الحاقة ١٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۴ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
فَأَمَّا مَنْ‌ أُوتِيَ‌ کِتَابَهُ‌ بِيَمِينِهِ‌ فَيَقُولُ‌ هَاؤُمُ‌ اقْرَءُوا کِتَابِيَهْ‌

ترجمه

پس کسی که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادی و مباهات) فریاد می‌زند که: «(ای اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید!

|امّا كسى كه كارنامه‌اش به دست راستش داده شود، گويد: بياييد و نامه مرا بخوانيد
اما كسى كه كارنامه‌اش به دست راستش داده شود، گويد: «بياييد و كتابم را بخوانيد.
اما کسی که نامه اعمال او را به دست راستش دهند (با کمال نشاط و شادمانی و سربلندی به اهل محشر) گوید: بیایید نامه مرا بخوانید.
اما کسی که پرونده اش را به دست راستش دهند، می گوید: [ای مردم!] پرونده مرا بگیرید و بخوانید.
اما هر كس كه نامه اعمالش را به دست راستش دهند، مى‌گويد: نامه مرا بگيريد و بخوانيد.
سپس هر کس که کارنامه‌اش به دست راستش داده شود، [شادمانه‌] گوید بیایید کارنامه مرا بخوانید
پس آن كه كارنامه او به دست راستش داده شود [با خوشحالى‌] گويد: بياييد و كارنامه مرا بگيريد و بخوانيد- زيرا در آن عملى نيست كه از آشكار شدنش شرم داشته باشم-.
و امّا هر کس که نامه‌ی اعمالش به دست راست او داده شود، (فریاد شادی سر می‌دهد و) می‌گوید: (ای اهل محشر! بیائید) نامه‌ی اعمال مرا بگیرید و بخوانید!
پس اما کسی که کتاب (اعمال)ش به دست راستش داده شود، گوید: «هان! کتاب مرا بخوانید.»
اما آنکه داده شد کتابش را به راستش گوید اینک بیائید بخوانید نامه مرا

As for him who is given his book in his right hand, he will say, “Here, take my book and read it.
ترتیل:
ترجمه:
الحاقة ١٨ آیه ١٩ الحاقة ٢٠
سوره : سوره الحاقة
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هَآؤُمُ»: بگیرید!. (هَآء) اسم الفعل است و به معنی (بگیرید). واژه (م) بیانگر جمع بودن مخاطب است که افراد پیرامون او هستند. «کِتَابِیَهْ»: حرف (ه) در آخر این واژه و واژه‌های: حِسَابِیَهْ، و مَالِیَهْ، و سُلْطَانِیَهْ در آیات بعدی، هاء سکته نامیده می‌شود و معنی خاصّی ندارد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گویند: فرّاء گوید: این آیه درباره ابوسلمة بن عبدالاسد نازل گردیده که مرد مؤمنى بوده است.[۱][۲]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ «19» إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ «20» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «21» فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ «22» قُطُوفُها دانِيَةٌ «23» كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ «24»

پس هر كس كه نامه عملش به دست راستش داده شود، (شادى كنان) مى‌گويد: بيائيد كتاب مرا بخوانيد. من مى‌دانستم كه با حساب خودم رو به رو خواهم شد. پس او در زندگى رضايت بخشى است. در بهشتى برين. كه ميوه‌هايش در دسترس است. به خاطر اعمالى كه در دوران گذشته انجام داده‌ايد، بخوريد و بياشاميد و گوارايتان باد.

نکته ها

«هاؤُمُ» اسمى است كه معناى امر دارد، يعنى بياييد. «قطوف»، جمع «قطف»، ميوه چيده شده يا آماده چيدن است.

«ظن» در امور دنيوى، باورى همراه با شك است ولى در امور اخروى به معناى اطمينان است. «أَسْلَفْتُمْ» از «اسلاف»، تقديم چيزى است كه اميد مى‌رود بهتر از آن برگردد.

هر انسانى در قيامت نامه و پرونده‌اى دارد و نامه خوبان به دست راستشان داده مى‌شود.

شايد آنچه در سوره واقعه به نام اصحاب يمين مى‌خوانيم همين گروه باشند.

مراد از علوّ در «فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ» ممكن است علوّ مقامى باشد نه مكانى.

در قيامت هم نعمت مادى است و هم روحى، راضى بودن انسان، نعمت روحى و بهشت‌

جلد 10 - صفحه 201

برين نعمت مادى است.

«هَنِيئاً» از سوى خداوند، كاميابى را افزون‌تر و گواراتر مى‌كند. در قرآن چهار مرتبه كلمه‌ «هَنِيئاً» بكار رفته كه سه بار آن براى نعمت‌هاى بهشتى است.

پیام ها

1- در قيامت، پرونده عمل هر كس را در اختيارش مى‌گذارند. «أُوتِيَ كِتابَهُ»

2- خداوند در قيامت، بر اساس پرونده مكتوب و مستند، مردم را محاكمه و كيفر و پاداش مى‌دهد. «أُوتِيَ كِتابَهُ»

3- نه يقين، بلكه حتّى ظنّ و گمان به وقوع قيامت، مى‌تواند انسان را كنترل كند.

«إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ»

4- قيامت، دوره برداشتِ دانه‌هايى است كه در دنيا كاشته شده باشد. «بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»

5- علاقه به كشف كمالات، امرى فطرى است وتا قيامت وجود دارد. «هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ»

6- اگر ايمان به حساب و كتاب سبب تقوا و پرهيز از لذّت‌هاى حرام دنيوى و محروميت‌هاى موقّت مى‌شود، در عوض زندگى در بهشت، كاملًا رضايت بخش خواهد بود. «فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ «19»

بعد از آن تفصيل آن را فرمايد:

فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ‌: پس آن را كه داده شود، كِتابَهُ بِيَمِينِهِ‌: نامه عمل او به دست راست او، فَيَقُولُ‌: پس بگويد از روى فرح و خوشحالى، هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ‌: بيائيد بگيريد و بخوانيد نامه عمل مرا كه در او هيچ عملى نيست كه از


«1» مدرك ياد شده.

جلد 13 - صفحه 293

اظهار آن شرم داشته باشم و خجل شوم. شيخ در تبيان فرمايد: اين كتاب غير كتاب اعمال است، و مضمون آن همين بشارت است به جنت، چه كتاب، حفظه ميان بنده و خداست، كسى آن را نبيند و نخواند. صاحب كتاب بر سبيل اعجاب به اهل حساب گويد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّا لَمَّا طَغَى الْماءُ حَمَلْناكُمْ فِي الْجارِيَةِ «11» لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ «12» فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ «13» وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً «14» فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «15»

وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةٌ «16» وَ الْمَلَكُ عَلى‌ أَرْجائِها وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ «17» يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفى‌ مِنْكُمْ خافِيَةٌ «18» فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ «19» إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ «20»

فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «21» فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ «22» قُطُوفُها دانِيَةٌ «23» كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ «24»

ترجمه‌

همانا ما چون طغيان كرد آب حمل كرديم شما را در كشتى‌

تا قرار دهيم آنرا براى شما عبرتى و نگاه دارد آنرا گوشى نگاه دارنده‌

پس چون دميده شود در صور يكبار دميدن‌

و برداشته شود زمين و كوهها پس در هم شكسته شوند يك بار در هم شكسته شدن‌

پس چنين روز واقع شود آن واقع شونده‌

و شكافته شود آسمان پس آن در چنين روز است سست‌

و فرشتگان در اطراف آنند و برميدارد عرش پروردگارت را بالاى سر آنها در چنين روز هشت فرشته‌

در چنين روز عرضه داشته شويد پنهان نميماند از شما هيچ امر پنهانى‌

پس امّا كسيكه داده شد نامه او بدست راستش پس ميگويد بگيريد بخوانيد نامه مرا

همانا من دانستم آنكه من ملاقات كننده‌ام حسابم را

پس او است در گذرانى پسنديده‌

در بهشتى بلند مرتبه‌

ميوه‌هاى آن نزديك است‌

بخوريد و بياشاميد گوارا باشد بسبب آنچه پيش فرستاديد در روزهاى گذشته.

تفسير

خداوند بعد از نقل شمه‌ئى از احوال امم سابقه اشاره‌ئى بطوفان نوح فرموده باين تقريب كه ما وقتى كه طغيان نمود آب از حدّ اعتدال و عالم‌گير شد حمل كرديم پدران شما مردم ناسپاس را در كشتى و سفينه جاريه تا قرار دهيم اينمعامله خودمان را با اهل ايمان بحضرت نوح موجب تذكّر و عبرت و پند براى شما مردم كه اطلاع بر اين قضيّه پيدا كرده‌ايد و براى آنكه نگهدارى و حفظ كند و موجب اعتبار صاحب خود قرار دهد گوش شنوا و نگهدار و حافظ اين قبيل امور


جلد 5 صفحه 261

عبرت‌آور و فراموش نكند آنرا در مدّت عمر و شرح اين قضيّه در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و مستفاد از چند روايت معتبر از طريق عامّه و خاصّه آنستكه وقتى اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از خدا خواست كه گوش امير المؤمنين عليه السّلام را چنين گوشى قرار دهد و اجابت شد و بعد از آن هر چه امير المؤمنين عليه السّلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيد فراموش نكرد و در بعضى از آن روايات ذكر شده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود آنچه شنيدم از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فراموش نكردم و نسيان سزاوار براى من نبود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى على خدا بمن امر فرمود كه نزديك بتو شوم و از تو دور نگردم و بياموزم ترا و حفظ كنى تو و حقّ خدا است كه تو را حافظ فرمايد پس نازل شد و تعيها اذن واعية و چون در اوّل سوره اشاره باهوال قيامت شده بود بعد از ذكر شمه‌ئى از احوال مكذّبين آن خداوند عود به بيان اهوال آنروز فرموده ميفرمايد پس چون يكبار در صور دميده شد كه آنرا نفخه اولى خوانند كه بآن عالم دنيا خراب و ويران گردد و زمين و كوهها از جاى خودشان بلند شوند و بهم خورده و كوفته شوند يكمرتبه و اجزاء آنها نرم و متلاشى گردد پس آنروز روز وقوع واقعه قيامت است و آسمانها شكافته گردد و ملائكه بزير آيند و در آنروز آسمان مانند پنبه زده شده پوش و سست است و ملائكه در اطراف و جوانب آسمان زيست نمايند و منتظر اجراء اوامر الهى نسبت باهل ايمان و كفر ميباشند و هشت ملك از آنملائكه عرش خداوند را بالاى سر ملائكه يا خودشان نگاه ميدارند در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه حمله عرش امروز چهارند و روز قيامت چهار افزوده خواهد شد پس هشت خواهند شد و در بعضى از روايات عرش بعلم تفسير شده و حمله آن بچهار نفر از انبياء سابق كه نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام باشند و چهار نفر ديگر پيغمبر آخر الزمان و امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين صلوات اللّه عليهم اجمعين ميباشند و در بعضى عرش بعلم و حمله آن بچهار نفر از خانواده رسالت و چهار نفر از كسانيكه خدا بخواهد تفسير شده است و راجع بعرش در ذيل آية الكرسى و ساير آيات مناسبه بياناتى گذشته كه مناسبت با آن معنى مدخليّت در تحقيق حمله آن دارد


جلد 5 صفحه 262

و شايد مراد از حمله عرش كه امروز چهارند چهار دسته از ملائكه باشد كه بچهار جانب عالم احاطه دارند و دو برابر شدن كه ثمانيه است در روز قيامت كنايه از دو برابر شدن ظهور سلطنت خداوند باشد در آنروز كه ديگر حكمفرمائى و لو بحسب ظاهر جز ذات اقدس احديّت نيست و ميفرمايد لمن الملك اليوم للّه الواحد القهّار يا اشاره ببودن عالم غيب در باطن عالم شهود و احاطه داشتن بر آن باشد كه محقّقين گفته‌اند و اللّه اعلم بحقائق الامور و اسرارها و روز قيامت كه تمام بندگان در پيشگاه الهى كه پادشاه حقيقى است مانند لشگرشان داده و عرضه داشته شوند تمام حقائق و بواطن و سرائر آنها آشكار گردد و هيچ قول و فعل و نيّت و عقيدتى از مردم بحال اختفاء باقى نميماند و بنابراين محتمل است خافية صفت سريره محذوف باشد و ميشود مصدر باشد مانند عافية و عاقبة و در آنروز مردم دو دسته ميشوند يكدسته نامه اعمالشان بدست راستشان داده ميشود و آنان هر يك از شدّت بهجت و سرور باهل محشر ميگويند بگيريد بخوانيد نامه اعمال مرا من در دنيا يقين داشتم روزى بحساب من رسيدگى خواهد شد لذا خودم بحساب خود رسيدم و آنرا تصفيه نمودم تا امروز گرفتار نباشم و اعمال خوب من زيادتر از اعمال بدم باشد و كلمه هاؤم اسم فعل است بمعناى خذ و ظنّ در آخرت يقين است و هاء در كتابيه و امثال آن هاء سكت و استراحت است و در وقف زياد ميشود و اواخر آيات را مشابه هم مينمايد و چنين شخصى در زندگانى و گذران و تعيّش پسنديده است و قمّى ره فرموده مراد از راضيه مرضيّه است وضع شده فاعل بجاى مفعول و ظاهرا براى مبالغه باشد يعنى بقدرى مورد پسند است كه خودش هم خود را پسند نموده و در بهشتى كه بلندى منزلت و مكانت آن محتاج به بيان نيست جاى دارند و از خصوصيّات و امتيازات ميوجات آن آنستكه در دسترس اهل آن است و بدلخواه ايشان حاضر ميشود در هر حال كه باشند از ايستاده و نشسته و دراز كشيده و ملائكه رحمت از جانب خداوند بآنها ميگويند بخوريد و بياشاميد گواراى وجود شما باشد براى آنكه در دنيا بزحمت تن در داديد و اعمال خوب داشتيد در مجمع نقل نموده كه يكنفر از اهل كتاب خدمت پيغمبر رسيد و عرضه داشت اى ابو القاسم تو گمان ميكنى اهل‌


جلد 5 صفحه 263

بهشت ميخورند و ميآشامند حضرت فرمود قسم بخدا بهر يكنفر از آنها قوّه يكصد نفر در خوردن و آشاميدن و جماع نمودن داده ميشود او عرضه داشت چنين شخصى احتياج بدفع پيدا ميكند فرمود عرق ميشود كه از او خارج ميگردد مانند بوى مشك و چون چنين شود دلش فرو رود و شايد كلمه هنيئا اشاره به اين معنى باشد يعنى گوارا باد براى شما گوارا بودنى كه بهيچ وجه موجب آزار و اذيّت شما نگردد

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَمّا مَن‌ أُوتِي‌َ كِتابَه‌ُ بِيَمِينِه‌ِ فَيَقُول‌ُ هاؤُم‌ُ اقرَؤُا كِتابِيَه‌ «19»

جلد 17 - صفحه 168

‌پس‌ زماني‌ ‌که‌ داده‌ شود نامه عمل‌ ‌او‌ بدست‌ راست‌ ‌او‌ ‌پس‌ ميگويد بيائيد بخوانيد نامه‌ مرا.

كساني‌ ‌که‌ اهل‌ ايمان‌ باشند و ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا بروند نامه عمل‌ ‌آنها‌ بدست‌ راست‌ ‌آنها‌ داده‌ ميشود و اينها مراتب‌ مختلفه‌ هستند مرتبه‌ اعلاي‌ ‌آن‌ اينكه‌ ايمانش‌ مقرون‌ باعمال‌ صالحه‌ و تقواي‌ ‌از‌ معاصي‌ ‌باشد‌، و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ آلوده‌ بمعاصي‌ ‌شده‌ لكن‌ آمرزيده‌ ‌شده‌، ‌ يا ‌ بتوبه‌ ‌که‌ ميفرمايد: إِلّا مَن‌ تاب‌َ وَ آمَن‌َ وَ عَمِل‌َ عَمَلًا صالِحاً فَأُولئِك‌َ يُبَدِّل‌ُ اللّه‌ُ سَيِّئاتِهِم‌ حَسَنات‌ٍ فرقان‌ آيه 70، و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ كساني‌ ‌که‌ معاصي‌ ‌آنها‌ تدارك‌ ‌شده‌ ‌ يا ‌ ببليات‌ دنيوي‌ ‌ يا ‌ طلب‌ مغفرت‌ مؤمنين‌ ‌ يا ‌ بشفاعت‌ شافعين‌ ‌که‌ ‌در‌ محشر ديگر معصيتي‌ ندارند، و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ كساني‌ ‌که‌ آلوده‌ هستند لكن‌ اعمال‌ صالحه‌ برتري‌ دارد ‌بر‌ سيئات‌، و اما اخباري‌ ‌که‌ داريم‌ ‌که‌ مراد ‌از‌ (مَن‌ أُوتِي‌َ كِتابَه‌ُ بِيَمِينِه‌ِ) امير المؤمنين‌ و بشماله‌ معاويه‌ اينها دون‌ شأن‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌، امير المؤمنين‌ ‌خود‌ محاسب‌ يوم القيامه‌ ‌است‌ و قسيم‌ الجنة و النار ‌است‌.

سؤال‌: ‌پس‌ بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ مؤمن‌ و ‌لو‌ اهل‌ معاصي‌ ‌باشد‌ نجات‌ دارد ‌پس‌ باكي‌ ‌از‌ معصيت‌ ندارد!

جواب‌: مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌: عمده‌ ضرر معاصي‌ ضعف‌ ايمان‌ بلكه‌ زوال‌ ايمان‌ ‌است‌ چنانچه‌ اكثر مشاهده‌ ‌شده‌ ‌که‌ اهل‌ معاصي‌ ايمان‌ ‌آنها‌ ‌از‌ دست‌ رفته‌ بعلاوه‌ تسلط شيطان‌ انسي‌ و جني‌ بالقاء شبهات‌ ‌که‌ موجب‌ ضلالت‌ ميشود و بسيار مشكل‌ ‌است‌ ‌با‌ كثرت‌ معاصي‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رفتن‌. و ثانيا درجات‌ مؤمنين‌ ‌در‌ قيامت‌ بسيار متفاوت‌ ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ قوت‌ و ضعف‌ ايمان‌ و ‌از‌ حيث‌ اخلاق‌ و صفات‌ و ‌از‌ حيث‌ اعمال‌ صالحه‌ و ‌از‌ حيث‌ تقوي‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 19)- و به دنبال آن می‌گوید: «پس کسی که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از فرط خوشحالی) فریاد می‌زند که (ای اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید» (فاما من اوتی کتابه بیمینه فیقول هاؤم اقرؤا کتابیه).

نکات آیه

۱ - نامه اعمال گروهى از اهل محشر، به دست راست آنان داده خواهد شد. (فأمّا من أُوتى کتبه بیمینه)

۲ - نامه اعمال مؤمنان بهشتى در قیامت، در دست راست آنان قرار دارد. (فأمّا من أُوتى کتبه بیمینه) از اوصاف بیان شده براى این گروه در آیات بعدى به دست مى آید که آنان مؤمنانى بهشتى و از همان گروهى اند که در آیه ۳۸ سوره «واقعه»، از آنان به «اصحاب الیمین» نام برده شده است.

۳ - هر انسانى، داراى کارنامه و پرونده اى مستقل در محکمه عدل الهى (فأمّا من أُوتى کتبه بیمینه)

۴ - مؤمنان بهشتى، خواستار مشاهده و قرائت شدن نامه اعمالشان در عرصه قیامت (فیقول هآؤُم اقرءوا کتبیه) «هآؤُم» اسم فعل امر و به معناى «خذوا» (بیایید بگیرید) است.

۵ - شادمانى و رضایت مندى کامل مؤمنان بهشتى، از نامه اعمال و کارنامه خویش در عرصه قیامت (فیقول هآؤُم اقرءوا کتبیه)

موضوعات مرتبط

  • اصحاب یمین: نامه عمل اصحاب یمین ۱
  • انسان: نامه عمل انسان ها ۳
  • بهشتیان: خواسته هاى بهشتیان ۴; رضایت بهشتیان ۵; نامه عمل بهشتیان ۲، ۴
  • قیامت: نامه عمل در قیامت ۳، ۵
  • مؤمنان: خواسته هاى مؤمنان ۴; رضایت مؤمنان ۵; نامه عمل مؤمنان ۲، ۴
  • نامه عمل: درخواست رؤیت نامه عمل ۴; درخواست قرائت نامه عمل ۴; رضایت از نامه عمل ۵; نامه عمل در دست راست ۱، ۲

منابع

  1. صاحب تفسیر کشف الاسرار گوید: این مرد قبلاً شوهر ام‌سلمه بوده و بعد از او ام‌سلمه به زوجیت پیامبر درمى آید و این مرد اول کسى بوده که هجرت کرد.
  2. صاحب البرهان فی تفسیر القرآن از محمد بن العباس بعد از سه واسطه از ابوالجارود و او از امام باقر علیه‌السلام روایت نماید که این آیه درباره امام على مرتضى علیه‌السلام نازل شده سپس براى هر مؤمنى جریان پیدا کرده است و نیز گوید: مخالفین از طریق ابن مردویه و او از ابن عباس نقل نماید که منظور آیه على بن ابى‌طالب علیه‌السلام است.