النحل ٧٠
ترجمه
النحل ٦٩ | آیه ٧٠ | النحل ٧١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَرْذَلِ الْعُمُرِ»: پستترین مراحل زندگی. دورهای که انسان در آن فرتوت و خرِف میگردد و همچون کودک ناتوان و نادان میشود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۵ - ۷۷،سوره نحل
- مفاد آيه (ان فى ذلك لاية لقوم يسمعون )
- معناى اينكه فرمود: شير خالص را از ميان فضولات شكم و خون به شما نوشانيديم
- معناى كلمه ((سكر)) و بيان مفاد آيه ((تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا...))
- عدم دلالت جمله : ((تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا)) بر مباح بودن مسكرات
- رد مطالبى كه صاحب ((روح المعانى )) در ارتباط با آيه مورد بحث بيان كرده است
- معنا و موارد استعمال كلمه ((وحى ))
- ايحائات و الهامات خداى سبحان به زنبور عسل
- وجه اينكه آيه زنبور عسل به ((لقوم يسمعون ))
- معناى جمله ((فما الذين فضلوا برادى رزقهم على ما ملكت ايمانهم ...))
- وجوه ديگرى كه در معناى آيه فوق گفته شده است
- ذكر نعمت داشتن فرزندان و نوادگان
- وجوهى كه در معناى آيه : ((ما لا يملك لهم رزقا فى السموات و الارض شيئا)) گفتهشده است
- مراد از مثل زدن براى خدا كه از آن نهى فرموده است (فلا تضربوا للهالامثال )
- مثلى براى اثبات توحيد ربوبى با استناد به وحدت منعم
- اقامه حجت بر توحيد و اشاره به مساءله نبوت با ذكر يكمثل
- چند وجه ديگر در تفسير آيه : ((و ضرب الله مثلا رجلين ...)) گفته شده است
- معناى ((غيبت )) و ((شهادت )) و مراد از غيبت آسمانها و زمين در ((ولله غيب السموات والارض ))
- بيان اينكه قيامت از غيب هاى سماوات و ارض است
- مفاد اينكه فرمود: امر ساعت (قيامت ) مانند چشم بر هم زدن يا نزديك تر از آن است
- عموميت قدرت خدا و نحوه تعلق آن به مخلوقات
- نكاتى كه از آيه : ((ولله غيب السموات و الارض ...)) استفاده مى شود
- بيان ضعف قولمفسرين به اينكه مراد علم به غيب آسمانها و زمين است
- چند روايت در تطبيق آيه ((و اوصى ربك الىالنحل ...)) بر پيامبر و اهل بيت او عليهم السلام
- روايتى در معناى ((حفده )) و در تطبيق جمله : ((من ياءمربالعدل )) بر اميرالمؤ منين و ائمه عليهم السلام
نکات آیه
۱- آفرینش و مرگ انسانها به دست خداوند است. (و الله خلقکم ثمّ یتوفّ-کم)
۲- مرگ، دریافت کامل روح انسان از ناحیه خداوند است نه نابودى وى (و الله خلقکم ثمّ یتوفّ-کم) «توفّى» (از باب تفعل) به معناى اخذ شىء به تمام و کمال است. بدیهى است که هنگام مرگ، جسم انسان در زمین باقى مى ماند و آنچه توسط خداوند دریافت مى شود، حقیقتى به نام روح است.
۳- روح انسان، تشکیل دهنده حقیقت و هویت انسانى وى است. (و الله خلقکم ثمّ یتوفّ-کم) برداشت فوق بر این اساس است که هنگام مرگ جسم انسان هم چنان باقى است و آنچه توسط خداوند دریافت مى شود، همان روح است که از آن با ضمیر «کم» تعبیر شده است.
۴- آغاز زندگى انسان از پایین ترین مراتب ادراکى و جسمانى و بازگشت وى در پایان، به همان نقطه * (و الله خلقکم ثمّ یتوفّ-کم و منکم من یردّ إلى أرذل العمر) در ماده «یردّ» معنای بازگشت نهفته است. بنابراین، آیه دلالت می کند به اینکه، انسان ابتدا در نقطه اى قرار داشته، سپس سیر تکاملى را دنبال کرده است و در نهایت هم به همان نقطه آغازین باز مى گردد. خداوند از نقطه آغازین به عنوان پست ترین نقطه حیات یاد کرده است.
۵- ضعف قواى جسمى و فکرى انسان در کهنسالى، نمودار مقهور بودن او در برابر تدبیر الهى است. (و منکم من یردّ إلى أرذل العمر) تذکر خداوند به ناتوانى انسان پس از دوران توانایى، مى تواند اشاره به مقهوریت انسان در برابر تدبیر الهى داشته باشد; زیرا واژه «یُردّ» که به صورت مجهول آمده، اختیار را از انسان نفى مى کند و تعبیر «الله خلقکم» در صدر آیه مى تواند اشاره به این داشته باشد که آن بازگشت در اختیار کسى است که حیات و مرگ به دست اوست.
۶- برخى از انسانها، از حفظ دستاوردهاى علمى خویش در همه مراحل زندگى ناتوانند. (و منکم من یردّ إلى ... لکى لایعلم بعد علم شیئًا)
۷- دوران کهنسالى همراه با نادانى، از پست ترین مراحل زندگى انسان (و منکم من یردّ إلى أرذل العمر لکى لایعلم بعد علم شیئًا)
۸- برخى از انسانها آن چنان به پیرى مى رسند که تمامى اندوخته هاى علمى خود را از دست مى دهند. (و منکم من یردّ إلى أرذل العمر لکى لایعلم بعد علم شیئًا)
۹- زندگى بدون علم و آگاهى، پست و بى ارزش است. (من یردّ إلى أرذل العمر لکى لایعلم بعد علم شیئًا) برداشت فوق، به خاطر این نکته است که خداوند مرحله اى را که انسان چیزى نمى داند و فاقد آگاهى است، پست ترین مرحله دانسته است.
۱۰- خداوند، داراى علم و قدرت گسترده (إن الله علیم قدیر)
۱۱- آفرینش و مرگ و اعطاى دانش و سلب آن از انسان، جلوه اى از علم و قدرت الهى است. (و الله خلقکم ثمّ یتوفّ-کم ... إن الله علیم قدیر)
۱۲- علم و قدرت انسان، ناپایدار و علم و قدرت خداوند، همیشگى است. (و منکم من یردّ إلى أرذل العمر لکى لایعلم بعد علم شیئًا إن الله علیم قدیر)
روایات و احادیث
۱۳- «عن أبى جعفر(ع): إذا بلغ العبد مائة سنة فذلک أرذل العمر;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده است: هر گاه بنده خدا به صد سال مى رسد، [عمر او] «أرذل العمر» است».
۱۴- «عن على(ع) فى قوله «و منکم من یردّ إلى أرذل العمر» قال: خمس و سبعون سنة;[۲] از على(ع) روایت شده که درباره قول خدا «و منکم من یردّ إلى أرذل العمر» فرمود: «أرذل العمر» سن ۷۵ سالگى است».
۱۵- «روى: أن أرذل العمر أن یکون عقله عقل إبن سبع سنین;[۳] روایت شده است که «أرذل العمر» آن است که [در اثر پیرى] عقل انسان مانند عقل بچه هفت ساله باشد».
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ملاک ارزشها ۹
- اسماء و صفات: علیم ۱۰; قدیر ۱۰
- انسان: ابعاد انسان ۳; پیرى انسان ۱۳; حقیقت انسان ۳; خلقت انسان ۱۱; عجز انسان ها ۶; علم انسان ها ۶، ۱۱; عمر انسان ۴، ۶، ۷، ۸; فراموشى انسان ۱۱; فرجام انسان ۴; مرگ انسان ها ۱۱; مقهوریت انسان ۵; منشأ خلقت انسان ۱; ناپایدارى علم انسان ۱۲; ناپایدارى قدرت انسان ۱۲
- پیرى: آثار پیرى ۱۵; جهل در پیرى ۷; ضعف در پیرى ۵; فراموشى در پیرى ۸
- خدا: افعال خدا ۱، ۱۲; تدبیر خدا ۵; جاودانگى علم خدا ۱۲; جاودانگى قدرت خدا ۱۲; علم خدا ۱۰; قدرت خدا ۱۰; نشانه هاى علم خدا ۱۱; نشانه هاى قدرت خدا ۱۱
- روح: قابض روح ۲; نقش روح ۳
- زندگى: زندگى بی ارزش ۹
- علم: ارزش علم ۹
- عمر: آغاز عمر ۴; بدترین دوران عمر ۷، ۱۳، ۱۴، ۱۵; دورانهاى عمر ۴، ۶، ۸
- مرگ: حقیقت مرگ ۲; منشأ مرگ ۱