النساء ١٧١
ترجمه
النساء ١٧٠ | آیه ١٧١ | النساء ١٧٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَلِمَتُهُ»: آفریده خدا، که خداوند او را با واژه (کُنْ) و همانند آن پدید میآورد. جمع (کلمه)، کلمات است که به معنی مخلوقات است (نگا: کهف / و لقمان / ). در این آیه مراد عیسی - علیهالسلام - است (نگا: آلعمران / و ) و اطلاق سبب بر مسبّب شده است. امام محمّدغزالی میفرماید: برای پیدایش هر فرزندی دو سبب قریب و بعید لازم است. یکی منی و دومی فرمان (کُنْ). چون سبب نخستین در حق عیسی - علیهالسلام - منتفی است، خداوند او را به سبب دوم اضافه فرموده است. «رُوحٌ»: موجود ناشناختهای که قوام حیات تن بدان است (نگا: اسراء / ، حجر / ، ص / ، سجده / ...). «رُوحٌ مِّنْهُ»: روحی که آفریده او است (نگا: سجده / حجر / ، ص / ، تحریم / ). «مِنْهُ»: از آن او. ساخته او. واژه (مِنْ) در اینجا حرف ابتدائیّه است؛ نه تبعیض (نگا: جاثیه / ، و سورههای حجر، ص، سجده، و تحریم، آیات مذکور در فوق). «ثَلاثَة»: خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: آلِهَتُنَا ثَلاثَة ... «وَکِیلاً»: حافظ. نگهبان (نگا: نساء / ، اسراء / فرقان / ، احزاب / ، مزّمّل / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ يَا... (۵) إِنَ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ... (۳) لَقَدْ کَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَ... (۵) لَقَدْ کَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَ... (۶) مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ... (۴) وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى... (۷) بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ... (۴) اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ... (۴) وَ قَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمٰنُ وَلَداً (۳) لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدّاً (۰) وَ مَا يَنْبَغِي لِلرَّحْمٰنِ أَنْ... (۱) وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا... (۲) إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنَا... (۱) وَ مَرْيَمَ ابْنَةَ عِمْرَانَ الَّتِي... (۵)
تَکَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ... (۲) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمٰنِ وَلَداً (۱) إِنْ کُلُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ... (۲) لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدّاً (۰) وَ کُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ... (۰) وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ... (۱) وَ يَا قَوْمِ هٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ... (۱) وَ مَا کُنْتَ تَرْجُو أَنْ يُلْقَى... (۳) وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِي... (۲)
تفسیر
نکات آیه
۱- خداوند، اهل کتاب را از غلو در دینشان نهى کرده است. (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم) «غلو» به معناى تجاوز است، و غلو در دین به معناى خارج شدن از حدود و معارفى است که در کتب آسمانى آمده و یا پیامبران الهى تعلیم داده اند.
۲- قرآن، فراخوان اهل کتاب به خوددارى از گفتار باطل درباره خداوند (یاهل الکتب ... لاتقولوا على اللّه الا الحق)
۳- یهود و نصارا مردمى آلوده به غلو و گزافه گویى در دین (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم) با توجه به سیاق آیه معلوم مى شود، غلو و تجاوز تحقق پیدا کرده نه اینکه نهى از غلو تنها براى پیشگیرى باشد.
۴- حرمت غلو در دین، و لزوم کنترل احساسات مذهبى (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم)
۵- پیروان ادیان الهى، در معرض خطر غلو و گزافه گویى در دین (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم)
۶- ضرورت پرهیز از هرگونه سخن نابحق درباره خداوند (و لاتقولوا على اللّه الا الحق)
۷- لزوم محور قرار دادن حق، در عقاید و گفتار (و لاتقولوا على اللّه الا الحق)
۸- حضرت عیسى (ع)، فرزند مریم و پیامبر خداست. (انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه)
۹- پندار مسیحیان درباره مسیح، پندارى غلوآمیز (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم ... انما المسیح عیسى ابن مریم)
۱۰- مسیح، لقب حضرت عیسى، و عیسى، اسم او* (انما المسیح عیسى ابن مریم) معمولا اسم را توصیف به «ابن» مى کنند بنابراین «عیسى» اسم آن حضرت و در نتیجه «مسیح» لقب او خواهد بود.
۱۱- عظمت حضرت مریم (ع) در پیشگاه الهى (انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه و کلمته القها إلى مریم)
۱۲- خلقت حضرت عیسى (ع)، خلقتى خارق العاده و بدون پدر (انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه و کلمته القها إلى مریم) انتساب مسیح (ع) به مادرش مریم (ع) دلالت بر خلقت او بدون واسطه پدر دارد.
۱۳- اراده خداوند حاکم بر قوانین تکوینى جهان (انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه و کلمته القها إلى مریم و روح منه)
۱۴- حضرت عیسى (ع)، مخلوق و مملوک خداست، نه خدا و فرزند خدا. (انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه و کلمته) برخى بر آنند که مراد از «کلمة اللّه» همان کلمه «کن» است که خداوند با آن مخلوقات را ایجاد مى کند و از جمله با این کلمه، حضرت مسیح (ع) را ایجاد کرد.
۱۵- حضرت عیسى (ع)، هدایتگر و احیاگر انسانها* (انما المسیح ... رسول اللّه و کلمته القها إلى مریم و روح منه) گفته شده مسیح را از آن جهت خداوند کلمه خویش خوانده که همانند کلامش مایه هدایت مردمان است. و از آن جهت او را روح نامید که عامل حیات معنوى و نیز حیات مادى انسانها مى شود.
۱۶- حضرت عیسى (ع)، روحى از ناحیه خداوند. (انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه ... و روح منه)
۱۷- حضرت عیسى (ع)، نفخه الهى است که در حضرت مریم دمیده شد.* (انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه و کلمته القها إلى مریم و روح منه) کلمه «روح» عطف بر «کلمته» است و به مقتضاى عطف، «روح منه» مى تواند به جمله «القها الى مریم» توصیف گردد ; یعنى «... و روح منه القها الى مریم» و در این صورت چنانچه برخى از مفسران گفته اند «روح» به معناى نفخه است.
۱۸- پاک بودن دامن حضرت مریم (ع) از تهمتهاى نارواى یهودیان (انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه و کلمته القها إلى مریم و روح منه) جملات «انما المسیح ... روح منه» علاوه بر اینکه رد عقیده غلوآمیز مسیحیان درباره حضرت عیسى (ع) است، مى تواند اشاره به ناروایى اتهام یهودیان نسبت به مریم (ع) نیز باشد.
۱۹- عظمت و ارزش والاى حضرت عیسى (ع) در پیشگاه خداوند (انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه و کلمته القها إلى مریم) از اینکه خداوند عیسى (ع) را به مسیح (مبارک) لقب داده، و نیز او را کلمه و روح خود شمرده، عظمت و قداست او نزد خداوند به دست مى آید.
۲۰- شخصیت فوق العاده حضرت عیسى (ع) زمینه غلو و گزافه گویى مسیحیان در مورد ایشان (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم ... انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه)
۲۱- اهل کتاب، مأمور به ایمان به خدا و پیامبران و پرهیز از سه گانه پرستى (تثلیث) (یاهل الکتب ... فامنوا باللّه و رسله و لاتقولوا ثلثة)
۲۲- لزوم ایمان به تمامى پیامبران (فامنوا باللّه و رسله)
۲۳- مسیحیان معتقد به تثلیث، غلو کنندگان در دین هستند. (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم ... و لاتقولوا ثلثة)
۲۴- اعتقاد به تثلیث، اعتقاد و سخنى نابحق درباره خداوند (و لاتقولوا على اللّه الا الحق ... و لاتقولوا ثلثة) جمله «و لاتقولوا ثلثة» مى تواند مصداق مورد نظر براى سخن نابحق بر خداوند باشد.
۲۵- ناسازگارى ایمان به پیامبران با عقیده تثلیث (یاهل الکتب ... فامنوا باللّه و رسله و لاتقولوا ثلثة) جمله «و لاتقولوا ثلثة» به منزله بیان و توضیحى است براى جمله «ءامنوا باللّه و رسله».
۲۶- خیر و سعادت مسیحیان در گرو پرهیز از تثلیث و سه گانه پرستى (یاهل الکتب ... و لاتقولوا ثلثة انتهوا خیراً لکم) در برداشت فوق کلمه «خیراً» خبر براى فعل محذوف (یکن) گرفته شده است و جمله با تقدیر آن چنین است: «انتهوا ان تنتهوا یکن خیراً لکم».
۲۷- پرهیز از شرک، زمینه خیر و سعادت انسان (و لاتقولوا ثلثة انتهوا خیراً لکم)
۲۸- بازگشت سودِ یگانه پرستى به خود انسان (و لاتقولوا ثلثة انتهوا خیراً لکم) کلمه «لکم» اشاره به این است که گرایش به توحید به سودِ خود آدمى است نه اینکه نفعى را براى خدا و یا رسولان وى داشته باشد.
۲۹- اللّه، تنها خداى یگانه و معبود حقیقى انسانها (انما اللّه اله وحد)
۳۰- ناسازگارى اعتقاد به تثلیث با اعتقاد به خدا و یگانگى او (توحید) (فامنوا باللّه و رسله و لاتقولوا ثلثة ... انما اللّه اله وحد)
۳۱- باور به یگانگى خداوند و اقرار به آن، اعتقاد و سخنى حق درباره خداوند (لاتقولوا على اللّه الا الحق ... انما اللّه اله وحد)
۳۲- اعتقاد به تثلیث، شرک است. (و لاتقولوا ثلثة ... انما اللّه اله وحد)
۳۳- مسیحیان، معتقد به فرزندى حضرت عیسى (ع) براى خداوند (یاهل الکتب ... انما المسیح عیسى ابن مریم رسول اللّه و کلمته القها إلى مریم و روح منه فامنوا باللّه و رسله و لاتقولوا ثلثة انتهوا خیراً لکم)
۳۴- اعتقاد به فرزند داشتن خداوند، پندارى نابحق درباره وى و هتک حرمت اوست. (لاتقولوا على اللّه الا الحق ... سبحنه ان یکون له ولد)
۳۵- آسمانها، متعدد هستند. (له ما فى السموت)
۳۶- مالکیت مطلق خداوند بر هستى، دلیل فرزند نداشتن او (سبحنه ان یکون له ولد له ما فى السموت و ما فى الأرض) جمله «له ما فى السموت ...» دلیل و برهانى است براى جمله «سبحنه ان یکون له ولد» یعنى آنچه غیر خداست و از جمله حضرت مسیح، مملوک و عبد اوست و کسى که مالک تمام هستى است، نیازى به داشتن فرزند ندارد.
۳۷- خداوند، تنها مالک و فرمانرواى تمامى هستى (له ما فى السموت و ما فى الارض)
۳۸- خداوند براى وکالت و سرپرستى و تدبیر جهان، کافى است. (و کفى باللّه وکیلا) وکیل به کسى گفته مى شود که کارى را به عهده بگیرد و تدبیر کند و چون سخن از جهان هستى بود، مراد از وکیل، سرپرست و مدبر جهان هستى است.
۳۹- کفایت خداوند براى تدبیر هستى، دلیل وحدانیت او و منزه بودنش از داشتن شریک و فرزند (انما اللّه اله وحد سبحنه ان یکون له ولد ... کفى باللّه وکیلا) جمله «کفى ...» دلیل دیگرى است براى مطالب گذشته.
۴۰- توجه به قدرت و مالکیت مطلق خداوند، زمینه ساز باور آدمى به کفایت خداوند در تدبیر هستى (له ما فى السموت و ما فى الارض و کفى باللّه وکیلا) جمله «له ما فى السموت ...» مى تواند اشاره به علت کفایت خداوند در وکالت و تدبیر هستى داشته باشد ; یعنى چون مالک و فرمانروایى مطلق است، براى وکالت و تدبیر هستى کافى است.
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ۳۵
- آفرینش: تدبیر آفرینش ۳۸، ۳۹، ۴۰ ; حاکم آفرینش ۱۳ ; قانونمندى آفرینش ۱۳ ; مالک آفرینش ۳۶، ۳۷
- احکام:۴
- اسماء و صفات: صفات جلال ۳۶، ۳۹
- اقرار: به توحید ۳۱
- انبیا: نقش انبیا ۱۵
- اهل کتاب: غلوّ اهل کتاب ۱ ; مسؤولیت اهل کتاب ۲۱
- ایمان: به انبیا ۲۱، ۲۲، ۲۵ ; ایمان به توحید ۳۱ ; ایمان به خدا ۲۱، ۳۰ ; ایمان و شرک ۳۰ ; زمینه ایمان ۴۰ ; متعلق ایمان ۲۱، ۲۲، ۲۵، ۳۰
- پیروان ادیان:۵
- تثلیث: اجتناب از تثلیث ۲۱، ۲۶ ; عقیده به تثلیث ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۳۰، ۳۲
- تعصب دینى: کنترل تعصب دینى ۴
- توحید: آثار توحید ۳۰ ; آثار توحید عبادى ۲۸ ; توحید عبادى ۲۹ ; دلایل توحید ۳۹
- حق: اهمیّت حق ۷
- خدا: اختصاصات خدا ۳۷ ; اراده خدا ۱۳ ; افترا به خدا ۲، ۶ ; اهانت به خدا ۳۴ ; تدبیر خدا ۳۸ ; خدا و فرزند ۳۳، ۳۴، ۳۶، ۳۹ ; ربوبیّت خدا ۳۹ ; روح خدا ۱۶ ; قدرت خدا ۴۰ ; مالکیت خدا ۳۶، ۳۷، ۴۰ ; نفخه خدا ۱۷ ; نواهى خدا ۱ ; ولایت خدا ۳۸
- دین: حرمت غلو در دین ۴ ; غلو در دین ۱، ۳، ۵، ۲۳
- ذکر: آثار ذکر ۴۰
- سخن: اجتناب از سخن باطل ۲ ; اجتناب از سخن ناپسند ۶ ; ملاک سخن ۷
- سعادت: زمینه سعادت ۲۷ ; عوامل سعادت ۲۶
- شرک: اجتناب از شرک ۲۷ ; موارد شرک ۳۲
- عقیده: باطل ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۳۲، ۳۴ ; عقیده پسندیده ۳۱ ; ملاک درستى عقیده ۷
- عیسى (ع): الوهیّت عیسى (ع) ۱۴ ; خلقت عیسى (ع) ۱۴، ۱۷ ; شخصیّت عیسى (ع) ۲۰ ; عظمت عیسى (ع) ۱۹ ; عیسى (ع) مسیح ۱۰ ; فضایل عیسى (ع) ۱۶، ۱۷، ۱۹ ; لقب عیسى (ع) ۱۰ ; مقامات عیسى (ع) ۲۰ ; نام عیسى (ع) ۱۰ ; نبوّت عیسى (ع) ۸ ; ویژگى خلقت عیسى (ع) ۱۲ ; هدایتگرى عیسى (ع) ۱۵
- غلو: خطر غلو ۵ ; زمینه غلو ۲۰
- قرآن: دعوت قرآن ۲
- محرمات:۴
- مریم (ع): پاکى مریم (ع) ۱۸ ; تهمت به مریم (ع) ۱۸ ; عظمت مریم (ع) ۱۱ ; فرزند مریم (ع) ۸ ; فضایل مریم (ع) ۱۱
- مسیحیان: سعادت مسیحیان ۲۶ ; شرک مسیحیان ۳۳ ; عقیده مسیحیان ۹، ۲۳، ۳۳ ; غلو مسیحیان ۳، ۹، ۲۰، ۲۳ ; مسیحیان و عیسى (ع) ۹
- معبود: حقیقى ۲۹
- مقربان:۱۱، ۱۹
- یهود: افتراهاى یهود ۱۸ ; غلو یهود ۳ ; یهود و مریم (ع) ۱۸