گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
در معرفى «الم» گفته است: «الم»، عبارت است از ولادت و سن و مرض و مرگ و برخورد با ناملايمات و جدا شدن از محبوب ها و عجز از رسيدن به مقاصد، و اسباب «الم»، عبارت است از شهوات نفسانى و جسمى و هواهاى درونى.  
در معرفى «الم» گفته است: «الم»، عبارت است از ولادت و سن و مرض و مرگ و برخورد با ناملايمات و جدا شدن از محبوب ها و عجز از رسيدن به مقاصد، و اسباب «الم»، عبارت است از شهوات نفسانى و جسمى و هواهاى درونى.  


و حقيقت سوم عبارت است از: لا شئ كردن همه اين سبب ها. و حقيقت چهارم عبارت است از: لا شئ كردن الم، كه درباره حقيقت چهارم گفته است: اين طريقه هشت قسم است: ۱ - نظر صحيح. ۲ - حس صحيح. ۳ - نطق صحيح. ۴ - فعل صحيح. ۵ - مركز صحيح. ۶ - جدّ و كوشش صحيح. ۷ - ذكر صحيح. ۸ - تأمل و تفكر صحيح، كه اين هشت طريقه از نظر بودائيان عبارت است از: ايمان، و در حفاری هايى كه در بسيارى از بناهاى باستانى آنان شده، و همچنين در چند كتاب از كتب مدونه آنان نيز، آمده (نوشته اند) كه: ايمان عبارت است از اين هشت چيز.
و حقيقت سوم عبارت است از: لا شئ كردن همه اين سبب ها. و حقيقت چهارم عبارت است از: لا شئ كردن الم، كه درباره حقيقت چهارم گفته است:  
 
اين طريقه هشت قسم است: ۱ - نظر صحيح. ۲ - حس صحيح. ۳ - نطق صحيح. ۴ - فعل صحيح. ۵ - مركز صحيح. ۶ - جدّ و كوشش صحيح. ۷ - ذكر صحيح. ۸ - تأمل و تفكر صحيح، كه اين هشت طريقه، از نظر بودائيان عبارت است از: ايمان، و در حفاری هايى كه در بسيارى از بناهاى باستانى آنان شده، و همچنين در چند كتاب از كتب مدونه آنان نيز، آمده (نوشته اند) كه: ايمان عبارت است از اين هشت چيز.


و اما دستور العمل و ادب «بودا»، هرچه هست، برگشتش به سه چيز است: ۱ - اجتناب از هر چيز پست و زشت. ۲ - عمل كردن و انجام دادن هر كار نيك. ۳ - تهذيب عقل.
و اما دستور العمل و ادب «بودا»، هرچه هست، برگشتش به سه چيز است: ۱ - اجتناب از هر چيز پست و زشت. ۲ - عمل كردن و انجام دادن هر كار نيك. ۳ - تهذيب عقل.
خط ۸۳: خط ۸۵:
'''* ۹- دفاع اسلام از توحيد و نبردش با وثنيّت:'''  
'''* ۹- دفاع اسلام از توحيد و نبردش با وثنيّت:'''  


دعوت الهى چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام همواره با وثنيّت در جنگ بوده و در برابر آن ايستاده و مردم را به سوى دين توحيد خوانده است ، همچنانكه خداى تعالى در قرآن كريم در ضمن سرگذشت دعوت انبياء و رسولانى چون نوح و هود و صالح و ابراهيم و شعيب و موسى (عليه السلام ) اين معنا را آورده و در ضمن سرگذشت عيسى و لوط و يونس (عليه السلام) به آن اشاره فرموده است.
دعوت الهى، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام، همواره با وثنيّت در جنگ بوده و در برابر آن ايستاده و مردم را به سوى دين توحيد خوانده است. همچنان كه خداى تعالى، در قرآن كريم، در ضمن سرگذشت دعوت انبياء و رسولانى چون نوح و هود و صالح و ابراهيم و شعيب و موسى «عليهم السلام»، اين معنا را آورده و در ضمن سرگذشت عيسى و لوط و يونس «عليهم السلام»، به آن اشاره فرموده است.


و در آيه شريفه زير مطلب را بطور اجمال آورده مى فرمايد: «'''و ما ارسلنا من قبلك من رسول الا نوحى اليه انه لا اله الا انا فاعبدون '''».
و در آيه شريفه زير، مطلب را به طور اجمال آورده، مى فرمايد: «وَ مَا أرسَلنَا مِن قَبلِكَ مِن رَسُولٍ إلّا نُوحِى إلَيهِ أنَّهُ لَا إلَهَ إلّا أنَا فَاعبُدُونِ».


رسول گرامى اسلام حضرت محمد مصطفى (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيز دعوت عمومى خود را نخست با دعوت وثنى مذهبان قوم خود به طريق حكمت و موعظه حسنه و جدال به بهترين وجه به دين توحيد آغاز كرد و آنان جز با مسخره كردن و آزار و اذيت آن جناب و شكنجه دادن به مؤ منين ، عكس العملى نشان ندادند و كار فتنه انگيزى و شكنجه مسلمانان را به حدى از شدت رساندند كه جمعى از مسلمين را ناچار كردند تا مكه را ترك گفته به سرزمين حبشه هجرت كنند، مشركين وقتى چنين ديدند نقشه كشتن آن جناب را ريختند لذا آن حضرت به مدينه هجرت فرمود و به دنبالش دسته دسته مردم با ايمان به مدينه هجرت كردند.
رسول گرامى اسلام، حضرت محمّد مصطفى «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نيز، دعوت عمومى خود را نخست با دعوت وثنى مذهبان قوم خود، به طريق «حكمت» و «موعظۀ حسنه» و «جدال به بهترين وجه»، به دين توحيد آغاز كرد و آنان، جز با مسخره كردن و آزار و اذيت آن جناب و شكنجه دادن به مؤمنان، عكس العملى نشان ندادند و كار فتنه انگيزى و شكنجه مسلمانان را به حدّى از شدت رساندند كه جمعى از مسلمين را ناچار كردند تا مكه را ترك گفته، به سرزمين حبشه هجرت كنند. مشركان، وقتى چنين ديدند، نقشه كشتن آن جناب را ريختند. لذا آن حضرت به مدينه هجرت فرمود و به دنبالش، دسته دسته مردم با ايمان، به مدينه هجرت كردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۶ </center>
و چيزى نگذشت كه در صحنه هايى چون بدر و احد و خندق و جنگهاى بسيارى ديگر با مسلمين گلاويز شدند تا آنكه خداى تعالى آن جناب را در فتح مكه بر آنان پيروز ساخت و آن جناب خانه كعبه و حرم را از لوث بت هاى مشركين پاك نموده و بت هايى كه پيرامون كعبه مشرفه نصب شده بود بشكست و چون كه هبل بر بالاى بام كعبه نصب شده بود لذا على (عليه السلام ) را به بالاى بام فرستاد، و آن جناب آن بت بزرگ را به پايين پرت كرد (و بطورى كه گفته اند: هبل بزرگترين بت مشركين بوده و باز بطورى كه ذكر كرده اند: آن را در عتبه مسجد الحرام دفن كردند).
و چيزى نگذشت كه در صحنه هايى چون بدر و احد و خندق و جنگ هاى بسيارى ديگر، با مسلمين گلاويز شدند، تا آن كه خداى تعالى، آن جناب را در فتح مكه بر آنان پيروز ساخت و آن جناب، خانه كعبه و حرم را از لوث بت هاى مشركان پاك نموده و بت هايى كه پيرامون كعبه مشرفه نصب شده بود، بشكست و چون كه «هُبَل» بر بالاى بام كعبه نصب شده بود، لذا على «عليه السلام» را به بالاى بام فرستاد، و آن جناب، آن بت بزرگ را به پايين پرت كرد. به طورى كه گفته اند: «هُبَل»، بزرگترين بت مشركان بوده. و باز به طورى كه ذكر كرده اند: آن را در عتبۀ مسجدالحرام دفن كردند).
 
اسلام عنايت شديدى دارد بر اين كه ماده «وثنيّت» را ريشه كن كرده و دل ها را از خاطراتى كه انسان ها را به سوى شرك مى كشاند، پاك كند و نفوس بشر را از اين كه پيرامون آن بگردند و به اين اعتقاد خرافى نزديك بشوند، برگرداند و اين شدت عنايت اسلام، از معارف اصولى و اخلاقى و احكام شرعيه اسلام، به خوبى مشهود است. زيرا اعتقاد حق را تنها اين می داند كه:
 
«لا إلَهَ إلّا هُوَ لَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى». معبودى جز «اللّه» نيست و آنچه كلمۀ حُسنَى است، از آنِ اوست، و او مالك هر چيز است و هستى اصيل، از آنِ اوست. خدايى است كه مستقل به ذات خود و غنىّ از عالميان است، و هر موجودى غير او، هستی اش از ناحيه او آغاز شده و برگشتش نيز به سوى اوست. خدايى كه كل موجودات در تمام شؤون ذات، و در حدوث و بقايش، نيازمند به او هستند.  


اسلام عنايت شديدى دارد بر اينكه ماده وثنيّت را ريشه كن كرده و دلها را از خاطراتى كه انسانها را به سوى شرك مى كشاند پاك كند و نفوس ‍ بشر را از اينكه پيرامون آن بگردند و به اين اعتقاد خرافى نزديك بشوند برگرداند و اين شدت عنايت اسلام از معارف اصولى و اخلاقى و احكام شرعيه اسلام به خوبى مشهود است ، زيرا اعتقاد حق را تنها اين ميداند كه:
پس اگر كسى نسبت استقلالى، هرچند ناچيزى به شيئى از اشياء دهد و آن را به همان مقدار از خداى تعالى - نه از غير خدا - مستقل بداند، حال يا ذاتش را مستقل از آن جناب بداند و يا صفات و اعمالش را، چنين كسى به حسب اين نسبت دادن، مشرك خواهد بود.


«'''لا اله الا هو له الاسماء الحسنى '''» معبودى جز اللّه نيست و آنچه كلمه حسنى است از آن او است و او مالك هر چيز است و هستى اصيل از آن او است ، خدايى است كه مستقل به ذات خود و عنى از عالميان است و هر موجودى غير او هستيش از ناحيه او آغاز شده و برگشتش نيز به سوى او است ، خدايى كه كل موجودات در تمام شؤ ون ذات ، و در حدوث و بقايش نيازمند به او هستند، پس اگر كسى نسبت استقلالى هر چند ناچيزى به شيئى از اشياء دهد و آن را به همان مقدار از خداى تعالى - نه از غير خدا - مستقل بداند، حال يا ذاتش را مستقل از آن جناب بداند و يا صفات و اعمالش را، چنين كسى به حسب اين نسبت دادن مشرك خواهد بود.
و نيز اسلام را مى بينى كه خلق را دستور مى دهد به توكل جستن بر خداى تعالى و داشتن ثقه و اعتماد به او و داخل شدن در تحت ولايت و سرپرستى او و دوستى كردن با هر كس و هر چيز در راه رضاى او و دشمنى كردن با هر كس و هر چيز در راه رضاى او.  


و نيز اسلام را مى بينى كه خلق را دستور مى دهد به توكل جستن بر خداى تعالى و داشتن ثقه و اعتماد به او و داخل شدن در تحت ولايت و سرپرستى او و دوستى كردن با هر كس و هر چيز در راه رضاى او و دشمنى كردن با هر كس و هر چيز در راه رضاى او، و نيز دستور مى دهد به اينكه خلق اعمال خود را خالص براى او انجام دهند و از اعتماد و ركون و دلبستگى به غير خدا نهى مى كند و نيز از اطمينان داشتن به اسباب ظاهرى و اميد بستن به غير او و از عجب ورزيدن و تكبر كردن نهى مى كنند، و همچنين از هر عمل قلبى و بدنى كه معنايش استقلال دادن به غير او و شرك ورزيدن به او است نهى مى كنند.
و نيز دستور مى دهد به اين كه خلق، اعمال خود را خالص براى او انجام دهند و از اعتماد و ركون و دلبستگى به غير خدا نهى مى كند. و نيز از اطمينان داشتن به اسباب ظاهرى و اميد بستن به غير او و از عجب ورزيدن و تكبر كردن نهى مى كنند. و همچنين از هر عمل قلبى و بدنى، كه معنايش استقلال دادن به غير او و شرك ورزيدن به اوست، نهى مى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۷ </center>
و نيز مى بينى كه اسلام از سجده كردن براى غير خداى تعالى و از ساختن مجسمه به شكل هر موجود سايه دار و از كشيدن تصوير هر موجود زنده و از اطاعت غير خدا كردن و به امر و نهى غير خدا گوش دادن و عمل كردن نهى مى كند مگر آنكه برگشت اطاعت غير خدا به اطاعت خدا باشد، مانند اطاعت كردن از انبياء و امامان دين كه خود خداى تعالى دستور داده آنان را اطاعت كنيم و نيز اسلام را مى بينى كه از بدعت نهادن و يا بدعت ديگران را متابعت نمودن و از پيروى گامهاى شيطان نهى مى كند.
و نيز مى بينى كه اسلام از سجده كردن براى غير خداى تعالى و از ساختن مجسمه به شكل هر موجود سايه دار و از كشيدن تصوير هر موجود زنده و از اطاعت غير خدا كردن و به امر و نهى غير خدا گوش دادن و عمل كردن نهى مى كند، مگر آن كه برگشت اطاعت غير خدا به اطاعت خدا باشد. مانند اطاعت كردن از انبياء و امامان دين، كه خود خداى تعالى، دستور داده آنان را اطاعت كنيم. و نيز اسلام را مى بينى كه از بدعت نهادن و يا بدعت ديگران را متابعت نمودن و از پيروى گام هاى شيطان، نهى مى كند.
 
و روايات وارده، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و ائمه اهل بيت «عليهم السلام»، پُر است از اين كه شرك به خداى تعالى، دو قسم است: «شرك جلى» و واضح، و «شرك خفى»، كه جايش درون دل است. و اين كه شرك، داراى مراتب بسيار است و به جز افراد مخلص، هيچ كس نمى تواند از همه مراتب آن مبرّا باشد. و اين كه شرك، آن قدر دقيق و نهفته است كه تشخيص آن براى صاحبش، از تشخيص صداى پاى مورچه بر روى سنگ بلورين، آن هم در شب ظلمانى، دشوارتر است.
 
در كافى، از امام صادق «عليه السلام» روايت شده كه آن جناب، در تفسير آيه شريفه: «يَومَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ إلّا مَن أتَى اللّهَ بِقَلبٍ سَلِيمٍ: فرمود: «قلب سليم»، آن قلبى است كه وقتى به ديدار خدا مى آيد، غير خدا كسى در آن نباشد.  


و روايات وارده از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) پر است از اينكه شرك به خداى تعالى دو قسم است : شرك جلى و واضح ، و شرك خفى كه جايش درون دل است و اينكه شرك داراى مراتب بسيار است و به جز افراد مخلص هيچ كس ‍ نمى تواند از همه مراتب آن مبراء باشد و اينكه شرك آنقدر دقيق و نهفته است كه تشخيص آن براى صاحبش از تشخيص صداى پاى مورچه بر روى سنگ بلورين آن هم در شب ظلمانى دشوارتر است.
و نيز فرمود: هر قلبى كه در آن شرك و يا شكى باشد، آن قلب ساقط است.  


در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه آن جناب در تفسير آيه شريفه «'''يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتى اللّه بقلب سليم '''» فرمود: قلب سليم آن قلبى است كه وقتى به ديدار خدا مى آيد غير خدا كسى در آن نباشد، و نيز فرمود: هر قلبى كه در آن شرك و يا شكى باشد آن قلب ساقط است و اگر اين همه سفارش به زهد در دنيا كرده اند، براى اين است كه دلهايشان براى آخرت از هر چيز غير خدا فارغ و تهى شود.
و اگر اين همه سفارش به زهد در دنيا كرده اند، براى اين است كه دل هايشان براى آخرت، از هر چيز غير خدا فارغ و تهى شود.


و نيز روايت وارد شده كه عبادت كردن خدا به طمع بهشت ، عبادت اجيران است و عبادت كردن از ترس عذاب خدا، عبادت بردگان زير دست است ، و حق عبادت آن است كه آدمى خداى تعالى را به خاطر اينكه دوستش مى دارد عبادت كند و اين عبادت ، عبادت بندگان گرامى و بزرگوار است و اين مقامى است مكنون كه جز پاكان كسى به آن دسترسى ندارد و در سابق در بحث هايى كه گذشت رواياتى چند در اين باب نقل شد.
و نيز روايت وارد شده كه: عبادت كردن خدا به طمع بهشت، عبادت اجيران است و عبادت كردن از ترس عذاب خدا، عبادت بردگان زيردست است، و حق عبادت آن است كه: آدمى، خداى تعالى را به خاطر اين كه دوستش مى دارد، عبادت كند و اين عبادت، عبادت بندگان گرامى و بزرگوار استف و اين مقامى است مكنون، كه جز پاكان، كسى به آن دسترسى ندارد. و در سابق، در بحث هايى كه گذشت، رواياتى چند در اين باب نقل شد.
<span id='link290'><span>
<span id='link290'><span>


'''* ۱۰ - بناى سيره رسول خدا «ص»، بر توحيد و نفى شركاء:'''
'''* ۱۰ - بناى سيره رسول خدا «ص»، بر توحيد و نفى شركاء:'''


خداى تعالى در آيه زير برنامه اى را كه به رسول گراميش ‍ دستور داده تا آن را سيره خود در مجتمع بشرى قرار دهد بطور اجمال بيان كرده و مى فرمايد:
خداى تعالى، در آيه زير، برنامه اى را كه به رسول گرامی اش دستور داده، تا آن را سيره خود در مجتمع بشرى قرار دهد، به طور اجمال بيان كرده و مى فرمايد:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۸ </center>
«قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ان لا نعبد الا اللّه و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون» و نيز در آيه زير به رخنه يافتن عقايد وثنيّت در دين حنيف آنان اشاره نموده مى فرمايد: «قل يا اهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم غير الحق و لا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا كثيرا و ضلوا عن سواء السبيل» و نيز در مقام مذمت اهل كتاب فرموده: «اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه و المسيح بن مريم و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما يشركون».
«قُل يَا أهلَ الكِتَابِ تَعَالَوا إلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَ بَينَكُم أن لَا نَعبُدَ إلّا اللّه وَ لَا نُشرِكَ بِهِ شَيئاً وَ لَا يَتَّخِذَ بَعضُنَا بَعضاً أربَاباً مِن دُونِ اللّهِ فَإن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأنّا مُسلِمُونَ».
 
و نيز، در آيه زير، به رخنه يافتن عقايد «وثنيّت» در دين حنيف آنان اشاره نموده، مى فرمايد: «قُل يَا أهلَ الكِتَابِ لَا تَغلُوا فِى دِينِكُم غَيرَ الحَقِّ وَ لَا تَتَّبِعُوا أهوَاءَ قَومٍ قَد ضَلُّوا مِن قَبلُ وَ أضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَن سَوَاءِ السَّبيِل».
 
و نيز در مقام مذمت اهل كتاب فرموده: «اتَّخَذُوا أحبَارَهُم وَ رُهبَانَهُم أربَاباً مِن دُونِ اللّهِ وَ المَسِيحَ بنَ مَريَمَ وَ مَا أُمِرُوا إلّا لِيَعبُدُوا إلَهاً وَاحِداً لَا إلَهَ إلّا هُو سُبحَانَهُ عَمَّا يُشرِكُونَ».
 
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، در اجراى احكام و حدود، با تمامى طبقات به طور مساوى عمل مى كرد و هيچ گونه تبعيضى را روا نمى داشت، و سيره اش بر اين جارى بود كه فاصله طبقاتى را تا حد ممكن به حداقل رسانده و طبقه حاكم را به محكوم، و رئيس را به مرئوس، خادم را به مخدوم، غنى را به فقير، و مردان را به زنان، و شريف را به افراد بى خانمان و گمنام نزديك سازد.  


رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در اجراى احكام و حدود با تمامى طبقات بطور مساوى عمل مى كرد و هيچگونه تبعيضى را روا نمى داشت و سيره اش بر اين جارى بود كه فاصله طبقاتى را تا حد ممكن به حداقل رسانده و طبقه حاكم را به محكوم ، و رئيس را به مرئوس ، خادم را به مخدوم ، غنى را به فقير، و مردان را به زنان ، و شريف را به افراد بى خانمان و گمنام نزديك سازد در نظر آن جناب هيچ كرامت و فخر و تحكمى براى احدى بر احدى نيست مگر كرامت و مزيت تقوا، و حساب سنجش افراد در دست خدا، و حكم از آن او است.
در نظر آن جناب، هيچ كرامت و فخر و تحكمى براى احدى بر احدى نيست، مگر كرامت و مزيت تقوا، و حساب سنجش افراد در دست خدا، و حكم از آنِ اوست.


رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) غنائم جنگى و اموال بيت المال را بين عموم مردم بالسّويه تقسيم مى كرد و از اينكه شخص قوى ، نيرومندى خود را به رخ بكشد و به اين وسيله دل ضعيف و افراد خوار و ذليل را بشكند و متاءثر نمايد نهى مى فرمود و اجازه نمى داد ثروتمند با زينت آلات خود پيش روى فقير مسكينى خودنمايى كند و به اصطلاح معروف پز بدهد و يا حاكمان و رؤ سا شوكت خود را به رخ رعيت بكشند.
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، غنائم جنگى و اموال بيت المال را بين عموم مردم بالسّويه تقسيم مى كرد، و از اين كه شخص قوى، نيرومندى خود را به رُخ بكشد و به اين وسيله، دل ضعيف و افراد خوار و ذليل را بشكند و متأثر نمايد، نهى مى فرمود و اجازه نمى داد ثروتمند با زينت آلات خود، پيش روى فقير مسكينى خودنمايى كند، و به اصطلاح معروف پُز بدهد، و يا حاكمان و رؤسا، شوكت خود را به رُخ رعيت بكشند.


رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مانند يكى از افراد معمولى زندگى مى كرد و هيچ امتيازى براى خود قائل نبود نه در خوراك و كيفيت آن ،
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، مانند يكى از افراد معمولى زندگى مى كرد و هيچ امتيازى براى خود قائل نبود، نه در خوراك و كيفيت آن،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۹ </center>
نه در نوشيدنيها، نه در پوشيدنيها و كيفيت آن ، نه در نشستن و جاى آن ، نه در راه رفتن و نه در هيچ چيز ديگر كه ما جوامع و كليات سيره آن جناب را در جلد ششم اين كتاب آورديم.
نه در نوشيدنی ها، نه در پوشيدنی ها و كيفيت آن، نه در نشستن و جاى آن، نه در راه رفتن و نه در هيچ چيز ديگر، كه ما جوامع و كليات سيره آن جناب را، در جلد ششم اين كتاب آورديم.


==بحثى ديگر، در ادامه بحث سابق==
==بحثى ديگر، در ادامه بحث سابق==
۱۶٬۲۶۹

ویرایش