النحل ٦٩
کپی متن آیه |
---|
ثُمَ کُلِي مِنْ کُلِ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِي سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ |
ترجمه
النحل ٦٨ | آیه ٦٩ | النحل ٧٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کُلِی»: بخورید. استعمال مفرد مؤنّث بدان خاطر است که (نَحْل) جمع (نَحْلة) و مؤنّث است. «فَاسْلُکِی»: راه بروید. بپیمائید. «ذُلُلاً»: جمع ذَلُول، به معنی رام و مطیع. این واژه میتواند حال (سُبُلَ) باشد که معنی چنین میشود: راههائی که دقیق بوده و سهل و ساده در اختیار زنبوران عسل قرار میگیرد. یا این که حال ضمیر فاعلی در فعل (فَاسْلُکِی) باشد که معنی چنین میگردد: فرمانبردارانه راههائی را طی کنید که خدا تعیین کرده است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ... (۳) وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ... (۱) وَ ذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا... (۲) وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً... (۰) وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى... (۰) وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۶۵ - ۷۷ سوره نحل
- مفاد آيه «إنَّ فِى ذَلِكَ لَآيَةً لِقَومٍ يَسمَعُون»
- معناى اين كه فرمود: شير خالص را از ميان فضولات شكم و خون به شما نوشانيديم
- بيان مفاد آيه: «تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَكَراً وَ رِزقاً حَسَناً...»
- عدم دلالت جمله: «تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَكَراً وَ رِزقاً حَسَناً»، بر مباح بودن مسكرات
- معنا و موارد استعمال كلمه «وحى»
- وحی ها و الهامات خداى سبحان، به زنبور عسل
- وجه اين كه آيه زنبور عسل به «لِقَومٍ يَسمَعُون»، ختم شده
- فلسفه برتری بعضی از مردم بر بعض دیگر، در رزق و روزی
- وجوه ديگرى كه در معناى آيه فوق گفته شده است
- ذكر نعمت داشتن فرزندان و نوادگان
- وجوهى كه در معناى آيه: «مَا لَا يَملِكُ لَهُم رِزقاً فِى السَّمَاوَات وَ الأرض» گفته شده
- معنای نهی از مَثَل زدن براى خدا، در آیه شریفه
- مَثَلى براى اثبات توحيد ربوبى، با استناد به وحدت منعم
- اقامه حجت بر توحيد و اشاره به مسأله نبوت با ذكر يك مَثَل
- چند وجه ديگر در تفسير آيه: «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً رَجُلَين...»
- مراد از غيبت آسمان ها و زمين، در آیه شریفه
- بيان اين كه قيامت، از غيب هاى سماوات و ارض است
- معنای اين كه فرمود: قيامت، مانند چشم بر هم زدن، يا نزديكتر از آن است
- عموميت قدرت خدا و نحوه تعلق آن به مخلوقات
- بحث روايتی
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «69»
سپس از همه ميوهها بخور، پس راههاى پروردگارت را خاضعانه طى كن. از شكمهاى آنها نوشيدنى رنگارنگ بيرون مىآيد كه در آن شفاى مردم است، البتّه در اين (زندگى زنبور) براى كسانى كه فكر مىكنند قطعاً عبرتى است.
«1». همان گونه كه بهترين گوشت، گوشت تازه است نه منجمد. «لَحْماً طَرِيًّا» نحل، 14.
جلد 4 - صفحه 547
نکته ها
در اين آيه و آيه 66، خداوند به دو نوع مايه حياتى و نوشيدنى كه از درون حيوانات است اشاره كرده؛ يكى شير و ديگرى عسل.
در آيه 67 خوانديم كه انسان از ميوهها، وسيله مستكننده مىسازد «تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً» ولى حيوان از ثمرات، عسل شفابخش مىسازد!!!
در نظام هدفدار و حكيمانه الهى، غفلت و بيكارى منفور است. لذا معمولا هر كجا در قرآن مسئله خوردن آمده، در كنار آن مسئوليّتى بيان شده است، از جمله:
كُلُوا ... وَ اعْمَلُوا صالِحاً «1» بخوريد ... و كار شايسته انجام دهيد.
«فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا» «2» بخوريد و به ديگران اطعام كنيد.
كُلُوا ... وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ «3» بخوريد ... و خدا را سپاس گذاريد.
كُلُوا ... وَ لا تُسْرِفُوا «4» بخوريد ... واسراف نكنيد.
در اين آيه نيز خداوند به زنبور عسل دستور خوردن مىدهد، ليكن خوردنى همراه با هدف و مسئوليّت.
اولياى خدا چون «نحل» هستند كه از پستىها دورى كرده وبلندىها را انتخاب مىكنند، از معارف الهى استفاده كرده و راه پروردگارشان را خاضعانه مىپيمايند اين افراد از حلقومشان حكمت و حلاوتهاى معنوى خارج مىشود.
پیام ها
1- رفتار حيوانات، طبق فرمان الهى است، كه به صورت غريزه در آنها مىباشد.
«ثُمَّ كُلِي»
2- عسل، عصارهى انواع ميوههاست. «كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ»
3- نه تنها انتخاب مسكن وغذاى حيوانات با هدايت الهى است، بلكه همه كارهاى آنها راهى است كه خداوند پيش رويشان گذاشته است. «سُبُلَ رَبِّكِ»
«1». مؤمنون، 51.
«2». حج، 28.
«3». بقره، 172.
«4». انعام، 141.
جلد 4 - صفحه 548
4- حركت حيوانات در مسيرى كه خداوند برايشان انتخاب نموده است، حركت متواضعانه است. «سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا»
5- اعجاز خلقت: يك كارخانه عسلسازى، در شكم حيوانى كوچك! «يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها»
6- عسل طبيعى به رنگهاى مختلفى است. «مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ» (رنگهاى سفيد، زرد، قرمز، كه شايد اين اختلاف رنگها بر اساس اختلاف رنگ گلها باشد.)
7- در گياهان و گلها، خواص درمانى است كه از طريق عسل، شفاى دردهاى ما مىشود. «فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ» (ناگفته پيداست كه عسل، شفاى همه دردها نيست، لذا بصورت نكره «شِفاءٌ» آمده است)
8- خانهسازى، مومسازى و عسلسازى، در كنار زهرسازى، توسط حيوان كوچكى مثل زنبور، از نشانههاى قدرت الهى است. «لَآيَةً»
9- تمام درسها و عبرتها، براى كسانى است كه اهل فكر و انديشه باشند «لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» وگرنه افرادى هستند كه در تمام عمر از عسل استفاده مىكنند ولى حاضر به چند دقيقه فكر دربارهى آن نيستند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (69)
ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ: پس الهام نموديم او را كه بخورد از هر ميوه پاكيزه خوشبوى خوش طعم. فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا: پس سير كن راه پروردگار خود را كه الهام فرموده تو را به حالت فروتنى، يعنى فرمانبردار امر او باش، يا سير نما راهى را كه پروردگار براى تو رام و آسان فرموده كه هر كجا خواهى بروى. يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها: بيرون مىآورد خداى متعال از شكمهاى زنبوران. شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ: شربتى كه مختلف باشد رنگهاى آن. چون زنبوران امر الهى را اطاعت نموده از شكوفهها و گلها بخورند، به قدرت كامله سبحانى، گلها و برگها در باطن و شكم ايشان استحاله شده و تبديل گردد به شيره شيرين براى ذخيره زمستان خود، قى كنند بيرون آيد از شكمهاى آنها به طريق لعاب شربتى به رنگهاى مختلف، بعضى سفيد كه عسل زنبوران جوان است، و برخى زرد كه عسل زنبوران ميانسال است، و قسمتى قرمز كه از زنبوران پير مىباشد و سبز و سياهش كم باشد. گويند اختلاف الوان عسل به
جلد 7 - صفحه 237
حسب اختلاف فصول است. فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ: در اين عسل شفا مقرر شده براى مردمان. يا بنفسه چنانچه در مرضهاى بلغميه نافع مىباشد، يا مختلط با چيزهاى ديگر، چه كم معجونى است كه عسل جزو آن نباشد.
و روايات بسيار در عسل وارد شده از جمله:
1- در عيون «1»- از حضرت رضا عليه السّلام فرمود: سه چيز زياد نمايد حافظه را و ببرد بلغم را: عسل، و قرائت قرآن، و جويدن كندر.
2- در خصال «2» از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به دست برداشتن عسل و به زبان خوردن شفا است از هر دردى، بعد اين آيه تلاوت و فرمود: عسل با قرائت قرآن و جويدن كندر، آب نمايد بلغم را.
3- عن النبى «3» صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ان يكن فى شىء شفاء ففى شرطة الحجّام او فى شربة عسل.
فرمود حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اگر باشد در چيزى شفاء، پس در شاخ حجامت كننده يا در شربت عسل است.
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ: بدرستى كه در اين زنبور عسل هرآينه حجتى است روشن براى گروهى كه تفكر و تدبر نمايند و غرائب قدرت الهى را دريابند كه اين صنايع عجيبه و امور دقيقه نيست مگر الهام قادر حكيم در حشره ضعيف.
تبصره: غرائب و عجائب حكمت زنبور عسل از جمله:
1- انقيادى كه هرگز از راه فرمانبردارى منحرف نشوند.
2- امانتى كه چون ميوه تلخ خورند عسل شيرين باز دهند.
3- طبيعتى كه غير چيز پاك نخورند.
«1» عيون جلد 2 باب 31، حديث 111.
«2» خصال صدوق، جزء 2، حديث الاربعماة، حديث 10، صفحه 623.
«3» عيون جلد 2، باب 31، حديث 83.
جلد 7 - صفحه 238
4- طاعتى كه از فرمان يعسوب پادشاه خود خلاف نكنند.
5- تمكينى كه مسافت دور بروند و باز به موطن خود رجوع كنند.
6- طهارتى كه هرگز بر نجاسات ننشينند و از آنها دورى كنند.
7- صناعتى كه اگر تمام بنايان و معماران جمع شوند و بخواهند خانههاى مسدس آنها را بنا كنند به آن كيفيت مخصوص، نتوانند، و جهت مسدس بودن آن كه اگر مستدير سازند، بيرون خانهها خلل و فرج مهمل ماندى، و اگر مربع بنا كنند، زواياى آن در اندرون خالى بودى، پس شكل مسدس را اختيار نمودند كه هيچ موضعى را مواضع داخله و خارجه آن مهمل نماندى، زهى حكمت الهى كه چنين هوشى در حشره ضعيفى قرار داده.
از اينها عجيبتر آن كه: امير آنها مانند پادشاه نافذ الامر و مطاع، و جميع زنبوران تابع اويند، و بدون امر او به هيچ كارى اقدام نكنند، و اگر يكى از آنها نافرمانى كند يا چيز كثيف خورد، فراشان موكل درب كندو او را مىكشند، همچنان كه عسل آنان شفاى مرض بدنى دارد، به تفكر در احوال ايشان، مرض باطنى كه انكار صانع و مدبر عالم باشد، هرآينه شفا يابد، زنهار از توهمات شياطين انسى كه اين حكمتهاى غريبه و صنايع بديعه را به طبيعت نسبت دهد.
تنبيه: حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه «1» فرمايد: انا يعسوب المؤمنين و المال يعسوب الفجار. يعنى: بدرستى كه مؤمنين پيروى كنند مرا و فجار پيروى نمايند مال را، چنانچه زنبوران عسل پيروى كنند يعسوبشان را كه رئيس آنها باشد.
تتمه: از ائمه معصومين سلام اللّه عليهم اجمعين در اين آيه شريفه تأويلى بيان شده. على بن ابراهيم «2» از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه:
«1» نهج البلاغه فيض حكمت 308.
«2» تفسير قمى، جلد 1، صفحه 387.
جلد 7 - صفحه 239
مائيم قسم به خدا نحلى كه خداى تعالى وحى فرموده (أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً) امر فرمود ما را كه بگيريم از عرب پيروانى (وَ مِنَ الشَّجَرِ) يعنى از عجم (وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ) از موالى و آنچه خارج شود از بطون آنان، مراد علمى است كه خارج مىشود از ما به شما.
ايضا تفسير برهان «1»- ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام در اين آيه شريفه فرمود: (ما بلغ بالنّحل ان يوحى اليها بل فينا نزلت و نحن النّحل و نحن المقيمون للّه فى ارضه بامره و الجبال شيعتنا و الشّجر النّساء المؤمنات).
ابن شهراشوب از حضرت رضا عليه السّلام در اين آيه شريفه نقل مىكند كه فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: على امير بنى هاشم فسمّى امير النّحل. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ (66) وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (67) وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ (68) ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (69) وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ (70)
ترجمه
و همانا براى شما است در شتر و گاو و گوسفند موجب اعتبار مىآشامانيم شما را از آنچه در شكم آنحيوان است از ميان سرگين و خون شيرى صافى كه گوارا است براى آشامندگان
و از ميوههاى درختان خرما و انگورها ميوهاى است كه ميگيريد از آن مسكر و روزى خوبى را همانا در اين هر آينه نشانهاى است براى گروهى كه تعقّل مينمايند
و وحى نمود پروردگار تو بسوى زنبور عسل كه بگيريد از كوهها خانهها و از درخت و از آنچه ميسازند مردم از جاى بلند
پس بخوريد از همه ميوهها پس برويد در راههاى پروردگارتان كه آسان است آنها بيرون مىآيد از شكمهاى آن زنبورها آشاميدنئ كه مختلف است رنگهايش در آن شفاء است براى مردم همانا در اين هر آينه نشانهاى است براى گروهى كه تفكّر مينمايند
و خدا آفريد شما را پس ميميراند شما را و بعضى از شما كسى است كه بر گردانده ميشود بسوى پستترين زندگانى تا بحدّيكه نداند بعد از دانستن
جلد 3 صفحه 297
چيزى را همانا خدا داناى توانا است.
تفسير
- مراد از انعام مواشى است كه مكرر ذكر شده بر شتر و گاو و گوسفند اطلاق ميشود و در وجود آنها دليل واضحى است بر قدرت خداوند كه موجب عبرت و عبور از وادى ضلالت بشاهراه هدايت است و آن اين است كه خداوند مىآشاماند از آنچه در شكمهاى آنها است به بندگان خود شير را و اينكه ضمير در بطونه مذكر شده باعتبار لفظ اسم جمع يا حيوان است و از عجائب قدرت الهى آنستكه علوفه چون در شكنبه حيوان طبخ شود خلاصه آن داخل جگر گردد و در آنجا نيز طبخ شود مقدارى از آن بصورت شير در آيد و بپستان رود و مقدارى خون گردد و در رگهاى بدن جارى شود پس شير اولش از سرگين جدا شده و آخرش از خون و نه بوى سرگين در آن اثر نموده و نه رنگ خون بلكه خالص از هر دو است و صافى از هر غش و عيب و در كافى از امام صادق عليه السّلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت فرموده كه شير هيچگاه گلو گير نشود زيرا در كلام الهى موصوف بگوارا شده است و ديگر از آيات الهى كه براى كسانيكه تعقّل و تأمل در آفاق و موجودات در آن مينمايند موجب معرفت است آنستكه از ميوههاى درختان خرما و انگور چند مشروب مختلف در خواص و آثار استخراج ميشود كه از آن جمله شراب است كه مسكر و مضر و حرام است و ديگر روزى حلال خوب پاكيزه كه سركه و شيره است و تعجّب از كسانى است كه خواستهاند از اين آيه استفاده نمايند كه شراب در صدر اسلام حلال بوده با آنكه دلالتش بر حرمت بنظر حقير اولى از حلّيت است براى آنكه مقابل با رزق حسن قرار داده شده با آنكه قمّى ره سكرا را بسركه تفسير فرموده و در مجمع نقل نموده كه در مطلق طعام استعمال ميشود و اينكه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه اين آيه قبل از آيه تحريم نازل و بآن نسخ شده دلالت دارد بر آنكه مراد شراب است ولى دلالت ندارد بر آنكه در صدر اسلام حلال بوده چون نسخ در كلام ائمه غالبا در غير معناى مشهور كه رفع حكم است استعمال ميشود و در اينجا مراد آنستكه قبل از آيه صريحه در تحريم نازل شده و هنوز مصلحت در حكم بحرمت آن در ظاهر نبوده گويا در اين آيه بدوا اشاره شده باشد براى گوشزد و انس اذهان بكراهت و بعدا در آيات اربعه يسئلونك عن الخمر و انّما الخمر و انّما
جلد 3 صفحه 298
يريد الشيطان و قل حرّم ربّى الفواحش تصريح و تسجيل و تثبيت و تأكيد حرمت شده است پس اين روايت منافى با روايات دالّه بر حرمت خمر در تمام شرائع سابقه نيست و در اين مقام تحقيقاتى در ضمن تفسير آيات مذكوره شد كه تكرار نميشود و يكى از آيات بزرگ بر علم و قدرت الهى زنبور عسل است كه خداوند بآن حيوان ضعيف الهام فرموده كه در كوهها و درخت و هر جاى بلندى مانند چفته مو و سقف اطاق و كندو كه مردم بنا ميكنند منزل نمائيد و بخوريد از شكوفه ميوههاى گوناگون هر ميوهاى كه بخواهيد و برويد در راههائى كه آسان است عبور در آن و از همان راه بمنزل برگرديد و بيراهه نرويد كه راه را گم كنيد و از راهى كه خداوند براى شما تعيين نموده تجاوز كرده باشيد و چون آنها بدستور الهى رفتار نمايند بيرون ميآيد از شكمهاى آنها مشروب لطيف شيرينى كه مختلف است الوان آن سفيد و سياه و سرخ و زرد و در آن شفاء است براى مردم كه در اخبار كثيره بآن تصريح شده و كمتر معجونى است كه عسل جزء آن نباشد و در اين باب حديثى در سوره نساء ذيل آيه شريفه و آتوا النساء صد قاتهنّ نحلة ذكر شد و در مجمع فرموده در نحل و عسل وجوهى است از اعتبار يكى اختصاص نحل است بخروج عسل از دهانش ديگر قرار دادن خدا است شفاء را در جاى سمّ چون آنحيوان گزنده است و ديگر عجائبى است كه خداوند در خلق و طبع آن جاى گزين فرموده و از آن جمله آنستكه خداوند براى هر دستهاى از آنها اميرى مقرّر فرموده كه در جلو آنها حركت ميكند و حمايت از آنها مينمايد و امور اجتماعى آنها را تدبير و تكفّل ميكند و آنها از او متابعت و فرمانبردارى ميكنند و هر گاه نيابند آنرا نظامشان منحلّ و امورشان مختلّ گردد و متفرّق و پراكنده شوند و امير آنها را يعسوب نامند و اشاره باين معنى است فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام كه من يعسوب اهل ايمانم و در حياة الحيوان است كه يعسوب بر حسب خلقت امتيازاتى از رعيّت دارد از جمله نيشى كه ساير زنبورها دارند ندارد و بآنها امر و نهى ميكند و همه از او اطاعت ميكنند امورشان را مانند پادشاه منظّم ميكند بر در كند و توقف مينمايد هر يك را در منزل خود جاى ميدهد بدون آنكه احدى بر ديگرى مقدّم شود يا مزاحمت با ديگرى كند و او عدالت را كاملا رعايت مينمايد و اگر يكى از آنها بنجاستى نشسته
جلد 3 صفحه 299
باشد بر در كند و ميكشد و راه نميدهد و هيچگاه دو امير در يكجا براى آنها پيدا نميشود و اگر پيدا شود زنبورها يكى از آن دو را ميكشند و ديگرى را بامارت اختيار مينمايند بدون اختلاف و نزاع و اعجب از همه خانههاى مسّدّسى است كه بنا ميكنند براى آنكه خلل و فرجى از داخل و خارج نداشته باشد كه هيچ مهندسى قادر بر آن نيست و اينها نيست جز بالهام و وحى خداوند قدير عليم حكيم تعالى شأنه عمّا يقول الظالمون علوّا كبيرا و در بعضى از روايات نحل بائمه هدى و جبال بعرب و شجر بعجم و ممّا يعرشون باولاد و عبيد و ثمرات و شراب مختلف الوانه بعلم و فنون مختلفه آن و ناس بشيعيان تأويل شده و فرمودهاند اگر شفاء در عسل بود هر كس هر مرضى داشت ميخورد شفاء پيدا ميكرد شفاء در علم قرآن است و بس كه خدا فرموده و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة و اهل آن ائمه هدى هستند كه خداوند در شأن ايشان فرموده ثمّ اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا و اللّه اعلم و خداوند خلق فرمود انسانرا و براى ايشان عمرى مقدّر فرمود كه چون تمام شود ميميراند آنها را و قبض ميفرمايد روحشان را و عمر بعضى را بقدرى طولانى فرموده كه بر ميگردند بحاليكه پستترين اوقات عمر است و آن حال نادانى و بىخردى و ضعف قواء جسمانى است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آن سنّ هفتاد و پنج سالگى است و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه او از پدر بزرگوار خود نقل فرموده كه ارذل العمر وقتى است كه بنده خدا برسد بسنّ صد سال و در خصال اين معنى را نقل نموده و فرموده روايت شده است كه ارذل العمر وقتى است كه عقل مرد مانند عقل پسر هفت ساله شود و در كافى در ضمن حديث بيان ارواح فرموده ارذل العمر وقتى است كه مرد وقت نماز را نشناسد و متمكّن از تهجّد در شب نشود و قادر بر حضور در جماعت نباشد كه روح ايمان او ناقص ميشود ولى از دين خدا خارج نميگردد و ضرر بحال او ندارد و بنظر حقير اختلاف اخبار محمول بر اختلاف اصناف است و اين براى آنستكه بحال طفوليّت بر گردد و معلومات خود را فراموش كند تا معلوم شود كه آن كسى كه باو علم و قدرت داد قادر است از او بگيرد و علم و قدرت بىزوال مخصوص بعليم و قدير لا يزال است تعالى شأنه و تقدّست آياته.
جلد 3 صفحه 300
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَوحي رَبُّكَ إِلَي النَّحلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا يَعرِشُونَ (68) ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ أَلوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَومٍ يَتَفَكَّرُونَ (69)
و وحي فرمود پروردگار تو بسوي زنبور عسل اينكه براي خود منازل و خانههايي اتخاذ كن از كوهها و از درختها و از آنچه بنا ميكنند از جدار و سقفها پس از آن بخور از جميع ميوهها پس سلوك كن راههاي پروردگار خود را از روي اطاعت و تسليم خارج ميشود از شكم زنبور عسل شراب يعني مشروبي که رنگهاي مختلف دارد و در آن مشروب که عسل باشد شفاء است از براي ناس محققا در اينکه قدرت نمايي هر آينه آية و دليل بر وجود خداوند است لكن براي قومي که فكر و تأمل داشته باشند وَ أَوحي رَبُّكَ إِلَي النَّحلِ مكرر در آيات شريفه قرآن تصريحاتي دارد که جميع موجودات از جمادات و نباتات و حيوانات در حد خود شعور و ادراك و فهم و معرفت بالوهيت حق و رسالت رسول و ولاية ائمه اطهار دارند مثل تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَ الأَرضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لكِن لا تَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم اسري آيه 44 و مثل يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيرَ سبأ آيه 10 و مثل أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ
جلد 12 - صفحه 152
يَسجُدُ لَهُ مَن فِي السَّماواتِ وَ مَن فِي الأَرضِ وَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النّاسِ حج آيه 18 و غير اينها از آيات و در اخبار بسياري داريم که عرض ولايت ائمه بر جبال و مياه و اشجار و حيوانات شده و اخباري که بسياري از حيوانات خدمت اينها عرض حاجت ميكردند و غير اينها پس مانعي ندارد که نحل مورد وحي الهي شود و مكلف بتكليف باشد أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الجِبالِ بُيُوتاً از عجائب قدرت اينكه خانههاي زنبور مسدس است بدون آنكه زاويه پيدا كند که مهندسين را حيران كرده آنهم در امكنه مرتفعه مثل كوهها و من الشجر در اشجار طوال وَ مِمّا يَعرِشُونَ امكنه مرتفعه در ديوارها و سقفها وا عجب از اينکه دستور ثانوي براي نحل آمد ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَراتِ از رياحين معطره و فواكه حلوه وا عجب از اينکه اينكه امير آنها در درب كند و با دو نيش طويل ايستاده اگر يكي از آنها روي نجاست يا شيء كثيفي نشسته نميگذارد وارد كند و شود و او را دو نيم ميكند فَاسلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ خطاب سيم که طريق مشي و سلوك آنها را هم معين فرموده و امر فرمود يَخرُجُ مِن بُطُونِها از طرف دهان شَرابٌ مُختَلِفٌ أَلوانُهُ چه بسيار مشاهده شد که عسلها الوان مختلفه دارند و شايد منشأ آن اختلاف رياحين و فواكه باشد که تغذي كردند چنانچه در مومها هم اختلاف لوني هست (فيه) در آن عسل شِفاءٌ لِلنّاسِ علاوه بر اينكه شفاء بسياري از امراض است چه طعم شيريني دارد بخصوص اگر با مسكه تناول كنيد چه اندازه لذت دارد و بس است در شرافت عسل که خداوند يكي از چهار نهر بهشت را عسل قرار داده إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَومٍ يَتَفَكَّرُونَ يكي از عبادات بزرگ تفكر در صنايع الهي و اسرار خلقت و غرض الهي از خلقت اشياء و در صحت و سقم اعمال صالحه و در آيات و اخبار و احكام الهيه است که فرمود
تفكر ساعة خير من عبادة سنة
بلكه ستين سنة و بنظر سطحي قناعت نكند و بنظر عمقي با تأمل و تدبر نظر كند که اجتهاد و استفراغ وسع تعبير ميشود.
153
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 69)- بعد دومین مأموریت زنبور عسل شروع میشود چنانکه قرآن میگوید: ما به او الهام کردیم که: «سپس از تمام ثمرات تناول کن» (ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ).
«و راههایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده به راحتی بپیما» (فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا).
سر انجام آخرین مرحله مأموریت آنها را (به صورت یک نتیجه) این چنین بیان میکند: «از درون زنبوران عسل نوشیدنی مخصوصی خارج میشود که رنگهای مختلفی دارد» (یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
رنگ عسل بر حسب آن که بر چه گل و ثمرهای نشسته و از آن بهره گیری کرده تفاوت میکند.
«در این (شراب حلال) داروی شفابخش مهمی برای مردم است» (فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ).
میدانیم در گلها و گیاهان، داروهای حیات بخشی نهفته شده است و جالب این که دانشمندان از طریق تجربه به این حقیقت رسیدهاند که زنبوران به هنگام ساختن عسل آن چنان ماهرانه عمل میکنند که خواص درمانی و دارویی گیاهان کاملا به عسل منتقل شده و محفوظ میماند! «و در این (ماجرای برنامه زندگی زنبوران عسل و ارمغانی که آنها برای جهان انسانیت میآورند، که هم غذاست، هم شفا و هم درس زندگی) نشانه روشنی (از عظمت و قدرت پروردگار) است برای جمعیتی که میاندیشند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
نکات آیه
۱- خداوند، پس از الهام به زنبورهاى عسل در امر خانه سازى، آنها را به تغذیه از گل و غنچه هاى میوه ها، درختان و محصولات کوهستانى راهنمایى کرده است. (و أوحى ربّک إلى النحل أن اتخذى من الجبال بیوتًا ... ثمّ کلى من کلّ الثمرت)
۲- زنبور عسل، موجودى که از میوه ها و شکوفه هاى درختان و گیاهان تغذیه مى کند. (ثمّ کلى من کلّ الثمرت)
۳- خداوند براى زنبورهاى عسل، راههاى مناسب با زیست آنها را هموار ساخت. (فاسلکى سبل ربّک ذللاً) برداشت فوق، مبتنى بر این نکته است که «ذللاً» حال براى «سبل» باشد.
۴- خداوند، به زنبورهاى عسل براى حرکت منقادانه و خاشعانه در راههایى که پروردگارشان تقدیر فرموده، الهام کرده است. (فاسلکى سبل ربّک ذللاً) برداشت فوق بر اساس این نظریه است که «ذللاً» حال براى فاعل فعل «فاسلکى» - که ضمیر «أنت» است - باشد.
۵- زنبورهاى عسل در برابر الهامهاى خداوند به آنها، خاشع و منقاد بوده و در مسیر تعیین شده در طبیعت، گام برمى دارند. (فاسلکى سبل ربّک ذللاً)
۶- راه زندگى زنبورهاى عسل در طبیعت، متعدد و گوناگون است. (فاسلکى سبل ربّک ذللاً) برداشت فوق، از جمع آمدن «سبل» استفاده مى شود.
۷- نشان دادن راه زندگى طبیعى (حرکات غریزى براى خانه سازى، تغذیه از گیاهان و تولید عسل) به زنبورهاى عسل، به مقتضاى ربوبیت پروردگار است. (فاسلکى سبل ربّک ذللاً)
۸- ربوبیت خداوند، مقتضى سلوک خاشعانه و منقادانه جهان و انسان در مسیر تعیین شده از جانب او (فاسلکى سبل ربّک ذللاً) آیه شریفه هر چند درباره زنبور عسل است، ولى یاد زندگى آنان براى انسان مى تواند گویاى این پیام باشد که: انسان نیز مانند دیگر موجودات طبیعت، باید در مسیر پروردگارش گام بردارد.
۹- ضرورت به کارگیرى امکانات و موهبتهاى خداوند در جهت تعیین شده از جانب او (و أوحى ربّک إلى النحل أن اتخذى من الجبال بیوتًا ... ثمّ کلى من کلّ الثمرت فاسلکى سبل ربّک ذللاً)
۱۰- شکم زنبورهاى عسل، محل تبدیل میوه ها و شهد گیاهان به عسل (ثمّ کلى من کلّ الثمرت ... یخرج من بطونها شراب)
۱۱- عسلهاى طبیعى و خالص، به رنگهاى گوناگون است. (یخرج من بطونها شراب مختلف ألونه)
۱۲- گوناگونى رنگ عسل، نتیجه استفاده زنبورهاى عسل از گیاهان گوناگون است. (ثمّ کلى من کلّ الثمرت ... یخرج من بطونها شراب مختلف ألونه) ذکر گوناگونى عسل پس از بیان تغذیه زنبورهاى عسل از میوه ها و گیاهان مختلف، مى تواند به منظور نکته یاد شده باشد.
۱۳- عسل، دارویى شفابخش براى تمامى انسانها (فیه شفاء للناس)
۱۴- استفاده از عسل طبیعى، مورد تشویق خداوند است. (فیه شفاء للناس) برداشت فوق، از آهنگ تشویق گونه آیه شریفه استفاده مى شود.
۱۵- طبیعت (کوه و صحرا) و زنبور عسل، در خدمت انسان قرار دارند. (و أوحى ربّک إلى النحل أن اتخذى من الجبال بیوتًا ... ثمّ کلى من کلّ الثمرت ... فیه شفاء للناس)
۱۶- خداوند، شفاى امراض انسان را از راه علل و اسباب طبیعى، مقدر کرده است. (شراب مختلف ألونه فیه شفاء للناس) برداشت فوق، به خاطر این است که خداوند بهبودى بیمارى انسان را به وسیله عسل - که از راههاى طبیعى به دست مى آید و خود از عوامل طبیعت است - قرار داده است.
۱۷- انسان در مقایسه با دیگر موجودات طبیعت، از مقام و منزلت ویژه اى برخوردار است. (إن لکم فى الأنعم لعبرة نسقیکم ... شراب مختلف ألونه فیه شفاء للناس) خداوند، بسیارى از موجودات طبیعت، چون شتر، گاو و گوسفند و نیز زنبورهاى عسل را براى بهره ورى انسانها آفریده است. این موضوع مى تواند حاکى از منزلت و شرافت ویژه انسان در جهان طبیعت باشد.
۱۸- در زندگى زنبورهاى عسل، نشانه اى مهم بر خداشناسى براى اهل تفکر و اندیشه وجود دارد. (و أوحى ربّک إلى النحل ... إن فى ذلک لأیة لقوم یتفکّرون)
۱۹- تفکر و اندیشیدن، شرط درک صحیح حقایق و بهره گیرى از آیات الهى است. (إن فى ذلک لأیة لقوم یتفکّرون)
۲۰- تشویق و فراخوانى خداوند به تفکر و اندیشه در طبیعت براى شناخت حقایق الهى (إن فى ذلک لأیة لقوم یتفکّرون)
۲۱- تفکر و اندیشه ورزى در طبیعت، از راههاى خداشناسى و درک حقایق هستى است. (إن فى ذلک لأیة لقوم یتفکّرون)
روایات و احادیث
۲۲- «عن أمیرالمؤمنین(ع) قال: ... لعق العسل شفاء من کلّ داء قال الله تبارک و تعالى: «یخرج من بطونها شراب مختلف ألوانه فیه شفاء للناس» و هو مع قراءة القرآن...;[۱] از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که فرمود:...یک انگشت عسل، شفاى همه دردهاست. خداوند تبارک و تعالى فرموده است: «یخرج من بطونها شراب مختلف ألوانه فیه شفاء للناس» و این در صورتى است که همراه با قراءت قرآن باشد...».
موضوعات مرتبط
- آفرینش: عوامل انقیاد آفرینش ۸
- آیات خدا: آیات آفاقى ۱۸; شرایط استفاده از آیات خدا ۱۹
- اطاعت: اهمیت اطاعت از خدا ۹
- انسان: عوامل انقیاد انسان ۸; فضایل انسان ۱۵، ۱۷
- بیمارى: عوامل شفاى بیمارى ۱۶
- تغذیه: تغذیه از شکوفه ۱، ۲; تغذیه از گل ۱; تغذیه از میوه ۱، ۲; منابع تغذیه ۲
- تفکر: آثار تفکر ۱۹; آثار تفکر در طبیعت ۲۱; اهمیت تفکر ۱۹; تشویق به تفکر ۲۰; تفکر در طبیعت ۲۰; دعوت به تفکر ۲۰
- حقایق: اهمیت تشخیص حقایق ۲۰; روش درک حقایق ۲۱; شرایط درک حقایق ۱۹
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۷، ۸; دعوتهاى خدا ۲۰; دلایل خدا شناسى ۱۸، ۲۱; شفابخشى خدا ۱۶; مقدرات خدا ۱۶; نقش خدا ۳
- زنبورعسل: آثار مطالعه زندگى زنبورعسل ۱۸; استفاده از زنبورعسل ۱۵; الهام به زنبورعسل ۱، ۴، ۵; انقیاد زنبورعسل ۴، ۵; تغذیه زنبورعسل ۱، ۲، ۱۲; روش زندگى زنبورعسل ۳، ۶; فواید زنبورعسل ۲۲; منشأ تغذیه زنبورعسل ۷; منشأ حرکت زنبورعسل ۴، ۷; منشأ زندگى زنبورعسل ۷; منشأ لانه سازى زنبورعسل ۷; ویژگیهاى زنبورعسل ۱۰
- شناخت: ابزار شناخت ۲۰
- طبیعت: استفاده از طبیعت ۱۵
- عسل: تشویق به استفاده از عسل ۱۴; تنوع رنگ عسل ۱۱; شفابخشى عسل ۱۳، ۲۲; فواید عسل ۱۳; مکان تولید عسل ۱۰; منشأ تنوع رنگ عسل ۱۲; منشأ تولید عسل ۷
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۱۶
- گیاهان: آثار تنوع رنگ گیاهان ۱۲
- نعمت: کیفیت استفاده از نعمت ۹
منابع
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۳۳۲، ح ۲; نورالثقلین، ج ۳، ص ۶۶- ، ح ۱۳۹.