يونس ١٠٥

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۹ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۳ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ أَنْ‌ أَقِمْ‌ وَجْهَکَ‌ لِلدِّينِ‌ حَنِيفاً وَ لاَ تَکُونَنَ‌ مِنَ‌ الْمُشْرِکِينَ‌

ترجمه

و (به من دستور داده شده که:) روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هر گونه شرک، خالی است؛ و از مشرکان مباش!

و [به من امر شده‌] كه با گرايش به حق به اين دين روى آور و هرگز از مشركان مباش
و [به من دستور داده شده است‌] كه به دين حنيف روى آور، و زنهار از مشركان مباش.
و (خدا مرا امر کرده به) این که روی به جانب دین حنیف (اسلام و آیین پاک توحید) آور و هرگز هم آیین مشرکان مباش.
و [دستور یافته ام] که [حق گرایانه و بدون انحراف با همه وجود] به سوی [این] دین درست واستوار روی آور، و از مشرکان مباش.
و به دين حنيف روى آور و از مشركان مباش.
و اینکه به سوی دین پاک روی آور و هرگز از مشرکان مباش‌
و اينكه روى خود را براى دين حنيف- حق‌گرا و خالص يعنى يكتاپرستى- فرادار و از مشركان مباش.
و (به من دستور داده شده است) این که به آئینی رو کن که خالی از هرگونه شرک و انحرافی است (و کاملاً موافق با فطرت است) و از زمره‌ی مشرکان مباش.
و اینکه چهره‌(ی فطرت)‌ات را برای دین - در حال رویگردانی از هر باطلی - بر‌آور و زنهار از مشرکان مباش.
و آنکه راست کن روی خود را بسوی دین یکتاپرست و نباش البته از شرک‌ورزندگان‌

And dedicate yourself to the true religion—a monotheist—and never be of the polytheists.
ترتیل:
ترجمه:
يونس ١٠٤ آیه ١٠٥ يونس ١٠٦
سوره : سوره يونس
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَجْهَکَ»: روی خود را. توجّه خود را. «حَنیِفاً»: شخص مخلصی که کار و بار خود را به خدا واگذارد و از راستای دین به هیچ وجه منحرف نشود. راست و درست. خالص و بی غلّ و غشّ. این واژه می‌تواند حال فاعل فعل (أَقِمْ)، یا (وَجْهَ) به معنی توجّه، و یااین که (دین) باشد. یعنی توجّه مخلصانه، توجّه صادقانه، آئین مستقیم و بی‌شائبه.


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «105»

و (به من فرمان داده شده كه) به آئينى خالى از هرگونه شرك، روى‌آور و هرگز از مشركان مباش.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (105)

وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ‌: و امر شده‌ام كه: مستقيم و ثابت بدار توجه خود را، يا توجه كن در نماز به سمت كعبه معظمه. لِلدِّينِ حَنِيفاً: به دين مسلمانى بدون انحراف به طرف راست و چپ، يعنى ثابت باش در جاده مستقيم شريعت حقه بدون افراط و تفريط. وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ‌: و مباش البته البته از شرك آرندگان به خداى تعالى در عبادت. حاصل آيه شريفه آن كه: من مأمورم به استقامت و ثبات در دين به اداء واجبات و احتراز از محرمات و تحمل امر شريعت و پرهيز از رويه مشركين در اعتقاد و عمل. گرچه خطاب به پيغمبر است، لكن شامل حال تمام امت باشد تا قيامت.

تبصره- اقامه وجه كنايه از توجه تامه عقل است به طلب دين، زيرا كسى كه اراده كند نظر استقصاء به چيزى را، هر آينه روى خود را مقابل آن نمايد به حيثيتى كه كم و زياد در تقابل نداشته باشد؛ چه اگر اندكى پس و پيش شود تقابل باطل و اختلال ابصار حاصل آيد، لذا اقامه وجه براى دين كنايه است از صرف عقلى بالكليه به طلب دين و قوله «حنيفا» يعنى مايل باشد به آن به ميل كلى معرض از غير آن و مستغرق در نور ايمان به اخلاص تام و ترك التفات و توجه به غير اسلام و مستعد براى قبول احكام، و لذا در حديث قدسى (مجمع البحرين) «1» خداى تعالى فرمايد: (خلقت عبادى حنفاء) يعنى خلق فرمودم بندگان خود را مستعد براى قبول حق. پس محقق شود كه ميل به غير حق به اختيار خود شخص باشد.


«1» ج 5 ص 41 مادّه حنف.

ج5، ص 409


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (104) وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (105) وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ (106) وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (107)

ترجمه‌

بگو اى مردمان اگر باشيد در شكّ از دين من پس نمى‌پرستم آنانرا كه مى‌پرستيد از غير خدا ولى مى‌پرستم خدائيرا كه ميميراند شما را و مأمور شدم كه باشم از گروندگان‌

و آنكه مستقيم كن توجّهت را بدين كه ثابت باشى بحقّ و مباش البتّه از مشركان‌

و مخوان از غير خدا آنچه نفع نمى‌بخشد تو را و ضرر نميرساند تو را پس اگر بجا آوردى همانا تو در آنهنگام باشى از ستمكاران‌

و اگر برساند تو را خدا ضررى پس نيست دفع كننده‌اى مر آنرا مگر او و اگر بخواهد براى تو خيرى را پس نباشد منع كننده‌اى مر فضل او را ميرساند آنرا بهر كس ميخواهد از بندگانش و او است آمرزنده مهربان.

تفسير

پيغمبر اكرم پس از ارشاد و انذار كفّار كه مستفاد از آيات سابقه بود مأمور شد از جانب خداوند كه دين خود و آباء گرامش را بعالميان اظهار فرمايد تا اگر شكّى در اعتقاد آنحضرت و حقّيّت دين او داشته باشند رفع شود چون حقّ به اظهار و بيان واضح و آشكار ميشود لذا صريحا نفى شرك و اقرار بتوحيد فرمود با اشاره بآنكه اختيار حيات در كف قدرت الهى است اگر خواسته باشد تمام مردم را در يك آن ميميراند و آنكه از طرف خداوند مأمور شده است به اختيار دين حق و استقامت در آن و توجّه تام و تمام بآن بدون ميل بباطل و شرك بنابراين آيه دوم عطف است بر ما سبق نهايت آنكه تصريح شده است در آن بلفظ امر براى افاده تاكيد و رفع شبهه دلالت‌


جلد 3 صفحه 55

آن بر وجوب تا كفار بدانند مأموريّت حضرت نسبت به استقامت و جدّيّت تام در ترويج دين حق حتمى است گويا فرموده و گفته شد بمن كه استقامت كن بتمام همّت و توجّه قلب براى رواج دين حقّ و محو باطل و نفى شرك و در آيه سوم اشاره شده است بعلّت نهى از شرك كه بى‌فائده بودن است در دنيا براى عجز خدايان باطل از كمك نمودن نسبت به پرستش كنندگان خودشان خواه ايصال نفع باشد خواه دفع ضرر و استحقاق عقوبت است در آخرت براى آنكه شرك ظلم بزرگى است و معلوم است كه خطاب اگر چه در ظاهر متوجّه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است ولى مقصود مردمند چنانچه قمّى ره فرموده و در آيه چهارم تصريح شده است بآنكه در ملك وجود مؤثرى جز اراده الهى نيست و رادع و مانعى ندارد پس بايد با او ساخت و از غير او به او پرداخت و اينكه در ضرر تصريح به اراده نشده است با آنكه ايصال و مس ملازم با اراده است براى اشاره بآنستكه اراده الهى اوّلا و بالذّات بخير تعلّق دارد و اينكه احيانا بمقابل آن متعلّق ميشود باقتضاء عمل و كسب بندگان است و اينكه از ضمير راجع به خير عدول به اسم ظاهر كه فضل است شده براى اشاره بآنستكه هر خيرى كه از خداوند به خلق عائد شود فضل است چون بنده بواسطه عمل حقّى بر خدا پيدا نميكند و معناى استحقاق بعمل قابليّت براى تفضّل است چنانچه قبلا بيان و تحقيق شده و اراده الهى بهيچ وجه تخلّف از مراد پيدا نميكند و ردّ آن ممكن نيست و دائما فيض از مبدء فيّاض بر وفق حكمت و مشيّت بموادّ قابله ميرسد و متعقّب برحمت در نتيجه طاعت و مغفرت در صورت معصيت است اگر مقرون بتوبه و انابه شود انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَن‌ أَقِم‌ وَجهَك‌َ لِلدِّين‌ِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَن‌َّ مِن‌َ المُشرِكِين‌َ (105)

و اينكه‌ بايد برپاي‌ داري‌ روي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌براي‌ ديني‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ شايسته‌ ‌است‌ و البته‌ نبايد باشي‌ ‌از‌ زمره‌ مشركين‌.

وَ أَن‌ أَقِم‌ گفتند عطف‌ ‌است‌ بقوله‌ و بذلك‌ امرت‌ ‌يعني‌ ‌قيل‌ لي‌، و آمر و قائل‌ خداوند ‌تعالي‌ ‌است‌، و اقامه‌ برپا داشتن‌ ‌است‌ چنانچه‌ مي‌گويي‌ ‌قد‌ قامت‌ الصلاة و ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ميفرمايد أَقِم‌ِ الصَّلاةَ لِذِكرِي‌ طه‌ ‌آيه‌ 14 و اقامه‌ صلوة اتيان‌ بنماز ‌است‌ تام‌ الاجزاء و الشرائط و حفظ نماز ‌است‌ ‌که‌ متروك‌ نشود و باقي‌ ماند چنانچه‌ ‌در‌ زيارت‌ مي‌گويي‌

(اشهد انّك‌ ‌قد‌ اقمت‌ الصلاة)

‌در‌ جامعه‌

(اقمتم‌ الصلاة)

و مراد ‌از‌ وجه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ قصد ‌است‌ ‌يعني‌ تمام‌ همتت‌ و قصدت‌ وجهك‌ مصروف‌ دين‌ ‌باشد‌ للدين‌ ‌از‌ تبليغ‌ رسالت‌ و ارشاد و هدايت‌ و بيان‌ احكام‌ و انذار و بشارت‌ حنيفا آنهم‌ دين‌ مقدسي‌ ‌که‌ چيزي‌ ‌در‌ ‌او‌ فرو گذار نشده‌ و خالي‌ ‌از‌ ‌هر‌ عيب‌ و نقص‌ ‌است‌ و ‌از‌ حيث‌ عقائد ديني‌ و اخلاقي‌ و احكامي‌ تماما

جلد 10 - صفحه 470

موافق‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌است‌ ‌خدا‌ لعنت‌ كند كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ نگذاشتند ائمه‌ طاهرين‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ بيان‌ تمام‌ آنچه‌ ‌در‌ دين‌ ‌است‌ فرمايند و درب‌ خانه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بستند و مثل‌ ابي‌ حنيفه‌ و مالك‌ و شافعي‌ و احمد حنبل‌ و هزارها ديگر ‌که‌ بعقل‌ ناقص‌ ‌خود‌ ‌در‌ تمام‌ موارد تصرف‌ كردند و بقياس‌ و استحسانات‌ و اولوية ظنيه‌ حكم‌ تراشيدند و چه‌ بدعتها ‌در‌ دين‌ گذاردند و آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ ‌را‌ برأي‌ ‌خود‌ تفسير كردند و زيان‌ خارجه‌ ‌را‌ بروي‌ مسلمين‌ باز كردند نگاه‌ كنيد ‌در‌ جميع‌ احكام‌ تصرف‌ كردند ‌در‌ نماز، ‌در‌ حج‌، ‌در‌ صوم‌، ‌در‌ وضوء، غسل‌، تيمم‌، ‌در‌ باب‌ طهارت‌ و نجاست‌، ‌در‌ معاملات‌ ‌حتي‌ عدل‌ الهي‌ ‌را‌ منكر شدند ‌حتي‌ بعض‌ ‌آنها‌ قائل‌ بتجسم‌ شدند، بعضي‌ جبريه‌، بعضي‌ مفوضه‌ ‌الي‌ ‌غير‌ ‌ذلک‌ ‌که‌ ديگر قابل‌ اصلاح‌ نيست‌ مگر بظهور موفور السرور حضرت‌ بقية اللّه‌ (فاظهر اللهم‌ لنا وليّك‌ و ‌إبن‌ بنت‌ نبيّك‌ المسمّي‌ باسم‌ رسولك‌ ‌حتي‌ ‌لا‌ يظفر بشي‌ء ‌من‌ الباطل‌ الّا مزّقه‌ و يحق‌ الحق‌ و يحققه‌ و اجعل‌ اللهم‌ مفزعا لمظلوم‌ عبادك‌ و ناصرا لمن‌ ‌لا‌ يجد ‌له‌ ناصرا غيرك‌ و مجددا ‌لما‌ عطّل‌ ‌من‌ احكام‌ كتابك‌ و مشيّدا ‌لما‌ ورد ‌من‌ اعلام‌ دينك‌ و سنن‌ نبيك‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌) وَ لا تَكُونَن‌َّ مِن‌َ المُشرِكِين‌َ البته‌ پيغمبر معصوم‌ افضل‌ تمام‌ انبياء ‌که‌ پايه‌ ايمانش‌ و توحيدش‌ و معرفتش‌ بجايي‌ رسيد ‌که‌:

همه‌ شاگرد و ‌او‌ مدرّسشان‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 105)- پس از آن که اعتقاد خود را در باره نفی شرک و بت پرستی با قاطعیت بیان کرده به بیان دلیل آن می‌پردازد، دلیلی از فطرت، و دلیلی از عقل و خرد.

بگو: به من دستور داده شده که «روی خود را به آیین مستقیمی بدار که از

ج2، ص319

هر نظر خالص و پاک است» (وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً).

در اینجا نیز تنها به جنبه اثبات قناعت نکرده بلکه برای تأکید، طرف مقابل آن را نفی کرده، می‌گوید: «و هرگز و بطور قطع از مشرکان نباش»! (وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).

نکات آیه

۱ - توجّه همه جانبه به دین یکتاپرستى، بدون اندکى انحراف و تمایل به سایر ادیان، توصیه أکید خداوند به پیامبر (ص) (و أن أقم وجهک للدین حنیفاً) برداشت فوق با توجّه به دو نکته است: ۱- الف و لام «الدین» براى عهد ذکرى و به قرینه جمله «إن کنتم فى شک من دینى ...» به دین توحیدى و یکتاپرستى اشاره دارد. ۲- «حنیف» به معناى مستقیم است که لازمه آن اعتدال و عدم انحراف به چپ و راست است.

۲ - پیامبر اکرم (ص) دستور یافت انعطاف ناپذیرى خود را نسبت به آیین شرک به عنوان فرمانى صریح از جانب خداوند، به مشرکان ابلاغ کند. (قل یأیها الناس ... و أمرت أن أکون من المؤمنین. و أن أقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین)

۳ - توحید در عبادت و یکتاپرستى، دین حنیف و صراط مستقیم است. (و أن أقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین)

۴ - اسلام، دین حنیف و تنها راه مستقیم و بى انحراف براى بشریت است. (أقم وجهک للدین حنیفاً)

۵ - خداوند، پیامبر اکرم (ص) را از انعطاف پذیرى در برابر آیین شرک، نهى أکید فرمود. (و أن أقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین)

۶ - شرک، انحراف از دین حنیف و صراط مستقیم است. (و أن أقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین)

۷ - پرستش غیر خداوند، شرک است. (فلا أعبد الذین تعبدون من دون اللّه ... و لاتکونن من المشرکین)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: حنیف بودن اسلام ۴; ویژگیهاى اسلام ۴
  • تبرى: تبرى از شرک ۲
  • توحید: اهمیّت توحید عبادى ۱; توحید عبادى ۳
  • خدا: توصیه هاى خدا ۱; نواهى خدا ۵
  • دین: انحراف از دین حنیف ۶; دین حنیف ۳، ۴
  • ذکر: اهمیّت ذکر توحید ۱
  • شرک: حقیقت شرک ۶; شرک عبادى ۷; نهى از شرک ۵
  • صراط مستقیم: ۳، ۴ انحراف از صراط مستقیم ۳، ۴ ۶
  • عبادت: عبادت غیر خدا ۷
  • محمّد (ص): انعطاف ناپذیرى محمّد (ص) ۲، ۵; تکلیف محمّد (ص) ۵; توصیه به محمّد (ص) ۱; محمّد (ص) و مشرکان ۲; مسؤولیت محمّد (ص) ۲; نهى به محمّد (ص) ۵

منابع