|
|
خط ۴۱: |
خط ۴۱: |
| المیزان= | | المیزان= |
| {{ نمایش فشرده تفسیر| | | {{ نمایش فشرده تفسیر| |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۲#link346 | آيات ۱ - ۱۲ سوره فصلت]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۲#link346 | آيات ۱ - ۱۲ سوره فصّلت]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۲#link347 | غرض اصلى اين سوره مباركه]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۲#link347 | غرض اصلى سوره مباركه فصّلت]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۲#link348 | نكته اى كه از جمله تنزيل من الرحمن الرحيم استفاده مى شود]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۲#link348 | نكته اى كه از جملۀ «تَنزِيلٌ مِنَ الرّحمَانِ الرّحّيم»، استفاده مى شود]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۲#link349 | معناى تفضيل قرآن]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link350 | توضيحى راجع به عربى و جهانی بودن قرآن]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link350 | توضيحى راجع به عربى بودن قرآن و جهانى و عمومى بودن دعوت خاتم الانبياءصلى الله عليه و آله]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link351 | مقصود كفار از اين كه گفتند: «قُلُوبُنَا فِى أكِنّة مِمّا تَدعُونَا إلَيه...»]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link351 | مقصود كفار از اينكه گفتند قلوبنا فى الكنة مما تدعونا اليه ....]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link353 | انفاق نكردن مال و كفر به معاد، دو ویژگی مهم مشركان]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link352 | پاسخ به سخن فوق الذكر مشركين]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link355 | وجوهى كه درباره تقدير «روزى ها» در چهار روز، گفته شده است]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link353 | انفاق نكردن مال ، و كفر به معاد، دو صفت از اخص صفات مشركين]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link359 | توضيح در مورد فرمان خداوند به آسمان و زمين]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link354 | مقصود از خلقت زمين در دو روز، خلقت آن در دو نقطه از زمان و در دو مرحله است]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link362 | مقصود از امر به آسمان ها، در آیه: «وَ أوحَى فِى كُلّ سَمَاء أمرَهَا»]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link355 | وجوهى كه درباره تقدير روزى ها در چهار روز و قدر فيها اقواتها فى اربعة ايام وجمع بين آن و اينكه خلقت زمين و آسمان ها در شش روز بوده ، گفته شده است]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link363 | وجه اين كه فرمود: «آسمان دنيا را با چراغ ها آراستيم»]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link356 | مقصود از سؤ ال در: سواء للسائلين استعداد ذاتى و احتياج طبيعى نباتات و حيوانات وانسان است]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link364 | گفتاری در تكميل مطالب گذشته]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link357 | معناى جمله : ثم استوى الى السماء]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link366 | بحث روايتی]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link358 | بيان اينكه مفاد كلمه ثم تاءخر زمانى خلقت آسمان نيست]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link367 | رواياتى درباره آغاز خلقت عالَم]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link359 | توضيح در مورد فرمان خداوند به آسمان و زمين ائتياطوعا اوكرها و تخيير آن دو بين آمدنبه طوع ياكره]] | |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link360 | توضيح پاسخ آسمان و زمين به خطاب خداوند قالنا اتينا طائعين]]
| |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link361 | معناى اينكه درباره خلقت آسمانها فرمود: فقضيهن سبع سموات ...]]
| |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۳#link362 | مراد از وحى و مقصود از امر آسمانها در جمله : و اوحى فىكل سماء امرها]] | |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link363 | وجه اينكه فرمود سماء دنيا را با مصابيح آراستيم .]] | |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link364 | سخنى در تكميل مطالب گذشته راجع به آسمان ها و اينكه آسمان ها منزلگاه ملائكه است]] | |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link365 | روايتى درباره قرائت آيات اول سوره فصلت حم سجده توسط پيامبر صلى الله عليه وآله در جواب فرستاده قريش]]
| |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link366 | چند روايت حاكى از گفتگوى يهوديان با رسول الله صلى الله عليه و آله درباره خلقتشش روزه زمين و آسمان ها، و بيان ضعف آنها]] | |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴۴#link367 | رواياتى درباره آغاز خلقت عالم]] | |
|
| |
|
| }} | | }} |
نسخهٔ ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۱۹
کپی متن آیه
|
وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَ فِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنَا وَ بَيْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ
|
ترجمه
آنها گفتند: «قلبهای ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت میکنی در پوششهایی قرار گرفته و در گوشهای ما سنگینی است، و میان ما و تو حجابی وجود دارد؛ پس تو بدنبال عمل خود باش، ما هم برای خود عمل میکنیم!»
و گفتند: دلهاى ما از آنچه ما را به آن مىخوانى سخت محجوب است، و در گوشهاى ما سنگينى و ميان ما و تو حجابى است. پس تو به كار خود پرداز ما [هم] به كار خود مىپردازيم
و گفتند: «دلهاى ما از آنچه ما را به سوى آن مىخوانى سخت محجوب و مهجور است. و در گوشهاى ما سنگينى و ميان ما و تو پردهاى است؛ پس تو كار خود را بكن ما [هم] كار خود را مىكنيم.»
و مشرکان گفتند: دلهای ما از قبول دعوتت سخت محجوب و گوش ما از شنیدن سخت سنگین و میان ما و تو حجاب (ضخیم و فاصله بسیار) است، تو به کار (دین) خود پرداز ما هم البته (به کیش خویش) عمل میکنیم.
و گفتند: دل های ما از [درک] حقایقی که ما را به آن می خوانی در پوشش های سختی است، و در گوش های ما سنگینی است، و میان ما و تو پرده ای وجود دارد، بنابراین تو کار خود را انجام بده و ما هم کار خود را انجام می دهیم.
گفتند: دلهاى ما از آنچه ما را بدان دعوت مىكنى در پرده است و گوشهامان سنگين است و ميان ما و تو حجابى است. تو به كار خود پرداز و ما نيز به كار خود مىپردازيم.
و گویند دلهای ما از آنچه ما را به آن میخوانید در پوشش است و در گوشهایمان سنگینیای، و میان ما و تو حجابی است، هر چه خواهی کن که ما نیز کنندهایم
و گفتند: دلهاى ما از آنچه ما را بدان مىخوانى در پوششهايى است و در گوشهاى ما سنگينى و گرانى است و ميان ما و تو پردهاى است، پس [هر چه توانى] كار مىكن كه ما نيز [هر چه توانيم] كاركنندهايم.
میگویند: دلهایمان در برابر چیزی که ما را بدان میخوانی (که یگانهپرستی است) در میان پوششهائی قرار گرفته است (و آنچه میگوئی بدان نمیرسد) و در گوشهایمان سنگینی است (و کلام تو را نمیشنود) و میان ما و تو پردهی ستبر و مانع بزرگی است (که نمیگذارد ما با تو در یکجا گرد آئیم). پس تو (برابر آئین خود) عمل کن و ماهم (برابر آئین خود) عمل میکنیم.
و گفتند: «دلهای ما از آنچه ما را سوی آن میخوانی (و میخواهی) سخت در پوششهایی است، و در گوشهایمان سنگینی و میان ما و تو پردهای است؛ پس تو کار خود را انجام بده، (که) ما (نیز) همواره (کار خود را) انجام دهندهایم.»
و گفتند دلهای ما در پوششهائی است از آنچه میخوانید ما را بدان و در گوشهای ما است سنگینی و میان ما و تو است پردهای پس عمل میکن که مائیم عملکنندگان
And they say, “Our hearts are screened from what you call us to, and in our ears is deafness, and between us and you is a barrier. So do what you want, and so will we.”
معنی کلمات و عبارات
«أَکِنَّةٍ ... وَقْرٌ»: (نگا: انعام / ، اسراء / ، کهف / ). «فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ»: تو برابر آئین خود عمل کن و ما هم برابر آئین خود و هرگز از تو پیروی نمیکنیم. تو برای نابودی ما دست به کار شو و ما هم برای نابودی تو به کار میپردازیم. و مبارزه ما با تو ادامه دارد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ «5»
و گفتند: «دلهاى ما از آن چه ما را به سوى آن دعوت مىكنى در پوشش و پرده است و در گوشهاى ما سنگينى است، و ميان ما و تو حجابى است، پس تو (كار خود را) انجام ده، ما نيز (كار خود را) انجام مىدهيم.»
نکته ها
«أَكِنَّةٍ» جمع «كنان» به معناى پارچهاى است كه چيزى را در آن مىپيچند. «2»
«وَقْرٌ» به معناى سنگينى در گوش است.
كفّار در برابر پيامبر و قرآن، پنج موضعگيرى سخت داشتند:
الف: اعراض و دورى كردن. «فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ» (در آيهى قبل)
ب) آماده نبودن قلبى براى پذيرش حقّ. «قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ»
ج) گوش ندادن به پيامها. «فِي آذانِنا وَقْرٌ»
د) اعلام وجود مانع. (يعنى حجاب خودبينى و دنياپرستى و ...) «بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ»
«1». انعام، 91.
«2». مفردات راغب.
جلد 8 - صفحه 313
ه) پافشارى بر راه خود. «فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ»
پیام ها
1- كار خداوند لطف كردن و نزول وحى از سرچشمهى رحمت است. «تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» امّا شيوهى كفّار لجاجت و اعراض است. «قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ»
2- اگر دل تحت يك پوشش باشد قابل هشدار است، امّا چند پوشش كار را محال مىكند. ( «أَكِنَّةٍ» به صورت جمع آمده است).
3- اگر مخاطب آماده نباشد وحى و رحمت الهى و كتاب آسمانى و بشير و نذير بودن سودى نخواهد داشت. (با توجّه به آيهى قبل و اين آيه).
4- شرط اول پذيرش حقّ، شنيدن سخن حقّ است كه معاندان خود را از آن محروم مىكنند. «فِي آذانِنا وَقْرٌ»
5- موسى به دين خود، عيسى به دين خود، سخن كسانى است كه حجابِ تعصّبها و لجاجتها، بر دل آنها پرده افكنده است. «مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ «5»
وَ قالُوا قُلُوبُنا: و گفتند مشركان به جهت نوميد ساختن تو از ايمان خود كه قلبهاى ما، فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ: در پوششهاست از آن چيزى كه مىخوانى ما را بسوى آن، يعنى قرآن را ما نمىفهميم و در نمىيابيم، وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ: و در
جلد 11 - صفحه 348
گوشهاى ما سنگينى است از شنيدن قرآن، پس آنچه بر ما مىخوانى نمىشنويم، وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ: و ميان ما و ميان تو پردهاى است كه مانع رسيدن ماست به تو.
بيان:
اين تمثيلات به جهت بيان غايت دورى قلوب ايشان است از تعقل آنچه خوانده مىشود بر ايشان و عدم اعتقاد آنان بر وجهى كه بكلى فهم آنها مسدود شود به اجماع امور سهگانه: 1- پرده و پوشش در قلب. 2- سنگينى و كرى در گوش. 3- دورى ما بين به سبب حجاب كه گوئيا مانعى عظيم است از مشاهده گوينده، و با اين وصف البته چگونه كلام الهى موثر خواهد شد.
در مجمع: أبو جهل جامه را ميان خود و حضرت پرده مىساخت و در پشت آن رفته گفت: تو از آن جانب و ما از اين طرف «1».
فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ: پس تو عمل كن بر دين و مذهب خود، بدرستى كه ما عمل كنندگانيم بر كيش و ملت خود، يا تو سعى كن در هلاك ما كه ما نيز در هلاك تو سعى مىكنيم، يا تو كوشش كن در ابطال امر ما كه ما نيز در ابطال جهد كنيم، يا تو براى آخرت خود كار كن و ما براى دنياى خود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
حم «1» تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «2» كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «3» بَشِيراً وَ نَذِيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ «4»
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ «5»
ترجمه
اين فرستاده از خداوند بخشنده مهربان است
كتابى است كه مبيّن شده آيتهاى آن قرآنى عربى براى گروهى كه ميدانند
مژده دهنده و بيم دهنده پس روى گردانيدند بيشتر آنها پس آنان نميشنوند
و گفتند دلهاى ما در پوششهائى است از آنچه ميخوانيد ما را بآن و در گوشهاى ما سنگينى است و از ميانه ما و ميانه تو پردهاى است پس بجا آور كه مائيم بجا آورندگان.
تفسير
بيانى راجع به حم خصوصا و فواتح السّور عموما بعمل آمد و تنزيل ظاهرا خبر مبتداء محذوف و بمعناى منزل است و فرق بين رحمن و رحيم در اول كتاب ذكر شد و خلاصه مستفاد از آيات شريفه آنستكه اين قرآنيكه نازل شده از جانب خداوند بخشنده روزى بر بندگان و بخشاينده گناهان آنان كتابى است كه مبيّن شده است آيات آن براى تعيين وظائف بندگان از حلال و حرام و عقايد و احكام و سنن و آداب و مواعظ و اخلاق و آنچه محتاج بآنند در اصلاح معاش و معاد مجموعهاى است بلسان عربى براى گروهى كه عارف بزبان تازى و واقف بجهات فصاحت و بلاغت و اعجاز آنند و ميدانند كه از جانب خدا است و براى بشارت بنعيم جاودان و بيم از عذاب بىپايان نازل شده است پس اعراض نمودند و رو گردان شدند بيشتر اهل عربستان و آنها گوش شنوا ندارند و صريحا اظهار داشتند كه دلهاى ما درستر و پرده و پوششهائى است كه آبى و مانع از قبول دعوت
جلد 4 صفحه 546
تو است بتوحيد و نبوت و امامت و معاد و در گوشهاى ما ثقل و سنگينى است كه سخنان تو را نمىشنويم و بنصايح و مواعظ تو اعتنا و اعتماد نداريم و فاصله ميان مسلك و مرام ما و تو زياد است گويا حاجب و حاجزى كه مانع از ديدار و استماع گفتار تو ميشود در بين ما است بهتر آنكه روابط ما مقطوع باشد و هر يك از دو طرف بوظائفى كه براى خودمان تشخيص ميدهيم عمل نمائيم يا هر يك از دو طرف قواء خود را در ضدّيت و نابود نمودن ديگرى صرف نمائيم تا غالب و مغلوب از يكديگر ممتاز گردد و اين نهايت عناد است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمّا تَدعُونا إِلَيهِ وَ فِي آذانِنا وَقرٌ وَ مِن بَينِنا وَ بَينِكَ حِجابٌ فَاعمَل إِنَّنا عامِلُونَ «5»
و گفتند قلبهاي ما در اكنه است يعني روي قلب ما پوشيده شده و حرفهاي شما در قلب ما داخل نميشود و در گوشهاي ما پنبه گذارده شده كلمات شما را نميشنويم و ميانه ما و شما حجاب است نه ما شما را ميبينيم و نه شما ما را ميبينيد پس شما هر چه ميتواني بكن ما هم هر چه ميتوانيم ميكنيم.
گفتيم مثل قلب مثل خانه دربسته است نميتوان داخل شد و نه خارج شد اينها ميگويند:
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ در بسته است مثل تخممرغي که ميان پوست باشد چنانچه ميفرمايد در اوصاف حوران بهشت كَأَنَّهُنَّ بَيضٌ مَكنُونٌ و در وصف قرآن فِي كِتابٍ مَكنُونٍ و در وصف كفار تُكِنُّ صُدُورُهُم
جلد 15 - صفحه 411
مِمّا تَدعُونا إِلَيهِ از دعوت بتوحيد و نفي شرك و ايمان برسالت تو و آنچه ما را بآن دعوت ميكني ابدا در قلب ما اثر نميكند و داخل در قلب ما نميشود.
وَ فِي آذانِنا وَقرٌ فرمايشات شما در گوش ما وارد نميشود.
وَ مِن بَينِنا وَ بَينِكَ حِجابٌ بين ما و شما حجاب است آنهم مثل سد سكندر که نه ما مطالب شما را درك ميكنيم و نه شما بمطالب ما توجه ميفرمايي رفتار ما رفتار ديگريست و رفتار شما رفتار ديگر هيچ مناسبتي با يكديگر ندارد.
فَاعمَل تو برفتار خود عمل كن.
إِنَّنا عامِلُونَ ما هم بروش خود عمل ميكنيم.
(توضيح كلام) اينكه انسان مركب از دو جزء است جسماني حيواني و روحاني ملكوتي مجرد، اما جسماني اينکه بدن عنصريست که داراي قواي ظاهريه و باطنيه از قوه باصره و سامعه و ذائقه و لامسه و شامه و قوه شهويه و غضبيه و وهميه و مدركه و مخيله است و كار او درك جزئيات است و اينکه قوي درك جزئيات ميكند و در تمام حيوانات هست بتفاوت مراتب و اينکه را جنبه حيوانيّة ميگويند و تمام اينکه صنايع مستحدثه و امور معاشيه و هواهاي نفسانيه از اينکه قوي برداشته ميشود و تمام كفار و طبيعيين منحصر ميدانند انسان را بهمين قوي و مجردي قائل نيستند و اعتقاد ندارند. و اما روحاني مجرد ملكوتي آن روح انسانيست که تعبير بقلب ميكنند زيرا توجه او بقلب است و او هم داراي قوه باصره و سامعه و ذائقه و شامه است و مدرك كليات است مثل ملائكه و انوار قدسيه و انبياء براي تكميل آن آمدهاند که حقايق را تعليم كنند و بسا چشم آن روح انساني كور ميشود حقايق و كليات را درك نميكند و نميبيند كر ميشود نميشنود لال شود اقرار نميكند ذائقه روح لذت و طعم حقايق را درك نميكند با روحانيين تماس پيدا نميكند تمايلات روح را که قوه شهوت روح است ندارد از منافرات روحي تنفر پيدا نميكند که قوه غضبيه روح است بالجمله با عالم مجردات تماس ندارد فقط در چاه طبيعت افتاده و جز او را طلب نميكند و اينکه بحث توضيحات بيشتري لازم دارد لكن اينکه سخن بگذار بر وقت
جلد 15 - صفحه 412
دگر). و وسيله درك قواي حيوانيه امور جزئيه خارجيه دنيويه است بايد جسمي باشد تا چشم بدن ببيند صدايي باشد تا گوش بدن بشنود مطعومي باشد تا ذائقه درك كند عطري باشد تا شامه استشمام كند جسمي باشد تا با او تماس گيرد اما امور معنويه كليه شأن اينکه قوا نيست درك كند طعم عبادت و معرفت و ايمان و درجات عاليه و ساير امور دينيه و اخرويه شان آن روح مجرد است وقتي که چشمش كور باشد گوشش كر باشد شامهاش خراب باشد ذائقهاش فاسد باشد درك نميكند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- اما عکس العمل منفی این کوردلان به همین جا ختم نمیشد، بلکه تلاش و کوشش داشتند که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را از دعوت خود مأیوس سازند، و به او ثابت کنند که در مقابل دعوت تو گوش شنوایی در این دیار نیست، و بیهوده تلاش مکن! آیه شریفه میگوید: «آنها گفتند: قلبهای ما در برابر دعوت تو در پوششهایی قرار گرفته، و گوشهای ما سنگین است، و میان ما و تو حجابی وجود دارد»! (وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ).
حال که چنین است کار به کار ما نداشته باش «تو به دنبال عمل خود باش، ما هم برای خود عمل میکنیم» (فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ).
این نهایت وقاحت و بیشرمی و نادانی است که انسان با تمام وجودش این چنین از حق گریزان باشد.
نکات آیه
۱ - مشرکان، مدعى قابل درک نبودن قرآن و پیام وحى براى آنان (و قالوا قلوبنا فى أکنّة ممّا تدعونا إلیه)
۲ - تصریح منکران قرآن، به نفوذناپذیرى قلب و گوش آنان در برابر وحى (و قالوا قلوبنا فى أکنّة ... و فى ءاذاننا وقر)
۳ - منکران دعوت پیامبر(ص)، مدعى وجود حجابى نفوذناپذیر میان آنان و رسول اکرم(ص) (و قالوا ... و من بیننا و بینک حجاب)
۴ - بیشتر مردم عصر بعثت، مصمم به تأثیرناپذیرى از کلام وحى و پیام قرآن (فأعرض أکثرهم ... و قالوا ... فاعمل إنّنا عملون)
تعبیرهاى سه گانه در آیه («أکنّة»، «وقر» و «حجاب») تأکید و تصمیم آنان را به نفوذناپذیرى در برابر قرآن مى رساند.
۵ - تلاش وحى ناباوران، براى مأیوس ساختن پیامبر(ص) از دعوت آنان به اسلام (و قالوا ... فاعمل إنّنا عملون)
از مانع تراشى هاى مشرکان و تأکیدهاى مکرر آنها مبنى بر نرسیدن دعوت پیامبر(ص) به آنان و نیز تأکیدشان بر پایبندى به کیش خویش، مطلب بالا استفاده مى شود.
۶ - سرسختى و لجاجت مشرکان عصر بعثت، در برابر قرآن و دعوت پیامبر(ص) (و قالوا قلوبنا فى أکنّة ممّا تدعونا إلیه و ... فاعمل إنّنا عملون)
۷ - تهدید مشرکان عصر بعثت، به موضع گیرى در برابر عملکرد و تبلیغ پیامبر(ص) (فاعمل إنّنا عملون)
بنابه گفته مفسّران ترکیب «فاعمل إنّنا عاملون» نوعى تهدید را مى رساند.
۸ - منکران وحى، خواهان تحقّق انذارهاى پیامبر(ص) در حق ایشان (بشیرًا و نذیرًا ... قالوا ... فاعمل إنّنا عملون)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴، ۵
- قرآن: اقرار مکذبان قرآن ۲; ختم قلب مکذبان قرآن ۲; کرى مکذبان قرآن ۲
- محمد(ص): ادعاى مکذبان محمد(ص) ۳; تهدید محمد(ص) ۷; دعوتهاى محمد(ص) ۶; زمینه یأس محمد(ص) ۵
- مردم: حق ناپذیرى مردم صدراسلام ۴; لجاجت مردم صدراسلام ۴; مردم صدراسلام و قرآن ۴
- مشرکان: ادعاى مشرکان ۱; تهدیدهاى مشرکان صدراسلام ۷; لجاجت مشرکان صدراسلام ۶; مشرکان صدراسلام و قرآن ۶; مشرکان و تعالیم قرآن ۱
- وحى: تلاش مکذبان وحى ۵
منابع