البقرة ٣٨
کپی متن آیه |
---|
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّکُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ |
ترجمه
البقرة ٣٧ | آیه ٣٨ | البقرة ٣٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِمَّا»: اگر که. مرکّب از (إِنْ) شرطیّه و (مَا) ی تأکید است که آن را مسلّطه نیز مینامند. «یَأْتِیَنَّ»: بیگمان میآید. «تَبِعَ»: پیروی کرد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۵ ۳۹ بقره
- مواردى در قرآن كه مساءله بهشت آدم و داستان آن آمده
- منظور اصلى از خلقت آدم سكونت در زمين بوده
- علت بيرون شدن از بهشت
- مراد از عهد خدا با آدم
- نتيجه توجه به عهد خدا
- نتيجه غفلت از عهد خدا
- معنا و مراد از واژه هاى (رغدا) و (ظالمين ) در آيه شريفه
- نهى خداوند از نزديك شدن به درخت نهى از شادى و خيرخواهانه بوده نه يك نهى مولوى
- آدم و همسرش شيطان را ميديدند همچنانكه انبياء (ع ) او را مى ديدند
- ذريه آدم ، در حكم با آدم شريكند
- قصه اسكان آدم و همسرش در بهشت و هبوط آنها، مثلى است براى مجسم ساختن وضع انسان
- توبه عبد بين دو توبه خدا واقع است
- نقش توبه آدم و هبوط او به زمين در باز شدن راه براى هدايت انسان و قرار گرفتن او در طريق كمال
- اولين فرمان خداوند در تشريع دين براى آدم و ذريه او
- مگر پيامبر هم گناه مى كند؟
- مخالفت نهى ارشادى گناه نيست
- معنى ظلم و عصيان و غوايت آدم
- پس چرا آدم توبه كرد؟
- بحث روايتى
- بهشت آدم بهشت دنيائى بوده
- مراد بهشت دنيوى بهشت برزخى است
- ابليس چگونه خود را به آدم و همسرش رساند؟
- داستان آدم بنقل تورات
- مگر بهشت مقام قرب و نزاهت نيست و مگر درباره بهشت نيامده كه در آن لغو و گناه نيست ؟
- شيطان چگونه دوباره به بهشت راه يافت
- درخت نهى شده چه درختى بود؟
- درخت درخت گندم بوده ولى ثمره اش حسد شده است
- رفع تنافى از دو روايتى كه بظاهر با هم متنافيند
- رواياتى درباره قصه آدم در بهشت و هبوط او
- تعجب شيخ صدوق ازنقل اين حديث توسط ناصبى
- روايتى از امام صادق (ع ) در تبيين كيفيت بيرون شدن آدم و حوا از بهشت
- رواياتى از معصومين (ع ) در مراد از كلمات در آيه (فتلقى آدم من ربه كلمات )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«38» قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
گفتيم: همگى از آن (باغ به زمين) فرود آييد، اگر هدايتى از طرف من براى شما آمد، پس هركه از هدايت من پيروى كند، نه برايشان بيمى است ونه غمگين خواهند شد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (38)
بعد از آن خطاب به آدم و ذريه او فرمايد:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً: فرموديم ما فرود آئيد و انتقال يابيد از بهشت به زمين، فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً: پس چون بيايد شما را از جانب من هدايتى و حكمى و امرى و دلالتى و بيانى، از ارسال رسل و انزال كتب، فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ: پس كسانى كه پيروى كنند هدايت و حكم مرا به قبول و
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 125
عمل، فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ: پس هيچ ترسى نيست بر ايشان از وارد شدن مكاره و شدايد؛ چه ايشان از عذاب و عقاب ايمنند، وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ: و نه ايشان اندوهناك شوند از فوت مقاصد و مطالب از ايشان، زيرا به مرادات و مقاصد خود خواهند رسيد.
تبصره: آيه شريفه دالّ است بر بطلان قول جبريه و اثبات مذهب حقه؛ زيرا تحقق و ثبوت هدايت منوط است به اينكه حق تعالى از جانب خود پيغمبر و كتابى فرستد، تا هدايت براى بندگان حاصل گردد و نظام معاش و معاد نوع بشر برقرار بماند. بنابراين پس از آمدن هدايت از جانب خدا، بندگان مختار باشند در قبول و ردّ؛ هر كه به اختيار پيروى نمود مهتدى و رستگار شد، و هر كه به سوء اختيار قبول ننمود كافر و هلاك گرديد.
چنانچه نسبت به مؤمنين مهتدين فرمود هيچ خوف و حزنى براى آنها نباشد، و نسبت به معرضين كافرين مىفرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (38)
ترجمه
گفتيم فرو شويد از بهشت تمامى پس اگر بيايد شما را از من هدايتى پس كسانيكه پيروى كنند هدايت مرا پس نيست بيمى بر آنان و نه آنان اندوهناك مىشوند..
تفسير
چون در آيه شريفه فازلهما الشيطان امر بهبوط شده و در اين آيه تكرار شده است، گفتهاند وجه آن آنستكه اولا مأمور شدند بهبوط ثانيا بآنكه با هم باشند و مقدم نشوند بعضى بر بعضى يا آنكه اولا مأمور شدند بهبوط براى ابتلاء به معادات و تنعم به متاع قليل دنيا و ابتلاء ببلايا و محن آن و ثانيا براى تكليف و امتياز مطيع از عاصى
جلد 1 صفحه 66
و ما زائده است براى تاكيد و لذا نون تاكيد مستحسن شده است و شرط ثانى و جواب آن جواب است براى شرط اول و در آيه دلالت است بر آنكه كسيكه متابعت احكام الهى را نمود خوف و حزنى در دنيا و آخرت ندارد براى آنكه دنيا و آخرت آن در نتيجه پيروى آئين حق آباد ميشود و اگر بلائى هم باو توجه پيدا كند چون راضى است برضاى خداوند و ميداند از روى حكمت و مصلحت است و خداوند باو اجر و عوض ميدهد خوش دل و قوى است خوف از كسى پيدا نميكند و از فقدان چيزى اندوهناك نميشود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُلنَا اهبِطُوا مِنها جَمِيعاً فَإِمّا يَأتِيَنَّكُم مِنِّي هُديً فَمَن تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحزَنُونَ (38)
(و گفتيم که همگي از بهشت فرود آئيد، پس هر گاه از جانب من براي شما هدايتي آمد كساني که از هدايت من پيروي كنند ترس و بيمي بر آنان نيست و حزن و اندوهي ندارند) تفسير آيه شريفه در ذيل چند جمله بيان ميشود:
جمله اول در كلمه اهبطوا: در مجلد اول«1» بيان كرديم که خطاب بآدم و حوّا و ذريّه آنها است و در وجه تكرار آن بعضي گفتند مراد از هبوط اول از بهشت بآسمان اول و از هبوط ثاني از آسمان اول بزمين است، و اينکه قول علاوه بر اينكه بدون دليل است خلاف ظاهر هر دو آيه ميباشد براي اينكه در آيه اولي جمله وَ لَكُم فِي الأَرضِ مُستَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلي حِينٍ ظاهر در هبوط بزمين است و در آيه ثانيه كلمه مِنها ظاهر در هبوط از بهشت است.
1- صفحه 519
جلد 2 - صفحه 3
و بعضي گفتند مراد از هر دو خطاب يك خطاب است و تكرارش بجهت اختلاف دو حالت است در خطاب اول حالت عداوت بعضي با بعضي ديگر يعني لازمه طبيعت بشر عداوت با يكديگر بوده و در خطاب دوم حالت تكليف و تعديل طبيعت است.
و آنچه اولي بنظر ميرسد اينست که خطاب اول در مورد عقوبت بر مخالفت آدم و حوا بوده که بواسطه مخالفت بايد از بهشت بزمين نزول كنيد و بجان يكديگر بيفتيد تا بميريد، و خطاب دوم پس از توبه و مغفرت بوده و خطاب لطف و رأفت است که اكنون که بزمين نازل شديد من اسباب هدايت را براي شما آماده ميكنم و چنانچه هدايت شديد بيمي از عذاب من نداشته و حزن و اندوهي بخود راه ندهيد و اللّه العالم.
جمله ثانيه در يَأتِيَنَّكُم مِنِّي هُديً: هدي در آيه شريفه شامل جميع هدايتهاي تشريعي الهي از دلالتهاي عقلي و ارسال رسل و انزال كتب و تشريع شرايع و جعل تكاليف و غيرها ميشود، و اختصاص دادن آن بدلالتهاي عقلي يا ارسال رسل وجهي ندارد زيرا بنا بر قول دوم مورد آيه يعني آدم از تحت آيه خارج ميشود چون رسولي براي او نيامده بود و افاضه عقل نيز قبلا باو شده بود بدليل:
وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها بنا بر اينکه هداي الهي در مرتبه اول ارشاد عقل و سپس فرستادن پيغمبران و نازل نمودن كتابهاي آسماني و جعل و بيان احكام و تكاليف و وظايف انساني و راهنمايي بمكارم اخلاق و نحو اينها است که هر كدام از اينها بموقع خود و بمقدار لازم از جانب خدا براي هدايت بشر آمده است.
جمله سوم در فَمَن تَبِعَ هُدايَ: فاء فمن فاء تفريع است و جمله تفريع بر جمله قبل است يعني مجرد آمدن هدايت الهي موجب رستگاري و امن از خوف و حزن نيست بلكه شرط رستگاري متابعت هدايت الهي است و از اينکه جمله استفاده
جلد 2 - صفحه 4
ميشود که وصول بسعادت ابدي و نيل بفيوضات الهي مستلزم دو دستگاه فعّاله است يكي از طرف مولي که بايد تمام اسباب هدايت را در دسترس بندگان قرار دهد چه اسباب تكويني از افاضه عقل و شعور و ايجاد قدرت و اراده و اعطاء قواي باطني و ظاهري و وسائل و لوازم ديگر، و چه اسباب تشريعي از ارسال رسل و انزال كتب و جعل تكاليف و بيان احكام و غير اينها.
و ديگر از طرف عبد که بايد پيروي از هدايت الهي كند و در تحصيل علم و معرفت و تكميل اخلاق و اتيان بواجبات و ترك محرمات كوشش نمايد تا بسعادت نائل شود و اگر بنده از اسباب و وسائل هدايت محروم شد در حدّ خود معذور است چنانچه در شرايط عامّه و خاصه تكليف بيان شده و همچنين اگر هدايت الهي باو رسيد و متابعت نكرد از سعادت و فيوضات الهي محروم و بعذاب او معذب خواهد بود.
جمله چهارم در فَلا خَوفٌ عَلَيهِم: خوف از امور باطني و صفات نفساني است و بواسطه ادراك مضرّات و مكاره و منافرات در انسان پيدا ميشود اعمّ از اينكه ادراك وهمي و ظنّي باشد يا ادراك قطعي و يقيني، بنا بر اينکه وجود واقعي چيزي منشأ خوف نيست بلكه ادراك وجود آن مورث خوف ميشود مثل اينكه وجود سمّ يا حيوان درنده در صورتي که انسان علم و اطلاعي از آن نداشته باشد در انسان حالت خوف ايجاد نميكند ولي اگر وجودش را ادراك كرد ترس در دل او پيدا ميشود اگر چه واقعا هم وجود نداشته باشد.
بنا بر اينکه خوف از عذاب و سخط و غضب الهي فرع ايمان و اعتقاد است و كسي که خوف نداشته كاشف از ضعف اعتقاد او است.
و در علم اخلاق بيان شده که خوف بر دو قسم است خوف ممدوح و خوف مذموم، و خوف ممدوح بر سه قسم است:
جلد 2 - صفحه 5
اول- خوف از خدا که بعد از معرفت بعظمت و كبريايي او حاصل ميشود و آيات و اخبار در مدح آن بسيار است، در قرآن كريم ميفرمايد:
وَ أَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفسَ عَنِ الهَوي فَإِنَّ الجَنَّةَ هِيَ المَأوي«1» و نيز فرمايد: وَ لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ«2» و نيز فرمايد: فَلا تَخافُوهُم وَ خافُونِ إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ«3» و ميفرمايد: سَيَذَّكَّرُ مَن يَخشي«4» و غير اينها از آيات ديگر.
و از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده که فرموده: «
5» رأس الحكمة مخافة اللّه»«
و نيز روايت شده که فرمود: «
6» اتمّكم عقلا اشدّكم للّه خوفا»«
و از حضرت سجاد عليه السّلام روايت شده که فرمود: «
7» عجبا لمن عرفك كيف لا يخافك»«
و از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده که فرمود: «
8» من عرف اللّه خاف اللّه»«
و غير اينها از اخبار ديگر.
دوم- خوف از معصيت و مضرّات آن. سوم- خوف از سوء عاقبت، و اينکه دو قسمت را در مجلّد سوم كلم الطيب مفصلا بيان نمودهايم«9».
و اشكالي که متوجه آيه شده به اينكه اگر مراد از نفي خوف در آيه شريفه خوف از امور دنيوي است که اهل ايمان در دنيا بيشتر گرفتار ابتلائات هستند و اگر مراد خوف ديني ممدوح است که منافات با آيات و اخبار مذكوره دارد جواب اينکه است که مراد مطلق خوف است اما در دنيا چون مؤمن و پيرو هدايت حق، معرفت دارد بلياتي که از جانب حق است موافق حكمت و مصلحت و موجب ارتقاء رتبه و درجه اوست بقضاء الهي راضي و نسبت باوامر او تسليم بوده
1- سورة النازعات آيه 40
2- سورة الرحمن آيه 46
3- آل عمران آيه 169
4- سورة الاعلي آيه 19
5 و 6 و 7 و 8- جامع السعادات
9- از صفحه 196 تا 204
جلد 2 - صفحه 6
و خوف و اضطرابي ندارد.
و امّا خوف از خدا براي اينست که مبادا تقصير و كوتاهي در اطاعت اوامر او و وظيفه بندگي خود نموده باشد و همچنين خوف از معصيت و سوء عاقبت براي ارتكاب اموري است که سبب اينکه خوف ميشود، و چون در آيه شريفه عدم خوف را بر متابعت هدايت پروردگار مترتب نموده و خوف مؤمن که در آيات و اخبار مدح شده مترتب بر ترك متابعت و يا احتمال تقصير و كوتاهي در آنست، با يكديگر منافات و مخالفتي ندارد، و به بيان ديگر خداوند مقرّر فرموده كسي که متابعت هدايت او را بكند از خوف و حزن مصون است و مؤمن ميترسد که مبادا كوتاهي در پيروي از هدايت حق كرده باشد و موجب سلب مصونيت او شود و واضح است که بين اينکه دو معني منافاتي نيست.
جمله پنجم در وَ لا هُم يَحزَنُونَ: حزن بواسطه فوت منافع و وارد شدن مكاره و مضارّ است و كسي که پيروي هدايت پروردگار را بنمايد منفعتي از او فوت نميشود و ضرري نيز بر او وارد نميگردد و امّا منافع دنيوي آنچه باو نرسد در حقيقت صلاح او نبوده و اگر صلاحش بود باو ميرسيد و منافع اخروي نيز چيزي از او منع نخواهد شد بلكه قبل از موت بشارت سعادت باو داده ميشود و موت اول راحت اوست و تمام مثوبات الهي در همه مراحل بعد از موت باو خواهد رسيد بنا بر اينکه هيچگونه حزني براي او نيست.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 38)- با اینکه توبه آدم پذیرفته گردید، ولی اثر وضعی کار او که هبوط به زمین بود تغییر نیافت، و چنانکه قرآن میگوید: «ما به آنها گفتیم: همگی (آدم و حوّا) به زمین فرود آئید، هر گاه از جانب ما هدایتی برای شما آید کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی دارند و نه اندوهگین خواهند شد» (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
نکات آیه
۱ - خداوند، پس از نافرمانى آدم(ع) و حوا، از آنان خواست تا از بهشت خارج شوند. قلنا اهبطوا منها درباره دلیل تکرار جمله «قلنا اهبطوا» (آمدنش در این آیه و آیه ۳۶) چند نظر ایراد شده است. نبودن واو و دیگر حروف عطف در آیه مورد بحث، این نظر را تقویت مى کند که: «قلنا اهبطوا» در آیه فوق، تأکید جمله «قلنا اهبطوا» در آیه ۳۶ است.
۲ - نسل آدم(ع) و حوا نیز بر اثر تناول آن دو از شجره منهیه، از بهشت نخستین محروم شدند. قلنا اهبطوا منها جمیعاً «اهبطوا» به صیغه جمع اقتضا مى کند که: غیر از آدم (ع) و حوا فرد یا افراد دیگرى نیز مورد خطاب باشند. در این باره چند نظر ابراز شده است. از جمله اینکه دیگر مخاطبان، نسل آدم(ع) و حوا مى باشند. برداشت فوق مبتنى بر این احتمال است.
۳ - خداوند، شیطان را نیز از بهشت خارج کرد.* قلنا اهبطوا منها جمیعاً برداشت فوق بر اساس این احتمال است که: خطاب در «اهبطوا» علاوه بر آدم(ع) و حوا، شامل شیطان نیز باشد.
۴ - خداوند، به هنگام خروج آدم(ع) و حوا از بهشت، آنان و نسلشان را به بهره مند ساختن از هدایتها و رهنمودهایى از جانب خودش، بشارت داد. فإما یأتینکم منى هدًى «إما» مرکب از «إن» شرطیه و «ما»ى زایده است. شرطیه بودن جمله از یکسو و تأکید آن با «ما»ى زایده و نون تأکید در «یأتینّ» از سوى دیگر، اقتضا مى کند که جمله چنین معنا شود: اگر هدایتى از جانب من آمد که البته خواهد آمد ... .
۵ - انسان براى نیل به سعادت، نیازمند هدایتها و رهنمودهاى الهى است. فإما یأتینکم منى هدًى
۶ - پیروى کنندگان از رهنمودها و هدایتهاى الهى، هیچ ترس و اندوهى در قیامت نخواهند داشت. فمن تبع هداى فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون کلمه «خوف» (ترس و نگرانى) نکره است و چون پس از حرف نفى واقع شده، معناى شمول را مى رساند; یعنى: هیچ خوف و ترسى بر آنان نیست. همچنین فعل، آن گاه که منفى شود، دلالت بر نبود همه مصداقها دارد. بنابراین «ولاهم یحزنون» یعنى هیچ حزن و اندوهى ندارند.
۷ - سراى آخرت براى پیروان ادیان الهى، سرایى به دور از عوامل ترس آور و نگران کننده و ایمن از حادثه هاى حزن آور و اندوهبار فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون به دلیل آیه بعد - که جزاى اخروى کفرپیشگان را بیان مى دارد - مى توان گفت: آیه مورد بحث نیز بیانگر پاداش اخروى هدایت یافتگان است. بنابراین «لاخوف ...» مربوط به سراى آخرت خواهد بود.
۸ - بقاى آثار وضعى گناه، حتى پس از توبه و قبول آن از سوى خداوند فتاب علیه ... قلنا اهبطوا منها جمیعاً فإما یأتینکم منى هدًى تأکید به هبوط آدم(ع) بعد از بیان توبه وى و پذیرش آن از سوى خداوند، دلالت بر این دارد که: على رغم پذیرش توبه آدم(ع)، وى به جایگاهش در بهشت بازگردانده نشد و این حاکى است که میان آمرزش گناه و برطرف شدن آثار وضعى آن تلازم نیست.
موضوعات مرتبط
- آدم(ع): آثار عصیان آدم(ع) ۲; اخراج آدم(ع) از بهشت ۱، ۴; بشارت به نسل آدم(ع) ۴; عصیان آدم(ع) ۱; قصه آدم(ع) ۴; محرومیت از بهشت آدم(ع) ۲; محرومیت نسل آدم(ع) ۲; هبوط آدم(ع) ۱
- ادیان: امنیت اخروى پیروان ادیان ۷; پیروان ادیان در قیامت ۷; سرور اخروى پیروان ادیان ۷
- انسان: نیازهاى معنوى انسان ۵
- توبه: آثار توبه ۸
- حوا: آثار عصیان حوا ۲; اخراج حوا از بهشت ۱، ۴; عصیان حوا ۱; قصه حوا ۴; هبوط حوا ۱
- خدا: افعال خدا ۱، ۳; بشارتهاى خدا ۴; هدایت خدا ۴، ۵
- سعادت: عوامل سعادت ۵
- شیطان: اخراج شیطان از بهشت ۳; هبوط شیطان ۳
- عصیان: آثار عصیان ۱
- گناه: آثار وضعى گناه ۸
- مهتدین: امنیت اخروى مهتدین ۶; سرور اخروى مهتدین ۶;در قیامت ۶
- نیازها: نیاز به هدایت ۵
منابع