الأحقاف ١٧
ترجمه
الأحقاف ١٦ | آیه ١٧ | الأحقاف ١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الَّذِی قَالَ لِوَالِدَیْهِ»: آن کسی که به پدر و مادر خود گفت. مراد شخص معیّنی نیست. بلکه مراد همه کسانی است که چنین صفاتی داشته باشند. یعنی ناباور و پرخاشگر و یاوهسرا باشند. «خَلَتْ»: گذشته است. رفته است. «الْقُرُون»: قومها و ملّتها و نسلها (نگا: یونس / ، هود / اسراء / ). «هُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللهَ»: آنان خدا را به کمک و یاری میطلبند. ایشان به سبب سخنان کفرآمیز و گناه آلود او، خدایا خدایا میکنند و از خدا میخواهند او را به پذیرش دین و ایمان رهنمود فرماید.
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۲۰ سوره احقاف
- معناى آيه : ((و وصينا الانسان بوالديه احسانا...))
- دعا و در خواست توفيق شكر نعمت و انجام اعمال صالح و مرضى خدا
- توضيحى درباره قبول بهترين عمل ، در مقابل در گذشتن از سيئات
- اشاره به اختلاف درجات مؤ منين نيكوكار و كافران بدكار متناسب با اختلاف نفوس واعمال هر يك
- وجوهى كه در معناى جمله : ((و يوم يعرض الذين كفروا على النار)) گفته شده است
- حق مطلب در اينكه چرا در آيه شريفه كفار بر آتش عرضه شده اند نه آتش بر كفار!
- آنچه پس از عرضه كفار بر آتش به آنان گفته مى شود
- رواياتى درباره حداقل مدت حمل ، و مراد از ((بلوغ اشد))
- دو روايت درباره ((بلوغ اشد)) و مراتب آن
- روايتى راجع به شاءن نزول آيه : ((والذىقال لوالديه افّ لكما...))
- نقد كلام صاحب روح المعانى در تاءييد عبد الرحمان بن ابى بكر
- دو روايت درباره كيفيت زندگى پيامبر (ص ) درذيل آيه : ((اذهبتم طيباتكم فى حياتكم الدنيا))
نکات آیه
۱- فرزندان گستاخ در برابر پدر و مادر، مورد نکوهش خداوند (و الذى قال لولدیه أُفّ لکما) لحن نکوهش آمیز این آیه و تهدید به عذاب و تعبیر (إنّهم کانوا خاسرین) در آیه بعد، گویاى برداشت یاد شده است.
۲- آزردن خاطر پدر و مادر، حتى با گفتن «اُف»، جرمى گران است. (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا ... و الذى قال لولدیه أُفّ لکما ... إنّهم کانوا خسرین)
۳- ناباورى نسبت به معاد و قیامت، از عوامل مهم بى تعهدى فرزند در قبال والدین* (و الذى قال لولدیه أُفّ لکما أتعداننى أن أُخرج) رابطه دو بخش آیه («قال لوالدیه اُفّ» و «أتعداننى أن اُخرج») مى تواند اشاره به این داشته باشد که میان گستاخى و بى تعهدى فرزند و عقیده کفرآلود وى به معاد، ارتباط و پیوستگى هست.
۴- انبوهى مردگان نسل هاى پیشین و زنده نشدن آنان با گذشت عصرها، دلیل کافران بر انکار معاد و واقعیت نداشتن حیات دوباره انسان (أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى) مفاد «و قد خلت القرون...» این است که: نسل هاى فراوانى پیش از من مرده اند و براى آنان معادى صورت نگرفته است; حال چگونه مى توان باور کرد که براى من معادى باشد؟!.
۵- انکار معاد از سوى کافران، متکى بر استبعاد و نه مستند به دلایل متقن (أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى) آنچه در آیه به عنوان دلیل انکار معاد از قول فرد کافر، بیان شده، تنها پرسشى است آمیخته با انکار و استبعاد.
۶- پندار و تصویر نادرست کافران، از مسأله معاد و چگونگى آن (أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى) تعبیر «و قد خلت القرون من قبلى» - که به عنوان علت براى انکار معاد از سوى کافر مطرح شده - نشانگر آن است که معاد در پندار آنان، بازگشت به دنیا در زمانى است که هنوز نسل هاى بعد در زمین زندگى مى کنند.
۷- پدر و مادر با ایمان، با تمام وجود، نگران و دلواپس تربیت ایمانى فرزند خویش (و هما یستغیثان اللّه ویلک ءامن) تعبیر «یستغیثان» نگرانى عمیق و شدید والدین مؤمن را مى رساند; زیرا استغاثه در مواردى صدق مى کند که فریاد از جان برآید.
۸- تلاش در جهت تربیت ایمانى فرزند، وظیفه مشترک پدر و مادر * (و هما یستغیثان اللّه) لحن آیه شریفه گرچه گزارشى است; اما حمایت خداوند از والدین و تقبیح عمل فرزند، به آن بُعد دستورى مى دهد. ضمیر «هما» و فعل «یستغیثان» اشاره به آن دارد که پدر و مادر مؤمن، هر دو در راستاى تربیت فرزند، باید تلاش کنند.
۹- پدر و مادر با ایمان، در کنار استمداد از خداوند براى هدایت فرزند خویش، رهنمودهاى لازم را به او ارائه مى دهند. (و هما یستغیثان اللّه ویلک ءامن إنّ وعد اللّه حقّ)
۱۰- لزوم اهتمام پدر و مادر، به رشد معنوى فرزند خویش، همپاى پرورش جسمانى وى (حملته أُمّه کرهًا ... حتّى إذا بلغ أشدّه ... و هما یستغیثان اللّه ویلک ءامن) در آیات پیشین، سخن از رنج مادر براى رشد جسمى فرزند بود و در این آیه سخن از تلاش پدر و مادر در گرایش دادن فرزند به ایمان است و چون خداوند هر دو را به عنوان ارزش یاد کرده، مطلب بالا استفاده مى شود.
۱۱- معاد و خروج مردگان از خاک، وعده حق و تخلف ناپذیر الهى (أتعداننى أن أُخرج ... إنّ وعد اللّه حقّ)
۱۲- مقام الوهیت خداوند، مقتضى تخلف ناپذیرى وعده هاى او (إنّ وعد اللّه حقّ) تصریح به نام «اللّه» در بیان حقانیت معاد، در بردارنده این پیام است که امکان ندارد مقامى چون خداوند، وعده اى دهد که محقق نشود.
۱۳- توجّه به وقوع حتمى وعده هاى الهى، بازدارنده انسان از لجاجت و حق ناپذیرى * (ءامن إنّ وعد اللّه حقّ) «إنّ» بیانگر تعلیل است; یعنى، ایمان بیاور چون وعده خداوند حق است.
۱۴- وعده الهى به معاد، اسطوره اى کهنه و بى اساس، در نگاه نسل کافر عصیانگر (و الذى قال لولدیه أُفّ لکما أتعداننى أن أُخرج ... فیقول ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین)
۱۵- انسان بد رفتار با پدر و مادر و ناباور به وعده هاى الهى، فاقد رشد و کمال * (أُلئک الذین نتقبّل ... و الذى قال لولدیه أُفّ ... ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) با توجه به مقابله «والذى قال...» با «اُولئک الذین نتقبّل...»، به دست مى آید که بد رفتاران با والدین و ناباوران به دین، در حقیقت از رشد و خرد بى بهره اند.
۱۶- اهانت به پدر و مادر، در شأن منکران معاد و نه معتقدان به حقانیت وعده هاى خداوند * (الذى قال لولدیه أُفّ لکما أتعداننى أن أُخرج ... ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) آیات پیشین، حاوى سفارش خداوند در زمینه احسان به والدین بود و در مقابل، در این آیه به دو صفت ناشایست اشاره شده است: ۱- بى احترامى به والدین، ۲- انکار معاد. از قرین آمدن این دو نکته مى توان مطلب یاد شده را استفاده کرد.
۱۷- منکران معاد، توجیه کنندگان کفر خویش، با روشنفکر مآبى و اتهام ارتجاع به دین (فیقول ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) آیه بعد، گوینده «ماهذا إلاّ...» را وعده به عذاب داده است. از این نکته استفاده مى شود که نسبت دادن «أساطیر الأوّلین» به وعده هاى حق، نه از سر جهل و نادانى; بلکه به دلیل کفر و گستاخى بوده است و با این تعبیر، کافران توجیه گر کفر خویش بوده اند.
۱۸- وعده ادیان الهى به معاد، وعده اى پیشینه دار و پرسابقه در تاریخ بشر (أتعداننى أن أُخرج ... فیقول ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) تعبیر «الأولین»، نشان مى دهد که مسأله معاد در میان جوامع بشرى، از دیر زمان مطرح بوده است.
۱۹- پیشینه داشتن اندیشه هاى دینى، زمینه ارتجاعى شمرده شدن آن از سوى کافران * (فیقول ما هذا إلاّ أسطیر الأوّلین) تعبیر «الأولین» نشانگر پرسابقه بودن عقیده به معاد در میان جوامع است و تعبیر «أساطیر»، اشاره به ارتجاعى بودن اندیشه معاد دارد. قرین آمدن این دو تعبیر، مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
موضوعات مرتبط
- استمداد: استمداد از خدا ۹
- اقوام پیشین: مردگان اقوام پیشین ۴
- انحطاط: عوامل انحطاط ۱۵
- بعث: حتمیت بعث ۱۱
- حق: زمینه حق پذیرى ۱۳
- خدا: آثار الوهیت خدا ۱۲; حتمیت وعده هاى خدا ۱۱; سرزنشهاى خدا ۱; منشأ حتمیت وعده هاى خدا ۱۲; وعده هاى خدا ۱۴
- دین: تهمت ارتجاع به دین ۱۷، ۱۹
- دیندارى: تاریخ دیندارى ۱۹
- ذکر: ذکر حتمیت وعده هاى خدا ۱۳
- شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۱۵
- فرزند: اهمیت تربیت فرزند ۷، ۸، ۱۰; تربیت فرزند ۹; سرزنش فرزند عصیانگر ۱; عوامل عصیان فرزند ۳
- کافران: بینش غلط کافران ۶; روش برخورد کافران ۱۹; کافران و معاد ۶
- گناهان کبیره :۲
- لجاجت: موانع لجاجت ۱۳
- مؤمنان: روش برخورد مؤمنان ۱۶
- معاد: آثار تکذیب معاد ۳، ۱۵; ادعاى روشنفکرى مکذبان معاد ۱۷; استبعاد معاد ۵; بینش مکذبان معاد ۱۴; بى منطقى تکذیب معاد ۵ ; توجیه گرى مکذبان معاد ۱۷; تهمت افسانه به معاد ۱۴; تهمتهاى مکذبان معاد ۱۷; حتمیت معاد ۱۱; روش برخورد مکذبان معاد ۱۶; شبهات معاد ۴; معاد در ادیان آسمانى ۱۸; وعده معاد ۱۸
- والدین: آثار بداخلاقى با والدین ۱۵; استمداد والدین ۹; اهانت به والدین ۱۶; عوامل نگرانى والدین ۷; گناه اذیت والدین ۲; مسؤولیت والدین ۸، ۱۰; نقش والدین ۹; هدایتگرى والدین ۹