الكهف ٢٩
کپی متن آیه |
---|
وَ قُلِ الْحَقُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفَقاً |
ترجمه
الكهف ٢٨ | آیه ٢٩ | الكهف ٣٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سُرَادِقُ»: معرّب سراپرده است، به معنی خیمه و بارگاه و چادری است که بر فراز صحن خانه کشند. «إِن یَسْتَغِیثُوا»: اگر فریاد برآورند. اگر کمک بخواهند. «یُغَاثُوا»: به فریادشان رسیده شود. کمک کرده شوند. «مُهْل»: هر نوع فلز گداخته (نگا: دخان / ، معارج / . دُرْدِ تهنشین شده روغن که معمولاً چیز آلوده و کثیف و بد طعمی است؛ و در اینجا مراد کیم و خونابه دوزخیان است (نگا: ابراهیم / و ). «مُرْتَفَقاً»: محلّ اجتماع و گردهمآئی. منزل. جائی که برای حسرت و یا آسایش آرنج را بدان تکیه دهند یا زیرِ گونه بگذارند، که در صورت دوم یعنی اگر برای آسایش باشد، در اینجا جنبه ریشخند دارد؛ مثل (نُزُلٌ) در آیه سوره واقعه. منصوب است چون تمییز است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقَى... (۱) مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقَى... (۱) مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ... (۴) يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ... (۰) تُسْقَى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ (۰) يَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَ... (۲)
وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ... (۲) يَتَجَرَّعُهُ وَ لاَ يَکَادُ يُسِيغُهُ... (۰) إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرّاً وَ... (۱) أُولٰئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ... (۱)
تفسیر
- آيات ۲۷ - ۳۱ سوره كهف
- وظيفه پيامبر «ص»، تلاوت آيات و تبليغ وحى است
- معناى «صبر» و «وجه»، و مراد از «اراده و طلب وجه خدا»
- گفتار ديگران در معناى «وجه» و «دعاى صبح و شام»، در آيه شريفه
- آیه: «لَا تُطِع مَن أغفَلنَا قَلبَهُ»، دلالتی بر جبر ندارد
- اى پيامبر! حق را بگو و از ايمان نياوردن مردم افسوس مخور
- بحث روايتى: (روایاتی در بارۀ برخی از آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً «29»
و بگو: حقّ از سوى پروردگار شما رسيده است، پس هر كه خواست ايمان آورد و هر كه خواست كافر شود. همانا ما براى ستمگران آتشى مهيّا كردهايم كه (شعلههايش) همچون سراپردهاى آنان را فراگرفته و چون پناه خواهند، با آبى (مانند مس) گداخته كه چهرهها را بريان مىكند يارى مىشوند! چه بد نوشيدنى و چه بد جايگاهى است!
نکته ها
آيه، گويا پاسخ به كسانى است كه براى ايمان آوردنشان، شرط و شروط مىگذارند و
جلد 5 - صفحه 165
مىگويند: شرط گرويدن ما آن است كه فقرا را طرد كنى.
گرچه مردم در انتخاب ايمان و كفر مختارند، ولى بايد بدانند كه سرانجام كفر، عذاب سوزان قيامت است.
«سرادق» يعنى سراپرده، وتنها يكبار در قرآن آمده است، آن هم درباره دوزخيان.
امام رضا عليه السلام به يكى از كارمندان طاغوت فرمود: اگر از كوه بيفتم و قطعه قطعه شوم، بهتر از آن است كه كارگزار طاغوت باشم، مگر آنكه مشكلى از مؤمنان بگشايم. سپس فرمود:
خداوند، كارگزاران طاغوت را در سرادقى از آتش قرار مىدهد تا از حساب خلايق فارغ شود.
پیام ها
1- تنها سرچشمهى حقّ خداوند است. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ»
2- تقاضاى طرد فقراى مؤمن حقّ نيست، بلكه حقّ آن است كه از طرف خدا باشد. «قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ»
3- گرايش و عدم گرايش مردم، در حقّانيّت دين تأثيرى ندارد. «قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ»
4- پيامبر مسئول ابلاغ است وانسانها در پذيرش ايمان و كفر آزادند. «فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ»
متاع كفر و دين، بىمشترى نيست
گروهى آن، گروهى اين پسندند
5- كفر، ظلم به خويشتن است. «فَلْيَكْفُرْ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ»
6- دوزخ، از هم اكنون آماده است. «أَعْتَدْنا»
7- سرنوشت انسان در گرو گرايشها و اعمال اوست. «أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها» شهوات و مفاسدى كه انسان را فرامىگيرد، در آخرت آتشى است كه او را احاطه مىكند.
8- توجّه به فرجام شوم كافران، نقش مهمى در تربيت انسان دارد. لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ ...
9- معاد، جسمانى است. «يَشْوِي الْوُجُوهَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 166
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً «29»
وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ: و بگو اى پيغمبر اين قرآن و آنچه در آنست از آيات و اخبار و اوامر و نواهى و وعد وعيد، حق است، از جانب پروردگار شما صادر شده. يا بگو قرآن حقّ و صدق است در حالتى كه نازل شده از جانب پروردگار شما. فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ: پس هر كه خواهد ايمان را، پس بگو ايمان آورد و تصديق آن را نمايد. وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ: و هر كه خواهد كفر را، بگو كافر شود.
تنبيه: آيه شريفه به صورت امر، و مراد تخيير است بر وجه تهديد و توعيد؛ زيرا
«1» تفسير قمى ج 2 ص 34 و 35.
جلد 8 - صفحه 46
ايمان و كفر بندگان به ساحت كبريائى نفع و ضررى نرساند، بلكه تمام فوائد و مضار، برگشت آن به خود بندگان است، كه اگر ايمان آرند عاقبت نعيم، و اگر كافر شوند سر انجام جحيم خواهد بود. بنابراين فرمايد: بگو اى پيغمبر، حق از جانب خدا آمد، اختيار با شماست، هر كه خواهد ايمان آورد، و هر كه خواهد كافر گردد، و لكن كافر مشويد، زيرا اگر شديد، مستوجب عقوبت و عذاب خواهيد بود. إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً: به درستى كه مهيا و آماده كرديم براى كافران آتشى را كه: أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها: فراگيرد به ايشان سراپردههاى آن.
نكته: تشبيه فرموده آتشى را كه محيط بود به كافران به سراپرده كه مشتمل باشد بر اهل آن. ابو سعيد خدرى نقل نموده كه: سرادق آتش چهار ديوارى است كه غلظت هر ديوار آن چهل سال راه باشد و آن به گرد كفار درآيد. ابن عباس گويد: مراد به سرادق دود غليظ جهنم است «1».
وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا: و اگر فرياد خواهى طلبند از تشنگى. يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ: فرياد رسيده شوند به آبى كه مانند مس گداخته يا چرك و ريم جهنميان كه جوشان باشد از شدت آتش. چون اين آب را پيش روى كافران آرند. يَشْوِي الْوُجُوهَ: بريان كند و بسوزاند رويهاى ايشان را از حدّت حرارت.
بِئْسَ الشَّرابُ: بد آبى است مهل. وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً: و بد جائى است تكيهگاه ايشان.
از سعيد بن جبير منقول است كه: چون اهل جهنم گرسنه شوند و از گرسنگى فرياد كنند، ايشان را از زقّوم طعام دهند. چون بخورند، گوشت و پوست بر بدن ايشان پخته شود به مرتبهاى كه پارههاى گوشت از آنها با عرق بريزد و بعد از آن تشنه شوند و چند سال از تشنگى فرياد كنند، ايشان را آبى دهند بغايت گرم، چون نزد دهن آرند، گوشت روى آنها بريزد «2» (نعوذ باللّه).
موعظه: آيه شريفه توعيد است نسبت به كافران و تهديد است نسبت به
«1» مجمع البيان ج 3 صفحه 466.
«2» همان مدرك.
جلد 8 - صفحه 47
فاسقان، كه بيانديشند از ظلم به نفس به ارتكاب معاصى و انهماك در مناهى؛ زيرا گناه روى گناه بدون توبه و تدارك، عاقبت وخيم خواهد داشت، چه بتدريج نور ايمان ضعيف، و نقطه سياهى در قلب هويدا، و به زيادتى معصيت آن نقطه زياد تا بمرتبهاى كه قلب بكلى سياه شود، و بواسطه شدايد و سكرات مرگ، ناگهان كفر طارى گردد.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام در ذيل خطبهاى فرمايد: و احذروا نارا قعرها بعيد و حرّها شديد و عذابها جديد دار ليس فيها رحمة و لا تسمع فيها دعوة .. «1».
يعنى: بترسيد آتشى را كه تك آن دور، و حرارت آن شديد، و عذاب آن تازه؛ محلى كه نيست در آن رحمتى، و شنيده نشود دعوتى.
تتمه: تفسير برهان، كافى- از حضرت باقر عليه السلام تأويل آيه را فرمايد:
وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ (فى ولاية على بن أبي طالب) فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ (ال محمّد حقّهم) ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها «2».
و بگو حق است از جانب پروردگار شما در ولايت على بن ابى طالب عليه السلام، پس هر كه خواهد، تصديق نمايد ولايت آن حضرت را، و هر كه خواهد كافر شود به آن. بدرستى كه ما آماده كرديم براى ستمكاران حق آل محمد، آتشى را كه احاطه نموده ايشان را سراپرده آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً «28» وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً «29»
ترجمه
و بردبار كن خود را با آنانكه ميخوانند پروردگارشان را در بامداد و شبانگاه ميخواهند رضاى او را و نبايد در گذرد دو چشمت از ايشان با آنكه بخواهى آرايش زندگانى دنيا را و اطاعت مكن كسيرا كه غافل نموديم دل او را از ياد خود و پيروى نمود خواهش دل خويش را و بوده است كارش تجاوز از حق
و بگو حق از پروردگار شما است پس هر كه خواهد ايمان آورد و هر كه خواهد كافر شود همانا ما آماده نموديم براى ستمكاران آتشى را كه احاطه كرده بآنها سرا پردهاش و اگر فرياد رسى خواهند فرياد رسى شوند بآبى مانند مس گداخته كه بريان ميكند رويها را بد است آنمشروب و بد است آتش كه متّكا باشد.
تفسير
قمّى ره فرموده نازل شده است در باره سلمان فارسى رحمه اللّه و در مجمع أبو ذر و صهيب و خباّب را هم اضافه فرموده وقتى كه جمعى از رؤساء كفّار از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درخواست كردند كه ايشانرا از اطراف خود دور فرما چون ما از بوى لباسشان متأذى ميشويم تا در محضرت حاضر شويم و استفاده نمائيم و آنحضرت مأمور بمجالست بافقراء اهل ايمان و اعراض از اجابت ملتمس رؤساء كفّار گرديد باين تقريب كه فرموده باز دار نفس خود را از ميل باجابت رؤساء كفّار بطمع ايمان آنها و اتباعشان و بساز با مجالست فقراء اهل ايمان كه ميخوانند پروردگارشان را در هر صبح و شام يا در تمام شبانه روز چون ظاهرا ايشان در صدر اسلام كارى جز نماز و دعا نداشتند با آنكه در اعمالشان منظور و مقصودى جز رضا و قرب الهى نبود و بر مگردان دو چشم لطف و رحمت خود را از ايشان بجانب اهل دنيا براى طلب زينت و پيرايه زندگانى چند روزه آن اگر چه ساحت پيغمبر اكرم منزّه از اين غرض است ولى چون اقبال باغنياء و اعراض از فقراء مظنّه اين تهمت است بايد مقام نبوّت مأمون از اين گمان باشد و اجابت منما ملتمس كسيرا كه ما او را بحال غفلت از ياد خودمان واگذار نموديم و پيروى نموده است از هواى نفس خود و دلخواه خويش و بوده است كار و رفتارش تجاوز از حدود الهى و پشت پا زدن بحقّ و حقيقت و در آيه دوم دستور بىاعتنائى بايمان آنها را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داده كه بآنها بفرمايد بيان حقّ و حقيقت از جانب پروردگار شما شد پس هر كس مايل بحقّ باشد ايمان بياورد و هر كس پيرو هواى نفس باشد كافر شود نفع و ضرر ايمان و كفر شما بخودتان
جلد 3 صفحه 423
ميرسد بحال من تفاوتى ندارد عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين وعيد است از خداوند نسبت بكفّار و ظاهرا اين بيان براى آنستكه كسى از ظاهر آيه استفاده ترخيص كفر را ننمايد چون امر در اينمقام براى تهديد است و مؤيّد اين نكته است آنكه بعدا فرموده ما مهيّا نموديم براى ستمكاران بخويش و خلق آتشى را كه مانند سرا پرده بر آنها احاطه دارد و هر گاه از شدّت عطش فرياد رسى خواهند فرياد رسى شوند بآبى كه مانند مس و ساير فلزّات گداخته است در گرمى يا دردى روغن زيت كه چون نزديك نمايند آنرا بدهانشان براى آشاميدن رويهاشان از شدت حرارت آن بريان گردد و اينكه از آوردن چنين آبى بفرياد رسى تعبير شده براى مشاكله با كلام سابق است كه در صنايع بديعيّه مذكور است بد شربت ناگوارى است مهل و بد تكيه گاه و جاى ناروائى است آتش جهنّم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّكُم فَمَن شاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شاءَ فَليَكفُر إِنّا أَعتَدنا لِلظّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِم سُرادِقُها وَ إِن يَستَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ ساءَت مُرتَفَقاً «29»
و بفرما حق از طرف پروردگار شما است پس هر كس بخواهد پس ايمان ميآورد و هر كس که بخواهد پس كافر ميشود محققا ما مهيا كردهايم از براي ستمكاران آتشي را که احاطه كرده است بآنها خيام و پردههاي آن و اگر استغاثه كنند از عطش و سوزندگي بآنها داده ميشود به آبي که مثل فلز آب شده که مقابل صورت که ميآيد گوشت صورت را پخته و بريان ميكند بدتر آبيست و بد پشتگاه و متكائيست آن آتش وَ قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّكُم آنچه از طرف پروردگار است حق و ثابت و مطابق با واقع و موافق با حكمت و صلاح و درست و بجا است چه از ارسال رسل و انزال كتب و جعل احكام و وعد و وعيد و غير اينها باشد يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ.
جلد 12 - صفحه 349
در مقابل طاغوت شيطان و اولياء او که هر چه از طرف آنها باشد باطل و عاطل و فساد و ضلالت است يُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ فَمَن شاءَ فَليُؤمِن هر که رجوع بعقل كرد و طالب حق شد پس ايمان ميآورد و ميپذيرد و قبول ميكند و بصراط مستقيم بسعادت و رستگاري نائل ميشود وَ مَن شاءَ فَليَكفُر و هر که تابع شهوت و هوا پرستي و متابع! شياطين انسي و جني شد پس كافر ميشود و زير بار نميرود و در سبل شيطاني سير ميكند إِنّا أَعتَدنا لِلظّالِمِينَ چه ظلم در عقائد باشد شرك و كفر و چه ظلم بغير باشد بانبياء و اوصياء و مؤمنين و چه ظلم بنفس باشد از صفات خبيثه و اعمال سيّئه ما براي آنها قبلا مهيا كردهايم ناراً أَحاطَ بِهِم سُرادِقُها از اينکه جمله چند نكته استفاده ميشود، يكي آنكه جنت و نار قبلا خلق شده خلافا بكساني که ميگويند روز قيامت خلق ميشود، ديگر آنكه اهل نار آتش بآنها احاطه دارد از شش جهت که تعبير بسرادق فرموده، ديگر آنكه راه فرار بر آنها بسته ميشود مثل كسي که در خيمه او را حبس كرده باشند وَ إِن يَستَغِيثُوا و هر چه استغاثه كنند و فرياد رس طلب كنند يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ بفرياد آنها ميرسند با يك آبي مثل مس آب شده يا ساير فلزات که تعبير بمهل فرموده يَشوِي الوُجُوهَ مقابل صورت که ميآيد صورت گداخته ميشود و پخته ميگردد.
بِئسَ الشَّرابُ بسيار آب بديست يكي از آبهاي جهنم مهل يكي صديد يكي غساق يكي حميم وَ ساءَت مُرتَفَقاً مرتفق تكيه گاه و پناهگاهست آتش جهنم تكيهگاه آنها است از هر طرفي توجّه كنند آتش است اعاذنا اللّه.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 29)- اهمیت موضوع فوق به قدری است که قرآن در این آیه با صراحت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین میگوید: «بگو: (این برنامه من است و) این حقیقتی است از سوی پروردگارتان، پس هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس میخواهد کافر گردد» (وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ).
اما بدانید این ظلمان دنیا پرست که با زندگی مرفه و پر زرق و برق و زینتهایشان لبخند تمسخر به لباس پشمینه سلمانها و بوذرها میزنند عاقبت شوم و تاریکی دارند چرا که: «ما برای این ستمگران آتشی فراهم کردهایم که سرا پردهاش آنها را از هر سو احاطه کرده است») (إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها).
آری! آنها در این زندگی دنیا هر گاه تشنه میشدند صدا میزدند، و خدمتکاران انواع نوشابهها را در برابرشان حاضر میکردند «ولی در جهنم هنگامی که تقاضای
ج3، ص40
آب میکنند آبی برای آنها میآورند همچون فلز گداخته! که (اگر نزدیک صورت شود) صورتها را بریان میکند»! (وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ).
«چه بد نوشیدنی است»؟! (بِئْسَ الشَّرابُ).
«و (دوزخ) چه بد جایگاه و محل اجتماعی است»؟! (وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً).
در اینجا در سرا پردههایشان انواع مشروبات وجود دارد، همین که ساقی را صدا میکنند جامهایی از شرابهای رنگارنگ پیش روی آنها حاضر مینمایند، در دوزخ نیز ساقی و آورنده نوشیدنی دارند، اما چه آبی؟ آبی همچون فلز گداخته! آبی به داغی اشک سوزان یتیمان و آه آتشین مستمندان! آری هر چه آنجاست تجسمی است از آنچه اینجاست! (پناه بر خدا).
نکات آیه
۱- تنها، خداوند سرچشمه حقایق و معارف صحیح است. (الحقّ من ربّکم) «من ربّکم» خبر است براى «الحقّ» و برخى گفته اند که «الحقّ» خبر براى مبتداى محذوف است. «ال» در «الحقّ» براى استغراق است، یعنى: «تمامى حقایق. بنابراین جمله «الحقّ من ربّکم» در حقیقت، دلالت بر حصر مى کند. این حصر، در برابر رهنمودهاى هواپرستان است که آیه قبل اطاعت آنان را ناروا دانست.
۲- سخن هاى ناسازگار با تعالیم الهى، باطل و مردود است. (و قل الحقّ من ربّکم)
۳- خداوند، پیامبر(ص) را در شیوه برخورد با دنیاگرایان و رد پیشنهادهاى نادرست آنان تعلیم داد. (و لاتطع من ... و قل الحقّ من ربّکم)
۴- تنها راه شناخت شیوه برخورد با مؤمنان تهیدست، وحى الهى است نه آراى هواپرستان غافل از خداوند (و لاتطع من ... و قل الحقّ من ربّکم)
۵- تبیین حق و راستى براى انسان ها، در جهت رشد و تربیت آن ها است. (الحقّ من ربّکم) گزینش کلمه «ربّ» حاکى از نکته بالا است.
۶- پیامبر(ص) موظّف به رساندن پیام حقِّ الهى به مردم است و نه مسئول ایمان و کفر آنان. (و قل الحقّ من ربّکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر)
۷- تصمیم و خواست خود انسان، محور و اساس ایمان و کفرش است. (فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر)
۸- گرایش و عدم گرایش مردم و آراى آنان در حقانیّت حق، بى تأثیر است. (الحقّ من ربّکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر)
۹- آتش سهم گین و فراگیر، عذاب حاضر و آماده براى کافران، از جانب خداوند است. (إنّا أعتدنا للظلمین نارًا) نکره آوردن «ناراً» براى دلالت بر شدّت و عظمت است.
۱۰- دوزخ، از هم اکنون براى ظالمان آماده و مهیا است.* (إنّا أعتدنا للظلمین نارًا)
۱۱- برخوردارى انسان از حق انتخاب ایمان و کفر، به معناى بى تفاوتى ایمان و کفر در فرجام اخروى او، نیست. (فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر إنّا أعتدنا للظلمین نارًا) امر در «فلیکفر» براى تهدید است و جمله «إنّا أعتدنا...» گویاى این معنا است که اختیار انسان در انتخاب ایمان یا کفر، بدان معنا نیست که او، بر انتخاب خویش، مؤاخذه و یا تشویق نخواهد شد.
۱۲- کافرانِ به حقایق نازل شده از سوى خداوند، ظالم، و سزاوار آتش اند. (الحقّ من ربّکم ... و من شاء فلیکفر إنّا أعتدنا للظلمین نارًا)
۱۳- توجه به فرجام مؤمنان و کافران، نقشى تعیین کننده در گرایش انسان به ایمان یا کفر دارد. (فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر إنّا أعتدنا للظلمین نارًا)
۱۴- آتش قیامت، همانند سراپرده اى فراگیر، راه گریز را بر کافران خواهد بست. (نارًا أحاط بهم سرادقها) «سرادق» معرب «سراطاق» و به معناى خیمه و پرده سرا است.
۱۵- کافران در خیمه آتشین دوزخ، با استغاثه و اظهار تشنگى، از مأموران عذاب، یارى مى طلبند. (و إن یستغیثوا یغاثوا بماء) «غوث» یعنى: «یارى کردن» و «غیث» یعنى: «باران». مراد از «استغاثه» مى تواند طلب یارى و یا طلب باران (آب) باشد. پاسخى که به استغاثه دوزخیان داده مى شود، گویاى آن است که یارى خواستن دوزخیان، همان آب خواهى آنان است.
۱۶- انسان، در جهان آخرت، داراى احساس تشنگى و نیازمند آب است. (یغاثوا بماء)
۱۷- آب هاى غلیظ و گداخته، بسان گدازه مس، پاسخى براى استغاثه و آب طلبى کافران در دوزخ است. (و إن یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل) «مهل» به معناى «درده روغن» و نیز «مس گداخته» است (مقاییس اللغة) و نیز به «خونابه اى که از لاشه مردار بیرون آید» گفته مى شود. (قاموس) وصف آنان با عبارت «یشوى الوجوه» با معناى «مس گداخته» سازگارتر است.
۱۸- آب هاى دوزخى، چهره کافران را سوزانده و بریان مى سازد. (یغاثوا بماء کالمهل یشوى الوجوه)
۱۹- کمک خواهى دوزخیان، افزایش دهنده عذاب و زمینه تحقیر افزون تر ایشان است. (و إن یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوى الوجوه) فعل «یغاثوا» (فریادرسى مى شوند) استهزاى دوزخیان است و «یشوى الوجوه» از سوزاندن و عذابى اضافه بر عذاب موجود خبر مى دهد.
۲۰- آبِ مشروب دوزخیان، مایعى ناگوار و پلید است. (یغاثوا بماء ... بئس الشراب)
۲۱- آتش دوزخ، تکیگاهى ناپسند و شوم براى دوزخیان است. (یغاثوا بماء کالمهل ... و ساءت مرتفقًا) «مرتفق» به مکانى گفته مى شود که آدمى، در آن، مرفق و آرنج خود را بر زمین نهد و با ساق دست خود اهرمى بسازد و سر بر آن گذارده، استراحت کند. یاد کردن از جایگاه دوزخیان با این تعبیر، به منظور ریش خند کردن آن ها است.
۲۲- رفاه مندانِ هواپرست، در قیامت، گرفتار آتشى فراگیر و آشامیدنى هایى ناگوارند. (و لاتطع من أغفلنا قلبه ... بئس الشراب و ساءت مرتفقًا) نکته یاد شده از ارتباط دو آیه استفاده شده است.
۲۳- معاد، جسمانى است و انسان، با بدنى مادّى، در قیامت حضور خواهد یافت. (یغاثوا بماء ... یشوى الوجوه بئس الشراب)
موضوعات مرتبط
- آب: درخواست آب ۱۷
- استمداد: استمداد از نگهبانان جهنم ۱۵
- انسان: اختیار انسان ۷، ۱۱; اراده انسان ۷; ایمان انسان ۱۱; تشنگى اخروى انسان ۱۶; کفر انسان ۱۱; نیازهاى اخروى انسان ۱۶
- ایمان: زمینه ایمان ۷
- تربیت: عوامل تربیت ۵
- تشبیهات قرآن: تشبیه آب داغ جهنم ۱۷; تشبیه به مس مذاب ۱۷
- جهنم: آشامیدنیهاى جهنم ۱۷; آمادگى جهنم ۱۰; احاطه جهنم ۱۴; پلیدى آشامیدنیهاى جهنم ۲۰، ۲۲; شومى آتش جهنم ۲۱; فعلیت جهنم ۱۰; مراتب آتش جهنم ۹; نجات از جهنم ۱۴; ویژگیهاى آب داغ جهنم ۱۸; ویژگیهاى آتش جهنم ۱۴
- جهنمیان ۱۰، ۱۲: آثار استمداد جهنمیان ۱۰، ۱۲ ۱۹; استمداد جهنمیان ۱۰، ۱۲ ۱۵; بریانى صورت جهنمیان ۱۰، ۱۲ ۱۸; پاسخ استغاثه جهنمیان ۱۰، ۱۲ ۱۷; تشنگى جهنمیان ۱۰، ۱۲ ۱۵; خواسته هاى جهنمیان ۱۰، ۱۲ ۱۷; زمینه تحقیر جهنمیان ۱۰، ۱۲ ۱۹; شومى تکیه گاه جهنمیان ۱۰، ۱۲ ۲۱; عوامل ازدیاد عذاب جهنمیان ۱۰، ۱۲ ۱۹
- حق: آثار اعراض از حق ۸; فلسفه تبیین حق ۵
- حقانیت: ملاک حقانیت ۸
- حقایق: منشأ حقایق ۱
- خدا: اختصاصات خدا ۱; اهمیت تعالیم خدا ۲; تعالیم خدا ۳; عذابهاى خدا ۹
- دنیاطلبان: رد خواسته هاى دنیاطلبان ۳; روش برخورد با دنیاطلبان ۳
- ذکر: آثار ذکر فرجام کافران ۱۳; آثار ذکر فرجام مؤمنان ۱۳
- رشد: عوامل رشد ۵
- سخن: ملاک سخن باطل ۲
- ظالمان ۱۲: ظالمان ۱۲ در جهنم ۱۰
- عذاب: اهل عذاب ۹
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱۷
- کافران: ظلم کافران ۱۲; عجز اخروى کافران ۱۴; فرجام کافران ۱۱; فعلیت عذاب کافران ۹; کافران در جهنم ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۸
- کفر: زمینه کفر ۷; کیفر کفر به حقایق ۱۲
- گرایشها: آثار گرایش به حق ۸; عوامل گرایش به ایمان ۱۳; عوامل گرایش به کفر ۱۳
- مؤمنان: روش برخورد با مؤمنان فقیر ۴; فرجام مؤمنان ۱۱
- محمد(ص): تبلیغ محمد(ص) ۶; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۶; محمد(ص) و ایمان مردم ۶; محمد(ص) و کفر مردم ۶; معلم محمد(ص) ۳
- مرفهان: آشامیدنیهاى اخروى مرفهان ۲۲; عذاب اخروى مرفهان ۲۲; مرفهان در جهنم ۲۲
- معاد: معاد جسمانى ۲۳
- نیازها: نیاز به آب ۶
- وحى: نقش وحى ۴
- هواپرستان: آشامیدنیهاى اخروى هواپرستان ۲۲; بى ارزشى بینش هواپرستان ۴; عذاب اخروى هواپرستان ۲۲; هواپرستان در جهنم ۲۲
منابع