يوسف ٣٧
ترجمه
يوسف ٣٦ | آیه ٣٧ | يوسف ٣٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِلَّةَ»: کیش. آئین. «تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ ...»: مراد این است که از دخول به کیش گروهی خودداری کردهام و به دنبال آنان نرفتهام که ...
تفسیر
- آيات ۴۲ - ۳۵، سوره يوسف
- تصميم به زندانى كردن يوسف (عليه السلام )
- رؤ ياى دو همزندانى يوسف (عليه السلام ) و تعبير خواب آن دو توسط يوسف (عليه السلام )
- فرصتى پيش آمده براى يوسف (ع ) براى دعوت به توحيد
- طرح يك سؤ ال در مورد نعمت بودن نبوت و رسالت و پاسخ به آن
- معناى ((خير)) و بيان حجت قاطعى كه در جمله : ((ءارباب متفرّقون خيرام الله الواحدالقهّار)) نهفته است
- وجه توصيف خداوند به (واحد) و (قهار) در كلام يوسف (ع )
- استدلال يوسف (عليه السلام ) و رد پرستش آلهه و اثبات توحيد عبادى
- چرا دين توحيد دين ((قيم )) است ؟ (ذلك الّذين القيّم ...)
- اشاره به اينكه مفاد دو آيه : ((يا صاحب السجن ...)) و ((ما تعبدون من دونه ...)) يك برهان بر توحيد دو عبادت است
- تقرير ديگرى براى دو آيه از آن دو برهان استفاده مى شود
- توسل به اسباب منافاتى با اخلاص ندارد، بلكه اعتماد بر اسباب با اخلاص منافات دارد
- بحث روايتى
- رواياتى مربوط به احوال حضرت يوسف (ع ) در زندان
- اشكال به چند روايت كه در آنها جمله : ((اذكرنى عند ربك )) بر يوسف (عليه السلام )خرده گرفته
نکات آیه
۱- یوسف(ع) ، تقاضاى هم بندان خویش را پذیرفت و آنان را به تعبیر کردن رؤیایشان پیش از رسیدن غذاى آنان مطمئن ساخت. (نبّئنا بتأویله ... قال لایأتیکما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتکما بتأویله) برداشت فوق بر این اساس است که مراد از ضمیر در «تأویله» رؤیاى هر یک از هم بندان یوسف باشد. بر این مبنا جمله «قال لایأتیکما...» چنین معنا مى شود: غذایى که به شما اعطا مى شود، برایتان حاضر نمى گردد مگر آنکه تعبیر رؤیا را به شما گزارش کرده ام.
۲- یوسف(ع) اقبال هم بندانش را به او غنیمت شمرد و به ارشاد و هدایت آنان پرداخت. (إنا نریک من المحسنین ... ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله)
۳- یوسف(ع) با اشاره به خدادادى بودن دانشهاى ویژه اش ، هم بندان خویش را به شناخت ربوبیت خدا برانگیخت. (ذلکما مما علمنى ربى) از اهداف یوسف(ع) در بیان این حقیقت که «این دانش را پروردگارم به من آموخته است» آن است که: هم بندان زندانى خویش را با خدا و ربوبیت او آشنا کند. مخاطب قرار دادن آن دو نفر با حرف «کما» در «ذلکما» مؤید این هدف است.
۴- یوسف(ع) ، از علم غیب برخوردار بود. (قال لایأتیکما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتکما بتأویله) ضمیر در «بتأویله» محتمل است به «طعام» باز گردد ، و ممکن است مراد از آن رؤیاى هر یک از هم بندان یوسف(ع) باشد. بر اساس احتمال نخست ، جمله «قال لایأتیکما ...» حاکى از این است که یوسف(ع) ، از غیب مطلع بوده است.
۵- یوسف(ع) ، بهره مندى خویش از علم غیب را براى هم بندان زندانیش فاش ساخت. (ذلکما مما علمنى ربى)
۶- خبر دادن از نوع غذا و خصوصیات آن ، دلیل یوسف(ع) فراروى زندانیان براى بهره مندیش از علم غیب (قال لایأتیکما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتکما بتأویله ... ذلکما مما علمنى ربى)
۷- یوسف(ع) ، پیش از آوردن غذا براى زندانیان ، نوع و خصوصیات آن را براى ایشان بیان کرد. (قال لایأتیکما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتکما بتأویله قبل أن یأتیکما) بر این اساس که ضمیر در «تأویله» به «طعام» باز گردد، جمله «قال لایأتیکما...» چنین معنا مى شود: یوسف(ع) گفت: «پیش از آنکه غذایى که به شما اعطا مى شود، برایتان حاضر گردد، تأویل آن غذا را براى شما بیان کرده ام «مراد از تأویل طعام، ماهیت نوع خصوصیات و نتیجه آن مى باشد.
۸- زندان یوسف(ع) و هم بندان او ، فاقد هرگونه برنامه غذایى از پیش تعیین شده (لایأتیکما طعام ترزقانه) چنان چه برنامه غذایى زندان مشخص بود ، پیشگویى نوع و خصوصیات آن امرى دشوار نبود و به عنوان یک ویژگى براى کسى که از آن خبر مى داد ، محسوب نمى شد.
۹- خداوند ، آموزنده علم غیب به یوسف(ع) (ذلکما مما علمنى ربى)
۱۰- آگاهى یوسف(ع) به غیب و توان او بر تعبیر رؤیاها ، تنها بخشى از دانش موهبتى خداوند به یوسف(ع) بود. (ذلکما مما علمنى ربى) «من» در «مما» مى تواند براى تبعیض باشد و محتمل است بیانگر نوع و جنس باشد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال نخست است.
۱۱- آگاهى به غیب و دانستن تعبیر رؤیاها ، دانشهایى والا و گران سنگ است. (ذلکما مما علمنى ربى) «ذلک» و «ذلکما» و نظایر آنها براى اشاره به دور است. استعمال آن براى مشارالیه نزدیک ، گویاى این نکته است که: مشارالیه در نزد متکلم ، امرى با عظمت و بلند مرتبه است.
۱۲- بهره مندى پیامبران از دانشهاى ویژه ، جلوه اى از ربوبیت خداوند بر آنان (ذلکما مما علمنى ربى)
۱۳- یوسف(ع) در زندان مصر ، پیروى نکردن خویش از آیین و شریعت مصریان کافر به خدا و ناباور به قیامت را ، ابراز داشت. (إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون)
۱۴- پیروى نکردن یوسف(ع) از آیین مصریان و ایمانش به خدا و آخرت ، موجب دستیابى او به علم غیب و دانش تعبیر رؤیا شد. (ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون) جمله «إنى ترکت ...» تعلیل براى «علمنى ربى» مى باشد ; یعنى ، خداوند به خاطر اینکه من آیین کافران را وانهادم و پیروى نکردم ، چنین علمى را به من آموخت.
۱۵- یوسف(ع) ، با بیان نقش ایمان به خدا و آخرت در دستیابى او به دانشهاى ویژه ، درصدد گرایش دادن هم بندان خویش به آیین الهى بود. (مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم ... هم کفرون)
۱۶- لزوم بهره گیرى مبلغان دینى از هرفرصت و زمینه مناسب ، براى ارشاد و تبلیغ دین (ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ... و هم بالأخرة هم کفرون)
۱۷- مصریان عصر یوسف(ع) ، به خداوند ایمان نداشتند و سراى آخرت را انکار مى کردند. (إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون)
۱۸- نپذیرفتن آیین و شریعت الهى ، کفر به خداوند است. (حش لله... إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون) آیه ۳۸ و ۳۹ و نیز جمله هایى نظیر «حاش لله» (در آیه ۳۱ و ۵۱) دلالت بر آن دارد که: مصریان عصر یوسف(ع) به وجود خداوند معتقد بودند ; ولى یوسف(ع) از آنان به کافران به خدا یاد مى کند (لایؤمنون بالله). این تعبیر به قرینه «ترکت ملّة قوم ...»، مى تواند بدان سبب باشد که شریعت و آیین آنان، شریعتى غیر الهى بوده است.
۱۹- شریک پنداشتن براى خدا ، به منزله انکار اوست. (إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله) با توجه به آیه بعد که در آن مسأله شرک به خدا مطرح شده است ، مى توان گفت: یوسف(ع) از آن رو مصریان عصرش را کافر به خدا شمرده که براى او شریک مى پنداشتند.
۲۰- مشرکان ، کافران به خدا و ناباوران به قیامت ، فاقد صلاحیت براى ارائه برنامه و مقررات براى انسانها (إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون)
۲۱- ارزش ایمان و پایبندى به آن در محیط شرک و کفر (ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون)
۲۲- ایمان به خدا و آخرت و اعراض از کفر حاکم بر جامعه ، زمینه ساز پدید آمدن علم و بصیرتى ویژه در آدمى (ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم ... هم کفرون)
روایات و احادیث
۲۳- «عن أبى عبدالله(ع) قال: لما أمر الملک بحبس یوسف فى السجن ألهمه الله علم تأویل الرؤیا ... ;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: هنگامى که شاه فرمان زندانى شدن یوسف را صادر کرد ، خدا علم تعبیر خواب را به او الهام کرد».
موضوعات مرتبط
- آخرت: بى لیاقتى مکذبان آخرت ۲۰; مکذبان آخرت ۱۷
- انبیا: علوم انبیا ۱۲; فضایل انبیا ۱۲
- ایمان: آثار ایمان ۱۴، ۱۵، ۲۲; ارزش ایمان ۲۱; ایمان به آخرت ۱۴، ۱۵، ۲۲; ایمان به خدا ۱۴، ۱۵، ۲۲; ایمان در دارالکفر ۲۱
- بصیرت: زمینه بصیرت ۲۲
- تبرّى: تبرّى از دین مصریان باستان ۱۳، ۱۴; تبرّى از کافران ۱۳; تبرّى از مکذبان آخرت ۱۳
- تبلیغ: روش تبلیغ ۱۶
- خدا: تعالیم خدا ۹; تکذیب خدا ۱۹; عطایاى خدا ۱۰; نشانه هاى ربوبیت خدا ۱۲
- دین: آثار تکذیب دین ۱۸; اهمیت تبلیغ دین ۱۶
- رؤیا: دانش تعبیر رؤیا ۱۱
- شرک: آثار شرک ۱۹
- علم: زمینه علم ۲۲
- علم غیب: اهمیت علم غیب ۱۱; منشأ علم غیب ۹
- قانونگذار: شرایط قانونگذار ۲۰
- کافران: ۱۷ بى لیاقتى کافران ۲۰
- کفر: آثار اجتناب از کفر ۲۲; کفر به خدا ۱۸; موارد کفر ۱۸
- مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۱۶
- مشرکان: بى لیاقتى مشرکان ۲۰
- مصریان باستان: عقیده مصریان باستان ۱۷; کفر مصریان باستان ۱۷; مصریان باستان و آخرت ۱۷
- یوسف(ع): اهتمام یوسف(ع) به خداشناسى ۳; ایمان یوسف(ع) ۱۴، ۱۵; تبرّى یوسف(ع) ۱۳; تبلیغ یوسف(ع) ۲، ۱۵; تعالیم یوسف(ع) ۳; خواسته هاى همبندان یوسف(ع) ۱; دانش تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۱، ۱۰، ۲۳; دلایل علم غیب یوسف(ع) ۶; علم غیب یوسف(ع) ۴، ۵، ۷، ۹، ۱۰; علم لدنى یوسف(ع) ۳، ۱۰; غذاى همبندان یوسف(ع) ۶، ۷; فضایل یوسف(ع) ۴، ۱۰; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۵، ۶، ۷، ۱۳، ۱۵، ۲۳; معلم یوسف(ع) ۹; موجبات دانش تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۱۴; موجبات علم غیب یوسف(ع) ۱۴; ویژگیهاى زندان یوسف(ع) ۸; هدایت همبندان یوسف(ع) ۲، ۳، ۱۵; هدایتگرى یوسف(ع) ۲; یوسف(ع) در زندان ۲۳; یوسف(ع) و دین مصریان باستان ۱۳، ۱۴; یوسف(ع) و همبندان ۲، ۵
منابع
- ↑ تفسیرعیاشى ، ج ۲ ، ص ۱۷۶ ، ح ۲۳ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۲۵ ، ح ۶۵.