الكهف ٥٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۶ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۹ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ مَا نُرْسِلُ‌ الْمُرْسَلِينَ‌ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ‌ وَ مُنْذِرِينَ‌ وَ يُجَادِلُ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ‌ لِيُدْحِضُوا بِهِ‌ الْحَقَ‌ وَ اتَّخَذُوا آيَاتِي‌ وَ مَا أُنْذِرُوا هُزُواً

ترجمه

ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمی‌فرستیم؛ اما کافران همواره مجادله به باطل می‌کنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است، به باد مسخره گرفتند!

|و ما پيامبران را جز مژده دهندگان و بيم‌رسانان نمى‌فرستيم. و كسانى كه كافر شدند به باطل مجادله مى‌كنند تا به وسيله آن حق را پايمال كنند. [آنها] آيات من و آنچه را بدان بيم داده شده‌اند به ريشخند گرفتند
و پيامبران [خود] را جز بشارت‌دهنده و بيم‌رسان گسيل نمى‌داريم، و كسانى كه كافر شده‌اند، به باطل مجادله مى‌كنند تا به وسيله آن، حق را پايمال گردانند، و نشانه‌هاى من و آنچه را [بدان‌] بيم داده شده‌اند به ريشخند گرفتند.
و ما رسولان را جز برای بشارت (نیکان) و ترسانیدن (بدان) نمی‌فرستیم و کافران با سخنان بیهوده باطل می‌خواهند جدل کرده و حق را پایمال کنند، و آیات مرا و آنچه برای تنبیه و انذارشان آمد به استهزاء گرفتند.
و ما پیامبران را جز مژده رسان و بیم دهنده نمی فرستیم، و آنان که کافرند به وسیله سخن باطل، ستیزه جویی و نزاع می کنند تا به وسیله آن حق را تباه کنند! و آیات من و عذاب هایی که به آن بیمشان داده اند، به مسخره گرفتند.
و ما پيامبران را نفرستاديم جز آنكه به مردم مژده دهند يا بيم. و كافرانى كه مى‌خواهند به نيروى باطل، حق را از ميان ببرند جدال مى‌كنند و آيات و هشدارهاى مرا به ريشخند مى‌گيرند.
و ما پیامبران را جز مژده آور و هشداردهنده نمی‌فرستیم و کافران از باطل دفاع می‌کنند که حق را با آن ابطال کنند، و آیات من و هشدار خویش را به ریشخند گرفتند
و ما پيامبران را جز مژده‌دهندگان و بيم‌كنندگان نمى‌فرستيم و آنان كه كافر شدند به [سخنان‌] باطل و بيهوده ستيزه مى‌كنند تا [سخن‌] حق را بدان پايمال سازند، و آيات مرا و هشدارها را به ريشخند گرفتند.
(وظیفه‌ی پیغمبران تنها مژده‌دادن و بیم دادن است) و ما پیغمبران را جز به عنوان مژده‌رسان و بیم‌رسان نمی‌فرستیم. همواره کافران بیهوده به جدال می‌پردازند تا با جدال حق را (از میدان به در کنند و آن را) از میان ببرند. آنان آیات (قرآنی) مرا و چیزی را که از آن بیم داده شده‌اند (که مکافات دنیوی و اخروی است، به باد) استهزاء می‌گیرند.
و (ما) پیامبران (خود) را جز بشارت‌دهندگان و بیم‌دهندگان گسیل نمی‌داریم. و کسانی که کافر شدند، به باطل مجادله می‌کنند، تا به (وسیله‌ی) آن، حق را پایمال نمایند. و نشانه‌های مرا و آنچه را (بدان) بیم داده شده‌اند به ریشخند گرفتند.
و نفرستیم پیمبران را مگر بشارت‌دهندگان و ترسانندگان و می‌ستیزند کافران با باطل تا تباه کنند بدان حقّ را و برگرفتند آیتهای مرا و آنچه بیم داده شدند مسخره‌

We send the messengers only as deliverers of good news and warners. Those who disbelieve argue with false argument, in order to defeat the truth thereby. They take My Verses, and the warnings, for a joke.
ترتیل:
ترجمه:
الكهف ٥٥ آیه ٥٦ الكهف ٥٧
سوره : سوره الكهف
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بِالْبَاطِلِ»: با کارهای بیهوده‌ای چون پیشنهاد معجزه‌های دلخواه. بیهوده و بیخود. «لِیُدْحِضُوا»: تا از میدان به در کنند. تا نیست و نابود کنند. «بِهِ»: با جدال. «الْحَقَّ»: مراد هر آن چیزی است که پیغمبران با خود آورده‌اند. یا مراد تنها قرآن است. «آیَاتِی»: مراد آیات قرآنی، یا اقوال و افعالی است که با آن پیغمبران تأیید و پشتیبانی شده‌اند. «هُزُواً»: استهزاء. سخریّه. مصدر است و مهموزاللام و در معنی اسم مفعول به کار رفته است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً «56»

وما پيامبران را جز بشارت دهندگان (براى مؤمنان) و بيم‌دهندگان (براى مجرمان) نمى‌فرستيم، ولى كافران به باطل مجادله و ستيز مى‌كنند تا به وسيله‌ى آن حقّ را در هم كوبند. و آنان نشانه‌ها و آيات مرا و آنچه را كه به آن بيم داده شدند، به مسخره گرفتند.

پیام ها

1- آگاهى بر سنّت خداوند و رسالت انبيا و عكس‌العمل مردم و سرنوشت اقوام لجوج، نوعى تسلّى براى پيامبر است. وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ‌ ...

2- كار انبيا بشارت و انذار است، نه اجبار مردم بر پذيرش. «إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ»

3- خداوند، حجّت را بر مردم تمام مى‌كند، وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ‌ ... و مردم در پذيرش آن اجبارى ندارند. إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا ...

4- هدف كافران، محو حق، «لِيُدْحِضُوا» و ابزار كارشان، جدال و استهزا مى‌باشد.

«يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا»

5- درگيرى و جدال ميان حقّ و باطل هميشگى بوده است. «يُجادِلُ» (فعل مضارع رمز تداوم كار است.)

6- كافران مى‌خواهند جلوى حقّ را با باطل بگيرند، «لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ» غافل از آنكه باطل رفتنى است. «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» «1»

7- مژده‌ها و هشدارهاى انبيا، واقعيّت‌هايى است كه كفّار براى محو آن تلاش مى‌كنند. مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ‌ ... لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَ‌


«1». اسراء، 81.

جلد 5 - صفحه 191

8- مسخره كردن آيات خدا و احكام الهى، كار كافران است. «وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً (56)

بعد از آن براى اتمام حجت مى‌فرمايد:

وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ‌: و نفرستاديم ما پيغمبران را. إِلَّا مُبَشِّرِينَ‌: مگر در حالتى كه مژده دهنده بودند مؤمنان را به ثواب و نعيم دائمى. وَ مُنْذِرِينَ‌: و ترساننده بودند كافران را به عذاب و عقاب ابدى. وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْباطِلِ‌: و مجادله مى‌كنند آنانكه كافر شده‌اند به بيهوده كه آن اقتراح آيات است بعد از ظهور معجزات، يا نسبت سحر و شعر و كهانت به آن دادند.

لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَ‌: تا زايل سازند از مقرّ خود و باطل كنند به آن جدال، كلام‌

جلد 8 - صفحه 77

حق را كه قرآن است، يا دين قويم حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله را، يعنى غرض ايشان از جدال آنست كه حق را بپوشانند و باطل را آشكار كنند، و اگرچه بر آن قدرت ندارند. وَ اتَّخَذُوا آياتِي‌: و فرا گرفتند آيات قرآن، يا دلايل قدرت مرا.

وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً: و آنچه را كه ترسانيده شده به آن از قيامت و عذاب را سخريه، يعنى قرآن و مواعيد آخرت را سخريه گرفتند و استهزاء نمودند.

تنبيه: اين مطلب در علم كلام ثابت شده كه لطف بر خداى تعالى واجب است، و لطف عبارت است از آنچه بنده را نزديك كند به طاعت، و دور گرداند از معصيت؛ و به همين قاعده لطف، بعث انبياء لازم آيد كه جمعى را از طرف خود برگمارد كه راه خير و شر و سعادت و شقاوت و ايمان و كفر و طاعت و معصيت را به بندگان تبليغ نمايند و مبشر باشند به ثواب و درجات بهشتى، و منذر باشند از ثواب و دركات جهنمى، تا بدين سبب اتمام حجت بر خلق شود و بندگان را بر خداى، حجت نباشد، بلكه خداى را بر آنها حجت باشد، چنانچه در آيه ديگر فرمايد «رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» «1».

بنابراين انبياء عظام با معجزات قاهرات آمدند و تبليغ فرامين الهى نمودند، و حق و حقانيت مانند آفتاب بر عالميان روشن و هويدا گرديد؛ با اين وصف كافران و معاندان هر عصرى طريق مجادله و مخاصمه و استهزاء به آيات سبحانى را پيش گرفته كه حق را پايمال كنند، لكن سعى و جديت آنها موجب انهدام اساس خاندان آنها گرديد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ لَمْ يَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً (53) وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‌ءٍ جَدَلاً (54) وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‌ وَ يَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ قُبُلاً (55) وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً (56)

ترجمه‌

و به بينند گناهكاران آتش را پس يقين كنند كه آنها داخل شوندگانند در آن و نيابند از آن گريز گاهى‌

و بتحقيق بيان نموديم در اين قرآن براى مردم از هر گونه مثلى و باشد آدمى بيشتر چيزى از راه جدال‌

و باز نداشته است مردم را كه ايمان آورند وقتى كه آمد آنها را هدايت و طلب آمرزش نمايند از پروردگارشان مگر آنكه آيد آنها را آنچه رسم شده بود براى پيشينيان يا آيد آنها را عذاب رو برو

و نميفرستيم فرستادگان را مگر بشارت دهندگان و بيم- دهندگان و مجادله ميكنند آنانكه كافر شدند بباطل تا زائل نمايند بآن حق را و گرفتند آيتهاى مرا و آنچه را بيم داده شدند بآن از راه استهزاء.

تفسير

در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از ظنّ در اين آيه يقين است يعنى يقين كردند كه داخل جهنّم ميشوند و در احتجاج نيز اينمعنى را از آنحضرت روايت نموده و تصريف امثال مانند تصريف آيات آوردن امثال و حكايات و دلائل واضحه است ببيانات مختلفه و عبارات متفاوته براى تنبّه و ازدياد بصيرت و زيادى جدال انسان بالنّسبه بساير موجودات از مراجعه بحال بعضى از


جلد 3 صفحه 433

آنها مانند ابو جهل و امثال او از قبيل نضر بن الحارث كه گفته شده اينجا مراد از انسان او است واضح ميشود كه چه تقاضاهاى بيجا و اشكالات بى‌اساسى ميكردند مانند آنكه به پيغمبران ميگفتند شما هم بشرى هستيد مانند ما چرا خدا ملائكه را برسالت نزد ما نفرستاد و بيا كوه صفا را براى ما طلا كن و امثال اينها كه شمّه‌اى از آن سابقا ذكر شد و بعد از نزول آيات بيّنات و ظهور معجزات باهرات باقى نمانده است چيزى كه باز دارد آنها را از ايمان بخدا و توبه از معاصى جز آنكه منتظرند عذابهائى كه بر پدرانشان در دنيا نازل شد بر آنها نازل شود يا عذاب آخرت را در برابر خودشان معاينه نمايند و اين از نهايت غفلت و فرط جهالت است چون خداوند پيغمبران را براى هدايت مردم فرستاده نه براى عذاب آنها و وظيفه ايشان فقط بشارت ببهشت است در صورت اطاعت و ترساندن از جهنّم در صورت معصيت و منظور آنها از مجادله و گفتگو تحقيق حقّ و صدق گفتار پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيست چون امر او بر همه ظاهر شده بلكه مقصودشان آنستكه حق را از مقرّ خود زائل نمايند تا باطل جلوه پيدا كند و رياست چند روزه آنها محفوظ بماند لذا آيات الهى را كه راجع بمعاد و عذاب آخرت است مورد تمسخر و استهزاء خودشان قرار ميدهند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما نُرسِل‌ُ المُرسَلِين‌َ إِلاّ مُبَشِّرِين‌َ وَ مُنذِرِين‌َ وَ يُجادِل‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا بِالباطِل‌ِ لِيُدحِضُوا بِه‌ِ الحَق‌َّ وَ اتَّخَذُوا آياتِي‌ وَ ما أُنذِرُوا هُزُواً (56)

و ‌ما نفرستاديم‌ پيغمبران‌ ‌را‌ مگر ‌به‌ اينكه‌ بشارت‌ دهند اهل‌ ايمان‌ و تقوي‌ و اعمال‌ صالحه‌ ‌را‌ ببهشت‌ و سعادت‌ و بترسانند اهل‌ شرك‌ و كفر و فسق‌ و فجور و ضلالت‌ ‌را‌ ‌از‌ آتش‌ جهنم‌ و مجادله‌ مي‌كنند كساني‌ ‌که‌ كافر شدند بباطل‌ ‌خود‌ ‌که‌ حق‌ ‌را‌ پايمال‌ كنند و ‌از‌ ‌بين‌ ببرند و آيات‌ ‌ما ‌را‌ گرفتند سخريّه‌ و استهزاء و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌ما ‌آنها‌ ‌را‌ انذار كرده‌ بوديم‌ وَ ما نُرسِل‌ُ المُرسَلِين‌َ ‌از‌ آدم‌ سر حلقه انبياء ‌تا‌ خاتم‌ سيّد اصفياء تمام‌ ‌آنها‌ بدو امر مأمور بودند إِلّا مُبَشِّرِين‌َ وَ مُنذِرِين‌َ ‌در‌ فقه‌ علماء شيعه‌ متعرّض‌ شدند ‌که‌ احكام‌ شرعيّه‌ تابع‌ حكم‌ و مصالح‌ ‌است‌ بخلاف‌ اكثر اهل‌ سنت‌ و جماعت‌ و يك‌ اختلاف‌ مختصري‌ ‌هم‌ ‌در‌ ميانه‌ علماء هست‌ ‌که‌ آيا مصلحت‌ ‌در‌ مأمور ‌به‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ امر و حق‌ اول‌ ‌است‌ بلكه‌ جميع‌ افعال‌ الهي‌ تابع‌ حكم‌ و مصالح‌ ‌است‌ ‌که‌ معناي‌ عدل‌ ‌است‌ و لذا مي‌گوئيم‌ خداوند حكيم‌ ‌است‌ عالم‌ بجميع‌ حكم‌ و مصالح‌ ‌است‌ و عادل‌ ‌است‌ ظلم‌ نمي‌كند فعل‌ لغو ‌از‌ ‌او‌ صادر نمي‌شود كار قبيح‌ ‌از‌ ساحت‌ قدس‌ ‌او‌ دور ‌است‌ بخلاف‌ اشاعره‌ ‌که‌ منكر حسن‌ و قبح‌ هستند و ‌اينکه‌ مصالح‌ ‌اگر‌ ملزمه‌ ‌باشد‌ امر ايجابي‌ ميفرمايد و ‌اگر‌ ‌غير‌ ملزمه‌ ‌باشد‌ امر استحبابي‌ و ‌اگر‌ مفسده‌ ملزمه‌ دارد نهي‌ الزامي‌ و ‌غير‌ ملزمه‌ نهي‌ تنزيهي‌ و ‌اگر‌ مصلحة و مفسده‌ ندارد ‌ يا ‌ مساويست‌ اباحه‌ و ‌اينکه‌ مصالح‌ و مفاسد راجع‌ ببندگانست‌.

لذا انبياء مأمورند ‌که‌ بندگان‌ ‌را‌ آگاه‌ كنند اموري‌ ‌که‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ مصلحت‌ دنيوي‌ و اخروي‌ دارد امر كنند و فوايد و نتايج‌ ‌آنها‌ ‌را‌ گوشزد بنده‌گان‌ و امّت‌ كنند و ‌اينکه‌ معناي‌ مبشّر ‌است‌ و اموري‌ ‌که‌ مفسده‌ دنيوي‌ و اخروي‌ دارد نهي‌ كنند و ‌اينکه‌ معناي‌ منذر ‌است‌ چه‌ امور قلبيه‌ عقايد حقه‌ و باطله‌ و چه‌ امور نفسانيه‌ اخلاق‌ حميده‌ و رذيله‌ و چه‌ امور جوارحيه‌ احكام‌ شرعيه‌ وَ يُجادِل‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا بِالباطِل‌ِ مطالب‌ باطله‌ ‌خود‌ ‌را‌ جلوه‌ مي‌دهند و بصورت‌ حق‌ نشان‌ مي‌دهند و قلوب‌ جهال‌ ‌را‌ جلب‌ مي‌كنند.

جلد 12 - صفحه 373

لِيُدحِضُوا بِه‌ِ الحَق‌َّ حق‌ ‌را‌ بصورت‌ باطل‌ نشان‌ مي‌دهند و باطل‌ ‌را‌ بصورت‌ حق‌ ‌در‌ ميآورند چنانچه‌ عمل‌ شيطان‌ ‌هم‌ همين‌ ‌است‌.

وَ اتَّخَذُوا آياتِي‌ وَ ما أُنذِرُوا هُزُواً معجزات‌ انبياء ‌را‌ سحر ميگويند انبياء ‌را‌ ساحر و كذاب‌ و مجنون‌ ميشمارند قرآن‌ مجيد ‌را‌ افك‌ مي‌نامند وَ قال‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا إِن‌ هَذا إِلّا إِفك‌ٌ افتَراه‌ُ وَ أَعانَه‌ُ عَلَيه‌ِ قَوم‌ٌ آخَرُون‌َ فرقان‌ آيه 5.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 56)- سپس برای دلداری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در برابر سماجت و لجاجت مخالفان می‌فرماید: وظیفه تو تنها بشارت و انذار است «ما پیامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و انذار کننده نمی‌فرستیم» (وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ).

سپس اضافه می‌کند این مسأله تازه‌ای نیست که این گونه افراد به مخالفت و استهزاء بر خیزند، بلکه: «کافران همواره مجادله به باطل می‌کنند، تا (به گمان خود) حق را به وسیله آن از میان بردارند و آیات ما و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است، به باد مسخره گرفتند» (وَ یُجادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آیاتِی وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً).

در حقیقت این آیه شبیه آیه 42 تا 45 سوره حج است که می‌گوید: «اگر آنها تو را تکذیب کنند پیش از تو نیز قوم نوح و عاد و ثمود ... پیامبرانشان را تکذیب کردند».

نکات آیه

۱- تنها وظیفه رسولان الهى، بشارت و انذار مردمان و آگاه ساختن آنان از فرجام کفر و ایمان است. (و ما نرسل المرسلین إلاّ مبشّرین و منذرین)

۲- الزامِ قهرىِ مردم به ایمان و استغفار، وظیفه پیامبران نیست. (و ما منع الناس أن یؤمنوا ... و ما نرسل المرسلین إلاّ مبشّرین و منذرین) آیه قبل، از ایمان نیاوردن و استغفار نکردن مردم سخن گفت و این آیه، در جواب این پرسش است که: «پس مسؤولیت پیامبران در برابر هدایت مردم چیست؟». آیه مى گوید: که اجبارِ مردم به ایمان و استغفار، از حیطه مسؤولیت پیامبران خارج است و آن ها تنها، براى بشارت و انذار آمده اند.

۳- خداوند، تعیین کننده محدوده رسالت پیامبران است. (و ما نرسل المرسلین إلاّ مبشّرین و منذرین)

۴- بشارت و انذار و ایجاد بیم و امید، دو وسیله مهّمِ تبلیغ و دو عنصر ضرورى در هدایت انسان ها است. (و ما نرسل المرسلین إلاّ مبشّرین و منذرین)

۵- توجّه رهبران الهى به نداشتن مسؤولیتى در برابر کفر مردم پس از انجام وظیفه انذار و تبشیر، مایه عدم احساس ناتوانى و شکست در ایفاى وظیفه خویش است. (و ما منع الناس أن یؤمنوا ... و ما نرسل المرسلین إلاّ مبشّرین و منذرین)

۶- جدال و اشکال تراشى، با به کارگیرى روش هاى باطل و دستاویزهاى دروغین، از شیوه هاى مبارزه کافران با حق است. (و یجدل الذین کفروا بالبطل لیدحضوا به الحقّ)

۷- انکارِ رسولان الهى، بینشى متّکى به باطل و در جهت ستیز با حقیقت است. (و یجدل الذین کفروا بالبطل لیدحضوا به الحقّ)

۸- خارج کردن حق از صحنه، با باطل نشان دادن چهره آن، از شیوه هاى تبلیغاتى کفرپیشگان است. (و یجدل الذین کفروا بالبطل لیدحضوا به الحقّ) «إدحاض» به معناى «إبطال» و «إزاله» است. «لیدحضوا به الحقّ» یعنى: «کفرپیشگان، با مجادله باطل، سعى در ابطال و ازاله حق دارند.». روشن است که حق، قابل ابطال نیست، لذا تعبیر «خروج از صحنه» و «باطل نمایى» در برداشت به کار رفته است.

۹- معارف و احکام ارائه شده به پیامبران، سراسر حق است. (و ما نرسل المرسلین ... و یجدل ... لیدحضوا به الحقّ) توصیف برنامه پیامبران و بشارت و انذار آنان به «الحقّ» گویاى آن است که آنچه آنان مى گویند، همه، از حقّانیّت و تطبیق با واقعیّت هاى هستى برخوردار است.

۱۰- منکرانِ پیامبران، در طول تاریخ، آیات خداوند و انذارهاى رسولان الهى را به تمسخر و استهزا گرفتند. (و ما نرسل المرسلین ... واتخذوا ءایتى و ما أُنذروا هزوًا)

۱۱- تمسخر و استهزاى آیات الهى و انذارهاى پیامبر(ص) از روش هاى جدال باطل بوده است. (و یجدل الذین کفروا بالبطل لیدحضوا به الحقّ واتخذوا ءایتى و ما أُنذروا هزوًا)

۱۲- جدال به باطل و استهزا و تمسخر، از روش هاى ناپسند در برخورد با مسائل فکرى و عقیدتى است. (و یجدل الذین کفروا بالبطل لیدحضوا به الحقّ واتخذوا ءایتى و ما أُنذروا هزوًا)

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: استهزاگران آیات خدا ۱۰; استهزاى آیات خدا ۱۱
  • استهزا: ناپسندى استهزا ۱۲
  • انبیا: استهزاگران انبیا ۱۰; استهزاهاى مکذبان انبیا ۱۰; استهزاى انذارهاى انبیا ۱۰; انذارهاى انبیا ۱; بشارتهاى انبیا ۱; تکذیب انبیا ۷; حقانیت تعالیم انبیا ۹; حق ستیزى مکذبان انبیا ۷; محدوده مسؤولیت انبیا ۱، ۲; منشأ تعیین رسالت انبیا ۳
  • انذار: آثار انذار ۴; انذار از فرجام کفر ۱
  • بشارت: آثار بشارت ۴; بشارت فرجام ایمان ۱
  • تبلیغ: ابزار تبلیغ ۴; انذار در تبلیغ ۴; بشارت در تبلیغ ۴
  • تکلیف: موانع ضعف در عمل به تکلیف ۵
  • حق: باطل نمایى حق ۸; روش حق ستیزى ۷
  • خدا: افعال خدا ۳
  • دین: حقانیت دین ۹; نفى اکراه در دین ۲
  • ذکر: ذکر محدوده مسؤولیت رهبران دینى ۵
  • رهبران دینى: آثار انذارهاى رهبران دینى ۵; آثار بشارتهاى رهبران دینى ۵; موانع احساس ضعف رهبران دینى ۵
  • عقیده: روش برخورد با عقیده ۱۲; عقیده باطل
  • عمل: عمل ناپسند ۱۲
  • فکر: روش برخورد با فکر ۱۲
  • کافران: حق ستیزى کافران ۸; روش تبلیغ کافران ۸; روش حق ستیزى کافران ۶; مجادله کافران ۶
  • مجادله: مجادله باطل ۱۱; ناپسندى مجادله باطل ۱۲
  • محمد(ص): استهزاى انذارهاى محمد(ص) ۱۱
  • هدایت: ابزار هدایت ۴

منابع