فصلت ٢٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۲: خط ۴۲:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link368 | آيات ۱۳ - ۲۵ سوره فصّلت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link368 | آيات ۱۳ - ۲۵ سوره فصّلت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link369 | انذار به عذاب دنيوى ، عذابى مثل صاعقه عاد و ثمود كه پيامبران به سويشان رفتندو...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link369 | انذار کافران، به عذابى مثل صاعقه قوم عاد و قوم ثمود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link370 | وجه اينكه از هود و صالح عليه السلام با صيغهجمل الرسل ياد كرد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link371 | آنچه گريبانگير عاد و ثمود به سبب كفرشان شد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link372 | مراد از حشر دشمنان خدا به سوى آتش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link372 | مراد از حشر دشمنان خدا به سوى آتش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link373 | توضيح راجع به شهادت اعضاء و پوست بدن آدمى عليه او در قيامت ، و وجوهى كه دراين باره گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link373 | توضيح راجع به شهادت اعضا و پوست بدن آدمى عليه او، در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link374 | اعتراض گناهكاران در قيامت به پوست بدنشان !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link376 | اقوال مفسران در تفسير آیه: «قَالُوا أنطَقَنَا اللهُ الّذِى...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link375 | پاسخ اعضاء و پوست بدن در جواب گنكاران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link377 | بحث اجمالى قرآنی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link376 | اقوال مفرسين در تفسير قالوا انطقناالله الذى ...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link378 | بحث اجمالى فلسفى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link377 | بحث اجمالى قرآن قسمتى از آيات قرآنى كه دلالت دارند بر اينكه تمامى موجودات داراىعلم هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link380 | توبيخ مجرمان در قيامت، از جانب خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link378 | بحث اجمالى فلسفى درباره علم داشتن موجودات مادى و غير مجرد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۶#link382 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link379 | تفسير آيه : و ما كنتم تستترون ... و بيان اينكهاعمال بندگان از آفريدگار پوشيده نبوده ، خدا بر هرچيزى شهيد ورقيب است]]
 
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۵#link380 | توبيخ مجرمين در قيامت از جانب خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۶#link381 | معناى اينكه قرين هاى سوء براى مشركين ما بين ايديهم و ما خلفهم را زيبا جلوه دادند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۶#link382 | رواياتى راجع به حسن ظنّ به خدا، و مراد از گواهى دادن پوست بدن در قيامت]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۳۶

کپی متن آیه
فَإِنْ‌ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوًى‌ لَهُمْ‌ وَ إِنْ‌ يَسْتَعْتِبُوا فَمَا هُمْ‌ مِنَ‌ الْمُعْتَبِينَ‌

ترجمه

اگر صبر کنند (یا نکنند، به هر حال) دوزخ جایگاه آنهاست؛ و اگر تقاضای عفو کنند، مورد عفو قرار نمی‌گیرند!

|پس اگر صبر كنند [يا نكنند]، آتش جايگاه آنهاست، و اگر رضاى خدا را بخواهند [و پوزش بطلبند] مورد رضايت قرار نمى‌گيرند
پس اگر شكيبايى نمايند جايشان در آتش است و اگر از در پوزش درآيند مورد اجابت قرار نمى‌گيرند.
اینک اگر صبر و تحمل کنند (چگونه بتوانند که) جای در آتش دارند و اگر فریاد و بیتابی کنند فریادرس و دادخواهی ندارند.
پس اگر [بر همین حال] ایستادگی کنند، جایگاهشان دوزخ است، و اگر [برای به دست آوردن خشنودی خدا] عذرخواهی کنند، عذرشان مورد پذیرش قرار نخواهد گرفت.
پس اگر شكيبايى ورزند، جايگاهشان در آتش است، و اگر هم طالب عفو شوند كسى آنها را عفو نكند.
پس اگر شکیبایی‌ورزند، آتش [دوزخ‌] جایگاه آنان است، و اگر بخشایش طلبند، از بخشودگان نیستند
اگر شكيبايى كنند جايشان آتش است و اگر عفو و خشنودى [خدا] جويند- به پوزش‌خواهى- درخواستشان پذيرفته نشود.
اگر آنان شکیبائی کنند (یا نکنند، یکسان است و) آتش دوزخ جایگاه ایشان است (و راه نجاتی از آن ندارند). اگر هم تقاضای رضایت و درخواست عفو (الهی) کنند (به جائی نمی‌رسد و پذیرفته نمی‌شود) و مورد عفو قرار نمی‌گیرند.
پس اگر شکیبایی نمایند، جایگاهشان (همان) آتش است و اگر (هم) از در سرزنش (خود) در آیند (این هم) از آنان پذیرفتنی نیست.
پس اگر شکیبا شوند آتش است جایگاه ایشان و اگر بهانه آرند نباشند از بهانه‌پذیرفتگان (یا اگر خواهان عتاب شوند نباشند از عتاب‌شدگان)

If they endure patiently, the Fire will be their residence; and if they make up excuses, they will not be pardoned.
ترتیل:
ترجمه:
فصلت ٢٣ آیه ٢٤ فصلت ٢٥
سوره : سوره فصلت
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إن یَصْبِرُوا ...»: شبیه این آیه در معنی (نگا: ابراهیم / ، طور / ). «مَثْویً»: محلّ اقامت. (نگا: آل‌عمران / نحل / ، عنکبوت / ). «إِن یَسْتَعْتِبُوا»: اگر طلب رضایت و گذشت کنند (نگا: نحل / ، روم / ، جاثیه / ). «الْمُعْتَبِینَ»: اجابت‌شدگان. کسانی که درخواستشان پذیرفته گردد. خوشنودشدگان. برخی (یَسْتَعْتِبُوا) را به معنی درخواست (عُتْبی) یعنی برگشت به دنیا، و (الْمُعْتَبِینَ) را به معنی برگشت داده‌شدگان به دنیا گرفته‌اند. در این صورت معنی آیه چنین است: اگر کافران بر آتش شکیبائی کنند یا نکنند یکسان است و دوزخ جایگاه ایشان است، و اگر طلب رجعت و برگشت به دنیا کنند، درخواست ایشان پذیرفته نمی‌گردد و به دنیا برگردانده نمی‌شوند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَإِنْ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوىً لَهُمْ وَ إِنْ يَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ «24»

پس اگر صبر كنند (چه سود كه) دوزخ جايگاهشان است، و اگر تقاضاى عفو كنند، از بخشودگان نيستند.

نکته ها

«مَثْوىً» به معناى قرارگاه دائمى است و «يَسْتَعْتِبُوا» از «استيعاب» به معناى درخواست رضايت و عذرخواهى است.

پیام ها

1- صبر يا فرياد براى كفّار دوزخى اثرى ندارد. «يَصْبِرُوا- يَسْتَعْتِبُوا»

2- توبه و طلب عفو، تنها در دنيا كارساز است. «فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ»

3- در قيامت، گروهى از مردم مورد عفو قرار مى‌گيرند و گروهى قرار نمى‌گيرند.

«فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَإِنْ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوىً لَهُمْ وَ إِنْ يَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ «24»

فَإِنْ يَصْبِرُوا: پس اگر صبر نمايند آن كافران بد گمان بر آلام عقوبت نيران و نگهداريد خود را از اظهار استغاثه، فَالنَّارُ مَثْوىً لَهُمْ‌: پس آتش جهنم جايگاه است مر ايشان را، يعنى صبر نمودن هرگز نفع ندهد ايشان را، چه مسكن آنها


«1» اصول كافى (با ترجمه سيد مصطفوى) ج 3 ص 116 روايت 3 (با اندكى جابجائى)

«2» تفسير برهان ج 4 ص 109 روايت 3 بنقل از كتاب الزهد.

جلد 11 - صفحه 364

جهنم است ملازم آتش سوزان. وَ إِنْ يَسْتَعْتِبُوا: و اگر طلب رضاى خدا كنند كه از عتاب و خشم، رجوع به خشنودى نمايد كه از عذاب خلاص شوند، فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ‌: پس نيستند ايشان از اجابت كرده شدگان در طلب رضاى الهى، يعنى هرگز از ايشان راضى نشود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «21» وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ «22» وَ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْداكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ «23» فَإِنْ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوىً لَهُمْ وَ إِنْ يَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ «24» وَ قَيَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ «25»

ترجمه‌

و گويند به پوستهاى خود چرا گواهى داديد بر ما گويند بسخن آورد ما را خدائى كه بسخن آورد همه چيز را و او آفريد شما را نخستين بار و بسوى او بازگردانده ميشويد

و نبوديد كه پنهان نمائيد از آنكه گواهى دهد بر شما گوشهاتان و نه چشمهاتان و نه پوستهاتان ولى گمان كرديد كه خدا نميداند بسيارى از آنچه را كه ميكنيد

و اين گمان شما است كه گمان برديد بپروردگارتان هلاك كرد شما را پس گرديديد از زيانكاران‌

پس اگر شكيبائى نمايند پس آتش جايگاه آنها است و اگر طلب خوشنودى خدا كنند پس نيستند آنها از اجابت شدگان‌

و مقدّر نموديم براى آنها همنشينانى پس آرايش دادند براى آنها آنچه را پيش روى آنها است و آنچه پشت سرشان است و سزاوار شد بر آنها فرمان عذاب در شمار امّتهائى كه بتحقيق گذشتند پيش از آنها از جن و انس همانا آنها بودند زيانكاران‌

تفسير

كفار و فجّار سابق الذكر كه اعضاء و جوارح آنها بر گناهانشان اداء شهادت نموده بودند بآنها ميگويند شما كه اعضاء بدن مائيد و در معصيت فرمان بردارى از ما مينموديد چه شد كه حال بر ما اداء شهادت نموديد آنها جواب گويند آن خداوندى كه هر گوينده‌ئى را گويا كرده ما را گويا كرد و بنطق آورد و گر نه ما كه گويا نبوديم و او شما را در بدو امر خلق فرمود و اينك بسوى او و حكم او است بازگشت شما و چاره‌اى جز رضا بقضاى او نداريد و بعضى گفته‌اند كلام اعضاء تا كلّ شى‌ء ختم شده و از هو خلقكم مستقلّا كلام‌


جلد 4 صفحه 554

خداوند است كه بكفار و فجّار ميفرمايد و بعدا فرموده و نبوديد شما در دنيا كه بتوانيد پنهان نمائيد اعمال خود را بطوريكه آگاه نشوند از آنها اعضاء و جوارحتان و امروز بر شما گواهى ندهند چون بوسيله آنها مرتكب معاصى مى‌شديد ولى گمان ميكرديد كه خدا از بسيارى از اعمال شما آگاه نيست با آنكه او از رگ گردن بشما نزديكتر است و از خود شما بحال شما آگاه‌تر ميباشد و در چند روايت جلود بفروج تفسير شده و باز خداوند ميفرمايد و همين گمان بد كه ناشى از بى‌معرفتى بود و شما بخدا داشتيد كه تصوّر مينموديد ميشود امرى را از او مخفى نمود هلاك كرد شما را كه در دنيا و آخرت زيانكار شديد چون مايه ترقّى و تعالى را از دست داديد و بدركات جحيم نازل شديد حال ديگر كار شما چاره ندارد اگر صبر و شكيبائى نمائيد بر عذاب دوزخ آتش جايگاه ابدى شما خواهد بود و اگر در طلب رضا و خشنودى خداوند و عفو از تقصيرات خودتان جزع و فزع نمائيد ابدا بجائى نخواهد رسيد و نميتوانيد تحصيل نمائيد آنرا و التماس شما باجابت نخواهد رسيد خلاصه آنكه چاره‌ئى جز سوختن و ساختن نداريد و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود سزاوار است براى مؤمن كه بترسد از خدا مانند كسيكه مشرف بآتش است و اميدوار باشد باو مانند كسيكه از اهل بهشت است خداوند فرموده‌ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ‌ تا آخر آيه و بعدا فرمود خداوند نزد گمان بنده خود است اگر خير است خير و اگر شرّ است شر و قريب باين معنى از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نيز نقل شده است و اخيرا خداوند سبب كفر و عصيان آنها را ذكر فرموده باين تقريب كه ما براى آنها بجاى مردمان صالح همنشينان و رفقاء و قرنائى مقدر نموديم بسوء اختيار خودشان از شياطين جنّى و انسى كه با آنها بنشينند و مصاحبت و مؤانست كنند و زخارف دنيا را در نظر آنها جلوه دهند و امر آخرت را موهون و سست و بى‌اساس ارائه نمايند و گويند خداوند داعى بر عذاب بندگان ندارد يا اصلا بعد از مرگ خبرى نيست و امثال اين مهملات كه در كسانيكه خداوند آنها را بحال خودشان واگذار نموده و با آنها كمك نميكند مؤثر ميشود و سزاوار بلكه واجب ميگردد بر آنها وعده عذاب خداوند و در زمره اقواميكه قبل از آنها بودند و مانند آنان مرتكب معاصى‌


جلد 4 صفحه 555

شدند و بوعده عذاب الهى معذب گشتند از جن و انس محسوب ميگردند و در خسران دنيا و آخرت و زيانكارى در دو سراى با آنها شريك خواهند بود و بعضى زينت ما بين ايدى را بگناهان فعلى و ما خلف را بمئالى از قبيل بدعت و سنّت سيّئه تفسير نموده‌اند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَإِن‌ يَصبِرُوا فَالنّارُ مَثوي‌ً لَهُم‌ وَ إِن‌ يَستَعتِبُوا فَما هُم‌ مِن‌َ المُعتَبِين‌َ «24»

‌پس‌ ‌اگر‌ ‌اينکه‌ كفار صبر كنند ‌پس‌ آتش‌ جايگاه‌ آنهاست‌ و ‌اگر‌ طلب‌ رضا كنند ‌پس‌ نيستند ‌از‌ راضي‌ شدگان‌.

‌اينکه‌ آيه شريفه‌ مفاد آيه شريفه‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند سَواءٌ عَلَينا أَ جَزِعنا أَم‌ صَبَرنا ما لَنا مِن‌ مَحِيص‌ٍ ابراهيم‌ آيه 25 و مفاد آيه شريفه اصلَوها فَاصبِرُوا أَو لا تَصبِرُوا سَواءٌ عَلَيكُم‌.

فَإِن‌ يَصبِرُوا ‌يعني‌ صبر دو قسم‌ ‌است‌ صبر ‌از‌ روي‌ اختيار بسيار ممدوح‌ ‌است‌ مثل‌ صبر ‌در‌ بليّات‌ ‌که‌ ناشكري‌ نكند و صبر ‌بر‌ مشقت‌ عبادت‌ و ‌بر‌ ترك‌ معاصي‌ ‌که‌ إِنَّما يُوَفَّي‌ الصّابِرُون‌َ أَجرَهُم‌ بِغَيرِ حِساب‌ٍ و صبر ‌از‌ روي‌ اضطراب‌ مثل‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ حبس‌ و زندان‌ و ‌در‌ شكنجه‌ ميباشند صبر نكنند چه‌ كنند و همين‌ نحو ‌است‌ صبر اهل‌ جهنم‌ ‌در‌ جهنم‌.

فَالنّارُ مَثوي‌ً لَهُم‌ چاره‌اي‌ ندارند نخواهند صبر كنند چه‌ كنند.

وَ إِن‌ يَستَعتِبُوا عتب‌ خوشنودي‌ و رضاء ‌است‌ استعتاب‌ طلب‌ رضا ‌است‌ فَما هُم‌ مِن‌َ المُعتَبِين‌َ خداوند ‌از‌ ‌آنها‌ راضي‌ نميشود بلكه‌ غضب‌ ميفرمايد چنانچه‌ ‌در‌ دعاء كميل‌ ميخواني‌

و ‌لا‌ ‌يکون‌ الا ‌عن‌ غضبك‌ و انتقامك‌.

428

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 24)- همنشینان بد: در تعقیب بحثی که در آیات گذشته پیرامون سرنوشت دشمنان خدا (أَعْداءُ اللَّهِ) آمد در این آیه و آیه بعد به دو قسمت از مجازات دردناک آنها در آخرت و دنیا اشاره می‌کند.

نخست خداوند می‌فرماید: «اگر آنها صبر و شکیبایی کنند (یا نکنند) آتش دوزخ قرارگاهشان است» و رهایی از آن امکان پذیر نیست (فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْویً لَهُمْ).

سپس برای تأکید این مطلب می‌افزاید: «و اگر آنها تقاضای رضایت و عفو پروردگار کنند (به جایی نمی‌رسد و) مورد عفو قرار نمی‌گیرند» (وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِینَ).

نکات آیه

۱ - دوزخ، جایگاه و محل استقرار دشمنان خدا است. (یوم یحشر أعداء اللّه إلى النار ... فالنار مثوىً لهم) کلمه «مثوًى» اسم مکان و به معناى منزل و جایگاه اقامت است.

۲ - تحمل صبورانه عذاب و یا پشیمانى و عذرخواهى دشمنان خدا در قیامت، بى تأثیر در رهایى آنان از دوزخ (فإن یصبروا فالنار مثوًى لهم و إن یستعتبوا فما هم من المعتبین) «إستعتاب» (مصدر «یستعتبوا») به معناى درخواست رضایت است که لازمه عذرخواهى مى باشد.

۳ - عذرخواهى دشمنان خدا و درخواست عفو در قیامت، پس از مشاهده دوزخ، مورد پذیرش نخواهدبود. (حتّى إذا ما جاءوها ... و إن یستعتبوا فما هم من المعتبین) «إعتاب» (مصدر «معتبین») به معناى رضایت دادن است. بنابراین واژه «المعتبین» (اسم مفعول «اعتاب») به کسانى گفته مى شود که مورد رضایت قرار گرفته و بخشوده مى شوند.

۴ - تکیه بر پندار و گمان هاى ناروا درباره خداوند، درپى دارنده فرجامى شوم در آخرت (ذلکم ظنّکم ... فالنار مثوًى لهم)

۵ - گروهى از گنه کاران، مورد عفو و بخشش خداوند در قیامت * (فما هم من المعتبین) با توجه به این که «من» در «من المعتبین» براى تبعیض است، به دست مى آید که عده اى مورد مغفرت هستند.

موضوعات مرتبط

  • آمرزش: مشمولان آمرزش ۵
  • جهنم: آثار رؤیت آتش جهنم ۳; عوامل نجات از جهنم ۲
  • جهنمیان: ۱
  • خدا: آمرزشهاى خدا ۵; بى تأثیرى پشیمانى دشمنان خدا ۲; بى تأثیرى عذرخواهى دشمنان خدا ۲، ۳; دشمنان خدا در جهنم ۱
  • عذاب: صبر بر عذاب ۲
  • عقیده: آثار ظن در عقیده ۴; عقیده باطل ۴
  • فرجام: عوامل فرجام شوم ۴
  • گناهکاران: آمرزش اخروى گناهکاران ۵

منابع