الْعَقِيم
ریشه کلمه
- عقم (۴ بار)
قاموس قرآن
(بر وزن قفل) خشكيدن. راغب گفته: عقم خشك شدنى است كه مانع از قبول اثر باشد گويند «عقمت مفاصله» بندهاى بدنش خشكيد. و به دردى كه قابل صحت نيست گويند: «داء عقام» از زنان كسى را عقيم گويند كه نطفه مرد را قبول نكند.(نازا). [ذاريات:29]. زنش صيحه زنان آمد و با تعجّب به صورتش زد و گفت: پيرزن عقيم مىزايد؟! [شورى:50]. هر كه را خواهد عقيم مىكند آيه شامل زنان و مردان است. [حج:55]. «يَوْمٍ عَقيمٍ» روزى است كه خيرى و سرورى در آن نيست و فرح و شادى نمىزايد ظهور آن مىرساند كه مراد عذاب دنياست. [ذاريات:41]. عقيم ظاهراً به معنى فاعل است گفتهاند «ريح عقيم» بادى كه ابر بارانده نياورده و ابرها و درختان را تلقيح نكند يعنى خيرى نزايد قرآن درباره بادها فرموده: [اعراف:57].[حجر:22].[فاطر:9]. و اگر بادى باشد كه هيچ يك از فايدهها را نداشته باشد پس آن از زائيدن فايده عقيم است باد قوم عاد چنين بادى بوده است. گفتهاند: «اَلْمُلْكُ عَقيمٌ» يعنى حكومت نازا است زيرا پدر براى پادشاهى پسرش را مىكشد. اين لفظ فقط چهار بار در قرآن مجيد آمده است.