البقرة ٢٢١
کپی متن آیه |
---|
وَ لاَ تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لاَ تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولٰئِکَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَکَّرُونَ |
ترجمه
البقرة ٢٢٠ | آیه ٢٢١ | البقرة ٢٢٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ»: با زنان مشرک ازدواج نکنید. «أَمَةٌ» برده. بنده. «لا تَنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ»: زنان را به ازدواج کافران درنیاورید. «عَبْدٌ»: برده. بنده. «یَدْعُونَ»: فرا میخوانند. دعوت میکنند. «یَدْعُو»: فرا میخواند. دعوت میکند. در رسمالخطّ قرآنی الفی در آخر دارد. «بِإِذْنِهِ»: به اراده و توفیق خود. «یَتَذَکَّرُونَ»: متذکّر شوند. پند و عبرت گیرند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
الْيَوْمَ أُحِلَ لَکُمُ... (۴) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا... (۷) الْيَوْمَ أُحِلَ لَکُمُ... (۲)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
مفسرين عامه و خاصه[۳] از مقاتل روايت نمايند: كه اين آيه درباره مرثد بن ابىمرثد الغنوى نازل گرديد، وى مردى شجاع و دلاور بود.
رسول خدا صلى الله عليه و آله او را مأمور نمود كه به مكه برود و پنهانى چند نفر از مسلمين را به مدينه بياورد. مرثد وقتى كه وارد مكه شد، زنى بنام عناق كه خوشگل بود و با مرثد در جاهليت سر و سرى داشت، متوجه شد كه مرثد به مكه آمده است. لذا به ملاقات وى رفت و او را به منزلش دعوت نمود. مرثد گفت: چون مسلمان شده ام اسلام ميان من و تو حائل گرديده و نمى توانم دعوت تو را بپذيرم. عناق گفت: مرا به عقده خود درآور و به زنى قبول كن. مرثد گفت: بايد در اين خصوص از رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه بگيرم. عناق كه جوابهاى رد او را شنيد، به خشم درآمد و فرياد كشيد و مشركين را جمع نمود. مشركين مرثد را سخت مضروب نمودند. مرثد به مدينه آمد و قضيه عناق را به پيامبر گفت، سپس اين آيه نازل گرديد.
و درباره اين قسمت از آيه «وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ» نيز چنين گويند:[۴] كه درباره عبدالله رواحه نازل گرديد وى كنيزى داشت روزى او را مضروب ساخت و جريان امر را به پيامبر گفت. رسول خدا فرمود: چگونه زنى است؟ عبدالله گفت: زنى است كه شهادت به يكتائى خداوند و به نبوت تو دارد و روزه ميگيرد و نيكو وضو ميسازد، پيامبر فرمود: چنين زنى مؤمنه است. عبدالله سوگند ياد كرد كه وى را آزاد كرده و به زوجيت خويش درآورد و مردم عبدالله را طعنه ميزدند كه با زنى سياه ازدواج كرده در صورتى كه زنان زيباروى مشركه مايل به زوجيت با او هستند، نمى پذيرد. سپس اين آيه نازل گرديد.
و نيز گويند:[۵] درباره زنى به نام خنساء نازل شده كه كنيزك سياهى بود و حذيفه او را خريدارى كرده بود و چون باايمان بود، حذيفه به او گفت: اى خنساء با سياهى و زشتروئى خود نام خودت را بلندآوازه كرده و به ملأ اعلى رسانيده اى زيرا خداوند براى تو آيه اى نازل كرد سپس او را آزاد ساخت و به زنى گرفت.
تفسیر
- آيه ۲۲۱ ، سوره بقره
- معنا و مراتب شرك به موارد استعمال كلمه ((مشرك )) و ((كافر))
- در قرآن كريم كلمه ((مشرك )) بر غير اهل كتاب اطلاق شده و اطلاق آن بر اهل كتاب ثابت و معلوم نيست
- ظاهر آيه شريفه تحريم ازدواج با زن و مرد بت پرست است نه ازدواج با اهل كتاب
- عدم تعارض و عدم وقوع نسخ بين آيات سوره بقره و آيات سوره مائده و ممتحنه
- ملاك شايستگى در طرف ازدواج ايمان است نه مزاياى اعتبارى ديگر
- (در شاءن نزول آيه شريفه و لا تنكوا المشركات حتى يؤ من ...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«221» وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
وبا زنان مشرك، ازدواج نكنيد تا ايمان آورند وقطعاً كنيز با ايمان از زن (آزاد) مشرك بهتر است، اگرچه (زيبايى يا ثروت يا موقعيّت او) شما را به شگفتى درآورد. و به مردان مشرك، زن ندهيد تا ايمان آورند وقطعاً برده با ايمان از مرد (آزاد) مشرك بهتر است، هر چند (زيبايى و موقعيّت و ثروت او) شما را به شگفتى وادارد. آن مشركان (شما را) به سوى آتش دعوت مىكنند، در حالى كه خداوند با فرمان و دستورات خود، شما را به بهشت وآمرزش فرا مىخواند و آيات خويش را براى مردم روشن مىكند تا شايد متذكّر شوند.
جلد 1 - صفحه 346
نکته ها
ازدواج با همسران غير مؤمن، مىتواند تأثير منفى بر تربيت فرزندان و نسل آينده انسان بگذارد، چنانكه ممكن است آنها عامل جاسوسى براى بيگانه باشند. گرچه آيه دربارهى ازدواج با غير مسلمانان است، ولى هر نوع معاشرتى كه ايمان انسان را در معرض خطر قرار دهد ممنوع است.
پیام ها
1- مسلمانان، حقّ پيوند خانوادگى با كفّار را ندارند. «وَ لا تَنْكِحُوا»
2- در انتخاب همسر، ايمان اصالت دارد و ازدواج با كفّار ممنوع است. «وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ»
3- در ازدواج، فريب جمال، ثروت و موقعيّت ديگران را نخوريد. «وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ... وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ»
4- مقام و مال و جمال، جاى ايمان را پر نمىكند. «وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ»
5- به ضعيفان و محرومان با ايمان بهاداده و با آنان ازدواج كنيد. «لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ ... لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ»
6- غرائز بايد در مسير مكتب كنترل شود. «حَتَّى يُؤْمِنَّ ... حَتَّى يُؤْمِنُوا»
7- ايمان مايهى ارزش است، گرچه در بنده و كنيز باشد وشرك رمز سقوط است، گرچه در حر و آزاد باشد. «لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ»
8- پدر، حقّ ولايت بر ازدواج دخترش دارد. در مسئله داماد گرفتن، به پدر خطاب مىكند كه دختر خود را به مشركان ندهيد. «لا تَنْكِحُوا»
9- اوّل ايمان، بعد ازدواج. فكر نكنيد شايد بعد از ازدواج ايمان بياورند. «حَتَّى يُؤْمِنَّ ... حَتَّى يُؤْمِنُوا»
10- از نفوذ عوامل مشرك در تاروپود زندگى مسلمانان، جلوگيرى كنيد و توجّه به خطرات مختلف اين نوع ازدواجها داشته باشيد. «أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»
11- همسر مشرك، زمينه ساز جهنّم است. «يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»
جلد 1 - صفحه 347
12- عمل به دستورات الهى، راه رسيدن به بهشت است. «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ»
13- مغفرت، با توفيق و اذن الهى است. بر خلاف مسيحيّت كه آمرزش را بدست بزرگان خود مىدانند. «وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ»
14- انسان، واقعيات را به طور فطرى در مىيابد. بيان احكام فقط براى يادآورى است. «لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (221)
شأن نزول: حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شخصى مرثد نام را به مكه فرستاد تا جماعت مسلمانان درمانده را مخفيانه از كفار بيرون آورد.
چون به مكه رسيد زنى مشركه عناق نام كه با او قبل از اسلام سابقه داشت نزد او آمده دوستى قديمى و وصال او را صحبت داشته. مرثد گفت: اسلام، ميان من و تو حائل شده، اين امر منوط است به اجازه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. عناق در غضب شده مشركان را از سرّ او خبر داد. آنها آمدند به سر او ريختند و او را زدند. عاقبت گريخته به مدينه آمد، واقعه را خدمت
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 396
حضرت عرضه داشت؛ آيه شريفه نازل شد: «1» وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ: و نكاح منمائيد اى مؤمنان زنان مشركه را، حَتَّى يُؤْمِنَ: تا اينكه ايمان آورند. وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ: و هر آينه كنيز مؤمنه به خدا و رسول، خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ: بهتر است از زن آزاد مشركه و كافره به خدا و رسول. وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ: و اگرچه به شگفت آورد آن زن شما را به كثرت مال و حسن و جمال خود. يا مراد مطلق امرئه باشد خواه آزاد يا مملوكه، چه همه مردمان عباد و اماء خدا هستند. چنانكه مردان مؤمنه را جايز نيست كه زنان مشركه را نكاح كنند، همچنين، وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ: و به نكاح در نياوريد زنان مؤمنه را به مردان مشرك، يعنى جايز نيست زنان مؤمنه به نكاح مردان مشرك درآيند به هيچ وجه. حَتَّى يُؤْمِنُوا: تا اينكه ايمان آرند به خدا و پيغمبر.
بعد از آن در بيان علت نهى از مواصلت اهل شرك و ترغيب در مواصلت مؤمنان مىفرمايد: وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ: و هر آينه بنده مؤمن، خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ: بهتر است از مرد مشرك و اگرچه به شگفت آورد شما را آن مرد مشرك به سبب مال و جلالش. أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ: آن مشركين و مشركات مىخوانند مردمان را به آتش جهنم، يعنى ترغيب مردمان كنند به سبب مواصلت و مصاحبت به كفرى كه موجب وصول به جهنم است. پس موالات و مظاهرت با آنها شايسته اهل ايمان نيست، و لذا فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم المرء على دين خليله و قرينه «2»: يعنى شخص بر دين دوست و همنشين خود باشد.
وَ اللَّهُ يَدْعُوا: (مضاف و محذوف اقامه مضاف اليه مقام مضاف به جهت تفخيم شأن. اى اولياء اللّه) يعنى و دوستان خدا كه مؤمنان هستند
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 317.
«2» بحار الانوار، جلد 74، صفحه 201، حديث 40- اصول كافى، جلد 2، صفحه 375، حديث سوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 397
مىخوانند مردمان را، إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ: بسوى بهشت و آمرزش، يعنى بسوى اعتقاد صحيح مطابق واقع كه آن ايمان به خدا و رسول و معتقدات حقه است. بِإِذْنِهِ: به توفيق خدا و تيسير او، و يا به امر و اراده او. وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ: و بيان و روشن فرمايد خدا احكام خود را كه نشانه حلال و حرامند براى مردمان، لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ: براى اينكه متذكر شوند و پند پذيرند، يا باشند به حيثيتى كه اميد تذكر از آنها متصور باشد به جهت آن چيزى كه مركوز «1» است در عقول ايشان از ميل به خير و موافقت امر خدا و مخالفت نفس و هوى.
تذكره: احكام نكاح مشركه و كتابيه در كتب فقهيه عنوان شده است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (221)
ترجمه
و نكاح نكنيد زنان مشركه را تا ايمان آورند و هر آينه كنيز مؤمنه بهتر است از زن مشركه اگرچه خوش آيد از او شمار او نه زن دهيد مردان مشرك را تا ايمان آورند و هر آينه غلام مؤمن بهتر است از آزاد مشرك اگرچه خوش آيد از او شما را آنگروه ميخوانند بسوى آتش و خدا ميخواند بسوى بهشت و آمرزش باذن خود و بيان ميكند آيات خود را براى مردم باشد كه ايشان بپذيرند..
تفسير
خوش آمدن مرد از زن يا بعكس اگرچه بدوا متبادر از آن از حيث جمال است ولى بعد از تامل شامل ميشود حيث ثروت و مكنت و عزت و شوكت و كفايت و درايت و امثال اينها را ولى هيچ يك از اين جهات در مقابل اسلام و ايمان قدر و منزلتى ندارد و تا كفائت حاصل نشود بين زن و مرد بقبول اسلام اگر يكى از آندو كافر باشند نبايد مواصلت نمود و كنيز و غلام مسلمان بهتر است براى ازدواج با مرد و زن مسلمان از زن و مرد آزاد كافر اگرچه در نهايت جمال و كمال و جاه و جلال و قوه و مال باشند و جلب توجه و جذب قلوب نمايند چون كفار دعوت ميكنند مسلمانان را بكيش خودشان كه ميكشاند انكيش شخص را بسوى آتش پس نبايد با آنها معاشرت و مواصلت نمود و خدا دعوت مىكند بسوى ايمان و طاعت كه موجب دخول جنت و مغفرت است بسبب او امر و نواهى كه اذن الهى و توفيق ربانى است و آيات بينات پروردگار موجب اتعاظ و تذكر است و قمى فرموده صدر اين آيه كه دلالت بر عدم جواز نكاح زن مشركه دارد منسوخ است به آيه الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ در سوره مائده چون ذيل آن دلالت دارد بر جواز نكاح زن كتابيه براى مرد مسلمان و اين بيان از نعمانى هم نقل شده است و بنظر حقير جواز مخصوص بمتعه است و بايد در نكاح دائم احتياط نمود و در بعضى از روايات اين باب حكمت جواز و عدم آنرا بيان فرمودهاند كه چون زن تابع دين شوهر ميشود بواسطه ضعف اعتقاد تزويج
جلد 1 صفحه 280
آن تجويز شده است ولى مرد تابع زن نميشود بلكه ممكن است او را بدين خود درآورد لذا منع شده است از تزويج بآن در هر حال از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه آنچه در امر مواصلت مهم است مراعات دين همسر است و در اخبار ائمه اطهار هم پسند دين و خلق را مناط قرار دادهاند و انصاف آنستكه عقلا هم بايد اين دو امر مراعات شود و ملاحظه مال و جمال و جاه و جلال نشود كه هيچ كدام دوام و ثباتى ندارند جمال كه چند روزى بيشتر نيست و هر چه باشد از نظر مىافتد چيزهاى ديگر هم جز موجب كبر و غرور و نخوت و طغيان و سركشى نيست كه بمراتب تحمل آنها براى مرد شريف سختتر از زندگى بقناعت و سازش با فقر است كسانى كه تجربه كردهاند ميدانند بنده چه عرض ميكنم و پيرامون اين امور نمىگردند و كسانيكه در خيال باطل و طمع خام غوطهورند بهيچ وجه تصديق نخواهند نمود تا به ثمره آن فائز شوند مرد و زن اگر متدين و با اخلاق شدند چون بوظائف دينى و اخلاقى خودشان با يكديگر سلوك مىنمايند هر قدر هم فقير باشند باز در آسايش و خوشى با يكديگر زندگانى ميكنند ولى اگر ببدين و بد اخلاق باشند هر قدر متمول و متعين هم باشند بعذاب اليم در دنيا و آخرت مبتلا خواهند بود در خبر است كسى كه تزويج كند براى مال محروم از آن خواهد شد و كسيكه تزويج كند براى جمال مىبيند از او چيزيرا كه ناخوش دارد پناه بخدا اگر زن فاسد باشد كه جان و مال و عرض و ناموس و دنيا و آخرت مرد را بباد ميدهد بنظر حقير در امر مواصلت اولا بايد ديانت و تقواى شخص و خانوادگى طرف را ملاحظه نمود ثانيا نجابت و اخلاق را ثالثا رشد و سنخيت را باين معنى كه هر صنفى با اهل صنف و نوع خود وصلت كند و تا اندازه كه موجب تنفر طبع نشود اگر ملاحظه جمال شود هم بد نيست و مبادا كه پيرامون مال و جاه باشد كه جز خسران دنيا و آخرت نصيبى ندارد.
من آنچه شرط بلاغت است با تو ميگويم
تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال
و الحمد للّه على كل حال.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تَنكِحُوا المُشرِكاتِ حَتّي يُؤمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَيرٌ مِن مُشرِكَةٍ وَ لَو أَعجَبَتكُم وَ لا تُنكِحُوا المُشرِكِينَ حَتّي يُؤمِنُوا وَ لَعَبدٌ مُؤمِنٌ خَيرٌ مِن مُشرِكٍ وَ لَو أَعجَبَكُم أُولئِكَ يَدعُونَ إِلَي النّارِ وَ اللّهُ يَدعُوا إِلَي الجَنَّةِ وَ المَغفِرَةِ بِإِذنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرُونَ (221)
(و زنان مشركه را نكاح نكنيد تا اينكه ايمان بياورند و هر آينه كنيزك مؤمن
جلد 2 - صفحه 436
بهتر است از زن مشرك اگر چه محسنات ظاهري آن زن مشرك در نظر شما نيكو جلوه كند، و نكاح نكنيد مردان مشرك را تا اينكه ايمان بياورند و هر آينه بنده مؤمن بهتر است از مرد مشرك اگر چه جمال و مال آن مرد مشرك در نظر شما نيكو جلوه كند، اينان يعني مشركان بآتش دعوت ميكنند و خداوند باذن خود ببهشت و آمرزش دعوت مينمايد، و آيات خود را براي مردم بيان ميكند باشد که متذكر شوند) وَ لا تَنكِحُوا المُشرِكاتِ اجماع جميع مسلمين از عامّه و خاصه بر اينست که تزويج زن مشركه بر مرد مسلمان و تزويج زن مسلمان بر مرد مشرك جايز نيست بدليل نصّ اينکه آيه شريفه و آيات ديگر و اخبار متظافره بين الفريقين، و مراد از مشرك اعم است از منكر خدا يا كسي که در عبادت خدا شريك قرار دهد، مانند بت پرستان، و اما اهل كتاب از يهود و نصاري و مجوس در تزويج آنها بين مسلمين و مخصوصا علماء ما اختلاف است و اخبار نيز در اينکه باره مختلف است و منشأ اختلاف در استفاده از آيات شريفه قرآن است:
قائلين بجواز نكاح كتابيه تمسك جستند باين آيه از سوره مائده اليَومَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ حِلٌّ لَكُم وَ طَعامُكُم حِلٌّ لَهُم وَ المُحصَناتُ مِنَ المُؤمِناتِ وَ المُحصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ مِن قَبلِكُم إِذا آتَيتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحصِنِينَ غَيرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِي أَخدانٍ الاية«1» که اينکه آيه دلالت دارد بر اينكه زنهاي محصنه از اهل كتاب براي شما حلال هستند بسه شرط: 1- اجر و مزد آنها يعني حق نكاح آنها را بدهيد.
2- از روي زنا و سفاح نباشد 3- رفيق و دوستي براي زنا نگرفته باشد.
و گفتند آيه سوره بقره بر فرض شمول مشرك بر اهل كتاب و همچنين آيه
1- سوره مائده آيه 7
جلد 2 - صفحه 437
سوره ممتحنه يعني وَ لا تُمسِكُوا بِعِصَمِ الكَوافِرِ«1» باين آيه منسوخ شده زيرا سوره مائده در اواخر بعثت دو ماه يا سه ماه قبل از رحلت حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد.
و قائلين بمنع تزويج كتابيه تمسك جستند باين آيه از سوره بقره بدعوي اينكه مشرك شامل اهل كتاب هم ميشود زيرا نصاري قائل بتثليث و إبن اللّه بودن حضرت مسيح و يهود قائل به «عزير إبن اللّه» و مجوس نيز آتش پرست هستند و همچنين باين آيه از سوره ممتحنه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ المُؤمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامتَحِنُوهُنَّ اللّهُ أَعلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِن عَلِمتُمُوهُنَّ مُؤمِناتٍ فَلا تَرجِعُوهُنَّ إِلَي الكُفّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم وَ لا هُم يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُم ما أَنفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيكُم أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذا آتَيتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمسِكُوا بِعِصَمِ الكَوافِرِ الاية«2» و گفتند كلمه كوافر جمع كافرة است و مسلما اهل كتاب را شامل ميشود و اينکه دو آيه را ناسخ آيه مائده دانستند و بودن نزول سوره مائده در اواخر بعثت دليل نيست که تمام آياتش در اواخر بعثت نازل شده باشد و تحقيق در مقام اينست که بين آيات شريفه تنافي و تبايني نيست تا محتاج بالتزام بنسخ شويم بلكه جمع بين آنها ممكن است زيرا لفظ مشركات اولا اگر چه از لحاظي شامل اهل كتاب ميشود بدليل آيه وَ قالَتِ اليَهُودُ عُزَيرٌ ابنُ اللّهِ وَ قالَتِ النَّصاري المَسِيحُ ابنُ اللّهِ«3» و آيه وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انتَهُوا خَيراً لَكُم إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ«4» و آيات ديگر، ولي تسميه اهل كتاب بمشركين در قرآن ظاهر نيست، بنا بر اينکه آيه بقره در بيان تحريم ازدواج مشركات غير اهل كتاب است و آيه مائده حلّيت زنان محصنه اهل كتاب را ذكر ميكند بشرايط مذكوره.
1- سوره ممتحنه آيه 10
2- سوره ممتحنه آيه 10
3- سوره توبه آيه 30
4- سوره نساء آيه 169
جلد 2 - صفحه 438
و ثانيا بر فرض که مشركات شامل اهل كتاب هم بشود لفظ نكاح در آيه بقره ظهور بدوام دارد و در آيه مائده لفظ نكاح نيست و مجرد حلّيت ذكر شده و در مقام بيان حلّيت هم نيست که اطلاق داشته باشد بلكه في الجمله اثبات حلّيت ميكند و قدر متيقن آن عقد انقطاعي است مخصوصا بقرينه إِذا آتَيتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ که باجر و مزد تعبير نموده و اگر گفتيم آيه بقره مطلق است و انقطاع را هم شامل ميشود آيه مائده مقيد آن اطلاق خواهد شد و امّا راجع بقسمت دوم آيه که تحريم ازدواج زن مسلمان بمرد مشرك باشد آيه مائده هم دلالتي بر خلاف آن ندارد.
و امّا آيه ممتحنه قسمت اول آن كمال صراحت دارد بر اينكه زن مؤمنه را بمرد كافر نميتوان داد و زنان كفار اگر مسلمان شدند نبايد بطرف شوهران كافرشان برگردند و اينکه قسمت با آيه بقره كمال موافقت دارد و با آيه مائده نيز منافاتي ندارد.
و امّا جمله وَ لا تُمسِكُوا بِعِصَمِ الكَوافِرِ ممكن است نهي از بقاء بر ازدواج سابق زنان كافره اعم از مشركه يا كتابيه باشد چنانچه از تفسير قمي ره از حضرت باقر عليه السّلام در ذيل اينکه آيه روايت شده «
من كانت عنده امرأة كافرة يعني علي غير ملة الاسلام فليعرض عليها الاسلام فان قبلت فهي امرأته و الّا فهي بريئة منه فنهي اللّه ان يمسك بعصمتها
» و بنا بر اينکه ظهوري در منع ازدواج ابتدايي كتابيه ندارد.
و بالجمله آنچه مستفاد از مجموع آيات ميشود اينست که زن مؤمنه را نميتوان بمرد كافر تزويج نمود خواه مشرك باشد يا اهل كتاب، و همچنين زن كافره بعقد دائم نميتواند مسلمان تزويج كند چه مشركه باشد و چه كتابيه، و زن مشركه را بعقد انقطاعي هم نميتوان گرفت ولي تنها زن كتابيه را مرد مسلمان
جلد 2 - صفحه 439
بعقد انقطاعي ميتواند بگيرد. و راجع بملك يمين كافر نميتواند مالك عبد مسلم يا امه مسلمة باشد «لان الاسلام يعلو و لا يعلي عليه» و وظيفه مسلمين است که از آنها بگيرند ولي مرد مسلمان ميتواند مالك عبد كافر و يا امة كافرة باشد و تصرف در ملك يمين ضرري ندارد و آيات شريفه متعرض اينکه جهت نيست زيرا صدق نكاح از آن منصرف است.
حَتّي يُؤمِنَّ بنكاح در نياوريد زنان مشركه را تا وقتي که ايمان بياورند که پس از ايمان تزويج آنها جايز است اگر چه در زمان شرك زوجه مشرك بوده باشد، همين که ايمان آورد آن تزويج منقطع ميشود و احتياج به طلاق هم ندارد «بنص آيه شريفه ممتحنه که قبلا ذكر شد.
وَ لَأَمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَيرٌ مِن مُشرِكَةٍ وَ لَو أَعجَبَتكُم امة كنيز را گويند و مراد از كنيز مؤمنه زني است که قبل از اسلام آوردن عنوان كنيزي داشته باشد و يا پدر و مادرش هر دو رقّ بودهاند تا بتوان او را استرقاق نمود و گرنه هر گاه يكي از پدر و مادرش آزاد باشند او نيز تابع اشرف ابوين و آزاد خواهد بود.
و اينکه جمله بمفهوم موافق دلالت دارد بر اينكه حرة مؤمنه بطريق اولي بهتر از مشركه است اگر چه مشركه آزاد و ثروتمند و صاحب جمال و حسب و نسب باشد و مفاد جمله وَ لَو أَعجَبَتكُم همين است يعني اگر چه حسن ظاهري و ساير خصوصيات دنيوي آن زن مشركه در نظر شما نيكو جلوه كند و شما را بشگفت آورد ولي شرك که اعظم خبائث باطني است و روح او را پليد نموده، اينکه جلوات و محسنات ظاهري را ناچيز و بي ارزش نموده است و مثل اينان مانند عذره است که در ظرف بلورين بگذارند و اطراف آن گل بچينند و نزد كسي بياورند آيا اينکه تجملات ظاهري پليدي آن را برطرف ميكند، ولي مثل امه مؤمنة مثل گوهري است که در كنار جاده افتاده باشد و بخاك و غبار آلوده شده باشد شخص گوهر شناس آن را برداشته و در صندوق جواهرات ضبط ميكند.
جلد 2 - صفحه 440
وَ لا تُنكِحُوا المُشرِكِينَ حَتّي يُؤمِنُوا وَ لَعَبدٌ مُؤمِنٌ خَيرٌ مِن مُشرِكٍ وَ لَو أَعجَبَكُم كانّه خطاب بزنان مؤمنه است که ازدواج با يك بنده و برده مؤمن بهتر است از اينكه با مرد مشرك همسر گرديد اگر چه آن مرد مشرك صاحب ثروت و جمال و اسم و عنوان باشد و اينکه امتيازات ظاهري او شما را بشگفت آورد و در نظر شما جلوه كند، سپس حكمت اينکه حكم را بيان ميفرمايد به اينكه أُولئِكَ يَدعُونَ إِلَي النّارِ زيرا مشركين و مشركات طرف خود را بجانب آتش و عذاب الهي يعني شرك و بت پرستي که نتيجه آن عذاب دوزخ است دعوت ميكنند و پيداست که اگر اينکه دعوت را اجابت نموديد عذاب ابدي و هميشگي براي خود فراهم كردهايد و اگر هم اجابت نكنيد بين شما نقار و كدورت برقرار شده و كانون خانواده که بايد كانون مهر و محبت باشد بدوزخ قهر و عداوت مبدل ميگردد و بالاخره چه بسا مستلزم معاصي ميشود که باعث عذاب و دخول در آتش خواهد بود.
وَ اللّهُ يَدعُوا إِلَي الجَنَّةِ وَ المَغفِرَةِ بِإِذنِهِ و خداوند به بهشت و آمرزش دعوت ميكند يعني ازدواج مؤمن با مؤمنه که خدا بآن دستور ميفرمايد در حقيقت دعوت ببهشت و مغفرت و رحمت اوست زيرا علاوه بر فضائل مثوباتي که بر چنين ازدواجي مترتب است و در اخبار مأثوره از پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه طاهرين وارد شده مانند «
من تزوّج احرز نصف دينه
» و «
النكاح سنّتي و من رغب عن سنتي فليس مني
» و حديث «
تناكحوا تناسلوا تكثروا فاني اباهي بكم الامم يوم القيمة و لو بالسقط
» موجب اينکه ميشود که اولاد مؤمن نسلا بعد نسل براي شما پيدا شده و اسباب مغفرت و آمرزش شما ميگردند و بطور كلي اوامر و نواهي که از جانب حق تبارك و تعالي صادر ميشود عمل كردن بهر امري و ترك نمودن هر نهيي موجب دخول در بهشت و شمول رحمت و مغفرت اوست.
جلد 2 - صفحه 441
و ازدواج بر طبق موازين شرع و رعايت حقوق زناشويي يكي از مصاديق مهمّ آنهاست.
وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرُونَ و خداوند آيات خود را براي مردم بيان مينمايد، چه از احكام شرعيه و وظائف عمليّه و دستورات اخلاقيه و چه آيات آفاقيه و انفسيّه که موجب هدايت و ارشاد بندگان بطريق سعادت و راه نجات از مهالك دنيا و آخرت است، براي اينكه متذكر و مهتدي شوند و طاعت و معصيت را بشناسند و از معصيت دوري نموده و دنبال طاعت بروند.
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
آیه 221
شأن نزول:
شخصی به نام «مرثد» از طرف پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله مأمور شد، که از مدینه به مکه برود، وی به قصد انجام فرمان رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله وارد مکه شد، و در آنجا با زن زیبایی به نام «عناق» که در زمان جاهلیت او را میشناخت برخورد
ج1، ص200
نمود آن زن او را مانند گذشته به گناه دعوت کرد، اما «مرثد» که مسلمان شده بود تسلیم خواسته او نشد آن زن تقاضای ازدواج نمود، «مرثد» جریان را به اطلاع پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رساند، این آیه نازل شد و بیان داشت که زنان مشرک و بت پرست شایسته همسری و ازدواج با مردان مسلمان نیستند.
تفسیر:
مطابق شأن نزول، این آیه در واقع پاسخ به سؤال دیگری در باره ازدواج با مشرکان است، میفرماید: «با زنان مشرک و بت پرست مادام که ایمان نیارودهاند ازدواج نکنید» (وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ).
سپس در یک مقایسه میافزاید: «کنیزان با ایمان از زن آزاد بت پرست بهترند، هر چند زیبایی او شما را به اعجاب وا دارد» (وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ).
بنابراین، هدف از ازدواج تنها کامجویی جنسی نیست، زن شریک عمر انسان و مربی فرزندان اوست نیمی از شخصیت او را تشکیل میدهد، با این حال چگونه میتوان شرک و عواقب شوم آن را با زیبایی ظاهری و مقداری مال و ثروت، مبادله کرد.
سپس به بخش دیگری از این حکم پرداخته میفرماید: «دختران خود را نیز به مردان بت پرست مادامی که ایمان نیاوردهاند ندهید (هر چند ناچار شوید آنها را به همسری غلامان با ایمان درآورید زیرا) یک غلام با ایمان از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است، هر چند (مال و موقعیت و زیبایی او) شما را به اعجاب آورد» (وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ).
بنابراین ازدواج مردان مشرک با زنان مؤمنه نیز ممنوع است بلکه مسأله در این بخش از حکم، سختتر و مشکلتر است، چرا که تأثیر شوهر بر زن معمولا از تأثیر زن بر شوهر بیشتر است.
در پایان آیه نیز دلیل این حکم الهی را برای به کار انداختن اندیشهها بیان میکند، میفرماید: «آنها- یعنی مشرکان- به سوی آتش دعوت میکنند، در حالی که خدا (و مؤمنانی که مطیع فرمان او هستند) دعوت به بهشت و آمرزش به فرمانش
ج1، ص201
میکند» (أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَی الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ).
سپس میافزاید: «و آیات خود را برای مردم روشن میسازد، شاید متذکر شوند» (وَ یُبَیِّنُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
بعضی از مفسران معاصر، اشاره به نکته ظریفی نمودهاند و آن این که آیه مورد بحث و 21 آیه دیگر که به دنبال آن میآید احکام مربوط به تشکیل خانواده را در ابعاد مختلف بیان میکند و در این آیات دوازده حکم در این رابطه بیان شده است: 1- حکم ازدواج با مشرکان 2- تحریم نزدیکی در حال حیض 3- حکم قسم به عنوان مقدمهای بر مسأله ایلاء (منظور از ایلاء آن است که کسی سوگند یاد کند با همسرش نزدیکی نکند) 4- حکم ایلاء و به دنبال آن طلاق 5- عدّه نگهداشتن زنان مطلّقه، عدد طلاقها 7- نگهداشتن زن با نیکی یا رها کردن با نیکی 8- حکم شیر دادن نوزادان 9- عدّه زنی که شوهرش وفات کرده 10- خواستگاری زن قبل از تمام شدن عدّه او 11- مهر زنان مطلّقه قبل از دخول 12- حکم متعه، و این احکام با تذکرات اخلاقی و تعبیراتی که نشان میدهد مسأله تشکیل خانواده نوعی عبادت پروردگار است، باید همراه با فکر و اندیشه باشد آمیخته شده است.
نکات آیه
۱ - حرمت ازدواج مؤمنان با زنان مشرک; مگر در صورتى که ایمان بیاورند. (و لا تنکحوا المشرکات حتى یؤمنَّ)
۲ - باید ایمان معیار اصلى در انتخاب همسر باشد; نه زیبایى و یا حریّت (برده نبودن) (و لا تنکحوا المشرکات حتى یؤمنّ و لامة مؤمنة خیر من مشرکة و لو اعجبتکم ... و لعبد مؤمن خیر من مشرک و لو اعجبکم) مصداق بارز «اعجاب» در انتخاب همسر، زیبایى و دلربایى است.
۳ - کنیز مؤمن براى همسرى شایسته تر است از آزاد زن مشرک; هر چند زیبا و دلربا باشد. (و لاَمَة مؤمنة خیر من مشرکة و لو اعجبتکم)
۴ - ایمان، ملاک و اساس ارجمندى و شرک، مایه سقوط و بى ارزشى است. (و لا تنکحوا المشرکات ... و لامة مؤمنة خیر من مشرکة ... و لا تنکحوا المشرکین حتى یؤمنوا)
۵ - برترى ارزش ایمان، نسبت به ظواهر دنیوى (زیبایى، ثروت و ...) (و لامة مؤمنة خیر من مشرکة و لو اعجبتکم)
۶ - حرمت ازدواج زنان مؤمن با مشرکان; مگر در صورتى که ایمان بیاورند. (و لا تنکحوا المشرکین حتى یؤمنوا)
۷ - برترى بَردگان مؤمن بر آزادگان مشرک (و لامة مؤمنة خیر من مشرکة ... و لعبد مؤمن خیر من مشرک)
۸ - برده مؤمن براى همسرىِ زن مسلمان شایسته تر است از آزاد مرد مشرک; هر چند ظاهرى فریبنده داشته باشد. (و لعبد مؤمن خیر من مشرک و لو اعجبتکم)
۹ - ولایت مردان (پدران و ...) بر زنان، در امر ازدواج (و لا تنکحوا المشرکین حتى یؤمنوا) در ازدواج زنان، خطاب متوجّه مردان مسلمان است: و لا تنکحوا ... یعنى مسلمانان حق ندارند دخترانشان را به ازدواج مشرکان درآورند. بنابراین اگر ولایت مردان نبود، خطاب به خود زنان مى شد که به ازدواج مشرکان درنیایند.
۱۰ - جواز ازدواج مرد و زن آزاده، با زن و مرد برده (و لامة مؤمنة خیر من مشرکة ... و لعبد مؤمن خیر من مشرک)
۱۱ - نباید مؤمنان، زنان مؤمن را به ازدواج مشرکان درآورند. (و لا تنکحوا المشرکین حتى یؤمنوا)
۱۲ - لزوم مقدم داشتن ارزشهاى الهى، در برابر جاذبه هاى مادى و ظواهر دنیوى (زیبایى، ثروت و ...) (و لا تنکحوا المشرکات حتى یؤمنَّ و لامة مؤمنة خیر من مشرکة و لو اعجبتکم)
۱۳ - ارزش و شخصیّت بردگان با ایمان، از دیدگاه قرآن (و لامة مؤمنة خیر من مشرکة ... و لعبد مؤمن خیر من مشرک)
۱۴ - مشرکان، دعوت کنندگان به آتش جهنّم (اولئک یدعون الى النار)
۱۵ - ازدواج با مشرک، زمینه ساز انحراف و دخول در جهنّم است. (و لا تنکحوا ... اولئک یدعون الى النار)
۱۶ - تأثیر متقابل زن و شوهر، در اعتقادات یکدیگر (و لا تنکحوا المشرکات ... و لا تنکحوا المشرکین ... اولئک یدعون الى النار)
۱۷ - سرانجامِ شرک، جهنّم است. (اولئک یدعون الى النار)
۱۸ - ثمره و نتیجه عمل، از ملاکهاى ارزشگذارى (و لامة مؤمنة خیر من مشرکة ... اولئک یدعون الى النار)
۱۹ - تکالیف شرعى بر اساس مصالح و مفاسد انسان (و لا تنکحوا ... و لا تنکحوا ... اولئک یدعون الى النار)
۲۰ - اولویّت دفع مفسده بر جلب منفعت* (اولئک یدعون الى النار و اللّه یدعوا الى الجنّة و المغفرة) در ازدواج مؤمن با مشرک اگر چه احتمال ایمان آوردن مشرک و به دست آوردن ثواب عظیم ارشاد و هدایت کافر هست (منفعت); امّا خطر ارتداد مؤمن نیز هست (مفسده). و خداوند با نهى از ازدواج با مشرک، دفع مفسده را بر جلب منفعت اولویّت داده است.
۲۱ - خداوند، دعوت کننده انسانها به بهشت و آمرزش خویش است. (و اللّه یدعوا الى الجنّة و المغفرة باذنه)
۲۲ - دستیابى به بهشت و مغفرت الهى، به توفیق اوست. (و اللّه یدعوا الى الجنّة و المغفرة باذنه) باء در «باذنه» به معناى مصاحبت و متعلّق به «یدعوا» است و کلمه «اذن» به معناى توفیق است; یعنى دعوت الهى به بهشت، همراه با توفیق او براى دستیابى مؤمنان به بهشت است.
۲۳ - عمل به تکالیف الهى، وسیله رسیدن به بهشت و آمرزش است. (و لا تنکحوا المشرکات ... و اللّه یدعوا الى الجنّة و المغفرة باذنه) بنابراینکه مراد از دعوت الهى به بهشت و مغفرت، بیان احکام شرعى باشد (مانند حرمت ازدواج با مشرکان و ...) که عمل به آن احکام، موجب آمرزش و درآمدن به بهشت است.
۲۴ - لزوم پرهیز از معاشرتهایى که خطر کفر و انحراف دارد و مایه درآمدن به جهنّم است. (و لا تنکحوا ... و لا تنکحوا ... اولئک یدعون الى النار) با توجّه به عمومیّت تعلیل: اولئک یدعون الى النار، و شمول آن نسبت به موارد غیر ازدواج.
۲۵ - خداوند، بیانگر آیات (احکام و فلسفه آن)، براى انسانها (و لا تنکحوا المشرکات ... و یبیّن ایاته للناس)
۲۶ - هدف تبیین آیات از سوى خداوند، یادآورى به انسانهاست. (و یبیّن ایاته للناس لعلهم یتذکرون)
۲۷ - آیات قرآن، قابل فهم و بهره بردارى براى همه مردم (و یبیّن ایاته للناس لعلّهم یتذکرون)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: تبیین آیات خدا ۲۵، ۲۶
- احکام: ۱، ۶، ۹، ۱۰، ۱۱ فلسفه احکام ۱۹، ۲۵
- ارزش: ۱۲ ضد ارزش ۴ ; ملاک ارزش ۱۴، ۷، ۸، ۱۳، ۱۸، ۲۰
- ازدواج: احکام ازدواج ۱، ۶، ۱۰، ۱۱ ; ازدواج حرام ۱۶ ; ولایت در ازدواج ۹ ; ازدواج با غیر مسلمان ۱، ۳، ۶، ۸، ۱۱، ۱۵ ; آثار با غیر مسلمان ۱۵
- انحطاط: عوامل انحطاط ۴
- ایمان: آثار ایمان ۶ ; ارزش ایمان ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۱۳
- برده: ازدواج با برده ۱۰ ; برده مؤمن ۷، ۸ ; فضایل برده مؤمن ۱۳
- بهشت: دعوت به بهشت ۲۱ ; موجبات بهشت ۲۲
- جهنّم: آتش جهنّم ۱۴ ; موجبات جهنّم ۱۵
- خدا: آمرزش خدا ۲۱، ۲۲، ۲۳ ; توفیقات خدا ۲۲
- خیر: دعوت به خیر ۲۱
- دنیا: امکانات دنیوى ۱۲
- ذکر: عوامل ذکر ۲۶
- روابط اجتماعى: ۲۴
- زیبایى: ارزش زیبایى ۵، ۱۲
- سود و زیان: ۲۰
- شرک: ارزش شرک ۴ ; کیفر شرک ۱۷
- عمل: آثار عمل ۱۸، ۲۳ ; پاداش عمل ۲۳
- فساد: دفع فساد ۲۰
- قرآن: فهم قرآن ۲۷
- کفر: زمینه کفر ۲۴
- کنیز: کنیز مؤمن ۳
- گمراهى: زمینه گمراهى ۱۵، ۲۴
- گناه: اجتناب از گناه ۲۴
- مال: ارزش مال ۵، ۱۲
- محرمات: ۱، ۶
- مرد: ولایت مرد ۹
- مشرکان: بىارزشى مشرکان ۷ ; دعوت مشرکان ۱۴ ; مشرکان در جهنّم ۱۵، ۲۴
- مصالح و مفاسد: ۱۹
- معاشرت: آداب معاشرت ۲۴
- همسر: روابط همسرى ۱۶ ; شرایط همسر ۱، ۲، ۳، ۶، ۸ ; صفات همسر ۱، ۲، ۳، ۶، ۸
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۷۹.
- ↑ تفاسير مجمع البيان و روض الجنان از خاصه و تفسير كشف الاسرار و ابنالمنذر و ابن ابىحاتم و واحدى از عامه.
- ↑ تفاسير كشف الاسرار و روض الجنان و واحدى.
- ↑ روض الخبان و كشف الاسرار.