النور ٢٨
کپی متن آیه |
---|
فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَداً فَلاَ تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکَى لَکُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ |
ترجمه
النور ٢٧ | آیه ٢٨ | النور ٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَزْکی»: پاکتر. زیبندهتر. شایستهتر (نگا: بقره / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ «28»
پس اگركسى را در خانه نيافتيد، وارد آنجا نشويد تا آنكه (به نحوى) به شما اجازه ورود داده شود واگر به شما گفته شد كه بازگرديد، برگرديد (و ناراحت نشويد).
اين براى پاك ماندن شما بهتر است و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
پیام ها
1- ورود به خانهى ديگران، بدون اجازهى صاحب خانه، حرام است.
«فلا تدخلوا»
2- ورود، اجازهى قطعى مىخواهد، «حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ» چنانكه به مجرد پيدا شدن
جلد 6 - صفحه 170
علائم نارضايتى بازگشتن لازم است. «إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا»
3- ورود به خانه مردم نياز به اذن و اجازه دارد؛ خواه اذن دهنده صاحب خانه و مالك باشد، يا مقام مجاز ديگر نظير حاكم اسلامى. (جمله «يُؤْذَنَ» مجهول آمده تا اصل اذن را ثابت كند و نامى از اذن دهنده نيامده است)
4- توقّف پشت در خانهى مردم ممنوع است. «ارْجِعُوا»
5- نپذيرفتن مهمان ناخوانده جايز است. «ارْجِعُوا»
6- عذر صاحب خانه را بپذيريم و خود را به صاحب خانه تحميل نكنيم. «ارْجِعُوا فَارْجِعُوا»
7- صفا، صميميّت و نداشتن توقّع بيجا، از بركات اخلاق اسلامى است. «ارْجِعُوا فَارْجِعُوا»
8- گاهى خير انسان در اين است كه سر او به سنگ بخورد. «ارْجِعُوا- هُوَ أَزْكى لَكُمْ» (هر برگشتى شكست نيست.)
9- ملاك در روابط اجتماعى، پاكى و طهارت است. «أَزْكى لَكُمْ» (اوامر و نواهى خداوند، راه رسيدن به طهارت است.)
10- علم خداوند به عملكرد ما، عامل تشويق و تهديد ماست. «بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ «28»
فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً: پس اگر نيابيد در خانههاى يكديگر كسى را كه اذن خواهيد، فَلا تَدْخُلُوها: پس داخل مشويد آن خانه را، حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ: تا وقتى كه اذن دهند شما را، يعنى صاحب خانه پيدا شود و شما را اذن دهد، زيرا داخل شدن در خانه خالى بدون اذن صاحب خانه، محل تهمت و مظنه سرقت است. و ديگر آنكه مانع دخول بدون اذن، مجرد اطلاع بر عورات نيست، بلكه آنچه اهل خانه از نظر مردمان در خانه پنهان كردهاند نيز مانع دخول است. يا آنكه تصرف ملك غير، بدون اذن، مانع است شرعا.
وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا: پس اگر گويند مر شما را بعد از استيذان كه بازگرديد، فَارْجِعُوا: پس بازگرديد بىتوقف و در آن باب اصرار مكنيد. هُوَ أَزْكى لَكُمْ: آن بازگشتن پاكيزه و پسنديدهتر است مر شما را از اصرار نمودن، يا بر در خانه ايستادن با كراهيت صاحب خانه، يا رجوع بهتر است مر شما را در دين و دنيا و آخرت. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ: و خدا به آنچه مىكنيد از استجازه و عدم آن داناست و بر آن مجازات خواهد داد.
«1». عقاب الاعمال، باب يجمع عقوبات الاعمال، ص 332.
جلد 9 - صفحه 226
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ «25» الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ «26» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ «27» فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ «28» لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيها مَتاعٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ «29»
ترجمه
روزى چنين تمام ميدهد بآنها خداوند جزائشانرا كه سزاوار
جلد 4 صفحه 19
است و ميدانند كه خدا او است حق آشكار
پليدها براى پليدانست و پليدانند براى پليدها و پاكيزهها براى پاكانست و پاكانند براى پاكيزهها آنگروه منزهند از آنچه ميگويند مر ايشانرا است آمرزش و روزى خوب
اى كسانيكه گرويديد داخل مشويد در خانههائى غير خانههاى خودتان تا آنكه دستورى طلبيد و سلام كنيد بر اهلش اين بهتر است براى شما باشد كه شما پند گيريد
پس اگر نيابيد در آنها كسى را پس داخل آنها مشويد تا اجازه داده شود بشما و اگر گفته شود بشما بازگرديد پس باز گرديد آن پسنديدهتر است براى شما و خدا بآنچه ميكنيد دانا است.
نيست بر شما گناهى كه داخل شويد در خانههائى غير مسكون كه در آنها برخوردارى است براى شما و خدا ميداند آنچه را آشكار ميكنيد و آنچه پنهان ميداريد.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب احوال روز قيامت فرموده در چنين روزى خداوند جزاى اعمال بندگانرا بآنها بنحوا كمل خواهد داد چون دين بمعناى جزاء است و آن حق است كه بايد داده شود بميزان استحقاق و در آنروز مردم ميدانند بعين اليقين و مشاهده ميكنند بديده حق بين كه خدا حق ثابت آشكار است بحق و عدل حكم ميكند و بحق ميدهد و مىبخشد و بحق ميگيرد و بدوزخ ميفرستد و جز حق و حقيقت حاكم و حكومتى نيست و در تعقيب حديث افك فرموده زنان خبيثه قابل مردان خبيث ميباشند و مردان خبيث لايق زنان خبيثهاند و زنان پاك قابل مردان پا كند و مردان پاك لايق زنان پاك چون سنخيت و توافق روحى و اخلاقى در مواصلت و ازدواج شرط است و بايد رعايت شود چنانچه در تفسير الزانى لا ينكح الازانية گذشت و در مجمع اين معنى را از صادقين عليهما السلام نقل نموده علاوه آنكه مردمى بودند كه ميخواستند با زنان بد ازدواج نمايند پس خداوند آنها را نهى فرمود و مكروه داشت آنرا براى ايشان و بعضى گفتهاند مراد آنستكه اقوال و افعال بد ناشايسته مناسب با اشخاص بد ناپاك است و اشخاص بد ناپاك ملايم با اقوال و افعال بد ناشايستهاند و اقوال و افعال خوب پسنديده مناسب با اشخاص خوب پاكيزه است و اشخاص خوب پاك موافق با اقوال و افعال خوب شايستهاند و در اضافه و اختصاص ادنى ملابست و
جلد 4 صفحه 20
مناسبت كافى است و در اين باب حديثى از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه بمناسبت قول خداوند ليميز اللّه الخبيث من الطيّب در سوره انفال گذشت و حقير در اواخر سوره فاتحه تحقيق آنرا نمودم و در هر حال اشخاص خوب پاك از مرد و زن مبرّى و منزّهند از آنچه ميگويند مردم در باره آنها از تهمت و بهتان بنابر معناى اول و منزهند از آنكه بگويند سخنى از قبيل سخنان آنمردم بنابر معناى دوم و از براى ايشان است خلعت مغفرت الهى و روزى فراوان خوب گواراى بهشتبرين و نيز فرمودهاى اهل ايمان داخل نشويد در غير خانههاى مسكونى خودتان تا وقتى كه استعلام و استيذان نمائيد از اهل آن خانهها و سلام كنيد بر آنها و چون استيناس موجب علم بحال و رفع خوف از ورود است بمعناى استعلام و استيذان استعمال ميشود و ظاهرا استيناس حاصل ميشود بهر قول و فعلى كه بعد از آن معلوم شود رضايت صاحب خانه اگر چه سلام باشد ولى بهتر آنستكه بگويد سلام عليكم اجازه ميدهيد چنانچه در مجمع اين دستور را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده و در بعضى از روايات بتسبيح و تحميد و تكبير و سرفه نمودن تفسير شده و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از استيناس صداى رسيدن كفش بزمين و سلام كردن است و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه پسر از پدر بايد اذن بگيرد براى ورود بر او ولى پدر از پسر نبايد اذن بگيرد و مرد بايد از خواهر و دخترش اذن بگيرد اگر شوهردار باشند اين استعلام و استيذان و سلام نمودن در وقت دخول در بيت بهتر است از براى شما از سرزده و بى خبر داخل شدن و چون بهتر است خدا دستور فرموده كه شما متذكر شويد و بصلاح خودتان عمل نمائيد و اگر نيافتيد در آن خانهها كسى را كه اجازه دخول بگيريد از او يعنى كسى جواب شما را نداد پس داخل نشويد تا صاحب خانه اذن دهد شايد نخواسته باشد كسى مطلع از اوضاع خانه او شود لذا جائز نيست كسى از خارج نگاه كند و بر اوضاع داخلى خانه كسى مطلع شود و بعد اذن دخول بگيرد در صورتى كه در بسته باشد چون از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل شده كه اذن براى نگاه كردن است مگر در خانه باز باشد كه شايد آن اماره رضايت باشد و اگر از طرف صاحب خانه گفته شد برويد و اذن داده نشد منصرف
جلد 4 صفحه 21
شويد و مراجعت كنيد و اصرار نكنيد اگر چه صريحا نگفته باشند آنمراجعت و انصراف آبرومندتر و بهتر از اصرار و انتظار اجازه است براى شما و خداوند باعمال شما بندگان علم دارد ميداند چه اندازه بر طبق دستوراتش عمل ميكنيد و بهمان اندازه بشما اجر ميدهد و گناهى ندارد بلكه جائز است براى شما كه داخل شويد در غير خانههاى مسكونى از قبيل خرابهها كه صاحب معينى ندارد و كاروانسراها و حمامها و آسياسراها و منازلى كه معمولا مردم بى اجازه وارد ميشوند و بنا نيست كسى با اذن وارد شود براى استفاده و بهرهمند شدن از دفع گرما و سرما و معامله و تنظيف و استراحت مختصرى بدون منع مالك يا براى برداشتن چيزى كه از انسان در آن اماكن از سابق جاى مانده و در روايت قمى ره از امام صادق بيوت غير مسكونى بحمامات و خانات و ارحيه تفسير شده و خدا ميداند شما بچه قصد وارد ميشويد و بچه نيت استيذان مينمائيد آيا حاجت مشروعى داريد يا ميخواهيد بر اسرار مردم مطلع شويد و خيال بد داريد و بر طبق آن بشما پاداش خواهد داد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِن لَم تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدخُلُوها حَتّي يُؤذَنَ لَكُم وَ إِن قِيلَ لَكُمُ ارجِعُوا فَارجِعُوا هُوَ أَزكي لَكُم وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ عَلِيمٌ «28»
پس اگر نيافتيد در آن خانه احدي را پس داخل آنها نشويد تا اينكه از
جلد 13 - صفحه 518
طرف صاحب آنها مأذون باشيد و اگر بشما گفته شد بر گرديد پس برگرديد اينکه براي شما پاكيزهتر است و خداوند به آنچه عمل ميكنيد دانا است يكي از مسائل مهمه مسئله غصب است که تصرف در مال غير بدون رضا و اجازه صاحبش حرام است، هم معصيت كبيره است و هم حق النّاس است چه علم داشته باشد به عدم رضاي صاحبش يا شك بلكه ظن به رضا هم كافي نيست علم قطعي لازم است چه مال غير باشد چه شريك باشد که بدون رضاي ساير شركاء جايز نيست چه حقي داشته باشد مثل مستأجر که مالك منافع است و مثل زكاة و خمس که بعين مال تعلق گرفته حق فقراء و امام و سادات و مظالم عباد تا اداء نكند نميتواند تصرف كند و از موارد بسيار مشكل اينست که اگر كسي از دنيا رحلت كرد و بر ذمه او حقوقي هست ورثه حق ندارند تصرف در مال متوفي كنند تا حقوق آن را اداء نكند مثل ديون و خمس و زكاة و حج بلكه صوم و صلوة حتي اگر وصيت كرده تا عمل بوصيت نشده نميتوانند تصرف كنند به نص قرآن که ميراث را (مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَو دَينٍ) نساء آيه 15 قرار داده لذا ميفرمايد:
(فَإِن لَم تَجِدُوا فِيها أَحَداً) که صاحبش نيست در خانه.
(فَلا تَدخُلُوها حَتّي يُؤذَنَ لَكُم) و اذن هم سه قسم است، اذن صريح که بگويد مأذوني، و اذن فحوي که امر بزرگتري را اذن دهد که بطريق اولي اذن دخول را هم شامل ميشود، و اذن شاهد حال که قطع به رضاي صاحبش داشته باشد.
(وَ إِن قِيلَ لَكُمُ ارجِعُوا فَارجِعُوا) البته با نهي از دخول حرام است بايد برگشت.
(هُوَ أَزكي لَكُم) نه معصيت الهي شده و نه حق النّاس به ذمه تعلق گرفته (وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ عَلِيمٌ) آيا آنهايي که بدون اذن و با نهي صريح
جلد 13 - صفحه 519
وارد خانه علي عليه السلام شدند يا در خيام حرم ابي عبد اللّه عليه السلام خداوند با آنها چه ميكند!
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 28)- در این آیه با جمله دیگری این دستور تکمیل میشود: «پس اگر کسی را در آن خانه نیافتید وارد آن نشوید تا به شما اجازه داده شود» (فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّی یُؤْذَنَ لَکُمْ).
ممکن است منظور از این تعبیر آن باشد که گاه در آن خانه کسانی هستند ولی کسی که به شما اذن دهد و صاحب اختیار و صاحب البیت باشد حضور ندارد شما در این صورت حق ورود نخواهید داشت.
سپس اضافه میکند «و اگر به شما گفته شود باز گردید (این سخن را پذیرا
ج3، ص288
شوید و) باز گردید، که برای شما بهتر و پاکیزهترست» (وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکی لَکُمْ).
و هرگز جواب رد، شما را ناراحت نکند، چه بسا صاحب خانه در حالتی است که از دیدن شما در آن حالت ناراحت میشود.
و از آنجا که به هنگام شنیدن جواب منفی گاهی حس کنجکاوی بعضی تحریک میشود و به فکر این میافتند که از درز در، یا از طریق گوش فرا دادن و استراق سمع مطالبی از اسرار درون خانه را کشف کنند در ذیل همین آیه میفرماید: «و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ).
نکات آیه
۱ - ورود به خانه و محل سکونت دیگران با علم به این که کسى در آن نیست، ممنوع است. (فإن لم تجدوا فیها أحدًا فلاتدخلوها)
۲ - ورود به خانه و محل سکونت دیگران به هنگام نیافتن کسى در آن، با کسب مجوز شرعى یا قانونى، جایز است. (فإن لم تجدوا فیها أحدًا فلاتدخلوها حتّى یؤذن لکم) مجهول آمدن فعل «یُؤذن» - بدون ذکر فاعل (اجازه دهنده) - مى تواند حاکى از این نکته باشد که براى ورود به خانه دیگران، یک نوع مجوزى لازم است; چه آن مجوز ناشى از قوانین متعارف باشد و چه از ناحیه شرع.
۳ - مؤمنان در صورت مواجه شدن با بى میلى صاحب خانه و درخواست مراجعت، باید عذر او را موجه دانسته و بازگردند. (فإن لم تجدوا فیها أحدًا فلاتدخلوها حتّى یؤذن لکم)
۴ - توقف در کنار درب خانه و محل سکونت دیگران، به هنگام مواجه شدن با بى میلى صاحب آن و درخواست مراجعت، ممنوع است. (و إن قیل لکم ارجعوا فارجعوا)
۵ - نپذیرفتن میهمان و اجازه ندادن به کسى براى ورود به خانه و محل سکونت خود، جایز است. (و إن قیل لکم ارجعوا فارجعوا)
۶ - پذیرفتن عذر صاحب خانه و تحمیل نکردن خود بر او و انصراف از ورود به خانه وى، نشانه رشد و بالندگى است. (و إن قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو أزکى لکم) «زکاة» (مصدر «أزکى») هم به معناى «نمو و رشد» و هم به معناى «طهارت و پاکى» است. برداشت فوق، مبتنى بر معناى نخست است.
۷ - رشد و طهارت، امورى فطرى و مطلوب همه انسان ها است. (و إن قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو أزکى لکم) جمله «هو أزکى لکم» به منزله تعلیل است و تعلیل آن گاه صحیح است که شىء تعلیل شده (رشد یافته تر و پاکیزه تر بودن) مورد پذیرش مخاطبان باشد. بنابراین مى توان گفت: رشد، بالندگى، طهارت و پاکى، امرى مورد پذیرش و مطلوب همگان است.
۸ - تبیین فلسفه احکام، شیوه اى پسندیده در بیان تعالیم دین و تسهیل عمل به آنها است. (و إن قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو أزکى لکم) جمله «هو أزکى لکم» - که به منزله تعلیل براى احکام یاد شده و در مقام تشویق براى عمل به آنها است - حاکى از شیوه قرآن در تبیین تعالیم دین و نیز تسهیل عمل به احکام الهى است.
۹ - رشد و طهارت، ملاک هاى گزینش نحوه زندگى و اساس تنظیم آداب و روابط اجتماعى است. (و إن قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو أزکى لکم) جمله «هو أزکى لکم» براى تعلیل احکام مربوط به آداب ورود به خانه هاى دیگران است; ولى این تعلیل از نوع تعلیلى است که موجب تعمیم حکم مى شود. بنابراین هر رفتارى که موجب رشد و پاکى انسان شود، امرى پسندیده و بایسته است که باید ملاک گزینش هر نوع رفتارى قرار گیرد.
۱۰ - احکام و تعالیم دین در جهت رشد، بالندگى، طهارت و پاکى انسان ها است. (و إن قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو أزکى لکم)
۱۱ - تمامى رفتار و کردار انسان ها در قلمرو علم خداوند است. (و اللّه بما تعملون علیم)
۱۲ - کسانى که در ورود به خانه و محل سکونت دیگران آداب مورد توصیه خدا را رعایت نکنند، به مجازات الهى تهدید شده اند. (و إن قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو أزکى لکم و اللّه بما تعملون علیم) جمله «و اللّه بما تعملون علیم» - که علم همه جانبه الهى را به بشر یادآور مى شود - هشدارى است به کسانى که احکام یاد شده را رعایت نمى کنند.
۱۳ - توجه و اعتقاد به آگاهى خداوند به اعمال انسان ها، موجب برانگیختن آنان به رعایت دستورات الهى و پرهیز از نافرمانى او است. (و إن قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو أزکى لکم و اللّه بما تعملون علیم) سخن تهدیدآمیز خداوند به مؤمنان (و اللّه بما تعملون علیم)، مى تواند به منظور مطلب فوق ادا شده باشد.
موضوعات مرتبط
- احکام: تبیین فلسفه احکام ۸; فلسفه احکام ۱۰
- استیذان: احکام استیذان ۲
- انسان: آگاهى از عمل انسان ها ۱۳; عمل انسان ها ۱۱; فطریات انسان ۷
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱۳
- پاکى: عوامل پاکى ۱۰; فطریت پاکى ۷
- تبلیغ: روش تبلیغ ۸
- تکامل: عوامل تکامل ۱۰; نشانه هاى تکامل ۶
- تکلیف: روش تسهیل تکلیف ۸; زمینه عمل به تکلیف ۱۳
- خانه: آداب ورود به خانه دیگران ۱، ۲، ۳; استیذان هنگام ورود به خانه دیگران ۲; توقف در کنار خانه دیگران ۴
- خدا: وسعت علم خدا ۱۱
- دین: فلسفه دین ۱۰
- ذکر: آثار ذکر علم خدا ۱۳
- روابط اجتماعى: پاکى در روابط اجتماعى ۹; تکامل در روابط اجتماعى ۹
- صاحب خانه: قبول عذرخواهى صاحب خانه ۳، ۶
- عقیده: آثار عقیده به علم خدا ۱۳
- کمال: فطریت کمال طلبى ۷
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۳
- معاشرت: آداب معاشرت ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۹; تهدید تارکان آداب معاشرت ۱۲
- مهمان: جواز رد مهمان ۵
منابع