روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۴۰۳
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن ابيه عن بكر بن صالح عن القاسم بن يزيد عن ابي عمرو الزبيري عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۴۰۲ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۴۰۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۴۰۹
از ابى عمرو زبيرى، از امام صادق (ع)، گويد: به او گفتم: به من خبر ده از اينكه كفر در قرآن خدا عز و جل چند وجه دارد؟ فرمود: كفر در كتاب خدا بر پنج وجه است: كفر جحود، و جحود بر دو وجه است، و ديگر كفر به وسيله ترك آنچه خدا بدان فرمان داده، كفر برائت و كفر نعمت، اما كفر جحود همان انكار ربوبيّت است و آن قول كسانى است كه گويند: نه پروردگارى و نه بهشتى و نه دوزخى و آن قول دو دسته از زنادقه است كه به آنها دهرى مذهب گويند، و هم آنهايند كه گويند (۲۳ سوره جاثيه): «و هلاك نكند ما را جز دهر» و آن دينى است كه براى خود مقرر كردند از روى سليقه و پسند خويش بدون بررسى و تحقيق و كاوش در اطراف آنچه مىگويند و خدا (در باره آنان) فرمايد (۶ سوره بقره): «راستى آن كسانى كه كافرند براى آنها فرق ندارد كه بيمشان دهى يا بيمشان ندهى، ايمان نمىآورند» مقصود كفر نسبت به توحيد و شناسائى خدا تعالى است، اين يكى از دو وجوه كفر است. و وجه ديگرش: انكار با معرفت است و آن اين است كه منكر بداند حق است و با اين حال انكار كند، مطلب نزد او ثابت باشد و خدا عز و جل در اين باره فرموده است (۱۴ سوره نمل): «و آن را انكار كنند با اينكه در دل بدان يقين دارند، از روى ستمگرى و گردن كشى» و هم خدا عز و جل فرموده است (۸۹ سوره بقره): بودند (يهود مدينه) كه پيش از (هجرت پيغمبر به مدينه) در آرزوى پيروزى بر كفّار به سر مىبردند (به وسيله پيروى از پيغمبر خاتم ص) و چون آنچه را شناخته بودند نزد آنها آمد بدان كفر ورزيدند لعنت خدا بر كافران باد» اين است تفسير دو وجه جحود و انكار. وجه سوم از وجوه كفر، كفر به نعمت است و اين گفتار خدا تعالى است كه سليمان را حكايت مىكند (۴۰ سوره نمل): «اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه شكر گزارم يا ناسپاسى كنم، هر كه شكرگزارى كند همانا براى خود شكرگزارى كرده است و هر كه ناسپاسى كند راستى كه پروردگارم بىنياز و كريم است» و فرموده است (۷ سوره ابراهيم): اگر شكر كنيد هر آينه براى شما فزون كنيم (نعمت را) و اگر ناسپاسى كنيد راستى عذاب من سخت است سخت» و فرموده است (۱۵۲ سوره بقره): «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و مرا شكر كنيد و به من ناسپاسى نكنيد». وجه چهارم ترك آنچه خدا عز و جل بدان دستور داده است و آن مقصود است از قول خدا عز و جل (۸۴ سوره بقره): «و گاهى كه از شما پيمان گرفتيم خون همگنان خود را نريزيد و آنها را از خانه خون بيرون نكنيد سپس اعتراف كرديد و شما بر آن گواه شديد (۸۵) سپس هم شماها همگنان خودتان را كشتيد و گروهى آنها را از خانههاشان بيرون كرديد و به كينهورزى و دشمنى با آنها تظاهر و كمك كرديد و اگر آنها را اسير نزد شما آوردند فديه براى آنها مىدهيد و هم آن است كه بيرون كردن آنها از خانهشان بر شما حرام است آيا به بعضى از مقررات كتاب (تورات) مىگرويد و به بعضى كافر مىشويد، چيست سزاى هر كه از شماها اين كار را مىكند خدا» آنها را كافر دانسته به واسطه ترك آنچه خدا به آنها فرمان داده است، و نسبت ايمان بدانها داده ولى از آنها نپذيرفته است ايمانشان را، سودمند براى آنها در نزد خودش ندانسته و فرموده است: «پس نيست سزاى هر كدام شما كه چنين كند جز رسوائى در زندگانى دنيا و در روز رستاخيز دچار شود به سخت ترين عذاب و نيست خداوند غافل از آنچه شما مىكنيد». وجه پنجم از وجوه كفر، كفر برائت است و اين است قول خدا عز و جل كه حكايت مىكند از ابراهيم (ع) (۴ سوره ممتحنه): «ما به شما كافريم و ميان ما با شما دشمنى و بغض پديدار شده تا هرگز تا شما به خداى يگانه بگرويد» يعنى ما از شما بيزاريم، و خدا فرموده است در ذكر ابليس و بيزارى جستن او از دوستان خود از آدمىزاده در روز قيامت (۲۲ سوره ابراهيم): «راستى من كافر شدم بدان چه پيش از اين با من در آن شريك شديد» و خدا فرموده است (۲۵ سوره عنكبوت): «همانا شما در برابر خدا بتانى را به پرستش گرفتيد ميان خودتان در زندگى (چند روزه) دنيا سپس روز رستاخيز به همديگر كافر شويد و همديگر را لعنت كنيد» يعنى از همديگر بيزارى و دورى جوئيد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۰۲
ابو عمر و زبيرى گويد: بحضرت صادق عليه السّلام عرضكردم: مرا آگاه فرما باينكه كفر در كتاب خداى عز و جل (قرآن) بچند وجه است؟ فرمود: كفر در كتاب خدا بر پنج وجه است: كفر جحود (و انكار ربوبيت) و آن بر دو قسم است، و كفر بترك كردن آنچه خداوند بآن فرمان داده، و كفر برائت (و بيزارى جستن) و كفر نعمتها. اما كفر جحود
- پس همان انكار بربوبيت است، و آن گفتار كسى است كه ميگويد: نه پروردگارى است و نه بهشتى و نه دوزخى، و اينها دو دسته از زنديقان هستند كه بايشان دهريه گويند، و آنهايند كسانى كه گويند: «و هلاك نكند ما را جز دهر» (و خداوند گفتارشان را در قرآن مجيد در سوره جاثيه آيه ۲۴ حكايت كند) و آن دينى است كه براى خداى بسليقه و نظر خودشان ساختهاند، بدون اينكه بررسى و تحقيق و كاوشى در اطراف آنچه ميگويند بكنند، خداى عز و جل دنبال آن فرمايد: «نيستند جز اينكه پندار كنند» (يعنى پندارند) مطلب همان طور است كه آنها گويند، و نيز فرمايد: «همانا آنان كه كافرند يكسان است بر ايشان بترسانيشان يا نترسانيشان ايمان نياورند» (سوره بقره آيه ۶) يعنى بتوحيد خداوند (كافر شدند) پس اين يكى از وجوه كفر.
و اما وجه ديگر
- آن انكار با معرفت است، و آن اينست كه منكر با اينكه ميداند مطلب حق است انكار كند، و با اينكه مطلب نزد او ثابت شده، و خداى عز و جل در اين باره فرموده است: «و انكار كردند آنها را در حالى كه يقين بدانها داشت دلهاى ايشان، از روى ستمگرى و سركشى» (سوره نمل آيه ۱۴) و نيز خداى عز و جل فرموده است: «و بودند (يهود مدينه) كه از پيش (از آمدن پيغمبر (ص) پيروزى مىجستند بر آنان كه كفر ورزيدند، و چون آمد ايشان را آنچه شناخته بودند، بدان كافر شدند، پس لعنت خدا بر كافرين باد» (سوره بقره آيه ۸۹) اين بود تفسير دو وجه (كفر) جحود و انكار.
و وجه سوم- از وجوه كفر
- كفر بنعمت (يعنى كفران نعمت) است و اينست گفتار خداى تعالى كه از سليمان حكايت كند كه (فرمود): «اين از فضل پروردگارم باشد تا مرا بيازمايد كه آيا شكر ميكنم يا كفران ورزم، و آنكه شكر كند جز اين نيست كه براى خويشتن سپاسگزارد، و آنكه كفران كند همانا پروردگار من بىنياز و گرامى است» (سوره نمل آيه ۴۰) و نيز فرمايد: «اگر شكرگزاريد بيفزايم شما را و اگر كفر ورزيد همانا عذاب من سخت است» (سوره ابراهيم آيه ۷) و نيز فرمايد: «پس ياد كنيد مرا تا ياد كنم شما را و مرا شكر كنيد و كفر نورزيد» (سوره بقره آيه ۱۵۲).
و وجه چهارم- از وجوه كفر
- ترك آن چيز است كه خداى عز و جل بدان فرمان داده، و اينست گفتار خداى عز و جل «و هنگامى كه گرفتيم پيمان شما را كه نريزيد خونهاى خود را و بيرون نكنيد همديگر را از ديار خويش پس اقرار كرديد و شما بر آن گواه بوديد، سپس اينكه شمائيد كه ميكشيد همديگر را و بيرون ميكنيد گروهى را از خانههاشان پشتيبانى جوئيد بر ايشان بگناه و ستم و اگر با سيرى آنها را نزد شما آورند فديه از ايشان دهيد در حالى كه حرام است بر شما بيرون راندن ايشان آيا ايمان آوريد ببعضى از كتاب (تورات) و كافر شويد ببعضى از آن؟ چيست كيفر آنكه از شما اين كار را بكند؟» (سوره بقره آيه ۸۴- ۸۵) پس خداوند اينها را بسبب ترك آنچه باو فرمان داده كافر دانسته، و نسبت ايمان بآنها داده ولى از آنها نپذيرفته و آن ايمان نزد خداوند براى ايشان سودى ندهد، پس فرموده: «پس چيست كيفر آنكه از شما اين كار را بكند جز خوارى در زندگانى دنيا و روز رستاخيز برگردانده شود بسوى سخت ترين عذاب و خدا غافل نيست از آنچه شما ميكنيد».
وجه پنجم- از وجوه كفر
- كفر (بمعناى) بيزارى است، و اينست گفتار خداى عز و جل كه (در سوره ممتحنه آيه ۴) از حضرت ابراهيم عليه السّلام حكايت كند (بقوم خود فرمود): «ما كفر ورزيديم بشما و پديدار شد ميان ما و شما دشمنى و كينه براى هميشه تا آنگاه كه شما ايمان بخداى يگانه آوريد» يعنى ما از شما بيزاريم، و خداوند در آنجا كه (داستان) شيطان و بيزارى جستن او را از دوستانش از آدميزاده در قيامت ياد ميكند فرمايد: «من همانا كفر ورزيدم بدان چه مرا شريك گردانيديد از پيش» (سوره ابراهيم آيه ۲۲) و فرمايد: «جز اين نيست كه شما برگرفتيد بتانى را بجز خدا بدوستى ميان خويش در زندگانى دنيا پس روز قيامت كفر ورزد برخى از شما ببرخى و لعن كند برخى از شما برخى را» (سوره عنكبوت آيه ۲۵) يعنى بيزارى جويد برخى از شما از برخى.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۳۳
على بن ابراهيم، از پدرش، از بكر بن صالح، از قاسم بن بريد، از ابو عمرو زبيرى، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه گفت: به آن حضرت عرض كردم كه:مرا خبر ده از وجوه و اقسام كفر كه در كتاب خداى عز و جل مذكور است. فرمود كه: «كفر، در كتاب خداى عز و جل بر پنج وجه است؛ پس از جمله آنها، كفر جحود و انكار است، و آن بر دو وجه است. بعد از آن، كفرى است كه به واسطه ترك كردن آن چيزى است كه خدا به آن امر فرموده است، و كفر برائت و بيزارى، و كفر نعمتها. امّا كفر جحود و انكار، انكار ربوبيّت و پروردگارى است، كه بالمرّه خدا را انكار كند، و اين گفتار كسى است كه مىگويد: پروردگارى نيست و بهشتى نيست و دوزخى نيست. و اين گفتار، گفتار دو قسم از زندقيان است كه ايشان را دهريّه مىگويند «۱» و ايشان، آنانند كه مىگويند: «وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ» «۲»؛ يعنى: «وهلاك نمىكند ما را، مگر مرور روزگار «۳»». و اين دينى است كه ايشان به استحسانى از جانب خود، آن را از براى خويشتن وضع كردند و قرار دادند، بىآنكه بر دليل و حجّتى باشند، و آن را ثابت كرده باشند، و نه آنكه چيزى را از آنچه مىگويند، محقّق نموده باشند. خداى عز و جل فرموده است كه: «إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ» «۴»؛ يعنى: نيستند ايشان، مگر آنكه گمان مىكنند، كه باعث ايشان بر آن، محض پندار است». و حضرت فرمود: «گمان مىكنند كه اين امر چنان است كه ايشان مىگويند، و خدا فرموده است كه: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» «۵»؛ يعنى: به درستى كه آنان كه كافر شدهاند، يكسان است بر ايشان، كه آيا بترسانى ايشان را، يا نترسانى ايشان را (يعنى خواه بترسانى و خواه نترسانى)، كه ايشان ايمان نمىآورند». و حضرت فرمود: «يعنى به توحيد و يگانگى خداى عز و جل؛ پس اين، يكى از وجوه كفر است. و امّا وجه ديگر از كفرِ جحود و انكار، با [وجود] معرفت و شناسايى آن است كه انكاركننده انكار كند، با آنكه او مىداند كه آن را كه انكار كرده، حقّ است، كه در نزد او قرار و استقرار دارد. و به حقيقت كه خداى عز و جل فرموده است كه: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا» «۶»؛ يعنى: «و انكار كردند فرعون و قوم او به آنها (يعنى تكذيب كردند دلائل قدرت ما و براهين رسالت موسى عليه السلام را)، و نفسهاى ايشان، آنها را يقين داشت (يعنى مبيّن مىدانستند كه آنها از نزد خدا است و سحر نيست)، و به زبان، تكذيب آنها مىكردند از روى ستمكارى، و ترفّع و بلندى و سركشى از ايمان». و خدا فرموده است كه: «وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ» «۷»؛ يعنى: ربودند يهودان، پيش از فرود آمدن قرآن، كه در وقت درماندگى، طلب فتح و نصرت مىكردند به __________________________________________________
(۱). يعنى كسانى كه منسوباند به سوى دهر و روزگار؛ چه ايشان، همه حوادث و وقايع را به روزگار نسبت مىدهند. و در قاموس مذكور است كه: دهرى- به فتح دال و به ضمّ آن-، آن است كه قائل باشد به بقاى دهر. (مترجم) (۲). جاثيه، ۲۴. (۳). يعنى گردش شب و روز و گذشتن روزگار، در هلاك نفس ما تأثير مىكند، نه آنكه ملك الموت، قبض روح ما مىكند به فرمان خدا. (مترجم) (۴). جاثيه، ۲۴. (۵). بقره، ۶. (۶). نمل، ۱۴. (۷). بقره، ۸۹.
آن، و به كسى كه اين قرآن بر او فرود آيد، بر آنان كه كافر شدهاند. پس آن هنگام كه آمد ايشان را آنچه شناخته بودند، كافر شدند به آن. پس لعنت خدا و دورى از رحمت او بر كافران، كه به علم خود كار نكردند، و عناد و جحود ورزيدند». و حضرت فرمود: «پس اين، تفسير و بيان دو وجه جحود و انكار است. و وجه سيم از كفر، كفر نعمت است. و آن قول خداى عز و جل است كه گفتار سليمان را حكايت مىفرمايد كه: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ» «۱»؛ يعنى: «اين استقرار و قرار گرفتن تخت بلقيس در نزد من، در مدّت چشم زدن من، از محض فضل پروردگار من است، تا بيازمايد مرا، كه آيا شكرگزارى مىكنم و آن را از محض فضل او مىدانم، يا ناسپاسى مىكنم بر آن (به اينكه خود را در آن مدخليّت مىدهم، يا در اداى شكر آن كوتاهى مىكنم). و هر كه سپاسدارى كند نعمت خدا را، پس جز اين نيست كه سپاسدارى مىنمايد از براى خود (چه شكر، باعث دوام نعمت و موجب زيادتى آن است). و هر كه كفران ورزد، پس به درستى كه پروردگار من بىنيازى است صاحب كرم (كه به شكرگزارى بندگان احتياج ندارد، و بر مستخفّان، با وجود كفران، بناى لطف و كرم دارد). و فرموده است كه: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ» «۲»- كه ترجمه آن گذشت، مگر آخر آن، كه ترجمه آن، اين است كه-: «و هر آينه اگر كافر شويد، به درستى كه عذاب و نكال من بسيار سخت است». و فرموده است كه: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ» «۳»؛ يعنى: «پس ياد كنيد مرا به طاعت و عبادت، تا ياد كنم شما را به ثواب و مغفرت. و شكرگزارى كنيد مرا به آن نعمتها كه بر شما انعام كردهام در دنيا و آخرت، و ناسپاسى مكنيد مرا به انكار نعمت و معصيت». و وجه چهارم از كفر، ترك كردن آن چيزى است كه خداى عز و جل به آن امر فرموده، و آن قول خداى عز و جل است كه: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ* ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ» «۴»؛ يعنى: و نيز ياد كنيد، اى بنىاسرائيل! __________________________________________________
(۱). نمل، ۴۰. (۲). ابراهيم، ۷. (۳). بقره، ۱۵۲. (۴). بقره، ۸۴ و ۸۵.
وقتى را كه فرا گرفتيم پيمان را از شما (يعنى از آباء و اجداد شما)، و بر ايشان اين عهد بستيم كه مريزيد خونهاى خود را (يعنى خويشان و همدينان خود را)، و پيروى مكنيد نفسهاى خود را (يعنى آنها را كه به منزله جانهاى شمايند)، از خانهها و منزلهاى خويش؛ پس اقرار كرديد و اين عهد را قبول نموديد، و حال آنكه شما گواهى مىدهيد بر اين معنى. بعد از آن، شما آن گروهيد كه مىكشيد نفسهاى خود را، و بيرون مىكنيد گروهى را از خويش، از خانهها و منزلهاى ايشان، در حالى كه پشت به پشت هم مىدهيد، و يكديگر را يارى و هوادارى مىكنيد بر ايشان، و در بيرون كردن ايشان به گناه و ستمكارى و افزونطلبى. و اگر بيايند شما را در حالتى كه اسيران باشند، فديه مىدهيد ايشان را، و ايشان را باز مىخريد، و حال آنكه آن؛ يعنى بيرون كردن ايشان، حرام گردانيده شده است بر شما. آيا، پس مىگرويد به پارهاى از كتاب تورات، و كافر مىشويد به پارهاى ديگر؟». و حضرت فرمود كه: «پس كفر ايشان، به واسطه ترك كردن آن چيزى است كه خداى عز و جل ايشان را به آن امر فرموده. (و احتمال دارد كه معنى اين باشد كه: پس خدا به اين واسطه، ايشان را نسبت به كفر داده)، و ايشان را به سوى ايمان نسبت داده، و آن را از ايشان قبول نفرموده، و ايشان را در نزد آن جناب نفع نبخشيده، پس فرموده است كه: «فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» «۱». «پس نيست مكافات و سزاى كسانى كه اين را مىكنند از شما، مگر رسوايى و خوارى در زندگانى دنيا، و در روز قيامت برگردانيده مىشوند به سوى سختترين عذاب، و خدا غافل و بىخبر نيست از آنچه مىكنند». و وجه پنجم از كفر، كفر برائت و بيزارى است، و آن قول خداى عز و جل است كه گفتار ابراهيم عليه السلام را حكايت مىفرمايد كه: «كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ» «۲»؛ يعنى: كافر شديم به شما، (حضرت فرمود: يعنى بيزارى جستيم از شما)، و ظاهر و آشكار شد در ميانه ما و ميانه شما، دشمنى در دل و دشمنى به دست (از زدن و كشتن) هميشه، تا آنكه ايمان آوريد به خدا، در حالى كه تنها است و شريكى ندارد». «۳» __________________________________________________
(۱). بقره، ۸۵. (۲). ممتحنه، ۴. (۳). و حاصل مراد آنكه، سبب عداوت و بغض ميان ما نيست، مگر نگرويدن شما؛ پس مادامى كه آن باقى باشد، ايننيز باقى است. (مترجم)
و حضرت فرمود كه: «خدا فرموده است، در حالتى كه شيطان و بيزارى جستن او را از دوستان خويش از آدميان، در روزقيامت ذكر مىفرمايد، كه: «إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» «۱»؛ يعنى: «به درستى كه من كافر شدم به آنچه مرا شريك گردانيديد پيش از اين در دنيا». و فرموده است كه: «إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» «۲»؛ يعنى: جز اين نيست كه فرا گرفتيد از غير خدا بتانى چند را به خدايى، براى دوستى ميان شما در زندگانى دنيا. پس در روز قيامت، كافر شود بعضى از شما به بعضى ديگر». و حضرت فرمود كه: «يعنى بعضى از شما از بعضى بيزارى جويد» (و لعنت كند بعضى از شما بعضى ديگر را). __________________________________________________
(۱). ابراهيم، ۲۲. (۲). عنكبوت، ۲۵.