غافر ٣٥
کپی متن آیه |
---|
الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا کَذٰلِکَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ |
ترجمه
غافر ٣٤ | آیه ٣٥ | غافر ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الَّذِینَ»: منصوب و بدل از (مَنْ) است، و یا مرفوع و خبر مبتدای محذوف است و در اصل چنین است: هُمُ الَّذِینَ. یا مبتدا است و جمله (کَبُرَ مَقْتاً) خبر آن است. «سُلْطَانٍ»: حجّت و برهان. «کَبُرَ مَقْتاً»: فاعل (کَبُرَ) ضمیر مستتری است که به جدال مفهوم از (یُجَادِلُونَ) برمیگردد. و یا به (مَنْ). یعنی: کَبُرَ مَقْتُهُ. «یَطْبَعُ»: مهر مینهد (نگا: اعراف / روم / ). «قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ»: اضافه موصوف به صفت خود است.
تفسیر
- آيات ۲۱ - ۵۴ سوره مؤمن
- داستان ارسال موسى «ع»، به سوى فرعون
- هشدار مؤمن آل فرعون، به فرعونيان، درباره قتل موسى «ع»
- دلیل نامگذاری روز قيامت، به «يَومُ التّنَاد»
- مقصود از فرعون، كه به وزير خود گفت: «يَا هَامَانُ ابنِ لِى صَرحاً لَعَلّی أبلُغُ الأسبَاب...»
- اركان دين حق و راه سعادت، در بیان مؤمن آل فرعون
- اشاره به مقامات سه گانه عبوديت: «توكل»، «تفويض» و «تسليم»
- نكاتى درباره كيفيت عذاب آل فرعون، در برزخ و قيامت
- محاجّۀ زیردستان آل فرعون با قدرتمندان متکبر، درباره آتش جهنم و پاسخ آن ها
- التماس دوزخيان به نگهبانان جهنم، در تخفيف پاره اى از عذاب
- بحث روایتی: (رواياتى درباره برخی از آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ «35»
كسانى كه دربارهى آيات خداوند به ستيز و مجادله مىپردازند، بدون آن كه هيچ دليلى برايشان آمده باشد، (اين كار) نزد خداوند و نزد كسانى كه ايمان آوردهاند خشم بزرگى را به دنبال دارد. اين گونه، خدا بر دل هر متكبّر جبّارى مُهر مىنهد.
نکته ها
«سُلْطانٍ» به معناى حجّت و برهان و «مقت» به معناى خشم و غضب شديد است.
اين آيه، تفسيرى است براى آياتى كه مىفرمايد: خداوند بر دلها مُهر مىزند چون در اين جا مىفرمايد: مهر خداوند بر دلهاى متكبّران جبّار است. يَطْبَعُ اللَّهُ ...
پیام ها
1- جدال از سر جهل و بىفكرى و بىدليلى، سبب ترديد و تشكيك و محروم شدن از هدايت الهى مىگردد. «يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ الَّذِينَ يُجادِلُونَ»
2- جدال نيز شيوه و اخلاق مخصوص به خود دارد و جدال بى دليل مردود است. يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ ...
3- انبيا دلايل روشن دارند، «جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ» ولى مخالفان دليل ندارند. «بِغَيْرِ سُلْطانٍ»
4- دليل وبرهان موجب نوعى سلطه وحكومت بر ديگران مىشود. «بِغَيْرِ سُلْطانٍ»
5- ستيزه گران بى دليل، از محبوبيّت نزد خدا و مردم، محروم هستند. «مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا»
6- قهر خداوند، قانونمند است. «كَذلِكَ»
7- تكبّر نابجا انسان را از دريافت الطاف الهى محروم مىكند. «يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»
جلد 8 - صفحه 253
8- در نظامى كه حاكمش فرعونِ متكبّر و جبّار است، در ارشاد مردم بايد كلماتى آورده شود كه آنان مصداقش را پيدا كنند. «يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»
9- دليل انكار رسالتِ حضرت موسى (كه در آيهى قبل آمده بود) به خاطر روحيهى تكبّر بود. «مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»
10- مؤمنان بايد در برابر ستيزه جويان و مجادله گران بى منطق موضعگيرى كنند و از آنان برائت جويند و خشم خودشان را اعلام نمايند. يُجادِلُونَ ... بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً ... عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ (35)
الَّذِينَ يُجادِلُونَ: «بدل من موصوله» فرو مىگذارد در گمراهى آنانكه جدال مىكنند با پيغمبران، فِي آياتِ اللَّهِ: در رفع آيات خدا و اخفاى آن، بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ: بىحجتى و برهانى كه آمده باشد به ايشان، بلكه به تقليد يا شبهه. كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ: بزرگ است جدال ايشان از روى بغض و عداوت نزد خداى تعالى، وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا: و نزد كسانى كه ايمان آوردهاند به خدا و رسول، يعنى خدا بسيار دشمن مىدارد جدال ايشان را و بر ايشان لعنت مىكند و مؤمنان نيز دشمن آنها و تبرّا مىنمايند. كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ: چنانچه خدا مهر نهاد بر قلوب اين جماعت تا علامت كفرشان باشد، همچنين مهر و علامت مىنهد، عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ: بر هر دل شخصى كه تكبر كننده باشد از فرمان بردارى، گردنكش كه خود را از غير برتر داند.
تبصره:
اين مطلب محقق شده كه حق تعالى منزه باشد از فعل قبيح و مبرا از نقص و عيب، بنابراين اسناد طبع به ذات سبحانى بر سبيل مجاز است نه بر سبيل مبالغه و تأكيد، بنابراين معنى آيه به يكى از وجوه مأول شود:
1- اعراض از حق چون متمكن و راسخ شده در قلوب كفار به سبب فرط عناد و انكار، پس گوئيا اين حالت از صفات خلقى و طبعى ايشان است كه مجبولند بر آن.
2- حق تعالى نشانه قرار دهد بر قلب آنان كه ملائكه بشناسند و به سبب آن آنها را دشمن دانند، چه در آثار آمده هرگاه كافر در كفر به مرتبهاى رسيد كه
جلد 11 - صفحه 308
حق تعالى مىداند ايمان نخواهد آورد، در قلب آنها نقطه سياهى ظاهر نمايد تا ملائكه به سبب آن عالم و او را ندمت و لعنت كنند «1».
3- طبع قلب بر كفر، فعل كافر است در حقيقت، لكن چون صدور آن از كافر به اقدار الهى است، لذا اسناد به ذات سبحانى شده از باب اسناد فعل به مسبب.
4- چون كفار منهمك در ضلالت به طورى كه طريقى باقى نمانده به تحصيل ايمان مگر به الجاء و اجبار و آن هم نقض غرض و منافى با تكليف است، پس تعبير شده از ترك اجبار به طبع، چه آن سد و منع ايمان آنها نموده؛ بنابراين آيه مشعر است بر انهماك كفار در گمراهى و تباهى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ (31) وَ يا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنادِ (32) يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ ما لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (33) وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ (34) الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ (35)
ترجمه
مانند عادت قوم نوح و عاد و ثمود و آنكسانيكه بودند بعد از آنها و نيست خدا كه بخواهد ستم را براى بندگان
و اى قوم من همانا من ميترسم بر شما از روز ندا نمودن
روز كه رو گردان شويد پشت كنندگان نباشد مر شما را از عذاب خدا هيچ نگهدارندهاى و هر كه را راهنمائى نكند خدا پس نيست براى او هيچ
جلد 4 صفحه 526
راه نمايندهاى
و هر آينه بتحقيق آمد شما را يوسف از پيش با معجزات پس پيوسته بوديد در شك از آنچه آورد شما را بآن تا وقتى فوت كرد گفتيد هرگز مبعوث نميكند خدا بعد از او پيغمبرى را اين چنين بگمراهى وا ميگذارد خدا كسيرا كه متجاوز و شك آورنده است
آنكسانيكه مجادله مينمايند در آيتهاى خدا بدون حجّتى كه آمده باشد براى آنها بزرگ است از راه دشمنى نزد خدا و نزد آنانكه گرويدند اينچنين مهر مينهد خدا بر هر دل مرد با تكبّر سركش.
تفسير
خداوند متعال احزاب نامبرده در آيات سابقه را بيان فرموده از قول مؤمن آل فرعون كه گفت من ميترسم بر شما از مانند ايّام اقوام سابقه كه آن مانند سلوك خداوند است با قوم نوح و عاد و ثمود و كسانيكه بعد از آنها بودند و با پيغمبران خدا ستيزگى نمودند مانند قوم لوط و خداوند هيچ وقت نميخواهد بر بندگانش ستم كند و اينكه خداوند اين اقوام را بعذابهاى گوناگون معذّب و هلاك فرمود براى آن بود كه خودشان كارى كردند كه مستحق چنين عقوبتهائى شدند پس شما نكنيد تا ايمن از عذاب الهى باشيد اى قوم من علاوه بر عذاب دنيا من از عذاب قيامت بر شما ميترسم در قتل بيگناهى كه ادّعاء نبوّت نموده روز قيامت روز تنادى است يعنى ندا نمودن مردم يكديگر را بواويلا يا اهل بهشت اهل جهنّم را بآنكه ما بوعده خدا نائل شديم و اهل جهنّم اهل بهشت را كه قدرى آب و غذا بما بدهيد و ياء تنادى براى اكتفاء بكسره حذف شده است و باين دو ندا از اهل بهشت و جهنّم در قرآن تصريح شده و آنروز روزى است كه مردم از شعله آتش دوزخ رو گردان شده بآن پشت ميكنند بخيال آنكه فرار نمايند ولى قدرت پيدا نميكنند و هيچ دافع و مانع و نگهدارندهاى از عذاب خدا نيست و كسيكه خدا او را براه بهشت هدايت ننمايد هادى و راهنمائى ندارد و قبلا حضرت يوسف صدّيق با معجزاتى آمد نزد شما و ادّعاء نبوت نمود و شما قبول ننموديد و اظهار شك و ترديد در مرام او كه توحيد خدا بود مينموديد تا وقتى كه از دنيا رحلت فرمود و پيغمبران ديگرى آمدند و شما را بتوحيد دعوت نمودند و شما بهيچ يك از آنها ايمان نياورديد و گفتيد يوسف پيغمبر آخر الزّمان بود و بعد از او خدا كسيرا به پيغمبرى مبعوث نميكند اين اصرار شما بر كفر و ضلالت موجب شده كه خداوند شما را
جلد 4 صفحه 527
بحال خود واگذار نموده چون از حقّ و حدّ خود كه تأمّل در آيات الهى و معجزات انبيا است تجاوز نموديد و شك و ريب را در دل خود جاى داديد ديگر نور حق در قلب شما تابش نميكند كسانيكه بدون حجّت و دليلى كه خداوند براى آنها اقامه نموده باشد بصرف تقليد و تعصّب و لجاج و عناد مجادله و گفتگو و اعتراض نمايند در ادلّه توحيد خدا و معجزات انبيا دشمنى بزرگى با خدا و اهل ايمان باو نمودهاند و موجب خشم و غضب شديد او و گروندگان باو و انبيا شدهاند اين تكبّر و سركشى و زورگوئى شما موجب شده كه خدا دل شما را بسته و مهر كرده كه ديگر نور معرفت و يقين در آن تابش نكند و بدانيد كه از باب انتقام خدا با شما اينمعامله را نموده لذا نصيحت و موعظه براى شما اثر ندارد و بعضى گفتهاند مؤمن آل فرعون كه ايمان خود را پنهان نموده بود بعد از آنكه گرم نصيحت و موعظه شد كلماتى از او صادر شد كه ايمانش بروز نمود و در هر حال فرعون در پايان مواعظ او متزلزل شد و خلط مبحث كرد و بوزير خود هامان امر نمود براى او قصرى بسازد و مردم را از شنيدن مواعظ مؤمن بازداشت چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللّهِ بِغَيرِ سُلطانٍ أَتاهُم كَبُرَ مَقتاً عِندَ اللّهِ وَ عِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطبَعُ اللّهُ عَلي كُلِّ قَلبِ مُتَكَبِّرٍ جَبّارٍ (35)
كساني که مجادله ميكنند در آيات الهيّه بدون مدرك و دليل و برهان که آمده باشد آنها را بزرگ است عداوت و غضب الهي در نزد خدا و نزد كساني که ايمان آوردهاند همين نحو خداوند قلب هر متكبّر جبّاري را مهر ميكند.
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللّهِ که تكذيب انبياء ميكنند و اذيت بمؤمنين و معجزه را سحر ميگويند و انبياء را ساحر و مجنون ميپندارند.
بِغَيرِ سُلطانٍ أَتاهُم فقط دليل آنها تقليد آباء و كبر و نخوت و حبّ جاه و منصب است.
كَبُرَ مَقتاً عِندَ اللّهِ عداوت و لعن و عذاب الهي.
وَ عِندَ الَّذِينَ آمَنُوا از عداوت و لعن و نفرين و اعراض. مَلعُونِينَ أَينَما ثُقِفُوا- احزاب آيه 61-.
كَذلِكَ يَطبَعُ اللّهُ عَلي كُلِّ قَلبِ مُتَكَبِّرٍ جَبّارٍ طبع قلب سياهي دل و قساوت قلب است که هيچ كلام حق در آنها اثر نميكند و متكبر بزرگي فروختن است و جبّار ظلم و تعدّي و تجاوز است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 35)- این آیه به معرفی «مسرفان مرتاب» پرداخته، میگوید: «همانها که در آیات خدا بیآنکه دلیلی برایشان آمده باشد به مجادله بر میخیزند» (الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ). بیآنکه هیچ دلیل روشنی از عقل و نقل برای سخنان خود داشته باشند.
سپس برای نشان دادن زشتی این عمل میافزاید: این گونه جدال بی اساس در مقابل حق «خشم عظیمی نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آوردهاند به بار میآورد» (کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا).
چرا که «جدال به باطل» و موضعگیری بیدلیل و بیمنطق در برابر آیات الهی هم مایه گمراهی مجادله کنندگان، و هم اسباب ضلالت دیگران است.
و در پایان آیه به دلیل عدم تسلیم آنها در مقابل حق اشاره کرده، میفرماید:
«این گونه خداوند بر دل هر متکبّر جبّاری مهر مینهد»! (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ).
لجاجتها و عناد در برابر حق پردهای ظلمانی بر فکر انسان میاندازد و حس تشخیص را از او میگیرد.
نکات آیه
۱ - کسانى که بى هیچ دلیل و برهانى، به مجادله و ستیزه جویى در آیات الهى (دین) برخیزند، مبغوض خدا و مؤمنان هستند. (الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم کبر مقتًا عنداللّه و عند الذین ءامنوا) «سلطان» به معناى حجت و برهان و «مقت» به معناى بغض شدید است.
۲ - بغض و دشمنى (تبرّا) نسبت به کافران حق ستیز، از اوصاف مؤمنان راستین (الذین یجدلون فى ءایت اللّه... کبر مقتًا... عند الذین ءامنوا) تذکر خداوند به این که مؤمنان نیز نسبت به مجادله گران بغض و دشمنى دارند; در واقع در صدد مدح آنان و نیز بیان اوصاف پسندیده ایشان است.
۳ - جدال بدون دلیل و برهان در آیات الهى (دین)، موجب گمراهى و محرومیت ابدى از هدایت الهى است. (کذلک یضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم) برداشت یاد شده، مبتنى بر این دیدگاه است که «الذین یجادلون ...» بدل براى «من» در آیه پیش باشد.
۴ - جدال در آیات الهى (تعالیم دین)، بدون دلیل و برهان و از سر جهل و بى فکرى، موجب تردید و شکاک بودن انسان در معارف الهى و زیاده روى در مخالفت با آن (کذلک یضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم) جمله «الذین یجادلون...» در واقع بیانگر علت مسرف و مرتاب (شکاک) بودن برخى از انسان ها است; یعنى، چون برخى به جاى فکر کردن در آیات الهى، از سر جهل و یا تقلید به مجادله با آن بر مى خیزند. از این رو نسبت به تعالیم الهى همواره در شک و تردید به سر مى برند و در مخالفت با تعالیم آسمانى اسراف مى کنند.
۵ - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مجادله گر و حق ستیز مصر، درباره خشم انقلابى و انتقام مؤمنان طرفدار موسى(ع) (الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... کبر مقتًا ... عندالذین ءامنوا) تذکر مؤمن آل فرعون به فرعونیان، مبنى بر این که ستیزه جویى در آیات الهى، موجب بغض و دشمنى مؤمنان مى شود; مى تواند بیانگر این نکته باشد که عمل آنان، موجب خشم انقلابى و شورش مؤمنان طرفدار موسى(ع) علیه آنان خواهدگردید.
۶ - لزوم موضع گرفتن و بى تفاوت نبودن در برابر دشمنان دیانت و ستیزه جویان حق ناپذیر (الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... کبر مقتًا ... عند الذین ءامنوا)
۷ - دشمنان دیانت و ستیزه جویان با آیات الهى، فاقد منطق و برهان (الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم) برداشت یادشده بر این اساس است که «بغیر سلطان ...» قید توضیحى باشد; یعنى، همواره چنین است که مجادله گران با آیات الهى، بدون حجت و برهان به مجادله مى پردازند.
۸ - معارف دینى و آیات الهى، مبتنى بر دلیل و برهان (الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم)
۹ - مبانى دینى و اصول اعتقادى و نیز هرگونه بحث و گفتوگو درباره آنها، باید مبتنى بر دلیل و برهان باشد. (الذین یجدلون فى ءایت اللّه بغیر سلطن أتیهم) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که خداوند، کسانى را که بدون دلیل و برهان درباره دین مجادله مى کنند، محکوم کرده است.
۱۰ - خداوند، بر قلب هر متکبر تجاوزگرى، مهر مى زند و او را از فهم درست حقایق الهى محروم مى سازد. (کذلک یطبع اللّه على کلّ قلب متکبّر جبّار) به هر متجاوزى که از قانون بگذرد، «جبار» گویند. (قاموس المحیط).
۱۱ - تکبر و تجاوزگرى، موجب محرومیت از درک صحیح حقایق الهى و مانع از پذیرش آن مى شود. (کذلک یضلّ اللّه ... کذلک یطبع اللّه على کلّ قلب متکبّر جبّار)
۱۲ - تکبر و تجاوزگرى، موجب پافشارى بر راه باطل، تردید در حق و ستیزه جویى با آیات الهى (تعالیم دین) است. (من هو مسرف مرتاب . الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... کذلک یطبع اللّه على کلّ قلب متکبّر جبّار) برداشت یاد شده، مبتنى بر این احتمال است که جمله «کذلک یطبع اللّه على کلّ قلب متکبّر جبّار» درصدد بیان علت اسراف و تردید در حق و جدال در آیات الهى باشد (که در آیه پیش و صدر این آیه، مورد بحث قرار گرفته است).
۱۳ - پافشارى بر راه باطل، تردید در حق و جدال در آیات الهى - باوجود دلایل روشن - نشانه مهر شدن قلب و وجود روح تکبر و تجاوزگرى در آدمى (من هو مسرف مرتاب . الذین یجدلون فى ءایت اللّه ... کذلک یطبع اللّه على کلّ قلب متکبّر جبّار)
۱۴ - متکبران تجاوزگر، مورد بغض و دشمنى خدا و مؤمنان هستند. (کبر مقتًا عند اللّه و عند الذین ءامنوا کذلک یطبع اللّه على کلّ قلب متکبّر جبّار)
۱۵ - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون در جهت انصراف فرعون از قتل موسى(ع)، مؤثر واقع شد. (و قال رجل مؤمن من ءال فرعون ... أتقتلون رجلاً ... کذلک یطبع اللّه على کلّ قلب متکبّر جبّار) برداشت بالا به خاطر این نکته است که فرعون، در آغاز برخورد با موسى(ع) برکشتن او مصمم گشته، این مطلب را به همه اطرافیانش اعلام کرده بود (قال فرعون ما أریکم إلاّ ما أرى); ولى پس از سخنان مؤمن آل فرعون، به جاى کشتن وى دستور داد برجى بسازند تا او نسبت به درستى ادعاى آن حضرت به تحقیق بپردازد.
موضوعات مرتبط
- آل فرعون: آثار تلاش مؤمن آل فرعون ۱۵; انذارهاى مؤمن آل فرعون ۵; قصه مؤمن آل فرعون ۵، ۱۵
- آیات خدا: آثار مجادله در آیات خدا ۳، ۴، ۱۳; برهان در آیات خدا ۸; بى منطقى مکذبان آیات خدا ۷; مبغوضیت مجادله گران در آیات خدا ۱
- انذار: انذار از غضب پیروان موسى(ع) ۵
- باطل: عوامل اصرار بر باطل ۱۲
- تجاوز: آثار تجاوز ۱۱، ۱۲; نشانه هاى تجاوز ۱۳
- تکبر: آثار تکبر ۱۱، ۱۲; نشانه هاى تکبر ۱۳
- حق: بى منطقى حق ناپذیران ۷; عوامل اصرار بر حق ناپذیرى ۱۲; موانع حق پذیرى ۱۱; موضعگیرى علیه حق ناپذیران ۶
- حقایق: عوامل محرومیت از درک حقایق ۱۱; محرومان از درک حقایق ۱۰
- خدا: افعال خدا ۱۰
- دین: آثار مجادله در دین ۳، ۴; اهمیت برهان در دین ۹; برهان در دین ۸; بى منطقى دشمنان دین ۷; عوامل شک در دین ۴; مبغوضیت مجادله گران در دین ۱; موضعگیرى علیه دشمنان دین ۶
- دین ستیزى: افراط در دین ستیزى ۴; عوامل دین ستیزى ۱۲
- عقیده: اهمیت برهان در عقیده ۹
- فرعون: قصه فرعون ۱۵
- فرعونیان: انذار فرعونیان ۵
- قلب: نشانه هاى ختم قلب ۱۳
- گمراهى: عوامل گمراهى ۳
- مؤمنان: دشمن ستیزى مؤمنان ۲; صفات مؤمنان ۲; مبغوضان مؤمنان ۱۴
- مبغوضان خدا: ۱، ۱۴
- متجاوزان: ختم قلب متجاوزان ۱۰; مبغوضیت متجاوزان ۱۴
- متکبران: ختم قلب متکبران ۱۰; مبغوضیت متکبران ۱۴
- مجادله: مجادله بى برهان ۱، ۳، ۴، ۱۳
- مصریان باستان: انذار مصریان باستان ۵
- موسى(ع): ممانعت از قتل موسى(ع) ۱۵
منابع