البقرة ١٣٥
کپی متن آیه |
---|
وَ قَالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِينَ |
ترجمه
البقرة ١٣٤ | آیه ١٣٥ | البقرة ١٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِلَّةَ»: مفعول فعل مقدّری است و آن چنین است: بَلْ نَتَّبِعُ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ. «حَنِیفاً»: حقّگرا. دوریکننده از ضلالت و بطالت، و گراینده به سوی هدایت و حقیقت. راستگرا. منصوب است چون حال (اِبْرَاهِیمَ) است که میتواند به جای (مِلَّة) قرار گیرد. یا مفعول فعل (أَعْنِی) مقدّر است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: از ابن عباس روايت كنند: كه ابن صوريا الاعور به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: هدايت آنست كه ما در آن هستيم و غير راه ما هدايت نيست. بنابراين اى محمد از ما پيروى كن تا هدايت يابى و مسيحيان نيز به رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين مى گفتند: سپس اين آيه نازل گرديد.[۳][۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«135» وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
(اهل كتاب) گفتند: يهودى يا مسيحى شويد تا هدايت يابيد، بگو: (چنين نيست،) بلكه (پيروى از) آئين حقگراى ابراهيم (مايه هدايت است، زيرا) او از مشركان نبود.
نکته ها
كلمه «يهود» از «هود» به معناى بازگشت به خدا، گرفته شده است. در مجمع البحرين از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه لقب يهود از آيه 156 سوره اعراف اقتباس شده است،
جلد 1 - صفحه 210
آنجا كه بنىاسرائيل به خدا گفتند: «إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ» و كلمه نصارى نيز از كلام حضرت عيسى عليه السلام گرفته شده است آنجا كه فرمود: «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ»* امّا كلمه «حنيف» از «حنف» به معناى در راه مستقيم آمدن است، همانگونه كه «جنف» به معناى در راه كج قرار گرفتن آمده است.
در آيه 113 خوانديم كه يهوديان، نصارى را قبول نداشتند و نصارى نيز يهوديان را پوچ مىدانستند وهر يك خيال مىكرد كه تنها خودش بر هدايت مىباشد. در حالى كه هر دو گروه دچار شكّ گرديده و از راه مستقيم منحرف شدهاند و راه حقّ راه ابراهيم عليه السلام است كه هرگز دچار شكّ نگرديد.
امام صادق عليه السلام فرمودند: دين حنيف و حقگرا، همان گرايش به حقّ واسلام است. «1»
پیام ها
1- انحصار طلبى بىجا، ممنوع است. يهود و نصارى بدون داشتن دليل، هركدام هدايت را تنها در آئين خود مىدانند. «كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا»
2- نام وعنوان مهم نيست، ايمان وعمل اهميّت دارد. يهودى يا نصرانى يك لقب بيش نيست، آنچه ارزشمند است، توحيد ويكتاپرستى است. «بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً»
3- به تبليغات سوء ديگران پاسخ دهيد. «قالُوا ... قُلْ»
4- ابراهيم عليه السلام هيچگاه از مشركان نبوده است، در حالى كه يهود و نصارى گرفتار شرك شدهاند. «وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (135)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 264
شأن نزول: جمعى از يهود و نصارى با مسلمانان محاجه نمودند، يهود گفتند: حضرت موسى عليه السلام پيغمبر ما افضل انبياى ديگر و تورات كتاب ما بهتر از كتب ديگر است. نصارى گفتند: حضرت عيسى عليه السلام پيغمبر ما افضل انبياى ديگر و انجيل كتاب ما بهتر از كتب ديگر است شما هم بيائيد متابعت ما كنيد هدايت مىيابيد؛ آيه شريفه نازل شد:
وَ قالُوا كُونُوا: و گفتند يهود و نصارى به مسلمانان: باشيد شما، هُوداً أَوْ نَصارى: بر دين يهود يا نصرانى، تَهْتَدُوا: تا هدايت يابيد به راه راست، قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ: بگو اى پيغمبر در جواب آنان چنين نيست كه شما مىگوئيد، بلكه طريق اهتدا ملت ابراهيم عليه السلام است و ما متابعت آن كنيم، شما هم پيروى نمائيد ملت ابراهيم عليه السلام را. حَنِيفاً: در حالتى كه آن ملت مايل است از همه كجيها به راه راست و از اعوجاج به استقامت، يا ابراهيم عليه السلام مايل بوده از همه اديان باطله به دين حق كه اسلام مىباشد. وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: و نبود ابراهيم عليه السلام از شرك آورندگان. اين تعريض است به اهل كتاب و غير آنها كه ادعا مىكردند كه تابع حضرت ابراهيم عليه السلام هستند و حال آنكه مشرك مىباشند، زيرا يهود گفتند عزير پسر خدا و نصارى معتقد شدند كه عيسى عليه السلام پسر خدا است؛ و اين هر دو مخالف توحيد باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (135)
ترجمه
و گفتند بوده باشيد يهود يا ترسا هدايت يابيد بگو بلكه كيش ابراهيم كه ثابت بود بر حق و نبود از مشركان.
تفسير
هر يك از دو جماعت يهود و نصارى ثبات بر دين خود را موجب هدايت دانستند و مردم را بآن دعوت نمودند و خداوند هر دو را رد فرمود و متابعت ملت ابراهيم را اعلام داشت و بحقيت آن تصريح نمود و پيغمبر خاتم را مأمور بدعوت بطريقه او كه توحيد كامل بود فرمود و ميل از هر ملتى را بملت او ايجاب كرد و ثبات بر قواعد حنيفيه آنرا لازم شمرد چنانچه عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه فرمود حنيفيت اسلام است و از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه باقى نگذارد حنيفيت چيزيرا حتى از آن است گرفتن ناخن و زدن شارب و ختنه نمودن و چون اهل كتاب مدعى بودند كه ما هم متابعت ملت ابراهيم را مىنمائيم با آنكه مشرك بودند خداوند نفى شرك از آنحضرت و طريقه او فرمود تا بطلان دعوى آنها ظاهر گردد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَو نَصاري تَهتَدُوا قُل بَل مِلَّةَ إِبراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكِينَ (135)
(و گفتند يهودي يا نصراني باشيد تا هدايت يابيد، بگو بلكه پيروي ميكنيم ملت ابراهيم را که بر دين حق است و از مشركين نميباشد) وَ قالُوا يعني «قالت اليهود كونوا هودا و قالت النصاري كونوا نصاري» و اينکه تفصيل از كلمه «او» استفاده ميشود يعني هر كدام از اينکه دو طايفه بدين خود دعوت مينمودند و هدايت يافتن را منوط به پيروي از دين خود ميدانند.
و در وجه تسميه پيروان موسي بيهود و هود و همچنين پيروان مسيح به نصاري در ذيل آيه شريفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا اشاره شد و در مجمع البحرين از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده که فرمود «
سمّي قوم موسي اليهود لقوله تعالي انا هدنا اليك
» و اينکه جمله مقول قول موسي (ع) در آيه شريفه است وَ اكتُب لَنا فِي هذِهِ الدُّنيا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ إِنّا هُدنا إِلَيكَ الاية«1» و نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده: «
سمّي النصاري نصاري لقول عيسي من انصاري الي اللّه
» و اينکه اشاره بآيه شريفه است فَلَمّا أَحَسَّ عِيسي مِنهُمُ الكُفرَ قالَ مَن أَنصارِي إِلَي اللّهِ الاية«2» تَهتَدُوا مجزوم است بجهت اينكه جزاي شرط مقدّر است که مستفاد از جمله قبل ميشود يعني (ان كنتم هودا او نصاري تهتدوا) و اينکه دعوي يهود و نصاري ادعايي است بدون شاهد و دليل، زيرا كفريات و ضلالاتي که در كتب ديني خود درباره خدا و انبياء او دادهاند از نسبت دادن عجز و جهل و كذب بخدا و نسبت معاصي بزرگ و حتي شرك و بت پرستي بانبياء و قول بالوهيت و پسر خدا
1- سورة الاعراف آيه 155
[.....]
2- سوره آل عمران آيه 45
جلد 2 - صفحه 211
بودن مسيح و امثال اينها، برهان واضحي بر كذب ادعاء آنهاست و ما در كلم الطيب در مجلد اول مفصلا درباره اينکه دو مذهب بحث نمودهايم«1» قُل بَل مِلَّةَ إِبراهِيمَ حَنِيفاً ظاهرا عامل در ملة همان كونوا باشد که از جمله قبل استفاده ميشود و ملة منصوب بنزع خافض باشد و تقدير چنين است قل يا محمّد بل كونوا علي ملة ابراهيم حنيفا تهتدوا بگو اي پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بلكه بر ملت حنيف ابراهيم باشيد تا هدايت يابيد و بعضي از مفسرين گفتهاند تقدير بل اتبعوا ملة ابراهيم و يا نتبع ملة ابراهيم ميباشد، و مراد از ملت ابراهيم همان ملت اسلام است و دين مقدس اسلام مأخوذ از ابراهيم ميباشد چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد ثُمَّ أَوحَينا إِلَيكَ أَنِ اتَّبِع مِلَّةَ إِبراهِيمَ حَنِيفاً«2» و حنيف بمعني مستقيم و مايل بطرف حق است و دين مستقيم ديني است که كمترين اعوجاج و انحراف از حق و حقيقت در اعتقادات و دستورات اخلاقي و احكام آن يافت نشود و احكام آن موافق حكمت و مصلحت باشد و اينکه خاصيت تنها در دين اسلام است.
وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكِينَ اينکه جمله تعريض بر يهود و نصاري است که تصريحا و يا تلويحا براي خدا شريك قائل شدهاند چنانچه يهود گفتند عزير پسر خدا است و نصاري گفتند عيسي پسر خدا است بلكه در كلمات خود الوهيت را متشكل از اب و إبن و روح القدس ميدانند و اينکه سه اقنوم را در عين اينكه سه است يكي ميدانند و نيز در تضاعيف كلمات تورات مطالب شرك آميز بسيار است مثل اينكه در قصه آدم و خوردن از درخت عقل از قول خدا مينويسد:
1- ص 274- 289
2- سورة النحل آيه 124
جلد 2 - صفحه 212
«اگر از درخت حيات بخورد يكي مانند ما ميشود» و همچنين در تورات خدا را خداي موسي و موسي را خداي هارون و هارون را خداي فرعون دانسته، و امثال اينها و حال آنكه ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و اسباط بر دين توحيد و يكتا پرستي بوده و اولاد خود را بتوحيد وصيت مينمودند چنانچه در آيات قبل بيان شد و چه بسيار آيات شريفه قرآن در شأن ابراهيم و توصيف يكتا پرستي او و احتجاج با مشركين و عبده اصنام وارد شده بلكه حضرت ابراهيم پرچمدار توحيد بوده و همه مراتب آن را طي نموده و امتحانات الهي از وي در اينکه باره در كتب اخبار مسطور است و در مجمع البيان در ذيل آيه شريفه:
قُلنا يا نارُ كُونِي بَرداً وَ سَلاماً عَلي إِبراهِيمَ«1» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده که فرمود:
لمّا اجلس ابراهيم في المنجنيق و ارادوا ان يرموا به في النار اتاه جبرئيل (ع) فقال السلام عليك يا ابراهيم و رحمة اللّه و بركاته أ لك حاجة قال امّا اليك فلا الخبر
«
» و البته پيداست که حضرت ابراهيم (ع) در مرتبه توحيد بچه پايه رسيده که يك چنين موقعيت حساسي از اظهار حاجت بغير خدا دوري ميجويد و جز خدا كسي مورد نظر و توجه او نيست.
1- سورة الانبياء آيه 69
213
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
آیه 135
شأن نزول:
در شأن نزول این آیه و دو آیه بعد از ابن عباس چنین نقل شده که: چند نفر از علمای یهود و مسیحیان نجران با مسلمان بحث و گفتگو داشتند، هر یک از این دو گروه خود را اولی و سزاوارتر به آیین حق میدانست و دیگری را نفی میکرد، یهودیان میگفتند: موسی پیامبر ما از همه پیامبران برتر است و کتاب ما تورات بهترین کتاب است، عین همین ادعا را مسیحیان داشتند که مسیح بهترین راهنما و انجیل برترین کتب آسمانی است، و هر یک از پیروان این دو مذهب مسلمانان را به مذهب خویش دعوت میکردند، این سه آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسیر:
تنها ما بر حقیم! خودپرستی و خودمحوری معمولا سبب میشود که انسان حق را در خودش منحصر بداند، همه را بر باطل بشمرد و سعی کند دیگران را به رنگ خود در آورد چنانکه قرآن در این آیه میگوید: «اهل کتاب گفتند:
یهودی یا مسیحی شوید تا هدایت یابید»! (وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا).
بگو آیینهای تحریف یافته هرگز نمیتواند موجب هدایت بشر گردد «بلکه پیرو آیین خالص ابراهیم گردید تا هدایت شوید و او هرگز از مشرکان نبود» (قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).
نکات آیه
۱ - هر یک از یهود و نصارا، در تلاش براى گرایش دادن مسلمانان به آیین خویش (و قالوا کونوا هوداً أو نصرى تهتدوا) از آن جا که یهود و نصارا یکدیگر را هدایت یافته نمى دانند، معلوم مى شود: جمله «قالوا ...» داراى «لفّ اجمالى» بوده و حاکى از دو جمله است; یعنى: قالت الیهود کونوا هوداً تهتدوا و قالت النصارى کونوا نصارى تهتدوا». مخاطبان جمله فوق به دلیل آیه بعد، مسلمانان هستند.
۲ - توافق و اتحاد یهود و نصاراى عصر بعثت علیه مسلمانان، على رغم اختلافات شدید ایشان با یکدیگر (و قالوا کونوا هوداً أو نصرى تهتدوا) هدف از «لفّ اجمالى» در آیه و بیان دو جمله در یک کلام، رساندن اتحاد و توافق یهود و نصارا علیه مسلمانان است.
۳ - هر یک از یهود و نصارا، آیین خویش را موجب هدایت بشر مى پنداشتند. (قالوا کونوا هوداً أو نصرى تهتدوا)
۴ - هیچ یک از آیین یهود نصارا به خاطر آمیخته شدنشان به شرک، هدایت آفرین نیستند. (قل بل ملة إبرهیم)
۵ - ضرورت پیروى از آیین ابراهیم(ع) (کونوا هوداً ... قل بل ملة إبرهیم) «ملة إبراهیم» مفعول براى «اتبعوا» (پیروى کنید) و یا «تتبع» (پیروى مى کنیم) مى باشد.
۶ - آیین ابراهیم، آیینى هدایت آفرین براى بشر (قالوا کونوا هوداً أو نصرى تهتدوا قل بل ملة إبرهیم) حرف «بل» حاکى از نفى ادعاهاى مطرح شده در جمله قبل و اثبات ضد آن براى ما بعد مى باشد. بنابراین «بل ملة إبراهیم»; یعنى، آیین یهود و نصارا هدایت آفرین نبوده و لزوم تبعیت ندارد; بلکه آیین ابراهیم هدایت بخش بوده و پیروى کردن از آن ضرورى است.
۷ - ابراهیم(ع)، انسانى حق گرا و گریزان از باطل (ملة إبرهیم حنیفاً) «حنیف» به کسى گفته مى شود که از ضلالت روى برتابد و به طریق مستقیم روى آورد. (مفردات راغب)
۸ - ابراهیم(ع)، هرگز به شرک گرایش پیدا نکرد و از مشرکان نبود. (و ما کان من المشرکین)
۹ - یهود و نصارا، آیین خویش را به شرک آمیخته و آلوده ساختند. (بل ملة إبرهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین) تأیید آیین ابراهیم با توصیف آن حضرت به دورى از گمراهى و شرک، پس از نفى آیین یهود و نصارا، اشاره به این دارد که یهود و نصارا آیین خویش را به گمراهیها آلوده و به شرک آمیخته بودند.
۱۰ - آیین ابراهیم، پایه و اساس دین اسلام است. (قل بل ملة إبرهیم حنیفاً)
۱۱ - ابراهیم(ع)، نه بر آیین یهود و نه بر آیین نصارا. (قالوا کونوا هوداً أو نصرى تهتدوا قل بل ملة إبرهیم حنیفاً)
۱۲ - توحید، اساس و پایه آیین ابراهیم (ملة إبرهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین)
۱۳ - اصرار بر توحید، از نشانه هاى اساسى دین حق و از علامتهاى مهم آیین هدایت بخش است. (و قالوا ... تهتدوا قل بل ملة إبرهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین) جمله «و ما کان من المشرکین» در حقیقت بیان علت گزینش آیین ابراهیم، اعلام شایستگى آن براى پیروى و دلیل هدایت بخشى آن است; یعنى، به این دلیل که ابراهیم مشرک نبود و آیین او به شرک آمیخته نبود، باید پیروى شود و به همین دلیل آیین او آیینى هدایت بخش است.
۱۴ - لزوم پاسخگویى به تبلیغات سوء دشمنان دین (قالوا کونوا هوداً أو نصرى تهتدوا قل بل ملة إبرهیم حنیفاً) هدف از آوردن کلمه «قل» در آیه، بیان ضرورت پاسخگویى به تبلیغات دشمنان دین است.
روایات و احادیث
۱۵ - از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «ان الحنیفة هى الاسلام;[۵] [آیین ] حنیف، همان آیین اسلام است».
۱۶ - از امام باقر(ع) روایت شده است: «ما أبقت الحنیفة شیئاً حتى ان منها قص الشارب و قلم الاظفار و الختان;[۶] دین حنیف هیچ چیزى را فرو گزار نکرده است، حتى کوتاه کردن موى سبیل، ناخن و ختنه کردن را هم، دارد».
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): ابراهیم(ع) و شرک ۸; ابراهیم(ع) و مسیحیت ۱۱; ابراهیم(ع) و یهودیت ۱۱; اصول دین ابراهیم(ع) ۱۲; تبعیت از دین ابراهیم(ع) ۵; توحید ابراهیم(ع) ۸; حق گرایى ابراهیم(ع) ۷; حنیف بودن ابراهیم(ع) ۷; دین ابراهیم(ع) ۱۰، ۱۱; صفات ابراهیم(ع) ۷، ۸; قصه ابراهیم(ع) ۸; هدایتگرى دین ابراهیم(ع) ۶
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲; دین اسلام ۱۵; منشأ اسلام ۱۰
- توحید: اهمیّت توحید ۱۳; توحید در دین ابراهیم (ع) ۱۲
- دشمنان: پاسخ به تبلیغات دشمنان ۱۴
- دین: پاسدارى از دین ۱۴; دین حق ۱۳; دین حنیف ۱۵، ۱۶; نشانه هاى حقانیت دین ۱۳
- مسلمانان: دشمنان مسلمانان ۲; عوامل انحراف مسلمانان ۱
- مسیحیان: تلاش مسیحیان علیه مسلمانان ۱; عقیده مسیحیان ۳; مسیحیان صدر اسلام ۲; مسیحیان و هدایت ۳
- مسیحیت: التقاط در مسیحیت ۴، ۹; تحریف مسیحیت ۴، ۹; مسیحیت و شرک ۹; مسیحیت و هدایت ۴
- هدایت: عوامل هدایت ۶
- یهود: اتحاد یهود و مسیحیان ۲; اختلاف یهود با مسیحیان ۲; تلاش یهود ۱; عقیده یهود ۳; یهود صدر اسلام ۲; یهود و هدایت ۳
- یهودیت: التقاط در یهودیت ۴، ۹; تحریف یهودیت ۴، ۹; یهودیت و شرک ۹; یهودیت و هدایت ۴
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۹.
- ↑ در تفسير ابن ابىحاتم از عامه نيز اين روايت از ابن عباس نقل شده است.
- ↑ صاحب مجمع البيان بنا به نقل از ابن عباس چنين گويد: كه عبدالله بن صوريا و كعب بن الاشرف و مالك بن الصنيف و جماعتى از يهود و نصارى اهل نجران با مسلمين به مخاصمه و دشمنى برخاسته بودند و هر فرقه اى دين و پيامبر و كتاب خويش را افضل و بهتر مى شمردند و هر يك به افراد مسلمين مى گفتند: در دين ما داخل شويد سپس اين آيه نازل گرديد.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۶۱، ح ۱۰۳; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۵۶، ح ۱.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۶۱، ح ۱۰۴; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۵۶، ح ۲.