الإسراء ٢٥
کپی متن آیه |
---|
رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً |
ترجمه
الإسراء ٢٤ | آیه ٢٥ | الإسراء ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَعْلَمُ»: داناتر. دانا. «صَالِحِینَ»: نیکان. شایستگان. «أوَّابِینَ»: بسیار برگشتکنندگانِ با توبه و استغفار به درگاه پروردگار. از ماده (أَوْب) به معنی: رجوع.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۳ - ۳۹ سوره إسراء
- قضاء تشريعى خداوند به این که «جز او را نپرستيد»
- نيكى كردن به والدين، از مهمترين واجبات بعد از توحيد
- امر به تواضع و خضوع در برابر والدين و دعا براى آن ها
- وجه اين كه فرمود: «اسرافكاران، برادران شياطين هستند»
- نهى از افراط و تفريط در انفاق
- نهى از کشتن اولاد، از بيم فقر و گرسنگى
- نهى شديد از زناكارى
- گفتاری پيرامون حرمت زنا
- نهى از تصرف در مال يتيم و امر به وفای به عهد
- امر به رعایت وفا در كيل و وزن، و بيان «خير» بودن آن در زندگی اجتماعی
- از هر چیزی که بدان علم ندارید، پیروی نکنید
- ردّ اشكالاتى به آيه شریفه كه مى گويد عمل به اين آيه، خود متابعت از ظنّ است!
- تعليل نهى از پيروى از غير علم، به آیه: «إنّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنهُ مَسئُولاً»
- نهى از تكبر و خوشحالی کردن در امر باطل
- بحث روايتى
- رواياتى درباره نيكى كردن به پدر ومادر
- چند روايت در معناى «أوّابِين»
- رواياتى درباره اجتناب از افراط و تفريط در انفاق، در ذيل آيه شریفه
- اعمالى كه با ايمان به خدا سازگارى ندارد
- چند روايت در ذيل آيه: «وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنَا لِوَلِيِّهِ سُلطَاناً...»
- رواياتى درباره پيروى نكردن از غير علم، و تقسيم شدن ايمان، بر اعضاء و جوارح
تفسیر نور (محسن قرائتی)
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً «25»
پروردگارتان به آنچه در درون شماست، آگاهتر (از خودتان) است. اگر صالح باشيد، قطعاً او آمرزنده توبه كنندگان است.
جلد 5 - صفحه 43
پیام ها
1- از شئون ربوبيّت خداوند، آگاهى اوست. «رَبُّكُمْ أَعْلَمُ»
2- انگيزه ما در هر كار ودر خدمت به والدين زير نظر اوست. رَبُّكُمْ أَعْلَمُ ...
3- صلاحيّتها مربوط به درون و انگيزههاست. «فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ»
4- اگر دل و درون، صاف و صالح باشد، دَر توبه باز است. تَكُونُوا صالِحِينَ ... لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً
5- توبهى خود را با انابهى پى درپى انجام دهيم. «اوابين»
6- خداوند بخشاينده است، امّا شرط برخوردارى ما از مغفرت الهى، توبه است.
إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ ... لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً
7- اگر از روى نادانى برخورد نامناسبى با والدين داشتهايم، با توبه مىتوانيم رحمت خدا را جلب كنيم. صالِحِينَ ... غَفُوراً (با توجّه به آيهى قبل)
8- عفو و بخشش الهى از شئون ربوبيّت اوست. رَبُّكُمْ ... غَفُوراً
9- يكى از نشانههاى صالح بودن انسان، توبه كردن است. إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ ... لِلْأَوَّابِينَ
10- گاهى از افراد صالح نيز لغزشى سر مىزند، كه البتّه بايد اين كوتاهىها را با توبه جبران كرد. إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ ... اوابين
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً «25»
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ: پروردگار شما داناتر است به آنچه در دلهاى شما است از نيكوئى با پدر و مادر و از عقوق در ايشان. إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ:
اگر باشيد شما صالح و نيك مرد و نيكوكار با پدر و مادر و قيام كننده به ساير طاعات. فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً: و بدرستى كه خداى تعالى باشد مر بازگشت كنندگان را آمرزنده. مفسرين را در معنى «اواب» اقوالى است:
1- مطيعون محسنون 2- كسانى كه گناه كنند و توبه نمايند بعد گناه كنند.
3- تسبيح كنندگان. 4- بسيار توبه كننده متعبد بازگشت كننده از گناه، و اين معنى از حضرت صادق عليه السّلام نيز مروى است. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً «23» وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً «24» رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً «25»
ترجمه
- و حكم كرد پروردگار تو كه عبادت نكنيد مگر او را و احسان كنيد بپدر و مادر احسان كردنى هر گاه برسد نزد توبه پيرى يكى از آن دو يا هر دوشان پس مگوى مر آن دو را اف و از خود مران آن دو را و بگوى مر آن دو را گفتارى پسنديده
و بزير آور براى آندو بال فروتنى را از مهربانى و بگو پروردگار من رحمت كن آندو را چنانچه تربيت نمودند مرا در كوچكى
پروردگار شما داناتر است بآنچه در باطن شما است اگر باشيد از شايستگان پس بدرستيكه او باشد مر باز گشت كنندگان را آمرزنده.
تفسير
- خداوند حكم قطعى فرموده بآنكه عبادت نكنند بندگان جز او را و بآنكه احسان نمايند بپدر و مادر احسانى را كه سزاوار باشد بمقام آن دو و اولاد چون بعد از حقّ خداوند حقّى ببزرگى حقّ آن دو نيست و فرموده اگر برسند يكى از آن دو يا هر دو به پيرى در حاليكه محتاج بكفالت و حمايت ولد باشند در
جلد 3 صفحه 352
مقابل آن دو كلمه اف را كه دلالت بر ملالت و كدورت دارد بر زبان جارى منما و مران آن دو را به بلند نمودن صوت خود از صوت آن دو و باجابت ننمودن ملتمس و متوقع آن دو و مجادله نمودن با آن دو و امثال اينها كه منافى با انتظار و توقعاتشان باشد بر حسب امكان بلكه گفتگو كن با ايشان بگفتار خوب خوش شايسته پسنديده نزد عقلاء و مردم با ادب و مانند مرغ كه جوجه خود را در زير بال جاى ميدهد فروتنى و ذلّت را شعار خود قرار ده براى پدر و مادر و آن دو را بمهربانى در كنار خود گير و در كنف حمايت خويش جاى ده و بگو پروردگارا رحم فرما بر آن دو برحمت باقيه خود و اكتفا نفرما برحمت فانيه خويش چنانچه آن دو مرا كه بنده توام تربيت نمودند و ارشاد كردند در كودكى برحمت و مهربانى در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون بپدر و مادر نظر كنى مگشاى دو چشم خود را بروى آن دو مگر برحمت و رقت و بلند مكن صداى خود را از صداى آنها و نه دست خود را بالاى دست آنها و مگذار قدم خود را جلوتر از قدم آنها و فرمود اگر خدا ميدانست كمتر از كلمه اف را هر آينه نهى ميفرمود از آن و آن كمترين مرتبه عقوق است و در كافى زياد فرموده كه از عقوق آنستكه فرزند بر پدر و مادر به تندى نگاه كند و بقيّه اخبار اين باب در سوره بقره ذيل آيه الّذين ينقضون عهد اللّه گذشت پروردگار شما داناتر است از خود شما بآنچه در باطن نفوس شما است از قصد احسان و اسائه بپدر و مادر و حسن سلوك با آنها و اخلاص در اعمال و غير اينها و اگر در واقع خوش نفس و نيك اعتقاد و نيكو كردار و موصوف بصلاح باشيد و احيانا قصور يا تقصيرى در اداء وظائف براى شما روى دهد و توبه كنيد خداوند گناه توبه كنندگان را ميآمرزد و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اوّاب توّاب متعبّد است كه از گناه خود رجوع نموده و نيز عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه آنها توبه كنندگان متعبّدانند و ذكر شرط صلاح ظاهرا براى اشاره بآنستكه حسن سلوك با پدر و مادر و رجوع از گناه ناشى از صلاح واقعى و طينت پاك است.
جلد 3 صفحه 353
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
رَبُّكُم أَعلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُم إِن تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلأَوّابِينَ غَفُوراً «25»
پروردگار شما داناتر است بآنچه در باطن و قلب و نفس شما است اگر بوده باشيد از بندهگان صالح نظر به اينكه احدي از باطن احدي خبر ندارد جز خود شخص انسان که ميفرمايد: الإِنسانُ عَلي نَفسِهِ بَصِيرَةٌ وَ لَو أَلقي مَعاذِيرَهُ قيمة آيه 14 ميفرمايد رَبُّكُم أَعلَمُ از خود انسان داناتر است بِما فِي نُفُوسِكُم بآنچه در باطن و سرّ سرّ داريد از عقائد و اخلاق و نيّات و محبّت و عداوت إِن تَكُونُوا صالِحِينَ صالح را از طالح مؤمن را از كافر خوب و بد تمام را ميشناسد و ميداند و هر كرا بجزاي خود ميرساند.
فَإِنَّهُ كانَ لِلأَوّابِينَ غَفُوراً پس محققا خداوند هست از براي توبه كنندهگان آمرزنده فَإِنَّهُ كانَ لِلأَوّابِينَ
جلد 12 - صفحه 240
اوّاب از ماده اوب بمعني رجوع است چنانچه ميفرمايد إِنَّ إِلَينا إِيابَهُم ثُمَّ إِنَّ عَلَينا حِسابَهُم غاشية آيه 25 يعني رجوع آنها در قيامت بسوي ما است و در زيارت وارث است
انّي بكم مؤمن و بايابكم
مراد رجعة ائمه عليهم السّلام است بدنيا و در جامعه
مؤمن بايابكم موقن برجعتكم
و رجعة اينکه ائمه پس از ظهور حضرت بقية اللّه است و از ضروريات مذهب شيعه است و كتبي که علماء شيعه در باب رجعت نوشتهاند متجاوز از هفتاد كتاب است و اخبار وارده در ابواب متفرقه از ادعيه و زيارات و كتب عقائد متجاوز از دويست خبر است مراجعه كنيد در بحار مجلسي قده و در اينکه آيه رجوع از كفر و شرك بايمان و رجوع از معاصي بطاعات و از اخلاق رذيله بحميده و البتّه خداوند ميپذيرد و اينکه مرادف با توبه است غفورا غفران پرده پوشي است يعني از كفر و شرك و معاصي که قبل از رجوع داشتند ميبخشد و ميگذرد و ستر ميكند و ميآمرزد حتي از نامه عمل محو ميكند و از نظر ملائكه كتبه و حفظه ميبرد بلكه بجاي سيئات حسنات مينويسد فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ فرقان آيه 71.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 25)- و از آنجا که گاهی در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر و احترام آنها و تواضعی که بر فرزند لازم است ممکن است لغزشهایی پیش بیاید که انسان آگاهانه یا ناآگاه به سوی آن کشیده شود در این آیه میگوید: «پروردگار شما به آنچه در دل و جان شماست از شما آگاهتر است» (رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما فِی نُفُوسِکُمْ).
چرا که علم او در همه زمینهها حضوری و ثابت و ازلی و ابدی و خالی از هرگونه اشتباه است در حالی که علوم شما واجد این صفات نیست.
بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشی در برابر فرمان خدا لغزشی در زمینه احترام و نیکی به پدر و مادر از شما سر زند و بلافاصله پیشمان شدید و در مقام جبران برآیید مسلما مشمول عفو خدا خواهید شد: «اگر شما صالح باشید (و توبه کار) خداوند توبه کاران را میآمرزد»! (إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُوراً).
احترام پدر و مادر در منطق اسلام
- اسلام در مورد احترام والدین آن قدر تأکید کرده است که در کمتر مسألهای دیده میشود.
به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره میکنیم:
الف) در چهار سوره از قرآن مجید نیکی به والدین بلافاصله بعد از مسأله توحید قرار گرفته این هم ردیف بودن بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است.
ب) اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات صریحا
ج2، ص631
توصیه میکنند که حتی اگر پدر و مادر کافر باشند رعایت احترامشان لازم است.
ج) شکرگزاری در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزاری در برابر نعمتهای خدا قرار داده شده است.
د) قرآن حتی کمترین بیاحترامی را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است.
ه) با این که جهاد یکی از مهمترین برنامههای اسلامی است، مادامی که جنبه وجوب عینی پیدا نکند یعنی داوطلب به قدر کافی باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است، و اگر موجب ناراحتی آنها شود، جایز نیست.
و) پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «بترسید از این که عاق پدر و مادر و مغضوب آنها شوید، زیرا بوی بهشت از پانصد سال راه به مشام میرسد، ولی هیچگاه کسانی که مورد خشم پدر و مادر هستند بوی آن را نخواهند یافت».
در حدیث دیگری از امام کاظم علیه السّلام میخوانیم: «کسی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و از حق پدر و فرزند سؤال کرد، فرمود: «باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم!) و جلوتر از او راه نرود، و قبل از او ننشیند، و کاری نکند که مردم به پدرش بدگویی کنند» نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردی!
نکات آیه
۱- خداوند بر آنچه در باطن انسانهاست، آگاهى کامل دارد. (ربّکم أعلم بما فى نفوسکم)
۲- ربوبیت خداوند، مقتضى علم و آگاهى کامل او بر حالات درونى انسانها (ربّکم أعلم بما فى نفوسکم)
۳- نیّات، انگیزه ها و افکار آدمى در عبادت خداوند و احسان به پدر و مادر، تحت نظارت کامل خداوند است. (و قضى ربّک ألاّتعبدوا إلاّ إیّاه و بالولدین إحسنًا... و اخفض لهما جناح الذلّ... ربّکم أعلم بما فى نفوسکم)
۴- خداوند، از خود انسان به حالات و افکار درونى وى، آگاه تر است. (ربّکم أعلم بما فى نفوسکم) برداشت فوق، مبتنى بر این است که مفضل علیه «أعلم»، «منکم» باشد; یعنى، آگاهى خداوند به درون شما از خودتان بیشتر است.
۵- نیّت، نقشى تعیین کننده، در ارزیابى عمل آدمى دارد. (ربّکم أعلم بما فى نفوسکم) آنچه در درون و قلب انسان مى گذرد نیتها، افکار، تخیلات و ... اوست و خداوند قبل از نوید دادن به پذیرش توبه صالحان به اهمیت انگیزه هاى درونى انسان و نقش تعیین کننده آن در پذیرش توبه، اشاره کرده است.
۶- صلاح، امرى درونى و قلبى و نه صرفاً ظاهرى و ادعایى (ربّکم أعلم بما فى نفوسکم إن تکونوا صلحین) «صلاح» نوعى شرط براى پذیرش توبه تلقى شده است. قبل از طرح صلاح و توبه، هشدار داده شده که خداوند به درون شما آگاهى دارد. چنین هشدارى مى تواند بیانگر این نکته باشد که صلاح امرى درونى است.
۷- خداوند خواهان تواضع و رحمت قلبى فرزندان به پدر و مادر است و نه صرفاً خدمات ظاهرى به آنان (و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة ... ربّکم أعلم بما فى نفوسکم) خداوند در آیات قبل دستور به احسان به والدین و فروتنى از سر رحمت در برابر آنها را داده است و در این آیه مى فرماید: «به نیات درونى شما آگاهى دارد». ذکر آگاهى به نیات پس از دستور یاد شده، مى تواند به این منظور باشد که: فروتنى باید خالصانه و قلبى باشد و نه ظاهرى.
۸- صلاح پیشگان و توبه کنندگان از لغزشها، داراى زمینه برخوردارى از غفران و آمرزش (إن تکونوا صلحین فإنه کان للأوّبین غفورًا)
۹- صلاح پیشگى، از شرایط لازم برخوردارى از عفو و آمرزش خداوند (إن تکونوا صلحین فإنه کان للأوّبین غفورًا)
۱۰- انسانها حتى صالحان، در معرض لغزش و کوتاهى نسبت به حقوق پدر و مادرند. (و اخفض لهما جناح الذلّ... ربّکم أعلم... إن تکونوا صلحین فإنه کان للأوّبین غفورًا)
۱۱- تائبان و کسانى که از لغزشها بازگشته و به سوى خداوند روى آورند، از آمرزش و غفران او برخوردارند. (فإنه کان للأوّبین غفورًا)
۱۲- خداوند نویدبخش انسانهاى صالح، به غفران لغزشهاى ناخواسته آنان در حقوق والدین (ربّکم أعلم بما فى نفوسکم إن تکونوا صلحین فإنه کان للأوّبین غفورًا)
۱۳- بى حرمتى به پدر و مادر و کوتاهى در رعایت حقوق آنان، گناه و نیازمند توبه است. (و اخفض لهما... فإنه کان للأوّبین غفورًا)
۱۴- اصرار بر توبه و بازگشت مستمر از گناه، از عوامل جلب غفران الهى است. (فإنه کان للأوّبین غفورًا) «أوّاب» صیغه مبالغه و به معناى شخص بسیار توبه کننده است. استعمال این صیغه به جاى «تائب» (توبه کننده) مى تواند بیانگر برداشت فوق باشد.
۱۵- غفران خطاکاران تائب از سوى خداوند، در جهت تربیت و رشد آنان است. (ربّکم ... کان للأوّبین غفورًا) در برداشت فوق «ربّ» به معناى تربیت کننده گرفته شده است که معناى اصلى آن است (مفردات راغب); یعنى، بخشایش خطاکاران در راستاى ربوبیت و مقام مربى بودن خداوند است.
۱۶- صالحان، برخوردار از روحیه توبه اند. (إن تکونوا صلحین فإنه کان للأوّبین غفورًا) در جواب شرط به جاى گفتن «إنه کان للصالحین» آمده است: «إنه کان للأوّابین»; یعنى، «الأوّابین» به جاى «الصالحین» آمده و دربردارنده معناى آن است.
۱۷- خداوند، غفور (بسیار آمرزنده) است. (فإنه کان ... غفورًا)
روایات و احادیث
۱۸- «عن أبى بصیر قال: سمعت أباعبدالله(ع) یقول: فى قوله تعالى: «إنه کان للأوّابین غفوراً» قال: هم التوابون المتعبدون;[۱] ابى بصیر گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که درباره سخن خداى متعال «إنه کان للأوّابین غفوراً» فرمود: مقصود، توبه کنندگان متعبد است».
موضوعات مرتبط
- آمرزش: زمینه آمرزش ۸; شرایط آمرزش ۹; مشمولان آمرزش ۱۱; موجبات آمرزش ۱۴
- اسماء و صفات: غفور ۱۷
- انسان: افکار انسان ۳، ۴; انگیزه هاى انسان ۳; حالات درونى انسان ۲، ۴; راز انسان ها ۱; عبادات انسان ها ۳; لغزشگاههاى انسان ۱۰
- بشارت: بشارت آمرزش ۱۲
- تربیت: زمینه تربیت ۱۵
- تکامل: زمینه تکامل ۱۵
- توابین ۱۶: آمرزش توابین ۱۶ ۱۱، ۱۵، ۱۸; زمینه آمرزش توابین ۱۶ ۸
- توبه: آثار اصرار بر توبه ۱۴
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۲; آمرزشهاى خدا ۹; اوامر خدا ۷; بشارتهاى خدا ۱۲; خدا و نیّتها ۳; شرایط عفو خدا ۹; علم غیب خدا ۱، ۲، ۴; نظارت خدا ۳
- صالحان: بشارت به صالحان ۱۲; توبه صالحان ۱۶; زمینه آمرزش صالحان ۸; زمینه لغزش صالحان ۱۰
- صلاح: آثار صلاح ۹; حقیقت صلاح ۶
- عمل: ملاک ارزیابى عمل ۵
- فرزند: مسؤولیت فرزند ۷
- گناه: موارد گناه ۱۳
- نیّت: آثار نیّت ۵
- والدین: احسان به والدین ۳; تقصیر در حقوق والدین ۱۰; تواضع براى والدین ۷; توبه از بى احترامى به والدین ۱۳; گناه بى احترامى به والدین ۱۳; مهربانى با والدین ۷
منابع
- ↑ تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۸۶، ح ۴۲; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۵۳، ح ۱۵۱.