کَالْأَعْلاَم
«اعلام» جمع «عَلمَ» (بر وزن قلم) به معناى «کوه» است; ولى در اصل به معناى علامت و اثرى است که از چیزى خبر مى دهد; مانند «عَلم الطریق» (نشانه راه) و «عَلم الجیش» (پرچم لشکر) و مانند آن. و اگر به «کوه»، «علم» گفته مى شود به خاطر همین است که از دور نمایان است; و گاه بر فراز آن آتشى مى افروختند تا نشانه اى براى رهگذران باشد، ولى بود و نبود آتش در این نام گذارى تأثیرى ندارد.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
(بر وزن فرس) نشانه. علامت. راغب گفته: علم اثر و نشانهايست كه شىء با آن معلوم مىشود مثل علم لشكر و علم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفتهاند جمع آن اعلام است. [شورى:32]. [رحمن:24]. يعنى براى خداست نهرهاى جارى كه در دريا به وجود آمدهاند و مانند نشانهها و مرزهااند در «بحر» ذيل عنوان نهرهاى دريائى مفصلاً توضيح داديم كه مراد از اين آيات نهرهاى دريايى است به آنجا رجوع شود. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالَم: (به فتح لام) همه مخلوقات. در صحاح گفته: «اَلْعالَمُ: اَلْخَلْقُ وَ الْجَمْعُ اَلْعَوالِمُ وَالْعالَمُون» در قاموس و اقرب الموارد گويد: «اَلْعالَمُ: اَلْخَلْقُ كُلُّهُ». طبرسى رحمهاللَّه فرمايد: عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش و اشتقاق آن از علامت است زيرا عالم علامت وجود صانع مىباشد و آن در متعارف ميان مردم عبارت است از جميع مخلوقات. پس عالم از علامت است و مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعالاند به نظر نگارنده جمع آن براى افاده كثرت است وگرنه احتياج به جمع بستن نداشت و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم ميگويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است چنانكه از لغات معتبر نقل شد ديگر نبايد خويش را در كلام فلاسفه گيج كنيم از قبيل فلك محيط و غيره. بايد دانست لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2]. چنانكه آمده [انعام:164]. و گاهى انسانهاست مثل [بقره:122]. [آل عمران:42]. و مثل [مائده:115]. و كلمه عالمين هفتاد و سه بار در قرآن آمده است در «مريم» خواهد آمد كه آيا «عالَمين» شامل همه انسانهاست يا مثلا «فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» فقط شامل انسانهاى عصر بنىاسرائيل است. عالمون در معرب به حروف بودن لاحق به جمع مذكّر سالم است.