النجم ٣٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۳۲ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‌

ترجمه

که هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌گیرد،

|كه هيچ كس بار گناه ديگرى را برنمى‌دارد
كه هيچ بردارنده‌اى بار گناه ديگرى را بر نمى‌دارد.
که هیچ کس بار گناه دیگری را (در قیامت) به دوش نخواهد گرفت.
که هیچ سنگین باری بار گناه دیگری را بر نمی دارد،
كه هيچ كس بار گناه ديگرى را برندارد؟
که هیچ بر دارنده‌ای بار گناه دیگری را بر ندارد
كه هيچ بار بردارى- از گناه- بار [گناه‌] ديگرى را برندارد
(در صحف ایشان آمده است) که هیچکس بار گناهان دیگری را بر دوش نمی‌کشد.
که هیچ بردارنده‌ی باری، بار (گناه) دیگری را بر نمی‌دارد.
که برندارد هیچ گنهباری بار دگری را

That no soul bears the burdens of another soul.
ترتیل:
ترجمه:
النجم ٣٧ آیه ٣٨ النجم ٣٩
سوره : سوره النجم
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَلاّ تَزِرُ ...»: اصل آن (أَنْ لا تَزِرُ ...) است. حرف (أَنْ) مخفف از مثقله است «لا تَزِرُ وَازِةٌ وِزْرَ أُخْری»: (نگا: انعام / اسراء / ، زمر / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۳۸ تا ۴۱:

دراج ابى السمح گوید که سریه اى از طرف پیامبر مأمور جنگ شده بودند یکى از میان آن‌ها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و درخواست سوارى نمود. پیامبر فرمود: من مرکوبى ندارم که به تو بدهم این مرد با حالت حزن و اندوه برگشت و در سر راه خود مردى را ملاقات نمود که وسائل زیادى از توشه و وسائل جنگ و راه جلو او ریخته شده بود و حمل آن بر او مشکل بود.

این مرد به او گفت: اگر یک سوارى به من بدهى در حمل این وسایل با تو کمک خواهم نمود تا به سریه ملحق شوى و به ثواب و حسنات خویش برسى. آن مرد قبول کرد سپس آیات ۳۳ تا ۴۱ نازل شد.[۱]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ «38» وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌ «39»

(در كتب آسمانى آمده است) هيچ كس بار ديگرى را به عهده نخواهد گرفت. و اين‌كه براى انسان جز آنچه تلاش كرده، (بهره ديگرى) نيست.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ (38)

پس بيان آنچه در صحف بوده فرمايد:

أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ: آنچه در صحف بوده آنكه: بر ندارد هيچ نفسى بردارنده،


«1» به نقل از نور الثقلين، ج 5، ص 168، ح 85.

«2» منهج الصادقين ج 9 ص 88.

جلد 12 - صفحه 351

وِزْرَ أُخْرى‌: بار گناه نفس ديگر را، يعنى هيچكس مؤاخذه نشود به گناه غير خود، پس چگونه كسى بار خود را به ديگرى حواله مى‌كند.

از هزيل بن شرحيل نقل است كه بعد از زمان حضرت نوح عليه السّلام تا زمان حضرت ابراهيم صلوات اللّه عليه، ظلمه روزگار را عادت آن بود كه پدر را به گناه پسر و برادر را به گناه برادر و بنده را به گناه مولى مؤاخذه و هر يك از اقربا را به عوض يكديگر قصاص كردندى. چون حق تعالى صحف حضرت ابراهيم عليه السّلام را نازل فرمود، در آن بيان فرمود كه (لا تزر وازرة وزر اخرى) و حضرت، ايشان را از اين عمل بازداشت‌ «1».

تبصره: آيه مذكوره منافات ندارد با آيه‌ (وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ) و حديث نبوى صلّى اللّه عليه و آله: «من سنّ سنّة سيّئة فله وزرها و وزر من عمل بها» «2»؛ زيرا عقوبت وزر در اين صورت تسبيب و دلالت مردمان است به امر قبيح و اضلال آنان، نه از حيث عين عمل؛ و اين مطلب محقق شده هر كه سبب فعلى شود شريك خواهد بود و لذا حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله فرمود:

من امر بسوء او دلّ اليه او اشار به فهو شريك: هر كه امر كند به بدى يا دلالت نمايد بسوى آن يا اشاره به آن نمايد، پس او شريك در آن بدى خواهد بود.

2- آنچه در صحف حضرت موسى و ابراهيم عليه السّلام (بوده است):


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى (31) الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‌ (32) أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى (33) وَ أَعْطى‌ قَلِيلاً وَ أَكْدى‌ (34) أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرى‌ (35)

أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى‌ (36) وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى (37) أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ (38) وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‌ (39) وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى‌ (40)

ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى‌ (41)

ترجمه‌

و مر خدا را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است تا جزا دهد آنانرا كه بد كردند بآنچه عمل نمودند و پاداش دهد آنانرا كه نكوئى كردند به نيكى‌

آنانكه اجتناب ميكنند از گناهان بزرگ و كارهاى زشت آشكار مگر آنچه صادر گردد احيانا مقرون بتوبه همانا پروردگار تو داراى وسعت آمرزش است او داناتر است بشما هنگاميكه آفريد شما را از زمين و هنگاميكه شما كودكانى بوديد پنهان در شكمهاى مادرانتان پس منزّه و پاك مشماريد خود را او داناتر است بآنكه پرهيزكار شد

آيا ديدى آنرا كه پشت كرد

و داد اندكى را و ترك كرد عطا را

آيا نزد او علم غيب است پس او مى‌بيند

آيا خبر داده نشد بآنچه در كتابهاى موسى است‌

و ابراهيم آنكه تمام كرد كار خود را

كه برنميدارد بردارنده‌اى بار گناه ديگرى را

و آنكه نيست براى انسان مگر آنچه كوشش كرد

و بدرستيكه كوشش او بعد از اين ديده ميشود

پس پاداش داده ميشود بر آن پاداش تمامترى.

تفسير

آنچه در آسمانها و زمين است از جواهر و اعراض و مادّى و مجرّد مخلوق و مملوك خدا است و او آنها را خلق فرموده تا جزا دهد بدكاران را بكار بدشان و نيكوكاران را بجزاى خوب و نيك و بنابراين لام در ليجزى براى بيان‌


جلد 5 صفحه 92

غرض است و محتمل است لام عاقبت باشد و مربوط بآيه سابقه كه بيان علم الهى در آن باهل ضلالت و هدايت شده بود كه نتيجه و عاقبت آن مجازات آن دو گروه است بحسب اعمالشان و بنابراين جمله و للّه ما في السّموات و ما في الارض معترضه است و كسانيكه اجتناب از معاصى كبيره نمودند كه قبح آنها آشكار است مانند دزدى و زنا و لواط و آنچه وعده عذاب بر آنها داده شده كه در سوره نساء ذيل آيه شريفه ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه بيان شد مگر آنچه اتّفاقاً و احيانا بر خلاف مقتضاى طبع اصلى برحسب عارضى از عوارض براى ايشان روى دهد و پشيمان شوند مشمول رحمت و مغفرت واسعه الهيّه خواهند بود و بنابراين استثنا متّصل و وسعت رحمت الهى زيادتر است و اين معنى مستفاد از چند روايت معتبر در تفسير لمم و منطبق با حاقّ معناى لغوى آنست ولى فيض ره و جمعى از مفسّرين آنرا بمعاصى صغيره كه غير از كبائر و بدون اصرار است تفسير فرموده و استثنا را منقطع دانسته‌اند و بنابراين مفاد آيه شريفه راجع باين قسمت همان مفاد آيه سوره نساء است كه عفو از معاصى صغيره در صورت عدم اصرار و اجتناب از كبائر باشد ولى بنظر حقير چون انسان بهر مقام و مرتبه‌اى از تقوى رسيده باشد مأمون از لغزش و خطا نيست مگر معصوم باشد لذا ممكن است احيانا و بر حسب عوارضى معصيتى از او سر زند و ترك كند آنرا براى آنكه منافى با تصميم او است و چنين شخصى جنبه خير در وجود او غالب است و مقتضاى سبقت رحمت الهيّه بر غضب او آنستكه رحمت واسعه خود را از او دريغ ندارد و اين آيه مبشّر اينمعنى است علاوه بر آيه سابقه و اختصاص بمعصيت صغيره ندارد خصوصا در صورتى كه مقرون بتوبه گردد چنانچه ظاهر است خداوند بهتر مردم را ميشناسد كه تا چه اندازه ميتوانند خودشان را از معصيت نگهدارند و داناتر بوده به اقتضاء ذات بندگان وقتى كه خلق فرمود آنها را از خاك و وقتى كه مستور بودند در شكم مادران و ملائكه مينوشتند سرنوشت آنها را پس تزكيه نفس ننمائيد از خودتان نزد خدا و خلق كه خارج از ادب و قبيح است چه راست باشد چه دروغ خدا اهل تقوى را بهتر از هر كس ميشناسد نبايد گفت من رياكار نيستم و قلبم پاك است و براى رضاى‌


جلد 5 صفحه 93

خدا كار ميكنم و اهل معصيت نيستم و امثال اينها كه تعريف و توصيف خود نمودن است مگر در مقام ضرورت و لزوم چنانچه حضرت يوسف فرمود بپادشاه مصر مرا خزانه‌دار خود كن چون من دانا و نگهدارم و مانند فضائل خاندان نبوّت كه از خودشان رسيده است در مقابل اهل انكار در علل از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين قسمت از اين آيه نقل نموده كه خداوند ميفرمايد افتخار نبايد بنمايد احدى از شما بكثرت نماز و روزه و زكوة و عباداتش چون خداوند داناتر است بحال كسيكه پرهيزكار باشد و در روايات ديگرى اينمعنى و استثناء صورت اضطرار ذكر شده است و در مجمع نقل نموده كه از أ فرأيت الّذى تولّى تا هفت آيه در شأن عثمان بن عفّان نازل شده كه اهل صدقه دادن و انفاق نمودن بود پس برادر رضاعى او عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح باو گفت اين چه كار است كه ميكنى نزديك است كه باقى نماند براى تو چيزى عثمان گفت من گناه‌كارم ميخواهم كارى كنم كه خدا از من راضى شود و عفو نمايد مرا عبد اللّه گفت شتر خود را با لوازمش بمن بده من تمام گناهان تو را بعهده ميگيرم پس عثمان باو داد و شاهد گرفت و ديگر انفاق ننمود پس اين آيات نازل شد و مراد پشت نمودن او است وقتى كه ترك كرد مركز را در احد و اعطاء كم پس قطع انفاق تا قول خداوند و انّ سعيه سوف يرى پس عود نمود عثمان بحال اول خود و خلاصه مفاد آيات اظهار تعجّب است از حال بعضى از اشخاص كه اعراض از ذكر خدا و متابعت حق داشتند و عطاء كمى بأغراضى نمودند و قطع كردند آنرا بگمان آنكه ديگر راحت شدند چون گناهانشان را آنكسى كه باو عطا نمودند عهده‌دار خواهد بود باين بيان كه آيا چنين شخصى علم غيب دارد و ميداند كه ديگرى ميتواند گناهان او را تحمّل نمايد آيا از دانشمندان اين خبر باو نرسيده كه در الواح تورية و صحف ابراهيم كه تمام كرد وظيفه عبوديّت و خلّت را بانجام اوامر و نواهى حق و ذبح فرزند خود چنانچه قمّى ره نقل فرموده يا مداومت نمود بذكر حق در هر صبح و شام كه ميگفت سه مرتبه اصبحت و ربّى محمود أصبحت لا اشرك باللّه شيئا و لا ادعو مع اللّه الها و لا اتّخذ من دونه وليّا چنانچه از صادقين عليهما السلام در دو روايت نقل شده يا با تمام رسانيد كلمات را و


جلد 5 صفحه 94

بمقام امامت رسيد كه فوق تمام مقامات است و در سوره بقره ذيل آيه شريفه و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ بيان شد چنانچه بنظر حقير رسيده و با اخبار سابقه منافات ندارد در هر حال در آن دو كتاب آسمانى ذكر شده كه كسيرا بگناه ديگرى مؤاخذه نمى‌نمايند و كسى جز بسعى و عمل خود بمقامى نميرسد و آنچه بر خلاف اين بنظر رسد از قبيل خيرات براى ميّت يا نيابت در حج و غيره تحقيقا مربوط بخود شخص است كه تخم محبّت را در دل منفق و نائب كاشته و نتيجه سعى خود را در دنيا و آخرت خواهد ديد و تبعات و صور برزخيّه آنرا مشاهده خواهد نمود و پس از آن بجزاى اكمل و اتمّ الهى در آخرت خواهد رسيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَلاّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري‌ (38)

‌که‌ تورات‌ ‌باشد‌ مگر ‌به‌ ‌او‌ خبر ندادند ‌که‌ تورات‌ ‌که‌ خداوند خبر مي‌دهد مي‌فرمايد وَ أَنزَل‌َ التَّوراةَ وَ الإِنجِيل‌َ مِن‌ قَبل‌ُ هُدي‌ً لِلنّاس‌ِ آل‌ عمران‌ آيه 2 و مي‌فرمايد وَ لَقَد آتَينا مُوسي‌ وَ هارُون‌َ الفُرقان‌َ وَ ضِياءً وَ ذِكراً لِلمُتَّقِين‌َ انبياء آيه 49.

عطف‌ بموسي‌ ‌که‌ داديم‌ بابراهيم‌ صحف‌ ‌را‌ ‌که‌ بالتمام‌ دستورات‌ ‌او‌ ‌بود‌ و چيزي‌ فرو گذار نشده‌ ‌بود‌ ولي‌ اينها نه‌ بصحف‌ ابراهيم‌ و نه‌ بتورات‌ موسي‌ و نه‌ بقرآن‌ ‌محمّد‌ (ص‌) عمل‌ مي‌كنند تمام‌ ‌را‌ عقب‌ سر انداخته‌ و غرق‌ دنيا شده‌اند.

جلد 16 - صفحه 339

احدي‌ بار كسي‌ ‌را‌ حمل‌ نمي‌كند نه‌ بتهاي‌ مشركين‌ و نه‌ اكابر و رؤساء و نه‌ انبياء و رسل‌ و نه‌ ملائكه‌ و نه‌ پدر و مادر و اولاد و احفاد و خويشان‌ و غريبه‌ و دوست‌ و رفيق‌ ‌هر‌ كس‌ گرفتار عمل‌ ‌خود‌ مي‌شود. يَوم‌َ يَفِرُّ المَرءُ مِن‌ أَخِيه‌ِ وَ أُمِّه‌ِ وَ أَبِيه‌ِ وَ صاحِبَتِه‌ِ وَ بَنِيه‌ِ لِكُل‌ِّ امرِئ‌ٍ مِنهُم‌ يَومَئِذٍ شَأن‌ٌ يُغنِيه‌ِ عبس‌ آيه 34 ‌تا‌ 37 بلي‌ گناهان‌ مظلوم‌ ‌را‌ بار ‌بر‌ ظالم‌ مي‌كنند بازاء ظلم‌ ‌او‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 38)- آیا با خبر نشده است که در تمام این کتب آسمانی این حکم نازل شده «که هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌گیرد»؟! (أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری).

نکات آیه

۱ - مسؤولیت گناه هر فرد، تنها متوجه خود او است. (ألاّتزر وازرة وزر أُخرى) از گناه، تعبیر به «وزر» مى شود (مفردات راغب).

۲ - گناه، بارى سنگین بر دوش انسان (ألاّتزر وازرة وزر أُخرى) واژه «وزر» به معناى بار سنگین نیز آمده است (مفردات راغب).

۳ - مسؤولیت هر کس تنها در برابر عمل خود - و نه عملکرد دیگران - دیدگاه مشترک تمامى ادیان آسمانى است. (أم لم ینبّأ بما فى صحف موسى . و إبرهیم ... ألاّتزر وازرة وزر أُخرى)

۴ - ترک انفاق به انگیزه وانهادن مسؤولیت آن به دیگران، مخالف تعالیم پیامبران الهى است. (أم لم ینبّأ بما فى صحف موسى ... ألاّتزر وازرة وزر أُخرى) از مجموع آیات شریفه - به ضمیمه شأن نزول آنها - مى توان استفاده کرد که گروهى از ادامه دادن انفاق سرباز مى زدند; چون برخى مدعى شده بودند که گناهان آنان را بر دوش خواهند کشید. خداوند در این آیات ضمن تخطئه آن پندار، بر اهیمت اصل مسؤولیت هر فرد در برابر عملکرد خویش تأکید فرموده است.

روایات و احادیث

۵ - «و رووا أنّه أتى بحامل قد زنت فأمر برجمها فقال له أمیرالمؤمنین(ع): هب لک سبیل علیها، أىّ سبیل لک على ما فى بطنها؟! و اللّه تعالى یقول: «و لاتزروا وازرة وزر أُخرى»».[۲] روایت شده: زنى حامله را که زنا داده بود [نزد خلیفه ]آوردند. وى فرمان رجم او را صادر کرد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: گیرم تو حق رجم او را داشته باشى، چه حقى بر بچه اش دارى که در شکم او است؟ در حالى که خداوند مى فرماید: «و لاتزروا وازة وزر اُخرى»».

موضوعات مرتبط

  • ادیان آسمانى: هماهنگى ادیان آسمانى ۳
  • انبیا: مخالفت با تعالیم انبیا ۴
  • انسان: محدوده مسؤولیت انسان ها ۳
  • انفاق: انگیزه ترک انفاق ۴
  • باردار: رجم باردار ۵
  • عمل: مسؤول عمل ۳، ۴
  • کیفر: شخصى بودن کیفر ۵
  • گناه: تحمل گناه دیگران ۱، ۳; سنگینى گناه ۲; مسؤول گناه ۱

منابع

  1. تفسیر ابن ابى حاتم.
  2. ارشاد مفید، ج ۱، ص ۲۰۴.