الشعراء ١٩٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۷ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
عَلَى‌ قَلْبِکَ‌ لِتَکُونَ‌ مِنَ‌ الْمُنْذِرِينَ‌

ترجمه

بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی!

بر قلب تو، تا از بيم دهندگان باشى
تا از [جمله‌] هشداردهندگان باشى؛
و آن را بر قلب تو فرود آورده تا از عقاب خدا بترسانی.
بر قلب تو، تا از بیم دهندگان باشی،
بر دل تو، تا از بيم‌دهندگان باشى.
تا از هشداردهندگان باشی‌
بر قلب تو تا از بيم‌دهندگان باشى،
بر قلب تو، تا از زمره‌ی بیم دهندگان باشی.
بر دلت تا از (جمله‌ی) بیم‌دهندگان باشی؛
بر دل تو تا باشی از ترسانندگان‌

Upon your heart, that you may be one of the warners.
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ١٩٣ آیه ١٩٤ الشعراء ١٩٥
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَلْب»: مراد روح پیغمبر است که پایگاه نزول معجزه بزرگ و جاویدان قرآن است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ «192» نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ «193» عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ «194»

والبتّه اين (قرآن) فرستاده پروردگار جهانيان است. (كه جبرئيل) فرشته‌ى امين الهى آن را فرو آورده است بر دل تو، تا از هشداردهندگان باشى.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194)

عَلى‌ قَلْبِكَ‌: بر دل تو، يعنى جبرئيل تلقين قرآن نمود تو را بر آن وجه كه به آن مأمور بود بدون تبديل و تغيير و تو آن را فراگرفتى از او و در دل نگاه داشتى.

نكته: تنزيل خداى تعالى جبرئيل را در قلب پيغمبر، بر سبيل مجاز و توسع است، زيرا حقيقت معنى آنست كه حق تعالى اسماع به جبرئيل و جبرئيل حفظ آن نمود و آن را بر رسول نازل و بر او خواند و آن حضرت حفظ آن فرمود به قلب خود، پس گوئيا جبرئيل بنفسه نازل شده با قرآن بر دل آن حضرت.

لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ‌: تا باشى تو از ترسانندگان مر خلق را از آنچه منجر به عذاب شود از فعل و ترك. در انوار التنزيل فرموده: ذكر اين كلام براى تقرير و تثبيت است بر حقيقت قصص مذكوره، و تنبه بر اعجاز قرآن و نبوت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله، زيرا اخبار اين قصص از كسى كه متعلم به آن نيست، البته نمى‌باشد مگر به وحى از حق تعالى. «1» تحقيق: اگر مراد به قلب در آيه شريفه «روح» باشد، خفائى در معنى آيه شريفه نيست. و اگر مراد به آن عضو مخصوص باشد، پس به جهت آنست كه معانى روحانيه اول نازل مى‌شود به روح، بعد از آن به قلب انتقال مى‌يابد به سبب تعلق تام ميان روح و قلب، زيرا قلب محل آنست؛ و بعد از آن از قلب به دماغ متصاعد مى‌شود، و لوح متخيله به آن منتقش مى‌گردد. و مراد به‌


«1». تفسير منهج الصّادقين، ج 6، ص 480 و 481، به نقل از انوار التنزيل، چاپ اسلاميّه.

جلد 9 - صفحه 500

روح الامين، جبرئيل است به جهت آنكه امين خدا باشد بر وحى. يا آنكه به او ارواح زنده شوند به سبب نزول بركات از جانب حق تعالى بر قلوب. يا آنكه نازل كننده اديان و شرايع است از جانب حق تعالى كه به عمل نمودن امت به آن زندگى ابدى خواهند يافت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196)

أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‌ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199) كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200) لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (201)

فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (202) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204) أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ (205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206)

ما أَغْنى‌ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ (207) وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208) ذِكْرى‌ وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ (209) وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210) وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ (211)

إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212)

ترجمه‌

و همانا آن فرو فرستاده پروردگار جهانيان است‌

فرود آورد آنرا روح الامين‌

بر دلت تا بوده باشى از بيم دهندگان‌

بزبان تازى واضح‌

و همانا آن در كتب پيشينيان است‌

آيا و نبود براى آنها دليلى آنكه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل‌

و اگر فرو فرستاده بوديم آنرا بر بعضى عجمان‌

پس خوانده بود آنرا بر آنها نبودند بآن گروندگان‌

همچنين وارد نموديم آنرا در دلهاى گناهكاران‌

با آنكه ايمان نمى‌آورند بآن تا آنكه به بينند عذاب پر درد را

پس بيايد آنها را ناگاه و آنها ندانند

پس گويند آيا هستيم ما مهلت داده شدگان‌

آيا پس بعذاب ما شتاب ميكنند

آيا پس دانستى كه اگر بهره‌مند سازيمشان سالها

پس آيد آنها را آنچه وعده داده ميشوند

كفايت نكند آنها را آنچه بهره‌مند كرده ميشوند بآن‌

و هلاك نكرديم اهل بلدى را مگر آنكه براى آنها بودند بيم دهندگان‌

براى تذكّر و نباشيم ستمكاران‌

و فرود نياوردند آنرا شيطانها

و سزاوار نباشد آنها را و نميتوانند

همانا آنها از شنيدن بركنار شدگانند.


جلد 4 صفحه 127

تفسير

خداوند متعال بعد از ذكر هفت قصه از قصص انبياء عظام فرموده آنچه ذكر شد از قرآن وحى منزل پروردگار جهانيان است كه نازل نموده است آنرا جبرئيل كه ملقّب بروح الامين است براى آنكه از عالم ارواح و امين وحى الهى است بر قلب تو كه پيغمبر خاتمى تا بوده باشى از بيم دهندگان خلق بزبان تازى واضح المعنى از عذاب الهى و نيست از قبيل حكايات و تواريخى كه قابل شك و ريب باشد و اينكه فرموده نازل نموده بر قلب تو براى افاده اينمعنى است كه چنان قرائت نمود آنرا جبرئيل بر تو كه شنيدى الفاظ آنرا و درك كردى معانى آنرا و قرار گرفت در قلب تو و محتمل است مراد از مبين بيان كننده باشد باين اعتبار كه لسان عربى توسعه دارد چون براى هر خصوصيّتى از خصوصيات معنى در لغت عرب لفظ خاصى است كه ميتوان از آنمعنى بآن لفظ تعبير نمود بخلاف ساير السنه كه اين توسعه را ندارد لذا آنها را بعربى خوب ميشود ترجمه نمود و عربى را بآنها نميشود ترجمه كرد و بنابراين كلمه مبين در مدح لسان عربى ذكر شده و در كافى از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پرسيدند مراد از عربى مبين چيست فرمود بيان ميكند آن زبانها را و بيان نميكند زبانها آنرا و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند هيچ كتابى و وحيى را نازل ننمود مگر بعربى ولى بگوش انبيا بزبان قومشان ميرسيد و بگوش پيغمبر ما بعربى ميرسيد و چون او با قومش سخن مى‌فرمود بعربى بود و آنها هم بعربى مى‌شنيدند و هر كس با پيغمبر بهر زبانى صحبت ميكرد او بعربى مى‌شنيد و تمام آنها بترجمه جبرئيل عليه السّلام بود و از تشريفاتى بود كه خدا براى او مقرّر فرموده بود و از بعضى روايات مفسّره استفاده ميشود كه آنچه بتوسط روح الامين بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نازل شده ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى نزّل بتشديد زاى و نصب الرّوح الامين قرائت نموده‌اند و اين قرآن علاوه بر آنكه از حيث فصاحت و بلاغت بحدّ اعجاز رسيده و خود مصدّق خود است از حيث معانى هم شاهد صدق دارد كه اصول معارف و مواعظ و قصص و حكايات آن موافق با كتب انبياء سابق است و ذكر آن و آورنده‌اش در كتب سابقه وجود دارد آيا اين نيست براى كفار دليل‌


جلد 4 صفحه 128

بر صحّت قرآن و نبوّت آورنده‌اش كه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل از يهود و نصارى بمراجعه بتورية و انجيل و يافتن اوصاف و نعوت پيغمبر خاتم را در كتب خودشان لذا اسلام ميآورند از قبيل عبد اللّه بن سلام و اصحاب او و اوس و خزرج و ساير دانشمندان از اهل كتاب و تكن بتاء و آية برفع نيز قرائت شده است و يكى از موجبات رواج اسلام در عرب آنستكه خداوند قرآن را بر شريفترين مردى از شريف‌ترين بيتى از بيوت عرب نازل فرمود و لذا مى‌فرمايد و اگر نازل نموده بوديم قرآن را بر غير عرب كه آن بعضى از افراد عجم باشد پس خوانده بود آنرا براى اعراب چنين نبود كه ايمان بياورند بآن چون آنها خيلى متعصّبند و تمكين از عجم نميكنند ولى ما آنرا بشخصى از عرب نازل نموديم پس ايمان آوردند باو عجم و اين خود فضيلتى است براى افراد عجم چنانچه قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و چنانچه ما قرآن را بزبان عربى فصيح نازل نموديم براى استفاده كامل قوم وارد نموديم بقرائت و بيان پيغمبر خودمان آنرا بالفاظ و معانيش در دلهاى كفار ولى با وجود اين چون آنها معاند و لجوجند ايمان نميآورند بآن تا ببينند عذاب اليم الهى را كه ملجأ كند آنها را بايمان پس ميآيد آنعذابى كه بايد بيايد بر آنها ناگهان با آنكه آنها نميدانند چنان عذابى بر آنها وارد ميشود و ملتفت نيستند پس در آنوقت كه ايمان فائده و پشيمانى سودى ندارد از روى حسرت و ندامت ميگويند آيا ما مهلت داده ميشويم كه ايمان بياوريم و تصديق كنيم ولى فعلا كه بآنها مهلت داديم ميگويند اين عذاب را زودتر بر ما نازل كن از روى تمسخر آيا تعجيل در عذاب ما ميكنند با آنكه براى آنها صرفه ندارد آيا دانستى اى حبيب من كه اگر بهره‌مند كنيم ما آنها را ساليان دراز پس وارد شود بر آنها عذاب موعود ما كفايت نكند آنها را و فائده ندارد بحالشان آن نعمتهاى بسيارى كه در آنسالهاى متمادى بآن متنعّم بودند بلكه موجب مزيد طغيان و تكميل استحقاقشان براى عذاب خواهد بود پس نبايد بآن خوشيهاى موّقت مغرور شوند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در خواب ديد كه بنى اميّه از منبرش بعد از او بالا ميروند و مردم را از راه حق بقهقرى برميگردانند پس خيلى محزون شد و جبرئيل نازل شد و حضرت را بآنحال‌


جلد 4 صفحه 129

مشاهده نمود و از سببش سؤال كرد و او قضيه را بيان فرمود و جبرئيل اظهار بى اطلاعى كرد و عروج نمود و طولى نكشيد كه مراجعت كرد و اين چند آيه را آورد كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها مأنوس شود و سوره قدر را كه دلالت دارد بر آنكه يك شب قدر براى آنحضرت بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميّه است و بناى ما بر اين بوده كه عذاب بر قومى وارد نمى‌نموديم و اهل هيچ بلدى را بهلاكت نمى‌رسانديم مگر بعد از آنكه براى آنها پيغمبرانى فرستاده باشيم كه بيم دهنده باشند آنها را از عذاب ما براى تذكّر آنها و اتمام حجّت چون ما هيچگاه ستمكار نبوده و نيستيم كه پيش از ارسال رسول منذر قومى را عذاب كنيم ولى وقتى رسول منذر فرستاديم و آنها اطاعت و انقياد ننمودند و مستحق عقوبت شدند معذّب و مستأصل خواهيم نمود آنها را و نبايد تصوّر كنند كه قرآن چون مشتمل بر اخبار غيبيّه است از قبيل القائات شياطين است كه بكاهنان مينمودند و گاهى از غيب خبر ميدادند سزاوار نيست كسى چنين كتابى را كه جامع علوم و معارف و مصالح و مفاسد امور اهل عالم است تا روز قيامت بشياطين نسبت دهد و آنها هرگز قدرت و استطاعت انشاء و ترتيب چنين معانى و الفاظى را نداشته و ندارند و جدّا از مداخله آنها در آسمان و استماع اخبار غيبيّه از ملائكه جلوگيرى ميشود بتوسط شهاب ثاقب و ملائكه‌ئى كه مأمور طرد آنها هستند لذا از ادراك معارف حقّه و علوم دينيّه معزول و محرومند كار آنها فتنه و فساد و اضلال و اخلال است و هدف قرآن موعظه و ارشاد بصلاح و فلاح پس نميشود چنين كتاب مجيدى بالقاء چنين موجودات پليدى باشد يا چيزى از آن بكمك آنان انجام گيرد چون آنها اگر بخواهند كمك كنند با دوستان خودشان ميكنند نه با كسانيكه در نقطه مقابل جاى دارند و گفته شده جهت اين محروميّت و ممنوعيّت آنستكه استفاده از معانى حقّه و استضائه از انوار حقيقيّه منوط و مشروط باشتراك در صفاء ذهن و قابليّت قبول فيض حق است و آنها نفوس خبيثه شريره ظلمانى هستند و سنخيّت با عالم انوار ندارند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِنَّه‌ُ لَتَنزِيل‌ُ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ (192) نَزَل‌َ بِه‌ِ الرُّوح‌ُ الأَمِين‌ُ (193) عَلي‌ قَلبِك‌َ لِتَكُون‌َ مِن‌َ المُنذِرِين‌َ (194) بِلِسان‌ٍ عَرَبِي‌ٍّ مُبِين‌ٍ (195) وَ إِنَّه‌ُ لَفِي‌ زُبُرِ الأَوَّلِين‌َ (196)

و محققا ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌هر‌ آينه‌ نازل‌ شده پروردگار عالمين‌ ‌است‌ ‌که‌ جبرئيل‌ ‌که‌ روح‌ الامين‌ ‌است‌ نازل‌ شد ‌به‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌بر‌ قلب‌ مبارك‌ تو اي‌ ‌رسول‌ محترم‌ ‌براي‌ اينكه‌ بوده‌ باشي‌ ‌از‌ انذار كنندگان‌ بلسان‌ عربي‌ واضح‌ روشن‌ و محققا ‌اينکه‌ ذكر قرآن‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ كتب‌ انبياء سلف‌ بوده‌.

اخبار بسيار داريم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ جمله‌ (وَ إِنَّه‌ُ لَتَنزِيل‌ُ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ) ‌را‌ بولايت‌ امير المؤمنين‌ تفسير فرموده‌ و مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ اخبار وارده‌ ‌در‌ تفسير قرآن‌ بيان‌ مصداق‌ ‌است‌ مصداق‌ اتم‌ منافي‌ ‌با‌ عموم‌ نيست‌ ‌يعني‌ ولايت‌ امير المؤمنين‌ ‌را‌ پروردگار عالمين‌ ‌در‌ همين‌ قرآن‌ ‌در‌ روز عيد غدير نازل‌ فرموده‌ ‌در‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ يا أَيُّهَا الرَّسُول‌ُ بَلِّغ‌ ما أُنزِل‌َ إِلَيك‌َ مِن‌ رَبِّك‌َ وَ إِن‌ لَم‌ تَفعَل‌ فَما بَلَّغت‌َ رِسالَتَه‌ُ وَ اللّه‌ُ يَعصِمُك‌َ مِن‌َ النّاس‌ِ (مائده‌ ‌آيه‌ 67) و ‌در‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ اليَوم‌َ أَكمَلت‌ُ لَكُم‌ دِينَكُم‌ وَ أَتمَمت‌ُ عَلَيكُم‌ نِعمَتِي‌ وَ رَضِيت‌ُ لَكُم‌ُ الإِسلام‌َ دِيناً (مائده‌ ‌آيه‌ 3) و ‌در‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ إِنَّما وَلِيُّكُم‌ُ اللّه‌ُ وَ رَسُولُه‌ُ‌-‌ ‌الي‌ ‌قوله‌‌-‌ وَ هُم‌ راكِعُون‌َ (مائده‌ ‌آيه‌ 55) و بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ ديگر.

و ‌ما مراتب‌ نزول‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌در‌ مقدمه‌ بيان‌ كرديم‌ اولين‌ مرتبه‌ ‌در‌ عالم‌ انوار ‌بر‌ نور مقدس‌ نبوي‌ بوده‌ سپس‌ ‌در‌ لوح‌ محفوظ ‌که‌ ميفرمايد بَل‌ هُوَ قُرآن‌ٌ مَجِيدٌ فِي‌ لَوح‌ٍ مَحفُوظٍ (بروج‌ ‌آيه‌ 21 و 22) سپس‌ ‌در‌ ليلة القدر ‌در‌ آسمان‌ اول‌ إِنّا أَنزَلناه‌ُ فِي‌ لَيلَةِ القَدرِ سپس‌ جبرئيل‌ نجوما ‌بر‌ حضرتش‌ قرائت‌ ميكرد ‌بر‌ قلب‌ مطهر ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ميفرمايد (نَزَل‌َ بِه‌ِ الرُّوح‌ُ الأَمِين‌ُ عَلي‌ قَلبِك‌َ) ‌که‌ غرض‌ اصلي‌ همين‌ مرتبه‌ اخيره‌ بوده‌ ‌که‌:

(لِتَكُون‌َ مِن‌َ المُنذِرِين‌َ) ‌که‌ علت‌ انزال‌ قرآن‌ انذار كفار و مشركين‌ و ارباب‌ ضلال‌ و فساق‌

جلد 14 - صفحه 89

و فجار و بشارت‌ بمؤمنين‌ و صلحاء و اتقياء و ابرار ‌است‌.

(بِلِسان‌ٍ عَرَبِي‌ٍّ مُبِين‌ٍ) يكي‌ اينكه‌ لسان‌ عربي‌ افضل‌ و احسن‌ السنه‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ لسان‌ اهل‌ بهشت‌ عربيست‌ ديگر آنكه‌ پيغمبر و قوم‌ ‌او‌ عرب‌ بودند و ميفرمايد:

وَ ما أَرسَلنا مِن‌ رَسُول‌ٍ إِلّا بِلِسان‌ِ قَومِه‌ِ (ابراهيم‌ ‌آيه‌ 4) جهت‌ سوم‌ ‌در‌ خبر داريم‌ ‌که‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) ‌در‌ مقام‌ مدح‌ عجم‌ و فضيلت‌ ‌آنها‌ ميفرمايد

«‌لو‌ نزل‌ القرآن‌ ‌علي‌ العجم‌ ‌ما امنت‌ ‌به‌ العرب‌ و ‌قد‌ نزل‌ ‌علي‌ العرب‌ فامنت‌ ‌به‌ العجم‌»

و ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد وَ لَو نَزَّلناه‌ُ عَلي‌ بَعض‌ِ الأَعجَمِين‌َ فَقَرَأَه‌ُ عَلَيهِم‌ ما كانُوا بِه‌ِ مُؤمِنِين‌َ» ‌در‌ چند ‌آيه‌ ‌بعد‌.

(وَ إِنَّه‌ُ لَفِي‌ زُبُرِ الأَوَّلِين‌َ) ‌يعني‌ بشارت‌ بنزول‌ القرآن‌ و برسالت‌ حضرت‌ رسالت‌ و ‌به‌ ولايت‌ امير المؤمنين‌ ‌که‌ ‌در‌ چندين‌ حديث‌ تفسير ‌شده‌ ‌بود‌ ‌در‌ كتب‌ انبياء سلف‌ ‌از‌ صحف‌ آدم‌ و نوح‌ و ابراهيم‌ و تورات‌ و زبور و انجيل‌ بوده‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ إِذ أَخَذَ اللّه‌ُ مِيثاق‌َ النَّبِيِّين‌َ لَما آتَيتُكُم‌ مِن‌ كِتاب‌ٍ وَ حِكمَةٍ ثُم‌َّ جاءَكُم‌ رَسُول‌ٌ مُصَدِّق‌ٌ لِما مَعَكُم‌ لَتُؤمِنُن‌َّ بِه‌ِ وَ لَتَنصُرُنَّه‌ُ قال‌َ أَ أَقرَرتُم‌ وَ أَخَذتُم‌ عَلي‌ ذلِكُم‌ إِصرِي‌ قالُوا أَقرَرنا قال‌َ فَاشهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُم‌ مِن‌َ الشّاهِدِين‌َ (آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 81)

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 194)- آری این روح الامین قرآن را «بر قلب تو (از سوی پروردگار نازل کرد) تا از انذار کنندگان باشی» (عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ).

هدف بیان تاریخ گذشتگان به عنوان سر گرمی و داستانسرایی نبوده هدف ایجاد احساس مسؤولیت و بیداری است، هدف تربیت و انسانسازی است.

نکات آیه

۱ - قلب پیامبر(ص)، محل نزول قرآن و پیام وحى (نزل به الروح الأمین . على قلبک)

۲ - پیامبر(ص)، دریافت کننده وحى بدون دخالت حواس ظاهرى (نزل به الروح الأمین . على قلبک) تعبیر «على قلبک» به جاى «علیک» اشاره به کیفیت تلقى قرآن به وسیله پیامبر(ص) دارد;یعنى، آنچه که قرآن را از روح الامین دریافت مى کرد، قلب و جان پیامبر(ص) بود; بدون مشارکت حواس ظاهرى آن حضرت.

۳ - قلب، از کانون هاى ادراک و شناخت در وجود انسان (نزل به الروح الأمین . على قلبک)

۴ - انذار و اخطار، مهم ترین مسؤولیت پیامبراکرم(ص) (نزل ... على قلبک لتکون من المنذرین)

۵ - هشدار دهى به خلق، از پیام هاى بارز قرآن (نزل به الروح الأمین ... لتکون من المنذرین)

۶ - انذار خلق، پیام و رسالت واحد پیامبران الهى (لتکون من المنذرین) با توجه به این که آیات گذشته عمومًا در زمینه انذارگرى پیامبران پیشین نسبت به اقوام خویش بوده است، «المنذرین» مى تواند ناظر به آنان باشد.

۷ - نیاز عمیق بشر به انذار و انذارگران، براى حرکت در طریق کمال (و إنّه لتنزیل ربّ العلمین ... لتکون من المنذرین) خداوند، قرآن را نازل شده از مقام ربوبیت و نیز وسیله انذار خلق شمرده است و این دو، مى رساند که بشر در راستاى تکامل خویش، به انذار و منذران سخت نیازمند است.

۸ - یادآورى سرگذشت امت هاى پیشین، از شیوه هاى قرآن در انذار خلق (لتکون من المنذرین) با توجه به ارتباط این آیه با آیات قبل - که به گونه منظم سرنوشت امت هاى هلاک شده را یکى پس از دیگرى بیان کرده است - مى توان برداشت یاد شده را به دست آورد.

۹ - انسان، بدون بهره مند شدن از وحى و تعالیم آسمانى، با انواع خطرها و آسیب هاى هلاکت بار مواجه خواهد بود. (و إنّه لتنزیل ربّ العلمین ... لتکون من المنذرین) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که انذار و اخطار در جایى متصور و معقول است که در آن جا، خطرهایى جدى وجود داشته باشد.

موضوعات مرتبط

  • ادراک: جایگاه ادراک ۳
  • انبیا: انذارهاى انبیا ۶; هماهنگى انبیا ۶
  • انذار: روش انذار ۸
  • انذارگران: اهمیت نقش انذارگران ۷
  • انسان: نیازهاى معنوى انسان ۷
  • تکامل: زمینه تکامل ۷
  • ذکر: ذکر تاریخ امتهاى پیشین ۸
  • قرآن: انذارهاى قرآن ۵; تعالیم قرآن ۵; روش بیانى قرآن ۸; محل نزول قرآن ۱
  • قلب: نقش قلب ۳
  • محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۴; کیفیت وحى به محمد(ص) ۲; مهمترین رسالت محمد(ص) ۴; نقش قلب محمد(ص) ۱; وحى به محمد(ص) ۱
  • نیازها: نیاز به انذار ۷
  • وحى: نقش وحى ۹
  • هلاکت: زمینه هلاکت ۹

منابع