گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




و بودا از خانواده اى شاهنشاهى بوده كه به خاندان «سوذودانا» معروف بوده اند، كه از دنيا و شهوات آن كناره گيرى نموده، و در جوانى از مردم عزلت مى گزيده است و سال هايى از عمر خود را در بعضى از جنگل هاى وحشتناك به تزهد و رياضت كشيدن گذرانده، تا آن جا كه دلش به نور معرفت روشن شده است. آنگاه از جنگل خارج شده، به ميان مردم آمده و به طورى كه گفته اند، در آن هنگام، سى و شش سال از عمر او مى گذشته و در بين مردم به دعوت پرداخته و آنان را به تخلص از رنج و بدبختى،
و «بودا»، از خانواده اى شاهنشاهى بوده كه به خاندان «سوذودانا» معروف بوده اند، كه از دنيا و شهوات آن كناره گيرى نموده، و در جوانى از مردم عزلت مى گزيده است و سال هايى از عمر خود را در بعضى از جنگل هاى وحشتناك به تزهد و رياضت كشيدن گذرانده، تا آن جا كه دلش به نور معرفت روشن شده است. آنگاه از جنگل خارج شده، به ميان مردم آمده و به طورى كه گفته اند، در آن هنگام، سى و شش سال از عمر او مى گذشته و در بين مردم به دعوت پرداخته و آنان را به تخلص از رنج و بدبختى،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۰ </center>
و رستگارى به راحتى كبرى و حياتى آسمانى و ابدى و سرمدى دعوت مى كرده و آنان را نصيحت مى نموده و به تمسك به ذيل شريعت خود تشويق مى كرده است. و اصول شريعتش، عبارت بوده از: تخلق به اخلاق كريمه و رها كردن شهوات و اجتناب از رذائل.
و رستگارى به راحتى كبرى و حياتى آسمانى و ابدى و سرمدى دعوت مى كرده و آنان را نصيحت مى نموده و به تمسك به ذيل شريعت خود تشويق مى كرده است. و اصول شريعتش، عبارت بوده از: تخلق به اخلاق كريمه و رها كردن شهوات و اجتناب از رذائل.
خط ۴۵: خط ۴۵:
آنگاه ابراهيم «عليه السلام»، كعبه بيت الحرام را در آن جا بنا نهاد و مردم را به دين حنيف خود، كه همان دين اسلام بود، دعوت نمود و مردم حجاز و اطراف آن، دين آن جناب را پذيرفتند. و ابراهيم «عليه السلام»، حج خانه خدا و مراسم آن را براى آنان تشريع نمود، كه آيه شريفه زيرف به همه اين مطالب دلالت داشته و فرمان خداى تعالى، به ابراهيم را اين طور حكايت مى كند: «وَ أذِّن فِى النَّاسِ بِالحَجِّ يَأتُوكَ رِجَالاً وَ عَلَى كُلّ ضَامِرٍ يَأتِينَ مِن كُلّ فَجٍّ عَمِيقٍ».
آنگاه ابراهيم «عليه السلام»، كعبه بيت الحرام را در آن جا بنا نهاد و مردم را به دين حنيف خود، كه همان دين اسلام بود، دعوت نمود و مردم حجاز و اطراف آن، دين آن جناب را پذيرفتند. و ابراهيم «عليه السلام»، حج خانه خدا و مراسم آن را براى آنان تشريع نمود، كه آيه شريفه زيرف به همه اين مطالب دلالت داشته و فرمان خداى تعالى، به ابراهيم را اين طور حكايت مى كند: «وَ أذِّن فِى النَّاسِ بِالحَجِّ يَأتُوكَ رِجَالاً وَ عَلَى كُلّ ضَامِرٍ يَأتِينَ مِن كُلّ فَجٍّ عَمِيقٍ».


پس از گذشت ايام، بعضى از اعراب در اثر معاشرتشان با يهوديانى كه در ناحيه اى از حجاز ساكن بودند، به دين يهود گرايش پيدا نموده و كيش نصرانيت نيز، در بعضى از نواحى جزيره رخنه يافت و همچنين كيش ‍مجوسيت، در ناحيه اى ديگر، براى خود جا باز كرد.
پس از گذشت ايام، بعضى از اعراب در اثر معاشرتشان با يهوديانى كه در ناحيه اى از حجاز ساكن بودند، به دين يهود گرايش پيدا نموده و كيش نصرانيت نيز، در بعضى از نواحى جزيره رخنه يافت و همچنين كيش مجوسيت، در ناحيه اى ديگر، براى خود جا باز كرد.


بعد از اين حوادث، وقايعى در مكه، بين دودمان اسماعيل و قوم «جُرهُم» اتفاق افتاد و سرانجام دودمان اسماعيل، قوم «جُرهُم» را از مكه بيرون كرد و «عمرو بن لحى»، بر شهر مكه و اطراف آن مستولى گرديد.
بعد از اين حوادث، وقايعى در مكه، بين دودمان اسماعيل و قوم «جُرهُم» اتفاق افتاد و سرانجام دودمان اسماعيل، قوم «جُرهُم» را از مكه بيرون كرد و «عمرو بن لحى»، بر شهر مكه و اطراف آن مستولى گرديد.
خط ۵۹: خط ۵۹:
عمرو، مردم را دعوت كرد به اين كه بت ها را بپرستند و اين پيشنهاد را در بين قوم خود ترويج كرد و قوم او، كه همان دودمان اسماعيل بودند، پس از آن كه سال ها بر دين توحيد بودند و مردم دنيا آنان را پيروان دين حنيف مى شناختند - چون پيروان ملت ابراهيم «عليه السلام» بودند - به كيش بت پرستى برگشتند. در حقيقت معناى «حنفيت» را از دست داده و فقط اسم آن برايشان باقى ماند و «حنفاء»، اسم شد براى بت پرستان عرب.
عمرو، مردم را دعوت كرد به اين كه بت ها را بپرستند و اين پيشنهاد را در بين قوم خود ترويج كرد و قوم او، كه همان دودمان اسماعيل بودند، پس از آن كه سال ها بر دين توحيد بودند و مردم دنيا آنان را پيروان دين حنيف مى شناختند - چون پيروان ملت ابراهيم «عليه السلام» بودند - به كيش بت پرستى برگشتند. در حقيقت معناى «حنفيت» را از دست داده و فقط اسم آن برايشان باقى ماند و «حنفاء»، اسم شد براى بت پرستان عرب.


و يكى از عواملى كه باعث شد كيش وثنيّت را زود بپذيرند و آنان را به كيش وثنيت نزديك سازد اين بوده كه مردم حجاز چه يهود و چه نصارا و چه مجوس و چه بت پرستش ، احترام بسيارى براى كعبه قائل بودند و اين شدت احترام به حدى رسيده بود كه وقتى مى خواستند از اين سرزمين خارج شوند و به نقطه اى سفر كنند، سنگى از سنگهاى حرم را به عنوان تبرك و محفوظ بودن از خطر با خود مى بردند و هر جا كه منزل مى كردند آن سنگ را زمين گذاشته دورش طواف مى كردند تا هم به اين وسيله سفر خود را مبارك سازند و هم محبّت خود نسبت به كعبه و حرم را اظهار كرده باشند.
و يكى از عواملى كه باعث شد كيش وثنيّت را زود بپذيرند و آنان را به كيش وثنيت نزديك سازد، اين بوده كه مردم حجاز، چه يهود و چه نصارا و چه مجوس و چه بت پرستش، احترام بسيارى براى كعبه قائل بودند، و اين شدت احترام به حدّى رسيده بود كه وقتى مى خواستند از اين سرزمين خارج شوند و به نقطه اى سفر كنند، سنگى از سنگ هاى حرم را به عنوان تبرك و محفوظ بودن از خطر با خود مى بردند، و هر جا كه منزل مى كردند، آن سنگ را زمين گذاشته، دورش طواف مى كردند، تا هم به اين وسيله، سفر خود را مبارك سازند و هم محبّت خود نسبت به كعبه و حرم را اظهار كرده باشند.


اين كارها باعث شد كه وثنيّت در عرب شايع شود چه عرب اصلى و چه آنهايى كه در اصل عرب نبودند بعدها عرب شدند و ديگر از اهل توحيد كسى از اين انحراف سالم نماند مگر عدد اندكى كه در هيچ جا نامشان برده نمى شد. و از جمله بت هاى معروف در بين آنان بت هبل و اساف و نائله بود كه گفتيم:
اين كارها باعث شد كه وثنيّت در عرب شايع شود. چه عرب اصلى و چه آن هايى كه در اصل عرب نبودند، بعدها عرب شدند و ديگر از اهل توحيد، كسى از اين انحراف سالم نماند، مگر عدد اندكى كه در هيچ جا نامشان برده نمى شد.  


عمرو بن لحى آنها را از شام آورد و مردم را به پرستش ‍ آنها دعوت كرد (و از ديگر بتان آنان ) بت «'''لات '''» و «'''عزى '''» و «'''مناة '''» و «'''ود'''» و «'''سواع '''» و «'''يغوث '''» و «'''يعوق ((و ((نسر'''» بود كه نام اين هشت بت در قرآن كريم آمده و پنج بت اخير آنها را به قوم نوح نسبت داده اند.
و از جمله بت هاى معروف در بين آنان، بت «هُبَل» و «أساف» و «نائله» بود، كه گفتيم: عمرو بن لحى، آن ها را از شام آورد و مردم را به پرستش آن ها دعوت كرد. (و از ديگر بتان آنان)، بت «لات» و «عُزّى» و «مَنَاة» و «وُدّ» و «سُوَاع» و «يَغُوث» و «يَعُوق» و «نَسر» بود، كه نام اين هشت بت، در قرآن كريم آمده و پنج بت اخير آن ها را به قوم نوح نسبت داده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۴ </center>
در كافى به سند خود از عبد الرحمان بن اشلّ بياع الانماط از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: بت «'''يغوث '''» در برابر درب كعبه نصب شده بود و جاى بت «'''يعوق '''» دست راست كعبه و محل بت «'''نسر'''» دست چپ كعبه بود.
در كافى، به سند خود، از عبدالرحمان بن اشلّ بياع الانماط، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود: بت «يَغُوث»، در برابر درب كعبه نصب شده بود و جاى بت «يَعُوق»، دست راست كعبه و محل بت «نَسر»، دست چپ كعبه بود.


و نيز در همين روايت آمده كه بت «'''هبل '''» بر بام كعبه «'''اساف '''» و «'''نائله '''» بر بالاى صفا و مروه نصب شده بودند.
و نيز در همين روايت آمده كه: بت «هُبَل» بر بام كعبه، «اساف» و «نائله»، بر بالاى صفا و مروه نصب شده بودند.


و در تفسير قمى آمده كه امام (عليه السلام ) فرمود: بت «'''ودّ'''» متعلق به قبيله كلب و بت «'''سواع '''» متعلق به هذيل و بت «'''يغوث '''» مربوط به مراد و بت «'''يعوق '''» متعلق به همدان و بت «'''نسر'''» از آن حصين بود.
و در تفسير قمى آمده كه امام «عليه السلام» فرمود: بت «وُدّ»، متعلق به قبيلۀ «كلب» و بت «سُوَاع»، متعلق به «هُذَيل»، و بت «يَغُوث»، مربوط به «مراد»، و بت «يَعُوق»، متعلق به «هَمدان»، و بت «نسر»، از آنِ «حُصَين» بود.


و در وثنيّت عرب آثارى از وثنيّت صابئه از قبيل غسل كردن بعد از جنابت و امثال آن وجود داشت . و آثارى ديگر از وثنيّت براهمه در آن ديده مى شد نظير اعتقاد به «'''انواع '''»، (اعتقاد به تاءثير داشتن ۲۲ ستاره در اوضاع كره زمين كه طلوع و غروب هر يك به دنبال ديگرى است ) و اعتقاد به دهر (و اينك عالم از ازل بوده و تا ابد خواهد بود و صانعى آن را نيافريده ) كه بيانش در وثنيّت بودا گذشت ، و خداى تعالى از بت پرستان عرب ، همين اعتقاد را حكايت نموده مى فرمايد: «'''و قالوا ما هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الا الدهر'''» هر چند كه بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه مربوط به مادّيّون است كه اصلا وجود صانع تبارك و تعالى را قبول ندارند.
و در وثنيّت عرب، آثارى از وثنيّت «صابئه» از قبيل غسل كردن بعد از جنابت و امثال آن وجود داشت. و آثارى ديگر، از وثنيّت «براهمه»، در آن ديده مى شد. نظير اعتقاد به «انواع». (اعتقاد به تأثير داشتن ۲۲ ستاره در اوضاع كره زمين، كه طلوع و غروب هر يك به دنبال ديگرى است). و اعتقاد به دهر (و اين كه عالَم از ازل بوده و تا ابد خواهد بود و صانعى آن را نيافريده)، كه بيانش در وثنيّت بودا گذشت.
 
و خداى تعالى، از بت پرستان عرب، همين اعتقاد را حكايت نموده، مى فرمايد: «وَ قَالُوا مَا هِىَ إلَّا حَيَاتُنَا الدُّنيَا نَمُوتُ وَ نَحيَا وَ مَا يُهلِكُنَا إلَّا الدَّهرُ». هر چند كه بعضى از مفسران گفته اند: اين آيه، مربوط به مادّيّون است، كه اصلا وجود صانع تبارك و تعالى را قبول ندارند.
 
در وثنيّت عرب، آثارى هم از دين حنيف، يعنى اسلام ابراهيم باقى مانده بود. مانند ختنه كردن و حج رفتن. چيزى كه هست، همين سنت ها را نيز با سنن وثنيت مخلوط كرده بودند. مثلا وقتى به زيارت خانه خدا (حج) مى آمدند، دستى هم به سر و گوش بت هاى دور كعبه مى كشيدند و هنگام طواف، لخت مادر زاد مى شدند، و «لبّيك» را به اين عبارت مى گفتند: «لَبَّيكَ لَبَّيكَ اللَّهُمَّ لَبَّيكَ لَا شَرِيكَ لَكَ إلّا شَرِيكٌ هُوَ لَكَ، تَملِكُهُ وَ مَا مَلَكَ».  


در وثنيّت عرب آثارى هم از دين حنيف يعنى اسلام ابراهيم باقى مانده بود مانند ختنه كردن و حج رفتن ، چيزى كه هست همين سنت ها را نيز با سنن وثنيت مخلوط كرده بودند مثلا وقتى به زيارت خانه خدا (حج) مى آمدند، دستى هم به سر و گوش بت هاى دور كعبه مى كشيدند و هنگام طواف لخت مادر زاد مى شدند و لبيك را به اين عبارت مى گفتند: «لبيك لبيك اللّه م لبيك لا شريك لك الا شريك هو لك ، تملكه و ما ملك»، وثنيّت عرب مراسم و معتقدات
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۲۵ </center>
ديگرى نيز داشتند كه نمى توان گفت از آثار كدام كيش است بلكه از تراشيده هاى خود آنان بوده مانند اعتقاد به «'''بحيرة '''» و «'''سائبه '''» و «'''وصيله '''» و «'''حام '''» و اعتقاد به «'''صدى '''» و «'''هام '''» و «'''انصاب - بتها'''» و «'''ازلام - تيره چوبهايى كه با آن تار مى زدند'''» و امورى ديگر كه بيان و شرحش در كتب تاريخ آمده و ما در سوره مائده در ذيل آيه ۱۰۳ كلمات بحيره و سائبه و وصيله و حام را و نيز در ذيل آيه ۳ و آيه ۹ آن سوره كلمات ازلام و انصاب را تفسير كرديم.
وثنيّت عرب، مراسم و معتقدات ديگرى نيز داشتند كه نمى توان گفت از آثار كدام كيش است، بلكه از تراشيده هاى خود آنان بوده. مانند اعتقاد به «بُحَيرة» و «سَائِبه» و «وَصِيلَة» و «حام»، و اعتقاد به «صدى» و «هام» و «أنصاب: بت ها» و «أزلام: تيره چوب هايى كه با آن تار مى زدند»، و امورى ديگر، كه بيان و شرحش در كتب تاريخ آمده، و ما در سوره «مائده»، در ذيل آيه ۱۰۳، كلمات «بحيره» و «سائبه» و «وصيله» و «حام» را، و نيز در ذيل آيه ۳ و آيه ۹ آن سوره، كلمات «أزلام» و «أنصاب» را تفسير كرديم.
<span id='link289'><span>
<span id='link289'><span>


۱۶٬۲۶۹

ویرایش