هود ٩
کپی متن آیه |
---|
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ کَفُورٌ |
ترجمه
هود ٨ | آیه ٩ | هود ١٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَذَقْنَا»: چشاندیم. «رَحْمَةً»: احسان. نعمت که از رحمت سرچشمه میگیرد. «نَزَعْنَا»: سلب کردیم. به در آوردیم. بازپس گرفتیم. «یَؤُوسٌ»: بسیار ناامید و مأیوس. «کَفُورٌ»: بسیار ناشکر و ناسپاس.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۵ - ۱۶ سوره هود
- پنهان شدن مشركان براى پرهيز از روبرو شدن با دعوت پيامبر «ص»
- خداوند متعال، ضامن رزق همه جنبندگان است
- مراد از خلقت آسمان ها و زمین، در شش روز
- معناى این که فرمود: «وَ كَانَ عَرشُهُ عَلَى المَاء»
- اثبات وجود ملائكه، قبل از خلقت آسمان ها و زمين، از آیه شریفه
- مراد كفار از اين كه مسأله معاد و بعث بعد از مرگ را «سحر» خواندند
- مقصود از كلمۀ «امت»، در آيه: «وَ لَئِن أخَّرنَا عَنهُمُ العَذَابُ إلَى أُمَّةٍ مَعدُودَة»
- عذابى كه كفار آن را مسخره مى كردند، آنان را فرا خواهد گرفت
- صبر و عمل صالح، جدای از ايمان نيستند
- توضيح درباره معنای آیه: «فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعضَ مَا يُوحَى إلَيك...»
- پاسخ خداوند، به چون و چراى كفار درباره نزول قرآن
- اگر مى گویید «قرآن»، افتراء است، شما نيز همانند آن را بیاورید
- تحدی به آوردن «مثل قرآن»، شامل معارف قرآن نيز هست
- نقد سخن برخی از مفسران، در باره «تحدی» و «اعجاز قرآن»
- با عجز از آوردن مثل قرآن، راهی جز یقین به الهی بودن قرآن نمی ماند
- معنای این که: «قرآن، به علم خدا نازل شده»، چیست؟
- نتيجه عمل، تابع عوامل پديد آورنده عمل است
- بحث روايتى: (روایاتی در ذیل آیات گذشته)
- رواياتى در ذيل جملۀ «لِيَبلُوَكُم أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ «9»
واگر به انسان از جانب خود نعمتى بچشانيم، سپس آن را از او بازپسگيريم، همانا او نوميد و ناسپاس خواهد بود.
نکته ها
نه هر نعمتى نشانهى محبّت خداست و نه گرفتن هر نعمتى، نشانهى قهر و غضب است، بلكه چه بسا آزمايش الهى است.
انسان چون حكمت الهى و مصالح امور را نمىداند، زود قضاوت مىكند، مأيوس مىشود و كفر مىورزد.
پیام ها
1- كاميابىهاى انسان تنها در حدّ چشيدن است. أَذَقْنَا الْإِنْسانَ ...
2- نعمتهاى الهى، فضل و رحمت خداست، نه استحقاق ما. أَذَقْنَا ... رَحْمَةً
3- اگر مدّت كاميابى انسان طول كشيد، مغرور نشويم. أَذَقْنَا ... ثُمَّ نَزَعْناها ( «ثُمَّ» نشانهى مدّتى طولانى است)
4- دادنها و گرفتنها به دست اوست. أَذَقْنَا ... نَزَعْناها
5- گرفتن رحمت از انسان، براى او سخت است. «نَزَعْناها» ( «نزع» كشيدن همراه با سختى است)
6- انسان كم ظرفيّت است و با از دست دادن نعمتى، از رحمت گستردهى الهى
جلد 4 - صفحه 27
مأيوس مىشود. ثُمَّ نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَيَؤُسٌ
7- ايمان ما به خداوند نبايد وابسته به كاميابىها وشيرينىهاى زندگى باشد.
نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَيَؤُسٌ
8- يأس از رحمت خداوند، مقدّمهى كفر وناسپاسى است. «1» «إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ «9»
بعد از آن حق تعالى اخبار فرمايد از حال انسان در ناسپاسى و كفران به مقابل اعطاء نعم و احسان.
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ: و به خدا قسم اگر هر آينه بچشانيم و برسانيم و عطا كنيم انسان را به فضل و احسان، مِنَّا رَحْمَةً: از خزائن نامتناهى خود نعمتى را از صحت روح و جسم و وسعت مال و اولاد و امنيت جان و غيره، از نعمتهاى دنيائى كه به شمار نيايد؛ ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ: پس سلب كنيم آن نعمت را از انسان به حكمت و مصلحتى كه در گرفتن آن است؛ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ: به درستى كه انسان در چنين حالى به سبب سوء اعتقادش هر آينه عادتش نوميدى و ناسپاسى باشد. «1» تبصره: مراد از انسان در اين آيه شريفه، كافر مىباشد به چند وجه:
اول- آنكه در مفرد محلّى به (الف و لام) اصل آن است كه حمل بر معهود سابق شود اگر مانعى نباشد. و در اينجا مقتضى، موجود؛ و مانع، مفقود است.
پس واجب است حمل بر معهود، و آن كافر مذكوره آيه قبل خواهد بود.
«1» در مدرك سابق آمده.
جلد 6 - صفحه 29
دوم- آن كه صفات مزبوره نااميدى و كفر شايسته و سزاوار نيست مگر كافر را. اما اول بجهت فرمايش الهى: «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ». اما وصف دوم به سبب صريح بودن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ «9» وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ «10» إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «11»
ترجمه
و هر آينه اگر برسانيم انسان را از خود رحمتى پس برداريم آنرا از او همانا او بسى نااميد و ناشكر است
و هر آينه اگر بچشانيم او را نعمتى پس از مضرتى هر آينه ميگويد رفت بديها از من همانا او شادمان و فخر كننده است
مگر آنانكه صبر نمودند و بجا آوردند كارهاى شايسته را آنگروه مر ايشانرا است آمرزش و مزدى بزرگ.
تفسير
دو صفت ممدوحه شكر و صبر بايد در انسان به تربيت دينى و اخلاقى حاصل و ثابت شود و الاطبع انسانى اقتضاء ناشكرى و بى صبرى دارد خصوصا با ضعف اعتقاد بمبدء و معاد لذا اگر احيانا رحمتى از خداوند و اصل به او شود از قبيل وفور نعمت و كمال صحّت و كثرت مال و اولاد و امثال اينها بمجرد آنكه طعم آنها را چشيد و
جلد 3 صفحه 63
لذّت آن در ذائقهاش جاى گرفت در وقتى كه خداوند صلاح او يا جامعه بشر را در انتزاع آن نعمت و قطع آن رحمت دانست و سلب فرمود يكباره نااميد از رحمت خدا شده زبان به ناشكرى و ناسپاسى ميگشايد و كفر باطنى خود را بوجود صانع حكيم عادل در لباس كفران نعم سابقه زائله و لاحقه باقيه اظهار مينمايد در صورتى كه پس گرفتن وديعه و امانت نبايد موجب كدورت و ملالت شود و از اين بيان نكته تعبير از رساندن رحمت به چشاندن بر ارباب ذوق ادبى واضح ميشود و يؤوس كسى را گويند كه عادت آن بر يأس جارى شده باشد و يأس از رحمت الهى يكى از معاصى كبيره است لذا مورد توبيخ و ملامت شده است و اگر انسان مؤمن و عاقل باشد بايد بداند كه افعال خداوند بر وفق مصلحت و حكمت است و ممكن است اگر در اينحال صابر و شاكر باشد صلاح در عود آن نعمت و رحمت به او شود و خداوند ثانيا او را فائز و متنعّم فرمايد لذا هميشه اميدوار بفضل و رحمت الهى است و هيچگاه مأيوس نميشود و نيز انسان اگر بعد از رنجورى و مصيبت و سختى كه در نتيجه اعمال او و اصل به او شده است مشمول نعمت و رحمت الهى شود با كمال فرح و سرور و تكبّر و غرور ميگويد بديها از من زائل شد در صورتى كه بديها وقتى از انسان زائل ميشود كه از گناه پاك شود چون بديهاى دنيوى نمونه ايست از عذاب آخرت و بمنزله آن اوّل وصول عذاب دائم است لذا تعبير از آن بمسّ شده است با آنكه در اينحال بايد شكر نعمت الهى را نمايد كه بلا و محنت و فقر او را مبدّل به صحّت و رفاهيت و دولت نموده است نه با سرور و نشاط گرم شهوترانى و كبر و مباهات شود و تصوّر نمايد كه هميشه به اينحال باقى خواهد بود بلكه در هر حال بايد بگويد اين نيز بگذرد و بداند كه هيچ چيز دنيا دوام و ثبات ندارد نه مصيبت و بلا و محنتش قابل جزع و فزع و بى صبرى است و نه نعمت و دولت و مكنتش در خور نخوت و سرور و دلگرمى است و بايد تسليم بود در برابر قضاء و راضى بود برضاى خدا هر چه آن خسرو كند شيرين بود چنانچه عمل اولياء خدا كه متحلّى بزيور صبر و شكيبائى و اعمال حسنه بودند بر اين رويّه جارى و بر قرار بوده لذا مشمول رحمت و مغفرت الهى گشتند و به اجر بزرگ اخروى كه اقلّ آن بهشت جاويد است فائز آمدند و از افراد انسان ممتاز و مستثنى و از لوازم طبع مبرّى شدند گوارا باد بر ايشان فراغت و رفاهيت و سعادت دنيا و آخرت.
جلد 3 صفحه 64
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَئِن أَذَقنَا الإِنسانَ مِنّا رَحمَةً ثُمَّ نَزَعناها مِنهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ «9»
و هر آينه اگر بچشانيم انسان را از جانب خودمان رحمتي را پس از آن بگيريم آن رحمت را از او محققا او البته مأيوس و كافر ميگردد.
وَ لَئِن أَذَقنَا ذوق يكي از قواي خمسه ظاهريه است باصره، سامعه، شامه لامسه. ذائقه که انسان لذّت مأكولات و مشروبات و طعم آنها را در موقع اكل و شرب در دهان احساس ميكند و مدت درك آن بسيار كم است تا در دهان نگذاشته درك نكرده و بمجرد فرو دادن زايل ميشود.
الإِنسانَ مِنّا رَحمَةً رحمت نعم دنيويه است از مال و جاه و مقام و اهل و عيال و اكل و شرب و لبس و مسكن و غير اينها و چون دنيا و نعم آن ثبات و دوام ندارد باندك زماني زايل ميشود تعبير بذوق كرده.
ثُمَّ نَزَعناها مِنهُ پس بمقتضاي حكمت و مصلحت آن نعمت را از او گرفتيم و آن رحمت را زائل كرديم، غني بود فقير شد، سالم بود مريض شد، عزيز بود ذليل شد و امثال آنها.
إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ يؤس و كفور صيغه مبالغه يائس و كافر است و يأس نااميدي است چون عقيده بقدرت الهي ندارد و در خانه خدا نميرود و دعا نميكند و دست از اعمال زشتي که باعث زوال نعمت شده بر نميدارد و اعمال صالحه که موجب نزول رحمت و نعمت ميشود بجا نميآورد لذا قطع پيدا نميكند که اينکه بليات از او
جلد 11 - صفحه 16
بر طرف نميشود، و كفر در اينکه آيه كفران نعمت است که موقعي که داراي نعمت است مستند بحق نميداند خيال ميكند که بعمليات خود و شانس و بخت و اتفاق است لذا شكر گذار نيست تا براي او ثابت بماند و ازدياد شود لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ ابراهيم آيه
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- یکی دیگر از نقطههای ضعف آنان، کم ظرفیتی در برابر مشکلات و ناراحتیها و قطع برکات الهی است، چنان که قرآن میگوید: «و هرگاه نعمت و رحمتی به انسان بچشانیم و سپس آن را از او برگیریم او مأیوس و نومید میشود و به کفران و ناسپاسی بر میخیزد» (وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ).
کلمه «انسان» در این گونه آیات اشاره به انسانهای تربیت نایافته و خودرو و بیارزش است.
نکات آیه
۱- اعطاى نعمت به انسانها و بازگرفتن آن ، به دست خدا و در اختیار اوست. (و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة ثم نزعنها منه)
۲- آدمى ، به هنگام از دست دادن امکانات و موهبتهاى دنیوى ، از رحمت الهى مأیوس شده و تدبیر خداوند در هستى را منکر مى شود. (و لئن أذقنا الإنسن ... إنّه لیئوس کفور) «کفور» مى تواند از کفر - که به معناى انکار است - گرفته شده باشد. بر این اساس جمله «إنه ... کفور» اشاره به این دارد که: انسان در پى برخوردار شدن از نعمت و سلب آن نعمت از وى چنین مى پندارد که تبدیلها و تغییرها در هستى به دست خداوند نیست و از اختیار او بیرون است.
۳- خداوند ، با اعطاى نعمت به انسانها و نیز سلب آن نعمت، ایشان را آزمایش مى کند. (لیبلوکم أیّکم أحسن عملاً ... و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة ثم نزعنها منه)
۴- نعمتهاى خداوند ، جلوه هایى از رحمت او به مردم است. (و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة) تعبیر کردن از نعمت به «رحمة» گویاى برداشت فوق است.
۵- علاقه و دلبستگى شدید انسان به نعمتهایى که در اختیار دارد. (ثم نزعنها منه) کلمه «نزع» به معناى کندن است. به کارگیرى این کلمه در سلب نعمت ، براى رساندن دلبستگى شدید انسان به موهبتهاى دنیوى است.
۶- انسان از نظر روحى و روانى ، موجودى ضعیف و ناتوان است. (و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة ثم نزعنها منه إنّه لیئوس کفور) ذوق (ریشه لغوى أذقنا) به معناى چشیدن غذا براى درک مزه آن است. قرآن، اعطاى نعمت را به چشانیدن غذا تشبیه کرده است تا به این نکته اشاره کند که: انسان از نظر روحى و روانى، ضعیف است به گونه اى که حتى با دستیابى به اندکى از موهبتهاى دنیوى و از دست دادن آن، نمى تواند خویشتن دارى کند و سرانجام به کفر و ناامیدى کشیده مى شود.
۷- انسان، باید همواره و در همه حال (فقر، غنا و ...) سپاسگزار خداوند باشد. (و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة ... إنّه لیئوس کفور)
۸- ضرورت امید داشتن به رحمت خدا، در پى بروز مشکلات و از دست رفتن امکانات (ثم نزعنها منه إنّه لیئوس کفور)
موضوعات مرتبط
- امتحان: ابزار امتحان ۳; امتحان با سلب نعمت ۳; امتحان با نعمت ۳
- امیدوارى: امیدوارى به رحمت خدا ۸; امیدوارى در سختى ۸; امیدوارى در فقر ۸; اهمیت امیدوارى به خدا ۸
- انسان: امتحان انسان ۳; انسان هنگام سلب نعمت ۲; تأثیرپذیرى انسان ۲; تکالیف انسان ۷; صفات انسان ۲، ۵، ۶; ضعف انسان ۶; علایق انسان ۵
- خدا: اختیارات خدا ۱; امتحانهاى خدا ۳; تکذیب ربوبیت خدا ۲; نشانه هاى رحمت خدا ۴; نعمتهاى خدا ۴
- شکر: اهمیت شکر ۷; تداوم شکر ۷; شکر در بى نیازى ۷; شکر در فقر ۷
- علایق: علاقه به امکانات مادى ۵; علاقه به نعمت ۵
- نعمت: منشأ سلب نعمت ۱; منشأ نعمت ۱
- یأس: زمینه یأس ۲; یأس از رحمت خدا ۲
منابع