الرّيح
ریشه کلمه
- روح (۵۷ بار)
قاموس قرآن
باد. بو. اصل آن روح است واو به ياء بدل شده (اقرب) [شورى:33]. اگر بخواهد باد را ساكن مىكند آنها در پشت دريا از جريان مىافتن [يوسف:94] ريح در آيه به معنى بو است يعنى چون كاروان از مصر جدا شد پدرشان گفت بوى يوسف را استشمام مىكنم. در آيه [انفال:46]. مراد از ريح قدرت و نيرو است كه در ريح توأم با نيروست راغب آن را استعاره از غلبه گفته است. يعنى منازعه نكنيد و گرنه زبون مىشويد و نيرو و قدرتتان از بين مىرود. جمع ريح در قرآن رياح به كار رفته [اعراف:57]. ريح در قرآن هم در باد عذاب رفته است گر چه در اوّلى بيشتر است مثل [اسراء:69]. كه درباره باد عذاب است [يونس:22] كه در باد رحمت است ولى رياح همواره در بادهاى رحمت به كار رفته مگر در [كهف:45]. كه اعمّ است در اينجا به چند مطلب اشاره مىشود: باد در طاعت سليمان بود از مطالبيكه قرآن مجيد درباره باد تذكر مىدهد يكى آنكه باد به اذن خداوند به حضرت سليمان مسخّر بود اينك آيات آن را نقل كرده سپس توجيهى كه در نظر داريم بيان مىكنيم. [انبياء:79و81] اين آيه صريح است در اينكه باد در حال طوفان و شدّتش مطيع سليمان بود و به امر او تغيير جهت مىداد و به طرف زمين مبارك (ظاهراً زمين فلسطين) مىوزيد و جارى مىشد [سباء:12]. يعنى باد را به سليمان رام كرديم سير آن از صبح تا ظهر به اندازه مسير يك ماه و از ظهر تا شب به قدر يك ماه بود يعنى در يك روز به اندازهدو ماه سير مىكرد. در صافى و الميزان از تفسير قمى نقل است كه باد تخت سليمان را حمل كرده در صبح به قدر يك ماه و در بعد از ظهر يك ماه راه مىبرد. [ص:36] رخو نرمى و آرامى است يعنى باد را به سليمان رام كرديم به دستور او هر كجا كه مىخواست به آسانى و آرامى جارى مىشد. از سه آيه فوق روى هم روشن مىشود كه باد هم در حال طوفان و هم در حال عادى مطيع سليمان بود. توضيح اين مطلب به نظر نگارنده چنين است كه خداوند اراده بسيار قوى و نيرومند به حضرت سليمان عطا كرده بود كه چون اراده خويش را بر باد تحميل مىكرد باد تغيير مسير داده و در جهتى كه سليمان مىخواست مىورزيد چنانكه وزير سليمان آصف بن برخيا چنان ارادهئ قوى داشت كه آنرا بر تخت ملكه سباء تحميل كرده و آن را از فاصله دور در يك چشم به هم زدن پيش سليمان حاضر كرد و در «سلم» انشاءاللّه خواهد آمد. اين عمل يكى از صفات خداست كه به حضرت سليمان و آصف مقدارى از آن را داده بود و نظير اين قضيّه است كرامت حضرت امام جواد «عليه السلام» كه آن شخص را از شام به كوفه و از كوفه به مدينه و از مدينه به مكّه برد و بعد از اداى مناسك حج به شام آورد و سال بعد اين عمل را تكرار فرمود كه در كتب تواريخ و غيره مشهور است. آقاى مهندس بازرگان در كتاب ذرّه بى انتها ص 51 مىنويسد: در بعضى از بيمارستانهاى غرب شخص هيپنونيسم كننده اراده خويش را بر شخص بيمار تحميل مىكند و او را بدون داروى بيهوشى عمل مىكنند و كمترين دردى احساس نمىكند. نگارنده مشروح آن را در كتاب معاد از نظر قرآن و علم، در فصل كار بدون ابزار آوردهام آرى اين آثار عجيب اراده بشرى است على هذا راجع برام شدن باد در دست سليمان مىتوانيم سر نخ را بدست آوريم. بادى كه قوم عاد را از بين برد مىدانيم قوم عاد كه پيامبرشان حضرت هود بود بوسيله باد از بين رفتند آيا آن باد طوفانى شكننده بود كه نابودشان كرد يا صفت ديگرى داشت؟ ابتدا آيات آن را نقل و سپس به توضيح آن مىپردازيم: 1- [ذاريات:41-42]. در اين دو آيه خبرى از طوفان نيست فقط باد با «عقيم» كه به معنى نازا است توصيف شده و آن باد خيرى نمىزاييد هر چه داشت شرّ بود و نيز در صفت آن گفته شده: به هر چه مىرسيد آن را مانند استخوان پوسيده مىكرد. 2- [حاقة:6]. [فصّلت:16]. [قمر:19-20]. در آيه ديگرى آمده [احقاف:25]. اوصافى كه در اين آيات براى باد ذكر شده يكى «صَر صَر» است كه آن را باد بسيار سرد و باد پر صدا معنى كردهاند. در مجمع از فرّاء نقل شده: آن باد سردى است كه مثل آتش مىسوزاند [آل عمران:117]. در مجمع آن را باد بسيار سرد گفته و گويد: ممكن است صرّ صداى باد بسيار سرد باشد. راغب نيز صرصر را باد بسيار سرد گفته است. و از امام باقر «عليه السلام» در صافى باد سرد نقل شده صفت ديگر آن باد «عاتيه» است كه به معنى طغيان كننده و فزون از حدّ مىباشد و آن ممكن است در شدّت وزيدن و يا در شدّت سردى باشد. صفت ديگر آن «تُدَّمير به معنى هلاك كردن و فنا ساختن است. روى هم رفته بدست مىآيد كه باد طوفان شكننده نبود كه ديارشان را زير و رو كند و از «فَاَصْبَحُوا الا يُرى اِلَّا مَساكِنُهُمْ» بر مىآيد كه منازلشان از بين نرفته بود. على هذا آن باد، بادى سرد و سوزان بوده و قوم هود را منجمد كرده و از بين برده است. بادهائى كه از قطبين به طرف استوا مىوزند بسيار سرد و سوزاناند اگر بادهاى گرهى كه از اقيانوسها بر مىخيزند آنها را معتدل آورد. آن باد به تصريح قرآن هفت شب و هشت روز پى در پى سرزمين قوم عاد را مورد حمله قرار داده و در تخسير خود گرفته است و طبق آيه 24 احقاف تكّه ابر همراه داشته است. البته آن باد سرد باد عاتى و خارج از جريان معمولى بود و خدا خواسته بود كه از نواحى قطبى بدون برخورد با مانعى به سرزمين آنها را به صورت ريشههاى پراكنده خرما در آورد. بادهاى آبستن كننده [حجر:22]. در اين شكى نيست كه عوامل تلقيح ميوهها و گلها و غيره يكى حشرات و يكى بادها است ولى آيه فوق در اين زمينه نيست زيرا پس از لواقع فرموده «فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» و گرنه مىفرمود «فَاَخْرَجْنا مِنَ الثَّمَراتِ» پس اين تقليح چيست؟ كه نتيجهاش نزول باران است مراد از آن تلقيح سوزنهاى يخ و برگههاى برف است كه در طبقات بالاى جوّ هستند بادهاى گرم خود را به آنها مىزنند و آنها را تلقيح و ذوب مىكنند تا به صورت باران به زمين بيايند اگر اين بادها آن برگهها را باردار و ذوب نكنند هرگز آنها به صورت باران به زميك نخواهند آمد مشروح اين مطلب در «برد» ذيل آيه «وَ يَنَزِّلُ مِنَ السَّمَّاءِ مِنْ جِبالٍ فيها مِنْ بَرْدٍ» گذشت به آنجا رجوع شود.