الحجر ٤٧
کپی متن آیه |
---|
وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍ إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ |
ترجمه
الحجر ٤٦ | آیه ٤٧ | الحجر ٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَزَعْنَا»: بیرون کشیدیم. به در آوردیم. «غِلٍّ»: کینهتوزی و دشمنانگی (نگا: اعراف / ، حشر / ). «إِخْوَاناً»: برادران در مودّت و مخالطت، یعنی: دوستان. حال (الْمُتَّقینَ) یا ضمیر (و) در (أُدْخُلُوا) یا ضمیر مستتر در (آمِنِینَ) یا ضمیر (هُمْ) در (صُدُورِهِمْ) میباشد. «سُرُرٍ»: جمع سَریر، تختها. «مُتَقَابِلینَ»: روبهروی هم. برابر یکدیگر. صفت (إِخْوَاناً) یا حال ضمیر مستتر در آن است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
على بن الحسین علیهالسلام فرماید: این آیه درباره ابوبکر و عمر نازل گردیده است سپس از ایشان سؤال کردند که مقصود از غل چیست؟ فرمود: مقصود کینه و عداوت دوران جاهلیت است زیرا طوائف بنىهاشم و بنىتمیم و بنىعدى که در جاهلیت در میان آنها عداوت و دشمنى وجود داشته است بعد از آن که مسلمان گردیدند نسبت به یکدیگر محبت ورزیده و کینه و دشمنى را از بین بردند و این آیه نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۴۸ سوره حجر
- معناى خلقت انسان از «صَلصَال مِن حَمَاءٍ مَسنُون»
- توضيحاتى درباره حقیقت «جانّ» و «جنّ»
- معناى كلمۀ «بَشَر»، در آيه شریفه
- توضیحی پیرامون معنای «تسویه» و «نفخ روح الهی در انسان»
- وجه تقييد و تحديد لعنت بر شيطان، تا روز جزا
- ابليس مأمور به سجده بر نوع بشر بود،د نه تنها آدم
- «وقت معلوم»، به چه معناست و براى چه كسى معلوم است؟!
- چرا شیطان، اغوای خود را به خدا نسبت داد و گفت: «ربّ بِما أغوَیتنی...»
- جواب كلّى، به مفسران مزبور
- معناى جملۀ شیطان که گفت: «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُم فِى الأرض»
- مراد از «بندگان مُخلَصين»، كه از اغواى شيطان مصون هستند
- معناى آیه «هَذَا صِرَاطٌ عَلَىَّ مُستَقِيم»
- مقصود از «عِبَادِى» در آيه شريفه و نقد نظر مفسّران در اين باره
- معناى اين كه جهنم هفت در دارد: «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب...»
- «متّقين» در آيه شریفه، اعمّ از «مُخلَصِين» هستند
- نقد سخن «فخر رازى» كه گفته است مراد از «متقين»، كسانى اند كه ازشرك بپرهيزند
- بيان حال متقين در ورودشان به بهشت
- قضاهاى رانده شده اى كه در قرآن حكايت شده است
- بحث روایتی: (رواياتى درباره برخی آیات گذشته)
- رواياتى در بيان مراد از درهاى جهنم در آیه: «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب...»
- چند روايت در تفسير آیه: «إخوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِين»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ «47»
و ما هرگونه كينهاى در سينههاى آنان را بركندهايم، (در نتيجه آنان) برادرانه بر تختها روبروى يكديگرند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ (47)
وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍ: و زايل كنيم و پاك گردانيم آنچه در سينههاى اهل بهشت باشد از اسباب عداوت مثل حقد و حسد و كينه و خيانت و ساير صفات رذيله كه در دنيا ميان آنها بوده. إِخْواناً: در حالى كه برادرانى باشند با هم، پس به صفا و خوشى زندگانى كنند. عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ:
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 74، حديث 3.
جلد 7 - صفحه 116
مىباشند بر مجالس سرور مقابل و رو بروى يكديگر و به هم نظر كنند در تمام حالات، يا متقابل شود مجالس آنها وقت زيارت يكديگر و مساوى شوند و بعد از مفارقت هر يك به درجه خود، بعضى رفيعتر از بعض ديگر 1- تفسير برهان «1»- محمد بن مروان روايت كند از حضرت صادق عليه السّلام قال ليس منكم رجل و لا امرئه الّا و ملائكة اللّه يأتونه بالسّلام و انتم الّذين قال اللّه (وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ ....) فرمود: نيست از شما مردى و نه زنى مگر آنكه مىآيند ملائكه الهى او را به سلام، و شما هستيد كسانى كه حق تعالى فرمايد (وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ).
2- محمد بن سليمان گويد «2»: خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم ابو بصير وارد و حديثى را ذكر نمود، حضرت فرمود: يا ابا محمد هرآينه بتحقيق ذكر فرموده خداى تعالى شما را در كتاب خود (إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ) قسم به خدا اراده نفرموده به اين غير از شما.
3- احمد بن حنبل در مسند خود مرفوعا از زيد بن ابى اوفى گفت: داخل شدم در مسجد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، بعد ذكر كرد قصه مواخات پيغمبر را بين اصحابش. حضرت على عليه السّلام به حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد: روحم رفت، و پشتم قطع شد؛ وقتى ديدم آنچه را كه ميان اصحاب نمودى. حضرت فرمود: قسم به خدائى كه مرا به حق مبعوث ساخته، مؤخر نداشتم تو را مگر براى خودم، تو در منزلت نزد من به منزله هارون هستى براى موسى، الا آنكه بعد از من پيغمبرى نيست، تو برادر من و وارث من باشى. پرسيد: چه را وارث هستم؟ فرمود: آنچه انبياى قبل از من، ارث بردند؛ كتاب خدا و سنت پيغمبرشان، و تو در قصر من باشى در بهشت با فاطمه،
«1» تفسير برهان جلد 2 صفحه 348.
«2» تفسير برهان جلد 2 صفحه 347.
جلد 7 - صفحه 117
تو برادر و رفيق من هستى، بعد تلاوت فرمود (إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ) متحابين فى اللّه نظر مىكنند بعضى به بعضى «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (45) ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ (46) وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ (47) لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ (48) نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (49)
وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ (50)
ترجمه
همانا پرهيزكاران هستند در باغها و سر چشمهها
گويند داخل شويد در آنها بسلامتى ايمنان
و بيرون نموديم آنچه بود در سينههاى ايشان از كينه برادرانند نشستگان بر تختها برابر يكديگر
نميرسد ايشانرا در آن تعبى و نباشند از آن بيرون شدگان
خبر ده بندگان مرا كه همانا منم آمرزنده مهربان
و همانا عذابم آنست عذاب دردناك.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان جايگاه اتباع شيطان جايگاه ابدى اهل تقوى و پرهيزكارى را كه احتراز از موافقت با هواى نفس و متابعت شيطان نمودهاند
جلد 3 صفحه 256
بيان فرموده كه آنها در باغها و چشمه سارها جاى دارند يا در بوستانهائى هستند كه در آنها چشمههاى آب و شير و شربت و شراب جارى است و ملائكه بايشان ميگويند داخل شويد در اين باغها بسلامتى و ايمنى از آفات و بليّات بامر خداوند متعال و متنعم شويد بنعم آن بدون انقطاع و زوال و يكى از خوشبختيهاى مهم آنها آنست كه قبلا خداوند كينه و عداوت و عناد و لجاج و حقد و حسد را از دلهاى آنها بيرون كرده و ايشان منزّه از اين صفات و مبرّى از تمامى آنها وارد بهشت ميشوند و برادروار در مقابل يكديگر بر تختهاى زرنگار مىنشينند و هيچگاه رنج و تعب و مشقّتى بر ايشان وارد نميشود و از آنجا بيرون نميروند و تا خدا خدائى دارد باقى و برقرار خواهند بود و نبايد گناهكاران مأيوس از اين رحمت رحيميّه باشند بلكه بايد بدانند كه بتوبه و انابه ميتوانند خود را از گناه پاك و باستحقاق نيل اين مقام برسانند لذا خداوند به پيغمبر خود امر ميفرمايد كه به بندگان من خبر ده كه من آمرزنده و مهربانم ولى اگر اصرار بر معصيت داشته باشند عذاب من هم سخت و دردناك است تا مقام خوف و رجاء آنها كامل گردد و از آثارش بهرهمند شوند و در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه و اللّه كسانى كه خداوند فرموده دلهاى ايشانرا از كينه پاك كرديم شمائيد و در روايت ديگر است كه و اللّه اراده نفرموده است باين غير شما را و ظاهرا مراد از شما شيعيان و مراد از غير اهل خلافند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ نَزَعنا ما فِي صُدُورِهِم مِن غِلٍّ إِخواناً عَلي سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ (47)
و بيرون كرديم ما از آنچه در قلوب و سينههاي آنها از غش و عيب بود برادروار بر تختها مقابل يك ديگر مينشينند (وَ نَزَعنا) نزع بمعني إخراج و قلع و جدا كردن است (ما فِي صُدُورِهِم) ما ماء موصوله است عموم دارد و صدر و قلب عبارة از روح انسانيست و نفس ناطقه (من غل) غل شامل جميع صفات خبيثه ميشود از حسد و كبر و كينه و عداوت و بغضاء و مكر و حيله و غير اينها و تعبير بغل بر اينست که اينکه صفات نفسانيه مثل غل ميماند که در گردن انسان انداخته باشند و ميكشند او را بهر جايي که اراده كنند بعكس كند که او را نگاه دارد و نتواند حركت كند و اينکه صفات خبيثه انسان را ميكشد باعمال سيئه و افعال قبيحه از غيبت و تهمت و ظلم و شتم و فحش و ضرب و اذيت و امثال اينها و أهل بهشت خالي از جميع اينکه صفات نسبت بيكديگر هستند و رءوف و مهربان و عطوف و دوست و رفيق يكديگرند و با يكديگر مراوده و معاشرت و مجالست و رفت و آمد دارند (اخوانا) حال است يعني در حالي که با هم برادرند چنانچه ميفرمايد:
إِنَّمَا المُؤمِنُونَ إِخوَةٌ حجرات آيه 10.
مسئله اخوة در دين يكي از مسائل مهمه است که بايد مؤمنين نسبت بجميع مؤمنين معامله برادري كنند و تعبير باخوة دون ابوة و بنوت براي اينست که أب بر إبن برتري دارد و إبن بايد نسبت بأب كوچكي كند، چنانچه پيغمبر صلّي اللّه عليه و اله فرمود
انا و علي أبوا هذه الامة.
و برادر با برادر برابر و مساوي هستند و اهل بهشت و لو اينكه مقامات آنها متفاوت است و لكن هيچ يك آنها بر ديگري تقدم نميجويد و برابر خود ميشمارد لذا ميفرمايد عَلي سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ بر روي سريرها مقابل يك ديگر جلوس ميكنند بعضي مقدم بر بعضي جلوس نميكند كانه تمام در يك درجه و مقام هستند.
46
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 47)- چهارم: «ما هرگونه حسد و کینه و عداوت و خیانت را از سینههای آنها میشوییم و بر میکنیم» (وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ).
چرا که تا قلب انسان از این «غلّ» شستشو نشود نه سلامت و امنیت فراهم میشود و نه برادری و اخوت.
5- «در حالی که همه برادرند» (إِخْواناً).
و نزدیکترین پیوندهای محبت در میان آنها حکمفرماست.
6- «در حالی که بر سریرها رو بروی یکدیگر قرار گرفتهاند» (عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ).
آنها در جلسات اجتماعیشان گرفتار تشریفات آزار دهنده این دنیا نیستند و مجلسشان بالا و پایین ندارد همه برادرند، همه رو بروی یکدیگر و در یک صف، نه یکی بالای مجلس و دیگری در کفش کن.
نکات آیه
۱- خداوند، هرگونه دشمنى و کینه اى را از دل متقین در بهشت بیرون مى کند. (ادخلوها بسلم ءامنین . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ) «غلّ» در لغت به معناى دشمنى و کینه است.
۲- متقین در بهشت، داراى روابط صمیمانه و به دور از هرگونه ناخالصى اند. (ادخلوها بسلم ءامنین . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ) «غلّ» در لغت به معناى غش و ناخالصى آمده است.
۳- محل کینه و دشمنى انسان، سینه و دل اوست. (و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ)
۴- حضور انسانها در بهشت، جسمانى است. (و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ إخونًا على سرر متقبلین)
۵- تقوا، زمینه زدوده شدن کینه و دشمنى از دلها و موجب ایجاد روح برادرى در میان انسانها (إن المتقین ... و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ إخونًا)
۶- متقین، در بهشت در حالى که روبه روى یکدیگر قرار دارند، بر تختها مى آرامند. (إن المتقین فى جنّ-ت ... على سرر متقبلین)
۷- متقین، در بهشت بزم باصفایى دارند. (إن المتقین فى جنّ-ت ... و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ إخونًا على سرر متقبلین)
۸- امکان راه یابى کینه و دشمنى در دل متقین (و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ ) از اینکه خداوند فرمود: «از دل متقین کینه و دشمنى را برداشتیم» حکایت از این نکته مى کند که کینه، مى تواند در دل متقین راه پیدا کند.
موضوعات مرتبط
- بدن: بدن در بهشت ۴
- برادرى: عوامل برادرى ۵
- بهشت: تختهاى بهشت ۶; رفع کینه در بهشت ۱
- بهشتیان: آسایش بهشتیان ۶; بزم بهشتیان ۷; بهشتیان و کینه ۱
- تقوا: آثار تقوا ۵
- خدا: افعال خدا ۱
- دشمنى: جایگاه دشمنى ۳; زمینه رفع دشمنى ۵
- قلب: نقش قلب ۳
- کینه: جایگاه کینه ۳; زمینه رفع کینه ۵
- متقین: دوستى متقین در بهشت ۲; روابط متقین در بهشت ۲; متقین در بهشت ۱، ۶، ۷; متقین و دشمنى ۱، ۸; متقین و کینه ۱، ۸
- معاد: معاد جسمانى ۴
منابع
- ↑ تفسیر ابن ابىحاتم از عامه.