الأعراف ٢٣
کپی متن آیه |
---|
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَ مِنَ الْخَاسِرِينَ |
ترجمه
الأعراف ٢٢ | آیه ٢٣ | الأعراف ٢٤ | ||||||||||||||
|
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۲۵، سوره اعراف
- معناى تمكين انسان در زمين در جمله : (( و لقد مكناكم فى الارض ))
- سجده ملائكه براى جميع بنى آدم و براى عالم بشريت بوده است .
- بيان اين كه خلقت آدم در حقيقت ، خلقت جميع بشر بوده است و اشاره بهاقوال ديگرى كه در توجيه نسبت دادن خلقت آدم به همگان گفته شده است .
- ابليس با ملائكه بوده و فرقى با آنان نداشته و او و همه فرشتگان در مقامى قرارداشتند كه آن مقام ماءمور به سجده شده است .
- بيان اينكه مراد از امتثال و تمرد در امر ملائكه به سجود براى آدم و تمرد ابليس ، امورتكوينى است .
- تكبر و خودخواهى سرچشمه تمامى گناهان است .
- ملاك برترى در تكوينيات بستگى دارد به بيشتر بودن عنايات الهى واستدلال ابليس به برترى آتش غلط بوده است .
- وجوب امتثال امر الهى از جهت اين است كه امر، امر او است و دائر مدار مصالح و جهات خيرنيست
- توضيح در مورد اينكه امر ملائكه به سجده امرى تكوينى بوده است .
- كبريا خاص خداى سبحان است و از غير او تكبر پسنديده نيست .
- درخواست مهلت از خدا توسط ابليس
- محاصره انسان توسط شيطان از چهار طرف !
- مراد از (( مخلصين (( و (( شاكرين (( كه شيطان نمى تواند ايشان را بفريبد و اشارهبه طريقه گمراه كردن شيطان
- مراد از جمله (( الّا اءن تكوناملكين (( در خطاب به آدم و هوا
- اشاره به اهمال و قصور مفسرين در بحث از شيطان و شناختن او
- چند مطلب كه بايد در بحث از مساءله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيانشود
- ۲- مراتب مختلف موجودات مقتضاى الهى است .
- ۳- آيات مربوط به داستان سجده آدم تصويرى است از روابط بين نوع انسانى و نوعملائكه و ابليس
- بهشت قبل از هبوط بهشت برزخى بوده نه بهشت جاويدان !
- قلمرو اغوا و اضلال شيطان ، ادراك انسانى و ابزار كار او عواطف و احساسات بشرى است .
- نحوه تصرفات ابليس در ادراك انسان
- ولايت شيطان بر آدميان در ظلم و گناه و ولايت ملائكه بر آدميان در اطاعت و عبادت
- بعضى از لشكريان ابليس از جنس بشرند
- خلاصه بحث درباره شيطان و وسوسه اندازى او
- بحث عقلى و قرآنى (مناظره اى كه شارح اناجيلنقل كرده و در تورات ذكر شده كه بين ابليس و ملائكه واقع شده است )
- در آفريدن خلايق و مخصوصا كفارى كه نتيجه خلقتشان خلود در آتش است چه حكمتى است ؟
- تكليف بندگان براى خدا چه سودى دارد؟!
- چرا خداوند انسان را بدون اينكه مكلف نمايدكامل نساخت و چرا او را كامل نيافريد؟
- تكليف ابليس و ملائكه به سجده بر آدم براى چه بود و لعن و عقاب ابليس بعد ازنافرمانى چرا؟
- پاسخ به دو شبهه ديگر
- بيان و توضيح جمله : (( لايسئل عما يفعل و هم يسئلون (( از نظر فلسفه و برهان و وحى
- اشاره به ابحاث ممتدّ متكلمان اشاعره و معتزله دربارهافعال خدا
- تقسيم علوم و مدركات انسان به : علوم كاشف از خارج و علوم اعتبارى و ذهنى
- فرق بين اين دو قسم از علوم
- جميع احكام عقلى از فعل خداوند اتخاذ شده است
- اشكالاتى كه بر راءى اشاعره در احكام نظرىعقل وارد است
- جريان احكام عقلى عملى در افعال خداى تعالى
- عقل نظرى در تشخيصهاى خود درباره معارف مربوط به خدا مصيب است .
- عقل عملى : جستجوى مصالح و مفاسد و حسن و قبحافعال در احكام تشريعى
- آياتى كه جريان عقل نظرى و عقل عملى را در ناحيه پروردگار تاءييد مى كند
- بحث روايتى (رواياتى در مورد شيطان و تمرد تو از سجده بر آدم و وساوس وتصرفات او...)
- بهشت آدم از باغهاى دنيا بوده است
- رد اينكه ملائكه و شياطين به تغيير ذات خود قدرت داشته باشند و به صور مختلفه درآيند.
- دو دسته روايات مربوط به تصرفات ابليس و كيفيت تصرف او در شعور آدمى
- ماجراى شگفت انگيز گفتگوى حضرت يحيى با ابليس
- بررسى گفتگوى ابليس با پيامبران الهى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ «23»
(آدم و حوّا) گفتند: پروردگارا! ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر ما را نبخشايى و رحم نكنى، قطعاً از زيانكاران خواهيم بود.
نکته ها
شيطان و آدم هر دو نافرمانى كردند؛ امّا شيطان نسبت به نافرمانى خود (ترك سجده)، به عدل و حكمت الهى اعتراض و استكبار كرد و برترى نژاد خود را مطرح ساخت و پشيمان هم نشد؛ امّا حضرت آدم و حوّا، به كار خلاف خود اعتراف كردند و از خداوند تقاضاى
جلد 3 - صفحه 41
بخشايش كردند. «1»
پیام ها
1- در برابر ستمهايى كه به خود روا مىداريم بايد از خداوند استمداد جوييم و آنها را جبران كنيم. قالا رَبَّنا ظَلَمْنا ...
2- آدم و حوّا، هم در تخلّف شريك بودند، هم در جبران گذشته و عذرخواهى.
«ذاقَا، قالا رَبَّنا»
3- هرگونه خلافى، ظلم به خويشتن است، چون مخالفت با فرمان خدا مخالفت با تكامل و سعادت واقعى خود است. «ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»
4- از آداب دعا و استغفار، ابتدا اعتراف به گناه است. «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»
5- نخستين خواستهى بشر از خدا، تقاضاى عفو ورحمت بود. «وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا»
6- مهمترين مسأله براى گناهكار، مغفرت الهى است، سپس درخواستهاى ديگر. «إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا»
7- عنايت و لطف و مهربانى خدا، جلوى خسارت ابدى را مىگيرد. إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا ... لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ «23»
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا: عرض كردند آدم و حوا اى پروردگار، ما ستم نموديم به نفسهاى خود به نقص ثوابى كه مترتب مىشد بر فعل مندوب و نقصان عوايد و فوايد و عيش واسع، به سبب اكل شجره منهيه كه مباح الاصل بود. وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ: و اگر عفو و تجاوز نفرمائى از ما به تفضل رحمت و كرم خود با عطا و اعاده آنچه فوت كرديم، هر آينه باشيم از زيانكاران به نقصان ثواب.
تنبيه: بنابر مذهب حقّه اماميه، توبه آدم بر ترك اولى بوده، چه ترك اولى
جلد 4 صفحه 35
نسبت به انبيا مانند گناه، و توبه از آن براى عود ثواب جايز است؛ و لذا فرمودهاند: حسنات الابرار سيّئات المقرّبين. و دلايل قطعيه عقليه و نقليه بر عصمت انبيا از گناه مطلقا بسيار است از جمله:
1- اگر صادر شود از پيغمبر گناه، لازم آيد اجتماع ضدين، وجوب متابعت و مخالفت او. اما اول: اجماع و آيه: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ. و چون ثابت شود در حق پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ثابت گردد در حق باقى انبيا به جهت عدم قائل بالفرق. اما ثانى: بدليل آنكه متابعت عاصى حرام است.
2- اگر پيغمبر عاصى باشد، هر آينه از ظالمين خواهد بود؛ و حال آنكه حق تعالى فرموده: لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. «1» فخر رازى گويد: مراد به اين عمد يا عهد نبوت يا عهد امامت است؛ اگر اولى باشد، ثابت شود مطلوب؛ و اگر ثانى باشد ايضا همچنين؛ زيرا هر نبى لابد امام و مقتدا باشد، پس آيه بر هر تقدير دلالت دارد كه نبى گناهكار نخواهد بود.
3- اگر نبى معصيت نمايد، لازم آيد منع و زجر و انكار او به جهت عموم ادله امر به معروف و نهى از منكر، و لكن حرام است به جهت استلزام ايذائى كه حرام است به اجماع و به دليل آيه: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ. «2» 4- خداى تعالى حكايت فرموده از ابليس: فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ. «3» پس اگر نبى عصيان نمايد، هر آينه از مغوين شيطان و مخرجين از مخلصين خواهند بود؛ با آن كه انبيا از مخلصينند به جهت اجماع و آيه: وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ. «4» و چون ثابت شود وجوب عصمت در بعض، ثابت گردد در كل به
«1» سوره بقره، آيه 124.
«2» سوره احزاب، آيه 57.
«3» سوره ص، آيه 82 و 83.
«4» سوره ص، آيات 45 تا 47.
جلد 4 صفحه 36
جهت عدم قائل به فرق.
تذكره: ظلم به معنى نقص و ستم؛ و در اصل، وضع شىء است در غير موضوع، و متعلق خواهد. و آن: يا نفس خود ظالم باشد مانند ترك نفعى از خود، به عبارت ديگر ترك مندوب و ترك اولى. و يا متعلق غير؛ و آن غير، يا خالق باشد مثل شرك به خداى تعالى به اقسامه، و يا مخلوق مثل ضرب و قتل ناحق و تعديات. پس ظلم نسبت به انبياء، ترك اولى است؛ چه به ترك مندوب نقص ثواب آنها مىشود. و به ترك مندوب فاعل مكروه گردد. و از آن توبه جايز است و اين قانون كليّه است نزد جمهور اماميه. و شيخ أبو الفتوح رازى رحمه اللّه همين را پسند فرمود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ «23»
ترجمه
گفتند پروردگار ما ستم كرديم بر خودهامان و اگر نيامرزى ما را و رحم نكنى بر ما هر آينه باشيم البتّه از زيانكاران.
تفسير
معذرت از ترك اولى است كه از آن بملاحظه مقامشان تعبير بظلم شده است چون حسنات الابرار سيّئات المقرّبين و اوّل طلب آمرزش نمودند پس از آن طلب مزيد فضل و رحمت و تدارك زيان وارد بر خودشان را از ثواب اطاعت تا زيان كار نباشند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالا رَبَّنا ظَلَمنا أَنفُسَنا وَ إِن لَم تَغفِر لَنا وَ تَرحَمنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الخاسِرِينَ «23»
گفتند آدم و حوي پروردگار ما ظلم كرديم ما بجان خود و اگر ما را نيامرزي و ترحم نفرمايي ما ميباشيم از زيانكاران.
قالا رَبَّنا ظَلَمنا أَنفُسَنا اشاره بچند آيه قبل است که فرمود لا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظّالِمِينَ و مراد ظلم بنفس است که از فيوضات بهشت و نعم الهيه محروم شدند و مرتكب ترك اولي شدند و از مثل آدمي که مسجود و معلم ملائكه شد و عالم بعلم اسماء توقع نبود که بر خلاف صلاح سيّما در منظر ملائكه خود را كوچك كند لذا طلب مغفرت و رحمت كردند و گفتند وَ إِن لَم تَغفِر لَنا وَ تَرحَمنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الخاسِرِينَ و جمله و ترحمنا عطف بتغفر لنا است مدخول لم است يعني و لم ترحمنا، و مراد از خسران همان ممنوع شدن از فيوضات و انحطاط رتبه در ارتكاب ترك اولي است، و مراد از غفران نه غفران از ذنب است
جلد 7 - صفحه 295
بلكه گذشت از اينکه خطاء است که محروم نشوند از بهشت و نعم آن و مراد از رحمت بهمان درجه باشند و تنزل نكنند.
ان قلت- خداوند که غفار الذنوب است حتي مشرك و كافر اگر توبه كرد پذيرفته ميشود چرا از آدم و حوي پذيرفته نشد.
قلت- خداوند قبول فرمود نه تنزل رتبه پيدا كرد و نه مورد مؤاخذه شد و سرّ خروج از بهشت همان بود که گفتيم که احتياج بمدفوع داشتند و مناسب با بهشت نبود و فرداي قيامت اينکه دو نفر را با مليونها از ذريه آنها از انبياء و اوصياء و اولياء و مقربان از صلحاء و اتقياء و ابرار و اخيار و مؤمنين حتي عصات از مؤمنين را خداوند داخل بهشت ميفرمايد که ابد الاباد متنعم باشند حتي از ملائكه بالاتر و مخلد در بهشت باشند از آنچه شيطان فريب داده که أَن تَكُونا مَلَكَينِ أَو تَكُونا مِنَ الخالِدِينَ بالاتر و بهتر باشد جعلنا اللّه معهم.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 23)- بازگشت آدم به سوی خدا! سر انجام هنگامی که آدم و حوّا، به نقشه شیطانی ابلیس واقف شدند و نتیجه کار خلاف خود را دیدند به فکر جبران گذشته افتادند و نخستین گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خویشتن، در پیشگاه خدا قرار دادند و «گفتند: پروردگار! ما بر خویشتن ستم کردیم» (قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا).
«و اگر ما را نیامرزی و رحمت خود را شامل حال ما نکنی، از زیانکاران خواهیم بود» (وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ).
نکات آیه
۱- آدم و حوا پس از توبیخ خداوند بر تناول از شجره نهى شده، به خطاى خویش پى بردند و بدان اعتراف کردند. (قالا ربنا ظلنا أنفسنا)
۲- خطا و لغزش آدم و حوا ستمى بود که آنان بر خویشتن روا داشتند. (قالا ربنا ظلنا أنفسنا)
۳- گناه و عصیان، ظلمى است از ناحیه انسان به خویشتن. (قالا ربنا ظلنا أنفسنا)
۴- آدم و حوا پس از اعتراف به لغزش خویش از خداوند خواستند تا گناهشان را بیامرزد و بر آنان ترحم کند. (قالا ربنا ظلنا أنفسنا و إن لم تغفر لنا و ترحمنا)
۵- آدم و حوا امیدوار به مغفرت و رحمت الهى (و إن لم تغفر لنا و ترحمنا)
۶- اعتراف به خطا و اظهار تذلل و عبودیت به درگاه خداوند، از آداب استغفار است. (ربنا ظلنا أنفسنا و إن لم تغفر لنا و ترحمنا)
۷- آدم و حوا خویشتن را به سبب خطا و لغزش از زیانکاران شمردند. (إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخسرین)
۸- عصیان پروردگار، موجب زیان و خسران آدمى است. (ظلمنا انفسنا ... لنکونن من الخسرین)
۹- آدم و حوا آمرزش خدا و رحمت وى را تنها عامل نجات خویش از زیانکارى دانستند. (و إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخسرین)
۱۰- مغفرت و رحمت الهى تنها امید و وسیله رهایى گنهکاران از خسران گناه است. (و إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخسرین)
۱۱- نهایت تذلل و تضرع آدم و حوا در پیشگاه خدا، پس از توجه به خطاى خویش (ربنا ظلمنا ... لنکونن من الخسرین)
موضوعات مرتبط
- آدم (ع): و درخت ممنوعه ۱ ; استغاثه آدم (ع) ۱۱ ; اقرار آدم (ع) به عصیان ۱، ۴ ; امیدوارى آدم (ع) ۵ ; تضرّع آدم (ع) ۱۱ ; خطاى آدم (ع) ۷ ; دعاى آدم (ع) ۴ ; زیانکارى آدم (ع) ۷ ; ظلم آدم (ع) ۲ ; عصیان آدم (ع) ۱۱ ; عقیده آدم (ع) ۹ ; قصه آدم (ع) ۱، ۴، ۷ ; لغزش آدم (ع) ۲
- آمرزش: درخواست آمرزش ۴
- استغفار: آداب استغفار ۶
- اقرار: به خطا ۶
- امیدوارى: به آمرزش خدا ۵، ۱۰ ; امیدوارى به رحمت خدا ۵، ۱۰
- حوا: استغاثه حوا ۱۱ ; اقرار حوا به عصیان ۱، ۴ ; امیدوارى حوا ۵ ; تضرّع حوا ۱۱ ; حوا و درخت ممنوعه ۱ ; خطاى حوا ۷ ; دعاى حوا ۴ ; زیانکارى حوا ۷ ; ظلم حوا ۲ ; عصیان حوا ۱۱ ; عقیده حوا ۹ ; قصّه حوا ۱، ۴، ۷ ; لغزش حوا ۲
- خدا: آمرزشهاى خدا ۹ ; رحمت خدا ۹ ; سرزنشهاى خدا ۱
- خود: ظلم به خود ۲، ۳
- رحمت: درخواست رحمت ۴
- زیان: عوامل زیان ۷ ; عوامل نجات از زیان ۹، ۱۰ ; موجبات زیان ۸
- زیانکاران:۷
- سرزنش: آثار سرزنش ۱
- عبودیت: اظهار عبودیت ۶
- عصیان: آثار عصیان ۸ ; ظلم عصیان ۳
- علم: آثار علم ۱۱
- گناه: زیان گناه ۱۰ ; ظلم گناه ۳
- گناهکاران: عوامل نجات گناهکاران ۱۰
منابع