الحجرات ١٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۴۱ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ‌ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ‌ أَخَوَيْکُمْ‌ وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌ لَعَلَّکُمْ‌ تُرْحَمُونَ‌

ترجمه

مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید!

|جز اين نيست كه مؤمنان با يكديگر برادرند، پس ميان برادرانتان را اصلاح كنيد و از خدا بترسيد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد
در حقيقت مؤمنان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.
به حقیقت مؤمنان همه برادر یکدیگرند پس همیشه بین برادران ایمانی خود صلح دهید و خداترس و پرهیزکار باشید، باشد که مورد لطف و رحمت الهی گردید.
جز این نیست که همه مؤمنان با هم برادرند؛ بنابراین [در همه نزاع ها و اختلافات] میان برادرانتان صلح و آشتی برقرار کنید، و از خدا پروا نمایید که مورد رحمت قرار گیرید.
هر آينه مؤمنان برادرانند. ميان برادرانتان آشتى بيفكنيد و از خدا بترسيد، باشد كه بر شما رحمت آرد.
همانا مؤمنان [مسلمانان‌] بردارند، پس بین برادرانتان آشتی برقرار سازید، و از خداوند پروا کنید، باشد که مشمول رحمت شوید
همانا مؤمنان برادران [يكديگر] اند، پس ميان [آن دو گروه‌] برادرانتان آشتى افكنيد و از خداى پروا كنيد، باشد كه درخور رحمت گرديد.
فقط مؤمنان برادران همدیگرند، پس میان برادران خود صلح و صفا برقرار کنید، و از خدا ترس و پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود.
مؤمنان فقط با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، شاید مورد رحمت قرار گیرید.
جز این نیست که مؤمنان برادرند پس آشتی افکنید میان برادران خویش و بترسید خدا را شاید رحم شوید

The believers are brothers, so reconcile between your brothers, and remain conscious of Allah, so that you may receive mercy.
ترتیل:
ترجمه:
الحجرات ٩ آیه ١٠ الحجرات ١١
سوره : سوره الحجرات
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»: فقط مؤمنان برادران یکدیگرند.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «10»

همانا مؤمنان با يكديگر برادرند، پس ميان برادران خود، (در صورت اختلاف و نزاع) صلح و آشتى برقرار كنيد و از خدا پروا كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد.

نکته ها

اين آيه، رابطه‌ى مؤمنان با يكديگر را همچون رابطه‌ى دو برادر دانسته كه در اين تعبير نكاتى نهفته است، از جمله:

الف) دوستى دو برادر، عميق و پايدار است.

ب) دوستى دو برادر، متقابل است، نه يك سويه.

ج) دوستى دو برادر، بر اساس فطرت و طبيعت است، نه جاذبه‌هاى مادى و دنيوى.

د) دو برادر در برابر بيگانه، يگانه‌اند وبازوى يكديگر.

ه) اصل و ريشه دو برادر يكى است.

و) توجّه به برادرى مايه‌ى گذشت و چشم‌پوشى است.

ز) در شادى او شاد و در غم او غمگين است.

امروزه براى اظهار علاقه، كلمات رفيق، دوست، هم شهرى و هم وطن بكار مى‌رود، امّا اسلام كلمه برادر را بكار برده كه عميق‌ترين واژه‌هاست.

جلد 9 - صفحه 180

در حديث، دو برادر دينى به دو دست تشبيه شده‌اند كه يكديگر را شستشو مى‌دهند. «1»

در اين آيه و آيه‌ى قبل، سه بار فرمان «اصلحوا» تكرار شده كه نشانه‌ى توجّه اسلام به برقرارى صلح و دوستى ميان افراد جامعه است.

در آيه قبل فرمود: فَأَصْلِحُوا ... وَ أَقْسِطُوا به عدالت، صلح برقرار كنيد و اين آيه مى‌فرمايد: فَأَصْلِحُوا ... وَ اتَّقُوا در برقرارى صلح، از خدا بترسيد. اگر شما را به عنوان ميانجى پذيرفتند، خدا را در نظر بگيريد و حكم دهيد، نه آنكه اصلاح شما، مايه‌ى ظلم و ستم به يكى از طرفين گردد.

اخوّت و برادرى‌

از امتيازات اسلام آن است كه اصلاحات را از ريشه شروع مى‌كند. مثلا مى‌فرمايد: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» «2» تمام عزّت براى خداست، چرا به خاطر كسب عزّت به سراغ اين و آن مى‌رويد؟ يا مى‌فرمايد: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» «3» تمام قدرت‌ها از اوست، چرا هر ساعتى دور يك نفر مى‌چرخيد!؟ در اين آيه نيز مى‌فرمايد: همه‌ى مؤمنان با يكديگر برادرند، بعد مى‌فرمايد: اكنون كه همه برادر هستيد، قهر و جدال چرا؟ همه با هم دوست باشيد.

بنابراين براى اصلاح رفتار فرد و جامعه بايد مبناى فكرى و اعتقادى آنان را اصلاح كرد.

طرح برادرى واخوّت وبكارگيرى اين واژه، از ابتكارات اسلام است.

در صدر اسلام پيامبر صلى الله عليه و آله به همراه هفتصد و چهل نفر در منطقه‌ى «نخيله» حضور داشتند كه جبرئيل نازل شد و فرمود: خداوند ميان فرشتگان عقد برادرى بسته است، حضرت نيز ميان اصحابش عقد اخوّت بست و هر كس با كسى برادر مى‌شد. مثلًا:


«1». محجّةالبيضاء، ج 3، ص 319 ..

«2». يونس، 65.

«3». بقره، 165.

جلد 9 - صفحه 181

ابوبكر با عمر، عثمان با عبدالرّحمن، سلمان با ابوذر، طلحه با زبير، مصعب با ابوايّوب انصارى، حمزه با زيدبن حارثه، ابودرداء با بلال، جعفر طيّار با معاذبن جبل، مقداد با عمّار، عايشه با حفصه، امّ‌سلمه با صفيّه و شخص پيامبر صلى الله عليه و آله با على عليه السلام عقد اخوّت بستند. «1»

در جنگ احد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داد دو نفر از شهدا، به نام‌هاى عبداللَّه‌بن عمر و عمربن جموح را كه ميانشان برادرى برقرار شده بود، در يك قبر دفن كنند. «2»

برادرى نسبى، روزى گسسته خواهد شد، «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» «3» ولى برادرى دينى حتّى در قيامت پايدار است. «إِخْواناً عَلى‌ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» «4»

دوستى و برادرى بايد تنها براى خدا باشد. اگر كسى با ديگرى بخاطر دنيا دوست شود، به آنچه انتظار دارد نمى‌رسد و در قيامت نيز دشمن يكديگر مى‌شوند. «5» قرآن مى‌فرمايد: در قيامت، دوستان با هم دشمن مى‌گردند جز متّقين. «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ» «6»

آنچه مهم‌تر از گرفتن برادر است، حفظ برادرى است. در روايات از كسانى كه برادران دينى خود را رها مى‌كنند به شدّت انتقاد شده و سفارش شده است كه اگر برادران از تو فاصله گرفتند، تو با آنان رفت و آمد داشته باش. «صل من قطعك» «7»

امام صادق عليه السلام فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، مانند يك جسد كه اگر بخشى از آن بيمار گردد، همه‌ى بدن ناراحت است. «8»

حقوق برادرى‌

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مسلمان بر برادر مسلمانش سى حق دارد كه هر يك بايد آن حقوق را ادا كنند، از جمله:

1. عفو و مهربانى به او، 2. پنهان كردن اسرار او، 3. جبران اشتباهات او، 4. قبول عذر او، 5. دفاع در برابر بدخواهان او، 6. خيرخواهى نسبت به او، 7. عمل به وعده‌هايى كه به او داده، 8. عيادت به هنگام بيمارى او، 9. تشييع جنازه او، 10. پذيرفتن دعوت و هديه‌ى او، 11. پاداش دادن به هداياى او، 12. تشكّر از خدمات او، 13. كوشش در يارى رسانى به او، 14. حفظ ناموس او، 15. برآوردن حاجت او، 16. واسطه‌گرى براى حل مشكلاتش،


«1». بحار، ج 38، ص 335.

«2». شرح ابن الحديد، ج 14، ص 214؛ بحار، ج 20، ص 121.

«3». مؤمنون، 101.

«4». حجر، 47.

«5». بحار، ج 74، ص 167.

«6». زخرف، 67.

«7». بحار، ج 78، ص 71.

«8». كافى، ج 2، ص 133.

جلد 9 - صفحه 182

17. گمشده‌اش را راهنمائى كند، 18. به عطسه او تهنيت گويد، 19. سلامش را پاسخ دهد، 20. به سخن وگفته‌ى او احترام گذارد، 21. هديه‌ى او را خوب تهيه كند، 22. سوگندش را بپذيرد، 23. دوست او را دوست بدارد وبا او دشمنى نكند، 24. او را در حوادث تنها نگذارد، 25. هر چه را براى خود مى‌خواهد براى او نيز بخواهد و ... «1»

پيامبراكرم صلى الله عليه و آله بعد از تلاوت آيه‌ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» فرمودند: خون مسلمانان با هم برابر است و اگر يكى از آنان به كسى پناه يا امان داد، ديگران بايد به آن تعهّد پايبند باشند و همه در برابر دشمن مشترك، بسيج شوند. «و هم يد على من سواهم» «2»

صلح و آشتى در قرآن‌

در قرآن، واژه‌هاى صلح، «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» «3»، اصلاح، «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ» «4»، تأليف قلوب، «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» «5» و سِلم، «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً» «6» نشان‌دهنده‌ى توجّه اسلام به صلح و صفا و زندگى مسالمت‌آميز و شيرين است.

از نعمت‌هاى الهى كه خداوند در قرآن مطرح كرده است، الفت ميان دل‌هاى مسلمانان است. چنانكه خداوند خطاب به مسلمانان مى‌فرمايد: «كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» «7» به ياد آوريد كه شما قبل از اسلام با يكديگر دشمن بوديد، پس خداوند ميان دل‌هاى شما الفت برقرار كرد. چنانكه ميان قبيله‌ى اوس و خزرج يكصد و بيست سال درگيرى و فتنه بود و اسلام ميان آنان صلح برقرار كرد.

اصلاح و آشتى دادن، سبب دريافت بخشودگى و رحمت از جانب خداوند شمرده شده است. «إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً» «8» و هر كس واسطه‌گرى خوبى ميان مسلمانان انجام دهد، پاداشِ در شأن دريافت خواهد كرد. «مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْها» «9»

اسلام براى اصلاح ميان مردم، احكام ويژه‌اى قرار داده است، از جمله:


«1». بحار، ج 74، ص 236.

«2». تفسير نمونه.

«3». نساء، 128.

«4». انفال، 1.

«5». آل‌عمران، 103.

«6». بقره، 208.

«7». آل عمران، 103.

«8». نساء، 129.

«9». نساء، 85.

جلد 9 - صفحه 183

1. دروغ كه از گناهان كبيره است، اگر براى آشتى واصلاح گفته شود، جرم و گناهى ندارد. «لا كذب على المصلح» «1»

2. نجوا و درگوشى سخن گفتن كه از اعمال شيطان و مورد نهى است، «2» اگر براى اصلاح و آشتى دادن باشد، منعى ندارد. «لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ» «3»

3. با اين‌كه عمل به سوگند، واجب و شكستن آن حرام است، امّا اگر كسى سوگند ياد كند كه دست به اصلاح و آشتى دادن ميان دو نفر نزند، اسلام شكستن اين سوگند را مجاز مى‌داند.

وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ‌ ... تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ‌ «4»

4. با اين‌كه عمل به وصيّت، واجب و ترك آن حرام است، امّا اگر عمل به وصيّت، ميان افرادى فتنه و كدورت مى‌آورد، اسلام اجازه مى‌دهد كه وصيّت ترك شود تا ميان مردم صلح و صفا حاكم باشد. «فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ» «5»

پیام ها

1- رابطه برادرى، در گرو ايمان است. (مسائل اقتصادى، سياسى، نژادى، جغرافيايى، تاريخى و ... نمى‌تواند در مردم روح برادرى به وجود آورد.) «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»

جانِ گرگان و سگان از هم جداست‌

متّحد، جان‌هاى شيران خداست‌

2- برادرى بر اساس ايمان، مشروط به سنّ، شغل، سواد و درآمد نيست. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»

3- هيچ كس، خود را برتر از ديگران نداند. «إِخْوَةٌ» (آرى، ميان والدين و فرزند برترى است، ولى ميان برادران، برابرى است.)

4- براى برقرارى صلح وآشتى، از كلمات محبّت‌آميز و انگيزه‌آور استفاده كنيم.


«1». بحار، ج 69، ص 242.

«2». مجادله، 10.

«3». نساء، 114.

«4». بقره، 224.

«5». بقره، 182.

جلد 9 - صفحه 184

«إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا»

5- جلوگيرى از نزاع و اقدام براى اصلاح و برقرارى صلح، وظيفه‌ى همه است، نه گروهى خاص. «فَأَصْلِحُوا»

6- اصلاح كننده نيز خود را برادر طرفين درگير بداند. «فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ»

7- اصلاح و آشتى دادن، آفاتى دارد كه بايد مراقب بود. فَأَصْلِحُوا ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌

8- صلح و صفا، مقدّمه‌ى نزول رحمت الهى است. فَأَصْلِحُوا ... تُرْحَمُونَ‌

9- جامعه بى‌تقوا، از دريافت رحمت الهى محروم است. «اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «10»

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ: اينست و جز اين نيست مؤمنان برادران يكديگرند در دين، زيرا منتسب به اصل واحدند كه ايمان و توحيد باشد، پس بايد ميان ايشان نزاع و شقاق نباشد؛ و اگر بر سبيل ندرت خلاف و نزاع واقع شود، فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ‌: پس به صلاح آريد ميان برادران خود به كف ظالم و اعانت مظلوم و يارى آنان، وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌: و بترسيد و بيانديشيد خدا را از مخالفت، لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‌: شايد كه شما رحمت كرده شويد، يعنى بوسيله پرهيزكارى اميدوار باشيد به رحمت واسعه الهى، زيرا اتّقا موجب اجر جزيل و ثواب جميل است.

تفسير برهان: از ابن عباس- چون آيه‌ (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) نازل شد، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله برادرى قرار داد بين مسلمانان، پس اخوت قرار داد بين ابا بكر و عمر، و بين عثمان و عبد الرحمن، و بين فلان و فلان، تا اخوت قرار داد ميان تمام مسلمين بقدر منزلتشان. پس فرمود به على عليه السّلام:

تو برادر من و من برادر تو مى‌باشم‌ «1».

تنبيه: مقام جلالت و عظمت مؤمن به مرتبه‌اى است كه خداى متعال مؤمن را از نور عظمت و جلال كبريائى خود خلق فرموده و به سبب كلمه توحيد ربط معنوى و نسبت ايمانى ميان آنها مقرر گردانيده، بدين واسطه برادر يكديگر شده‌اند كه‌ (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ). بنابراين بايد مراعات وظايف ايمانى را نسبت بهم منظور دارند، و اگر هر آينه به جهت عوارضات خارجيه كدرت و نفاقى بين آنها طارى شود، به جهت امتثال فرمان الهى (فاصلحوا بين اخويكم) در صدد اصلاح آن برآمده و حفظ شئونات هم را نمايند، و احاديث بسيار در اين قسمت وارد شده از جمله:


«1» تفسير برهان ج 4 ص 207.

جلد 12 - صفحه 187

1- در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السّلام: قال: انّ المؤمن اخو المؤمن، عينه و دليله لا يخونه و لا يظلمه و لا يغشّه و لا يعده عدّة فيخلفه‌ «1». فرمود:

بدرستى كه مؤمن برادر مؤمن، به منزله چشم او است، و دليل است به كارهاى خير، خيانت نكند او را و ظلم ننمايد او را و غش نكند با او و وعده ننمايد بوعده‌اى كه تخلف كند او را.

2- نوادر راوندى- قال رسول اللّه: المؤمن مرآة المؤمن ينصحه اذا غاب عنه ما يكره اذا شهد و يوسع له فى المجلس‌ «2». فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله: مؤمن آئينه مؤمن است (يعنى حكايت كند براى برادر مؤمن خود جميع آنچه را كه مى‌بيند در او مانند آئينه، پس اگر باشد نيكوئى زينت دهد او را تا زياد شود آبروى او، و اگر قبيح باشد آگاه سازد او را تا منتهى شود از آن) نصيحت كند او را هرگاه غايب شود از او، و باز دارد از او مكروهات را هرگاه حاضر باشد و توسعه دهد براى او در مجلس.

3- كافى- از حضرت صادق عليه السّلام: قال لان اصلح بين اثنين احبّ الىّ من ان اتصدّق بدينار «3». فرمود: اگر هر آينه اصلاح نمايم بين دو نفر، دوست‌تر است نزد من از اينكه تصدق كنم به دينار طلا.

4- امالى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: قال اصلاح ذات البين افضل من عامة الصّلوة و الصّوم‌ «4». فرمود: اصلاح ذات البين افضل است از عموم نماز و روزه مستحبى.

5- امالى- از حضرت صادق عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:

ما عمل امروء عملا بعد اقامة الفرايض خيرا من اصلاح بين النّاس يقول خيرا و ينمى خيرا. «5» فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله: نيست عملى كه شخص بجا


«1» اصول كافى ج 2 باب اخوة المؤمنين ... ص 166 و 167 حديث 3 و 8.

«2» سفينة البحار شيخ عباس قمى (ره) ج 1 ذيل امن ص 40 بنقل از نوادر راوندى.

«3» اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، باب الاصلاح بين الناس، حديث 2. در مدرك ياد شده (بدينارين) آمده است.

«4» سفينة البحار، ج 2 ص 40 بنقل از امالى.

«5» سفينة البحار ج 2 ص 40 بنقل از امالى شيخ صدوق.

جلد 12 - صفحه 188

آورد بعد اقامه واجبات، بهتر از اصلاح بين مردم؛ مى‌گويد خير، و نتيجه دهد خير را.

«شأن نزول»: ثابت بن قيس هرگاه به مجلس حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله مى‌آمد بواسطه سنگينى گوش او را نزديك حضرت مكان مى‌دادند تا خوب بشنود. روزى به مسجد آمد، مردم يك ركعت نماز بجا آورده بودند، مشغول نماز شد تا نماز را تمام نمود. اشخاص هر يك جاى خود قرار، «ثابت» پا بر گردن مردم نهاد تا بجاى خود رود. يكى گفت: چون به مجلس رسيدى بنشين.

«ثابت» غضبناك نشست. چون هوا روشن شد، ثابت به آن مرد نظر نمود گفت: كيستى، گفت: من فلانم. «ثابت» گفت: بگو من فلان بن فلانه؛ و اين به جهت آن گفت كه او را مادرى بود در جاهليت مشهور به زنا بود، آن مرد خجل شده سر پيش انداخت؛ آيه شريفه نازل شد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ «6» وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ «7» فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «8» وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‌ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «9» إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «10»

ترجمه‌

اى كسانيكه ايمان آورديد اگر آورد براى شما فاسقى خبرى را پس تفتيش كنيد مبادا آسيب رسانيد گروهى را بنادانى پس بگرديد بر آنچه كرده‌ايد پشيمان‌

و بدانيد كه در ميان شما پيغمبر خدا است اگر اطاعت ميكردتان در بسيارى از كارها هر آينه هلاك شده بوديد ولى خدا محبوب ساخت نزد شما ايمان را و آراست آنرا در دلهاى شما و مكروه و ناخوش گرداند پيش شما كفر و تمرّد و نافرمانى را آنگروه ايشانند راه صواب يافتگان‌

براى تفضّلى از خدا و نعمتى و خدا داناى درست كار است‌

و اگر دو دسته از مؤمنان كارزار كنند پس اصلاح كنيد


جلد 5 صفحه 39

ميان آن دو پس اگر ستم كند يكيشان بر ديگرى پس كارزار كنيد با آنكه ستم ميكند تا باز گردد بامر خدا پس اگر بازگشت پس اصلاح كنيد ميانشان بعدل و عدالت كنيد همانا خدا دوست ميدارد عدالت كاران را

جز اين نيست كه مؤمنان برادرانند پس اصلاح كنيد ميان دو برادرتان و بترسيد از خدا باشد كه شما رحمت كرده شويد.

تفسير

گفته‌اند نازل شده است در شأن وليد بن عقبه كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم او را مأمور بأخذ صدقات از بنى المصطلق فرموده بود و ميان او و آنها عداوت ديرينه بود و چون شنيدند او براى اخذ صدقات ميآيد از او استقبال نمودند و او گمان كرد براى جنگ ميآيند پس برگشت و به پيغمبر عرض كرد آنها مرتدّ شدند و زكوة ندادند و حضرت اراده فرمود كه با آنها جنگ كند اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر مرد فاسق و گناه‌كارى خبرى براى شما بياورد تجسّس و تفحص نمائيد مبادا خبر او دروغ باشد و شما از روى نادانى با قومى مبارزه كنيد و بعدا نادم و پشيمان گرديد از عملى كه انجام داديد و بجاى فتبيّنوا فتثبّتوا بثاء مثلّثه نيز قرائت شده و در مجمع آنرا نسبت بامام باقر عليه السّلام داده يعنى پس تأمّل كنيد تا صدق و كذب خبر معلوم شود و مؤيّد اين نقل است آنچه در احتجاج از امام مجتبى عليه السّلام نقل شده كه استدلال فرموده است باين آيه بر فسق وليد و تعبير آنملعون باين لقب در قرآن و فقهاء اماميّه تمسّك نموده‌اند باين آيه بر اثبات حجيّت خبر عادل و نفى حجيّت خبر فاسق بتقريباتى كه مجال ذكر آنها نيست و در كتب اصول فقه معنون است و قمّى ره فرموده نازل شده در شأن عايشه وقتى كه نسبت بد داد بماريه قبطيّه و متّهم نمود او را به جريح قبطى پس امر فرمود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بقتل جريح تا دروغ او ظاهر گردد و از گناه تهمت توبه نمايد و شرح اين مقال در سوره نور گذشت و اين دو قصّه منافات با يكديگر ندارد ممكن است هر دو واقع شده باشد و مقصود بفاسق شخص متّصف بفسق باشد اعم از مرد و زن و آيه در شأن هر دو نازل شده باشد و اهل ايمان بايد شكرگزار باشند از وجود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم در ميان آنها چون خداوند ميفرمايد بدانيد ما چنين لطفى بشما فرموديم و پيغمبرى فرستاديم‌


جلد 5 صفحه 40

كه ببركت وحى و تنزيل شما را از مهالك و آثام و خطرات نجات ميدهد چنانچه در موضوع خبر وليد و غيره داد و در بسيارى از موارد تجربه نموديد كه اگر آنحضرت متابعت از رأى شما مينمود بزحمت و هلاكت دچار ميشديد ولى خدا محبّت ايمان و اعتقاد بخدا و پيغمبر و امام را در دلهاى بعضى از شما راه و جلوه داد و مكروه و ناخوش داشت نزد شما كفر و دروغ و گناه را لذا گوش بفرمان صاحب اختيار خود داديد و در مقابل رأى ولىّ خود رأى نداديد و برشد و هدايت و صلاح فائز گشتيد و اين فضل و نعمتى بود از خدا نسبت بشما اهل ايمان واقعى و خدا ميداند درجات ايمان و اهل واقعى آنرا ميشناسد و بقدر مراتبشان بآنها تفضّل و احسان ميفرمايد و گفته‌اند در آيه اشعار است بآنكه امثال وليد كه بأغراض فاسده و آراء كاسده خودشان دروغ گفتند و مخالفت با رأى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نمودند دلهاشان از لوث كفر پاك و بنور ايمان از جانب خدا منوّر نشده و برشد و هدايت نرسيدند و فسوق اگر چه ظاهرا بمعناى تمرّد و خروج از طاعت است ولى اينجا از امام باقر عليه السّلام بدروغ تفسير شده و شايد بقرينه مقام باشد چون مسبوق بذكر فاسق كاذب و ملحوق بذكر عصيان است و در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام حبّب اليكم الايمان با امير المؤمنين عليه السّلام و كرّه اليكم الكفر و الفسوق و العصيان با اوّلى و دوّمى و سوّمى تطبيق شده و نيز در كافى از آنحضرت نقل شده كه پرسيدند حبّ و بغض از ايمان است فرمود آيا ايمان چيزى هست جز حب و بغض و اين آيه را تلاوت فرمود و گفته‌اند روزى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم سوار بر الاغ خود بود و بگروهى از انصار گذشت و در بين آنها عبد اللّه بن ابىّ منافق معروف بود حضرت مشغول بموعظه آنها شد و الاغ بول كرد و سرگين انداخت عبد اللّه دست به بينى گرفت و گفت الاغت را از ما دور كن اين سخن را عبد اللّه بن رواحه شنيد و گفت جسارت كردى بول الاغ او از تو خوشبوتر است پس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تشريف برد و سخن در ميان قبيله آن دو بنزاع كشيد و با چوب و كفش يكديگر را زدند و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر ميان دو دسته از اهل ايمان فتنه و آشوب برپا شد و بجنگ و جدال كشيد شما بموعظه و نصيحت آن دو دسته را با يكديگر سازش دهيد پس اگر يكى از آن دو دسته حاضر بصلح‌


جلد 5 صفحه 41

نشدند و بر ديگرى جور و ستم نمودند با آنها مقاتله و جنگ نمائيد تا رجوع نمايند بحكم خدا و پيغمبر و پس از رجوع بعدالت ميان آن دو دسته حكم كنيد و اصلاح نمائيد و حكم بعدل و داد اختصاص باين مورد ندارد هميشه بايد بعدالت حكم نمود چون خدا دوست دارد حكومت كنندگان بعدل و داد را و در روايات معتبره از امام صادق عليه السّلام اين آيه بجنگ صفّين و جنگ بصره امير المؤمنين عليه السّلام با معاويه و عايشه تأويل شده و از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده كه چون نازل شد فرمود كسيكه بعد از من باين آيه عمل نمايد امير المؤمنين است و آنكه سلوك آنحضرت با محاربين و فراريان و اسراى آنها همان سلوك پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم با مشركين مكّه بعد از ظفر بر آنها بوده و بعدل و داد با آنها رفتار فرموده است و بمناسبت ذكر نزاع دو دسته از اهل ايمان و اصلاح بين آنها خداوند فرموده است اهل ايمان جز اين نيست كه برادران يكديگرند در دين و ايمان بخدا و پيغمبر و امام چون در حديث نبوى است كه من و على والدين اين امّتيم و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مؤمن برادر مؤمن است از يك پدر و مادر چون خدا خلق فرمود اهل ايمان را از طينت جنان و جارى فرمود در صور ايشان نسيم بهشتى را و براى اين ايشان برادران ابوينى شدند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه خدا اهل ايمانرا از نور خود خلق فرمود و غوطه‌ور كرد ايشانرا در رحمت خود و گرفت ميثاق ولايت ما را از آنان بعد از معرفت خود پس مؤمن برادر پدر و مادرى مؤمن است پدرشان نور و مادرشان رحمت است و براى اين است كه مؤمن نظر ميكند بنور خدا يعنى آن نوريكه از آن خلق شده و حقوق برادران دينى بر يكديگر در محلّ خود مفصّلا بيان شده و از آن جمله اصلاح ذات البين است كه در روايات ائمه اطهار ثواب بسيارى براى آن ذكر شده و فرموده‌اند افضل از صدقه دادن است و در روايت نبوى با فضليّت آن از نماز و روزه و صدقه تصريح شده و اهمّ از آن اعانت مظلوم و نصرت دادن آن بر ظالم است بشمشير و زبان كه مستفاد از آيه شريفه و مؤيّد باخبار كثيره است و بايد اهل ايمان بترسند از خدا بر مسامحه در اصلاح و ترك عدل در حكم و يارى مظلوم و ساير حقوق برادران دينى خودشان تا مشمول رحمت الهيه گردند.


جلد 5 صفحه 42

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّمَا المُؤمِنُون‌َ إِخوَةٌ فَأَصلِحُوا بَين‌َ أَخَوَيكُم‌ وَ اتَّقُوا اللّه‌َ لَعَلَّكُم‌ تُرحَمُون‌َ «10»

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ مؤمنين‌ برادر يكديگر هستند ‌پس‌ اصلاح‌ كنيد ‌بين‌ برادران‌ ‌خود‌ و بپرهيزيد ‌از‌ مخالفت‌ دستورات‌ الهي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌شما‌ مشمول‌ رحمت‌ شويد.

إِنَّمَا المُؤمِنُون‌َ إِخوَةٌ اخوت‌ اقسامي‌ دارد اخوت‌ نسبي‌ پدر و مادري‌ ‌که‌ ‌در‌ طبقه‌ دوم‌ ميراث‌ هستند چه‌ ابويني‌ باشند ‌ يا ‌ ابي‌ تنها ‌ يا ‌ امي‌ تنها ‌بر‌ حسب‌ جعل‌ الهي‌ ‌که‌ امي‌ ارث‌ نصيب‌ ام‌ ميبرند بالسويه‌ و ابي‌ ارث‌ نميبرد ‌با‌ وجود ابويني‌ و ‌با‌ فقد ‌آنها‌ للذكر مثل‌ حظ الانثيين‌، و اخوت‌ شاني‌ و جعلي‌ مثل‌ اخوت‌ ‌رسول‌ اللّه‌ (ص‌) ‌با‌ امير المؤمنين‌ (ع‌)، و اخوت‌ ديني‌ و ايماني‌ ‌که‌ فرمود:

«المؤمن‌ اخ‌ المؤمن‌»

و اخبار بسياري‌ ‌در‌ كافي‌ و ‌در‌ جامع‌ السعادات‌ ‌در‌ حقوق‌ مؤمن‌ ‌بر‌ مؤمن‌ داريم‌ ‌که‌ نقل‌ ‌آنها‌ ‌از‌ وضع‌ تفسير خارج‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌از‌ ‌رسول‌ (ص‌) ‌است‌:

«للمؤمن‌ ‌علي‌ اخيه‌ ثلاثون‌ حقا ‌لا‌ برائة ‌له‌ الا بالاداء ‌او‌ العفو»

بلكه‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) ‌است‌ فرمود:

سبعون‌ حقا

فَأَصلِحُوا بَين‌َ أَخَوَيكُم‌ دو برادر ديني‌ ‌اگر‌ ‌با‌ ‌هم‌ اختلافي‌ پيدا كردند ‌بر‌ ديگران‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اصلاح‌ دهند.

وَ اتَّقُوا اللّه‌َ ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ حكم‌ ندهيد لَعَلَّكُم‌ تُرحَمُون‌َ گفتيم‌ لعلي‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بمعني‌ ‌باشد‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌باشد‌ مورد رحمت‌ الهي‌ واقع‌ شويد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 10)- در این آیه برای تأکید این امر و بیان علت آن می‌افزاید: «مؤمنان برادر یکدیگرند، پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ).

و از آنجا که در بسیاری از اوقات «روابط» در این گونه مسائل جانشین «ضوابط» می‌شود، بار دیگر هشدار داده و در پایان آیه می‌افزاید: «و تقوای الهی پیشه کنید باشد که مشمول رحمت او شوید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ).

و به این ترتیب یکی از مهمترین مسؤولیتهای اجتماعی مسلمانان در برابر یکدیگر و در اجرای عدالت اجتماعی با تمام ابعادش روشن می‌شود.

ج4، ص500

اهمیت اخوت اسلامی:

جمله «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» که در آیات فوق آمده، یکی از شعارهای اساسی و ریشه‌دار اسلامی است.

روی این اصل مهم اسلامی مسلمانان از هر نژاد و هر قبیله، و دارای هر زبان و هر سن و سال، با یکدیگر احساس عمیق برادری می‌کنند، هر چند یکی در شرق جهان زندگی کند، و دیگری در غرب.

در مراسم «حج» که مسلمین از همه نقاط جهان در آن کانون توحید جمع می‌شوند این علاقه و پیوند و همبستگی نزدیک کاملا محسوس است و صحنه‌ای است از تحقق عینی این قانون مهم اسلامی.

به تعبیر دیگر اسلام تمام مسلمانها را به حکم یک خانواده می‌داند، و همه را خواهر و برادر یکدیگر خطاب کرده، نه تنها در لفظ و در شعار که در عمل و تعهدهای متقابل نیز همه خواهر و برادرند.

در روایات اسلامی نیز روی این مسأله تأکید فراوان شده، به عنوان نمونه از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله در باره حقوق سی گانه مؤمن بر برادر مؤمنش نقل شده که فرمود:

«مسلمان بر برادر مسلمانش سی حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمی‌کند مگر به ادای این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او:

لغزشهای او را ببخشد، در ناراحتیها نسبت به او مهربان باشد، اسرار او را پنهان دارد، اشتباهات او را جبران کند، عذر او را بپذیرد، در برابر بدگویان از او دفاع کند، همواره خیر خواه او باشد، دوستی او را پاسداری کند، پیمان او را رعایت کند، در حال مرض از او عبادت کند، در حال مرگ به تشییع او حاضر شود.

دعوت او را اجابت کند، هدیه او را بپذیرد، عطای او را جزا دهد، نعمت او را شکر گوید، در یاری او بکوشد، ناموس او را حفظ کند، حاجت او را برآورد، برای خواسته‌اش شفاعت کند، و عطسه‌اش را تحیت گوید.

گمشده‌اش را راهنمائی کند، سلامش را جواب دهد، گفته او را نیکو شمرد انعام او را خوب قرار دهد، سوگندهایش را تصدیق کند، دوستش را دوست دارد و با او دشمنی نکند، در یاری او بکوشد خواه ظالم باشد یا مظلوم: اما یاری او در

ج4، ص501

حالی که ظالم باشد به این است که او را از ظلمش باز دارد، و در حالی که مظلوم است به این است که او را در گرفتن حقش کمک کند.

او را در برابر حوادث تنها نگذارد، آنچه را از نیکیها برای خود دوست دارد برای او دوست بدارد، و آنچه از بدیها برای خود نمی‌خواهد برای او نخواهد».

نکات آیه

۱ - مؤمنان، به راستى برادر یکدیگراند. (إنّما المؤمنون إخوة)

۲ - اخوت و برادرى، بارزترین صفت در زندگى اجتماعى مؤمنان (إنّما المؤمنون إخوة) با توجه به این که حصر «إنّما» ناظر به خبر است، مطلب بالا استفاده مى شود.

۳ - ایمان، برقرارکننده دوستى و پیوند عمیق میان انسان ها (إنّما المؤمنون إخوة) عنوان «المؤمنون»، مشعر به علیت است.

۴ - ستیز میان مؤمنان، ناسازگار با روح ایمانى و برادرى و نیازمند زدایش هر چه سریع تر آن (إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم)

۵ - مؤمنان، در نظام برادرى دینى، داراى مسؤولیت در قبال یکدیگر (إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم)

۶ - انسان هاى بى تفاوت در قبال مشکلات و درگیرى هاى جامعه اسلامى، فاقد روح واقعى ایمان (إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم) از فاى «فأصلحوا» استفاده مى شود که نتیجه ایمان و برادرى واقعى، اقدام عملى در جهت ایجاد الفت و رفع مشکلات مؤمنان است. پس آن جا که ثمره مشهود نباشد، اصل ایمان مورد تردید قرار مى گیرد.

۷ - تأمین و حفظ منافع یکایک مؤمنان، در پرتو حاکمیت روح برادرى بر تمامى اعضاى جامعه * (فأصلحوا بین أخویکم) از تعبیر «أخویکم»، این نکته استفاده مى شود که مؤمنان در یک جامعه، چونان برادران واقعى خود شماهستند که دوستى و صلح آنان مفید به حال شما و نزاع ایشان برهم زننده آرامش خود شما است.

۸ - نیاز همیشگى جامعه اسلامى، به تبلیغ روح برادرى و تحکیم مودت میان اعضاى آن (إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم) از این که خداوند، به گونه اى مؤکد، روح برادرى، دوستى و مسالمت را در میان مؤمنان زنده ساخته و این حقایق را به ایشان یاد آور شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

۹ - لزوم رعایت تقوا و ارزش هاى الهى، در میانجى گرى و ایجاد صلح میان مؤمنان (فأصلحوا ... و اتّقوا اللّه) برداشت بالا بنابر این نکته است که امر «اتّقوا...» نظر به کیفیت اصلاح گرى داشته باشد; چنان که در آیه قبل، خداوند رعایت عدالت در اصلاح گرى را یادآور شده است.

۱۰ - فروهشتن مسؤولیت هاى دینى و بى تفاوتى در برابر مشکلات جامعه، بى تقوایى است. (فأصلحوا ... و اتّقوا اللّه) از مفهوم آیه شریفه، استفاده مى شود که اگر به وظایف یاد شده در صدر آیه عمل نشود و مؤمنان خود را در قبال دیگر برادران ایمانى مسؤول ندانند، تقوا را رعایت نکرده اند.

۱۱ - رعایت تقواى الهى، هموار کننده راه بهره مندى از رحمت خداوند (و اتّقوا اللّه لعلّکم ترحمون)

۱۲ - برخوردارى از رحمت خدا، در پرتو خدمت و رحمت انسان به بندگان مؤمن او * (فأصلحوا ... و اتّقوا اللّه لعلّکم ترحمون) از ارتباط «فأصلحوا...» با «لعلّکم ترحمون» مى توان این تأثیر متقابل را استفاده کرد; یعنى، رحمت بر مؤمنان و تلاش براى رفع اختلافات آنان، موجب جلب رحمت الهى نسبت به انسان است.

۱۳ - تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامى به بى تفاوتى در قبال آن، مایه محرومیت از رحمت الهى فأصلحوا بین أخویکم و اتّقوا اللّه لعلّکم ترحمون فرمان «اتّقوا اللّه» هم نظر به کسانى دارد که با یکدیگر اختلاف دارند و هم کسانى که موظف به رفع اختلاف اند. از این نکته، استفاده مى شود که اگر مسلمانان به وظیفه خود عمل نکنند و به اختلاف ها پایان ندهند، نباید دل به رحمت الهى ببندند.

۱۴ - حاکمیت رحمت الهى بر جامعه، منوط به خیر خواهى آحاد مردم نسبت به یکدیگر * (إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم و اتّقوا اللّه لعلّکم ترحمون) خطاب «لعلّکم ترحمون» عام است و به حاکمیت رحمت الهى بر عموم جامعه نظر دارد و صدر آیه، حرکت اصلاح آفرین افراد جامعه را شرط این رحمت فراگیر قلمداد کرده است.

موضوعات مرتبط

  • اختلاف: آثار اختلاف ۱۳; اهمیت حل اختلاف ۴
  • اصلاح: تقوا در اصلاح ۹; روش اصلاح ۹
  • ایمان: آثار ایمان ۳، ۴; فاقدان ایمان ۶
  • برادرى: آثار برادرى ۷; اهمیت تبلیغ برادرى ۸
  • تقوا: آثار تقوا ۱۱; نشانه هاى بى تقوایى ۱۰
  • جامعه: بى تفاوتى در مشکلات جامعه ۱۰; نیازهاى جامعه اسلامى ۸
  • خدا: زمینه رحمت خدا ۱۱، ۱۲، ۱۴; عوامل محرومیت از رحمت خدا ۱۳
  • خیرخواهى: آثار خیرخواهى ۱۴; اهمیت خیرخواهى ۱۴
  • دشمنى: موانع دشمنى ۴
  • دوستى: زمینه دوستى ۳
  • مؤمنان: آثار امداد به مؤمنان ۱۲; برادرى مؤمنان ۱، ۲; بى تفاوتى در حل مشکلات مؤمنان ۶; تأمین منافع مؤمنان ۷; صفات مؤمنان ۲; مسؤولیت اجتماعى مؤمنان ۵

منابع