المؤمنون ٢٦
ترجمه
المؤمنون ٢٥ | آیه ٢٦ | المؤمنون ٢٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِمَا»: به سبب این که. در برابر تکذیبشان. حرف باء سببیّه یا برای بدل است، و (ما) مصدریّه میباشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۳ - ۵۴، سوره مؤ منون
- اشاره به عقيده بت پرستان درباره عبادت آلهه و معناى خطاب نوح عليه السلام به قوم خود: ((اعبدوا الله ...))
- افترائات و احتجاجات قوم نوح عليه السّلام در مقام انكار رسالت آنحضرت .
- و دورى گزيدن از قوم خود كه بعد از انكار و تكذيبشان محكوم به عذاب شده بودند
- اشراف و بزرگان قوم نوح عامه مردم را عليه پيامبراشان مى شورانند.
- نزول عذاب الهى و آغاز آن با صيحه اى آسمانى
- يادآورى سنت الهى : هدايت امم با ارسال رسل ، تكذيب امتها آنان را و عذاب الهى و...
- اشاره اى به رسالت موسى و هارون
- خطابى از خداوند به عموم پيامبران
- بحث روايتى (روايتى در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ «25» قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ «26»
او نيست جز مردى كه در او نوعى جنون است، پس تا مدّتى دربارهى او صبر كنيد. (تا از جنون نجات يابد يا بميرد يا ما تكليف خود را با او روشن كنيم).
نوح گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيب آنان يارى فرما.
جلد 6 - صفحه 94
پیام ها
1- شنيدن تاريخ گذشتگان، مايهى تسلّى آيندگان است. (اى پيامبر! به انبياى قبل نيز نسبت جنون مىدادند) «رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ»
2- برخى كه نمىتوانند رشد كنند، مقام بزرگان را پايين مىآورند. «رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ»
3- غرور و لجاجت، سبب مىشود كه به عاقلترين مردم نسبت جنون داده شود.
«رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ»
4- سران كفر، دعوت انبيا را يك حادثه روحى و روانى مىپندارند و مىگويند:
صبر كنيد هيجانها و ادّعاهاى او تمام مىشود. «فَتَرَبَّصُوا»
5- توكّل و دعا، بزرگترين اهرم در برابر تهمتها و تحقيرهاست. «قالَ رَبِّ»
6- درخواست كمك از خداوند براى پيروزى ايمان بر كفر است، نه پيروزى فرد بر فرد. «انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ» نفرمود: «انصرنى عليهم»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ «26»
خلاصه چون حضرت نوح عليه السّلام هر چه موعظه و نصيحت و دعوت به توحيد فرمود نپذيرفتند بلكه در كفر و شقاوت و اذيت به آن حضرت افزودند، پس از اتمام حجت و نااميدى از ايمان آنها دعا نمود:
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ: گفت نوح عليه السّلام: پروردگارا يارى فرما مرا بر اينان به سبب آنچه تكذيب كردند مرا، يا نصرت فرما مرا به انجاز آنچه وعده فرمودى ايشان را از عذاب كه تكذيب كردند آن را در وقتى كه به قوم گفت: «إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»*. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ «23» فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ «24» إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ «25» قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ «26»
ترجمه
- و هر آينه بتحقيق فرستاديم نوح را بسوى قومش پس گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او آيا پس نميپرهيزيد
پس گفتند گروهى كه كافر شدند از قومش نيست اين مگر انسانى مانند شما ميخواهد كه افزونى يابد بر شما و اگر خواسته بود خدا هر آينه فرو فرستاده بود فرشتگانى را نشنيديم اين را در پدرانمان كه پيشينيانند
نيست او مگر مردى كه در او است جنونى پس چشم داريد باو تا زمانى
گفت پروردگار من يارى ده مرا بسبب آنكه تكذيب كردند مرا.
تفسير
- خداوند متعال بعد از بيان قدرت و نعمت خود در آيات سابقه بندگانرا متذكر بنعمت اهمّ و حجّت اتمّ خود فرموده كه ارسال رسل و انزال كتب است و در بدو امر شمهئى از احوال حضرت نوح را كه ابو البشر ثانى است و براى كثرت نوحه نمودن او بر نفس خويش نوحش خواندهاند بيان فرموده باين تقريب كه ما فرستاديم نوح را برسالت نزد قومش پس آنها را اوّلا دعوت بتوحيد فرمود كه اهمّ مقاصد انبياء است و فرمود اى قوم من كه دلالت بر مهربانى و ملاطفت دارد عبادت و پرستش كنيد خداى يگانه را كه نيست خدائى غير از او و بعضى غير را مجرور قرائت نمودهاند آيا نميترسيد كه خداوند نعمت خود را از شما زائل گرداند و عذاب بر شما نازل فرمايد پس جماعت اشراف از قوم كه كافر بودند بسايرين گفتند
جلد 3 صفحه 636
اين آدمى است مانند شما ميخواهد بر شما برترى و مزيّت و رياست پيدا كند اگر خدا خواسته باشد پيغمبرى بفرستد از ملائكه پيغمبرانى مبعوث ميفرمايد و نازل ميكند آنها را از آسمان بزمين پدران و پيشينيان ما چنين سخنى كه خدا يكى است و شريك ندارد بما نگفتهاند و ما نشنيديم اين مردى است كه در او يك نوع جنون پيدا شده كه اين سخنان را ميگويد صبر كنيد تا زمانى كه بميرد يا خوب شود شايد مقصودشان جنون رياست طلبى بوده كه اولا اثبات آنوصف را نموده بودند و حضرت نوح در جواب آنها از خداوند طلب نصرت فرمود بر آنها براى آنكه تكذيبش نمودند نه براى نسبت رياست طلبى و جنون كه باو دادند چون تكذيب براى انبيا و اوليا اهمّ است و مقصودش از نصرت خدا عذاب او بود كه بعدا اشاره بآن ميشود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ رَبِّ انصُرنِي بِما كَذَّبُونِ «26»
حضرت نوح عرض كرد پروردگار من مرا ياري فرما، به سبب آنكه اينکه قوم مرا تكذيب كردند. بسيار تعجب است که مقام انبياء و اولياء تا چه پايه است و صبر آنها چه اندازه حضرت نوح نهصد و پنجاه سال شب و روز دعوت كند و اينکه نوع جسارتها به او به شود و به اصطلاح از ميدان در نرود که گفت: (قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوتُ قَومِي لَيلًا وَ نَهاراً الي قوله ثُمَّ إِنِّي دَعَوتُهُم جِهاراً ثُمَّ إِنِّي أَعلَنتُ لَهُم وَ أَسرَرتُ لَهُم إِسراراً) نوح آيه 5 الي 8 و مع ذلک ايمان نياورند و اينکه نحو اذيتها به او برسانند ما در خود نگاه ميكنيم اگر چهار مرتبه كسي را دعوت كنيم و اجابت نكند يا
جلد 13 - صفحه 382
جسارت كند يا اذيت طاقت نميآوريم و اينکه قوه و قدرت در تمام انبياء و ائمه اطهار بود قضاياي ابراهيم و موسي و عيسي که مكرر اشاره شد در مورد پيغمبر اكرم که بفرمايد:
(ما اوذي نبي مثل ما اوذيت)
و مع ذلک صبر كند و نفرين نكند بلكه عرض كند.
(اللهم اهد قومي فانهم لا يعلمون)
و مثل امير المؤمنين عليه السلام که بفرمايد
(صبرت و في العين قذي و في الحلق شجي)
حقير در خود مينگرم اگر كسي جسارتي به خاندانم كرد اگر بتوانم او را ميكشم و اگر قدرت نداشته باشم از غصه هلاك مي شوم امير المؤمنين عليه السلام مقابل چشمش آن ملعون بگويد: ( يا قنفذ اضرب الزهرا) يا جسارتهاي ديگر که طاقت نوشتن ندارم و همچنين ساير ائمه هدي در مقابل بني اميه و بني العباس بالاخص حضرت صادق عليه السلام در مقابل منصور دوانقي و از همه بالاتر امروز حضرت بقية اللّه عجل اللّه تعالي فرجه با مشاهده اينکه افعال و كردار جامعه بالاخص از اينکه هايي که به اسم شيعه خود را معرفي كردند فقط بخود تسليت ميدهم.
به اينکه دو فرد از شعر که:
كار پاكان را قياس از خود مگيربرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 26)- پایان عمر یک قوم سر کش! در آیات گذشته بخشی از تهمتهای ناروائی را که دشمنان نوح به او زدند خواندیم ولی از آیات دیگر قرآن به خوبی استفاده میشود که اذیت و آزار این قوم سر کش تنها منحصر به این امور نبود بلکه با هر وسیلهای توانستند او را در فشار و سختی قرار دادند و نوح هنگامی که از تلاشهای خود مأیوس شد و جز گروه اندکی ایمان نیاوردند از خدا تقاضای کمک کرد چنانکه در این آیه میخوانیم: «گفت: پروردگارا! مرا در برابر تکذیبهایی که کردند یاری کن» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ).
نکات آیه
۱ - التجاى نوح(ع) به درگاه پروردگار، پس از ناامیدى از تأثیر تبلیغاتش در مردم (قال ربّ انصرنى بما کذّبون) در این آیه ظرف «قال» حذف شده و تقدیر آن چنین است: «قال بعد ما آیس من إیمانهم». «باء» در «بما کذّبون» سببیه و «ما» مصدریه است. بنابراین «بما کذّبون»، به تأویل «بسبب تکذیبهم إیّاى» مى باشد.
۲ - نوح(ع)، تقاضامند یارى خدا در برابر تکذیب گرى هاى قومش (قال ربّ انصرنى بما کذّبون)
۳ - اعتقاد به ربوبیت خداى یگانه، مستلزم بردن نیازها به درگاه او (قال ربّ انصرنى بما کذّبون)
۴ - التجاى نوح(ع) به درگاه پروردگار، براى نزول عذاب بر تکذیب گران آن حضرت (قال ربّ انصرنى بما کذّبون) «باء» در «بما کذّبون» مى تواند براى آلیت باشد. در این صورت «ما» به معناى «الذى» و عاید آن محذوف خواهد بود; یعنى، «ربّ انصرنى بالذى کذّبونى به; پروردگارا! مرا با همان چیزى که [دروغش پنداشتند و ]تکذیبم کردند، یارى ده».
۵ - هشدار قبلى مردم به عذاب استیصال، از سوى نوح(ع) (قال ربّ انصرنى بما کذّبون)
۶ - مردم، هشدار عذاب را جدّى نگرفتند و نوح(ع) را به دروغ گویى متهم ساختند. (قال ربّ انصرنى بما کذّبون)
موضوعات مرتبط
- استمداد: استمداد از خدا ۲
- انذار: انذار از عذاب استیصال ۵
- خدا: التجا به خدا ۱، ۴
- دعا: زمینه دعا ۳
- عقیده: آثار عقیده به توحید ربوبى ۳
- قوم نوح: انذار قوم نوح ۵; تهمتهاى قوم نوح ۶; درخواست عذاب قوم نوح ۴
- نوح(ع): استمداد نوح(ع) ۲; اعراض از انذارهاى نوح(ع) ۶; التجاى نوح(ع) ۱، ۴; انذارهاى نوح(ع) ۵; تکذیب نوح(ع) ۲; تهمت دروغگویى به نوح(ع) ۶; قصه نوح(ع) ۱، ۲، ۴، ۵، ۶; یأس نوح(ع) ۱
- یأس: یأس از هدایت قوم نوح ۱