النجم ٣٦
کپی متن آیه |
---|
أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى |
ترجمه
النجم ٣٥ | آیه ٣٦ | النجم ٣٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«صُحُفِ»: جمع صَحیفة، کتابها. مراد تورات است (نگا: طه / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى «36» وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى «37»
آيا از آنچه در تورات موسى (درباره كمك به محرومان) آمده، او را خبر ندادهاند؟ و (نيز صُحُفِ) ابراهيم كه (حق را) به طور كامل ادا كرد.
جلد 9 - صفحه 331
نکته ها
«أَكْدى» از «كدية» يعنى بخل و دست كشيدن از انفاق كه در اصل به معنى زمين سخت است. «وَفَّى» يعنى حضرت ابراهيم در همه موارد به وعده و تعهدش وفا كرد.
در شأن نزول آيه اول گفتهاند: اين آيات در مورد شخصى است كه اهل انفاق و كمك به مردم بود، ديگران به او گفتند: در آينده نيازمند خواهى شد. او از انفاق دست كشيد و گرفتار بخل شد.
خداوند حضرت ابراهيم را با اوصاف گوناگونى در قرآن ستايش فرموده است، از جمله: اوّاه، حليم، بصير، مخلص، قانت، شاكر، صدّيق، مؤمن، محسن، وفىّ، خليل، امام، اسوة، امّة، عابد، حنيف و مسلم.
در قرآن، دو بار صحف ابراهيم و موسى در كنار هم ذكر شده است: يكى در اين سوره و يكى در سوره اعلى آيه 19. «صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى»
شايد به خاطر آن باشد كه حضرت موسى مورد قبول اهل كتاب و حضرت ابراهيم مورد قبول مشركان مكّه بود، لذا نام اين دو بزرگوار در كنار هم بيان شده است.
در برابر بخل، سخن از وفا و ايثار حضرت ابراهيم مطرح شده است او كه همه چيز خود را در راه خدا داد: «بذل نفسه للنيران و قلبه للرحمن و ولده للقربان و ماله للاخوان» جان را تسليم آتش، دل را تسليم خدا، فرزند را براى قربانى شدن و ثروت را براى برادران ايمانى خود قرار داد.
پیام ها
1- در تربيت، از الگو و نمونههاى در دسترس استفاده كنيد. أَ فَرَأَيْتَ ...
2- هم گرايش و علاقه قلبى لازم است و هم كار زياد و هم استمرار آن و نبود هر يك نقص است. ( «تَوَلَّى»، نشانه گرايش نداشتن است، «أَعْطى قَلِيلًا» انتقاد از كم كارى و «أَكْدى» اشاره به استمرار نداشتن است.)
3- در تربيت، نام افراد مهم نيست، بيان روحيات و خصلتها مهم است. الَّذِي تَوَلَّى ... أَعْطى ... أَكْدى
جلد 9 - صفحه 332
4- هر يك از عروج يا سقوط انسان، مراحلى دارد كه مرحله اول اعتقادى است، سپس عملى. تَوَلَّى ... أَعْطى قَلِيلًا
5- كسى كه نادار است و مقدار كمانفاق مىكند، قابل ستايش است، «لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ» «1» ولى اگر فرد دارا و متمكّن به مقدار قابلى كمك نكند، شايسته توبيخ است. «أَعْطى قَلِيلًا»
6- كمى انفاق گاهى حكيمانه است، نظير غذاى كم به كودك كه اگر زياد شد موجب ضرر و زيان مىشود، ولى گاهى ريشه آن بخل است كه مورد انتقاد مىباشد. «أَعْطى قَلِيلًا وَ أَكْدى»
7- راه درمان بخل، يادآورى سخاوتمندان و ايثارگران است. أَعْطى قَلِيلًا وَ أَكْدى ...
إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى
8- از كجا مىدانيد كه آينده فقير مىشويد و از حالا بخل مىورزيد. «أَعْطى قَلِيلًا وَ أَكْدى أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرى»
9- گرچه در كتب آسمانى تحريفاتى صورت گرفته ولى باز هم جاهايى از آنها قابل استناد است. «أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى»
10- اديان آسمانى، اصول مشتركى دارند. «أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى وَ إِبْراهِيمَ»
11- با نام بردن از كمالات و خدمات ديگران، به آنان ارج نهيم. «مُوسى وَ إِبْراهِيمَ»
12- در تبليغ و ارشاد از نمونههاى مورد قبول استفاده كنيم. «مُوسى وَ إِبْراهِيمَ» (اين دو پيامبر در عصر بعثت، معروف و شناخته شده بودند.)
13- در تربيت، الگوهاى مثبت و منفى، هر دو را بايد ارائه كرد. أَعْطى قَلِيلًا ...
إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى
14- وفادارى در راه حق، از بزرگترين كمالات است. «وَفَّى»
«1». توبه، 79.
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 333
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى (36)
أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى: آيا خبر داده شده به آنچه در صحيفههاى موسى عليه السّلام است يعنى تورات.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى (31) الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى (32) أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى (33) وَ أَعْطى قَلِيلاً وَ أَكْدى (34) أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرى (35)
أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى (36) وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى (37) أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى (38) وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى (39) وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى (40)
ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى (41)
ترجمه
و مر خدا را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است تا جزا دهد آنانرا كه بد كردند بآنچه عمل نمودند و پاداش دهد آنانرا كه نكوئى كردند به نيكى
آنانكه اجتناب ميكنند از گناهان بزرگ و كارهاى زشت آشكار مگر آنچه صادر گردد احيانا مقرون بتوبه همانا پروردگار تو داراى وسعت آمرزش است او داناتر است بشما هنگاميكه آفريد شما را از زمين و هنگاميكه شما كودكانى بوديد پنهان در شكمهاى مادرانتان پس منزّه و پاك مشماريد خود را او داناتر است بآنكه پرهيزكار شد
آيا ديدى آنرا كه پشت كرد
و داد اندكى را و ترك كرد عطا را
آيا نزد او علم غيب است پس او مىبيند
آيا خبر داده نشد بآنچه در كتابهاى موسى است
و ابراهيم آنكه تمام كرد كار خود را
كه برنميدارد بردارندهاى بار گناه ديگرى را
و آنكه نيست براى انسان مگر آنچه كوشش كرد
و بدرستيكه كوشش او بعد از اين ديده ميشود
پس پاداش داده ميشود بر آن پاداش تمامترى.
تفسير
آنچه در آسمانها و زمين است از جواهر و اعراض و مادّى و مجرّد مخلوق و مملوك خدا است و او آنها را خلق فرموده تا جزا دهد بدكاران را بكار بدشان و نيكوكاران را بجزاى خوب و نيك و بنابراين لام در ليجزى براى بيان
جلد 5 صفحه 92
غرض است و محتمل است لام عاقبت باشد و مربوط بآيه سابقه كه بيان علم الهى در آن باهل ضلالت و هدايت شده بود كه نتيجه و عاقبت آن مجازات آن دو گروه است بحسب اعمالشان و بنابراين جمله و للّه ما في السّموات و ما في الارض معترضه است و كسانيكه اجتناب از معاصى كبيره نمودند كه قبح آنها آشكار است مانند دزدى و زنا و لواط و آنچه وعده عذاب بر آنها داده شده كه در سوره نساء ذيل آيه شريفه ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه بيان شد مگر آنچه اتّفاقاً و احيانا بر خلاف مقتضاى طبع اصلى برحسب عارضى از عوارض براى ايشان روى دهد و پشيمان شوند مشمول رحمت و مغفرت واسعه الهيّه خواهند بود و بنابراين استثنا متّصل و وسعت رحمت الهى زيادتر است و اين معنى مستفاد از چند روايت معتبر در تفسير لمم و منطبق با حاقّ معناى لغوى آنست ولى فيض ره و جمعى از مفسّرين آنرا بمعاصى صغيره كه غير از كبائر و بدون اصرار است تفسير فرموده و استثنا را منقطع دانستهاند و بنابراين مفاد آيه شريفه راجع باين قسمت همان مفاد آيه سوره نساء است كه عفو از معاصى صغيره در صورت عدم اصرار و اجتناب از كبائر باشد ولى بنظر حقير چون انسان بهر مقام و مرتبهاى از تقوى رسيده باشد مأمون از لغزش و خطا نيست مگر معصوم باشد لذا ممكن است احيانا و بر حسب عوارضى معصيتى از او سر زند و ترك كند آنرا براى آنكه منافى با تصميم او است و چنين شخصى جنبه خير در وجود او غالب است و مقتضاى سبقت رحمت الهيّه بر غضب او آنستكه رحمت واسعه خود را از او دريغ ندارد و اين آيه مبشّر اينمعنى است علاوه بر آيه سابقه و اختصاص بمعصيت صغيره ندارد خصوصا در صورتى كه مقرون بتوبه گردد چنانچه ظاهر است خداوند بهتر مردم را ميشناسد كه تا چه اندازه ميتوانند خودشان را از معصيت نگهدارند و داناتر بوده به اقتضاء ذات بندگان وقتى كه خلق فرمود آنها را از خاك و وقتى كه مستور بودند در شكم مادران و ملائكه مينوشتند سرنوشت آنها را پس تزكيه نفس ننمائيد از خودتان نزد خدا و خلق كه خارج از ادب و قبيح است چه راست باشد چه دروغ خدا اهل تقوى را بهتر از هر كس ميشناسد نبايد گفت من رياكار نيستم و قلبم پاك است و براى رضاى
جلد 5 صفحه 93
خدا كار ميكنم و اهل معصيت نيستم و امثال اينها كه تعريف و توصيف خود نمودن است مگر در مقام ضرورت و لزوم چنانچه حضرت يوسف فرمود بپادشاه مصر مرا خزانهدار خود كن چون من دانا و نگهدارم و مانند فضائل خاندان نبوّت كه از خودشان رسيده است در مقابل اهل انكار در علل از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين قسمت از اين آيه نقل نموده كه خداوند ميفرمايد افتخار نبايد بنمايد احدى از شما بكثرت نماز و روزه و زكوة و عباداتش چون خداوند داناتر است بحال كسيكه پرهيزكار باشد و در روايات ديگرى اينمعنى و استثناء صورت اضطرار ذكر شده است و در مجمع نقل نموده كه از أ فرأيت الّذى تولّى تا هفت آيه در شأن عثمان بن عفّان نازل شده كه اهل صدقه دادن و انفاق نمودن بود پس برادر رضاعى او عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح باو گفت اين چه كار است كه ميكنى نزديك است كه باقى نماند براى تو چيزى عثمان گفت من گناهكارم ميخواهم كارى كنم كه خدا از من راضى شود و عفو نمايد مرا عبد اللّه گفت شتر خود را با لوازمش بمن بده من تمام گناهان تو را بعهده ميگيرم پس عثمان باو داد و شاهد گرفت و ديگر انفاق ننمود پس اين آيات نازل شد و مراد پشت نمودن او است وقتى كه ترك كرد مركز را در احد و اعطاء كم پس قطع انفاق تا قول خداوند و انّ سعيه سوف يرى پس عود نمود عثمان بحال اول خود و خلاصه مفاد آيات اظهار تعجّب است از حال بعضى از اشخاص كه اعراض از ذكر خدا و متابعت حق داشتند و عطاء كمى بأغراضى نمودند و قطع كردند آنرا بگمان آنكه ديگر راحت شدند چون گناهانشان را آنكسى كه باو عطا نمودند عهدهدار خواهد بود باين بيان كه آيا چنين شخصى علم غيب دارد و ميداند كه ديگرى ميتواند گناهان او را تحمّل نمايد آيا از دانشمندان اين خبر باو نرسيده كه در الواح تورية و صحف ابراهيم كه تمام كرد وظيفه عبوديّت و خلّت را بانجام اوامر و نواهى حق و ذبح فرزند خود چنانچه قمّى ره نقل فرموده يا مداومت نمود بذكر حق در هر صبح و شام كه ميگفت سه مرتبه اصبحت و ربّى محمود أصبحت لا اشرك باللّه شيئا و لا ادعو مع اللّه الها و لا اتّخذ من دونه وليّا چنانچه از صادقين عليهما السلام در دو روايت نقل شده يا با تمام رسانيد كلمات را و
جلد 5 صفحه 94
بمقام امامت رسيد كه فوق تمام مقامات است و در سوره بقره ذيل آيه شريفه و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ بيان شد چنانچه بنظر حقير رسيده و با اخبار سابقه منافات ندارد در هر حال در آن دو كتاب آسمانى ذكر شده كه كسيرا بگناه ديگرى مؤاخذه نمىنمايند و كسى جز بسعى و عمل خود بمقامى نميرسد و آنچه بر خلاف اين بنظر رسد از قبيل خيرات براى ميّت يا نيابت در حج و غيره تحقيقا مربوط بخود شخص است كه تخم محبّت را در دل منفق و نائب كاشته و نتيجه سعى خود را در دنيا و آخرت خواهد ديد و تبعات و صور برزخيّه آنرا مشاهده خواهد نمود و پس از آن بجزاى اكمل و اتمّ الهى در آخرت خواهد رسيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَرَأَيتَ الَّذِي تَوَلّي (33) وَ أَعطي قَلِيلاً وَ أَكدي (34) أَ عِندَهُ عِلمُ الغَيبِ فَهُوَ يَري (35) أَم لَم يُنَبَّأ بِما فِي صُحُفِ مُوسي (36) وَ إِبراهِيمَ الَّذِي وَفّي (37)
آيا رؤيت ميكني آن كسي که اعراض از حقّ ميكند و عطاي او بسيار كم است و بخل و امساك ميكند از بذل مال آيا نزد او علم غيب است پس او ميبيند.
أَ فَرَأَيتَ الَّذِي تَوَلّي اعراض از حق که به اوامر ميفرمايي که زكاة مالش را رد كند و حقوق واجبه خود را اداء نمايد.
وَ أَعطي قَلِيلًا يك چيز مختصري ميدهد از روي كراهت.
وَ أَكدي اكدي قطع عطيّه و امساك از آن و امتناع از بذل است.
أَ عِندَهُ عِلمُ الغَيبِ خبر از قيامت دارد که عذاب بر او متوجّه نميشود و ديگران تحمّل ميكنند.
فَهُوَ يَري ميبيند و مشاهده ميكند. ظاهرا مراد يهود هستند که فوق العاده علاقه به جمع مال دارند و در صرف مال و بذل به فقراء امتناع كلي ميكنند نه خود ميخورد نه به ديگران ميدهد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 36)- بعد از این اعتراض شدید قرآن به بیان یک اصل کلی که در سایر آئینهای آسمانی نیز بوده است، پرداخته، چنین میگوید: کسی که با این وعدههای خیالی دست از انفاق (یا ایمان) برداشته، و میخواهد خود را با پرداختن مختصر مالی از کیفر الهی رهائی بخشد «آیا از آنچه در کتب موسی نازل گردیده با خبر نشده است»؟! (أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِما فِی صُحُفِ مُوسی).
نکات آیه
۱ - اصول تعالیم تورات، آشنا و مطرح براى مردم عصر نزول قرآن (أم لم ینبّأ بما فى صحف موسى) از استفهام توبیخى در «أم لم ینبّأ»، مى توان استفاده کرد که اصول معارف تورات، امرى شناخته شده براى مردم عصر بعثت بوده است.
۲ - کتاب آسمانى موسى(ع)، داراى صحیفه ها و الواح متعدد (بما فى صحف موسى)
۳ - احترام و موقعیت موسى(ع)، نزد مشرکان صدراسلام (أم لم ینبّأ بما فى صحف موسى) توبیخ شدن مردم عصر نزول به خاطر توجه نکردن به پیام آسمانى موسى(ع)، نشانگر آن است که آن حضرت در میان آنان موقعیت ویژه اى داشت.
۴ - وحى، طریق رهیابى انسان به غیب * (أعنده علم الغیب ... أم لم ینبّأ بما فى صحف موسى) خداوند، در ابتدا علم غیب را از مشرکان نفى مى کند و سپس در مقام تخطئه و توبیخ آنان مى فرماید: وحى - که طریق ارتباط انسان با غیب است - هیچ گونه سازگارى با اندیشه آنان ندارد.
موضوعات مرتبط
- تورات: تعالیم تورات در صدراسلام ۱; ویژگیهاى تورات ۲
- علم غیب: زمینه علم غیب ۴
- مردم: مردم صدراسلام و تورات ۱
- مشرکان: بینش مشرکان صدراسلام ۳
- موسى(ع): احترام موسى(ع) ۳; الواح موسى(ع) ۲; موقعیت اجتماعى موسى(ع) در صدراسلام ۳
- وحى: نقش وحى ۴
منابع