ شش‌ ماهه‌ متولّد شود و زيست‌ كند مگر يحيي‌ و حضرت‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ الحسين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌.

و مكرر دارد حضرت‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ياد ‌از‌ يحيي‌ مي‌فرمود چون‌ شباهت‌ داشت‌ ‌با‌ يحيي‌ ‌در‌ ولادت‌ و ‌در‌ شهادت‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ سر يحيي‌ ‌را‌ بريدند و نزد سلطان‌

جلد 13 - صفحه 236

جائر بردند ‌که‌ گفتند: سلطان‌ اراده‌ داشت‌ زني‌ اختيار كند عيالش‌ دختري‌ داشت‌ ‌از‌ شوهر ديگري‌ ‌گفت‌: ‌او‌ ‌را‌ اختيار كن‌ ‌از‌ حضرت‌ يحيي‌ سؤال‌ كرد فرمود:

دختر زن‌ حرام‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ قرآن‌ ‌هم‌ مي‌فرمايد: وَ رَبائِبُكُم‌ُ اللّاتِي‌ فِي‌ حُجُورِكُم‌ مِن‌ نِسائِكُم‌ُ اللّاتِي‌ دَخَلتُم‌ بِهِن‌َّ» نساء آيه 27. عيالش‌ دختر ‌خود‌ ‌را‌ زينت‌ كرد و فرستاد نزد سلطان‌، سلطان‌ شيفته ‌آن‌ شد ‌گفت‌: ‌تا‌ مهر مرا ندهي‌ دست‌ ‌به‌ تو نمي‌دهم‌.

‌گفت‌: مهر تو چيست‌!‌-‌ ‌گفت‌: سر يحيي‌. فرستاد يحيي‌ ‌را‌ كشتند و سرش‌ ‌را‌ نزد سلطان‌ بردند، خواست‌ ‌با‌ ‌آن‌ دختر نزديكي‌ كند سر يحيي‌ تكلّم‌ كرد و ‌گفت‌:

دختر زن‌ حرام‌ ‌است‌، و سر ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌را‌ ‌هم‌ بردند نزد يزيد جائر و ‌در‌ مجلس‌ يزيد تكلّم‌ فرمود ‌به‌ آيه شريفه:

«وَ سَيَعلَم‌ُ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا أَي‌َّ مُنقَلَب‌ٍ يَنقَلِبُون‌َ» شعراء آيه 228. ‌ يا ‌ كلمه حوقله‌، و خون‌ حضرت‌ يحيي‌ ‌هم‌ جوشش‌ داشت‌ ‌تا‌ بخت‌ النصر ‌آن‌ قدر ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ كشت‌ ‌تا‌ خون‌ ايستاد، و ‌در‌ شهادت‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌هم‌ خون‌ ‌از‌ آسمان‌ باريد ‌هر‌ كلوخي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بر‌ ميداشتند ‌از‌ جاي‌ ‌او‌ خون‌ مي‌جوشيد، ‌هر‌ برگ‌ و شاخه درخت‌ ‌را‌ قطع‌ مي‌كردند جاي‌ ‌او‌ خون‌ خارج‌ مي‌شد.

(وَ أَصلَحنا لَه‌ُ زَوجَه‌ُ): ‌به‌ اينكه‌ عقيم‌ ‌بود‌ ولود شد عجوز ‌بود‌ جوان‌ شد.

(إِنَّهُم‌ كانُوا يُسارِعُون‌َ فِي‌ الخَيرات‌ِ): ظاهر ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ضمير ‌هم‌ ‌به‌ انبياء مذكورين‌ ‌در‌ سوره‌ راجع‌ ‌باشد‌ ‌از‌ موسي‌ و هارون‌ و ابراهيم‌ و اسحاق‌ و يعقوب‌ و لوط و نوح‌ و داود و سليمان‌ و ايّوب‌ و اسماعيل‌ و ادريس‌ و ذي‌ الكفل‌ و يونس‌ و زكريّا و يحيي‌ نه‌ خصوص‌ آخرين‌، و مسارعت‌ ‌در‌ خيرات‌ امور عبادي‌ ‌است‌ ‌که‌ خيريّت‌ ‌آن‌ معلوم‌ ‌است‌ و بسيار ممدوح‌ ‌است‌. زيرا ممكن‌ ‌است‌ اجل‌ برسد ‌ يا ‌ موانع‌ پيدا كند و ‌از‌ فيض‌ محروم‌ گردد ولي‌ ‌در‌ امور دنيوي‌ و اموري‌ ‌که‌ خيريّت‌ ‌او‌ معلوم‌ نيست‌ عجله‌ ‌در‌ ‌آن‌ مذموم‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند: «العجلة ‌من‌ الشيطان‌ و التانّي‌ ‌من‌ الرحمن‌».

جلد 13 - صفحه 237

(وَ يَدعُونَنا رَغَباً): رجاء ‌به‌ وصول‌ مقامات‌ عاليه‌ و درجات‌ متعاليه‌ و مراتب‌ ساميه‌.

(وَ رَهَباً) ‌يعني‌ ‌در‌ حالت‌ خوف‌ و گفتند: سه‌ قسم‌ خوف‌ داريم‌ خوف‌ ‌از‌ ارتكاب‌ معاصي‌، خوف‌ ‌از‌ عذاب‌، و خوف‌ ‌در‌ مقابل‌ عظمت‌ پروردگار، و خوف‌ انبياء ‌از‌ قسم‌ اخير ‌است‌.

(وَ كانُوا لَنا خاشِعِين‌َ): خشوع‌ و خضوع‌ و فروتني‌ و كوچكي‌ ‌در‌ پيشگاه‌ احديّت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 90)- خداوند این دعای خالص و سرشار از عشق به حقیقت را اجابت کرد، و خواسته او را تحقق بخشید آن چنان که می‌فرماید: «پس ما دعای او را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم» (فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی).

ج3، ص187

و برای رسیدن به این مقصود «همسر نازای او را اصلاح (و قادر به آوردن فرزند) کردیم» (وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ).

سپس اشاره به سه قسمت از صفات برجسته این خانواده کرده چنین می‌گوید: «آنها در انجام کارهای خیر، سرعت می‌کردند» (إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ).

«و آنها به خاطر عشق به طاعت و وحشت از گناه در همه حال ما را می‌خواندند» (وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً).

«و آنها همواره در برابر ما خشوع داشتند» خضوعی آمیخته با ادب و احترام و ترس آمیخته با احساس مسؤولیت (وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ).

ذکر این صفات سه گانه ممکن است اشاره به این باشد که آنها به هنگام رسیدن به نعمت گرفتار غفلتها و غرورهایی که دامن افراد کم ظرفیت و ضعیف الایمان را به هنگام وصول به نعمت می‌گیرد نمی‌شدند.

نکات آیه

۱- دعا و خواسته زکریا(ع) براى فرزنددار شدن، مورد استجابت و پذیرش خداوند قرار گرفت. (ربّ لاتذرنى فردًا ... فاستجبنا له )

۲- یحیى(ع) موهبتى بى چشمداشت از جانب خداوند به زکریا(ع)، پس از دعا و روى آوردن او به درگاه الهى (إذ نادى ربّه ... فاستجبنا له و وهبنا له یحیى ) «هبة» به معناى عطیه و بخششى بدون عوض و خالى از اغراض (چشمداشت) است (لسان العرب).

۳- یحیى(ع)، نخستین فرزند زکریا(ع) پس از استجابت دعاى او براى فرزنددار شدن (ربّ لاتذرنى فردًا ... فاستجبنا له و وهبنا له یحیى )

۴- دعاى زکریا(ع) مبنى بر اصلاح نازایى همسرش، مورد اجابت قرار گرفت و خداوند او را شایسته حمل قرار داد. (فاستجبنا له و وهبنا له یحیى و أصلحنا له زوجه ) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که جمله «أصلحنا له زوجه» عطف بر جمله «وهبنا له یحیى» باشد که در این صورت اصلاح همسر جزء دعاى زکریا(ع) محسوب مى شود.

۵- همسر زکریا(ع) پیش از دعاى آن حضرت نازا بود. (ربّ لاتذرنى فردًا ... فاستجبنا له و وهبنا له یحیى و أصلحنا له زوجه)

۶- عدم امکان برخوردارى زکریا(ع) از فرزند، طبق عوامل طبیعى و بدون لطف الهى (و زکریّا إذ نادى ربّه ... فاستجبنا له و وهبنا له یحیى و أصلحنا له زوجه) از این که زکریا(ع) گفت: «خدایا مرا از تنهایى نجات ده به من فرزند عطا کن»، مى توان استفاده کرد که اگر خداوند دعاى او را مستجاب نمى کرد ایشان از داشتن فرزند محروم مى شد و تا آخر عمر تنها مى ماند.

۷- نازایى و عقیم بودن زن، نقصى براى وى و نیازمند اصلاح است. (و أصلحنا له زوجه ) کاربرد واژه «أصلحنا» اشاره به نقص نازایى دارد; زیرا صلاح در برابر فساد و نقص است.

۸- خداوند، اخلاق و رفتار همسر زکریا(ع) را اصلاح و او را همسرى شایسته براى ایشان قرار داد. * (فاستجبنا له و وهبنا له یحیى و أصلحنا له زوجه ) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که جمله «أصلحنا له زوجه» عطف بر «فاستجبنا له» باشد. در این صورت اصلاح همسر جزء خواسته زکریا(ع) نبود; بلکه خدا از روى تفضل و افزون برخواسته او، آن را به ایشان عطا فرمود. هم چنین اصلاح در معناى عام و گسترده خود استعمال شده است نه اصلاح نازایى. گفتنى است طرح مسأله اصلاح همسر پس از بخشیدن فرزند، مؤید همین برداشت است.

۹- اعطاى فرزند به زکریا(ع) و اصلاح همسرش از جانب خداوند، تنها به خاطر رعایت مصلحت و اجابت خواسته او بود. (فاستجبنا له و وهبنا له یحیى و أصلحنا له زوجه ) تکرار «له» (براى او) - به ویژه در مورد اصلاح همسر - مى تواند بیانگر برداشت یاد شده باشد.

۱۰- زکریا(ع) از عنایت و لطف ویژه خداوند برخوردار بود. (فاستجبنا له و وهبنا له یحیى و أصلحنا ) تکرار «له» (براى او)، مى تواند حاکى از عنایت خاص خداوند به زکریا(ع) باشد.

۱۱- دعا و نیایش، از موجبات و زمینه هاى فرزنددار شدن و اصلاح نازایى است. (ربّ لاتذرنى فردًا ... فاستجبنا له و وهبنا له یحیى و أصلحنا له زوجه)

۱۲- زکریا(ع) و همسر و فرزند او (یحیى) شتابان به انجام کارهاى خیر مى پرداختند و در آن پیش قدم و پیشگام بودند. (إنّهم کانوا یسرعون فى الخیرت ) برداشت یاد شده، مبتنى بر این است که ضمیرهاى جمع در جمله «إنّهم کانوا یسارعون...» به زکریا(ع) و همسر و فرزند او (یحیى) بازگردد.

۱۳- انجام کارهاى خیر، مورد علاقه و سیره مستمر زکریا(ع) و همسر و فرزند او (یحیى) بود. (و زکریّا ... و وهبنا له یحیى و أصلحنا له زوجه إنّهم کانوا یسرعون فى الخیرت) فعل مضارع «یسارعون» و فعل «کانوا» پیش از آن بیانگر استمرار و تداوم است و متعدى شدن فعل «یسارعون» به «فى» حکایت از جدّیت و علاقه به کار دارد.

۱۴- پیامبران الهى، موسى، هارون، ابراهیم، لوط، اسحاق، یعقوب، نوح، داوود، سلیمان، ایوب، اسماعیل، ادریس، ذاالکفل، یونس، زکریا و یحیى(علیهم السلام)، پیشگامان در کارهاى خیر (و لقد ءاتینا موسى و هرون ... یحیى ... إنّهم کانوا یسرعون فى الخیرت ) برداشت بالا مبتنى بر این است که ضمیرهاى جمع در جمله «إنّهم کانوا یسارعون...» به پیامبرانى بازگردد که در سلسله آیات پیشین (۴۸ - ۹۰) از آنان یاد شده است.

۱۵- انجام کارهاى خیر، مورد علاقه و سیره مستمر پیامبران الهى، موسى، هارون، ابراهیم، لوط، اسحاق، یعقوب، نوح، داوود، سلیمان،ایوب، اسماعیل، ادریس، ذوالکفل، یونس، زکریا، و یحیى (علیهم السلام) بود. (و لقد ءاتینا موسى و هرون ... یحیى ... إنّهم کانوا یسرعون فى الخیرت)

۱۶- زکریا(ع) و همسر و فرزند او (یحیى)، خدا را با رغبت و امید مى خواندند. (و یدعوننا رغبًا و رهبًا )

۱۷- زکریا(ع) و همسر و فرزند او (یحیى)، از خاشعان درگاه الهى بودند. (و کانوا لنا خشعین )

۱۸- پیشى گرفتن در کارهاى نیک، دعاى همراه با رغبت و بیم و نیز خشوع پیامبران(ع)، عامل بهره مندى آنان از موهبت هاى الهى بود. (و لقد ءایتنا موسى و هرون ... إنّهم کانوا یسرعون فى الخیرت ... و کانوا لنا خشعین) برداشت یاد شده با توجه به دو نکته است: ۱- ضمیرهاى جمع در جمله «إنّهم کانوا یسارعون...» به پیامبران بازگردد، چه این که آیات پیشین در مورد آنان بود. ۲- جمله «إنّهم کانوا یسارعون...» و جملات بعد، در مقام تعلیل باشد.

۱۹- نقش مؤثر پیشى گرفتن در کارهاى نیک و دعاى همراه با رغبت و امید و خشوع به درگاه الهى، در استجابت دعا (فاستجبنا له ... إنّهم کانوا یسرعون فى الخیرت ... و کانوا لنا خشعین)

۲۰- شتاب و پیشگامى در کارهاى خیر، دعاى همراه با رغبت و امید و خشوع به درگاه الهى، از ارزش هاى والا و صفات برجسته مردان الهى (إنّهم کانوا یسرعون فى الخیرت و یدعوننا رغبًا و رهبًا و کانوا لنا خشعین) برداشت یاد شده به خاطر این است که آیه شریفه، در توصیف پیامبران الهى است و از میان ده ها صفات و ویژگى هاى ایشان، تنها به این سه صفت و ویژگى اشاره شده است.

روایات و احادیث

۲۱- «عن أبى عبداللّه(ع) قال: الرغبة أن تستقبل ببطن کفیک إلى السماء و الرهبة أن تجعل ظهر کفیک إلى السماء; از امام صادق(ع) روایت شده: «رغبت» (در دعا) این است که کف دست هاى خود را به طرف آسمان کنى و «رهبت» این است که پشت دست ها را به طرف آسمان قرار دهى».[۱]

موضوعات مرتبط

  • ابراهیم(ع): پیشگامى ابراهیم(ع) ۱۴; عمل خیر ابراهیم(ع) ۵ ۱
  • ادریس(ع): پیشگامى ادریس(ع) ۱۴; عمل خیر ادریس(ع) ۵ ۱
  • اسحاق(ع): پیشگامى اسحاق(ع) ۱۴; عمل خیر اسحاق(ع) ۵ ۱
  • اسماعیل(ع): پیشگامى اسماعیل(ع) ۱۴; عمل خیر اسماعیل(ع) ۵ ۱
  • انبیا: آثار خشوع انبیا ۱۸; سیره انبیا ۵ ۱; عمل خیر انبیا ۵ ۱، ۱۸
  • اولیاءالله: امیدوارى اولیاءالله ۲۰; خشوع اولیاءالله ۲۰; صفات اولیاءالله ۲۰; عمل خیر اولیاءالله ۲۰
  • ایوب(ع): پیشگامى ایوب(ع) ۱۴; عمل خیر ایوب(ع) ۵ ۱
  • خاشعان :۱۷
  • خدا: آثار لطف خدا ۶; عطایاى خدا ۲
  • خشوع: آثار خشوع ۱۹
  • داود(ع): پیشگامى داود(ع) ۱۴; عمل خیر داود(ع) ۵ ۱
  • دعا: آثار امیدوارى در دعا ۱۹; آثار دعا ۱۱; آداب دعا ۲۱; امیدوارى در دعا ۱۶، ۱۸، ۲۰; بلندکردن دستها در دعا ۲۱; خشوع در دعا ۱۸; زمینه اجابت دعا ۱۹
  • ذوالکفل(ع): پیشگامى ذوالکفل(ع) ۱۴; عمل خیر ذوالکفل(ع) ۵ ۱
  • زکریا(ع): اجابت دعاى زکریا(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۹; اخلاق همسر زکریا(ع) ۸; اصلاح همسر زکریا(ع) ۸، ۹; امیدوارى زکریا(ع) ۱۶; امیدوارى همسر زکریا(ع) ۱۶; اولین فرزند زکریا(ع) ۳; پیشگامى زکریا(ع) ۱۲، ۱۴; پیشگامى همسر زکریا(ع) ۱۲; خشوع زکریا(ع) ۱۷; خشوع همسر زکریا(ع) ۱۷; درمان عقیمى همسر زکریا(ع) ۴; سیره زکریا(ع) ۱۳; عقیمى همسر زکریا(ع) ۵; عمل خیر زکریا(ع) ۱۲، ۱۳، ۱۵; عمل خیر همسر زکریا(ع) ۱۲، ۱۳; عوامل فرزنددارى زکریا(ع) ۶; فرزندخواهى زکریا(ع) ۱، ۲، ۳; فرزنددارى زکریا(ع) ۹; فضایل زکریا(ع) ۱۰; قصه زکریا(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۸، ۹; مصالح زکریا(ع) ۹; نعمتهاى زکریا(ع) ۲; ویژگیهاى دعاى زکریا(ع) ۱۶; ویژگیهاى دعاى همسر زکریا(ع) ۱۶
  • سلیمان(ع): پیشگامى سلیمان(ع) ۱۴; عمل خیر سلیمان(ع) ۵ ۱
  • عقیمى: زمینه شفاى عقیمى ۱۱
  • عمل: آثار پیشگامى در عمل خیر ۱۸، ۱۹; ارزش پیشگامى در عمل خیر ۲۰
  • فرزند: زمینه فرزند دارى ۱۱
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱۰
  • لوط(ع): پیشگامى لوط(ع) ۱۴; عمل خیر لوط(ع) ۵ ۱
  • موسى(ع): پیشگامى موسى(ع) ۱۴; عمل خیر موسى(ع) ۵ ۱
  • نعمت: زمینه نعمت ۱۸; مشمولان نعمت ۱۸
  • نوح(ع): پیشگامى نوح(ع) ۱۴; عمل خیر نوح(ع) ۵ ۱
  • هارون(ع): پیشگامى هارون(ع) ۱۴; عمل خیر هارون(ع) ۵ ۱
  • همسر: درمان عقیمى همسر ۷; عیوب همسر ۷
  • یحیى(ع): امیدوارى یحیى(ع) ۱۶; پیشگامى یحیى(ع) ۱۲، ۱۴; خشوع یحیى(ع) ۱۷ ; عمل خیر یحیى(ع) ۱۲، ۱۳، ۱۵; نقش یحیى(ع) ۲، ۳; ویژگیهاى دعاى یحیى(ع) ۱۶
  • یعقوب(ع): پیشگامى یعقوب(ع) ۱۴; عمل خیر یعقوب(ع) ۵ ۱
  • یونس(ع): پیشگامى یونس(ع) ۱۴; عمل خیر یونس(ع) ۵ ۱

منابع

  1. کافى، ج ۲، ص ۴۷۹، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۵۷- ، ح ۱۶۰.