۱۴٬۴۶۷
ویرایش
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
<span id='link178'><span> | <span id='link178'><span> | ||
==بحث روايتى (درباره مبتلا | ==بحث روايتى: (درباره مبتلا شدن فرعونيان به عذاب هاى گوناگون) == | ||
در مجمع البيان است كه ابن عباس و سعيد بن جبير و قتاده و محمد بن اسحاق بن بشار مطلبى را گفته اند، و على بن ابراهيم | در مجمع البيان است كه ابن عباس و سعيد بن جبير و قتاده و محمد بن اسحاق بن بشار مطلبى را گفته اند، و على بن ابراهيم هم، همان مطلب را به سند خود، از ابى جعفر و ابى عبدالله« عليهما السلام» روايت كرده، و آن مطلب كه از مجموع روايات گرفته شده، اين است كه: | ||
بعد از ايمان ساحران به موسى و شكست خوردن فرعون و اصرار بر كفر خود، هامان به فرعون گفت : مردم | بعد از ايمان ساحران به موسى و شكست خوردن فرعون و اصرار بر كفر خود، هامان به فرعون گفت: مردم به طورى كه مى بينى، يكى پس از ديگرى، به موسى ايمان مى آورند. بايد فكرى كرد. من فكر مى كنم صلاح در اين باشد كه مأمور بگذارى تا هر كس را كه به دين موسى در آمده، زندانی اش كنند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۹۴ </center> | ||
پس | پس فرعون، هر كس را كه به موسى ايمان آورده بود، حبس نمود. خداوند هم، فرعونيان را به عذاب هاى گوناگونى، از قبيل كمبود زراعت و امثال آن مبتلا نمود، و در آخر، طوفانى بر آنان مسلط كرد تا تمامى خانه هاى آنان را در هم فرو ريخت. | ||
فرعونيان ناگزير به بيابان گريختند، و خيمه ها به پا | فرعونيان ناگزير به بيابان گريختند، و خيمه ها به پا كردند. و اما خانه هاى بنى اسرائيل، يك قطره از آب سيل به آن ها نرسيد، و زمين هاى زراعتى آنان نيز، آسيبى نديد. بر عكس، براى فرعونيان، هيچ زمين زراعتى نماند. لذا به موسى گفتند: از خدايت بخواه، اين بارندگى هولناك را از ما قطع كند، كه اگر چنين كنى، ما به تو ايمان آورده و بنى اسرائيل را از زندان ها رها كرده، با تو روانه مى سازيم. | ||
موسى | موسى «عليه السلام»، از خدا خواست و خداوند هم، عذاب را از آنان بر داشت، وليكن متأسفانه به وعده خود وفا ننموده و ايمان نياوردند. | ||
اين | اين بار، هامان به فرعون گفت: اگر بنى اسرائيل را آزاد كنى، به دست خود، موسى را بر خود غلبه داده اى، و او به طور مسلم، سلطنت تو را از بين خواهد برد. لذا فرعون بنى اسرائيل را رها ننمود و درباره باران هاى خطرناك گفت: بارانى كه آمد، عذاب نبود، بلكه نعمتى بود براى ما، زيرا دشت و صحراى ما را، پس از خشكى و مُردگى زنده و سر سبز و خرم نمود. | ||
و چون چنين | و چون چنين كردند، خداوند هم - به روايت على بن ابراهيم - در سال دوم و به روايت ديگران، در ماه دوم، ملخ را بر زراعت ها و اشجار ايشان مسلط كرد، به طورى كه از زراعت و درختان چيزى باقى نگذاشت، بلكه موى سر و ريش آنان و لباس و فرش و زندگى شان را هرچه بود، خوردند، و حال آن كه همين ملخ ها، به خانه هاى بنى اسرائيل داخل نمى شدند و هيچ گونه آزارى نمى رساندند. | ||
مردم، همه سر و صدايشان بلند شد، و فرعون شديدا به جزع و فزع در آمد، و به موسى «عليه السلام» گفت: اين بار هم از پروردگارت بخواه اين بلا را از ما بگرداند، و به طور قطع، من نيز دست از بنى اسرائيل بر مى دارم. موسى «عليه السلام» دعا كرد و ملخ بعد از آن كه يك هفته، يعنى از شنبه تا شنبه ديگر بر ايشان مسلط بود، از آنان بر طرف گرديد. | |||
بعضى ها در كيفيت دعاى موسى | بعضى ها در كيفيت دعاى موسى «عليه السلام» گفته اند كه: وى نگاهى به آسمان نمود و سپس عصاى خود را به طرف مشرق و مغرب به حركت در آورد، و بدون درنگ، ملخ ها از همان طرف كه آمده بودند، برگشتند. تو گوئى اصلا ملخى نيامده بوده. اين بار هم، هامان نگذاشت فرعون به وعده خود وفا كند و بنى اسرائيل را آزاد سازد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۹۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۹۵ </center> | ||
لذا در سال سوم - به روايت على بن ابراهيم - و در ماه سوم - به روايت ديگران - خداوند | لذا در سال سوم - به روايت على بن ابراهيم - و در ماه سوم - به روايت ديگران - خداوند «قُمّل» را كه عبارت است از ملخ ريز و بدون بال و خيلى خبيث تر و خطرناك تر از ساير انواع ملخ، بر همه زراعت آنان مسلط نمود. به اين معنى كه اين بار ملخ، ساقه و ريشه ها را هم خورد، و خلاصه زمين را ليسيد. | ||
بعضى ديگر گفته اند: موسى | بعضى ديگر گفته اند: موسى «عليه السلام» مأمور شد تا به تلى خاكى كه در دهى از دهات مصر معروف به عين شمس قرار داشت، برود. موسى بدان جا رفت و عصاى خود را به آن تل خاك زد و بلافاصله ملخ هاى نامبرده، سراسر مصر را پُر كرده، حتى به جامه هاى فرعونيان در آمده و آنان را گزيدند. و اگر كسى مشغول غذا خوردن بود، قُمّل در غذايش شده و ظرف غذايش از آن پُر مى شد. | ||
سعيد بن جبير گفته است : | سعيد بن جبير گفته است: «قُمّل»، همان شپشه اى است كه به حبوبات مى افتد. و نيز گفته است: اگر كسى ده جراب (مشك) گندم به آسياب مى برد، از آن ده مشك، بيش از سه قفيز (پيمانه) عايدش نمى شد، و اين بلا، شديدترين بلایى بود كه فرعونيان بدان دچار شدند. زيرا نه تنها حبوبات آنان به خطر افتاد، بلكه موى بدن و حدقه و پلك چشم و ابروهاى آنان نيز دستخوش اين بلا شد. وقتى به بدن هايشان حمله مى كرد، هر كه می ديد، خيال مى كرد پوست بدن هاى آنان، به گرى مبتلا شده. | ||
خلاصه خواب و آرامش از آنان سلب | خلاصه خواب و آرامش از آنان سلب شد. همه به ناله و فرياد در آمدند. ناچار، فرعون موسى را طلبيد و گفت: اگر اين بار از خدايت بخواهى تا عذاب را از ما بر دارد، به طور قطع و مسلم، دست از بنى اسرائيل بر مى دارم. | ||
موسى اين بار نيز پذيرفت و دعا كرد، و به دعاى | موسى اين بار نيز پذيرفت و دعا كرد، و به دعاى او، قُمّل كه هفت روز تمام، يعنى از روز شنبه اى تا شنبه بعد، بر آنان مسلط شده بود، بر طرف گرديد. و اين بار هم، عهد خود را شكسته، خداوند در سال چهارم و به آن روايت ديگر، در ماه چهارم، ضفدع (قورباغه) را بر آنان مسلط كرد. | ||
تمام زندگى آنان مالامال از ضفدع | تمام زندگى آنان مالامال از ضفدع شد. لباس و يا ظرف و يا طعام و يا آبى نماند، مگر اين كه پر از ضفدع بود. غذا مى پختند، چيزى نمى گذشت كه مى ديدند پر از ضفدع شده.، مى خواستند با يكديگر صحبت كنند، تا دهن باز مى كردند، ضفدع به دهانشان مى افتاد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۹۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۹۶ </center> | ||
لقمه بر مى | لقمه بر مى داشتند، تا دهانشان باز مى شد، ضفدع قبل از لقمه، دهانشان را پُر كرده بود. اين بار، به گريه در آمده، به شكايت نزد موسى آمدند، و گفتند اين بار توبه كرده و ديگر به كردار زشت خود بر نمى گرديم. از خدا بخواه تا ما را از شر قورباغه ها رهایى دهد. موسى دعا كرد و خداوند، ضفدع را پس از آن كه هفت روز، يعنى از روز شنبه تا شنبه ديگر، بر ايشان مسلط بود، از آنان بر داشت. | ||
و چون اين بار | و چون اين بار نيز، عهد خود را شكستند، خداوند در سال پنجم، خون را به سوى ايشان روانه كرد. به اين معنا كه آب نيل را براى ايشان خون گردانيد. بنى اسرائيل، آن را آب و قبطى ها، آن را خون مى ديدند. حتى قبطى ها به بنى اسرائيل التماس مى كردند كه ايشان، آب را در دهان خود ريخته و از دهان خود به دهان قبطى ها بريزند. با اين حال، تا در دهن اسرائيلى ها بود، آب بود و به محضى كه به دهان قبطى ها منتقل مى شد، خون مى گرديد. | ||
فرعون كه ديد از عطش هلاك مى شود، ناچار شد برگ درختان را | فرعون كه ديد از عطش هلاك مى شود، ناچار شد برگ درختان را بجود، ولى مع الوصف، رطوبت برگ درختان هم در دهانش، خون مى شد. هفت روز هم، به اين عذاب دچار بودند. هيچ آب و غذايى نمى خوردند، مگر آن كه خون بود. | ||
زيد بن اسلم گفته است: خونى كه خداوند مسلط بر فرعونيان كرد، عبارت از خون دماغ (رعاف) بود. به هر حال به نزد موسى آمدند، كه از خدايت رفع اين پريشانى و عذاب را بخواه، تا به تو ايمان آورده، دست از بنى اسرائيل بر داشته و با تو روانه شان كنيم. موسى اين بار نيز دعا كرد و عذاب از ايشان برداشته شد، مع ذلك دست از بنى اسرائيل بر نداشتند. | |||
عياشى، در تفسير خود، از محمد بن قيس، از ابى عبدالله «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: مقصود از كلمه «رجز» در آيه «لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك»، برف است. لذا بلاد خراسان را كه كوهستانى و برفگير است، بلاد رجز گويند. | |||
مؤلف: اين روايت، آن طورى كه بايد و شايد، با سياق آيه انطباق ندارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۹۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۹۷ </center> | ||
<span id='link179'><span> | <span id='link179'><span> | ||
==آيات ۱۳۸ - ۱۵۴ سوره اعراف == | ==آيات ۱۳۸ - ۱۵۴ سوره اعراف == | ||
وَ جَاوَزْنَا بِبَنى إِسرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصنَامٍ لَّهُمْ قَالُوا يَا مُوسى اجْعَل لَّنَا إِلَهاً كَمَا لهَُمْ ءَالِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تجْهَلُونَ(۱۳۸) | وَ جَاوَزْنَا بِبَنى إِسرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصنَامٍ لَّهُمْ قَالُوا يَا مُوسى اجْعَل لَّنَا إِلَهاً كَمَا لهَُمْ ءَالِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تجْهَلُونَ(۱۳۸) |
ویرایش