اشْتَدّت
ریشه کلمه
- شدد (۱۰۲ بار)
قاموس قرآن
شدّ به معنى محكم بستن است «شددت الشىء» يعنى آن را محكم بستم (راغب) [ص:20]. حكومت او را محكم و قوى كرديم. [قصص:35]. بازوى تو را حتماً به وسيله برادرت قوى و نيرومند مىكنيم.[محمّد:4]. چون آنها را سنگين كرديد بندها را محكم كنيد. [ابراهيم:18]. مانند خاكسترى كه باد در روز طوفانى بر آن سخت وزيده است. شديد: سخت. محكم. مثل عذاب شديد، ركن شدى، بأس شديد، شديد القوى (جبرئيل)، زلزله شديد، حساب شديد و غيره كه در قرآن مجيد آمده است جمه آن شداد و اشدّاء است مثل [نباء:12]. شايد مراد آن است كه هر يك در خواص و صفات خود محكم و سخت است. و مثل [فتح:29]. اشدّ اسم تفضيل است: قوىتر محكمتر، [فصلت:15] [نازعات:27] . اُشّد (به ضم ش) جمع شدّ است مثل اضرّ جمع ضرّ و شدّ به معنى قوه است و مراد از اشدّ استحكام نيروى جوانى و سنّ است. بعضى آن را جمع شدّه دانستهاند مثل نعمة و انعم و بعضى از اهل بصره گفتهاند: آن مفرد است. (مجمع) در جوامع الجامع فرموده:اشدّ حال اجتماع عقل و كمال عقل و كمال خلق و نيرو و تميز است آن از الفاظ جمع است كه واحد ندارد در صحاح و اقرب آن رااز هيجده سالگى تا سى سالگى گفته است. به هر حال منظور از بلوغ اشدّ رسيدن بر شد و تعقّل و استحكام جوانى است [اسراء34]. در آيه ديگر به جاى اشدّ كلمه «رشد» آمده [نساء:6] در آيه اول دفع مال يتيم مشروط است به بلوغ اشدّ و در دوم به احساس رشد، از اين روشن مىشود كه هر دو به يك كعنى است. اين كلمه هفت بار در قرآن مجيد آمده و همه توأم با فعل بلوغ است و حكايت دارند اشدّ مرحلهاى از عمر آدمى است كه شخص به آن مىرسد. * [عاديات:8]. بعضى شديد را بخيل معنى كردهاند يعنى شديد انسان چون مال را دوست مىدارد بخيل است و راغب گويد: شديد ممكن است به معنى مفعول باشد يعنى انسان به دوستى مال بسته شده است و ممكن است به معنى فاعل باشد گويا كيسه خود را براى دوستى مال بسته است. مخفى نماند بهتر است آن را به معنى مفعول بگيريم يعنى انسان طبيعتاً به دوستى مال بسته شده است مثل [آل عمران:14]. يعنى «الانسان معقود لحب الخير».