المجادلة ١٣
کپی متن آیه |
---|
أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْکُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ |
ترجمه
المجادلة ١٢ | آیه ١٣ | المجادلة ١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَشْفَقْتُمْ»: ترسیدید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۱۲ و ۱۳:
«شیخ طوسى» گویند: زجاج گوید: سبب نزول آیه چنین بوده که توانگران و ثروتمندان اوقات پیامبر را به مشورت درباره چیزهائى که میخواستند، مى گرفتند و فرصتى براى فقراء درباره صحبت کردن با پیامبر باقى نمى ماند.
در این آیه خداوند به آنها دستور فرمود که به جاى گرفتن وقت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به صدقه دادن بپردازند زیرا آنان کسانى بودند که از دادن صدقه امتناع مى ورزیدند و در این آیه دستور داده شد تا مادامى که صدقه اى نداده باشند، چه کم یا زیاد با پیامبر به نجوى و گفتگو نپردازند و چنانچه روایت شده از آن به بعد کسى به کار نجوى نپرداخت تا این که على علیهالسلام دینارى به قرض گرفت و آن را به تصدق داد و با پیامبر به نجوى پرداخت و خداوند این حکم را به آیه ۱۳ نسخ فرمود.[۱][۲]
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۳، سوره مجادله
- مقصود از چهارمى بودن خدا براى سه نجوى كننده و ششمى بودن او براى پنج نجوىكننده
- مذمت و توبيخ منافقان و بيمار دلانى كه با وجود نهى شدن از نجوى ، باز هم نجوى مىكردند
- تحيت مغرضانه منافقين بر پيامبر صلى الله عليه و آله
- بيان يكى از آداب معاشرت خطاب به مؤ منين
- تجليل از علماء امت
- وجوب دادن صدقه بر توانگران قبل از نجوى با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )،علت و حكمت آن ، و سپس توبيخ شدن اين حكم )
- نسخ حكم وجوب صدقه قبل از نجوى در آيه قبل
- رواياتى در ذيل آيات مربوط به نجوى ، تحيت مغرضانه منافقين بر پيامبر(ص )، ورفع درجات علماء
- چند روايت حاكى از اينكه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) تنها كسى بود كه به حكم صدقهدادن قبل از نجوى با پيامبر(ص ) عمل نمود
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «13»
آيا نگران شديد از اينكه قبل از نجوايتان صدقه دهيد؟ پس اكنون كه صدقه نداديد و خدا هم لطف خود را بر شما بازگرداند، نماز به پا داريد و زكات بپردازيد و خدا و رسولش را اطاعت نماييد و خداوند به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
نکته ها
«اشفاق» به معنى دلهره و دلنگرانى به خاطر از دست دادن چيزى است. «1»
اين آيه نشان مىدهد كه پرداخت صدقه، پيش از گفتگوى خصوصى با پيامبر، از ابتدا فرمانى آزمايشى بود تا مؤمنان صادق و عاشق، از ديگران بازشناخته شوند. نه آنكه چون خداوند ديد مردم عمل نمىكنند، عقب نشينى كرد.
در اين آيه، برخى اصحاب پيامبر كه به خاطر ترس از بذل مال، به هر اندازه كه باشد گفتگو با رسول اللّه صلى الله عليه و آله را ترك كردند، مورد عتاب الهى قرار گرفتهاند.
پیام ها
1- با آنكه نجوا با پيامبر، امرى واجب يا مستحب نبود، ولى چون بخل ورزيدند، مورد توبيخ قرار گرفتند. «أَ أَشْفَقْتُمْ»
2- همه اصحاب پيامبر اكرم مطيع او نبودند. «فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا» (آنان به فرمان صريح
«1». تفسير الميزان.
جلد 9 - صفحه 519
«فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً» عمل نكردند).
3- اگر مستحبّات را انجام نمىدهيد، حدّاقل در انجام واجبات كوتاهى نكنيد.
خداوند به كسانى كه حاضر به پرداخت صدقه نشدند، مىفرمايد: زكات بدهيد. أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا ... صَدَقاتٍ ... آتُوا الزَّكاةَ
4- توبيخ بايد همراه با راه جبران باشد. أَ أَشْفَقْتُمْ ... تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ ...
5- از كسانى كه نافرمانى مىكنند مأيوس نشويد و با آنان برخورد عادلانه داشته باشيد. خداوند از كسانى اطاعت مىخواهد كه در مورد فرمانى ديگر اطاعت نكردند. لَمْ تَفْعَلُوا ... أَطِيعُوا اللَّهَ
6- اهتمام به نماز و زكات، مصالح فوت شده را جبران كنيد. لَمْ تَفْعَلُوا ... فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ
7- دين، يك رابطه فردى و شخصى با خدا نيست، رسيدگى به فقرا و اطاعت از فرمانهاى حكومتى پيامبر نيز از احكام دينى است. «فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»
8- در چگونگى عمل خود دقّت كنيم كه خداوند به همه اعمال آگاه است. «وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «13»
بعد از آن، اغنيا را از روى عتاب خطاب فرمود:
«1» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 75
أَ أَشْفَقْتُمْ: آيا بترسيديد از فقر و فاقه، أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ: آنكه مقدم داريد پيش از نجواى خود، صَدَقاتٍ: صدقهها را، فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا: پس چون نكرديد اين كار را، وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ: پس بازگشت فرمود خدا بر شما، يعنى درگذرانيد حكم صدقه را، و شما را معذور داشت، و از تقصير و تفريط شما درگذشت و عفو فرمود. فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ: پس بپاى داريد نماز واجبه را، وَ آتُوا الزَّكاةَ: و بدهيد زكات واجبه را، وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ: و فرمانبردارى كنيد خدا و رسول را در همه حال و به جميع فرامين، كه اينها تدارك و تلافى آن را نمايد. وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ: و خداى تعالى آگاه است به آنچه مىكنيد ظاهرا و باطنا، و جزاى اعمال شما را بر وفق صواب به شما رساند.
لطيفه: بزرگان در تنزيل و نسخ اين آيه نكته لطيفى گفتهاند و آن تبيين فضيلت شاه اولياء و اظهار شرف سيد اوصياء، حضرت على بن ابى طالب صلوات اللّه عليه است؛ چه در علم ازلى، سبقت يافته بود كه غير حضرت على عليه السّلام، كسى ديگر به اين امر اقدام نخواهد كرد، و امتثال آن در ديگرى متحقق نخواهد شد. پس باعث بر تنزيل و نسخ اين كلام شريف، اظهار جلالت قدر و بيان فضايل و خصال آن سرور و كشف غطا و حجاب از چهره انور آن حضرت بود، تا بر همه كس رفعت قدر و علوّ درجه او مدلل آيد.
(آية 14)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «11» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «12» أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «13» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ «14» أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «15»
ترجمه
اى كسانى كه ايمان آورديد هر گاه گفته شود بشما كه وسعت دهيد در مجالس پس وسعت دهيد تا وسعت دهد خدا براى شما و چون گفته شود برخيزيد پس برخيزيد كه بلند ميگرداند خدا آنان را كه ايمان آوردند از شما و آنان را كه داده شدند علم را مرتبهها و خدا بآنچه ميكنيد آگاه است
اى كسانى كه ايمان آورديد وقتى سخن سرّى گوئيد با پيغمبر پس مقدّم داريد پيش از سخن سرّيتان صدقهاى را اين بهتر است براى شما و پاكيزهتر پس اگر واجد نباشيد پس همانا خدا آمرزنده مهربانست
آيا ترسيديد كه مقدّم داريد پيش از سخن سرّيتان صدقههائى را پس چون بجا نياورديد و درگذشت خدا از شما پس بپا داريد نماز را و بدهيد زكوة را و فرمان بريد خدا و پيغمبر او را و خدا آگاه است بآنچه ميكنيد
آيا نظر نكردى بآنان كه دوست گرفتند گروهى را كه غضب كرد خدا بر آنها نيستند آنان از شما و نه از آنها و سوگند ميخورند بدروغ با آن كه آنها ميدانند
مهيّا فرمود خدا براى آنها عذابى سخت را همانا آنان بد بود آنچه بودند كه مىكردند.
تفسير
يكى از آداب و اخلاق پسنديده و بسيار بجا و مناسب آنستكه جمعى كه در مجلسى نشستهاند وقتى اشخاص تازه واردى را ببينند آمدهاند در صورتى كه در مجلس جا تنگ باشد خودشان را جمع نمايند و وسعت دهند در مكان يا برخيزند و جا بدهند خصوصا اگر وارد يا واردين از اهل علم و تقوى و برجستگان دينى باشند كه بعيد نيست واجب باشد چون ترك آن توهين و بىاحترامى است و ظاهرا و بر حسب نقل بعضى از مفسرين در صدر اسلام اين ادب در مجلس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم
جلد 5 صفحه 164
مراعات نميشده خصوصا از اشخاصى كه در جوار و نزديك به آنحضرت نشسته بودند چنانچه فعلا هم بين عوام معمول است و بنابراين شايد مراد آن باشد كه وقتى بزبان حال يا مقال باهل ايمان گفته شود وسعت دهيد در مجالس خودتان خوب است وسعت دهند تا خدا هم وسعت دهد بآنها در مكان و روزى و دانش و غيرها از آنچه وسعت آن مطلوب باشد و وقتى گفته شود برخيزيد براى توسعه برخيزند و بروند يا بمانند و نگويند چه مزيّتى دارند واردين بر ما خداوند بلند ميكند مقام اهل ايمان را بقدر ايمانشان و مقام علما و دانشمندان را بدرجاتى بر آنها و خدا از اعمال بندگان آگاه است و بوظيفهشناسان اجر ميدهد و بىادبان را تأديب خواهد فرمود اين معنى بنظر حقير رسيده ولى قمّى ره نقل نموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد مسجد ميشد مردم براى احترام آن حضرت برميخاستند پس خدا آنها را نهى فرمود از آنكه برخيزيد براى او پس فرمود توسعه دهيد در مجلس براى او و وقتى او فرمود برخيزيد پس برخيزيد و بنابراين شايد مقصود جلوه بىهوائى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در انظار دانشمندان و جا دادن اهل ايمان باشد بكسانيكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اشاره بجا دادن آنها ميفرموده از اهل تقوى و علم و مزيّتهاى ديگر دينى از قبيل اصحاب بدر بودن كه نقل شده پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها بيشتر احترام ميفرموده و روزى در مجلس با آنها اين معامله را فرمود كه بساير اصحاب دستور داد كه برخيزيد و آنها را جا دهيد و اخبار در فضيلت اهل علم بر شهيد و بر عابد و بر ساير خلق غير از انبيا و اوصيا و ترجيح مداد ايشان بر دماء شهداء و غير اين از فضائلى كه اثبات رفعت مقام ايشانرا بدرجات و مراتبى مينمايد بقدرى زياد است كه قابل احصاء و تعداد نيست و ظاهرا و بر حسب نقل بعضى از مفسّرين اشخاص ثروتمند و ارباب حوائج دنيوى زياد خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميرسيدند و با او محرمانه صحبت ميكردند و اين عمل هم براى آن حضرت اسباب زحمت و دردسر ميشد و هم بطبع حاضرين گران ميآمد لذا خداوند دستور فرمود كه هر كس بخواهد با پيغمبر صحبت محرمانه كند بايد قبلا صدقهاى بفقرا بدهد و بعد از اين حكم ديگر كسى با آن حضرت صحبت نكرد يا كرد و صدقه نداد جز امير المؤمنين عليه السّلام
جلد 5 صفحه 165
كه يك دينار را بده درهم فروخت و ده مرتبه با پيغمبر صحبت محرمانه نمود و در هر نوبت يك درهم بفقير صدقه داده بود و چقدر مناسب است اين بيت در اين مقام كه نميشود از آن گذشت.
«دوست بدنيا و آخرت نتوان داد* صحبت يوسف به از دراهم معدود» و در اين حكم تعظيم پيغمبر و انفاق بر فقراء و جلوگيرى از صحبتهاى بيجا و امتياز بين منفق و منافق و سخىّ و ممسك و محبّ دنيا و آخرت و غيرها ملحوظ شده بود و باين معانى اشاره شده بخيريّت و اطهريّت اين تصدّق و براى كسانيكه متمكّن از تصدّق نيستند مناجات بدون سبق تصدّق تجويز شده و وعده مغفرت و رحمت شاهد اين مدّعى است و قول خداوند بين يدى نجويكم استعاره است از كسيكه دو دست داشته باشد و مقصود پيشتر از نجوى است و در بعضى از روايات اين مقام كه نقل ده مرتبه صدقه دادن و نجوى نمودن امير المؤمنين عليه السّلام با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده مذكور است كه بعد از آن اين آيه نسخ شد بآيه بعد كه خدا ميفرمايد آيا ترسيديد كه اگر قبل از نجواى خودتان صدقه دهيد فقير شويد و اينكه صدقات فرموده براى آنست كه مخاطبين و نجوى كنندگان زياد بودند و گفتهاند دليل نسخ آنست كه خدا فرموده پس چون صدقه نداديد و خدا از سر تقصير شما گذشت پس بساير وظايف دينى خودتان از اقامه نماز و دادن زكوة و اطاعت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ساير امور عمل نمائيد تا كفّاره اين عملتان باشد و خدا از ظاهر و باطن اعمال و نيّات شما آگاه و مطّلع است و بحسب آن بشما پاداش خواهد داد و بنظر حقير آيه اوّل كه فرمودهاند نسخ شد ظهورى در وجوب ندارد چون امر در كتاب و سنّت اگر ظاهر در طلب حتمى باشد بقدرى ضعيف است كه بكمتر قرينهاى از بين ميرود و اينجا قول خداوند ذالك خير لكم و اطهر قرينه بر استحباب است چون ظاهر از آن نيل بثواب انفاق و تطهير نفس از رذيله بخل است كه مذموم اخلاقى است نه حرام شرعى و آيه دوم باعتبار بيان عفو الهى و امر بتدارك بيش از اين دلالت ندارد كه خدا از سر تقصير آنها كه نجوى نمودهاند و قبلا صدقه ندادهاند گذشته است و اين موجب اباحه آن در آتيه نخواهد بود بلى لفظ توبه كه مناسب با گناه است ممكن است
جلد 5 صفحه 166
قرينه براى وجوب حكم سابق باشد و مراد از گذشت خدا رفع آن حكم در آتيه چنانچه مفسّرين فرمودهاند و از بعضى روايات استفاده ميشود ولى بايد اين معنى مؤيّد شود بنقل خارجى كه اين حكم بر اصحاب گران آمد و خداوند از آنها رفع فرمود و الّا ممكن است قبول توبه را حمل نمود بر عفو از ابراز بخل كه گناه اخلاقى است بعد از توبيخ و ملامت بر ترس از انفاق مختصرى و صحبت با خاتم انبيا كه مستفاد از آيه دوم است در هر حال آنچه از معادن علم صادر شده معتمد و متّبع خواهد بود و نيز بر اهل سنّت كه در روايات اين مقام با اصحاب ما موافقت نمودند فضل مواليانشان از اصحاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه اغنياء بودند مكشوف خواهد گشت و در آيه اخيره خدا براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم توصيف فرموده منافقين اين امّت را كه با يهود مغضوب خدا همدست و همداستان و همراز و همرمز بودند بتذبذب كه نه از مسلمانانند و نه از كفّار و عمدا قسم دروغ ميخورند كه ما با يهود پيوندى نداريم و اسرار مسلمانان را نزد آنها فاش نميكنيم با آنكه ميدانند دروغ ميگويند و كارشان اين است و بآنها وعده عذاب شديد فرموده در آخرت و قبح عمل آنها را برخشان كشيده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ أَشفَقتُم أَن تُقَدِّمُوا بَينَ يَدَي نَجواكُم صَدَقاتٍ فَإِذ لَم تَفعَلُوا وَ تابَ اللّهُ عَلَيكُم فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبِيرٌ بِما تَعمَلُونَ «13»
آيا ترسيديد و بخل كرديد اينكه مقدّم بداريد بر نجوي خود صدقهها را که فقير شويد و چون بجا نياورديد پس خداوند گذشت كرد بر شما و اينکه حكم را برداشت پس بر پا بداريد نماز را و بدهيد زكاة را و اطاعت كنيد خدا و رسول او را و خداوند
جلد 16 - صفحه 458
خبير است بآنچه عمل ميكنيد.
أَ أَشفَقتُم اشفاق ترس از فقر و فاقه است.
أَن تُقَدِّمُوا بَينَ يَدَي نَجواكُم صَدَقاتٍ و بخل كرديد که مبادي فقير شويد.
فَإِذ لَم تَفعَلُوا پس چون مخالفت كرديد وَ تابَ اللّهُ عَلَيكُم پس خداوند هم اينکه حكم را نسخ كرد و از شما برداشت.
فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ پس بپردازيد بواجبات مهمه که اساس دين اسلام بر آنها است و اركان دين است که يكي از آنها نماز است که ميفرمايد:
الصلاة عمود الدين عنوان صحيفة المؤمن الصلاة ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها
الصلاة معراج المؤمن
الصلاة قربان کل تقي قرة عيني في الصلاة اول ما يحاسب به العبد يوم القيامة الصلاة
و غير اينها پس بايد اقامه داشت نماز را که گفتند:
تارك الصلاة كافر
و ضايع الصلاة بيانزده عقوبت گرفتار ميشود که يكي از آنها بي ايمان از دنيا ميرود.
وَ آتُوا الزَّكاةَ که ركن اعظم اسلام است و حفظ دين اسلام منوط باو است و متجاوز از صد آيه قرآن در اهميّت او و فوائد او و عقوبات مانع الزكاة داريم و در اخبار الي ما شاء اللّه و اهم از همه آنها و حقيقت دين.
وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ است در كليّه اوامر و نواهي الهي و فرمايشات پيغمبر که از همه مهمتر امر ولايت و وصايت و خلافت و امامت است و اينجا بسط بسيطي لازم است لكن از وضع تفسير خارج است وَ اللّهُ خَبِيرٌ بِما تَعمَلُونَ که با نماز چه كرديد و در امر زكاة چه نوع بوديد و در اطاعت خدا و رسول چه نموديد اي واي به حال امروزه در اينکه سه موضوع.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- جالب این که دستور فوق تأثیر عجیبی گذاشت و آزمون جالبی شد و همگی جز یک نفر از دادن صدقه و نجوا خودداری کردند، و او امیر مؤمنان علی علیه السّلام بود اینجا بود که آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه باید مسلمانان از این دستور بفهمند و درس گیرند گرفتند.
لذا آیه مورد بحث نازل گردید و این حکم را نسخ کرد و فرمود: «آیا ترسیدید
ج5، ص128
فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خودداری کردید»؟! (أ أشفقتم أن تقدموا بین یدی نجواکم صدقات).
معلوم میشود حب مال در دل شما از علاقه به نجوای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیشتر است، و نیز معلوم میشود در این نجواها غالبا مسائل حیاتی مطرح نمیشد، و گر نه چه مانعی داشت که این گروه قبل از نجوا صدقهای میدادند و نجوا میکردند، بخصوص این که مقدار خاصی برای صدقه نیز تعیین نشده بود و میتوانستند با مبلغ کمی این مشکل را حل کنند.
سپس میافزاید: «اکنون که این کار را نکردید (و خود به تقصیر خویشتن پی بردید) و خداوند توبه شما را پذیرفت، نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید، و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید، و (بدانید) خداوند از آنچه انجام میدهید با خبر است» (فاذ لم تفعلوا و تاب الله علیکم فاقیموا الصلاة و آتوا الزکاة و اطیعوا الله و رسوله و الله خبیر بما تعملون).
نکات آیه
۱ - مسلمانان، از پرداخت صدقه پیش از نجوا با پیامبراکرم(ص)، امتناع ورزیدند. (ءأشفقتم أن تقدّموا بین یدى نجویکم صدقت)
۲ - وجوب صدقه، باعث شد مسلمانان از گفتوگوى محرمانه با رسول اکرم(ص) صرف نظر کنند. (ءأشفقتم أن تقدّموا بین یدى نجویکم صدقت)
۳ - پرداخت صدقه، پیش از هر بار نجوا با پیامبراکرم(ص)، براى مسلمانان امرى دشوار مى نمود. (ءأشفقتم أن تقدّموا بین یدى نجویکم صدقت)
۴ - نکوهش مسلمانان از سوى خداوند، به خاطر صرف نظر کردن از ملاقات هاى محرمانه با پیامبراکرم(ص) و امتناع ورزیدن از پرداخت صدقه نجوا (ءأشفقتم أن تقدّموا بین یدى نجویکم صدقت)
۵ - خداوند، حکم صدقه نجوا را در پى امتناع ورزیدن مسلمانان از آن و ترک کردن گفتوگوى محرمانه با پیامبراکرم(ص) لغو و نسخ کرد. (فإذ لم تفعلوا و تاب اللّه علیکم) مفسران، بر آنند که این آیه ناسخ حکم صدقه نجوا است.
۶ - نجواهاى برخى از مسلمانان با پیامبر اسلام(ص)، غیر ضرور و بى فایده بود. (فإذ لم تفعلوا و تاب اللّه علیکم) از این که مسلمانان پس از صدور حکم صدقه، نجوا با رسول خدا(ص) را ترک کردند، به دست مى آید که آنان، کار ضرورى و حیاتى با آن حضرت نداشتند; و گرنه براى آن خرج مى کردند و صدقه مى پرداختند.
۷ - اقامه نماز، تکلیفى الهى برعهده مسلمانان (فأقیموا الصلوة)
۸ - مسلمانان، موظف به پرداخت زکات اند. (و ءاتوا الزکوة)
۹ - اطاعت از خدا و رسول اکرم(ص) و اجتناب از نافرمانى آنان، فرمان الهى به مسلمین (و أطیعوا اللّه و رسوله)
۱۰ - اقامه نماز، پرداخت زکات و فرمانبردارى از خدا و پیامبراکرم(ص)، ارکان عملى اسلام (فأقیموا الصلوة و ءاتوا الزکوة و أطیعوا اللّه و رسوله)
۱۱ - حضرت محمد(ص)، رسول خدا و پیام آور از جانب او (و أطیعوا اللّه و رسوله)
۱۲ - مسلمانان، باید بر اقامه نماز، پرداخت زکات و اطاعت از خدا و رسول او، پایبند بوده و از سهل انگارى درباره آنها کیداً پرهیز نمایند. (فأقیموا الصلوة ... و أطیعوا اللّه و رسوله) ارتباط صدر و ذیل آیه شریفه، بیانگر این حقیقت است که خداوند، هر چند درباره مسأله صدقه نجوا از کسانى که نسبت به آن کوتاهى نمودند، سخت گیرى نکرد; لکن نسبت به اقامه نماز، پرداخت زکات و ... هرگز تسامح نمى کند.
۱۳ - خداوند، به تمامى اعمال مردمان آگاهى کامل دارد. (و اللّه خبیر بما تعملون)
۱۴ - توجه به آگاهى کامل الهى به اعمال بندگان، بازدارنده آنان از تخلف و نافرمانى در برابر دستورات خدا و پیامبر(ص) (و أطیعوا اللّه و رسوله و اللّه خبیر بما تعملون)
روایات و احادیث
۱۵ - «عن على(ع) إنّه قال: بى خفف اللّه عن هذه الاُمّة لأنّ اللّه امتحن الصحابة بهذه الآیة فتقاعسوا عن مناجاة الرسول(ص)... و کان معى دینار فتصدّقت به فکنت أنا سبب التوبة من اللّه على المسلمین حین عملت بالآیة و لو لم یعمل بها أحد لنزل العذاب لإمتناع الکلّ من العمل بها;[۳] از حضرت على(ع) روایت شده که فرمود: خدا به وسیله من [کیفر سنگینى] این امت را سبک کرد; زیرا خداوند صحابه را با آیه «قدّموا بین یدى نجواکم صدقات» امتحان کرد. آنان از نجوا کردن با رسول خدا(ص) خوددارى کردند ...و با من دینارى بود که آن را [قبل از نجوا ]صدقه دادم. پس من سبب گذشت خداوند از مسلمین شدم; آن گاه که به این آیه عمل کردم و اگر هیچ کس به آن عمل نمى کرد، عذاب نازل مى شد; زیرا همه از عمل به آن امتناع کرده بودند».
موضوعات مرتبط
- احکام: نسخ احکام ۵
- اسلام: ارکان اسلام ۱۰
- اطاعت: اطاعت از خدا ۹; اطاعت از محمد(ص) ۹; اهمیت اطاعت از خدا ۱۰، ۱۲; اهمیت اطاعت از محمد(ص) ۱۰، ۱۲
- امام على(ع): صدقه امام على(ع) ۱۵; فضایل امام على(ع) ۱۵
- خدا: اوامر خدا ۹; سرزنشهاى خدا ۴; علم خدا به اعمال ۱۳، ۱۴; علم غیب خدا ۱۳
- ذکر: آثار ذکر علم خدا ۱۴
- رسولان خدا :۱۱
- زکات: اهمیت زکات ۸، ۱۰، ۱۲
- صدقه: آثار وجوب صدقه نجوا ۲; امتناع از صدقه نجوا ۱، ۴، ۵; صدقه نجوا ۱۵; نسخ صدقه نجوا ۵
- عصیان: موانع عصیان ۱۴
- محمد(ص): ترک نجوا با محمد(ص) ۴، ۱۵; مقامات محمد(ص) ۱۱; نبوت محمد(ص) ۱۱; نجوا با محمد(ص) ۱، ۲، ۳، ۶
- مسلمانان: تکلیف مسلمانان ۷، ۸، ۹، ۱۲; سرزنش مسلمانان صدراسلام ۴; مسلمانان صدراسلام و صدقه نجوا ۱، ۳; نجواى مسلمانان صدراسلام ۶
- نماز: اهمیت نماز ۷، ۱۰، ۱۲
منابع
- ↑ صاحب مجمع البیان گوید: این آیه درباره اغنیاء نازل شده که نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مى آمدند و با وى به گفتگوى زیاد مى پرداختند و خداوند آنها را به جاى گفت و شنود با پیامبر به صدقه دادن امر فرمود. پس از نزول این آیه توانگران با پیامبر گفت و شنود نمى کردند سپس آیه بعدى که رخصت و اجازه در این امر بود، نازل شد چنان که مقاتل بن حیان نقل نماید: امام على مرتضى علیهالسلام فرماید: در قرآن آیه اى است که کسى قبل از من به آن عمل ننموده و نیز کسى بعد از من به آن عمل نخواهد نمود و آن آیه ۱۲ این سوره است زیرا من دینارى داشتم که آن را بده درهم فروختم وقتى که خواستم در این باره به رسول خدا صلی الله علیه و آله بگفت و شنود بپردازم درهم خود را صدقه دادم بعد به گفتگو پرداختم سپس آیه ۱۳ آن را نسخ نمود و از آن به بعد کسى به آن عمل ننمود و خداوند به خاطر من به این امت تخفیف داد و از براى کسى قبل از من هم نازل نشد و نیز براى کسى بعد از من هم نازل نگردید (چنان که صاحب کشف الاسرار که از مفسرین عامه است آن را از على علیهالسلام نقل و روایت نموده است) و نیز صاحبان کشف الاسرار و مجمع البیان از عبدالله بن عمر نقل نمایند که گفت: سه چیز به على بن ابىطالب اختصاص یافت که بسیار مایل بودم. اى کاش یکى از آنها براى من مى بود، اول تزویج با دختر پیامبر اسلام حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، دوم دادن پرچم در جنگ خیبر بدست وى از طرف پیامبر اسلام، سوم آیه نجوى که به خاطر او نزول یافته است، مجاهد و قتاده گویند وقتى که مردم به گفتگو و نجوى تا قبل از صدقه دادن منع گردیدند. از آن به بعد کسى با پیامبر به گفتگو و نجوى نمى پرداخت جز على علیهالسلام که تصدق میداد سپس به گفتگو و نجوى با پیامبر مى پرداخت و آیه رخصت و اجازه نیز بعد از آن نازل گردید. صاحب تفسیر برهان از محمد بن العباس و او بعد از پنج واسطه از کلبى او از ابوصالح و او از ابن عباس روایت کرده و گوید که آیه ۱۲ درباره على بن ابىطالب علیهالسلام نازل گردیده که یک دینار داشت و آن را بده درهم فروخت و هر وقتى که با پیامبر به نجوى مى پرداخت. یک درهم صدقه میداد تا این که ده بار با رسول خدا صلى الله علیه و آله به نجوى پرداخت و تمام ده درهم را به صدقه داد سپس نسخ گردید و کسى به آن عمل ننمود جز على علیهالسلام و نیز هیچ کس پیش از او و بعد از او نیز بدان عمل ننمود و اختصاص به وى پیدا کرد.
- ↑ صاحب کشف الاسرار و نیز در صحیح ترمذى از على علیهالسلام نقل نمایند وقتى که آیه ۱۲ نازل گردید. پیامبر به على گفت: یا على مردم چه اندازه تصدق بدهند، خوب است؟ على گوید: گفتم خدا و رسول او داناترند. پیامبر فرمود: آیا یک دینار کافى است؟ على گفت: زیاد است زیرا مردم طاقت پرداخت آن را ندارند. فرمود: نصف دینار چطور؟ گفت: باز هم زیاد است سپس پیامبر فرمود: پس چقدر کافى است؟ گفت: یک حبه گندم یا جو. پیامبر فرمود: یا على خوب گفتى زیرا مرد کمبضاعتى در مال هستى سپس آیه ۱۳ نازل شد. ابن ابى حاتم در تفسیر خود از طریق ابوطلحة از ابن عباس نقل کند که مسلمین مسائل زیادى از پیامبر مى پرسیدند تا جائى که این موضوع بر پیامبر گران آمد و خدا خواست که بر پیامبرش آسان بگیرد لذا آیه ۱۲ را نازل فرمود و بعد از نزول آیه مردم چیزى از پیامبر سؤال نمى کردند سپس آیه ۱۳ نازل گردید.
- ↑ تأویل الأیات الظاهرة، ص ۶۴۹; بحارالأنوار، ج ۳۵، ص ۳۸۱.