غافر ٣٤
کپی متن آیه |
---|
وَ لَقَدْ جَاءَکُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَکٍ مِمَّا جَاءَکُمْ بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً کَذٰلِکَ يُضِلُ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ |
ترجمه
غافر ٣٣ | آیه ٣٤ | غافر ٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْبَیِّنَاتِ»: آیههای کتاب آسمانی. دلائل و براهین و معجزات. «فَمَازِلْتُمْ فِی شَکٍّ»: پیوسته در شکّ و تردید بسر میبردید. «هَلَکَ»: فوت کرد. «مُرْتَابٌ»: متشکّک و متردّد در دین.
تفسیر
- آيات ۲۱ - ۵۴ سوره مؤمن
- داستان ارسال موسى «ع»، به سوى فرعون
- هشدار مؤمن آل فرعون، به فرعونيان، درباره قتل موسى «ع»
- دلیل نامگذاری روز قيامت، به «يَومُ التّنَاد»
- مقصود از فرعون، كه به وزير خود گفت: «يَا هَامَانُ ابنِ لِى صَرحاً لَعَلّی أبلُغُ الأسبَاب...»
- اركان دين حق و راه سعادت، در بیان مؤمن آل فرعون
- اشاره به مقامات سه گانه عبوديت: «توكل»، «تفويض» و «تسليم»
- نكاتى درباره كيفيت عذاب آل فرعون، در برزخ و قيامت
- محاجّۀ زیردستان آل فرعون با قدرتمندان متکبر، درباره آتش جهنم و پاسخ آن ها
- التماس دوزخيان به نگهبانان جهنم، در تخفيف پاره اى از عذاب
- بحث روایتی: (رواياتى درباره برخی از آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ «34»
همانا يوسف پيش از اين با دلايل روشن نزد شما آمد، امّا شما همواره از آن چه برايتان آورده بود در شك بوديد، تا آن گاه كه يوسف از دنيا رفت، گفتيد: «خداوند پس از او هرگز پيامبرى نخواهد فرستاد». اين گونه، خداوند هر افراطگر ترديد كنندهاى را گمراه مىسازد.
نکته ها
مؤمن آل فرعون براى هدايت و بيدارى مردم، ابتدا تاريخ پيشينيان آنان را مطرح كرد و فرمود: مبادا آن بلائى كه به قوم نوح و عاد و ثمود رسيد، به شما نيز برسد. سپس سابقه خود بنىاسرائيل را به رُخ آنان كشيد كه شما در بارهى يوسف چنين و چنان كرديد.
به هر نوع تجاوز از حدّ، «اسراف» گفته مىشود و مراد از «مُسْرِفٌ» در اين آيه، كسى است كه در مخالفت با حقّ پافشارى و اصرار مىكند. «1»
پیام ها
1- رفتار نياكان در گرايشها يا لجاجتهاى نسل آنان مؤثّر است. مؤمن آلفرعون گفت: اگر امروز به موسى ايمان نمىآوريد راه دورى نرفتهايد شما به يوسف هم ايمان نياورديد. «جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ»
2- يوسف معجزات فراوان داشته است. «بِالْبَيِّناتِ»
3- شك، اگر مقدّمهى تحقيق و حركت شود ارزش دارد ولى اگر سبب ركود و سوء ظن شود يك آفت است. «فَما زِلْتُمْ فِي شَكٍّ»
4- شك، يك حالت طبيعى است، ولى تشكيك بى مورد ناپسند است. «فَما زِلْتُمْ فِي
«1». تفسير راهنما.
جلد 8 - صفحه 251
شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ»
5- مرگ براى همه است، حتّى پيامبران. «حَتَّى إِذا هَلَكَ»
6- عقيده به ختم نبوت بعد از يوسف سبب شد كه برخى از بنىاسرائيل، بعثت حضرت موسى را نپذيرند. «قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا»
7- رضايت ما از جرم ديگران، ما را نيز شريك جرم مىكند. (يوسف چهارصد سال قبل از موسى زندگى مىكرده ولى چون نسلهاى بعدى به كفر نياكانشان راضى بودند خداوند آنان را مخاطب قرار داده است). «1» «قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ»
8- خاتميّت پيامبر با خداست، نه خواست مردم. «قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا»
9- خداوند مردم را بدون حجّت و راهنما نمىگذارد. (انتقاد آيه از كسانى است كه بدون دليل مىگويند: لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ ... رَسُولًا).
10- سنّت خداوند آن است كه كسانى را كه در مخالفت با حقّ پافشارى مىكنند به حال خود رهايشان كند. «كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»
11- كسى كه راه انبيا را نپذيرد و حركت نكند، استعدادها و لياقتها و الطافى را كه حقّ دريافت داشته به هدر داده است. «مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»
12- سقوط انسان مرحلهاى است: در يك مرحله تشكيك مىكند، «مُسْرِفٌ مُرْتابٌ» ولى در مرحلهى ديگر تكذيب. «مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» «2»
13- فيض خداوند عام است، اين افرادند كه به خاطر روحيات و عملكرد بد، خود را محروم مىكنند. «يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»
«1». تفسير اطيب البيان.
«2». غافر، 28.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 252
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ (34)
مرحله پنجم: تذكر به حضرت يوسف عليه السّلام.
وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ: و بدرستى كه آمد شما را يوسف بن يعقوب عليهما السلام، مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ: پيش از حضرت موسى به حجتهاى بينه و دلايل قاطعه بر صدق قول او.
اكثر مفسران بر آنند كه فرعون زمان حضرت موسى، همان فرعون زمان حضرت يوسف بود بواسطه آنكه اسب قيمتى كه فرعون داشت بعد از مردن، به دعاى حضرت يوسف عليه السّلام زنده گشت، فرعون ظاهرا به او ايمان آورده و بعد از موت او از دين او برگشت و تا زمان حضرت موسى عليه السّلام عمر يافت.
پس حزبيل گفت كه يوسف پيش از اين به شما آمد با معجزات بينه كه از آن جمله زنده كردن اسب و شهادت طفل بر برائت او از خيانت، پس حزبيل از آن خبر داد كه يوسف به شما مبعوث شد.
فَما زِلْتُمْ فِي شَكٍ: پس هميشه بوديد در شك. مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ: از آنچه آورده بود به شما از توحيد و احكام دينيه و امور شرعيه. حَتَّى إِذا هَلَكَ: تا آنكه چون فوت شد، قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ: گفتيد با يكديگر به محض تقليد و تصميم بر تكذيب رسل هرگز نخواهد مبعوث نمايد خدا، مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا: بعد از او پيغمبرى را يعنى چون انكار يوسف نموديم و قول او را قبول نكرديم، ديگرى نخواهد آمد كه دعوى رسالت كند به جهت خوف آنكه قول او را هم قبول نكنيم، پس به كفر خود ثابت شديد و در گمراهى مانديد. كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ:
همچنانكه شما به جهت شك گمراه شديد، همچنين در وادى گمراهى فرو مىگذارد، مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ: هر كه را كه از حد در گذرنده است در عناد و انكار، شك دارنده در آنچه معجزات بينه شاهد است از توحيد و نبوت به جهت
جلد 11 - صفحه 307
انهماك در تقليد و عدم تفكر در معجزات باهره.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ (31) وَ يا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنادِ (32) يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ ما لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (33) وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ (34) الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ (35)
ترجمه
مانند عادت قوم نوح و عاد و ثمود و آنكسانيكه بودند بعد از آنها و نيست خدا كه بخواهد ستم را براى بندگان
و اى قوم من همانا من ميترسم بر شما از روز ندا نمودن
روز كه رو گردان شويد پشت كنندگان نباشد مر شما را از عذاب خدا هيچ نگهدارندهاى و هر كه را راهنمائى نكند خدا پس نيست براى او هيچ
جلد 4 صفحه 526
راه نمايندهاى
و هر آينه بتحقيق آمد شما را يوسف از پيش با معجزات پس پيوسته بوديد در شك از آنچه آورد شما را بآن تا وقتى فوت كرد گفتيد هرگز مبعوث نميكند خدا بعد از او پيغمبرى را اين چنين بگمراهى وا ميگذارد خدا كسيرا كه متجاوز و شك آورنده است
آنكسانيكه مجادله مينمايند در آيتهاى خدا بدون حجّتى كه آمده باشد براى آنها بزرگ است از راه دشمنى نزد خدا و نزد آنانكه گرويدند اينچنين مهر مينهد خدا بر هر دل مرد با تكبّر سركش.
تفسير
خداوند متعال احزاب نامبرده در آيات سابقه را بيان فرموده از قول مؤمن آل فرعون كه گفت من ميترسم بر شما از مانند ايّام اقوام سابقه كه آن مانند سلوك خداوند است با قوم نوح و عاد و ثمود و كسانيكه بعد از آنها بودند و با پيغمبران خدا ستيزگى نمودند مانند قوم لوط و خداوند هيچ وقت نميخواهد بر بندگانش ستم كند و اينكه خداوند اين اقوام را بعذابهاى گوناگون معذّب و هلاك فرمود براى آن بود كه خودشان كارى كردند كه مستحق چنين عقوبتهائى شدند پس شما نكنيد تا ايمن از عذاب الهى باشيد اى قوم من علاوه بر عذاب دنيا من از عذاب قيامت بر شما ميترسم در قتل بيگناهى كه ادّعاء نبوّت نموده روز قيامت روز تنادى است يعنى ندا نمودن مردم يكديگر را بواويلا يا اهل بهشت اهل جهنّم را بآنكه ما بوعده خدا نائل شديم و اهل جهنّم اهل بهشت را كه قدرى آب و غذا بما بدهيد و ياء تنادى براى اكتفاء بكسره حذف شده است و باين دو ندا از اهل بهشت و جهنّم در قرآن تصريح شده و آنروز روزى است كه مردم از شعله آتش دوزخ رو گردان شده بآن پشت ميكنند بخيال آنكه فرار نمايند ولى قدرت پيدا نميكنند و هيچ دافع و مانع و نگهدارندهاى از عذاب خدا نيست و كسيكه خدا او را براه بهشت هدايت ننمايد هادى و راهنمائى ندارد و قبلا حضرت يوسف صدّيق با معجزاتى آمد نزد شما و ادّعاء نبوت نمود و شما قبول ننموديد و اظهار شك و ترديد در مرام او كه توحيد خدا بود مينموديد تا وقتى كه از دنيا رحلت فرمود و پيغمبران ديگرى آمدند و شما را بتوحيد دعوت نمودند و شما بهيچ يك از آنها ايمان نياورديد و گفتيد يوسف پيغمبر آخر الزّمان بود و بعد از او خدا كسيرا به پيغمبرى مبعوث نميكند اين اصرار شما بر كفر و ضلالت موجب شده كه خداوند شما را
جلد 4 صفحه 527
بحال خود واگذار نموده چون از حقّ و حدّ خود كه تأمّل در آيات الهى و معجزات انبيا است تجاوز نموديد و شك و ريب را در دل خود جاى داديد ديگر نور حق در قلب شما تابش نميكند كسانيكه بدون حجّت و دليلى كه خداوند براى آنها اقامه نموده باشد بصرف تقليد و تعصّب و لجاج و عناد مجادله و گفتگو و اعتراض نمايند در ادلّه توحيد خدا و معجزات انبيا دشمنى بزرگى با خدا و اهل ايمان باو نمودهاند و موجب خشم و غضب شديد او و گروندگان باو و انبيا شدهاند اين تكبّر و سركشى و زورگوئى شما موجب شده كه خدا دل شما را بسته و مهر كرده كه ديگر نور معرفت و يقين در آن تابش نكند و بدانيد كه از باب انتقام خدا با شما اينمعامله را نموده لذا نصيحت و موعظه براى شما اثر ندارد و بعضى گفتهاند مؤمن آل فرعون كه ايمان خود را پنهان نموده بود بعد از آنكه گرم نصيحت و موعظه شد كلماتى از او صادر شد كه ايمانش بروز نمود و در هر حال فرعون در پايان مواعظ او متزلزل شد و خلط مبحث كرد و بوزير خود هامان امر نمود براى او قصرى بسازد و مردم را از شنيدن مواعظ مؤمن بازداشت چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد جاءَكُم يُوسُفُ مِن قَبلُ بِالبَيِّناتِ فَما زِلتُم فِي شَكٍّ مِمّا جاءَكُم بِهِ حَتّي إِذا هَلَكَ قُلتُم لَن يَبعَثَ اللّهُ مِن بَعدِهِ رَسُولاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللّهُ مَن هُوَ مُسرِفٌ مُرتابٌ (34)
و هر آينه بتحقيق آمد شما را قبلا يوسف با بيانات و براهين واضحه روشن پس از آن بوديد در شك از آنچه
جلد 15 - صفحه 375
خبر داده بود بشما و آورده بود حتّي پس از وفات يوسف گفتيد هرگز خداوند مبعوث نميكند بعد از يوسف پيغمبري را همين نحو اضلال ميفرمايد خداوند كسي را که اسراف در معاصي كند و شك در ارسال رسولان نمايد.
اخباري از ائمه اطهار داريم که خلاصه آن اينست که که حضرت يوسف چون نزديك رحلتش رسيد بني اسرائيل را جمع فرمود و در آن موقع هشتاد نفر بودند و خبر داد که اينکه قبطيان بر شما مسلّط ميشوند مردان شما را ميكشند زنهاي حامله شما را شكم پاره ميكنند تا آنكه خداوند از شما فرزندي ميآورد نامش موسي بن عمران است از اولاد لاوي بن يوسف و اوصاف او را بيان فرمود و بين يوسف و موسي چهارصد سال فاصله بود که سه صد سالش فرعون از قبطيان سلطنت كرد و مسلّط شد بر بني اسرائيل و بني اسرائيل انتظار او را ميكشيدند حتّي بسياري از آنها اسم فرزند خود را عمران ميگذاشت و او اسم فرزند خود را موسي باميد آنكه او باشد حتّي پنجاه كذّاب مدعي شدند که مائيم و بني اسرائيل را دعوت به شرك و بت پرستي ميكردند و هر چه مؤمنين و انبياء آنها آنها را دعوت بتوحيد و ايمان ميكردند اعتناء نميكردند تا موقعي که بشارت دادند بآنها که موسي بن عمراني که يوسف خبر داده بدنيا آمده و اينکه اخباري که يوسف داده بود رفته رفته بگوش فرعون رسيده بود از اينکه جهت شكمهاي زنهاي حامله بني اسرائيل را پاره ميكردند و اطفال آنها را ميكشتند و زنان آنها را بكنيزي و كلفتي و اعمال شاقه وادار ميكردند و مردان آنها را بسختترين اعمال وادار ميكردند و از زمان ولادت موسي و غيبت او و رفتن نزد شعيب تا زمان بعثتش چهل سال طول كشيد و در اينکه چهل سال بني اسرائيل در شكنجههاي قبطيان بسر ميبردند.
اينکه خلاصه مفاد اخبار است بپردازيم بتفسير آيه.
وَ لَقَد جاءَكُم يُوسُفُ مِن قَبلُ بِالبَيِّناتِ که از آن جمله خبرهايي که از تسلّط قبطيان و آمدن موسي داده.
جلد 15 - صفحه 376
فَما زِلتُم فِي شَكٍّ مِمّا جاءَكُم بِهِ که آيا اينکه خبرهايي که داده صدق است يا كذب در اينکه مدّت چهارصد سال.
حَتّي إِذا هَلَكَ قُلتُم لَن يَبعَثَ اللّهُ مِن بَعدِهِ رَسُولًا و بكلّي مأيوس شديد و گفتيد هرگز رسولي ديگر مبعوث نميشود.
كَذلِكَ يُضِلُّ اللّهُ مَن هُوَ مُسرِفٌ در شرك و كفر و معاصي.
مُرتابٌ در آنچه انبياء و مؤمنين بآنها خبر ميدادند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 34)- متکبران جبّار از درک صحیح محرومند: در یک بررسی اجمالی در آیات گذشته و آینده چنین به نظر میرسد که «مؤمن آل فرعون» برای نفوذ در قلب تیره فرعون و فرعونیان و زدودن زنگار کبر و کفر از آنها سخنان خود را در پنج شکل و مقطع مطرح کرد:
«مقطع اول» سخنان دو جانبه و احتیاط آمیز و دعوت آن قوم کافر طغیانگر به پرهیز از ضرر محتمل بود.
در «مقطع دوم» آنها را به سیر و مطالعه در احوال اقوام پیشین دعوت میکند.
در «مقطع سوم» قسمتی از تاریخ خودشان را متذکر میشود، که چندان فاصله از آنها ندارد و آن مسأله نبوّت «یوسف» است که از اجداد موسی بود، و طرز برخورد آنها با دعوت او را مطرح میکند.
میگوید: «و پیش از این، یوسف با دلائل روشن برای هدایت شما آمد» (وَ لَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ).
«اما شما همچنان در دعوت او شکّ و تردید داشتید» (فَما زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمَّا جاءَکُمْ بِهِ).
نه از این جهت که دعوت او پیچیدگی داشت، و نشانهها و دلائل او کافی نبود، بلکه به خاطر ادامه خودکامگیها، سرسختی نشان دادید.
سپس برای این که خود را از هرگونه تعهد و مسؤولیت خلاص کنید و به خودکامگی و هوسرانی خویش ادامه دهید «تا زمانی که (یوسف) از دنیا رفت گفتید: هرگز خداوند بعد از او رسولی مبعوث نخواهد کرد» (حَتَّی إِذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا).
و به خاطر این روش نادرستتان مشمول هدایت الهی نشدید، آری «این گونه خداوند هر اسرافکار تردید کننده وسوسهگر را گمراه میکند» (کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ
ج4، ص271
هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ)
.شما از یک سو راه اسراف و تجاوز از حدود الهی را پیش گرفتید، و از سوی دیگر در همه چیز شک و تردید و وسوسه نمودید، و این دو کار سبب شد که خداوند دامنه لطفش را از شما برگیرد، و شما را در وادی ضلالت رها سازد.
نکات آیه
۱ - مؤمن آل فرعون براى بیدار کردن مردم و انصراف آنان از قتل موسى(ع)، سرگذشت یوسف پیامبر رایادآور شد. (أتقتلون رجلاً ... إنّى أخاف علیکم ... و لقد جاءکم یوسف)
۲ - یوسف(ع)، پیامبر مردم مصر پیش از حضرت موسى(ع) (و لقد جاءکم یوسف من قبل)
۳ - یوسف(ع) ارائه دهنده دلایل روشن و بى ابهام، بر رسالت خویش براى مردم مصر (و لقد جاءکم یوسف من قبل بالبیّنت)
۴ - دعوت یوسف پیامبر، متکى بر دلایل متعدد و روشن بود. (و لقد جاءکم یوسف من قبل بالبیّنت)
۵ - شک و تردید مستمر مردم مصر در رسالت یوسف(ع) تاپایان عمر ایشان (على رغم مشاهده دلایل روشن بر صدق رسالت آن حضرت). (لقد جاءکم یوسف من قبل بالبیّنت فمازلتم فى شکّ ممّا جاءکم به)
۶ - مردم مصر در عصر یوسف(ع)، مردمى لجوج و حق ناپذیر (فمازلتم فى شکّ ممّا جاءکم به) تردید مردم مصر در رسالت یوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلایل روشن براى ایشان به دو دلیل مى تواند باشد: ۱- به خاطر لجالت آنان است که در آیه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبیر شده است. ۲ - یا به این دلیل است که آنان نسبت به دعوت یوسف(ع) و دلایل ایشان، بى اعتنا و گریزان بودند.
۷ - مردم مصر در عصر یوسف(ع)، مردمى بى اعتنا به دعوت ایشان و گریزان از فهم صحیح آن (فمازلتم فى شکّ ممّا جاءکم به)
۸ - نکوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر، به خاطر تردید کردن در رسالت یوسف(ع) در گذشته (على رغم مشاهده دلایل روشن او) (فمازلتم فى شکّ ممّا جاءکم به)
۹ - پندار باطل مردم مصر به پایان یافتن نبوت و نیامدن هیچ پیامبرى از جانب خدا، براى انسان هاى بعد از یوسف(ع) (حتّى إذا هلک قلتم لن یبعث اللّه من بعده رسولاً)
۱۰ - حق ناپذیرى و ایمان نیاوردن مردم مصر در عصر موسى(ع)، داراى پیشینه در تاریخ گذشته آنان و به ارث رسیده از اجدادشان (لقد جاءکم یوسف من قبل ... فمازلتم فى شکّ ممّا جاءکم به حتّى إذا هلک قلتم لن یبعث اللّه من بعده رسولاً)
۱۱ - اعتقاد مردم مصر به ختم نبوت و نیامدن هیچ پیامبرى پس از یوسف(ع)، منشأ مخالفت آنان با دعوت موسى(ع) (حتّى إذا هلک قلتم لن یبعث اللّه من بعده رسولاً) اعلام ختم نبوت پس از یوسف(ع) از سوى مردم مصر، مى تواند دلیل و یا بهانه آنان در مخالفت با دعوت موسى(ع) باشد.
۱۲ - آشنایى مؤمن آل فرعون، از تاریخ مردم مصر و سرگذشت یوسف پیامبر(ع) (و لقد جاءکم یوسف من قبل بالبیّنت ... حتّى إذا هلک قلتم لن یبعث اللّه من بعده رسولاً)
۱۳ - پافشارى در مخالفت با دین و تردید در حقانیت آن - باوجود مشاهده دلایل روشن - موجب گمراهى ابدى است. (کذلک یضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب) مقصود از «مسرف» در این آیه، کسى است که در مخالفت با حق، پافشارى و اصرار فراوان دارد.
۱۴ - گمراه شدن بر اثر پافشارى بر ضدیت با دین و نپذیرفتن آن - با وجود مشاهده دلایل روشن - سنت الهى است. (کذلک یضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب) برداشت یاد شده از تعبیر «کذلک» (این گونه) به دست مى آید.
۱۵ - مخالفت بیش از حد با دین الهى و تردید در حقانیت آن، از ویژگى هاى مردم مصر از عصر یوسف تا موسى(ع) (کذلک یضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب)
۱۶ - گمراه شدن انسان از سوى خداوند، نتیجه و پیامد کردار خود او است. (کذلک یضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب) از این که خداوند از میان انسان ها، کسانى را گمراه مى سازد که دست به اسراف مى زنند و پیوسته در حق تردید روا مى دارند، مطلب یاد شده به دست مى آید.
۱۷ - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى(ع) و تردید در حقانیت آن (کذلک یضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب)
۱۸ - مؤمن آل فرعون، برخوردار از معرفت عمیق نسبت به معارف الهى (مانند خداشناسى، معاد، تاریخ و مسؤولیت پیامبران) (إنّى أخاف علیکم مثل یوم الأحزاب ... یوم التناد ... کذلک یضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب)
روایات و احادیث
۱۹ - «عن محمّدبن مسلم قال: قلت لأبى جعفر(ع) ...کان یوسف رسولاً نبیّاً؟ قال: نعم أما تسمع قول اللّه تعالى: «و لقد جاءکم یوسف من قبل بالبیّنات»;[۱] از محمدبن مسلم نقل شده که گفت : به امام باقر(ع) عرض کردم : ...آیا یوسف(ع) داراى رسالت و نبوت بود؟ حضرت فرمود: آرى آیا نشنیده اى سخن خداى تعالى را [که فرمود]: و لقد جاءکم یوسف من قبل بالبیّنات».
موضوعات مرتبط
- آل فرعون: انذارهاى مؤمن آل فرعون ۱۷; خداشناسى مؤمن آل فرعون ۱۸; روش تبلیغ مؤمن آل فرعون ۱; سرزنشهاى مؤمن آل فرعون ۸; علم مؤمن آل فرعون ۱۸; فضایل مؤمن آل فرعون ۱۸; قصه مؤمن آل فرعون ۱، ۸، ۱۷; مؤمن آل فرعون و قصه یوسف(ع) ۱۲; مؤمن آل فرعون و مصریان باستان ۱۲
- انبیا: انبیاى مصر باستان ۲; تاریخ انبیا ۲
- انذار: انذار از گمراهى ۱۷
- حق: اصرار بر حق ناپذیرى ۱۳
- خدا: اضلال خدا ۱۶; سنتهاى خدا ۱۴
- دین ستیزى: اصرار بر دین ستیزى ۱۳
- ذکر: ذکر قصه یوسف(ع) ۱
- سنتهاى خدا: سنت اضلال ۱۴
- عقیده: آثار عقیده به خاتمیت یوسف(ع) ۱۱; عقیده به خاتمیت یوسف(ع) ۹
- عمل: آثار عمل ۱۶
- فرعونیان: زمینه تنبه فرعونیان ۱
- گمراهى: عوامل گمراهى ۱۳، ۱۶
- مصرباستان: تاریخ مصرباستان ۲، ۵، ۶، ۷، ۱۰، ۱۱
- مصریان باستان: آثار عقیده مصریان باستان ۱۱; انذار مصریان باستان ۱۷; پیشینه حق ناپذیرى مصریان باستان ۱۰; حق ناپذیرى مصریان باستان ۶، ۷، ۱۵; دین ستیزى مصریان باستان ۱۵; سرزنش مصریان باستان ۸; شک مصریان باستان ۵; عقیده باطل مصریان باستان ۹; کفر مصریان باستان ۱۰; لجاجت مصریان باستان ۶، ۸، ۱۵; ویژگیهاى مصریان باستان ۶، ۱۵
- موسى(ع): آثار شک در حقانیت موسى(ع) ۱۷; آثار مخالفت با موسى(ع) ۱۷; زمینه ممانعت از قتل موسى(ع) ۱; منشأ مخالفت با موسى(ع) ۱۱
- یوسف(ع): بینات یوسف(ع) ۳، ۵، ۱۹; تعدد بینات یوسف(ع) ۴; دلایل نبوت یوسف(ع) ۳، ۱۹; سرزنش شک در نبوت یوسف(ع) ۸; شک در نبوت یوسف(ع) ۵; نبوت یوسف(ع) ۲
منابع
- ↑ قصص الأنبیا، ص ۱۳۵، ح ۱۳۸; نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۱۹، ح ۴۵.