يوسف ٢١
گسترشکپی متن آیه |
---|
ترجمه
يوسف ٢٠ | آیه ٢١ | يوسف ٢٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَثْوَی»: اقامتگاه. اقامت. اسم مکان یا مصدر میمی است. «أَکْرِمِی مَثْوَاهُ»: آنچه به اقامتگاه او یا ماندگاری او مربوط میشود فراهم آور و در احترام و بزرگداشت او کوتاهی مکن. «مَکَّنَّا»: مکانت و منزلت بخشیدیم. استقرار دادیم. «وَ لِنُعَلِّمَهُ»: واو زائد است (نگا: بقره / . «الأحَادِیثِ»: جمع حدیث، خوابها.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۷ - ۲۱ سوره يوسف
- نشانه های الهی، در داستان يوسف و برادرانش، برای پرسشگران
- مراد پسران يعقوب «ع»، از جمله: «إنّ أبَانَا لَفِى ضَلَالٍ مُبِين» چیست؟
- توجیهاتی از چند مفسّر، در باره مقصود از «ضلالت»، در كلام پسران يعقوب
- گفتگوی برادران يوسف، در مورد يوسف «ع» و از ميان برداشتن او
- توبه اى كه همزمان با عزم بر گناه قصد شود، توبه حقيقى نيست
- گفتگوى برادران يوسف «ع» با پدر، براى بردن او به صحرا
- بیان نكته اى كه در آيه: «فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ...» به كار رفته
- وجوهی که در معناى آیه: «وَ أوحَينَا إلَيهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأمرِهِم هَذَا...» گفته شده
- بيان معناى كلمه: «نَستَبِقُ» در آيه «قَالُوا یَا أبَانَا إنّا ذَهَبنَا نَستَبِقُ...»
- گفتاری در این که در دروغگویی، رستگاری نیست
- جواب يعقوب «ع» به پسرانش كه گفتند: يوسف را گرگ خورده
- صبر و توکل یعقوب«ع»، در فقدان فرزندش یوسف
- بیرون آوردن يوسف «ع» از چاه، توسط کاروانیان
- وجوهی که در معناى آيه: «یوسف را به ثمن بخس فروختند»، گفته شده
- خريدار يوسف «ع»، عزيز مصر، و منزل جديد او، كاخ سلطنتی بوده است
- معناى جمله: «وَ كَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِى الأرض»
- معناى جمله: «وَ اللهُ غَالِبٌ عَلَى أمرِهِ»
- بحث روايتى
- بحث روایتی: علت ابتلاء يعقوب، به فراق يوسف
- چند روايت ديگر، در مورد داستان يوسف «ع»
نکات آیه
۱- کاروان یابنده یوسف(ع) ، به مصر وارد شد و او را در آن دیار به فروش رساند. (و شروه بثمن ... و قال الذى اشتریه من مصر)
۲- عزیز مصر ، یوسف(ع) را در مصر از کاروانیان خریدارى کرد. (و قال الذى اشتریه من مصر) «من مصر» محتمل است متعلق به «اشتراه» باشد ، و احتمال دارد حال براى «الذى اشتراه» باشد. برداشت فوق ، ناظر به احتمال اول است. آیات بعد ، بیانگر آن است که مراد از «الذى اشتراه»، عزیز مصر است.
۳- خریدار یوسف(ع) (همسر زلیخا) از شهروندان مصرى بود. (و قال الذى اشتریه من مصر) برداشت فوق ، مبتنى بر این احتمال است که «من مصر» متعلق به محذوف و توصیفى براى «الذى اشتراه» باشد ; یعنى: قال الذى اشتراه و هو من اهل مصر.
۴- همسر زلیخا در زمان خرید یوسف(ع) ، سمت «عزیزى» را نداشت.* (و قال الذى اشتریه من مصر) یاد نکردن از عنوان عزیز مصر براى خریدار یوسف(ع) ، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.
۵- عزیز مصر در پى خرید یوسف(ع) ، به شخصیت والا و منزلت بلند او اطمینان پیدا کرد. (لامرأته أکرمى مثویه عسى أن ینفعنا)
۶- عزیز مصر در نظر داشت از یوسف(ع) در امور خویش بهره گیرد ، و یا او را به فرزندى خود و همسرش برگزیند. (قال الذى ... أکرمى مثویه عسى أن ینفعنا أو نتخذه ولدًا)
۷- عزیز مصر ، یاورى یوسف(ع) و گزینش او به فرزندى را ، در گرو علاقه مندى یوسف(ع) به وى و همسرش زلیخا مى دانست. (أکرمى مثویه عسى أن ینفعنا أو نتخذه ولدًا) جمله «عسى...» تعلیل براى «أکرمى مثواه» است، و مفاد جمله چنین مى شود: از آن رو از تو مى خواهم او را گرامى بدارى، تا علاقه او را به خودمان جلب کنى و در نتیجه بتوانیم به یارى او، دل ببندیم و یا به قبول فرزند خواندگیش، امیدوار باشیم.
۸- عزیز مصر ، اداره امور یوسف(ع) را به همسرش زلیخا واگذار کرد ، و از او خواست تا یوسف(ع) را گرامى داشته و منزلتش را پاس دارد. (لامرأته أکرمى مثویه) «مثوى» اسم مکان و به معناى منزل و اقامتگاه است. عبارت «أکرمى مثواه» ; یعنى ، منزل و مقامش را گرامى دار. اکرام منزل و اقامتگاه ، تأکید بر بزرگداشت شخصى است که در آن منزل اقامت دارد.
۹- عزیز مصر و همسرش زلیخا ، از نعمت داشتن فرزند محروم بودند.* (أو نتخذه ولدًا) کسانى که فردى را به فرزندى برمى گزینند، معمولاً اشخاصى هستند که فرزند نداشته و از فرزنددار شدن ناامیدند. بنابراین «نتخذه ولداً» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد. بیان گزینش یوسف(ع) به فرزندى با کلمه «عسى»، تأییدکننده این احتمال است.
۱۰- انتخاب فردى به عنوان فرزند (فرزندخواندگى) ،امرى متعارف در زمان یوسف(ع) ، و داراى اعتبار قانونى در دیار مصر باستان (أو نتخذه ولدًا)
۱۱- خداوند ، با وارد ساختن یوسف(ع) به خانواده عزیز مصر ، راه قدرتمند شدن یوسف(ع) و نفوذ او در سرزمین مصر را فراهم کرد. (و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض) مراد از «الأرض» سرزمین مصر است. «تمکین» (مصدر مکّنّا) به معناى مکان دادن و نیز به معناى قدرت و سلطنت بخشیدن است. قید «فى الأرض» حکایت از آن دارد که: مراد از «مکّنّا» در آیه شریفه ، معناى دوم است.
۱۲- آسودگى و رفاه یوسف(ع) در خانه عزیز مصر (کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض)
۱۳- رفاه در زندگانى دنیا و برخوردار بودن از نفوذ و اقتدار ، از نعمتهاى الهى است. (کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض)
۱۴- ورود یوسف به خانه عزیز مصر، زمینه ساز تحقق یافتن وعده هاى الهى درباره او بود. (و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأویل الأحادیث) عبارت «لنعلّمه» عطف بر عبارتى مقدر است ; یعنى: مکّنّا لیوسف لنفعل کذا و لنعلّمه ... ; مراد از لنفعل کذا ، امورى است که خداوند در ابتداى داستان یوسف بیان کرد مانند «رأیتهم لى ساجدین» و «کذلک یجتبیک ربک ...».
۱۵- خداوند ، آموزگار یوسف در تفسیر و تحلیل حوادث و تعبیر رؤیاها (و لنعلّمه من تأویل الأحادیث)
۱۶- آموزش تحلیل رخدادها و تأویل رؤیاها ، هدف تقدیر الهى از کشاندن یوسف به خانه عزیز مصر (کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأویل الأحادیث) «لام» در «لنعلّمه» لام غایت است و بیانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.
۱۷- علم تعبیر خواب و دانش تحلیل حوادث ، از نعمتهاى خداوند است. (کذلک ... و لنعلّمه من تأویل الأحادیث)
۱۸- روند حوادث و رخدادهاى تاریخ ، به تدبیر و تقدیر خدا و در اختیار اوست. (و قال الذى اشتریه ... و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض)
۱۹- دانش یوسف(ع) به تعبیر و تأویل رؤیاها و تحلیل رخدادها ، دانشى مطلق و نامحدود نبود. (و لنعلّمه من تأویل الأحادیث) برداشت فوق، با توجه به «من» - که براى تبعیض است - استفاده مى شود. بنابراین «ولنعلّمه ...» ; یعنى: تا تحلیل بخشى از حوادث و تأویل برخى و یا نوعى از رؤیاها را به او یاد دهیم.
۲۰- دانش و تحلیل رخدادها و خبرها و تأویل رؤیاها ، دانشى گران قدر است. (و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأویل الأحادیث)
۲۱- خداوند ، بر انجام مشیّتها و خواستهایش تواناست. (والله غالب على أمره) ضمیر در «أمره» به «الله» باز مى گردد و مراد از امر خدا ، کارهایى است که اراده و مشیت خداوند به تحقق آنها ، تعلق گرفته است.
۲۲- هیچ چیز و هیچ کس ، توان جلوگیرى از اراده و خواست خداوند را ندارد. (والله غالب على أمره)
۲۳- حوادث و مراحل زندگانى یوسف(ع) ، به تدبیر و فرمان خداوند تحقق مى یافت. (و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض ... والله غالب على أمره) از مصداقهاى مورد نظر براى «أمره» - به قرینه «کذلک مکّنّا لیوسف» - تدبیر امور یوسف(ع) است. برخى برآنند که ضمیر در «أمره» به یوسف برمى گردد. بر این اساس جمله «والله غالب على أمره» (خداوند بر امور یوسف(ع) غلبه دارد و تدبیر امور او در اختیار خداست) در برداشت فوق صراحت بیشترى دارد.
۲۴- اکثریت مردم به جریان امور به تدبیر خدا و توان او بر انجام مشیّتهایش و ناتوانى همگان در برابر او ، ناآگاهند. (و الله غالب على أمره و لکنّ أکثر الناس لایعلمون)
موضوعات مرتبط
- اکثریت: جهل اکثریت ۲۴
- انسان: عجز انسان ها ۲۴
- تاریخ: منشأ تحولات تاریخ ۱۸
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۸; افعال خدا ۱۱; اوامر خدا ۲۳; تعالیم خدا ۱۵، ۱۶; حتمیت اراده خدا ۲۲; حتمیت مشیت خدا ۲۲; ربوبیت خدا ۲۳، ۲۴; زمینه تحقق اراده خدا ۱۴; قدرت خدا ۲۱، ۲۴; مشیت خدا ۲۱، ۲۴; مقدرات خدا ۱۶، ۱۸; نعمتهاى خدا ۱۳، ۱۷
- دانش: اهمیت دانش تحلیل حوادث ۲۰; اهمیت دانش تعبیر رؤیا ۲۰; دانش ارزشمند ۲۰
- زلیخا: زلیخا و یوسف(ع) ۷، ۸; عقیمى زلیخا ۹
- عزیزمصر: خواسته هاى عزیزمصر ۸; عزیزمصر هنگام خرید یوسف(ع) ۴; عزیزمصر و مقامات یوسف(ع) ۵; عزیزمصر و یوسف(ع) ۲، ۶، ۸; عقیمى عزیزمصر ۹; ملّیت عزیزمصر ۳
- فرزندخواندگى: تاریخ فرزندخواندگى۱۰; فرزندخواندگىدر دوران یوسف (ع)۱۰
- مصر باستان: فرزندخواندگى در مصر باستان ۱۰
- موجودات: عجز موجودات ۲۲
- نعمت: نعمت دانش تحلیل حوادث ۱۷; نعمت دانش تعبیر رؤیا ۱۷; نعمت رفاه ۱۳; نعمت قدرت ۱۳
- یوسف(ع): احترام یوسف(ع) ۸; خریدار یوسف(ع) ۲; دانش تحلیل حوادث یوسف(ع) ۱۵، ۱۶، ۱۹; دانش تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۱۵، ۱۶، ۱۹; رفاه یوسف(ع) ۱۲; زمینه اقتدار یوسف(ع) ۱۱; زمینه برگزیدگى یوسف(ع) ۱۴; زمینه حکومت یوسف(ع) ۱۱; فرزندخواندگى یوسف(ع) ۶، ۷; فروش یوسف(ع) ۱; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۴; محدوده علم یوسف(ع) ۱۹; مدبر یوسف(ع) ۲۳; معلم یوسف(ع) ۱۵، ۱۶; ملّیت خریدار یوسف(ع) ۳; یوسف(ع) در خانه عزیز مصر ۱۲، ۱۴، ۱۶; یوسف(ع) در مصر ۱، ۲، ۱۱
منابع