الأنعام ٦٦
کپی متن آیه |
---|
وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُ قُلْ لَسْتُ عَلَيْکُمْ بِوَکِيلٍ |
ترجمه
الأنعام ٦٥ | آیه ٦٦ | الأنعام ٦٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَسْتُ عَلَیْکُم بِوَکیلٍ»: حافظ شما و مسؤول کردار و رفتارتان نمیباشم.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول آیات ۶۵، ۶۶ و ۶۷:[۲]
زید بن اسلم گوید: هنگامى كه اوائل آیه ۶۵ نازل شد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: مبادا بعد از من كافر شده و به كفر برگردید كه مجبور شوید بعضى از شما بعضى دیگر را با شمشیر به خاطر كفر گردن بزنید.
مردم گفتند: یا رسول الله ما شهادت به یكتائى خداوند و به رسالت و نبوت تو مىدهیم، بعضى دیگر از آنها گفتند: این همیشه نخواهد بود كه ما در حال اسلام آوردن بعضى از ما بعضى دیگر را كشته و به قتل برسانیم سپس بقیه آیه ۶۵ و نیز آیات ۶۶ و ۶۷ نازل گردید.[۳]
تفسیر
- آيات ۷۳ - ۵۶، سوره انعام
- حكم تكوينى ، مختص به خدا و حكم تشريعى ، همانند امور ديگر، بالاصالة و مستقلا منتسب به خداى تعالى است .
- معنا و تفسير (ان الحكم الا لله ) و (يقص الحق و هو خير الفاصلين ).
- افراط و تفريط دو گروه از مسلمين در مساءله حسن و قبح و رابطه آن با تشريع .
- شرايع و احكام الهى ، معلل به جهات حسن و مزاياى مصالح است ولى نه آنچنانكه افعال و احكام بشرى چنين است .
- عقول بشرى از درك تمام حقائق عاجز است .
- جهات حسن و مصلحت نسبت به احكام و افعال ما حاكميت دارند ولى خداوند محكوم به اين جهات نيست .
- وجه ارتباط اين آيه با ماقبل خودش .
- معناى خزائن غيب و مراد از (( مفاتح الغيب )) .
- مراد از (( كتاب مبين )) .
- فرق (( كتاب مبين )) با (( مفاتح غيب )) .
- عموميت علم خداوند و نامتناهى بودن آن (يعلم ما فى البرّ و البحر... )) .
- حقيقت انسان كه از آن به (( من )) تعبير مى شود، همان روح انسانى است و بس .
- جهت و هدف از گماشتن ملائكه (( حفظه )) براى آدمى تا زمان مرگ .
- ريشه فطرى توجه انسان به خدا و وعده شكر و طاعت دادن او به هنگام گرفتارى هاىشديد.
- تهديد امت به نزول عذاب از ناحيه خداى تعالى .
- وجوهى كه در معناى (( عذاب از فوق )) در آيه شريفه گفته شده است .
- پيشگوئى تفرقه امت و درگيرى هاى بين آنها پس ازرسول خدا (ص ).
- مردم از قوم رسول خدا كه براى نخستين بار نفاق ورزيده ، مخالفت و اعتراض كردند وراه مخالفت را براى سايرين باز كردند.
- آنچه بر سر امت اسلام پديد آمده همه زاييده اختلافات و مشاجرات بعد از رحلت پيامبراست .
- پيغمبر (ص ) معصوم از فراموشى است و خطاب (( ينسينك )) در حقيقت خطاب به امت است .
- آميزش با گناهكاران و حضور در مجلس معصيت ، خطر وقوع در معصيت را براى انسان افزايش مى دهد.
- معناى (بسل ) و مراد از (و ذكر به اءن تبسل نفس ).
- استدلالفاسد و عجيب برخى ، به بعضى آيات براى اثبات اين ادعا كه پيغمبران قبل از بعثت كافر بوده اند.
- معناى اينكه هدايت خدا هدايت است (ان هدى الله هوالهدى ).
- وجه وجهت اثبات ملك و سلطنت براى خداى تعالى در روز قيامت .
- چند نكته :
- رواياتى در ذيل آيه مربوط به نزول بلا بر امت محمد (ص ) و بيان اختلاف و عدم اعتباراين روايات .
- چند روايت در ذيل آيه نهى از نشستن با كسانى كه در آيات خدا خوض مى كنند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ «66»
و قوم تو اين قرآن را تكذيب كردند، با آنكه سخن حقّى است، بگو: من وكيل و عهدهدار ايمان آوردن شما نيستم.
جلد 2 - صفحه 481
نکته ها
«لبس» به معناى آميختن، و «شيع» جمع «شيعه»، به معناى گروه است.
در آيهى قبل، قدرت نجاتبخش الهى مطرح شد، اينجا قدرت قهر و عذاب او.
امام باقر عليه السلام فرمودند: مراد از عذاب آسمانى، دود و صيحه و مراد از عذاب زمينى، فرورفتن در آن و مراد از «يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً» 6: 65، تفرقه در دين و بدگويى و كشتن يكديگر است. «1» شايد آن حضرت در مقام بيان بعضى از نمونهها بودهاند نه تمام مصاديق، زيرا مثلا عذاب فوق شامل فشار طاغوتها كه حاكم بر مردمند و عذاب تحت شامل قهرى بدنبال نافرمانى مردم از رهبر حقّ كه از مردم و در مردم و هم سطح آنان است نيز مىشود.
تعابير گوناگونى در قرآن خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، اين مضمون را بيان مىكند كه پيامبر مسئولِ ابلاغ دين خداست، نه اجبار مردم به ايمان آوردن. از جمله: «ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً» «2»، «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» «3»، «ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ» «4»، «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ» «5»، «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ» «6»، «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» «7»، «إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ» «8» و «قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ».
پیام ها
1- يكى از وظايف پيامبر، يادآورى قدرت بىمانند خداوند است. «قُلْ هُوَ الْقادِرُ» 6: 65
2- شرك، زمينهساز دريافت انواع عذابهاست. ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ قُلْ هُوَ الْقادِرُ ...
3- خداوند، هم نجاتبخش است، هم عذابگر، آنكه آگاهانه سراغ غير خدا مىرود، بايد منتظر عذاب باشد. قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ ...
4- تفرقه و تشتّت، از عذابهاى الهى و در كنار عذاب آسمانى و زمينى مطرح شده است. «يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً» 6: 65
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». انعام، 107.
«3». غاشيه، 22.
«4». ق، 45.
«5». مائده، 99.
«6». يونس، 99.
«7». بقره، 256.
«8». فاطر، 23.
جلد 2 - صفحه 482
5- گاهى مردم، به وسيلهى مردم و با دست يكديگر عذاب و تنبيه مىشوند.
«يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» 6: 65
6- مبلّغان دينى بايد از روشهاى گوناگونى براى ارشاد مردم بهرهگيرند. «انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ»
7- اگر مفهومى را در قالبهاى متنوّع ارائه داديم، به تأثيرات بيشترى اميدوار باشيم. «نُصَرِّفُ الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ» 6: 65
8- چون راه شما حقّ است، از تكذيب مردم نگران نباشيد. «وَ هُوَ الْحَقُّ»
9- تو مسئول وظيفه هستى، ضامن نتيجه نيستى. «لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ» 6: 66
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ (66)
بعد از ذكر آيات در عقب آن مىفرمايد:
وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُ: و دروغ مىپندارند عذاب يا قرآن را قوم تو و حال آنكه آن عذاب حق و صدق است در وقوع، يا قرآن حق و راست از نزد حق تعالى قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ: بگو اى پيغمبر من نيستم بر شما نگهبان و حافظ كه مهمّ شما را به من گذاشته باشند تا شما را از تكذيب منع نمايم يا به تعذيب جزا دهم، چه بر من تبليغ و انذار است، و و كيل و حفيظ حق تعالى است. پس اين آيه منسوخ است به آية السيف، چه در وقت نزول اين آيه، بر حضرت واجب شد كه كفار را به قهر و غلبه از كفر و تكذيب منع نمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ (66)
ترجمه
و تكذيب نمودند آنرا قوم تو و او است حق بگو نيستم بر شما نگهبان از براى هر خبرى وقت استقرارى است و زود باشد كه بدانيد.
تفسير
كفار قريش منكر وقوع عذاب و وعيد قرآن شدند با آنكه قرآن و وعد و وعيد آن حق محض است و پيغمبر (ص) حافظ و نگهبان مشركان از عذاب نيست و از براى هر خبر صدقى وقت مقرر موعودى است كه از آن تخلّف نمىنمايد و در آن موقع منكران ميدانند كه انكارشان بىمورد بوده و بعذاب ابدى گرفتار شدند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَذَّبَ بِهِ قَومُكَ وَ هُوَ الحَقُّ قُل لَستُ عَلَيكُم بِوَكِيلٍ (66)
و تكذيب كردند بآنچه بيان شد از تصريف آيات و قرآن مجيد قوم شما که قريش باشند و حال آنكه حق و صدق است بگو نيستم من عهدهدار شما.
جلد 7 - صفحه 103
وَ كَذَّبَ بِهِ ضمير به بعضي گفتند قرآن مجيد است و بعضي گفتند قضاياي سابق الذكر که تصريف آيات باشد لكن معني ندارد تكذيب آيا قدرت الهي را منكر ميشوند بر نزول عذاب يا قاهريت او را قبول ندارند يا بازگشت و بعث روز جزاء را منكر ميشوند يا نزول عذاب را مستند بخدا نميدانند تمام اينها غلط است زيرا قوم حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم قريش بودند و اينها طبيعي و دهري نبودند که منكر مبدء و معاد باشند بلكه مشرك بودند آنهم شرك عبادتي خدا را معتقد بودند قدرت و قهر او را اعتراف داشتند و معاد را هم قبول داشتند بلكه هر متديّن بديني چه حق و چه باطل مبدء و معاد را معترف است و دين خود را حق ميداند لذا ضمير به بقرآن برميگردد و آنهم جاي تكذيب ندارد بالاخص قوم حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که فرمود قومك زيرا اينها اهل لسان بودند و در فصاحت و بلاغت سرآمد زمان خود بودند و اشعار و قصائد خود را برخ ديگران ميكشيدند و عجز خود را از آوردن يك سوره مثل قرآن درك كردند لذا ميفرمايد ذلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ فِيهِ بقره آيه 1، پس تكذيب آنها جز عصبيت و عناد منشأي نداشته از اينکه جهت فرمود وَ هُوَ الحَقُّ بلكه حقية قرآن و معجزه بودن از جهات بسياري قابل ترديد نيست چنانچه در مقدمه همين كتاب بيان شده در مجلد اول و بعد از اينکه بيان جا دارد که بفرمايد قُل لَستُ عَلَيكُم بِوَكِيلٍ وظيفه رسول اتمام حجت است و بستن راه عذر و اقامه دليل و برهان لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحيي مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ انفال آيه 44 (تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال) ديگر مسئوليت ندارد که چرا ايمان نياوردند و هدايت نشدند ما عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا البَلاغُ
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- قبیله و قوم پیامبر (قریش) با وجود حقانیت قرآن و معارف و وعده هاى آن به تکذیب آن پرداختند. (و کذّب به قومک و هو الحق) در آیه ۵۷ «قل إنى على بینة» موضوع بحث «قرآن» بود و آیات بعد از آن نیز وعده هاى قرآن را مطرح ساخته است. بنابراین مرجع ضمیر «به» مى تواند «قرآن» باشد.
۲- قوم و قبیله پیامبر، تهدید به عذاب از جانب خداوند را باور نکرده و آن را تکذیب کردند. (قل هو القادر على أن یبعث علیکم عذابا ... و کذّب به قومک) در آیه «قل هو القادر» وعیدهایى از جانب خداوند مطرح گردید. محتمل است مرجع ضمیر «کذب به» همان وعیدهاى مطرح شده در آیه قبل باشد برداشت فوق بر این اساس استوار است.
۳- پیشگویى قرآن در مورد عملى شدن وعده هاى عذاب بر مشرکان مکه و قبیله پیامبر* (و کذّب به قومک و هو الحق) از معانى حق، «ثابت» و «واجب» است و در مورد آیه به دلیل اینکه خبر از وقوع حادثه اى در آینده است، یعنى چیزى که تثبیت شده و واقع خواهد شد. لذا اگر مرجع ضمیر «به»، «عذاب» در آیه قبل باشد، جمله «و هو الحق» تأکید بر وقوع حتمى آن در آینده خواهد بود. همان گونه که تاریخ نیز این نکته را به وضوح تأیید کرد.
۴- قریش و مشرکان از سر استهزا، خواهان عملى شدن عذاب موعود بر خود به دست پیامبر (ص) بودند. (و کذّب به قومک ... قل لست علیکم بوکیل) چنانچه مرجع ضمیر «به» در «کذب به» عذاب باشد، جمله «قل ... » گویا پاسخى است به سؤال ضمنى مشرکان مبنى بر این که اگر عذاب واقع شدنى است باید پیامبر (ص) آن را عملى سازد. بنابراین جمله «قل لست ... » قرینه اى است بر مطرح شدن سؤال از ناحیه مشرکان.
۵- پیامبر (ص) مأمور و متصدى عذاب کردن مشرکان و صاحب اختیار آن نیست. (و کذّب به قومک ... قل لست علیکم بوکیل) چون در آیه قبل و همچنین صدر آیه سخن از عذاب بود، جمله «لست ... » براى نفى توهم مشرکان در مورد این است که پیامبر (ص) صاحب اختیار عذاب است.
۶- پیامبر (ص) وظیفه دار وادار ساختن مردم به ایمان و پذیرش حق نیست. (و کذّب به قومک و هو الحق قل لست علیکم بوکیل)
موضوعات مرتبط
- خدا: تکذیب عذابهاى خدا ۲ ; مکذّبان تهدیدهاى خدا ۲
- دین: نفى اکراه در دین ۶
- عذاب: تحقق وعده عذاب ۳ ; تهدید به عذاب ۲ ; درخواست تحقق وعده عذاب ۴
- قرآن: پیشگویى قرآن ۳ ; تکذیب قرآن ۱ ; حقّانیت قرآن ۱ ; مکذّبان قرآن ۱
- قریش: استهزاهاى قریش ۴ ; تهدید قریش ۲ ; خواسته هاى قریش ۴ ; عذاب قریش ۳ ; قریش و قرآن ۱ ; کفر قریش ۲
- محمّد (ص): قوم محمّد (ص) ۱، ۲ ; محدوده اختیارات محمّد (ص) ۵ ; محدوده مسؤولیت محمّد (ص) ۵، ۶
- مشرکان: استهزاى مشرکان ۴ ; خواسته هاى مشرکان ۴ ; عذاب مشرکان ۵
- مشرکان مکه: عذاب مشرکان مکه ۳
منابع