الكهف ٤٥
کپی متن آیه |
---|
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَ کَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِ شَيْءٍ مُقْتَدِراً |
ترجمه
الكهف ٤٤ | آیه ٤٥ | الكهف ٤٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«السَّمَآءِ»: سوی بالا. مراد ابر آسمان است (نگا: نور / ، واقعه / ). «إخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الأرْضِ»: گیاهان زمین به سبب آن، تنگ یکدیگر روئیدند. گیاهان آمیزه آب آن میگردند، یعنی آن را میمکند. «هَشِیماً»: گیاه خشک و پرپر. فَعیل به معنی مَفعول است. «تَذْرُو»: میبرد و پخش و پراکنده میکند. از ماده (ذرو) (نگا: ذاریات / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا... (۱۱) إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا... (۱۰) أَ لَمْ تَرَ أَنَ اللَّهَ أَنْزَلَ... (۴) اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا... (۵) أَ لَمْ تَرَ أَنَ اللَّهَ أَنْزَلَ... (۴)
تفسیر
- آيات ۳۲ - ۴۶ سوره كهف
- مَثَلى بيانگر حال دنيا طلبان، كه به مالكيت كاذب خود، دل بسته اند
- فخرفروشى و تكبّر ثروتمند غافل، در برابر رفيق مؤمن خود
- دلبستگی فطری آدمى، به چيزى كه آن را ماندگار مى پندارد
- توانگر غافل از خدا، خود را شايسته برخوردارى و تنعّم مى داند، حتى در قيامت!
- توضيح جواب رفيق مؤمن آن مرد توانگر مغرور، به او
- وجه اين كه مرد فقير در جمله: «أكَفَرتَ بِالَّذِى خَلَقَك»، رفيق توانگر خود را كافر خواند
- زمام همۀ امور، به دست خدا است
- معناى اين كه فرمود: «ثواب خداوند، از همه بهتر است»
- مَثَلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا و زينت هاى فانی آن
- مراد از «باقيات صالحات»، در آيه شريفه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً «45»
و (اى پيامبر!) براى آنان زندگى دنيا را مثَل بزن كه (در ناپايدارى) همچون آبى است كه از آسمان فرو فرستاديم، پس گياه زمين به وسيلهى آن (چنان رشد كند وانبوه شود كه) در هم فرو رود، پس ناگهان خشك شود، آن چنان كه بادها پراكندهاش كنند و خداوند بر هر چيزى تواناست.
نکته ها
در آيه، سخن از رويش وسرسبزى زمين وفرارسيدن قهر الهى وسوختن و خاكستر شدن آنهاست، تا درس عبرتى براى مردمانمغرور وغافل از خدا باشد. «1»
آرى، دنيا همچون گياه بىريشهاى است كه با اندك بارانى سبز و با اندك بادى خشك مىشود، البتّه آنچه باقى مىماند، عمل انسان است. چنانچه در ديوان منسوب به اميرالمؤمنين عليه السلام مىخوانيم:
يا مَن بدنياه اشتَغل
قد غَرّه طُول الأمل
«1». نظير اين آيه در آيهى 24 سورهى يونس با تفصيل بيشتر و آيه 20 سورهى حديد آمده است.
جلد 5 - صفحه 178
پیام ها
1- پيامبر خدا براى بيان حقايق و هدايت مردم، مأمور به استفاده از تمثيل است.
«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا»
2- يكى از اصول تربيت و تبليغ، استفاده از مثلهاى قابل فهم عموم و طبيعى مىباشد. وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ ... كَماءٍ أَنْزَلْناهُ ...
3- هر بهارى را خزانى و هر وصالى را فراقى است. نَباتُ ... هَشِيماً
4- به جلوههاى زودگذر دنيا دلخوش و مغرور نشويم و به آيندهى پايدار بينديشيم. «فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً (45)
بعد از آن پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را امر فرمايد به بيان مثل براى تزهيد از دنيا و ترغيب در آخرت:
وَ اضْرِبْ لَهُمْ: و بيان كن براى مردمان. مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا: مثل زندگى دنيا را در زينت و سرعت زوال آن. كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ: مانند آبى است كه نازل فرمائيم آن را از آسمان، يا از ابر، فَاخْتَلَطَ بِهِ: پس بياميخت به سبب آن باران، نَباتُ الْأَرْضِ: گياه رسته از زمين، يعنى گياههاى زمين به جهت سيرابى در هم پيچيده و از غايت زيادى و پرپشتى بر سر يكديگر افتاده، يا آن گياه به آب آميخته شد به اين معنى كه آب در جميع اجزاى آن درآمد و آن را با طراوت و نضارت نمود، و بعد از آنكه آن گياه به سبب باران در هم پيچيده و با طراوت و نضارت گرديد. فَأَصْبَحَ هَشِيماً: پس بامداد كرد، يعنى روز ديگر گشت آن گياه تازه و زيبا خشك گشته و در هم شكسته به مثابهاى كه از غايت خشكى و شكستگى، تَذْرُوهُ الرِّياحُ: پراكنده مىگردانند آن را بادها و از بيخ بركنند و به هر طرفى مىبرند. وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً: و هست خداوند بر همه چيز از ايجاد و افناء، توانا.
«1» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 469.
جلد 8 - صفحه 62
بيان تشبيه: حق تعالى در اين آيه شريفه تشبيه فرموده زندگانى دنيا را به گياهى كه به سبب باران سبز شود و ببالد و به كمال نموّ رسد، و وقت آن درآيد كه از آن نفع يابند، ناگاه آب از او منقطع گردد و خشك و بىفايده بماند.
همچنين آدمى در دنيا خوش برآيد و با طراوت و عيش و عشرت و جوانى و كامرانى رسد و مال بسيار و فرزندان بىشمار و خدم و حشم بسيار فراهم آورد و مرادها حاصل؛ خواهد كه كامياب شود، ناگهان نعمت او مبدّل به نقمت، و مكنت او به نكبت، و صحّت او به مرض، و جوانى او به پيرى، و عيش او منغّص، و جميع احوال او منعكس گردد. در اين اثناء دوره عمرش به پايان رسيده، مقتضى اجل درآيد، و نهال او را باد صرصر مرگ، خشك، و از پاى بدر آرد، و تمام خرمنهاى آرزوى او را به باد نيستى دهد.
امير المؤمنين عليه السلام در ذيل خطبهاى، اين آيه را تلاوت و بعد فرمايد:
نباشد مردى از دنيا در سرورى، مگر آنكه در عقب درآيد او را بعد از آن خوشى اشك اندوهى. و ملاقات نكند دنيا مردى را از خوشى خود به اقبالى، مگر آنكه عطا كند او را از شدّت و بدى خود به ادبارى. و نبارد در دنيا باران وسعت و سلامتى، مگر آنكه ببارد بر او بلائى. و سزاوار است هر گاه صبح كند دنيا براى شخص در حالى كه ياور او باشد، از اينكه شب كند در حالى كه دنيا دشمن او باشد. و اگر طرفى از دنيا خوشگوار و شيرين باشد، طرف ديگر آن تلخ سازنده و هلاك آورنده باشد.
عبرت: امالى صدوق (رحمه اللّه) حضرت صادق عليه السلام فرمايد كه: داود عليه السلام بيرون رفت روزى و «زبور» مىخواند، هر گاه زبور خواندى باقى نماندى كوهى و نه سنگى و نه پرنده و درندهاى مگر آنكه جواب دادى او را.
مىگذشت تا رسيد به كوهى، و بر آن پيغمبر عابدى بود حزقيل. چون شنيد زمزمه كوه و صداى پرنده و درندگان را، دانست حضرت داود باشد. داود عليه السلام اذن خواست بالا رود، اذن نداد، پس داود عليه السلام گريست، خداوند وحى فرمود اى حزقيل: عيب مكن داود را و از من عافيت خواه.
حزقيل دست داود عليه السلام را گرفته بالا برد. داود عليه السلام پرسيد: آيا هرگز قصد گناه نمودى؟ گفت: نه. پرسيد: عجب از عبادت پيدا كردى؟
جلد 8 - صفحه 63
گفت: نه. پرسيد: آيا اتكال و ميل به شهوات و لذات دنيا نمائى؟ گفت: بلى، بسا عارض شود به قلب من. پرسيد: چه مىكنى؟ حزقيل گفت: داخل اين شعب شوم و عبرت يابم. داود عليه السلام داخل شد ديد تختى از آهن، بر آن تخت كلّه كهنه و استخوانهاى پوسيده و لوحى از آهن نوشته: من «اروى بن شلم» هزار سال پادشاهى كردم، و هزار شهر بنا و هزار دختر باكره نكاح نمودم، چون عمرم به آخر رسيد، خاك فرش من شد، و سنگ مخدّه من، و كرم و عقربها همسايه من، پس هر كه مرا بيند، بايد كه مغرور نشود به دنيا، پس عاقل نبايد به زندگانى دنيا دلبستگى پيدا كند «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً (45) الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً (46) وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (47) وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً (48) وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً (49)
ترجمه
و بياور براى آنها مثل زندگانى دنيا را مانند آبيكه نازل نموديم آنرا از آسمان پس آميخته شد بيكديگر بسبب آن، رستنى زمين پس گرديد در هم شكسته كه پراكنده كند آنرا بادها و بوده است خدا بر همه چيزى توانا
مال و پسران آرايش زندگانى دنيا است و ماندنيهاى شايسته بهتر است نزد پروردگارت از جهت پاداش و بهتر است از راه اميد
و روز كه روان سازيم كوهها را و به بينى زمين را ظاهر شده و جمع نمائيم آنها را پس فرو گذار ننمائيم از آنها احديرا
و عرضه داشته شوند بر پروردگارت صف كشيده گوئيم بتحقيق آمديد نزد ما چنانچه آفريديم شما را اوّل بار آرى گمان كرديد كه هرگز قرار نميدهيم براى شما وعده گاهى
و نهاده شود نوشته پس مىبينى گناهكاران را ترسندگان از آنچه در آنست و ميگويند اى واى بر ما چه اهميّتى است براى اين نوشته واگذار نميكند گناه كوچك و نه بزرگ را مگر آنكه بشمار آورده آنرا و بيابند آنچه را بجا آوردند در حضور خود و ستم نميكند پروردگار تو احديرا.
تفسير
- خداوند متعال تشبيه فرموده حال زندگانى دنيا را در حسن و جمال و سرعت زوال بحال روئيدنيهاى زمين بعد از نزول باران كه روزى چند بر صفا و جلاء آنها افزوده شود و شاخ و برگشان رشد و نموّ كند بطورى كه بهم پيچيده و
جلد 3 صفحه 429
با يكديگر آميخته گردد پس در هم شكسته و از يكديگر گسسته و خشك و خرد شود بطوريكه بادها آنها را از زمين كنده و باطراف پراكنده نمايند و اين دلالت دارد بر آنكه خداوند قادر است بر هر امرى از اعطاء وجود و جمال و جلال و كمال و اخذ آنها از صاحبانشان و افناء و تفريق و اضمحلال آنان و از بهترين امتعه دنيوى مال و اولاد ذكور است كه زينت و آرايش زندگانى دنيا است ولى چون باقى و برقرار نميماند باز اعمال صالحه كه آثار و ثمرات آن هميشه از خزانه غيب الهى عائد بصاحبش ميشود بهتر است نزد خداوند كه پاداش عمل مؤمن و متعلّق آرزوى او باشد و ظاهرا شامل ميشود هر عمل خيرى را اعمّ از عبادت و اطاعت و احسان بخلق خصوصا اگر دوام و ثباتى در دنيا داشته باشد و نفع آن بعد از او هم عائد به بندگان خدا شود ولى در روايات ائمه اطهار بمطلق نماز و نمازهاى پنجگانه و نماز شب و دوستى اهل بيت و تسبيحات اربعه و ثمره آن كه بعدد هر تسبيحه ده درخت بهشتى از انواع ميوجات است تفسير شده و ظاهرا بيان مصاديق خفيّه و جليّه آنرا فرمودهاند و بمناسبت ذكر بقاء ثمرات اخروى بيان فرموده بعضى از اوضاع و احوال قيامت را باين تقريب كه ياد كن اى پيغمبر روزى را كه سير ميدهيم ما كوهها را در جوّ هوا و گردانيم آنها را ذرات پراكنده در آن و مىبينى تو زمين زير كوهها را كه ظاهر و هويدا شده و بعضى تسيّر بصيغه مجهول مؤنّث و رفع جبال قرائت نمودهاند يعنى روزى را كه سير داده ميشود كوهها و در آنروز جمع ميكنيم خلق اولين و آخرين را براى وقوف در پيشگاه الهى و رسيدگى بحساب آنها و هيچ يك از آنها را فرو گذار نخواهيم نمود و همگى در آن فضاى پهناور بر پروردگار تو عرضه داشته شوند در حاليكه ايستاده وصف كشيده باشند بطوريكه هيچ كس حاجب ديگرى نباشد و در احتجاج از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در آنروز يكصد و بيست هزار صف تشكيل ميشود در پهناى زمين پس خطاب از مصدر جلال صادر شود كه ديديد همان نحوى كه برهنه و بىمال و اولاد شما را در دنيا آورديم امروز در پيشگاه ما حاضر شديد چنانچه در سوره انعام گذشت و خطاب خصوصى بكفّار شود كه آرى شما بوديد كه در دنيا منكر معاد بوديد و گمان ميكرديد كه ما براى شما موعدى قرار ندادهايم كه در آنروز
جلد 3 صفحه 430
بوعده خود وفا كنيم لذا پيغمبران ما را تكذيب ميكرديد و در آنحال نامههاى اعمال بندگان در برابرشان گشوده شود و مىبينى تو گناهكاران را خائف و ترسان از گناهان خودشان كه در نامه آنها ثبت شده و ميگويند از روى تعجّب و حسرت و ندامت اى واى بر ما چه قدر مهمّ است اين نامه كه هيچ گناه كوچك و بزرگى را فرو گذار ننموده و واقع نشده امرى مگر آنكه در آن ثبت و ضبط شده و بيابند مردم آنچه را كه بجا آوردهاند از كار خوب و بد در برابر خودشان حاضر و مشهود و مشاهد و نوشته در نامه اعمالشان و خداوند بكسى ظلم نميكند كه از ثواب او كم كند يا بر عقاب او بيفزايد و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون روز قيامت شود نامه اعمال انسان را بدست او دهند و گويند بخوان پس او ميخواند آنچه را نوشته شده در آن و متذكّر ميشود تمام افعال و اقوال و حركات خود را مانند آنكه الآن بجا آورده و براى اين است كه ميگويد يا ويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصيها ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اضرِب لَهُم مَثَلَ الحَياةِ الدُّنيا كَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ فَاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الأَرضِ فَأَصبَحَ هَشِيماً تَذرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللّهُ عَلي كُلِّ شَيءٍ مُقتَدِراً (45)
و بزن از براي اينکه متكبّرين و متموّلين و كفّار و مشركين مثل حيات دنيوي را مثل آبي است که ما نازل كنيم او را از طرف بالا، پس آميخته شود بآن گياه هاي زمين. پس صبح ميكند خشك و در هم شكسته پراكنده ميكند آنها را بادها و هست خداوند بر هر چيز مقتدر.
توضيح كلام: اينكه در بيابانها که وسيله آب از نهر و چشمه و چاه نيست و زمين خشك و ساده است موقعي که باران ميبارد گياههاي خود روي در آنها ميرويد و زمين سبز و خرّم ميشود، پس از آن باران قطع شود بفاصله كمي زمين خشك ميشود و اينکه علفها چون ريشه ثابتي ندارد و آب بآنها نميرسد خشك ميشود و بتوسط بادها پراكنده بيابان ميشود خداوند حيات دنيوي را تشبيه باين گياهها فرمود چهار صباحي تر و تازه و خرّم ميشود، سپس رو بنكس ميگذارد تا اجل ميرسد خشك ميشود، پس از آن خاك ميشود چون ريشه ثابت ندارد، مثل
جلد 12 - صفحه 361
حيات اخروي نيست که ابد الآبادتر و تازه نه نكس دارد و نه خشك ميشود و نه پراكنده لذا ميفرمايد:
وَ اضرِب لَهُم مرجع ضمير هم، كساني هستند که مغرور بدنيا شدند و علاقهمند به مال و جاه و رياست آن شدند يا من بدنيا اشتغل- قد غرّه طول- الأمل- و الموت يأتي بغتة- و القبر صندوق العمل مَثَلَ الحَياةِ الدُّنيا که تمام لذائذ و نعم آن مخلوط و مقرون بهزار گونه بلا و مصيبة است
دار بالبلاء محفوفة و بالغدر موصوفة
دار محنة و بلية كَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ ماء، آن ماء الحيوة است که آن بآن افاضه ميشود مثل باران که قطره قطره نازل ميشود فَاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الأَرضِ نبات روح مال و بنون و عشيره و قبيله و رياست و غلبه است فَأَصبَحَ هَشِيماً که اجل رسيد تمام آنچه داشت پراكنده صحراي دنيا شده مالش رياستش نصيب ديگران شد تَذرُوهُ الرِّياحُ تمام را باد برد و بهر گوشهاي انداخت وَ كانَ اللّهُ عَلي كُلِّ شَيءٍ مُقتَدِراً قدرة توانايي است، اقتدار تسلط و غلبه است، تمام تحت سلطه او هستند، تمام اينها عاريه است، يك روز ميدهد و يك روز پس ميگيرد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 45)- آغاز و پایان زندگی دنیا در یک تابلو زنده: در آیات گذشته سخن از ناپایداری نعمتهای جهان ماده بود، و از آنجا که درک این واقعیت برای یک عمر طولانی به مدت شصت یا هشتاد سال برای افراد عادی کار آسانی نیست، قرآن در ضمن یک مثال بسیار زنده و گویا این صحنه را کاملا مجسم میکند، تا غافلان مغرور با مشاهده آن- که در عمرشان بارها و بارها تکرار شده و میشود- از این غرور و غفلت بیدار شوند، میگوید: ای پیامبر! «زندگی دنیا را برای آنان به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو میفرستیم» (وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ).
این قطرههای حیات بخش بر کوه و صحرا میریزد «و به وسیله آن گیاهان زمین (سر سبز میشود و) در هم فرو میرود» (فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ).
پوست سخت و پر مقاومت دانه در برابر نرمش باران نرم میشود، و به جوانه گیاه اجازه عبور میدهد، سر انجام جوانه نو رس از دل خاک سر بر میدارد. آفتاب
ج3، ص46
میدرخشد نسیم میوزد، مواد غذایی زمین کمک میکند، و این جوانه نو رس با نیرو گرفتن از همه این عوامل حیات به رشد و نموّ خود ادامه میدهند آن چنانکه بعد از مدت کوتاهی گیاهان زمین سر بر سر هم میگذارند و در هم فرو میروند.
صفحه کوه و صحرا یک پارچه جنبش و حیات میشود، شکوفهها و گلها و میوهها یکی بعد از دیگری زینت بخش شاخهها میشوند، گویی همه میخندند، فریاد شادی میکشند، به وجد و رقص در آمدهاند.
ولی این صحنه دلانگیز دیری نمیپاید، بادهای خزان شروع میشود و گرد و غبار مرگ بر سر آنها میپاشد هوا به سردی میگراید، آبها کم میشود «و بعد از مدتی (آن گیاه خرم و سرسبز) میخشکد» (فَأَصْبَحَ هَشِیماً).
آن برگهایی که در فصل بهار آن چنان شاخهها را چسبیده بودند که قدرت هیچ توفانی نمیتوانست آنها را جدا کند آن قدر سست و بیجان میشوند که «بادها آن را به هر سو پراکنده میکند» (تَذْرُوهُ الرِّیاحُ).
«آری خداوند بر هر چیزی توانا بوده و هست» (وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً).
نکات آیه
۱- پیامبر، وظیفه دار استفاده از تمثیل براى بیان حقیقت زندگى دنیا و ناپایدارى آن است. ( و اضرب لهم مثل الحیوة الدنیا)
۲- بهره بردن از تمثیل در تبلیغ و محسوس ساختن مفاهیم ارزشى براى توده ها، از روش هاى مورد استفاده قرآن است. ( واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا کماء)
۳- آسمان (ابر)، منبع تولید آب براى زمین است. ( کماء أنزلنه من السماء)
۴- باران، از عناصر اصلى حیات گیاهى در زمین است. ( کماء أنزلنه من السماء فاختلط به نبات الأرض) چنان چه «باء» در «فاختلط به» براى تعدیه باشد، جمله «فاختلط به نبات الأرض» معنایى مبالغه آمیز خواهد داشت; یعنى، نقش آب، به قدرى برجسته است که باید گفت گیاه زمین، با آب، مخلوط شده است.
۵- عوامل و اسباب طبیعى، تحت اراده خدا است. ( کماء أنزلنه من السماء)
۶- زندگانى دنیا، مانند بارانى است که موجب رویش انبوه گیاهان زمین شده، ولى به زودى خُرد و خاشاک گشته و با هر نسیم، پراکنده مى گردد. ( واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا کماء أنزلنه من السماء ... هشیمًا تذوره الریح) «هشیم» یعنى، گیاه خشکى که خرد شده است و «ذروه» مصدر «تذروه» یعنى، پراکنده و متفرق ساختن، همراه با برانگیختن. «تذروه» یعنى، بادها، آن را پراکنده و متفرق مى سازند. جمله «فاختلط به نبات الأرض» - در صورتى که «باء» براى استعانت باشد - یعنى، به سبب باران، گیاهان، درهم فرو رفته و انبوهى از ریشه ها و ساقه ها و شاخه هاى تودر تو را تشکیل مى دهند.
۷- رشد انبوه گیاهان با نزول باران و زوال سریع آن با خزان، نمودى از سرخوشى هاى ناپایدار زندگى دنیا است. ( الحیوة الدنیا کما أنزلنه من السماء فاختلط به نبات الأرض فأصبح هشیمًا تذروه الریح)
۸- توجه به سرعت زوال زندگى دنیا، مایه هشدار و عبرت رفاه مندان و دنیاطلبان است. ( واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا کماء أنزلنه ... تذروه الریح) با توجه به ارتباط آیه با آیات قبل که در زمینه نشان دادن اندیشه هاى رفاه مندان مغرور و فرجام آنان بود، نکته بالا فهمیده مى شود.
۹- حیات دنیا و مادیات زندگى، مانند خاشاکى در مسیر باد است. ( مثل الحیوة الدنیا ... فأصبح هشیمًا تذروه الریح)
۱۰- تأمل در جهان طبیعت، زمینه اى براى درک ویژگى هاى حیات موجودات است. ( واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا کماء أنزلنه من السماء)
۱۱- در متن جهان محسوس و عالم طبیعت، براى پى بردن به رازهاى هستى و عوالم ناشناخته آن، نشانه هایى وجود دارد. ( مثل الحیوة الدنیا کماء أنزلنه ... فأصبح هشیمًا تذروه الریح) درک حقایقى مانند مرگ و حیات و ماهیت آن ها، از آن رو که بسیارى از ابعاد آن براى بشر محسوس نیست، دشوار و نیازمند ارائه رهنمودهاى محسوس است. خداوند، با رویاندن و میراند گیاهان عالم طبیعت را حاوى چنین رهنمودهایى قرار داده است.
۱۲- زندگى دنیا، غیرقابل اتّکا و همواره در معرض حوادث است. ( کماء أنزلنه من السماء ... فأصبح هشیمًا تذروه الریح)
۱۳- خداوند، داراى اقتدار و سلطه کامل و زوال ناپذیر، بر هر کار و هر چیز است. ( و کان اللّه على کلّ شىء مقتدرًا) «مقتدر» و «قدیر» در باره خداى تعالى به یک معنا است (مفردات راغب).
۱۴- پدیدار شدن حیات بر روى زمین، جلوه اى از قدرت لایزال خداوند است. ( واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا ... و کان اللّه على کلّ شىء مقتدرًا)
۱۵- تحوّلات هستى و زوال حیات دنیا، جلوه اى از قدرت مطلقه خداوند است. ( مثل الحیوة الدنیا کماء أنزلنه ... تذروه الریح و کان اللّه على کلّ شىء مقتدرًا)
موضوعات مرتبط
- آب: منابع آب ۳
- آفرینش: آثار مطالعه آفرینش ۱۰; تحولات آفرینش ۱۵; زمینه شناخت رازهاى آفرینش ۱۱
- ابرها: نقش ابرها ۳
- باران: فواید باران ۴، ۷
- تشبیهات قرآن: تشبیه به محسوسات ۲
- حقایق: روش تبیین حقایق ۱
- خدا: اختصاصات خدا ۱۳; جاودانگى حاکمیت خدا ۱۳; جاودانگى قدرت خدا ۱۳، ۱۴; حاکمیت اراده خدا ۵; نشانه هاى قدرت خدا ۱۴
- دنیا: ناپایدارى دنیا ۱; ویژگیهاى دنیا ۷
- دنیاطلبان: عبرت دنیاطلبان ۸
- ذکر: آثار ذکر ۸; ذکر ناپایدارى زندگى دنیوى ۸
- زندگى: خلقت زندگى دنیوى ۱۴; ناپایدارى زندگى دنیوى ۷، ۸، ۱۲، ۱۵; ویژگیهاى زندگى دنیوى ۷
- عبرت: عوامل عبرت ۸
- عوامل طبیعى: تسخیر عوامل طبیعى ۵
- قرآن: روش تعالیم قرآن ۲; فواید قرآن ۲; مثالهاى قرآن ۶، ۹
- گیاهان: خزان گیاهان ۷; رویش گیاهان ۷; عوامل رویش گیاهان ۴
- مثال: فواید مثال ۱
- مثالهاى قرآن: تمثیل به غبار ۹; مَثَل زندگى دنیوى ۱، ۶، ۹
- محمد(ص): مسؤولیت محمد(ص) ۱
- مرفهان: عبرت مرفهان ۸
- موجودات: زمینه درک حیات موجودات ۱۰
منابع