البقرة ١٣٦
کپی متن آیه |
---|
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتِيَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ |
ترجمه
البقرة ١٣٥ | آیه ١٣٦ | البقرة ١٣٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَسْبَاطِ»: جمع سِبط، نوادگان. قبائل. در اینجا مراد از اسباط، قبائل دوازدهگانه بنیاسرائیل است که از نژاد یعقوب بودند (نگا: اعراف / . «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ»: میان هیچ یک از آنان در این که پیغمبر بودهاند، فرقی نمیگذاریم. جمله، حال برای ضمیر (نَا) در فعل (آمَنَّا) است. «لَهُ»: مرجع ضمیر (ه) واژه (الله) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ... (۳)
فَلَمَّا أَحَسَ عِيسَى مِنْهُمُ... (۳) إِنَ الَّذِينَ يَکْفُرُونَ... (۴) أُولٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقّاً... (۰) وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا... (۵) صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ... (۰) لَقَدْ کَانَ فِي يُوسُفَ وَ... (۰)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«136» قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
«1». تفسير برهان.
جلد 1 - صفحه 211
(اى مسلمانان!) بگوييد: ما به خدا ايمان آوردهايم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (كه پيامبرانى از نوادگان يعقوبند) و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر از طرف پروردگارشان نازل شده است، (ايمان آوردهايم. و) ما بين هيچ يك از آنها جدايى قائل نيستيم (وميان آنان فرق نمىگذاريم و) در برابر خداوند تسليم هستيم.
نکته ها
اين آيه به مسلمانان دستور مىدهد كه به مخالفان خود بگويند: ما به خدا و همه پيامبران بر حقّ وآنچه از جانب خدا نازل شده است ايمان داريم وخود محورىها و يا تعصّبات نژادى، باعث نمىشود كه ما برخى از آنها را بپذيريم و بعضى ديگر را نفى كنيم. ما به همه انبياى الهى، چه آنهايى كه قبل از ابراهيم عليه السلام آمدهاند، همانند آدم، شيث، نوح، هود، صالح و چه آنهايى كه بعد از ابراهيم بودند همانند سليمان، يحيى و زكريا، ايمان داريم و هر پيامبرى كه دليل روشن و معجزه داشته باشد به حكم عقل او را مىپذيريم.
«اسباط» جمع «سبط» به معناى نواده است و مراد از آن دوازده تيره و قبيله بنىاسرائيل مىباشد كه از دوازده فرزند يعقوب به وجود آمده ودر ميان آنان پيامبرانى وجود داشته است.
جمله «وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى» يعنى هرچه به آن دو پيامبر نازل شده قبول داريم، نه هر آنچه نزد شماست و لذا نفرمود: «و ما اوتيتم». بنابراين اگر در برابر دعوت شما كه مىگوييد:
«كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى» و راه نجات را در مسيحى يا يهودى بودن مىدانيد، مىايستيم به دليل وجود انحراف و خرافاتى است كه در دين خدا ايجاد كردهايد وگرنه ما تورات و انجيل واقعى را كه در آنها بشارت ظهور و بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آمده است قبول داريم.
پیام ها
1- ايمان به همهى انبيا وكتابهاى آسمانى لازم است. «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ ...»
كفر به بعضى از انبيا، كفر به همهى آنهاست. مسلمان واقعى كسى است كه به تمام انبياى الهى، ايمان داشته باشد.
2- ما به آنچه بر موسى و عيسى عليهما السلام نازل شده ايمان داريم، نه آنچه امروز به نام
جلد 1 - صفحه 212
تورات وانجيل وجود دارد. «وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى»
3- تسليم عملى، در كنار ايمان قلبى لازم است. «آمَنَّا بِاللَّهِ ... نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (136)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 265
بعد از آن بقيه جواب اهل كتاب را بيان مىفرمايد:
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ: بگوئيد ايمان آورديم به خدا، وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا: و آنچه نازل شده بسوى ما يعنى قرآن، وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِيمَ: و آنچه نازل شد به ابراهيم عليه السلام. وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ: و اسمعيل و اسحق و يعقوب عليهم السلام و اسباط كه فرزندان يعقوبند.
تبصره: بر حضرت ابراهيم عليه السلام بيست صحيفه نازل شد نه بر اولادش، لكن چون ايشان در تحت احكام آن داخلند، پس گويا بر آنها نازل گرديده، چنانچه بدين اعتبار قرآن بر ما نازل شد، و مراد به اسباط نبيره يعقوب عليه السلام يا ذرارى ايشانند، چه آنها نبيره ابراهيم و اسحق هستند، همچنانكه حضرت حسن و حسين عليهما السلام نبيره و سبط رسول مىباشند.
وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى: و ايمان داريم به آنچه عطا شده است به حضرت موسى و عيسى عليهما السلام از تورات و انجيل. افراد اين دو كتاب به ذكر به جهت آنست كه اين دو كتاب مغايرت دارد با صحف گذشته، زيرا فروع شرايع اين دو، مخالف شرايع ايشان است. وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ: و آنچه عطا شدهاند پيغمبران ديگر از كتب و معجزات از جانب پروردگارشان. لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ: هيچ جدائى نياندازيم بين يكى از ايشان، بلكه به همه آنها ايمان داريم نه مثل يهود كه به بعضى ايمان آوردهاند و به بعضى كافر شدند. وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ: و ما مر خداى را تسليم و مطيع و منقاد هستيم.
عياشى از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده كه اولاد يعقوب انبياء نبودند بلكه اسباط بودند و از دنيا نرفتند مگر آنكه تائب و از صلحا شدند «1».
و ظاهر قرآن نيز دلالت بر نبوت همه آنها ننمايد. و ما انزل اليهم دلالت
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 192.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 266
بر آن ندارد، زيرا جايز است بر بعضى كه پيغمبر بودهاند نازل شده باشد، يا به اعتبار آنكه مأمورند به عمل نمودن به كتاب منزله قبل.
تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است به معتقدات ايمانيه: 1- ايمان به ذات يگانه الهى. 2- اقرار به تمام انبياى سبحانى. 3- تصديق به جميع كتابهاى آسمانى. 4- تسليم كليه اوامر الهى، و هر شخص مسلمانى را تمام اين معتقدات لازم و واجب مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (136)
ترجمه
بگوئيد ايمان آورديم بخدا و آنچه فرستاده شد بسوى ما و آنچه فرستاده شد بسوى ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و احفاد و آنچه داده شد بموسى و عيسى و آنچه داده شد پيغمبران را از پروردگارشان فرق نمىنهيم ميان هيچيك از آنها و ما مر او را منقادانيم.
جلد 1 صفحه 177
تفسير
در كافى و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه مقصود بخطاب در اين آيه على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلامند و اين سنت بعد از ايشان در ائمه اطهار جارى گرديد و در آيه بعد از اين روى كلام از خداوند رجوع بخلق شده است كه بايد مردم تطبيق عقائد خودشان را بر عقايد ائمه اطهار نمايند و آنچه فرستاده شده است بما قرآن است و آنچه فرستاده شده است بر ابراهيم و دو فرزندش اسمعيل و اسحق و فرزند او يعقوب و اسباط كه اولاد يعقوبند صحف است و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه اولاد حضرت يعقوب اسباط ميباشند و تمامى پيغمبر نبودند پيغمبر زاده بودند و از دنيا نرفتند مگر با سعادت متذكر و تائب شدند و ديگر پيرامون معصيت نگرديدند و آنچه عطا شده است بحضرت موسى و عيسى (ع) معلوم است كه تورية و انجيل است و آنچه از جانب خداوند بساير انبياء عظام عطا شده است همه حق است بايد اجمالا بآنها ايمان داشت و نبايد فرق گذارد بين آنها در اعتراف بشرف و عظمت و عصمت و طهارت و مزيت ايشان بر خلق اگرچه بعضى افضل و اشرف از بعضند و احكامشان برخى منسوخ و برخى ناسخ است و چون لفظ احد نكره در سياق نفى است مفيد عموم و مضاف اليه كلمه بين شده است و نبايد مانند يهود و نصارى و ساير فرق كفار بود كه ايمان ببعض انبياء دارند و كافر ببعض ديگرند و بايد تسليم امر خداوند و مخلص و منقاد او بود و در خصال از تعليمات امير المؤمنين (ع) شمرده است كه باصحاب ميفرمودند هر زمان اين آيه را تلاوت كنيد بگوئيد آمنا تا آخر آيه و در فقيه از وصاياى آنحضرت بمحمد حنفيه شمرده كه خداوند واجب فرموده اقرار بزبان را در اعتقاد قلبى باين آيه شريفه پس از آداب قرائت اين آيه آنستكه از امنا بقصد اقرار تكرار شود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنزِلَ إِلَينا وَ ما أُنزِلَ إِلي إِبراهِيمَ وَ إِسماعِيلَ وَ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ وَ الأَسباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسي وَ عِيسي وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَبِّهِم لا نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ مِنهُم وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ (136)
(بگوئيد ايمان آورديم بخدا و آنچه بما فرود آمد و آنچه بر ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و اسباط نازل شد، و آنچه بموسي و عيسي داده شد و آنچه به پيمبران از جانب پروردگارشان عطا گرديد، ما بين هيچيك از پيغمبران فرق نميگذاريم «و همه را مأمور از جانب خدا ميدانيم» و نسبت بخدا تسليم شدگانيم) قُولُوا امر و ظاهر در وجوب است بلكه بقرائن مقاميه نصّ در وجوب ميباشد و اينکه امر در اينجا دليل است بر وجوب اقرار بجميع عقائد حقه، و اگر چه بنا بر تحقيق، نفس اعتقاد در صورتي که انكار و جحود در بين نيست در تحقق ايمان كافي است ولي اقرار، امر واجبي است و موجب اجراء احكام اسلام و دليل بر ثبوت اعتقاد است مادامي که قطع بخلاف آن حاصل نشود.
آمَنّا بِاللّهِ اينکه اقرار نخستين اصل دين است بلكه پايه جميع عقائد ايمان بخداست و آن عبارت از اعتقاد بوجود واجب الوجود مستجمع جميع كمالات و منزه از جميع نقائص و احتياجات و اعتقاد بوحدانيت او در ذات و صفات و خصال!
و اعتقاد به اينكه جز او كسي و چيزي سزاوار پرستش نيست، و همه كارهاي او از روي حكمت و مصلحت بوده و كار زشت و قبيح و خلاف مصلحت از او صادر نميشود که معني عدل است.
وَ ما أُنزِلَ إِلَينا مراد از اينکه جمله چيزهايي است که براي مسلمين نازل
جلد 2 - صفحه 214
شده از قرآن مجيد و احكام و وظائف ديني و امور اخلاقي و اعتقادي که بآيات قرآن و اخبار متواتره و ضرورت دين و مذهب و براهين عقليه ثابت و محقق شده وَ ما أُنزِلَ إِلي إِبراهِيمَ وَ إِسماعِيلَ وَ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ اموري که بانبياء سلف نازل شد بر دو قسم است يك قسمت اموري که هميشه باقي بوده و قابل نسخ نيست مانند امور اعتقادي و اصول اخلاقي و بسياري از اعمال عبادي که اصل آن در همه اديان بوده و قسم ديگر اموري است که در اديان سابقه بوده ولي در دين اسلام نسخ شده مانند بسياري از خصوصيات و فروع اعمال عبادي.
و البته ايمان به اينكه همه آنچه به پيغمبران سلف نازل شده از جانب خدا بوده و آنان مأمور از جانب پروردگار بودهاند لازم است اگر چه در مرحله عمل بايد پيرو پيغمبر اسلام و دستورات و سنن آن بزرگوار باشيم و آنچه از اخبار استفاده ميشود براي ابراهيم دو وصي بوده يكي اسمعيل که بر بني اسمعيل و طائفه عرب مأمور بوده و داراي اوصيايي بوده و دين ابراهيم تا زمان بعثت پيغمبر اسلام باقي بوده و آباء گرام او بر دين آن حضرت بودهاند.
و ديگر اسحق و پس از آن يعقوب که بر بني اسرائيل مبعوث بودهاند و اينکه رشته ادامه داشته تا زمان موسي و پس از آن تا زمان عيسي (ع) «و الاسباط» يعقوب دوازده پسر داشته که اسامي آنها بنا بر نقل مجمع البيان يوسف، بن يامين، روبيل، يهودا، شمعون، بالون، دان، قهاب، يشجر، لاوي تفتابي و جاد بوده است و بعضي از مفسرين عامه گفتهاند مراد از اسباط اولاد يعقوبند و همه داراي مقام نبوت بودهاند، ولي بنا بر مذهب شيعه غير يوسف و بن يامين هيچكدام لياقت نبوت را نداشتهاند براي آن ظلمي که درباره يوسف انجام داده و دروغي که به يعقوب گفتند که اينها منافي با عصمت است که اولين شرط نبوت و وصايت و امامت ميباشد اگر چه بعد از توبه اهل نجات و سعادت شدهاند مضافا به اينكه سبط اطلاق بر اولاد بلا واسطه نميشود
جلد 2 - صفحه 215
و آنچه از آيات و اخبار استفاده ميشود تنها يوسف داراي مقام نبوت بوده و بن يامين هم دليلي بر نفي يا اثبات نبوت او نيست و هر يك از دوازده نفر اولاد و احفادي آوردهاند که طائفه بني اسرائيل را تشكيل دادند و اولاد هر يك از آنها به سبط ناميده شدند و همه بر دين حضرت ابراهيم بوده و تا زمان موسي در ميان آنها انبياء و اوصياء بسياري بودند که مراد از اسباط اينکه دسته از انبياء که از اولاد و احفاد يعقوب بودهاند ميباشد.
وَ ما أُوتِيَ مُوسي وَ عِيسي مراد از آنچه بموسي داده شد تورات واقعي اصلي و از آنچه به عيسي داده شد انجيل حقيقي اصلي است نه اينکه تورات و انجيل محرّف که در دست يهود و نصاري است که ساحت قدس موسي و عيسي (ع) از آنها مبرّاء است وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَبِّهِم مراد از نبيون عموم پيغمبراني است که در آيه ذكر نشده چه انبياء قبل از ابراهيم مانند آدم، شيث، نوح، هود، صالح و چه انبياء بعد او مانند داود، سليمان، زكريا، يحيي و غير اينها و از اينکه جملات استفاده ميشود که ايمان بانبياء سلف و تصديق آنها از آدم تا خاتم لازم و جزء معتقدات شخص مسلمان ميباشد.
لا نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ مِنهُم يعني در مواردي که همه مأمور از جانب پروردگار و مجري دستورات او ميباشند و تصديق و ايمان بهمه آنها لازم است تفاوتي ندارد ولي در مورد شرافت و فضيلت مختلف ميباشند چنانچه صريح آيه شريفه است تِلكَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلي بَعضٍ«1» وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ مفاد و مقصود از اينکه جمله در آيات قبل بيان شد
1- سوره بقره آيه 254
216
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 136)- این آیه به مسلمانان دستور میدهد که به مخالفان خود «بگویید: ما به خدا ایمان آوردهایم، و به آنچه از ناحیه او بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران اسباط بنی اسرائیل نازل گردید و همچنین به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از ناحیه پروردگارشان داده شده ایمان داریم» (قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ).
ج1، ص127
«ما هیچ فرقی میان آنها نمیگذاریم و در برابر فرمان حق تسلیم هستیم» (لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ). هدف همه آنها یک چیز بیشتر نبود و آن هدایت بشر در پرتو توحید خالص و حق و عدالت، هر چند هر یک از آنها در مقطعهای خاص زمانی خود وظایف و ویژگیهایی داشتند.
نکات آیه
۱ - ضرورت ایمان داشتن به خدا، قرآن و احکام و معارف نازل شده بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب (ع) (قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلینا و ما أنزل إلى إبرهیم ... و یعقوب)
۲ - نوادگان یعقوب (طایفه هاى دوازده گانه بنى اسرائیل) برخوردار از پیامبران و احکام و معارف آسمانى (قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلى ... و الأسباط) اسباط (جمع سبط) به معناى نوادگان است و مراد از آن، در آیه شریفه، طوایف دوازده گانه بنى اسرائیل است که هر کدام به یکى از دوازده فرزند یعقوب (اسرائیل) منتهى مى شدند. جمله «و ما أنزل الى ... الأسباط» حکایت از آن دارد که: از میان نوادگان یعقوب، کسانى به پیامبرى مبعوث شدند.
۳ - ضرورت ایمان به احکام، معارف و پیامبران فرستاده شده به سوى اسباط (طایفه هاى بنى اسرائیل) (ءامنا باللّه و ما أنزل إلینا ... الأسباط)
۴ - لزوم ایمان به تورات، انجیل و احکام و معارف آسمانىِ اعطا شده به موسى و عیسى(ع) (ءامنا باللّه ... و ما أوتى موسى و عیسى)
۵ - یهود و نصارا، آیین الهى خویش را تحریف کرده، احکام و معارف الهى را با امور غیر دینى آمیخته بودند. (قولوا ءامنا باللّه ... و ما أوتى موسى و عیسى) چون خطاب آیه، به یهود و نصاراست و آنان خویشتن را پیروان حضرت موسى و عیسى مى شمرند، مقتضاى کلام این بود که به جاى «و ما أوتى موسى و عیسى» گفته شود «و ما أوتیتم». این جایگزینى اشاره به این نکته دارد که: احکام و معارفى که بر موسى و عیسى(ع) نازل شد، همانى نیست که در اختیار یهود و نصاراست.
۶ - ضرورت ایمان به کتابهاى آسمانى همه پیامبران و احکام و معارف نازل شده بر آنان (ءامنا باللّه ... و ما أوتى النبیّون من ربهم)
۷ - اعطاى کتابهاى آسمانى به پیامبران و نازل کردن احکام و معارف دین بر آنان، پرتوى از ربوبیت خداوند است. (و ما أوتى النبیّون من ربهم) برداشت فوق با توجّه به کلمه «رب» استفاده شده است.
۸ - مسلمانان، باید به همه پیامبران ایمان داشته و از تبعیض در ایمان گریزان باشند. (لانفرق بین أحد منهم) چون بحث آیه شریفه درباره ایمان است، مقصود از «لانفرق بین أحد منهم; میان پیامبران فرق نمى گذاریم» فرق نگذاشتن در ایمان به ایشان است نه جهات دیگر.
۹ - ایمان داشتن به برخى از پیامبران و کافر شدن به برخى دیگر، مایه هدایت نبوده و ناروا مى باشد. (قالوا کونوا هوداً أو نصرى تهتدوا ... لانفرق بین أحد منهم)
۱۰ - مسلمانان، باید به یهود و نصارا ابلاغ کنند که به قرآن و همه پیامبران و احکام و معارف نازل شده بر آنان و به تمامى کتابهاى آسمانى، ایمان دارند. (قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلینا و ما أنزل إلى إبرهیم ... و ما أوتى النبیّون) برداشت فوق از کلمه «قولوا» (بگویید) استفاده مى شود. آیه قبل گویاى این است که «مقول له» (کسى که باید به او ابلاغ شود) یهود و نصاراست.
۱۱ - تسلیم خدا بودن، وظیفه اى ضرورى بر عهده همگان (و نحن له مسلمون)
۱۲ - تسلیم غیر خدا شدن، امرى نکوهیده و ناشایست (و نحن له مسلمون) تقدیم «له» بر «مسلمون» گویاى حصر است. بنابراین جمله «نحن له مسلمون» بیانگر دو حقیقت است: ۱- تسلیم خدا بودن; ۲- تسلیم غیر او نشدن.
۱۳ - مسلمانان، باید به یهودیان و نصرانیان ابلاغ کنند که هرگز تسلیم خواسته هاى آنان نخواهند شد. (کونوا هوداً أو نصرى ... قولوا ءامنا ... و نحن له مسلمون) حصر در جمله «و نحن له مسلمون» ناظر به سخن یهود و نصاراست که از مسلمانان مى خواستند به آیین یهودیت و نصرانیت ایمان آورند و در زمره یهودیان و نصرانیان قرار بگیرند.
۱۴ - آیین ابراهیم، پایه و اساس همه ادیان الهى (ملة إبرهیم حنیفاً ... قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلینا و ما أنزل إلى إبرهیم ... و ما أوتى النبیّون) جمله «بل ملة إبراهیم ...» بیان مى دارد که تنها آیین بایسته پذیرش، آیین ابراهیم است و آیه مورد بحث ایمان به همه پیامبران و کتابها، معارف و احکام نازل شده بر آنان را ضرورى دانسته است. مقایسه این دو معنا نشان مى دهد که اساس همه ادیان پس از ابرهیم(ع)، همان آیین ابراهیم بوده است.
۱۵ - یهود و نصارا، تنها به برخى از پیامبران ایمان داشتند. (لانفرق بین أحد منها) جمله «و ما أوتى النبیّون» دلالت بر لزوم ایمان به همه پیامبران دارد. بنابراین تأکید آن با جمله «و لانفرق ...» اشاره به این معنا دارد که مخاطبان; یعنى، یهود و نصارا به همه پیامبران ایمان ندارند.
۱۶ - تسلیم بودن در برابر خدا، مستلزم ایمان به همه پیامبران و کتابهاى آسمانى است. (ءامنا باللّه و ما أنزل إلینا ... و نحن له مسلمون) جمله «و نحن له مسلمون» مى تواند به منزله دلیل و علت براى حقایق بیان شده در آیه مورد بحث باشد.
۱۷ - ایمان به خدا، پیامبران، و کتابهاى آسمانى و تسلیم بودن در برابر خدا، از ارکان دین اسلام است. (قولوا ءامنا باللّه ... و نحن له مسلمون)
روایات و احادیث
۱۸ - «حنان بن سدیر عن أبیه عن أبى جعفر (ع) قال: قلت له، کان ولد یعقوب أنبیاء؟ قال لا و لکنهم کانوا أسباطاً أولاد الأنبیاء ...;[۱] حنان بن سدیر از پدرش روایت کرده که از امام باقر(ع) سؤال نمودم: آیا فرزندان یعقوب، پیامبر بودند؟ فرمود: نه، و لکن آنان اسباط و فرزندان پیامبران بودند ... ».
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): دین ابراهیم(ع) ۱۴
- ادیان: منشأ ادیان ۱۴
- اسباط: انبیاى اسباط ۲; تعالیم اسباط ۲
- اسلام: ارکان اسلام ۱۷
- انسان: مسؤولیت انسان ها ۱۱
- ایمان: اهمیّت ایمان به انجیل ۴; اهمیّت ایمان به تورات ۴; اهمیّت ایمان به خدا ۱; اهمیّت ایمان به قرآن ۱; اهمیّت ایمان به کتب آسمانى ۶; ایمان به انبیا ۸، ۹، ۱۰، ۱۶، ۱۷; ایمان به انبیاى اسباط ۳; ایمان به تعالیم ابراهیم (ع) ۱; ایمان به تعالیم اسباط ۳; ایمان به تعالیم اسحاق (ع) ۱; ایمان به تعالیم اسماعیل (ع) ۱; ایمان به تعالیم انبیا ۶; ایمان به تعالیم عیسى (ع) ۴; ایمان به تعالیم موسى (ع) ۴; ایمان به تعالیم یعقوب (ع) ۱; ایمان به خدا ۱۷; ایمان به قرآن ۱۰; ایمان به کتب آسمانى ۶، ۱۰، ۱۶، ۱۷; تجزى در ایمان ۸، ۹، ۱۵; متعلق ایمان ۱، ۳، ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۶، ۱۷
- تسلیم: آثار تسلیم به خدا ۱۱، ۱۶، ۱۷; تسلیم به غیر خدا ۱۲
- خدا: مظاهر ربوبیت خدا ۷
- دین: نزول دین ۷
- عمل: عمل ناپسند ۹، ۱۲
- کتب آسمانى: اعطاى کتب آسمانى ۷
- کفر: کفر به انبیا ۹
- مسلمانان: تبلیغ مسلمانان ۱۰، ۱۳; مسؤولیت مسلمانان ۸، ۱۰، ۱۳; مسلمانان و مسیحیان ۱۳; مسلمانان و یهود ۱۰، ۱۳
- مسیحیان: ایمان مسیحیان ۱۵; تحریفگرى مسیحیان ۵
- مسیحیت: التقاط در مسیحیت ۵; تحریف مسیحیت ۵
- هدایت: عوامل هدایت ۹
- یعقوب(ع): اسباط یعقوب(ع) ۱۸; نسل یعقوب(ع) ۲
- یهود: ایمان یهود ۱۵; تحریفگرى یهود ۵
- یهودیت: التقاط در یهودیت ۵; تحریف یهودیت ۵
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۶۲، ح ۱۰۶; مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۰۵.