هود ١١٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۵ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
فَلَوْ لاَ کَانَ‌ مِنَ‌ الْقُرُونِ‌ مِنْ‌ قَبْلِکُمْ‌ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ‌ عَنِ‌ الْفَسَادِ فِي‌ الْأَرْضِ‌ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّنْ‌ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ‌ وَ اتَّبَعَ‌ الَّذِينَ‌ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ‌ وَ کَانُوا مُجْرِمِينَ‌

ترجمه

چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند؟! مگر اندکی از آنها، که نجاتشان دادیم! و آنان که ستم می‌کردند، از تنعّم و کامجوئی پیروی کردند؛ و گناهکار بودند (و نابود شدند)!

از چه رو در ميان نسل‌هاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين نهى كنند [تا گرفتار عذاب نشوند]؟ جز اندكى از كسانى از آنها كه نجاتشان داديم (پيامبران و پيروانشان). و كسانى كه ستم كردند، [طبعا] به دنبال رفاه و خوشگذرانى رفتند و اهل
پس چرا از نسلهاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين باز دارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم. و كسانى كه ستم كردند به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بودند رفتند، و آنان بزهكار بودند.
پس چرا در امم گذشته مردمی با عقل و ایمان وجود نداشت که (خلق را) از فساد و اعمال زشت نهی کنند مگر عده قلیلی که نجاتشان دادیم، و ستمکاران از پی تعیّش به نعمتهای دنیوی رفتند و مردمی فاسق بدکار بودند.
پس چرا در میان امت هایی که پیش از شما بودند، مصلحانی دلسوز نبودند که [مردم را] از فساد در زمین بازدارند؟ مگر اندکی که [به سبب بازداشتن مردم از فساد] نجاتشان دادیم. و آنان که ستم کردند، دنباله رو [و دل بسته] چیزی از نعمت و ثروت شدند [که در آن به سرکشی و طغیان افتادند] و آنان گنهکار بودند.
چرا در ميان مردمانى كه پيش از شما بودند -جز اندكى كه از آن ميان نجاتشان داديم- خردمندانى نبودند تا مردمان را از فسادكردن در زمين باز دارند؟ ظالمان از پى آسودگى و لذات دنيوى رفتند و گنهكار بودند.
از چه رو در میان اقوامی که پیش از شما بودند خردمندانی نبودند که از فساد در روی زمین نهی کنند، مگر گروهی اندک از کسانی که نجاتشان داده بودیم، و ستم‌پیشگان [مشرک‌] دل در ناز و نعمتی که یافته بودند، بستند، و گنهکار بودند
پس چرا در ميان مردمانى كه پيش از شما بودند، جز اندكيشان كه آنان را [از عذاب‌] رهانيديم، خردمندان و نيكان بافضيلتى نبودند كه از تباهكارى در زمين باز دارند؟ و كسانى كه ستم كردند در پى آنچه در آن كامرانى يافتند رفتند- از آرزوهاى نفس پيروى كرده همه كوشش خود را صرف به دست آوردن اسباب شهوات گردانيدند- و بزهكار بودند.
چرا نمی‌بایست که در میان ملّتهای (گذشته) پیش از شما فرزانگانی باشند که از فساد در زمین نهی کنند (تا دیگران را از گرفتار آمدن به عذاب و نابود شدن رهائی بخشند؟) مگر مردمان کمی که (به وظیفه‌ی امر به معروف و نهی از منکر عمل کردند و) ما نجاتشان دادیم، و (امّا در همان حال) کافرانی می‌زیستند که از خوشگذرانی و تنعّم و تلذّذی پیروی می‌کردند که آنان را مغرور و فاسد کرده بود، و دائماً گناه می‌ورزیدند (و هیچ وقت به دعوت پیغمبران و خیرخواهان گوش نمی‌دادند و از فساد و تباهی دست نمی‌کشیدند).
پس چرا از نسل‌های پیش از شما نگهبانانی نبودند که (مکلفان را) از فساد در زمین باز دارند؟ جز اندکی از کسانی از میان آنان که نجاتشان دادیم. و کسانی که ستم کردند از آنچه ناز و نعمت - که در ژرفای آن غرق بودند - پیروی کردند، در حالی‌که (از) بزهکاران بوده‌اند.
پس چرا نبود از قرنهای پیش از شما بازماندگانی که نهی کنند از تباه‌کاری در زمین مگر کمی از آنان که نجات دادیم از ایشان و پیروی کردند ستمگران آنچه را کامرانی نمودند در آن و شدند بزهکاران‌

If only there were, among the generations before you, people with wisdom, who spoke against corruption on earth—except for the few whom We saved. But the wrongdoers pursued the luxuries they were indulged in, and thus became guilty.
ترتیل:
ترجمه:
هود ١١٥ آیه ١١٦ هود ١١٧
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْقُرُونِ»: جمع قَرْن، مردمان یک عصر و زمان. مراد ملّتهای پیشین است. «أُولُوا بَقِیَّةٍ»: صاحبان فضل. خیرخواهان. خردمندان خویشتندار. «بَقِیَّة»: عقل و فضل. خیر و نیکی. «إِلاّ قَلِیلاً ...»: لیکن گروه اندکی. مستثنی منقطع است. «مَآ أُتْرِفُوا فِیهِ»: خوشگذرانی و مال‌اندوزی و شهرت‌طلبی گذرائی که درآن غوطه‌ور گشتند و مایه غرور و سرکشی ایشان شد. می‌گویند: أَتْرَفَتْهُ النِّعْمَةُ: یعنی نعمت او را به سرکشی و خوشگذرانی کشاند. مُتْرِف به معنی غرق در شهوات، از این ریشه است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ «116»

پس چرا در قرون قبل از شما، صاحبان علم و قدرتى نبودند تا مردم را از فساد در زمين باز دارند، مگر گروه كمى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم، و ستمگران دنباله‌رو و دلبسته‌ى مال و مقامى شدند كه در آن مست و سركش شده بودند و آنان مردمى مجرم و گناهكار بودند.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «بَقِيَّةٍ» كه 3 بار در قرآن آمده، به معناى باقيمانده است، امّا معمولًا در لغت عرب، به فضل و قدرت گفته مى‌شود. شايد به خاطر آنكه انسان اجناس نفيس را نزد خود ذخيره مى‌كند و باقى نگه مى‌دارد، و شايد هم به جهت آنكه افرادى در صحنه باقى مى‌مانند كه داراى قدرت و قوّت بيشترى هستند.

در اين آيه خداوند از گروهى انتقاد كرده كه چرا مجهّز به علم و قدرت نمى‌شوند تا جامعه را هشدار دهند. اين هشدار با لحن‌ «فَلَوْ لا» بارها در قرآن تكرار شده است، از جمله: آيه‌ى‌ «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ» «1» و آيه‌ى‌ «لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ» «2»

چون آيه‌ى 114 پيرامون نماز و اين آيه در مورد نهى از منكر است، بجاست تا به آياتى از قرآن مجيد كه در آنها مسائل «نماز» و «امر به معروف ونهى از منكر» در كنار هم و متأثّر از يكديگر آمده، اشاره‌اى داشته باشيم. از جمله‌ى اين آيات عبارتند از:

الف: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» «3» قطعاً نماز، انسان را از زشتى‌ها و منكرات باز مى‌دارد.

ب: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» «4» همانا خوبى‌ها (مثل نماز) بدى‌ها را محو مى‌كند.


«1». توبه، 122.

«2». مائده، 63.

«3». عنكبوت، 45.

«4». هود، 114.

جلد 4 - صفحه 132

ج: «أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ» «1» نماز به پادار و امر به معروف كن و از منكر بازدار.

د: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ» «2» مؤمنان واقعى آنانند كه اگر در زمين به آنها مكنت و قدرت بخشيم، نماز به پا مى‌دارند و زكات مى‌پردازند.

پیام ها

1- در همه‌ى زمان‌ها، افراد بى‌تفاوت نسبت به مفاسد اجتماعى، محكوم و مورد انتقادند. فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ‌ ...

2- بيشترين مسئوليّت در نهى از منكر، بر عهده‌ى صاحبان علم و قدرت است.

«أُولُوا بَقِيَّةٍ»

3- در هر جامعه‌اى، افراد مصلح و دلسوز در اقليّت هستند. «إِلَّا قَلِيلًا»

4- رمز سقوط امّت‌هاى پيشين، بى‌تفاوتى و ترك نهى از منكر بوده است. «إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنا»

5- نتيجه‌ى دلسوزى مصلحين و اصلاح جامعه، نجات از قهر الهى است. «أَنْجَيْنا»

6- ظلم، عيّاشى و جرم، اضلاع مثلث شوم سقوط و هَلاكت‌اند. «ظَلَمُوا، أُتْرِفُوا، مُجْرِمِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ (116)


«1» تفسير قمى ج 1 ص 129، و بحار ج 71 ص 85.

«2» اصول كافى ج 2 كتاب الايمان و الكفر، باب الصبر ص 93، حديث 24.

جلد 6 - صفحه 155

چون بيان فرمود هلاك امم سابقه را، در عقب آن بيان فرمايد به اين كه اين هلاكت از جانب خودشان بود و الا اگر در آنها جماعتى مؤمنين و امر به صلاح و نهى از فساد مى‌نمودند هرآينه مستأصل نمى‌گشتند و لذا فرمايد:

فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ‌: پس چرا نبودند از اهل قرنهائى كه پيش از شما بودند. أُولُوا بَقِيَّةٍ: صاحبان عقل و رأى و اخبار، يا چرا نبودند باقى گذارندگان نفس خود و نگاهدارندگان غير كه از روى جزم و عاقبت بينى و خيرخواهى، يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ‌: باز مى‌داشتند مفسدان را از فساد در زمين به گمراهى و سركشى و نافرمانى تا عذاب بديشان نازل نشود. إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ‌: مگر عده كمى از آنها كه نجات داديم ايشان را از گذشتگان كه نهى مى‌نمودند مردمان را، مراد انبياء و مؤمنينند. وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا: و پيروى كردند آنانكه كافر شدند. ما أُتْرِفُوا فِيهِ‌: آن چيزى را كه متنعم بودند، يعنى پيروى آرزوهاى خود نموده تمام همت را به تحصيل اسباب شهوات صرف گردانيده از ماوراى آن اعراض كردند. وَ كانُوا مُجْرِمِينَ‌: و بودند مصرّ در طغيان و كفران و مخالفت حضرت منان، لا جرم مبتلا به نتايج اعمال، و معذب به عذاب استيصال گرديدند.

تنبيه: آيه شريفه دليل است بر وجود امر به معروف و نهى از منكر، زيرا حق تعالى مذمت فرمود ايشان را به ترك نهى از فساد، و اخبار فرمود كه عده قليلى از آنها نجات يافتند به سبب اقدام بر نهى از فساد، و تنبيه نموده بر اين كه اگر نهى مى‌كردند كثيرشان مانند قليل، هرآينه هلاك نمى‌گشتند.

حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه (ذيل خطبه‌اى) فرمايد: فانّ اللّه سبحانه لم يلعن القرن الماضى بين ايديكم الّا لتركهم الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر فلعن السّفهاء لركوب المعاصى و الحكماء لترك التّناهى ... «1»


«1» نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 234 ص 808 با اختلافى مختصر.

جلد 6 - صفحه 156

يعنى: پس بدرستى كه خداوند سبحان دور نساخت از رحمت واسعه خود قرون گذشته را كه پيش از شما بودند مگر به جهت ترك ايشان امر به معروف و نهى از منكر را، پس لعن فرمود نادانان را به جهت ارتكاب معصيتها، و دانايان را به سبب ترك نهى از مناهى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ (113) وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‌ لِلذَّاكِرِينَ (114) وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (115) فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ (116) وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‌ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ (117)

ترجمه‌

و ميل مكنيد بسوى آنانكه ظلم كردند پس برسد شما را آتش و نباشد براى شما از غير خدا دوستانى پس يارى كرده نشويد

و بر پادار نماز را در دو طرف روز و در ساعتهاى اوائل شب همانا كارهاى خوب مى‌برند كارهاى بد را اين پند است مر پند گيرند گانرا

و صبر كن پس همانا خدا ضايع نميكند مزد نيكوكارانرا

پس چرا نبودند از اهل عصرهاى پيش از شما صاحبان خرديكه نهى كنند از فساد در زمين مگر كمى از آنانكه نجات داديم از آنها و پيروى كردند آنانكه ظلم نمودند آنچه را متنعم شدند در آن و بودند گناه‌كاران‌

و نباشد پروردگار تو كه هلاك كند بلدها را بستم با آنكه اهل آنها باشند اصلاح كنندگان.

تفسير

ركون بظالم ظاهرا ميل و رغبت و اعتماد و اعتناء باو است و قمّى ره فرموده و در مجمع از ائمّه عليهم السّلام نقل نموده كه ركون مودّت و نصيحت و طاعت است و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنمردى است كه مى‌آيد نزد پادشاه ظالم پس دوست دارد بقاء او را نادرست در كيسه خود كند و باو عطاء نمايد و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه خدا وعده خلود در آتش را نداده ولى بشما ميرسد پس نبايد ركون بظلمه نمائيد و نيست براى مسلمانان ياورانى كه بتوانند دفع نمايند از ايشان عذاب را در صورت اراده الهى بلكه ناصر و معين و ياور اهل ايمان واقعا منحصر بخدا است و او كسانيرا كه ركون بظالم نمودند نصرت نميفرمايد پس نبايد باميد اعانت و نصرت از ظلمه با آنها دوستى و مودّت نمود و خداوند امر فرموده است باقامه نماز در دو طرف روز و در ساعاتى از شب نزديك بروز چون زلف جمع زلفة بمعنى قربة است و در تهذيب از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از دو طرف روز نماز صبح و مغرب است و مراد از ساعات نزديك بروز از شب نماز عشاء است و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نيز اين معنى را روايت نموده است و از ابن عبّاس و غيره هم نقل شده است و گفته‌اند اينكه نماز ظهر و عصر ذكر نشده يا براى معروفيّت آندو بنماز روز است يا براى آنستكه خداوند در جاى ديگر فرموده اقم الصّلوة لدلوك الشّمس الى غسق الليل و دلوك شمس زوال آنست و جمعى از مفسّرين قائل شده‌اند كه مراد از دو طرف روز نماز صبح و ظهر و عصر است و مراد از ساعات نزديك بروز از شب نماز مغرب و عشاء است و گفته‌اند


جلد 3 صفحه 115

دو طرف روز از روز است و مراد نصف اوّل و نصف آخر است و بين الطّلوعين را جزء روز محسوب نموده‌اند با آنكه ظاهر از روز عرفا از اوّل آفتاب تا غروب است و ظاهر از دو طرف چيزى دو نصف آن نيست و زوال شمس نصف روز از اوّل طلوع آفتاب تا غروب است نه نصف از اوّل طلوع فجر تا مغرب گويا حضرات خواسته‌اند نماز ظهر و عصر را داخل در حكم نمايند و راضى بخروج آندو نشده‌اند لذا اين بيان را نموده‌اند كه بهيچ وجه موافقت با ظاهر آيه ندارد با آنكه اثبات شى‌ء نفى ما عدا نمى‌كند و محتمل است ترك ذكر آندو براى اثبات تأكيد جماعت باشد در نماز صبح و مغرب و عشاء و لذا خطاب به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده است با آنكه مراد عامّ است چون اقامه جماعت بعهده آنحضرت بوده و اين نكته را نديدم كسى ذكر كرده باشد در هر حال آنچه از خاندان وحى و تنزيل رسيده اظهر و اقوى و امتن است و بايد دانست كه كارهاى خوب مخصوصا نماز با آداب و شرائط صحّت و قبول كفّاره گناه كارهاى بد است و آثار سوء آنها را از نفس انسانى زائل و بر طرف مينمايد و در حديث نبوى مشهور است كه همانا نماز تا نماز كفّاره ما بين آندو است ماداميكه شخص از معاصى كبيره اجتناب نمايد و در امالى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود خدا محو ميكند بهر حسنه‌اى سيئه‌اى را و اين آيه را تلاوت نمود و در كافى و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل نموده كه نماز مؤمن در شب مى‌برد آنچه را بجا آورده است از گناه در روز و نيز در مجمع و عيّاشى ره از آن حضرت نقل نموده كه بدان هيچ چيز عاقبتش مضرّتر و ندامتش سريع‌تر از گناه نيست و هيچ چيز زياد طلب‌تر و زودرس‌تر بگناه از عمل خير نيست كار خوب بگناه بزرگ قديمى فراموش شده از نظر صاحبش ميرسد و آنرا از گردن او مى‌اندازد و ساقط ميكند و از نامه عملش بعد از اثبات محو مى‌نمايد اين است كه خدا ميفرمايد همانا حسنات ميبرد سيّئات را اين پند است براى پند پذيران و از يكى از صادقين عليهما السّلام نقل شده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود حبيبم رسول خدا فرمود هيچ آيه‌اى در قرآن بيشتر از اين آيه مايه اميدوارى نيست و آيه دوّم را قرائت فرمود و فرمود اى على قسم بآن كسيكه مرا بحقّ مبعوث فرمود يكنفر از شما برميخيزد براى وضو گرفتن پس ميريزد گناهان از اعضايش و چون بدل و رويش رو بخدا ايستاد از جاى خود حركت نكند تا از تمام گناهان خود پاك شود مانند


جلد 3 صفحه 116

روز كه از مادر متولّد شده پس اگر مرتكب گناهى شود ميان دو نماز بهمين نحو نماز بعد كفّاره گناه پيش است تا پنج نماز تمام شود پس فرمود اى على مثل پنج نماز در شبانه روز براى امّت من مثل نهر آب جارى است بر در خانه هر يك چه گمان ميكند كسيكه بدنش چرك باشد و روزى پنج مرتبه در آن غسل نمايد آيا چركى در بدنش باقى ميماند هم چنين است و اللّه نمازهاى پنجگانه براى امّت من اين دستورات از امر باستقامت در دين و آنچه بعد از آن ذكر شده موعظه و پند است از براى كسانيكه قبول موعظه و پند مينمايند يا اين اقامه نماز و بردن حسنات آثار سيّئات را موجب تذكّر و اتّعاظ است براى اهل ذكر و فكر و بايد صبر نمود بر طاعات مخصوصا اقامه نماز و دانست كه خداوند اجر نيكوكارانرا بنحو اكمل عطا خواهد فرمود و چيزى از آنرا ضايع و باطل نخواهد گذارد و محتمل است مراد صبر حضرت ختمى مرتبت باشد بر آزار و اذيّت قوم و اشاره بتلافى آن حضرت از آنها باحسان و نيكى در مقابل بدى چنانچه سيره مرضيّه آن وجود مبارك بود و جاى تعجّب است از اينكه چرا در اهل هر عصرى از اعصار سابقه نبودند مردمان عاقل فاضل خير خواهى كه سايرين را نهى از فساد و معصيت كنند و از بركت وجود آنها جامعه اصلاح شود و اهل آن عصر مستحقّ عذاب الهى نشوند مگر عده كمى از انبياء و اولياء و اهل ايمان بآنها كه امر بمعروف و نهى از منكر مينمودند و نجات داد ايشانرا خدا در هر عصرى و سايرين كه ستم كار بودند بخودشان و خلق و پيروى مى‌نمودند از شهوات و لذّات نفسانى ايكه فرو رفته بودند در آنها و مجرم و معصيت كار بودند بعذاب الهى گرفتار شدند پس بايد از حال آنها عبرت گرفت و باصلاح حال خود پرداخت چون خداوند اهل آبادى‌ها را از روى ظلم هلاك نميكند و تا مستحقّ عقوبت نشوند بر آنها عذاب نازل نمى‌فرمايد يا مراد آنستكه ايشانرا براى مختصر ظلمى كه بين آنها واقع شود هلاك نميكند با آنكه جامعه در مقام اصلاح حال خودشان و بندگان خدا باشند و فساد غالب نشده باشد مانند باغبانيكه گلزارى تهيّه نموده كه اگر علف هرزه كمى در آن زمين باشد آنرا واژگون نميكند ولى اگر زياد شد ناچار بايد آنرا زير و زبر نمايد و گلزار جديدى تشكيل دهد و در نهى از فساد دلالت است بر وجوب امر بمعروف و نهى از منكر چون فساد اعمّ است از فعل حرام و ترك واجب و بقيّه كنايه است از اشياء نفيسه‌


جلد 3 صفحه 117

شريفه‌اى كه نوعا مردم آنها را ذخيره مينمايند و براى خودشان يا غير باقى ميگذارند ميگويند فلانى از بقيّه قوم است يعنى از اخيار آنها است و گفته‌اند الوابقيّة يعنى صاحبان دين و خير و بركت و تميز و معرفت و بعضى گفته‌اند مراد از آيه اخيره آنستكه خداوند بمجرّد شرك و معصيت خود قومى را هلاك نمى‌فرمايد ماداميكه بحقوق خودشان تعدّى نكنند و اين براى كمال رحمت رحمانيّه است كه از حقّ خود ميگذرد و از حقّ بندگان نميگذرد لذا گفته شده است كه سلطنت با كفر باقى ميماند و با ظلم باقى نميماند و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه اهلها مصلحون يعنى با يكديگر بانصاف رفتار مى‌نمايند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَو لا كان‌َ مِن‌َ القُرُون‌ِ مِن‌ قَبلِكُم‌ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنهَون‌َ عَن‌ِ الفَسادِ فِي‌ الأَرض‌ِ إِلاّ قَلِيلاً مِمَّن‌ أَنجَينا مِنهُم‌ وَ اتَّبَع‌َ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا ما أُترِفُوا فِيه‌ِ وَ كانُوا مُجرِمِين‌َ (116)

‌پس‌ چرا و ‌براي‌ چه‌ نبود ‌از‌ قرون‌ سابقه‌ ‌که‌ هلاك‌ شدند مثل‌ عاد و ثمود و ‌غير‌ ‌آنها‌ صاحبان‌ عقل‌ و ايمان‌ و فهم‌ و ادراك‌ ‌که‌ قوم‌ ‌خود‌ ‌را‌ نهي‌ كنند و جلوگيري‌

جلد 11 - صفحه 139

كنند ‌از‌ فساد ‌در‌ روي‌ زمين‌ ‌تا‌ عذاب‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نازل‌ نشود مگر عدّه‌ قليل‌ مثل‌ انبياء و كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ بودند بآنها ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ ‌ما ‌آنها‌ ‌را‌ نجات‌ داديم‌ و متابعت‌ كردند كساني‌ ‌که‌ ظلم‌ كردند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌او‌ خوش‌ گذراني‌ ميكردند ‌از‌ لذائذ دنيوي‌ و بودند گناه‌ كار مرتكب‌ اعمال‌ قبيحه‌.

فَلَو لا كان‌َ مِن‌َ القُرُون‌ِ مِن‌ قَبلِكُم‌ خطاب‌ باين‌ امّت‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌در‌ ميان‌ امم‌ سابقه‌ اشخاصي‌ بودند ‌که‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر ميكردند ‌ما عذاب‌ نازل‌ نميكرديم‌، اشاره‌ ‌به‌ اينكه‌ ‌اگر‌ ‌از‌ ميان‌ ‌شما‌ ‌هم‌ آمرين‌ بمعروف‌ و ناهين‌ ‌از‌ منكر برداشته‌ شوند ‌بر‌ ‌شما‌ ‌هم‌ عذاب‌ نازل‌ خواهد شد ‌که‌ ‌در‌ زمان‌ حاضر ‌هم‌ ‌اينکه‌ دور كن‌ اعظم‌ اسلامي‌ ‌اگر‌ برداشته‌ شود عذاب‌ نازل‌ ميشود كُنتُم‌ خَيرَ أُمَّةٍ أُخرِجَت‌ لِلنّاس‌ِ تَأمُرُون‌َ بِالمَعرُوف‌ِ وَ تَنهَون‌َ عَن‌ِ المُنكَرِ الايه‌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 106 ‌که‌ ‌اگر‌ امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر نباشد امتيازي‌ ‌با‌ ساير امم‌ ندارند همان‌ معامله‌ ‌که‌ بآنها ‌شده‌ ‌با‌ ‌شما‌ ‌هم‌ ميشود.

أُولُوا بَقِيَّةٍ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ ميان‌ قوم‌ باقي‌ بودند و خبر ‌از‌ امم‌ قبل‌ داشتند و عقل‌ و ادراك‌ و فهم‌ و شعور داشتند ‌که‌ سبب‌ عذاب‌ امم‌ قبل‌ شرك‌ و فسق‌ و فساد بوده‌ ولي‌ بدبختانه‌ همچه‌ كساني‌ نبودند ‌که‌ يَنهَون‌َ عَن‌ِ الفَسادِ فِي‌ الأَرض‌ِ ‌از‌ ظلم‌ و شرك‌ و كفر و فسق‌ و فجور الّا قليلا ‌که‌ فقط انبياء و عدّه‌ قليلي‌ ‌که‌ بآنها ايمان‌ آورده‌ بودند مِمَّن‌ أَنجَينا مِنهُم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عدّه‌ قليل‌ ‌هم‌ ‌از‌ ميان‌ قوم‌ بامر الهي‌ خارج‌ شدند و عذاب‌ نازل‌ ‌بر‌ قوم‌ دامن‌گير ‌آنها‌ نشد، و توهّم‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ استثناء منقطع‌ ‌است‌ فاسد ‌است‌ زيرا ‌اينکه‌ عده‌ قليل‌ ‌از‌ همان‌ قوم‌ بودند ‌که‌ بلفظ منهم‌ ذكر ‌شده‌.

وَ اتَّبَع‌َ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا شرك‌ و ظلم‌ بانبياء و مؤمنين‌ و ظلم‌ بنفس‌ ‌خود‌ و ظلم‌ بيكديگر ما أُترِفُوا فِيه‌ِ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ فرو رفته‌ بودند ‌در‌ ‌او‌ و متابعت‌ شهوات‌

جلد 11 - صفحه 140

و هواي‌ نفس‌ و زخارف‌ دنيوي‌ و لذائذ نفساني‌.

وَ كانُوا مُجرِمِين‌َ و ‌از‌ هيچ‌ گناه‌ و معصيتي‌ رو برگردان‌ نبودند و ‌اينکه‌ تنبيه‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌براي‌ اهل‌ معصيت‌ ‌که‌ موجب‌ ‌اينکه‌ نوع‌ عذاب‌ها ميشوند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 116)- عامل تباهی جامعه‌ها! برای تکمیل بحثهای گذشته در این آیه و آیه بعد یک اصل اساسی اجتماعی که ضامن نجات جامعه‌ها از تباهی است

ج2، ص386

مطرح شده است، و آن این که در هر جامعه‌ای تا زمانی که گروهی از اندیشمندان متعهد و مسؤول وجود دارد که در برابر مفاسد ساکت نمی‌نشینند، و به مبارزه بر می‌خیزند، و رهبری فکری و مکتبی مردم را در اختیار دارند این جامعه به تباهی و نابودی کشیده نمی‌شود.

اما آن زمان که بی‌تفاوتی و سکوت در تمام سطوح حکمفرما شد و جامعه در برابر عوامل فساد بی‌دفاع ماند، فساد و به دنبال آن نابودی حتمی است.

لذا ضمن اشاره به اقوام پیشین که گرفتار انواع بلاها شدند، می‌گوید: «چرا در قرون و امتها و اقوام قبل از شما نیکان و پاکان قدرتمند و صاحب فکری نبودند که از فساد در روی زمین جلوگیری کنند» (فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ).

نقش «اولوا بقیّة» در بقای جوامع آنقدر حساس است که باید گفت: بدون آنها حق حیات از آنان سلب می‌شود و این همان چیزی است که آیه فوق به آن اشاره دارد.

بعد به عنوان استثناء می‌گوید: «مگر افراد اندکی از آنان که آنها را نجات دادیم» (إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ).

این گروه اندک هر چند امر به معروف و نهی از منکر داشتند، اما مانند لوط و خانواده کوچکش و نوح و ایمان آورندگان محدودش و صالح و تعداد کمی که از او پیروی کرده بودند، آنچنان کم و اندک بودند که توفیق بر اصلاح کلی جامعه نیافتند.

«و به هر حال ستمگران (که اکثریت این جامعه‌ها را تشکیل می‌دادند) به دنبال ناز و نعمت و عیش و نوش رفتند و آنچنان مست باده غرور و تنعم و لذات شدند که) دست به انواع گناهان زدند» (وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ وَ کانُوا مُجْرِمِینَ).

این تنعم و تلذذ بی‌قید و شرط سر چشمه انواع انحرافاتی است که در طبقات مرفّه جامعه‌ها به وجود می‌آید، چرا که مستی شهوت، آنها را از پرداختن به ارزشهای اصیل انسانی و درک واقعیتهای اجتماعی باز می‌دارد و غرق عصیان و گناه می‌سازد.

ج2، ص387

نکات آیه

۱- امتهاى به هلاکت رسیده پیشین (نظیر امت نوح ، هود ، صالح ، لوط و ...) امتهایى فاسد و تبه کار بودند. (فلولا کان من القرون من قبلکم أُولُوا بقیة ینهون عن الفساد) «قرن» (مفرد قرون) به امت و جامعه اى گفته مى شود که در یک عصر زندگى مى کنند.

۲- فساد و تبه کاریهاى امتهاى گذشته ، عامل گرفتارى آنان به عذاب و هلاکت (فلولا کان من القرون من قبلکم أُولُوا بقیة ینهون عن الفساد) عبارت «ممن أنجینا منهم» قرینه بر این است که مقصود از «القرون من قبلکم» امتهایى اند که به عذابهاى الهى گرفتار شده و به هلاکت رسیده اند.

۳- فساد و تبه کاریهاى امتهاى گذشته ، فسادى فراگیر و همه جانبه بود. (ینهون عن الفساد فى الأرض) قید «فى الأرض» بیانگر گستردگى و فراگیرى فساد مى باشد.

۴- امتهاى هلاکت شده پیشین ، فاقد جمعیتى از مصلحان دلسوز و بازدارنده مردم از فساد و تباهى (فلولا کان من القرون من قبلکم أُولُوا بقیة ینهون عن الفساد) از معانى «بقیة» فضل و نیکى است. در تفسیر کشاف آمده: فلانى از «بقیة القوم» است; یعنى، از نیکان آنان است. بنابراین «اُولُوا بقیة»; یعنى، نیکان و دارندگان فضل که به مناسبت مورد به مصلحان دلسوز تعبیر شد. لولا به معناى «چرا نه» مى باشد و مفاد جمله «فلولا ...» این است که: چرا در میان امتهاى پیش از شما گروهى از مصلحان دلسوز نبودند که آن امتها را از فساد و تباهى باز دارند؟.

۵- فسادها و تباهیها ، آن گاه که رواج یابد و فراگیر شود ، امتها را در خطر عذابهاى الهى قرار مى دهد. (ینهون عن الفساد فى الأرض)

۶- لزوم نهى از منکر و بازدارى مردمان از فسادها و گناهان (فلولا کان ... أُولُوا بقیة ینهون عن الفساد)

۷- وجوب نهى از منکر در ادیان پیشین (فلولا کان من القرون من قبلکم أُولُوا بقیة ینهون عن الفساد)

۸- در میان امتهاى هلاک شده پیشین ، تنها اندکى از آنان از فساد و تباهى به دور بوده و مردم را از گناه و فساد نهى مى کردند. (فلولا کان ... أُولُوا بقیة ینهون عن الفساد فى الأرض إلاّ قلیلاً)

۹- خداوند ، تنها صالحان ناهى از منکر را از عذابهاى نازل شده بر امتهاى پیشین ، نجات داد. (إلاّ قلیلاً ممن أنجینا منهم) «منهم» قید براى «قلیلاً» است و ضمیر در آن به «القرون» باز مى گردد و «من» در «ممن = مِن مَن» بیانیه است بنابراین «إلاّ قلیلاً ...»; یعنى، مگر اندکى از جوامع گذشته که در آنها صاحب خردانى ناهى از فساد بودند همانها که نجاتشان دادیم.

۱۰- نهى از منکر و بازدارى مردمان از فساد ، مایه نجات و رهایى از عذابهاى الهى است. (إلاّ قلیلاً ممن أنجینا منهم)

۱۱- ناهیان از منکر در میان اقوام هلاک شده پیشین به دلیل اندک بودنشان ، نتوانستند جامعه خویش را از فساد و تباهى بازدارند. (إلاّ قلیلاً ممن أنجینا منهم) جمله «إلاّ قلیلاً...» به قرینه «أنجیناهم» دلالت مى کند که خداوند ناهیان از فساد را که در برخى از جوامع بودند نجات داد و جامعه ایشان را به عذاب هلاک کرد. بنابراین آن صاحب خردان نتوانسته بودند جامعه خویش را از فساد بازدارند و لذا عذاب بر جامعه آنان نازل شد.

۱۲- امتهاى هلاک شده پیشین ، مردمى دلبسته به تمتّعات و لذّتهاى دنیوى بودند. (واتبع الذین ظلموا ما أُترفوا فیه)

۱۳- گرایش شدید امتهاى پیشین به لذّتهاى مادى و تمتعات دنیوى ، آنان را به فساد و تباهى کشانید. (واتبع الذین ظلموا ما أُترفوا فیه) «تُرفة» به معناى نعمت است و «مُترَف» به کسى گفته مى شود که نعمت فراوان آن را سرمست و سرکش کرده باشد. مراد از «ما» مال و منال و لذتهاى مادى است. بنابراین «ما أُترفوا فیه»; یعنى، مال و منال و لذایذى که در آن سرمست و سرکش شده بودند.

۱۴- جوامع هلاک شده پیشین ، مردمانى گنه کار بودند. (و کانوا مجرمین)

۱۵- دلبستگى به تمتعات دنیوى و لذّتهاى مادى ، گناه است. (واتبع الذین ظلموا ما أُترفوا فیه و کانوا مجرمین)

۱۶- رفاه و دلبستگى به لذّتهاى دنیا ، زمینه ساز ستمگرى و گرایش به جرم و گناه است. (واتبع الذین ظلموا ما أُترفوا فیه و کانوا مجرمین)

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۷
  • ادیان: تعالیم ادیان ۷
  • اقوام: اقوام فاسد ۱
  • اقوام پیشین: دنیاطلبى اقوام پیشین ۱۲، ۱۳; عذاب اقوام پیشین ۲; فساد اقوام پیشین ۱، ۲، ۳، ۱۳; کمى مصلحان اقوام پیشین ۸; کمى ناهیان منکر در اقوام پیشین ۸، ۱۱; گناه اقوام پیشین ۱۴; مصلحان در اقوام پیشین ۴; ناهیان منکر در اقوام پیشین ۴; نجات مصلحان اقوام پیشین ۹; هلاکت اقوام پیشین ۲
  • جامعه: آسیب شناسى جامعه ۵; فساد اکثریت جامعه ۵
  • جرم: عوامل جرم زا ۱۶
  • خدا: نجات بخشى خدا ۹
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۱۳، ۱۶; گناه دنیاطلبى ۱۵
  • رفاه: آثار رفاه ۱۶
  • ظلم: زمینه ظلم ۱۶
  • عذاب: عوامل نجات از عذاب ۱۰; موجبات عذاب ۲، ۵
  • فساد: آثار فساد۲، ۵; آثار ممانعت از فساد۱۰; عوامل فساد ۱۳; نهى از فساد ۶
  • قوم ثمود: فساد قوم ثمود ۱
  • قوم عاد: فساد قوم عاد ۱
  • قوم لوط: فساد قوم لوط ۱
  • قوم نوح: فساد قوم نوح ۱
  • گناه: زمینه گناه ۱۶; موارد گناه ۱۵; نهى از گناه ۶
  • گناهکاران: ۱۴
  • ناهیان از منکر: ناهیان از منکر و افساد اقوام پیشین ۱۱; نجات ناهیان از منکر ۹
  • نهى ازمنکر: آثار نهى ازمنکر ۱۰; احکام نهى ازمنکر ۷; اهمیت نهى ازمنکر ۶; نهى ازمنکر در ادیان ۷
  • واجبات: واجبات در ادیان ۷
  • هلاکت: عوامل هلاکت ۲

منابع